4_5912531239000080421.pdf
244 KB
سواد_رسانه_ای
و
مدیریت بحران های اقتصادی
#رئوف_آذری،
دبیر وقت کارگروه سواد رسانه ای
و
مسئولیت اجتماعی
انجمن سواد رسانه ای ایران
@sopskf
نقل از ماهنامه مدیریت ارتباطات،۱۳۹۷ شماره ۱۰۱ ص ۶۴
لینک دسترسی در تلگرام انجمن👇
https://t.iss.one/MLiteracy/2333
☟دریافت فایل از👇
https://www.magiran.com/paper/1886522
و
مدیریت بحران های اقتصادی
#رئوف_آذری،
دبیر وقت کارگروه سواد رسانه ای
و
مسئولیت اجتماعی
انجمن سواد رسانه ای ایران
@sopskf
نقل از ماهنامه مدیریت ارتباطات،۱۳۹۷ شماره ۱۰۱ ص ۶۴
لینک دسترسی در تلگرام انجمن👇
https://t.iss.one/MLiteracy/2333
☟دریافت فایل از👇
https://www.magiran.com/paper/1886522
Forwarded from حامیان جامعه مدنی (حجم)
✅ مردم بیصدا شدند
▫️ گزارش هممیهن درباره تاثیر محدود کردن تشکلهای مردمنهاد در اعتراضات اخیر و بررسی پیشنویس قانون تشکلهای اجتماعی
✍🏻 مریم لطفی، خبرنگار گروه اجتماعی
🔰هفتم تیرماه امسال بود که پیشنویس قانون تشکلهای اجتماعی رونمایی شد. پیشنویسی که در پنجفصل «تعاریف و کلیات»، «مجوز تاسیس، فعالیت و ثبت»، «حقوق و تکالیف»، «تامین مالی» و «سایر مقررات» و ۷۰ماده توسط دفتر مطالعات اجتماعی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی تدوین شده است.
🔰بیشتر کسانی که دستی بر آتش موضوعات و مسائل اجتماعی و ضرورت حل آنها از سوی تشکلهای مردمی دارند، انتقادات مهمی به آن وارد کردهاند. مثلا این پیشنویس خلاف اسم و رسم غلطانداز خود، در موضع پیشبرد قانونی بر ضد مشارکتهای اجتماعی است و به نوعی آنها را به سمت و سوی تعطیلی سوق میدهد. دیگر اینکه صدور مجوز تشکلها با نگاهی امنیتی و سلبی خواهد بود. انتقاد دیگر این است که این پیشنویس در تعارض با قانون اساسی و حتی دیدگاههای مردمی است و در تقابل با فعالیتهای داوطلبانه و صیانت از تشکلها نوشته شده است.
🔰خانه خورشید یکی از مراکزی بود که آسیب دید؛ حدود 15سال به همت لیلا ارشد، مددکار و موسس این مجموعه، نورش بر زندگی زنان آسیبدیده تابید و اسفندماه 1400 تعطیل شد. همان موقع ارشد درباره تعطیلی این مجموعه گفته بود: «تصمیمگیریها در حوزه آسیبهای اجتماعی بسیار متفاوت شده است. آنطور که از اظهارنظر مسئولان مشخص است، اینکه میخواهند کارهای اجتماعی را به نهادهای رسمیتر بسپارند، یعنی دیگر سمنها مانند گذشته فعالیت نکنند. همه اینها درحالیاست که تاکنون گزارشی از بهبود شرایط افراد و برگردانده شدن آنها به جامعه در پی مداخلات هزینهبر سازمانهای دولتی منتشر نشده است.»
🔰محمدرسول رستمی، مدیر انجمن دیاران هم در گفتوگو با هممیهن میگوید، اساسا هدف آغازین و ذاتی تشکیل تشکلهای مردمنهاد و انجمنها، تسهیلگری ارتباط میان مردم و سیستم است. انجمن دیاران، مجموعهای غیردولتی است که سالهاست در زمینه موضوع مهاجران و پناهندگان در ایران فعالیت میکند: «هرکدام از تشکلها با قشر خاصی از جامعه در ارتباطند. متاسفانه در ایران اینطور جا افتاده که تشکلهای مردمنهاد عموما خیریهاند و این تفاوت نگاه میان ایران و سایر کشورها در این زمینه مشهود است.»
🔰پیمان حقیقتطلب، مدیر پژوهش انجمن دیاران به هممیهن میگوید: «وقتی واسطه و واسطهگری میان مردم و سیستم حذف شود، حل سیستماتیک بسیاری از موضوعات، خیلی سخت و حتی گاهی غیرممکن میشود. چون خیلی از مشکلات و موضوعات به دلیل وجود سیستمهای حاکم در جامعه بهوجود آمده و مدام تکرار میشوند. بنابراین سازمانها و نهادهای مردمنهادند که میتوانند با شناخت این موضوعات به سیستم در حل مسائل و اصلاح ساختارهای پدیدآورنده این مشکلات کمک کنند. وقتی این واسطهگری و تسهیلگری کنار گذاشته شود، طبیعتا ساختارهای حاکم هم چندان بهبود پیدا نمیکنند و راه برای برخوردهای امنیتی در جامعه باز میشود.»
🔰احمد بختیاری، موسس دبیرخانه ترویج کار داوطلبانه ازجمله افرادی است که معتقد است وضعیت تشکلهای غیردولتی حداقل در شرایط فعلی و باتوجه به اعتراضات موجود، قدری پیچیده است. او به هممیهن میگوید: «در اعتراضات اخیر اشکال مختلفی از مردم حاضرند. عدهای فقط دنبالهرو افراد دیگر هستند و شاید خودشان هم بهدرستی ندانند دنبال چه هستند. شاید درصورت آشنایی با احزاب و تشکلها، منسجمتر شوند و اهداف روشنی برای خود ترسیم کنند.»
🔰«انسان موجودی اجتماعی است و به ارتباطات اجتماعی نیاز دارد و وقتی این ارتباطات بخواهد در سطح وسیعی انجام بگیرد، به سازمان نیاز است. تشکلها یا سمنها یکی از مطلوبترین و بهترین اشکال مردمی سازمانها در هر کشوری هستند و موجب افزایش مشارکت عمومی در زمینههای مختلف میشوند. بسیاری از رخدادها و مشکلات در کشورها صرفا به وسیله دولتمردان و اصحابقدرت قابلحل نیست و مشارکت مردم را میطلبد.» این اعتقاد علیرضا شریفی یزدی، جامعهشناس است که به هممیهن میگوید.
🔰حسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران هم درباره پیشنویس قانون فعالیت تشکلهای مردمی به هممیهن میگوید: «اگر پیشنویس به همین شکل تصویب شود، نقطه سیاهی بر پیشانی مجلس یازدهم خواهد بود.»
👈🏻 متن کامل
https://b2n.ir/k15669
@hammihanonline
@Haajm
▫️ گزارش هممیهن درباره تاثیر محدود کردن تشکلهای مردمنهاد در اعتراضات اخیر و بررسی پیشنویس قانون تشکلهای اجتماعی
✍🏻 مریم لطفی، خبرنگار گروه اجتماعی
🔰هفتم تیرماه امسال بود که پیشنویس قانون تشکلهای اجتماعی رونمایی شد. پیشنویسی که در پنجفصل «تعاریف و کلیات»، «مجوز تاسیس، فعالیت و ثبت»، «حقوق و تکالیف»، «تامین مالی» و «سایر مقررات» و ۷۰ماده توسط دفتر مطالعات اجتماعی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی تدوین شده است.
🔰بیشتر کسانی که دستی بر آتش موضوعات و مسائل اجتماعی و ضرورت حل آنها از سوی تشکلهای مردمی دارند، انتقادات مهمی به آن وارد کردهاند. مثلا این پیشنویس خلاف اسم و رسم غلطانداز خود، در موضع پیشبرد قانونی بر ضد مشارکتهای اجتماعی است و به نوعی آنها را به سمت و سوی تعطیلی سوق میدهد. دیگر اینکه صدور مجوز تشکلها با نگاهی امنیتی و سلبی خواهد بود. انتقاد دیگر این است که این پیشنویس در تعارض با قانون اساسی و حتی دیدگاههای مردمی است و در تقابل با فعالیتهای داوطلبانه و صیانت از تشکلها نوشته شده است.
🔰خانه خورشید یکی از مراکزی بود که آسیب دید؛ حدود 15سال به همت لیلا ارشد، مددکار و موسس این مجموعه، نورش بر زندگی زنان آسیبدیده تابید و اسفندماه 1400 تعطیل شد. همان موقع ارشد درباره تعطیلی این مجموعه گفته بود: «تصمیمگیریها در حوزه آسیبهای اجتماعی بسیار متفاوت شده است. آنطور که از اظهارنظر مسئولان مشخص است، اینکه میخواهند کارهای اجتماعی را به نهادهای رسمیتر بسپارند، یعنی دیگر سمنها مانند گذشته فعالیت نکنند. همه اینها درحالیاست که تاکنون گزارشی از بهبود شرایط افراد و برگردانده شدن آنها به جامعه در پی مداخلات هزینهبر سازمانهای دولتی منتشر نشده است.»
🔰محمدرسول رستمی، مدیر انجمن دیاران هم در گفتوگو با هممیهن میگوید، اساسا هدف آغازین و ذاتی تشکیل تشکلهای مردمنهاد و انجمنها، تسهیلگری ارتباط میان مردم و سیستم است. انجمن دیاران، مجموعهای غیردولتی است که سالهاست در زمینه موضوع مهاجران و پناهندگان در ایران فعالیت میکند: «هرکدام از تشکلها با قشر خاصی از جامعه در ارتباطند. متاسفانه در ایران اینطور جا افتاده که تشکلهای مردمنهاد عموما خیریهاند و این تفاوت نگاه میان ایران و سایر کشورها در این زمینه مشهود است.»
🔰پیمان حقیقتطلب، مدیر پژوهش انجمن دیاران به هممیهن میگوید: «وقتی واسطه و واسطهگری میان مردم و سیستم حذف شود، حل سیستماتیک بسیاری از موضوعات، خیلی سخت و حتی گاهی غیرممکن میشود. چون خیلی از مشکلات و موضوعات به دلیل وجود سیستمهای حاکم در جامعه بهوجود آمده و مدام تکرار میشوند. بنابراین سازمانها و نهادهای مردمنهادند که میتوانند با شناخت این موضوعات به سیستم در حل مسائل و اصلاح ساختارهای پدیدآورنده این مشکلات کمک کنند. وقتی این واسطهگری و تسهیلگری کنار گذاشته شود، طبیعتا ساختارهای حاکم هم چندان بهبود پیدا نمیکنند و راه برای برخوردهای امنیتی در جامعه باز میشود.»
