بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
463 subscribers
1.78K photos
637 videos
138 files
2.13K links
عزم کرده ایم با موهبت #مهربانی و #صلح بر هژمونیِ ناصلحی در جهانشهر پایان دهیم.

مٲموریت ما:
#نشاء_بذر_مهربانی و #پرورش_جوانه_صلح

#Together_For_Peace
--------
Spread Of Peace & Small Kindness Foundation

لینک ارتباطی:
@Raouf_Azari
Download Telegram
💢به بهانه ی #خداحافظی از سیستم رسمی شغلی بعد از سی سال حضور

https://t.iss.one/Sopskf/5331


اگر مر تو را صلح، آهنگ نیست

مرا با تو ای جان، سرِ جنگ نیست

تو در جنگ آیی، رَوَم من به صلح

خدای جهان را، جهان تنگ نیست

(مولانا)
-----
آذرماه ۱۴۰۰، پس از سی سال حضور و خدمت در ساختار آموزش عمومی و چندصباحی نیز در آموزش عالی، برحسب روال طبیعی و اداری، بازنشست شدم..

در این چنددهه که به نوعی دوران پساجنگ و در حالتِ صلح منفی را سپری می کردیم اما با کمال تأسف، کم ترین نشانگانِ صلح مثبت را یافتیم و هر لحظه، روز،هفته،ماه و‌سالِ مان با جنگِ شد در مواجهه با جنگِ بود گذشت و این اوضاع، گرچه سخت ولی شیرین و‌پربار و باخاطراتی نیک گذشت..

اینک وقتی آن سه دهه را تورق می زنم مگر اندکی غفلت، مابقی در اوج عزت همراه با تلاش مضاعف جهت کاستن از هژمونی رِخوَت، سپری شد و در این اثنا، ابتکار، خلاقیت و‌صدالبته ابرام بر روش اعتدالی و کُنش انتقالی، راهبر شد و وانفسای تهدید و حصر را به فرصت های ناب «آنِ دگر بودن» و«خودبودن»، و در خدمت شُدِ«دگری بودن»، بدل کرد که نتایج، گرچه درازدامن و هزینه بَر بود ولی لذت بخش و به نوعی خرمنی از توشه برای «روزِ دگر» بود و‌چه خوش اقبال بودم که چنین بود تا چنان شود که امروز شد...

فایل پیوست، آغاز و پایانش گرچه با قلم سوم شخص نگارنده است، اما فحوا و‌مغز یادداشت، نقل قول مستقیم و‌مستند و مکتوبِ بِه داشت دانش آموزان و‌ پاسداشت مهارت آموزانم در دهه ی آخر فعالیت آموزشی-مشاوره ای ام با بُن مایه ی مهربانی، صلح و گفت گو ست که به بهانه ی #بازنشستگی، همرسانی می شود..

به آن امید که تجربه ای شود در مسیر «شدنِ دیگری» و دیگرانی که به روزهای بهتر و زندگی معنادارتر می اندیشند و رنج را موهبتی در مسیر تغییر می دانند نه مانعی در برابر تغییر...

رئوف آذری،
معلم و‌مشاور به ظاهر بازنشسته اما «باز ننشسته ی در پی معنا »، دست از رفاه شُسته
آذرماه ۱۴۰۰
---
*فایل ها وتصاویر روزهای خداحافظی از مراکز آموزشی-مشاوره ای و برخی درس ورزی ها، به تدریج در کانال بنیاد توسعه صلح و‌مهربانی، همرسانی خواهند شد.

**فایل پیوست گرچه حجیم و طولانی است اما به یک بار خواندن، می ارزد(هنگام مطالعه گوشی را در حالت خوابیده قرار دهید).🙏
----
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#سی_سال_خدمت
#سی_سال_جنگ_شد
#مهارت_آموزی_صلح
#یاداشت_خداحافظی
#درس_ها
#دگرگویی_ها
#دگرگونی_ها

@sopskf
هیجدمین_سالگرد_زلزله_بم_مستندات_رویدادها_و_تجارب_پیش_از_زلزله_بم.pdf
582 KB
‍ ‍ ‍چگونه یک سانحه طبیعی در کشورمان، براحتی تبدیل به فاجعه ای بزرگ می شود!

رویدادهای پیش از زلزله بم و
درس های آن که کمتر می آموزیم.

