Forwarded from عکس نگار
❤️✨❤️✨❤️
بعضی آدمها بلدند چه جوری با دنیا در صلح باشند و حلقهای بزرگ از عشق رو بسازند.
آقای نوری رو چند ماه پیش در یک ماموریت اداری همراه مادر بزرگوارشون دیدم.
امروز تماس گرفتند که برای کاری قصد دیدار دارند.
ایشون با هدیه یک بسته بزرگ عناب که محصول باغ خودشون در گزیک ( خراسان جنوبی) هست، بنده رو مورد لطف قرار دادند.
تصمیم گرفتم پول عناب ها را بهشون تقدیم کنم و ایشان حرفی زدند که نکته اصلی ماجراست:
فرمودند تمام محصولات عناب باغ ما برای دوستانمون هست و قرارمون اینه هر کسی که از عناب های ما میل میکنه یک دوست جدید به ما معرفی کنه! تا دوستای ما زیادتر بشن.😍
ودر ادامه گفتند خیر وبرکتی که از باغ نصیبشون میشه در وصف نمیگنجه.😍
بعضیا باعناب هم میتونن شادی ودوستی رو تکثیر کنند و چقدر خوبه ماه م بهونههای قشنگی را برای دوستی ها و تکثیر مهربانی و عشق پیدا کنیم.😊
دوست عزیز هشت بهشتی، م. اسفندیاری
#بهشت_مهربانی
💌 @My8behesht
بعضی آدمها بلدند چه جوری با دنیا در صلح باشند و حلقهای بزرگ از عشق رو بسازند.
آقای نوری رو چند ماه پیش در یک ماموریت اداری همراه مادر بزرگوارشون دیدم.
امروز تماس گرفتند که برای کاری قصد دیدار دارند.
ایشون با هدیه یک بسته بزرگ عناب که محصول باغ خودشون در گزیک ( خراسان جنوبی) هست، بنده رو مورد لطف قرار دادند.
تصمیم گرفتم پول عناب ها را بهشون تقدیم کنم و ایشان حرفی زدند که نکته اصلی ماجراست:
فرمودند تمام محصولات عناب باغ ما برای دوستانمون هست و قرارمون اینه هر کسی که از عناب های ما میل میکنه یک دوست جدید به ما معرفی کنه! تا دوستای ما زیادتر بشن.😍
ودر ادامه گفتند خیر وبرکتی که از باغ نصیبشون میشه در وصف نمیگنجه.😍
بعضیا باعناب هم میتونن شادی ودوستی رو تکثیر کنند و چقدر خوبه ماه م بهونههای قشنگی را برای دوستی ها و تکثیر مهربانی و عشق پیدا کنیم.😊
دوست عزیز هشت بهشتی، م. اسفندیاری
#بهشت_مهربانی
💌 @My8behesht
Forwarded from Deleted Account
❤️✨❤️✨❤️
از خوزستان آمده بود، سلام كرد و پشت اسليت نشست.
جواب سلامش را گفتم و به معاينه مشغول شدم.
ديد چشم چپش در حد درك نور، كاتاراكتي بسيار پيشرفته.
-سن ات چقدره؟! چه مدتيه چشمت اینجوری شده؟!
-١٦ سالمه، از بچگي ديابت داشتم چندماهيه كه كلا نميبينم.
به جوان همراهش كه ده سالي بزرگتر از او بود رو كردم:
- چرا اينقدر دير؟
سرش را پايين انداخت:
-حالا ميشه كاري براش كرد؟!
-عملش ميكنم، موفقيت در درمان بستگي به وضعيت شبكيه دارد، زودتر اورده بوديد شانس موفقيت بيشتر بود.
نگاهي حسرت بار به پسرك كرد و نگاهي به پذيرشي كه برايش مينوشتم، سوالش را از چشمان نگرانش خواندم:
-پذيرشش را برای بيمارستان دولتی نوشتم، هزينه زيادی ندارد نگران نباشيد.
-انگار دنيا را به او داده باشند، خدا خيرت بده اقاي دكتر
-فقط عمل ايشان خاص است و بايد برای عمل رضايت مخصوص بدهيد، خودش و ولی او ...
-غير از من كسي همراهش نيست.
-خواستم بپرسم نسبت شما .....چشمم به پسرك افتاد كه با پشت آستين اشكش را پاك ميكرد، نپرسيدم.