🔰احمد بختیاری، موسس دبیرخانه ترویج کار داوطلبانه ازجمله افرادی است که معتقد است وضعیت تشکلهای غیردولتی حداقل در شرایط فعلی و باتوجه به اعتراضات موجود، قدری پیچیده است. او به هممیهن میگوید: «در اعتراضات اخیر اشکال مختلفی از مردم حاضرند. عدهای فقط دنبالهرو افراد دیگر هستند و شاید خودشان هم بهدرستی ندانند دنبال چه هستند. شاید درصورت آشنایی با احزاب و تشکلها، منسجمتر شوند و اهداف روشنی برای خود ترسیم کنند.»
🔰«انسان موجودی اجتماعی است و به ارتباطات اجتماعی نیاز دارد و وقتی این ارتباطات بخواهد در سطح وسیعی انجام بگیرد، به سازمان نیاز است. تشکلها یا سمنها یکی از مطلوبترین و بهترین اشکال مردمی سازمانها در هر کشوری هستند و موجب افزایش مشارکت عمومی در زمینههای مختلف میشوند. بسیاری از رخدادها و مشکلات در کشورها صرفا به وسیله دولتمردان و اصحابقدرت قابلحل نیست و مشارکت مردم را میطلبد.» این اعتقاد علیرضا شریفی یزدی، جامعهشناس است که به هممیهن میگوید.
🔰حسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران هم درباره پیشنویس قانون فعالیت تشکلهای مردمی به هممیهن میگوید: «اگر پیشنویس به همین شکل تصویب شود، نقطه سیاهی بر پیشانی مجلس یازدهم خواهد بود.»
👈🏻 متن کامل
https://b2n.ir/k15669
@hammihanonline
@Haajm
hammihanonline.ir
مردم بیصدا شدند
گزارش هممیهن درباره تاثیر محدود کردن تشکلهای مردمنهاد در اعتراضات اخیر و بررسی پیشنویس قانون تشکلهای اجتماعی
Forwarded from سواد رسانهای (حسین کیاء)
🚦فیلترینگ؛پرهزینه و رویایغیرقابلتحقق
📍تامین امنیت و آرامش مردم حتی با #فیلترینگ قابل درک و در کشورهای دیگر هم سابقه دارد؛ هیچ کشوری هم نتوانسته است رویای اینترنت بدونفیلتر را محقق کند باوجوداین ادامه فیلتریگ و یا تصور کوچ اکثریت کاربران ایرانی به پلتفرم های داخلی به دلایل مختلف، هم نادرست و هم "پرهزینه ، غیرممکن و رویای غیرقابلتحقق" است.
🔸ادامه مطلب👈
https://b2n.ir/j02262
✍دکتراکبرنصراللهی
📲 @savaderasanei
📍تامین امنیت و آرامش مردم حتی با #فیلترینگ قابل درک و در کشورهای دیگر هم سابقه دارد؛ هیچ کشوری هم نتوانسته است رویای اینترنت بدونفیلتر را محقق کند باوجوداین ادامه فیلتریگ و یا تصور کوچ اکثریت کاربران ایرانی به پلتفرم های داخلی به دلایل مختلف، هم نادرست و هم "پرهزینه ، غیرممکن و رویای غیرقابلتحقق" است.
🔸ادامه مطلب👈
https://b2n.ir/j02262
✍دکتراکبرنصراللهی
📲 @savaderasanei
Forwarded from امتداد
☑️گفتوگو یعنی به رسمیت شناختن تفاوت و تکثر
✔️نخستین جلسه از سلسله نشستهای مؤسسه اطلاعات با عنوان «کتاب معیار» با بررسی کتاب «در جهان گفتوگو» اثر دکتر هادی خانیکی و با حضور آقای مهدی نصیری، روزنامهنگار پیشین و محقق حوزه، روز چهارشنبه ۲۷ مهرماه در محل نمایشگاه دائمی کتاب اطلاعات برگزار شد.
✍🏻از متن:
🗣دکتر خانیکی: اینکه گفتگو در کجا و توسط چه کسی انجام شود؛ آیا مباحثه است؟ آیا احتجاج است؟ آیا اسکات خصم و مشت محکم زدن بر دهان رقیب است؟ تعبیر من در کتاب این است که گفتگو به نقشآفرین کردن رقیب ربط دارد. گفتگو در برابرِ هم بازی کردن نیست؛ باهم بازی کردن است. گفتگو میتواند فهم رابطه انتقادی بین سنت و مدرنیته، بین قدیم و جدید، جامعه و حکومت، بیننسلها، بین ادیان، بینجنسیتها، بین اقوام و همه اینها را در بر بگیرد و البته آداب و لوازمی دارد.
✔️در شرایط پیچیده امروز ایران، دعوتبه گفتگوها عمدتا برای تأیید سیاستهایی استکه اجرا میشوند. پس اگر از گفتگو چنین فهمی دارید که هدف از گفتگو، موافق بودن با من است، گفتگو را نفهمیدهاید. گفتگو، یاد گرفتن مهارت باهم بازی کردن و به رسمیت شناختن تفاوت و تکثر است.
✔️بهویژه در جامعه پساشبکهای، ما وارد گفتمانهایی شدیم که جلوههایش را در برآمدن نسلهای جوان میبینیمکه حرفشان این است که میخواهیم زندگی کنیم ولی زندگی ما با شما فرق میکند. حتی فهمشان از مرگ، با فهم ما فرق دارد. به نظر من میشود روی چند نکته توافق کرد که جزو آداب و لوازمگفتگو هستند.
✔️در کتاب «اندیشه پیشرفت و تحولات جامعه ایرانی» که به تازگی منتشر کردم، آوردم که مرحوم مجید تهرانیان دو سال قبل از انقلاب، تحولات مذهبی جامعه ایران را پیشبینی کرده بود. من در این کتاب، از تغییرات جامعه ایرانی حرف زدم و به این نتیجه رسیدم که ما با انباشت مسائل مواجهیم؛ به این معنا که دست روی یک مسأله اقتصادی میگذارید، میبینید صرفا اقتصادی نیست؛ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هم است. بر یک مسأله سیاسی دست میگذارید، میبینید زمینهها و پیامدهایش اقتصادی و فرهنگی هستند. من معتقدم در مرحله انباشت مسائل، هیچکسی به تنهایی قادر به حل مسائل در همتنیده نیست.
✔️همه باید بپذیرند که درباره ایران و ایرانی بودن، توسعه ایران، آینده ایران، دشواریهای معیشتی و ناکارآمدی شیوههای سیاسی و حکمروایی، گفتگو کنند و آداب آن را بپذیرند.
✔️در ساختار سیاسی و اجتماعی ما وضعیتهای غیرگفتگویی خیلی سایه افکندهاند. اگر مسأله ایران را در سه مفهوم خلاصه کنیم، مسأله فرهنگی ما ضعف و ناتوانی در گفتگو است و منظورم از ناتوانی در گفتگو این است که ما هم به مبانی گفتگو وقوف نداریم، هم صاحب تجربه از گفتگوهای موفق نیستیم و هم مهارتهای گفتگو نداریم و این ضعف در گفتگو به ضعف نهادهای مدنی اعم از انجمنهای علمی، صنفی، تشکلها و احزاب رسیده است و ضعف این نهادها، به مشارکتستیزی یا رقابتگریزی سیاسی تبدیل شدهاست.
✔️ما باید بتوانیم به شکلهای موفق گفتگو بپردازیم. در یکی از کارهای ارزنده آقای شفیعیکدکنی تحت عنوان «مکاتبات خواجه نصیر طوسی و صدرالدین قونوی»، ایشان میگوید ما در تاریخمان، گفتگوی مکتوب نداریم و دلیل آن سه گونه فقر است که ما داریم:
✔️یکی فقر آزادی است؛ زیرا وقتی مینویسی، بازخواست میشوی. دیگری، فقر فردانیت است که به تشخص و حرمت انسان توجه نداری و دیگری فقر اندیشیدن است. ما باید تغییر را بفهمیم و بر اساس تغییر باهم حرف بزنیم.
گزارش کامل نشست
#امتداد
@emtedadnet
✔️نخستین جلسه از سلسله نشستهای مؤسسه اطلاعات با عنوان «کتاب معیار» با بررسی کتاب «در جهان گفتوگو» اثر دکتر هادی خانیکی و با حضور آقای مهدی نصیری، روزنامهنگار پیشین و محقق حوزه، روز چهارشنبه ۲۷ مهرماه در محل نمایشگاه دائمی کتاب اطلاعات برگزار شد.
✍🏻از متن:
🗣دکتر خانیکی: اینکه گفتگو در کجا و توسط چه کسی انجام شود؛ آیا مباحثه است؟ آیا احتجاج است؟ آیا اسکات خصم و مشت محکم زدن بر دهان رقیب است؟ تعبیر من در کتاب این است که گفتگو به نقشآفرین کردن رقیب ربط دارد. گفتگو در برابرِ هم بازی کردن نیست؛ باهم بازی کردن است. گفتگو میتواند فهم رابطه انتقادی بین سنت و مدرنیته، بین قدیم و جدید، جامعه و حکومت، بیننسلها، بین ادیان، بینجنسیتها، بین اقوام و همه اینها را در بر بگیرد و البته آداب و لوازمی دارد.
✔️در شرایط پیچیده امروز ایران، دعوتبه گفتگوها عمدتا برای تأیید سیاستهایی استکه اجرا میشوند. پس اگر از گفتگو چنین فهمی دارید که هدف از گفتگو، موافق بودن با من است، گفتگو را نفهمیدهاید. گفتگو، یاد گرفتن مهارت باهم بازی کردن و به رسمیت شناختن تفاوت و تکثر است.
✔️بهویژه در جامعه پساشبکهای، ما وارد گفتمانهایی شدیم که جلوههایش را در برآمدن نسلهای جوان میبینیمکه حرفشان این است که میخواهیم زندگی کنیم ولی زندگی ما با شما فرق میکند. حتی فهمشان از مرگ، با فهم ما فرق دارد. به نظر من میشود روی چند نکته توافق کرد که جزو آداب و لوازمگفتگو هستند.
✔️در کتاب «اندیشه پیشرفت و تحولات جامعه ایرانی» که به تازگی منتشر کردم، آوردم که مرحوم مجید تهرانیان دو سال قبل از انقلاب، تحولات مذهبی جامعه ایران را پیشبینی کرده بود. من در این کتاب، از تغییرات جامعه ایرانی حرف زدم و به این نتیجه رسیدم که ما با انباشت مسائل مواجهیم؛ به این معنا که دست روی یک مسأله اقتصادی میگذارید، میبینید صرفا اقتصادی نیست؛ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هم است. بر یک مسأله سیاسی دست میگذارید، میبینید زمینهها و پیامدهایش اقتصادی و فرهنگی هستند. من معتقدم در مرحله انباشت مسائل، هیچکسی به تنهایی قادر به حل مسائل در همتنیده نیست.