💢بمناسبت هیجدهمین سالروز زلزله بم💢

۵ دیماه ۱۴۰۰- محمد ایران منش، کنشگر و پژوهشگر مدیریت مخاطرات
--
بازنشر:
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#روز_ایمنی
#زلزله_بم
#از_سانحه_تا_فاجعه
#درس_ورزی_ها
#محمد_ایرانمنش

@sopskf
مام قادر مولانپور،
از روح سرگردانِ ملی
تا
نماد پایداری یک جغرافیا
✍🏻رئوف آذری

https://t.iss.one/Sopskf/5528

#برهان_احمدی، تدوینگر و فیلم ساز جوانی است که مستندی از رنج تاریخی مام قادر مولانپور، همان مرد روستایی بنایی که دکتر رنانی، بعدها روح سرگردان ملی، لقبش داد، ساخته است که سه شنبه شب دهم خردادماه از شبکه تلویریونی ماهواره ای رووداو بازپخش شد!

قبل تر هم البته فعالان عکاسی و مدنی شهری نیز، تصاویری از وی ثبت و ضبط کرده بودند که زاویه انتخابی #جوانرو_قادریان، بهتر نمایانگر رنجی بود که بر این روستایی سرد و گرم چشیده دوران جنگ و پساجنگ رفته بود!

البته در سال ۱۳۹۴ نیز #فاطمه_معتمد_آریا( که قصد بازی در فیلمی ویژه برای سردشت، داشت و هنوز خبری نیست و شاید همان درخت گردو بوده باشد و به توافق نرسیده اند) مهمان خانواده نگارنده بود و دیداری با مام قادر، در همان روستای #ڕەش_هەرمێ
RASH HARMEH
داشت و گفت و گویی با نامبرده انجام داد...

بعدها، #محمد_حسین_مهدویان، با فیلم #درخت_گردو، و نقش آفرینی #پیمان_معادی، روایتی از زندگی آن مرد رنج کشیده روزگاران ساخت و جوایزی نیز نصیب برد...

بعدتر نیز #دکتر_محسن_رنانی، باز بزرگواری شان در حق این بزرگ مرد نشان داد و در خلوتی خودگزین یا دگری تحمیل، سردیس سفارش داده شده اش به استاد #ضیاءالدینی را در میدانی از شهر(البته موقعیت نه چندان مناسب)، نصب و‌ پرده برداری کرد..

آنچه اما مهم است و این روزها، در خور توجه است اینست که جسم آن مردبلوط وش که روزگاری در پای بلوط ها، به سنگ چینی هر ساله مزار چندعضو خانواده اش مشغول می شد و از نامرادی خانواده اش حتی در دل خاک سخن می راند(بُرشی از فیلم برهان احمدی)، اینک خود در دل خاک نامراد رفته است و روح آن بزرگوار نه سرگردان، بلکه مقصدنگر و هدفمند #درس_پایداری، استقامت، ایستاده زندگی کردن را در مکتب پررنجش به نسل های بعدی، منتقل می کند..

او به مثابه عمر خاور حلبچه ای و همسنگ ماموستا کامیل ویس آن سامان، عشق به خانواده، پایداری در مسیر پر رنج زندگی و صدالبته هنر وطن دوستی و ایستاده مردن برای ژینایی آن را درس به درس، منتقل کرد و رفت...

امروز او نه آن روح سرگردان، بلکه سمبل و اسوه پایداری ملتی بزرگ است که امیدواریم به قدر تغییری بنیادین در سرنوشت، و در مواجهه با ناملایمات روزگار، از آن بهره برند...

🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رنج_های_بزرگ
#مام_قادر_مولانپور
#روح_سرگردان_ملی
#سمبل_پایداری
#سردشت

@sopskf
---
https://www.instagram.com/p/CeQK4bvqhjg/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
آرامستان حلبچه،
دانشگاهی پیشرفته
!
✍️رئوف آذری

https://t.iss.one/Sopskf/5863

این تصویر، نمایی از بی شمار گورستان های شهر حلبچه است که فقط به صورت نمادین، بخشی از قربانیان ژینوساید تاریخی شانزدهم مارس یکهزار و نهصد و هشتاد و هشت آن شهر را بازنمایی می کند!

به باور نگارنده، همین یک تصویر بازنمایی شده، در کنار تصاویر تاقانه ها(خانواده هایی که فقط یک نفرشان باقی ماند)و نیز عُمر خاور( مردی که فرزند در آغوش، روی پله خروجی ساختمان منزلش، جان باخت) کافیست تا هزاران نکته باریکتر از مو و درس های ارزنده برگیریم و بر مسببان جنگ، لعنت فرستیم!

لعنت فرستادن، با منش صلح ورزان در تضاد است اما گورستان ها  را مدرسه و دانشگاه دیدن و درس گرفتن از مصایب و عواقب و پیامدهای جنگ، مٲموریت ذاتی فعالان این حوزه..