✔️همه باید بپذیرند که درباره ایران و ایرانی بودن، توسعه ایران، آینده ایران، دشواریهای معیشتی و ناکارآمدی شیوههای سیاسی و حکمروایی، گفتگو کنند و آداب آن را بپذیرند.
✔️در ساختار سیاسی و اجتماعی ما وضعیتهای غیرگفتگویی خیلی سایه افکندهاند. اگر مسأله ایران را در سه مفهوم خلاصه کنیم، مسأله فرهنگی ما ضعف و ناتوانی در گفتگو است و منظورم از ناتوانی در گفتگو این است که ما هم به مبانی گفتگو وقوف نداریم، هم صاحب تجربه از گفتگوهای موفق نیستیم و هم مهارتهای گفتگو نداریم و این ضعف در گفتگو به ضعف نهادهای مدنی اعم از انجمنهای علمی، صنفی، تشکلها و احزاب رسیده است و ضعف این نهادها، به مشارکتستیزی یا رقابتگریزی سیاسی تبدیل شدهاست.
✔️ما باید بتوانیم به شکلهای موفق گفتگو بپردازیم. در یکی از کارهای ارزنده آقای شفیعیکدکنی تحت عنوان «مکاتبات خواجه نصیر طوسی و صدرالدین قونوی»، ایشان میگوید ما در تاریخمان، گفتگوی مکتوب نداریم و دلیل آن سه گونه فقر است که ما داریم:
✔️یکی فقر آزادی است؛ زیرا وقتی مینویسی، بازخواست میشوی. دیگری، فقر فردانیت است که به تشخص و حرمت انسان توجه نداری و دیگری فقر اندیشیدن است. ما باید تغییر را بفهمیم و بر اساس تغییر باهم حرف بزنیم.
گزارش کامل نشست
#امتداد
@emtedadnet
Telegraph
گفتوگو یعنی به رسمیت شناختن تفاوت و تکثر
سلسله نشستهای مؤسسه اطلاعات با عنوان «کتاب معیار» روز چهارشنبه ۲۷مهرماه در محل نمایشگاه دائمی کتاب اطلاعات آغاز شد. در این سلسله نشستها، که قرار است به گونه پیوسته در مؤسسه اطلاعات برگزار شود، کتابی تازه و تأثیرگذار با حضور نویسنده و ناقد به بحث و بررسی…
گفتگۆ،
هەنگاوێکی ئەڕێنی
بەرەو گەشەیەکی سەقامگیر
✍️ڕەئووف ئازەری٭
https://t.iss.one/Sopskf/5748
ساڵی ۲۰۱۶ لە لایەن ڕێکخراوەی نەتەوە یەکگرتووەکان، بە نازناوی ساڵی "تێگەیشتن و وردبوونەی جیهانی" ناوزەد کرابوو!
نێو دێر کردنی ئەم ساڵە، بەو ئامانجە کرابوو تا شۆرشێکی جیهانی بۆ تێگەیشتنی مرۆڤ، جیهان بە گشتی، پێوەندیە کۆمەڵایەتیەکان و هەروەها گشت بنەماکانی کە بە ژیانی ژیاری، یارمەتی دەگەینێت، دەست پێ بکات!
......
......
......
......
لە ڕوانگەی بۆهم دا،
لێک تێنەگەیشتن،
دایکی زۆربەی بۆشاییە کلتووری و نیشتمانیەکانە!
مەلیکیان کە گووتارێکی شازی بۆ کەیسە کۆمەڵایەتیەکان هەیە، ئاماژە دەکات:
"لە کۆمەڵگەیەک کە گفتگۆ،
باوی نەبوو،
ئەوە شەڕەنگێزی، فێڵ و تەڵەکە، باڵ ڕاداوێن.."
بە پێی لێدوانی پسپۆڕان و تەرکیزی ڕێکخراوە نێونەتەوەییەکان و هەروەها سەرچاوە زانستە مڕۆیی، ئایینی و مێژووییەکان، گفتگۆ، ئامرازێکی بە نرخی لێک تێگەیشتن و حاڵی بوونە و زۆربەی کێشە مرۆییەکان، دەکرێ بە گفتگۆ، چارەسەر بکرێن...
پیتێر سینگە، لە سەر ئەم بۆچوونەیە کە:
"گفتگۆ، گرینگترین کۆڵەکەی یەکگرتوویی کۆمەڵگەیە"
.....
....
....
بۆ خوێندنەوەی سەرجەم نوسراوەکە، لێرە گرتە بفەرموو👇
https://b2n.ir/z40681
___
@sopskf
هەنگاوێکی ئەڕێنی
بەرەو گەشەیەکی سەقامگیر
✍️ڕەئووف ئازەری٭
https://t.iss.one/Sopskf/5748
ساڵی ۲۰۱۶ لە لایەن ڕێکخراوەی نەتەوە یەکگرتووەکان، بە نازناوی ساڵی "تێگەیشتن و وردبوونەی جیهانی" ناوزەد کرابوو!
نێو دێر کردنی ئەم ساڵە، بەو ئامانجە کرابوو تا شۆرشێکی جیهانی بۆ تێگەیشتنی مرۆڤ، جیهان بە گشتی، پێوەندیە کۆمەڵایەتیەکان و هەروەها گشت بنەماکانی کە بە ژیانی ژیاری، یارمەتی دەگەینێت، دەست پێ بکات!
......
......
......
......
لە ڕوانگەی بۆهم دا،
لێک تێنەگەیشتن،
دایکی زۆربەی بۆشاییە کلتووری و نیشتمانیەکانە!
مەلیکیان کە گووتارێکی شازی بۆ کەیسە کۆمەڵایەتیەکان هەیە، ئاماژە دەکات:
"لە کۆمەڵگەیەک کە گفتگۆ،
باوی نەبوو،
ئەوە شەڕەنگێزی، فێڵ و تەڵەکە، باڵ ڕاداوێن.."
بە پێی لێدوانی پسپۆڕان و تەرکیزی ڕێکخراوە نێونەتەوەییەکان و هەروەها سەرچاوە زانستە مڕۆیی، ئایینی و مێژووییەکان، گفتگۆ، ئامرازێکی بە نرخی لێک تێگەیشتن و حاڵی بوونە و زۆربەی کێشە مرۆییەکان، دەکرێ بە گفتگۆ، چارەسەر بکرێن...
پیتێر سینگە، لە سەر ئەم بۆچوونەیە کە:
"گفتگۆ، گرینگترین کۆڵەکەی یەکگرتوویی کۆمەڵگەیە"
.....
....
....
بۆ خوێندنەوەی سەرجەم نوسراوەکە، لێرە گرتە بفەرموو👇
https://b2n.ir/z40681
___
@sopskf
Telegram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
خشونت زدایی جزیره ای در جغرافیای وسیع خشونت زایی!
✍️رئوف آذری
بیش از نصف قرن زیستن در برزخ زندگی و مرگ نقطه صفر مرزی، سه دهه سابقه تدریس، مشاوره و مدیریت در دو سیستم عمومی و عالی تعلیم و تربیت و ربع قرن تجربه کنشگری مدنی و محیط زیستی، بدان فهمم نایل گردانده بود که باید از جایی شروع می کردم تا به مصداق اثر پروانه ای، در دایرةالمعارف صلح، نامی از خود به یادگار بگذارم و برای همین، یک دهه آخر فعالیت مشاوره ای و کنشگری ام را روی مبحث صلح، تمرکز کردم و آغاز این تمرکز هم از جایی، استارت خورد که طبق پژوهش مشاوره ای، متوجه حجم بالاتر از استاندارد و البته فاجعه بار ضریب خشونت(هفتاد وشش درصد) در جامعه دانش آموزی شهرم شدم.
در آن یک دهه اخیر، در مدارسی که حجم خشونت بسیار بالایی را نشان داده بودند، تٲکید کرده و در زنگ های ابتکاری مهارت آموزی، مهربانی، آشتی و گفت وگو، تلاش کردم با کاربست مطالعات و آموخته ها، راهکارهایی برای خشونت زدایی اتخاذ کنم که طبق نتایج چند پژوهش علمی ارایه شده در کنفرانس های ملی و بین المللی، پروژه های کاربستی توفیق نسبی حاصل کرده بودند.
اما وااسفا که هر قدم رو به جلوی پروژه های خشونت زدای یک معلم عاشق صلح، با چندین پاتک خشونت ورزان، ناکام می ماند و پس از یک دهه تلاش و کوشش و کار با کودکان، نوجوانان و جوانان، باز رسیدیم به نقطه ای که #باوان و #میران های بازمانده از #فرشته های شهر صلح و مهربانی، اشک ریزان و فریادزنان، خداوند آسمان ها را به دادخواهی بطلبند!
در این سال ها،
هرگاه، مینی منفجر شد، ریبوارم
هرگاه، مرزبانی، کولبری نشانه گرفت، سروه ام
هرگاه، دریایی خروشید، آرتینم
هرگاه، چرخ کارگاهی بد چرخید، غفورم
هرگاه، شعله ای بر جهید، زینبم
هرگاه، فشنگی از تفنگی رهید، باوان و میرانم
و
هرگاه، باتومی وحشی شد، ژینایم
هرگاه، تیغی غرید، بلوطم
هرگاه، تونلی زده شد، زابم
و هرگاه،....
یتیم، زخمی و قربانی شدند و خشم، مجدد به توان بی نهایت بازتولید شد!
و چه استعدادی دارد وطنم و مدیران و حکمرانانش در پرورش و بازتولید و فرآوری خشونت و خشونت زایی پیشتازانه!
و چه ناکامیم ما در ابرام مان بر عرق ریختن و جان خود کاستن در مسیر خشونت زدایی از وطن و ذهن تا روح و روان و جهان فرزندان و زیست مندانش...
شاید آن تک درنای امید،
امیدمان بخشد
و مجدد انگیزه مان دهد بلکه با پروژه ای دگر، مجدد به مصاف خشونت ورزی بشتابیم و بر عادت خشونت پرهیزی و آیین خشونت زدایی مان، ابرام ورزیم اما مگر می گذارند، نفسی چاق کنیم؟!...
#ژینا_امینی
#فرشته_احمدی
#باوان_در_سوگ_مادر
---
٭تصویر اول از محمد طحانی
https://t.iss.one/Sopskf/5749
٭٭نام های بکار رفته در متن، کیس های واقعی از جغرافیای جزیرە خشونت زدایی
@sopskf
____
تصاویر بیشتر👇
https://www.instagram.com/p/CkYvPwOLl6z/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
✍️رئوف آذری
بیش از نصف قرن زیستن در برزخ زندگی و مرگ نقطه صفر مرزی، سه دهه سابقه تدریس، مشاوره و مدیریت در دو سیستم عمومی و عالی تعلیم و تربیت و ربع قرن تجربه کنشگری مدنی و محیط زیستی، بدان فهمم نایل گردانده بود که باید از جایی شروع می کردم تا به مصداق اثر پروانه ای، در دایرةالمعارف صلح، نامی از خود به یادگار بگذارم و برای همین، یک دهه آخر فعالیت مشاوره ای و کنشگری ام را روی مبحث صلح، تمرکز کردم و آغاز این تمرکز هم از جایی، استارت خورد که طبق پژوهش مشاوره ای، متوجه حجم بالاتر از استاندارد و البته فاجعه بار ضریب خشونت(هفتاد وشش درصد) در جامعه دانش آموزی شهرم شدم.
در آن یک دهه اخیر، در مدارسی که حجم خشونت بسیار بالایی را نشان داده بودند، تٲکید کرده و در زنگ های ابتکاری مهارت آموزی، مهربانی، آشتی و گفت وگو، تلاش کردم با کاربست مطالعات و آموخته ها، راهکارهایی برای خشونت زدایی اتخاذ کنم که طبق نتایج چند پژوهش علمی ارایه شده در کنفرانس های ملی و بین المللی، پروژه های کاربستی توفیق نسبی حاصل کرده بودند.
اما وااسفا که هر قدم رو به جلوی پروژه های خشونت زدای یک معلم عاشق صلح، با چندین پاتک خشونت ورزان، ناکام می ماند و پس از یک دهه تلاش و کوشش و کار با کودکان، نوجوانان و جوانان، باز رسیدیم به نقطه ای که #باوان و #میران های بازمانده از #فرشته های شهر صلح و مهربانی، اشک ریزان و فریادزنان، خداوند آسمان ها را به دادخواهی بطلبند!
در این سال ها،
هرگاه، مینی منفجر شد، ریبوارم
هرگاه، مرزبانی، کولبری نشانه گرفت، سروه ام
هرگاه، دریایی خروشید، آرتینم
هرگاه، چرخ کارگاهی بد چرخید، غفورم
هرگاه، شعله ای بر جهید، زینبم
هرگاه، فشنگی از تفنگی رهید، باوان و میرانم
و
هرگاه، باتومی وحشی شد، ژینایم
هرگاه، تیغی غرید، بلوطم
هرگاه، تونلی زده شد، زابم
و هرگاه،....
یتیم، زخمی و قربانی شدند و خشم، مجدد به توان بی نهایت بازتولید شد!
و چه استعدادی دارد وطنم و مدیران و حکمرانانش در پرورش و بازتولید و فرآوری خشونت و خشونت زایی پیشتازانه!
و چه ناکامیم ما در ابرام مان بر عرق ریختن و جان خود کاستن در مسیر خشونت زدایی از وطن و ذهن تا روح و روان و جهان فرزندان و زیست مندانش...
شاید آن تک درنای امید،
امیدمان بخشد
و مجدد انگیزه مان دهد بلکه با پروژه ای دگر، مجدد به مصاف خشونت ورزی بشتابیم و بر عادت خشونت پرهیزی و آیین خشونت زدایی مان، ابرام ورزیم اما مگر می گذارند، نفسی چاق کنیم؟!...
#ژینا_امینی
#فرشته_احمدی
#باوان_در_سوگ_مادر
---
٭تصویر اول از محمد طحانی
https://t.iss.one/Sopskf/5749
٭٭نام های بکار رفته در متن، کیس های واقعی از جغرافیای جزیرە خشونت زدایی
@sopskf
____
تصاویر بیشتر👇
https://www.instagram.com/p/CkYvPwOLl6z/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
Telegram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
🔆🔆🔆🔆
👁شجاعت تماشا
جهان را باید از پنجره های مختلف تماشا کرد. زندگی را باید در روایت های گوناگونش شنید. دنیا را باید با هزار و یک چشم دید.
آنکه فقط یک پنجره برای تماشا دارد و یک چشم برای دیدن و یک قصه برای گفتن و شنیدن، متعصب نیست، ترسوست.
تنها آنکه به فضیلت شجاعت رسیده باشد، جرأت می کند جهان متنوع و متکثر را بپذیرد و تنها اوست که به معنای زندگی پی می برد.
آزادی و شعور پاداشی است برای کسانی که از فهمیدن نمی ترسند.
ترس و تعصب خواهران توامانند
فضیلت شجاعت، جرأت فهمیدن می آورد.
✍️عرفان نظرآهاری
@erfannazarahari
@My8behesht
@sopskf
👁شجاعت تماشا
جهان را باید از پنجره های مختلف تماشا کرد. زندگی را باید در روایت های گوناگونش شنید. دنیا را باید با هزار و یک چشم دید.
آنکه فقط یک پنجره برای تماشا دارد و یک چشم برای دیدن و یک قصه برای گفتن و شنیدن، متعصب نیست، ترسوست.
تنها آنکه به فضیلت شجاعت رسیده باشد، جرأت می کند جهان متنوع و متکثر را بپذیرد و تنها اوست که به معنای زندگی پی می برد.
آزادی و شعور پاداشی است برای کسانی که از فهمیدن نمی ترسند.
ترس و تعصب خواهران توامانند
فضیلت شجاعت، جرأت فهمیدن می آورد.
✍️عرفان نظرآهاری
@erfannazarahari
@My8behesht
@sopskf
Forwarded from اصلاحوب | islahweb.org
💢«پاییز» است باید در سرزمین خاکی و دل هایمان، دانه ها و درختانی بکاریم که با این آب و خاک جور، همآهنگ و همنوا باشند.
زمستان سختی پیش رو داریم. باید هوشیار باشیم و خدایی بیندیشیم.
✅فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَٰذَا الْبَيْتِ(قریش/۳) الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ(قریش/۴)
با کاشت خشونت، خونریزی، بی عدالتی و ... نمی توانیم شاهد بهار و تابستان پرثمر و پرباری باشیم!
اگر برای بهار و تابستان زندگی مان از هم اکنون، چاره ای نیندیشیم؛ فردا باید انگشت حسرت، حیرت و ندامت را بگزیم؛ حسرت و حیرتی که ما را به جای بهشت به جهنم همیشگی خواهد فرستاد.
🙏پروردگارا ما را آنی ده، که تو را به🙏
«✅يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة(فجر/۲۷)
ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً(فجر/۲۸)
فَادْخُلِي فِي عِبَادِي(فجر/۲۹)
وَادْخُلِي جَنَّتِي(فجر/۳۰)
✍️ کمال آذری (مشاور خانواده)
www.islahweb.org
🆔 @Islahweb
زمستان سختی پیش رو داریم. باید هوشیار باشیم و خدایی بیندیشیم.
✅فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَٰذَا الْبَيْتِ(قریش/۳) الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ(قریش/۴)
با کاشت خشونت، خونریزی، بی عدالتی و ... نمی توانیم شاهد بهار و تابستان پرثمر و پرباری باشیم!
اگر برای بهار و تابستان زندگی مان از هم اکنون، چاره ای نیندیشیم؛ فردا باید انگشت حسرت، حیرت و ندامت را بگزیم؛ حسرت و حیرتی که ما را به جای بهشت به جهنم همیشگی خواهد فرستاد.
🙏پروردگارا ما را آنی ده، که تو را به🙏
«✅يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة(فجر/۲۷)
ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً(فجر/۲۸)
فَادْخُلِي فِي عِبَادِي(فجر/۲۹)
وَادْخُلِي جَنَّتِي(فجر/۳۰)
✍️ کمال آذری (مشاور خانواده)
www.islahweb.org
🆔 @Islahweb
Forwarded from مدیران ایران | آموزش مدیریت کسب وکار |modiriran 🕊
فیلم سینمایی Mine داستان سربازی است که حین بازگشت از مأموریت در بیابانی برهوت ، یکی از پاهایش روی مین میرود، اما او بلافاصله متوجه شده و پایش را از روی مین برنمی دارد ، به همین دلیل مین عمل نمی کند.
با توجه به شرایط خودش نمی تواند مین را خنثی کند، پس مجبورست چندین روز در انتظار نیروی کمکی بماند.
اگر پا را بلند کند بلافاصله مین منفجر می شه و مرگ او حتمی!!
خستگی بیش از حد ، گرمای روز ، سرمای شب ، بی خوابی و ایستادنِ مداوم ، تشنگی و گرسنگی میتواند او را از پا دربیاورد..
در این حال و روز ؛ او به حالتی نیمه هوشیار فرو می رود و مدام خاطرات گذشته اش را مرور می کند.
مینِ رابطه عاطفی با همسرش ، مینِ دعوا و نزاع با دوستان و همکارانش ، مینِ درگیری در کافه با غریبه ها و... ...
این مین توی بیابان او را وادار می کند تا کاری را انجام دهد که قبل از این انجام نمی داده ، مکث کردن .
او چند روز مکث می کند تا نیروهای کمکی برسند و مین را خنثی کنند .
مکثی طاقت فرسا و بسیار دشوار .
مین توی بیابان ؛ استعاره از مین هاییست که او در روابط عاطفی ، خانوادگی ، اجتماعی و شغلی خود منهدم کرده است.
این مکثِ چند روزه در بیابان به او یاد میدهد که اگر فوراً و با عجله به آن حوادث و اتفاقات ؛ واکنشی نشان نمی داد ، زندگی بهتری رو تجربه می کرد.
و به ما یاد میدهد که این مکث آگاهانه، چیزیست که در زندگی پرتلاطم به آن نیاز داریم.
ما به رویدادهای امروزِ زندگیمان همان واکنشی را نشان می دهیم که تجربه کرده ایم
ما به ناشناخته های امروز بر اساس شناخته های دیروز عکس العمل نشان می دهیم
مکث کردن موقع کنش ها و واکنش ها می تواند افقی از انتخاب های جدید را به روی ما باز کند....
آخر فیلم جالب تره ...
آخر فیلم متوجه میشویم پای سرباز روی هیچ مینی نبوده و فقط یک سر عروسک زیر پایش قرار داشته،،
موضوع همینه. توی زندگی، مینهای خودساختهی زیادی برای خودمان میتراشیم و گام بعدی را از دست میدهیم . خیلی از مینهایی که ما را فلج کردهاند وجود خارجی ندارند. زادهی خیالات ما هستند و آنقدر به آنها باور داریم که حاضر نیستیم قدم بعدی را برداریم.
✍️ دکتر #پرویز_نصرتی
@modiriran مدیران ایران
با توجه به شرایط خودش نمی تواند مین را خنثی کند، پس مجبورست چندین روز در انتظار نیروی کمکی بماند.
اگر پا را بلند کند بلافاصله مین منفجر می شه و مرگ او حتمی!!
خستگی بیش از حد ، گرمای روز ، سرمای شب ، بی خوابی و ایستادنِ مداوم ، تشنگی و گرسنگی میتواند او را از پا دربیاورد..
در این حال و روز ؛ او به حالتی نیمه هوشیار فرو می رود و مدام خاطرات گذشته اش را مرور می کند.
مینِ رابطه عاطفی با همسرش ، مینِ دعوا و نزاع با دوستان و همکارانش ، مینِ درگیری در کافه با غریبه ها و... ...