چه خوبست به گاه و به اندازه، دردکاوی و رنج نگری نموده و در پس جنگ هایی که عاملانش یک و دو و چنداند اما قربانیانش بی شمار در تاریخ زندگی، درس آموزی داشته باشیم!

میلیون ها انسان، پرنده، جهنده، خزنده، آبزی و هوازی، قربانی منیت شخص یا اشخاصی می شوند که به غایت ناهوشیار، بیمار و کژاندیش اند و این چرخه نامبارک، وااسفا همچنان درحال تکرار!

این روزها که در حال بازکاوی خاطرات تلخ بمباران شیمیایی شهر حلبچه اقلیم کردستان به دست رژیم بعث هستیم، چه نکوست تا در کلاس های درس دانشگاهِ گورهای دسته جمعی آن سامان و در اقیانوس خشک شده اشک چشمان بازماندگان و مصایب و دردجانکاه همواره شان درنگی و تٲملی کنیم و بر کرده ها و ناکرده های خود، نظری داشته باشیم..

مٲموریت درس آموزی و رنج پژوهی، اگر از حاکمان و متولیان امنیت یک سرزمین از سرِ توهم قدرت و غرورِ نکبت، ساقط می نمایاند، بر ملت و کنشگرانش، فرض کفایه نیست که یک، بنگرد و تلنگر خورد و دگری چون ایل گورستان، عزلت و عافیت طلبد و مسئولیتی بر دوش، نگیرد و تکانی نخورد!

این اثری که از منظر بالا، می نگرید، هر سنگ مزارش، تابلوی کلاسی است که به درازنای تاریخ جنگ ها، درس نکته های صلح و مهربانی، با خود دارند، اگر که ملت را و دولت و حاکمیت یک جغرافیا و وسیع تر جهان حکمروایی را اشارتی کافی باشد!

به گاه باید غور کرد، اندیشه ورزید و کلام و قلم و قدم، شعار و عمل را همسنگ کرد تا دگر، هیچ وقت، عاملی بر شعله ور شدن جنگی و نزاعی و خشونتی نباشیم چه در خانه و خانواده، چه در کوچه و خیابان و شهر، و چه در کشور و جهان شهر پیرامونی..

بی جهت نیست که آخرین فرستاده، به بازدید از گورستان ها و شهر خاموشان، سفارش می کردند و آن معجزه مکتوبش نیر افلا یتدبرون و تتفکرون و یتفکرون را ندا می داد و می دهد..

تدبیر کنیم..
🌹❤️🌹

#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#ژینوساید_حلبچه
#مسئولیت_اجتماعی
#گورستان
#آرامستان
#دانشگاه
#درس_آموزی
#تدبیر
@sopskf
---
تصاویر بیشتر👇
https://www.instagram.com/p/Cp4W5Qqu09V/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
زمین لرزه مغرب
و
ضرورت مغزلرزه مخلوق
✍️رئوف آذری

https://t.iss.one/Sopskf/6118


از آغاز خلقت جهان و استقرار بشر بر روی این کُره خاکی، ده ها نظام آسمانی و منظومه فکری زمینی، به مدد این موجود دوپا آمده اند تا کمی و حداقل کمی، خود را از جذبه این گوی محقر تاریک در منظومه کیهانی بالاکشد و جهان را از دریچه ای منطقی تر و به حقیقت نزدیک تر مشاهده و درک کند.

اما افسوس و هزاران افسوس که حتی تصاویر همرسانی شده جیمزوب ها نیز تلنگری بر این اذهان زنگ زده، نمی آفرینند و به نظر می رسد درب برهمان پاشنه آشیل گذشته، می چرخد و می چرخدو چنین نیز می چربد!

داد و فغان و واویلا که هنوز عقلیت ما اندرخم کوچه اول است و در جای جای این کره خاکی همچنان خِرَد گِرد تعصب می چرخد و همچنان جنگ ما بر سر آب و خاک و مرز و دین و مذهب و حدودو صغوری است که ظاهر امر، جغرافیای وجودمان بدان وابسته است..

بگذریم که مثال ها بسیار و اگر فقط و فقط در صفحات و پیج های مجازی صلح منظران کند و کاو کنیم بر حجم تفاوت معنادار فالوشده ها با فالورهای آن پیج ها، بر مصادیق وقوف بیشتری خواهیم یافت که یک از بسیارش، همین صفحه بنیاد توسعه صلح و مهربانی است که الحق، مصداقی ارزنده برای داوری در باب تمایل نسل بشر به صلح ورزی، پیش پای محققان اجتماعی می نهد، نمی نهد؟!