این مین توی بیابان او را وادار می کند تا کاری را انجام دهد که قبل از این انجام نمی داده ، مکث کردن .
او چند روز مکث می کند تا نیروهای کمکی برسند و مین را خنثی کنند .
مکثی طاقت فرسا و بسیار دشوار .
مین توی بیابان ؛ استعاره از مین هاییست که او در روابط عاطفی ، خانوادگی ، اجتماعی و شغلی خود منهدم کرده است.
این مکثِ چند روزه در بیابان به او یاد میدهد که اگر فوراً و با عجله به آن حوادث و اتفاقات ؛ واکنشی نشان نمی داد ، زندگی بهتری رو تجربه می کرد.
و به ما یاد میدهد که این مکث آگاهانه، چیزیست که در زندگی پرتلاطم به آن نیاز داریم.
ما به رویدادهای امروزِ زندگیمان همان واکنشی را نشان می دهیم که تجربه کرده ایم
ما به ناشناخته های امروز بر اساس شناخته های دیروز عکس العمل نشان می دهیم
مکث کردن موقع کنش ها و واکنش ها می تواند افقی از انتخاب های جدید را به روی ما باز کند....
آخر فیلم جالب تره ...
آخر فیلم متوجه میشویم پای سرباز روی هیچ مینی نبوده و فقط یک سر عروسک زیر پایش قرار داشته،،
موضوع همینه. توی زندگی، مینهای خودساختهی زیادی برای خودمان میتراشیم و گام بعدی را از دست میدهیم . خیلی از مینهایی که ما را فلج کردهاند وجود خارجی ندارند. زادهی خیالات ما هستند و آنقدر به آنها باور داریم که حاضر نیستیم قدم بعدی را برداریم.
✍️ دکتر #پرویز_نصرتی
@modiriran مدیران ایران
روایتی از مرگ صلح اندیشی در سردشت
✍️رئوف آذری
https://t.iss.one/Sopskf/5754
اپیزود اول:
زادگاهم بیوران، روستایی است در پیشانی شهرمرزی شهیدم سردشت که در جریان جنگ تحمیلی به شهادت ستبر قله هایی بلفت، دوپه زه ، هوینه ماڵ و هومل، و البتە جگرِ سوختەی مادران، پشتِ شکستەی پدران و اشک همواره جاری یتیمان، چنان استوار، رشید و پیشاهنگ مرزداری و مرزبانی کرد کە رژیم بعث، جز از هوا، نتوانست به سردشت برسد و چون رسید فاجعه ای به وسعت جهان، آفرید!
اپیزود دوم:
سال های پساجنگ نیز، زادگاهم گرچه نامهربانی های بسیار دید، اما این بار نیز به شهادت چشمه های جوشان، سرسبزی طبیعت و مسجد آشتی اش، رسالت صلح ورزی، صلح سازی و صلح گستری بر دوش گرفت و چنان اوج گرفت که نشان اسکار پایداری، بر سینه دید.
اپیزود سوم:
اراده صلح ورزی مردمان بیوران، چنان همه گیرشد که وه ستا احمد، فرزندانش را به این منظور، هیمن و آمنه و آزاد نامگذاری کرد تا خویشتن داری و ایمنی و امنیت و آزادی را در بیوران، سردشت، کردستان، زاگروس و ایران، نمایندگی کنند، اما...
اپیزود چهارم:
اما وااسفا که در این سرزمین، همچنان گلوله بر گُل، تفوق دارد و این بار نیز در پسانمازجمعه هشدارِ مسجد آشتی، تفنگ، هیمن و آمنه را نشانه گرفت و یکی را جان و دگری را برادر و بینایی باهم گرفت...
اپیزود پنجم:
فردا شنبه، چون بسیاری چندشنبه های دگر، مجبوریم در مسجد آشتی، کین و خشونت خشونت ورزان را با اشکِ خون، بشوییم تا بلکه خود را و وه ستا احمدهای زمانه را، تسلای خاطری دهیم...
اپیزود ششم:
اما ما می دانیم و خدای مان که حق مان در این خشونتکده تحمیلی، تفنگ، گلوله و مرگ نیست، هست؟
اپیزود هفتم:
گرچه پندار، باور و کردارمان، جز خشونت پرهیزی، خشونت زدایی، صلح، صلح سازی و صلح گستری نیست ولی خدا را، تٲملی، درنگی، تلنگری و تدبری در حکمرانی، سیاست ورزی و استراتژی گزینی در این جغرافیا و با این شهروندان زخم خورده در تاریخ، ابتدایی ترین و اولویت دارترین رسالت و مٲموریت صاحبان تفنگ، گلوله و قدرت است...
ما در این خاک، در این جغرافیا، مگر جز عمل به تکلیف شهروندی، حقوقی مالایطاق از دولت و سیستم طلبیده ایم؟!
مگر سهم ما از این جغرافیا، جز مرزداری، مرزبانی و پشتیبانی تاریخی از تفنگداران مرزبان، چیزدگری بوده است؟
گاهی جز معبری که سهمش برای ما کولبری و دلبری از تفنگدار مرزبان، بوده است، مگر نصیبی از مواهب این سرزمین، طلبیده ایم؟
کاش فقط از نامه ای که دهه ها قبل، معتمدان این شهر و این دیار، برای مرکزنشینان نگاشته و داوطلبانه و فارغ از زور و اکراه، شهروندی در این سرزمین را بر دلبری های آن سوی مرز، ترجیح داده اند، شرم می کردید و چنین حق اساسی زیست ابتدایی را از این مرزبانان مرزدارتان دریغ نمی کردید؟
باور کنید این مردمان، جز خردلی امنیت، کمی نان و جرعه ای دلبری و پرستاری، از ایران و حکمرانانش طلب ندارند، دارند؟
پس لطف کنید و مجال زندگی صلح اندیشان این سرزمین را چنین بی بهانه، نگیرید که اینان نیز خدایی دارند و آستانه ای...
بیایید با هم، ریشه خشونت را در این سرزمین بخشکانیم و بیش از این، مجال ندهید تفنگدار بیخردی، عقده هایش را در تنور نامردمی بدمد و زخمی دگر بر زخم های تاریخی مان بیفزاید.
ایران، زاگروس، کردستان و سردشت، حق شان از زندگی، بیش از اینهایی است که امروزه، تجربه می کنیم و دهه ها و سده ها، پشت سر گذاشته ایم، چه اینکه همه ما، برای اینکه، ایران، ایران بماند، خون دل ها، خورده ایم، خون دل ها خورده ایم...
مجتبی کاشانی، گفتنی:
تو مپندار که در فکر تنم
نگران سرطان وطنم
او که بیمار شود ما همه نیز
من که بیمار شوم ، یک بدنم
وطنم از تن من خسته تر است
درک کن درد مرا از سُخنم
به تو سوگند که از غُصّه خویش
لحظه ای پیش تو من دم نزنم
من از آن یوسف گمگشته خویش
مالک بوی خوش پیرهنم
کی برون آید از این چاه وطن؟
کاش روزی که در او زنده منم !
غرب در راحت و من در صددِ
آب در هاون خود کوفتنم
من شفا می طلبم بهر وطن
نه شفای بدن خویشتنم
هرکجا جان مرا یار گزید
جسمم اما بِگُزیند وطنم
وپس از من بگذارید کمی
خاک ایران به میان کفن ام
گرچه بی شعله و بی دود رَوم
عشق تایید کند سوختنم
شعلۀ شهر فرو خفت ولی
من پی شعله بر افروختنم.
@sopskf
✍️رئوف آذری
https://t.iss.one/Sopskf/5754
اپیزود اول:
زادگاهم بیوران، روستایی است در پیشانی شهرمرزی شهیدم سردشت که در جریان جنگ تحمیلی به شهادت ستبر قله هایی بلفت، دوپه زه ، هوینه ماڵ و هومل، و البتە جگرِ سوختەی مادران، پشتِ شکستەی پدران و اشک همواره جاری یتیمان، چنان استوار، رشید و پیشاهنگ مرزداری و مرزبانی کرد کە رژیم بعث، جز از هوا، نتوانست به سردشت برسد و چون رسید فاجعه ای به وسعت جهان، آفرید!
اپیزود دوم:
سال های پساجنگ نیز، زادگاهم گرچه نامهربانی های بسیار دید، اما این بار نیز به شهادت چشمه های جوشان، سرسبزی طبیعت و مسجد آشتی اش، رسالت صلح ورزی، صلح سازی و صلح گستری بر دوش گرفت و چنان اوج گرفت که نشان اسکار پایداری، بر سینه دید.
اپیزود سوم:
اراده صلح ورزی مردمان بیوران، چنان همه گیرشد که وه ستا احمد، فرزندانش را به این منظور، هیمن و آمنه و آزاد نامگذاری کرد تا خویشتن داری و ایمنی و امنیت و آزادی را در بیوران، سردشت، کردستان، زاگروس و ایران، نمایندگی کنند، اما...
اپیزود چهارم:
اما وااسفا که در این سرزمین، همچنان گلوله بر گُل، تفوق دارد و این بار نیز در پسانمازجمعه هشدارِ مسجد آشتی، تفنگ، هیمن و آمنه را نشانه گرفت و یکی را جان و دگری را برادر و بینایی باهم گرفت...
اپیزود پنجم:
فردا شنبه، چون بسیاری چندشنبه های دگر، مجبوریم در مسجد آشتی، کین و خشونت خشونت ورزان را با اشکِ خون، بشوییم تا بلکه خود را و وه ستا احمدهای زمانه را، تسلای خاطری دهیم...
اپیزود ششم:
اما ما می دانیم و خدای مان که حق مان در این خشونتکده تحمیلی، تفنگ، گلوله و مرگ نیست، هست؟
اپیزود هفتم:
گرچه پندار، باور و کردارمان، جز خشونت پرهیزی، خشونت زدایی، صلح، صلح سازی و صلح گستری نیست ولی خدا را، تٲملی، درنگی، تلنگری و تدبری در حکمرانی، سیاست ورزی و استراتژی گزینی در این جغرافیا و با این شهروندان زخم خورده در تاریخ، ابتدایی ترین و اولویت دارترین رسالت و مٲموریت صاحبان تفنگ، گلوله و قدرت است...
ما در این خاک، در این جغرافیا، مگر جز عمل به تکلیف شهروندی، حقوقی مالایطاق از دولت و سیستم طلبیده ایم؟!
مگر سهم ما از این جغرافیا، جز مرزداری، مرزبانی و پشتیبانی تاریخی از تفنگداران مرزبان، چیزدگری بوده است؟
گاهی جز معبری که سهمش برای ما کولبری و دلبری از تفنگدار مرزبان، بوده است، مگر نصیبی از مواهب این سرزمین، طلبیده ایم؟
کاش فقط از نامه ای که دهه ها قبل، معتمدان این شهر و این دیار، برای مرکزنشینان نگاشته و داوطلبانه و فارغ از زور و اکراه، شهروندی در این سرزمین را بر دلبری های آن سوی مرز، ترجیح داده اند، شرم می کردید و چنین حق اساسی زیست ابتدایی را از این مرزبانان مرزدارتان دریغ نمی کردید؟
باور کنید این مردمان، جز خردلی امنیت، کمی نان و جرعه ای دلبری و پرستاری، از ایران و حکمرانانش طلب ندارند، دارند؟
پس لطف کنید و مجال زندگی صلح اندیشان این سرزمین را چنین بی بهانه، نگیرید که اینان نیز خدایی دارند و آستانه ای...
بیایید با هم، ریشه خشونت را در این سرزمین بخشکانیم و بیش از این، مجال ندهید تفنگدار بیخردی، عقده هایش را در تنور نامردمی بدمد و زخمی دگر بر زخم های تاریخی مان بیفزاید.
ایران، زاگروس، کردستان و سردشت، حق شان از زندگی، بیش از اینهایی است که امروزه، تجربه می کنیم و دهه ها و سده ها، پشت سر گذاشته ایم، چه اینکه همه ما، برای اینکه، ایران، ایران بماند، خون دل ها، خورده ایم، خون دل ها خورده ایم...
مجتبی کاشانی، گفتنی:
تو مپندار که در فکر تنم
نگران سرطان وطنم
او که بیمار شود ما همه نیز
من که بیمار شوم ، یک بدنم
وطنم از تن من خسته تر است
درک کن درد مرا از سُخنم
به تو سوگند که از غُصّه خویش
لحظه ای پیش تو من دم نزنم
من از آن یوسف گمگشته خویش
مالک بوی خوش پیرهنم
کی برون آید از این چاه وطن؟
کاش روزی که در او زنده منم !
غرب در راحت و من در صددِ
آب در هاون خود کوفتنم
من شفا می طلبم بهر وطن
نه شفای بدن خویشتنم
هرکجا جان مرا یار گزید
جسمم اما بِگُزیند وطنم
وپس از من بگذارید کمی
خاک ایران به میان کفن ام
گرچه بی شعله و بی دود رَوم
عشق تایید کند سوختنم
شعلۀ شهر فرو خفت ولی
من پی شعله بر افروختنم.
@sopskf
Telegram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
Forwarded from بلوطبانان پا به ركاب (Raouf Azari)
جنبش تٲمین نیازهای سبز جوانان شهر صلح و مهربانی
https://t.iss.one/oaktreeloverbikers/841
این روزها، همه زخم خورده ایم و در جنبش هایی که جامعه شناسان و اهل سیاست، چندین و چندها عنوان بر آن می گذارند و باز هم در فهم نوع کنش و خواست زنان و نسل جوان و ویژه آنانی که با نسل زِد، طبقه بندی می شوند. کم می آورند، گرفتاریم
اما کمی که درنگ کنیم واقعیت هایی را می بینیم که ستمی نابخشودنی خواهد بود اگر باز مدعای دشواری فهم این نسل را داشته باشیم!
در همرکابی هایی که با جمع بلوطبانان پا به رکاب عزیزم، گاه و بیگاه به مسیرهای روستایی و نقاط صفر مرزی سردشت، برنامه ریزی می کنیم با زنانی مواجه می شویم که چون #دایکه_پیروزه، #یوسف شان در معبر کولبری از فاصله یک متری توسط تفنگدار مرزی تیر خورده و ناقص شده است اما باز دست بر آسمان، شاکر یزدان و سپاسگزار آن تفنگدار است که می توانست تیر آخر را هم شلیک کند و نکرد! (قبلا داستان این مادر بیتوشی در صفحه بنیاد توسعه صلح و مهربانی، همرسانی شده است)😭
بسیار با کودکان، نوجوانان و جوانانی در روستاها، روبه رو می شویم که در زمین های خاکی، شیب دار و سنگلاخی چنان پر شور و نشاط، فوتبال و والیبال بازی می کنند، انگار که در ورزشگاه های بزرگ ملی توپ می زنند و جالب که اکثرشان، پس از یک شب بیداری در مسیر جان ستان کولبری یا در پایان یک روز کار یدی یا کمک به والدین در کشت و زرع وبرداشت محصول، وارد میدان شده اند و آنگاه که پای درد و دل شان، می نشینی، آرزوی بزرگ شان، داشتن یک زمین محصور بازی است که توپ شان را بتواند از غلتیدن در سراشیبی تند و گرفتن مجال و نفس بازی، برهاند!
به حکم علاقه مان به روحیات نوجوانان و جوانان، گاه نیز در اثنای بازی، یار کمکی شان می شویم و آنگاه بهتر فهم می کنیم آرزوی یک زمین استاندارد بازی، نزد آنان چه رٶیای دل انگیزی است..
در تصاویر پیوست، چند تصویر مربوط به روستای بیتوش، محل ملاقات مان با دایکه پیروزه و یوسف تیر خورده اش، در نقطه صفر مرزی سردشت است که به فاصله چندماه، تصویربرداری شده اند ولی حجم تفاوت، از زمین خاکی تا زمین فنس کشی شده و البته مسطح و چمن مصنوعی شده مشهود است..
کاش، این یک بار هم می توانستیم شور و شعف داشتن زمین چمن را با آن عزیزان شریک می شدیم..
این تفاوت محصول همت و پیگیری نماینده شهرستان در مجلس شورا، فرماندار، سایر متولیان و پاسخ به یک نیاز نسل امروزی است که همه اعجوبه شان می پندارند و از شور و شرِّشان نگرانند!
طبق اعلان، این نسخه در چند روستای دگر شهرستان نیز در شرف تکثیر است.
چه خردمندانه تصمیمی می بود که اگر حکمرانان، گاه گاه، چنین پاسخی همدلانه به خواست جوانان دیار صلح می دادند
و
چه دل انگیزتر می شد که خیرین فرهنگی نیز به این بخش ورود می کردند و همه با هم، جنبشی و پویشی برای پاسخ به نیازهای سبز کودکان، جوانان و زنان شهر صلح و مهربانی، خلق می کردیم و هر هفته و ماه و سال، زمین چمنی، ساختمانی آموزشی-مهارتی، و سکویی برای گفت و گو و هم شنویی در روستاها، افتتاح و تقدیم نسل پیشتاز و جمع پیشاهنگان جنبش روز می کردیم یا مجال شکل دادن محملی برای صلح کاوی، داشتیم و چنین در چنبره نگاه دگم سیاستی و بحران در پی بحران، گرفتار نمی شدیم...
این پویش و جنبش هاست که آینده یک سرزمین و زیست همدلانه شهروندان یک جغرافیا را تضمین می کنند و لازم است امروز این هزینه ها را تقبل کرد تا فردای زندگی جمعی مان سبزتر از امروز باشد.
بلوطبانان پا به رکاب، و بنیاد توسعه صلح و مهربانی، ضمن تشکر از متولیان مسأله شناس، همکار و خیرین علاقه مند، آمادگی دارند این پویش همه گیر و جامع را تا تحقق رٶیای هر روستا یک پروژه سبز، تسهیلگری و مدیریت کنند...
#بلوطبانان_پا_به_رکاب
#روستاوندی
#جنبش_پاسخ
#نیازهای_زیستی
#پویش_سبز
#زمین_های_ورزشی
@oaktreeloverbikers
@sopskf
----
تصاویر بیشتر
https://www.instagram.com/p/Ck5UYJnLDn4/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
https://t.iss.one/oaktreeloverbikers/841
این روزها، همه زخم خورده ایم و در جنبش هایی که جامعه شناسان و اهل سیاست، چندین و چندها عنوان بر آن می گذارند و باز هم در فهم نوع کنش و خواست زنان و نسل جوان و ویژه آنانی که با نسل زِد، طبقه بندی می شوند. کم می آورند، گرفتاریم
اما کمی که درنگ کنیم واقعیت هایی را می بینیم که ستمی نابخشودنی خواهد بود اگر باز مدعای دشواری فهم این نسل را داشته باشیم!
در همرکابی هایی که با جمع بلوطبانان پا به رکاب عزیزم، گاه و بیگاه به مسیرهای روستایی و نقاط صفر مرزی سردشت، برنامه ریزی می کنیم با زنانی مواجه می شویم که چون #دایکه_پیروزه، #یوسف شان در معبر کولبری از فاصله یک متری توسط تفنگدار مرزی تیر خورده و ناقص شده است اما باز دست بر آسمان، شاکر یزدان و سپاسگزار آن تفنگدار است که می توانست تیر آخر را هم شلیک کند و نکرد! (قبلا داستان این مادر بیتوشی در صفحه بنیاد توسعه صلح و مهربانی، همرسانی شده است)😭
بسیار با کودکان، نوجوانان و جوانانی در روستاها، روبه رو می شویم که در زمین های خاکی، شیب دار و سنگلاخی چنان پر شور و نشاط، فوتبال و والیبال بازی می کنند، انگار که در ورزشگاه های بزرگ ملی توپ می زنند و جالب که اکثرشان، پس از یک شب بیداری در مسیر جان ستان کولبری یا در پایان یک روز کار یدی یا کمک به والدین در کشت و زرع وبرداشت محصول، وارد میدان شده اند و آنگاه که پای درد و دل شان، می نشینی، آرزوی بزرگ شان، داشتن یک زمین محصور بازی است که توپ شان را بتواند از غلتیدن در سراشیبی تند و گرفتن مجال و نفس بازی، برهاند!
به حکم علاقه مان به روحیات نوجوانان و جوانان، گاه نیز در اثنای بازی، یار کمکی شان می شویم و آنگاه بهتر فهم می کنیم آرزوی یک زمین استاندارد بازی، نزد آنان چه رٶیای دل انگیزی است..
در تصاویر پیوست، چند تصویر مربوط به روستای بیتوش، محل ملاقات مان با دایکه پیروزه و یوسف تیر خورده اش، در نقطه صفر مرزی سردشت است که به فاصله چندماه، تصویربرداری شده اند ولی حجم تفاوت، از زمین خاکی تا زمین فنس کشی شده و البته مسطح و چمن مصنوعی شده مشهود است..
کاش، این یک بار هم می توانستیم شور و شعف داشتن زمین چمن را با آن عزیزان شریک می شدیم..
این تفاوت محصول همت و پیگیری نماینده شهرستان در مجلس شورا، فرماندار، سایر متولیان و پاسخ به یک نیاز نسل امروزی است که همه اعجوبه شان می پندارند و از شور و شرِّشان نگرانند!
طبق اعلان، این نسخه در چند روستای دگر شهرستان نیز در شرف تکثیر است.