باز از این چالش دامنه دار، عبور می کنیم و به اصل موضوع بر می گردیم:
دیروز در کشور مغرب، زلزله ای به وقوع پیوست و بسیاری از شهرها و روستاها را بر سر مردمان آوار ساخت و از جمله، بیت البیضاء را جلوی چشم همه، با خاک یکسان کرد اما آن سوتر، نوزادی بندناف نبریده، از ذیل تلی از خاکستر زنده بیرون کشیده شد که محتمل، معجزه مغرب نام گیرد!

معجزات مگر چه اند؟
همینی که ما به مدد رسانه می بینیم، معجزاتی اند برای اهل عبرت، اگر پند گیرند.

به زعم این قلم، بحران ها و ویژه زلرله ها، فرصتی کم بدیل اند برای درنگ در رهنمودهای آسمانی و رهیافت های بشری تا مغزمان بیشتر بلرزد، تلنگر خورد و سر عقل آید و در نهایت کاربست خِرد، آنی دستور دهد که خالق می طلبد و آنی محصول دهد که جهان فرصت مجال می دهد.

زندگی کوتاه است و طبق رهنمودجان ایزو در کتاب به پاخاستن برای مسئولیت اجتماعی یا برای انسانیت، ما هریک درجای خود، راهبری هستیم که اگر اراده کنیم جهانی از صلح، خلق خواهیم کرد، پس چرا چنین نکنیم اگر هر روز و ساعت ولحظه اش در معرض یک ابتلا، آزمایش و بحرانیم؟!

درنگی بباید و کاربست خِرَدی و اصلاح پندار، گفتار و کرداری تا جهان مان، سراسر مهر و صلح شود..

---
*کنشگر صلح و محیط زیست، نایب رییس انجمن ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی

🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعە_صلح_و_مهربانی
#انجمن_ترویج_فرهنگ_مسئولیت_اجتماعی
#زلزله_مهربانی
#تلنگر_ذهنی
#درس_آموزی

@sopskf
@....
Forwarded from محمد درویش
🟢 درسی که از مصطفی ملکیان آموختم! 🟢

📚
@darvishnameh

1️⃣ یکی از برکت‌های سفر به روستای گزیر در هرمزگان، امکان تجربه ناب همسفری با استاد مصطفی ملکیان بود؛ فیلسوف بزرگ، نامدار، شجاع و فرهیخته ایرانی که به طرز شگفت‌آور و تحسین‌برانگیزی فروتن است و مشتاق یادگیری ...

2️⃣ به عکس نخست و سوم دقت کنید! بعد از ساعت‌ها تاخیر پرواز برگشت بندرعباس به تهران که اغلب مسافران را به تنگ آورده بود، ایشان به مجرد نشستن در صندلی، شروع به مطالعه کردند و تازه با قلم، نکاتی را حاشیه‌گذاری می‌کردند! انگار لحظاتی دیگر باید امتحانی مهم را شرکت کرده و دیگر فرصت نیست ...

3️⃣ در طول این سفر، حتی یکبار پیش نیامد که ایشان نفر نخست باشند که وارد یا خارج شوند؛ به شدت با کودکان مهربان و همراه بودند و حتی پیش می‌آمد که لحظاتی ممتد با آنها مشغول گفتگو و بازی می‌شدند ...

4️⃣ و به احترام آنها که صندلی ندارند، همواره روی زمین می‌نشستند و از قبول بالش یا پشتی هم سرباز می‌زدند ...

5️⃣ انسانی با فراخنای ژرف معرفتی و دانشی بین‌رشته‌ای کمتر چون مصطفی ملکیان می‌توان یافت. بخت یارم بود که از ۲۳ تا ۲۶ آذر ۱۴۰۳ این مهم را از نزدیک لمس کردم ... یادم نمی‌رود این شیوه سلوک را، این سرافرازی بی‌قیمت و بی‌رقیب را ... می‌کوشم تا شاگرد بهتری شوم ...

6️⃣ به قول محمدکاظم کاظمی، شاعر عزیز اهل افغانستان: سرافرازی نه متاعی است که ارزان برسد، سحر آن نیست که با بانگ خروسان برسد؛ سحر آن است که بیدار شود اقیانوس، سحر آن است که خورشید بگوید، نه خروس.

https://t.iss.one/darvishnameh/13158

#مصطفی_ملکیان
#درس_زندگی
#دلنوشته_های_محمد_درویش