چه خردمندانه تصمیمی می بود که اگر حکمرانان، گاه گاه، چنین پاسخی همدلانه به خواست جوانان دیار صلح می دادند
و
چه دل انگیزتر می شد که خیرین فرهنگی نیز به این بخش ورود می کردند و همه با هم، جنبشی و پویشی برای پاسخ به نیازهای سبز کودکان، جوانان و زنان شهر صلح و مهربانی، خلق می کردیم و هر هفته و ماه و سال، زمین چمنی، ساختمانی آموزشی-مهارتی، و سکویی برای گفت و گو و هم شنویی در روستاها، افتتاح و تقدیم نسل پیشتاز و جمع پیشاهنگان جنبش روز می کردیم یا مجال شکل دادن محملی برای صلح کاوی، داشتیم و چنین در چنبره نگاه دگم سیاستی و بحران در پی بحران، گرفتار نمی شدیم...
این پویش و جنبش هاست که آینده یک سرزمین و زیست همدلانه شهروندان یک جغرافیا را تضمین می کنند و لازم است امروز این هزینه ها را تقبل کرد تا فردای زندگی جمعی مان سبزتر از امروز باشد.
بلوطبانان پا به رکاب، و بنیاد توسعه صلح و مهربانی، ضمن تشکر از متولیان مسأله شناس، همکار و خیرین علاقه مند، آمادگی دارند این پویش همه گیر و جامع را تا تحقق رٶیای هر روستا یک پروژه سبز، تسهیلگری و مدیریت کنند...
#بلوطبانان_پا_به_رکاب
#روستاوندی
#جنبش_پاسخ
#نیازهای_زیستی
#پویش_سبز
#زمین_های_ورزشی
@oaktreeloverbikers
@sopskf
----
تصاویر بیشتر
https://www.instagram.com/p/Ck5UYJnLDn4/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
Telegram
بلوطبانان پا به ركاب
خیابان و کوچه های این شهر و جغرافیای زاگروس و کوردستان، بلوچستان، خوزستان و سرجمع ایران را از تانک، توپ، تفنگ، گلوله و فشفشه بزدایید که مردمان با تدبیر، خود بلدند از زخم های جهنم شان، بهشتی برای زندگی بسازند...
@sopskf
@smorakanizagrous
@sopskf
@smorakanizagrous
Forwarded from مجتبی لشکربلوکی
روزنه امیدی باقی مانده؟
7 MB
🔲⭕️آیا روزنه امیدی باقی مانده؟
اپیزود هفتادوسوم پادکست دغدغه ایران گفتگوی محمد فاضلی و مجتبی لشکربلوکی
آیا روزنه امیدی برای توسعه ایران باقی مانده؟ توسعهخواهان برای پیشبرد توسعه ایران باید چه راههایی را در پیش بگیرند؟ نویسنده بعد از شرح آراء ده نفر از محققان توسعه و تشریح علل عقبماندگی ایران، نظرات بیست محقق دیگر برای چگونگی پیشرفت را بررسی می کند و سپس شش نقطه شروع (عزیمت گاه) توسعهیافتگی را طرح می کند و در نهایت با توجه به میزان امکانپذیری آنها دو استراتژی اصلی و دو استراتژی مکمل برای حرکت به سمت توسعهیافتگی ارائه میکند.
لینک حمایت از پادکست
شنیدن اپیزود در کست باکس
مدیر پادکست: دکتر محمد فاضلی
مکان ضبط: استودیوی مؤسسه نیکوکاری رعد
موسیقی آغازین: قطعه نینوا استاد حسین علیزاده
میهمان این اپیزود: مجتبی لشکربلوکی
امور فنی: مرتضی مشیریخواه
گرافیک: حامد ملیانی و کریم شاهین
گوش دادن به تمام اپیزودهای قبلی پادکست دغدغه ایران
کد تخفیف کتاب: diran
(۱۰٪ تخفیف + پست رایگان)
روش سفارش: پیغام در تلگرام به @nashrshams یا تماس با ۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴ یا ۰۲۱۸۸۴۰۶۰۵۵
اپیزود هفتادوسوم پادکست دغدغه ایران گفتگوی محمد فاضلی و مجتبی لشکربلوکی
آیا روزنه امیدی برای توسعه ایران باقی مانده؟ توسعهخواهان برای پیشبرد توسعه ایران باید چه راههایی را در پیش بگیرند؟ نویسنده بعد از شرح آراء ده نفر از محققان توسعه و تشریح علل عقبماندگی ایران، نظرات بیست محقق دیگر برای چگونگی پیشرفت را بررسی می کند و سپس شش نقطه شروع (عزیمت گاه) توسعهیافتگی را طرح می کند و در نهایت با توجه به میزان امکانپذیری آنها دو استراتژی اصلی و دو استراتژی مکمل برای حرکت به سمت توسعهیافتگی ارائه میکند.
لینک حمایت از پادکست
شنیدن اپیزود در کست باکس
مدیر پادکست: دکتر محمد فاضلی
مکان ضبط: استودیوی مؤسسه نیکوکاری رعد
موسیقی آغازین: قطعه نینوا استاد حسین علیزاده
میهمان این اپیزود: مجتبی لشکربلوکی
امور فنی: مرتضی مشیریخواه
گرافیک: حامد ملیانی و کریم شاهین
گوش دادن به تمام اپیزودهای قبلی پادکست دغدغه ایران
کد تخفیف کتاب: diran
(۱۰٪ تخفیف + پست رایگان)
روش سفارش: پیغام در تلگرام به @nashrshams یا تماس با ۰۹۱۰۱۹۳۲۱۱۴ یا ۰۲۱۸۸۴۰۶۰۵۵
Forwarded from کانال رسمی دکتر محمدخانی
سال ١٥٠٠همه ما در برگریزان پاییزی در جایی اینچنیین آرمیدەایم .
زندگی فانی را با شرافت زیبا کنیم.
زندگی فانی را با شرافت زیبا کنیم.
Forwarded from تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی (مهدی تدینی)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«وریا»
چرا وریا بزرگ و عزیز است؟ به دلیل همین یک دقیقه. مانیفست روشن یک ورزشکار که زندگی حرفهای خود را از زندگی اجتماعی جدا نمیکند. روشنتر از این نمیتوان صورتبندی کرد: وقتی دردی دامان مردم را میگیرد، ورزش دیگر اولویت نیست.
ما در دل آدمها نیستیم و نمیدانیم آنچه بر زبان میآورند چقدر راستین است و چقدر به آن پایبندند. اما نفس «صورتبندیِ» این اولویتبندی درسی برای همۀ ماست. اجرای اصول اخلاقی دشوار است. در متن زندگی، آدمی دائم در درون درگیر است. پایبندی اصول اخلاقی هزینه دارد. گاه کسی جز خود فرد از این هزینه مطلع نمیشود. گذشتن از سود، گذشتن از جایگاه، گذشتن از پول، رفاه، زندگی راحت... این جدالی برای همۀ ماست.
آری، وریا بزرگ و محترم است، زیرا این صورتبندی را واضح و شفاف بیان میکند. این پسر نیک کردستان درسش را به ما داده است. برای او و برای مردم عزیز کردستان آرزوی تندرستی میکنم. از کردستان سپاسگزارم که دامانی وریاپرور دارد.
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
چرا وریا بزرگ و عزیز است؟ به دلیل همین یک دقیقه. مانیفست روشن یک ورزشکار که زندگی حرفهای خود را از زندگی اجتماعی جدا نمیکند. روشنتر از این نمیتوان صورتبندی کرد: وقتی دردی دامان مردم را میگیرد، ورزش دیگر اولویت نیست.
ما در دل آدمها نیستیم و نمیدانیم آنچه بر زبان میآورند چقدر راستین است و چقدر به آن پایبندند. اما نفس «صورتبندیِ» این اولویتبندی درسی برای همۀ ماست. اجرای اصول اخلاقی دشوار است. در متن زندگی، آدمی دائم در درون درگیر است. پایبندی اصول اخلاقی هزینه دارد. گاه کسی جز خود فرد از این هزینه مطلع نمیشود. گذشتن از سود، گذشتن از جایگاه، گذشتن از پول، رفاه، زندگی راحت... این جدالی برای همۀ ماست.
آری، وریا بزرگ و محترم است، زیرا این صورتبندی را واضح و شفاف بیان میکند. این پسر نیک کردستان درسش را به ما داده است. برای او و برای مردم عزیز کردستان آرزوی تندرستی میکنم. از کردستان سپاسگزارم که دامانی وریاپرور دارد.
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
Forwarded from مجتبی لشکربلوکی
🔲⭕️شیمی درمانی برای سرطان وطن
مجتبی لشکربلوکی
سرطان گرفته اما بیش از آنکه نگران سرطان بدن باشد، نگران سرطان وطن است. می گوید چیزی که میتواند سرطان وطن را با همه سختیها به سمت بهبود ببرد، گشودن راهی به سمت گفتگوست. گفتگودرمانی را میتوان معادل شیمیدرمانی گرفت؛ سخت، دردآور و در عین حال، لازم و شفابخش.
او معتقد است که نه تنها حاکمیت با جامعه مشکل گفتگو دارد. بلکه خود جامعه نیز توانایی گفتگو با هم را ندارند. به این خاطره نگران کننده دقت کنید: زمانی سردبیر نشریه آیین بودم. یکی از شمارههایش درباره این بود که «مسأله ایران چیست؟» و برای آن نشست، ۱۱نفر از سرآمدان حوزههای مختلف دعوت کردیم؛ در حوزه علم دکتر منصوری، در سینما ناصر تقوایی، در فلسفه آقای ملکیان، در اقتصاد دکتر ستاریفر، در سیاست آقای رضا خاتمی، از حوزه آیتالله ایازی، در ادبیات محمود دولتآبادی و…. جالب استکه این۱۱نفر که همه دغدغه ایران را داشتند، برخی برای اولینبار همدیگر را میدیدند و با اسامی همآشنا نبودند.
این ها نکاتی است که دکتر هادی خانیکی استاد ارتباطات می گوید.
شاید بگویید غیر از او، مسوولین و دیگران هم می گویند گفتگو کنیم. اما خانیکی برای گفتگو شروط و الزاماتی دارد که شنیدنی است. او هر مکالمه ای را گفتگو نمی داند؛ از جمله مکالمه زندانبان با زندانی و صحبت بیمار با پزشک. سخنرانی مقامات گفتگو نیست. حتی جلسات دیدار با مسوولین گفتگو نیست. این ها «شبه گفتگو» است و ما سخت از این گفتگوهای نمایشی غیرواقعی زجر می کشیم. تعیین تکلیف کردن و نصیحت کردن، تهدید کردن نه تنها گفتگوست که مانع گفتگوست. او معتقد است که سخت باید در جستجوی گفتگوی اصیل بود بدون آنکه مفهوم آن را به ابتذال بکشیم. برخی نکات را با هم مرور کنیم:
۱) گفتگو به رسمیت شناختن واقعی و عملی طرف مقابل است. پس اگر من تو را به رسمیت نشناسم، این گفتگو نیست. به گفته مارتینبوبر، گفتگو تبدیل کردن رابطه من و او، به رابطه من و تو است. و اگر خوب عمل کنیم من و او به «ما»
۲) گفتگو در شرایط برابر است. اگر من بتوانم هر حرفی بزنم، و تو نتوانی به خاطر ترس، حیا، شرم حرف هایت را بزنی این گفتگو نیست.
۳) لازمه گفتگو بالا بردن توان ارتباطی ما و پذیرش تفاوتها و تکثرهاست. قرار نیست در گفتگو من آنچه را دوست دارم از زبان تو بشنوم. اصلا گفتگو هست تا تو متفاوت از من حرف بزنی.
۴) در گفتگو می پذیریم که حقیقیت نه نزد من است و نه نزد تو بلکه می تواند در تعامل من و تو حقیقت زاده شود. به گفته سقراط، دیالوگ کاری است از جنس کار قابله؛ یعنی سالم به دنیا آوردن کودک. به همین دلیل سقراط میگفت من از شاگردان بیشتر میآموزم تا آنها از من.
۵) لازمه گفتگو عبور از باورهای خودم به سمت باورهای توست. اگر من با این فرض که می روم گفتگو کنم که حرفم را به کرسی بنشانم. این گفتگو نیست. یک هنرمند هلندی ترکتبار گفته بود «بیایید توافق کنیم که با من موافق باشید!»
۶) گفتگو نیازمند مکان و امکان است. کجا گفتگو کنیم؟ الان میگویند در دانشگاه گفتگو کنیم. کجای دانشگاه و چگونه؟ و آن وقت حاصل این گفتگو چگونه تأثیرگذار خواهد بود؟
☑️⭕️تجویز راهبردی:
برخی چیزها از جنس دانش اند. یعنی با خواندن بدست می آیند. مثلا چرایی شکست نور در آب یا تاریخ مشروطه یا دلایل تورم ساختاری. اما برخی امور از جنس مهارتند. هیچ کسی با کتاب رانندگی، راننده نشده است. یا مایکل جردن با کتاب چگونه بسکتبالیست شویم، بازیگر نشده. کریستیانو رونالدو زندگی اش را در کتابخانه سپری نکرده. مهارت با تمرین و تکرار به دست می آید.
مساله کلیدی اینجاست که گفتگو (برخلاف بسکتبال که یک مهارت فردی است) یک مهارت جمعی است. یعنی یک جامعه باید به مهارت دست پیدا کند. بنابراین نه تنها خودمان باید تمرین کنیم که دیگران را نیز به تمرین فرابخوانیم.
گفتگو یعنی تعامل بر اساس هم پذیری و هم شنوی در شرایط آزاد و برابر. یعنی شنیدن و گفتن بر اساس ادب، مدارا، عقلانیت و حوصله. اکنون شرایط آستانه ای برای گفتگوی مردم-حکومت فراهم نیست، باشد! ولی برای گفتگوی مردم با مردم چه؟ ما مهارت جمعی گفتگو را نداریم.
◾️در سطح جامعه؛ از خانه مان شروع کنیم. در اداره مان ادامه دهیم، به محله مان گسترش دهیم.
◾️در سطح جامعه و حاکمیت هر دو: گفتگو را با موعظه، نصیحت، هدایت، توجیه،بگومگو و سخنرانی، مونولوگ و تبلیغات اشتباه نگیریم. مثلا من اگر فکر کنم که تو فریب خورده ای، این مکالمه دیگر گفتگو نیست، موعظه است.
◾️در سطح حاکمیت؛ بپذیریم برخلاف تصور گفتگو اصلا امر آسانی نیست. اصلا! همانگونه که خانیکی گفته: گفتوگودرمانی، شیمیدرمانی حکمرانی است؛ سخت، دردآور ولی شفابخش.
توسعه زاده اجماع است و اجماع محصول گفتگو و گفتگو نتیجه تحمل درد!
صفحات مجتبی لشکربلوکی در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین
مجتبی لشکربلوکی
سرطان گرفته اما بیش از آنکه نگران سرطان بدن باشد، نگران سرطان وطن است. می گوید چیزی که میتواند سرطان وطن را با همه سختیها به سمت بهبود ببرد، گشودن راهی به سمت گفتگوست. گفتگودرمانی را میتوان معادل شیمیدرمانی گرفت؛ سخت، دردآور و در عین حال، لازم و شفابخش.
او معتقد است که نه تنها حاکمیت با جامعه مشکل گفتگو دارد. بلکه خود جامعه نیز توانایی گفتگو با هم را ندارند. به این خاطره نگران کننده دقت کنید: زمانی سردبیر نشریه آیین بودم. یکی از شمارههایش درباره این بود که «مسأله ایران چیست؟» و برای آن نشست، ۱۱نفر از سرآمدان حوزههای مختلف دعوت کردیم؛ در حوزه علم دکتر منصوری، در سینما ناصر تقوایی، در فلسفه آقای ملکیان، در اقتصاد دکتر ستاریفر، در سیاست آقای رضا خاتمی، از حوزه آیتالله ایازی، در ادبیات محمود دولتآبادی و…. جالب استکه این۱۱نفر که همه دغدغه ایران را داشتند، برخی برای اولینبار همدیگر را میدیدند و با اسامی همآشنا نبودند.
این ها نکاتی است که دکتر هادی خانیکی استاد ارتباطات می گوید.
شاید بگویید غیر از او، مسوولین و دیگران هم می گویند گفتگو کنیم. اما خانیکی برای گفتگو شروط و الزاماتی دارد که شنیدنی است. او هر مکالمه ای را گفتگو نمی داند؛ از جمله مکالمه زندانبان با زندانی و صحبت بیمار با پزشک. سخنرانی مقامات گفتگو نیست. حتی جلسات دیدار با مسوولین گفتگو نیست. این ها «شبه گفتگو» است و ما سخت از این گفتگوهای نمایشی غیرواقعی زجر می کشیم. تعیین تکلیف کردن و نصیحت کردن، تهدید کردن نه تنها گفتگوست که مانع گفتگوست. او معتقد است که سخت باید در جستجوی گفتگوی اصیل بود بدون آنکه مفهوم آن را به ابتذال بکشیم. برخی نکات را با هم مرور کنیم:
۱) گفتگو به رسمیت شناختن واقعی و عملی طرف مقابل است. پس اگر من تو را به رسمیت نشناسم، این گفتگو نیست. به گفته مارتینبوبر، گفتگو تبدیل کردن رابطه من و او، به رابطه من و تو است. و اگر خوب عمل کنیم من و او به «ما»
۲) گفتگو در شرایط برابر است. اگر من بتوانم هر حرفی بزنم، و تو نتوانی به خاطر ترس، حیا، شرم حرف هایت را بزنی این گفتگو نیست.
۳) لازمه گفتگو بالا بردن توان ارتباطی ما و پذیرش تفاوتها و تکثرهاست. قرار نیست در گفتگو من آنچه را دوست دارم از زبان تو بشنوم. اصلا گفتگو هست تا تو متفاوت از من حرف بزنی.
۴) در گفتگو می پذیریم که حقیقیت نه نزد من است و نه نزد تو بلکه می تواند در تعامل من و تو حقیقت زاده شود. به گفته سقراط، دیالوگ کاری است از جنس کار قابله؛ یعنی سالم به دنیا آوردن کودک. به همین دلیل سقراط میگفت من از شاگردان بیشتر میآموزم تا آنها از من.
۵) لازمه گفتگو عبور از باورهای خودم به سمت باورهای توست. اگر من با این فرض که می روم گفتگو کنم که حرفم را به کرسی بنشانم. این گفتگو نیست. یک هنرمند هلندی ترکتبار گفته بود «بیایید توافق کنیم که با من موافق باشید!»
۶) گفتگو نیازمند مکان و امکان است. کجا گفتگو کنیم؟ الان میگویند در دانشگاه گفتگو کنیم. کجای دانشگاه و چگونه؟ و آن وقت حاصل این گفتگو چگونه تأثیرگذار خواهد بود؟
☑️⭕️تجویز راهبردی:
برخی چیزها از جنس دانش اند. یعنی با خواندن بدست می آیند. مثلا چرایی شکست نور در آب یا تاریخ مشروطه یا دلایل تورم ساختاری. اما برخی امور از جنس مهارتند. هیچ کسی با کتاب رانندگی، راننده نشده است. یا مایکل جردن با کتاب چگونه بسکتبالیست شویم، بازیگر نشده. کریستیانو رونالدو زندگی اش را در کتابخانه سپری نکرده. مهارت با تمرین و تکرار به دست می آید.
مساله کلیدی اینجاست که گفتگو (برخلاف بسکتبال که یک مهارت فردی است) یک مهارت جمعی است. یعنی یک جامعه باید به مهارت دست پیدا کند. بنابراین نه تنها خودمان باید تمرین کنیم که دیگران را نیز به تمرین فرابخوانیم.
گفتگو یعنی تعامل بر اساس هم پذیری و هم شنوی در شرایط آزاد و برابر. یعنی شنیدن و گفتن بر اساس ادب، مدارا، عقلانیت و حوصله. اکنون شرایط آستانه ای برای گفتگوی مردم-حکومت فراهم نیست، باشد! ولی برای گفتگوی مردم با مردم چه؟ ما مهارت جمعی گفتگو را نداریم.
◾️در سطح جامعه؛ از خانه مان شروع کنیم. در اداره مان ادامه دهیم، به محله مان گسترش دهیم.
◾️در سطح جامعه و حاکمیت هر دو: گفتگو را با موعظه، نصیحت، هدایت، توجیه،بگومگو و سخنرانی، مونولوگ و تبلیغات اشتباه نگیریم. مثلا من اگر فکر کنم که تو فریب خورده ای، این مکالمه دیگر گفتگو نیست، موعظه است.
◾️در سطح حاکمیت؛ بپذیریم برخلاف تصور گفتگو اصلا امر آسانی نیست. اصلا! همانگونه که خانیکی گفته: گفتوگودرمانی، شیمیدرمانی حکمرانی است؛ سخت، دردآور ولی شفابخش.
توسعه زاده اجماع است و اجماع محصول گفتگو و گفتگو نتیجه تحمل درد!
صفحات مجتبی لشکربلوکی در اپلیکیشن بله I تلگرام I اینستاگرام I لینکدین
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
🔲⭕️شیمی درمانی برای سرطان وطن مجتبی لشکربلوکی سرطان گرفته اما بیش از آنکه نگران سرطان بدن باشد، نگران سرطان وطن است. می گوید چیزی که میتواند سرطان وطن را با همه سختیها به سمت بهبود ببرد، گشودن راهی به سمت گفتگوست. گفتگودرمانی را میتوان معادل شیمیدرمانی…
موهبت گفتگو ، به مثابه شیمی درمانی سرطان وطن..
https://instagram.com/stories/sopskf/2986405590385663211?utm_source=ig_story_item_share&igshid=ZTA1ZTQyMGU=
https://instagram.com/stories/sopskf/2986405590385663211?utm_source=ig_story_item_share&igshid=ZTA1ZTQyMGU=