پسرك را برای ريختن قطره و اماده شدن جهت معاينات تكميلی به اطاق مجاور فرستادم تا با خيال راحت پاسخ سوالات و فضولی های گل كرده ام را بجويم:
-عمل شروع درمان است، بخاطر ديابتش بايد تحت نظر باشد و كارهای لازم روی شبكيه انجام شود...چرا اينقدر دير مراجعه كرديد؟! پدر و مادرش؟! نسبت شما با او....؟!
-اين پسر در فقر مطلق است، پدرش به سختی توان سير كردن شكم فرزندانش را دارد...نسبت قومی با او ندارم، چند روزی مرخصي گرفتم تا پی درمان او باشم ...
-هزينه اش؟!
-با خودم...
بر دلم تحسين همت بلند اين جوان بود و بر دستانم شرمی كه قلم را روی برگ پذيرش به حركت در اورد " رايگان ".
فردا روز عمل شد و از اقبال خوبش لنز مرغوبی كه از قبل داشتيم و مناسبش بود در چشمش گذاشتم.
ذهنم مشغول او بود و فكرم در گرو روح بزرگ انسانهايی گمنام و امروز عصر كه پانسمان از چشمش برميدارم.
پانسمان را برداشتم، آرام و با ترس چشمانش را باز كرد سری در اطاق گردانيد و بعد آن نگاهي به من و نگاهي به جوان همراهش:
اقا داريم ميبينيم، اقا داريم ميبينيم.
اشك اقا معلم سرازير شد، با سر و چشم نگاهی به سقف انداخت و زيرلب خدايا شكرت، پسرك را بغل كرد و سرش را بوسيد.
موقع رفتن گفت خدا رو شكر كه شما رو سر راه ما گذاشت تا چشم اين پسر....
اشتباه ميكرد، در اين وانفسايی كه كمتر خبر خوبی از جايی ميرسد خدا او را سر راه معلمش گذاشته بود تا منجی چشم پسرك باشد.
#بهشت_مهربانی
از خوزستان آمده بود، سلام كرد و پشت اسليت نشست.
جواب سلامش را گفتم و به معاينه مشغول شدم.
ديد چشم چپش در حد درك نور، كاتاراكتي بسيار پيشرفته.
-سن ات چقدره؟! چه مدتيه چشمت اینجوری شده؟!
-١٦ سالمه، از بچگي ديابت داشتم چندماهيه كه كلا نميبينم.
به جوان همراهش كه ده سالي بزرگتر از او بود رو كردم:
- چرا اينقدر دير؟
سرش را پايين انداخت:
-حالا ميشه كاري براش كرد؟!
-عملش ميكنم، موفقيت در درمان بستگي به وضعيت شبكيه دارد، زودتر اورده بوديد شانس موفقيت بيشتر بود.
نگاهي حسرت بار به پسرك كرد و نگاهي به پذيرشي كه برايش مينوشتم، سوالش را از چشمان نگرانش خواندم:
-پذيرشش را برای بيمارستان دولتی نوشتم، هزينه زيادی ندارد نگران نباشيد.
-انگار دنيا را به او داده باشند، خدا خيرت بده اقاي دكتر
-فقط عمل ايشان خاص است و بايد برای عمل رضايت مخصوص بدهيد، خودش و ولی او ...
-غير از من كسي همراهش نيست.
-خواستم بپرسم نسبت شما .....چشمم به پسرك افتاد كه با پشت آستين اشكش را پاك ميكرد، نپرسيدم.
پسرك را برای ريختن قطره و اماده شدن جهت معاينات تكميلی به اطاق مجاور فرستادم تا با خيال راحت پاسخ سوالات و فضولی های گل كرده ام را بجويم:
-عمل شروع درمان است، بخاطر ديابتش بايد تحت نظر باشد و كارهای لازم روی شبكيه انجام شود...چرا اينقدر دير مراجعه كرديد؟! پدر و مادرش؟! نسبت شما با او....؟!
-اين پسر در فقر مطلق است، پدرش به سختی توان سير كردن شكم فرزندانش را دارد...نسبت قومی با او ندارم، چند روزی مرخصي گرفتم تا پی درمان او باشم ...
-هزينه اش؟!
-با خودم...
بر دلم تحسين همت بلند اين جوان بود و بر دستانم شرمی كه قلم را روی برگ پذيرش به حركت در اورد " رايگان ".
فردا روز عمل شد و از اقبال خوبش لنز مرغوبی كه از قبل داشتيم و مناسبش بود در چشمش گذاشتم.
ذهنم مشغول او بود و فكرم در گرو روح بزرگ انسانهايی گمنام و امروز عصر كه پانسمان از چشمش برميدارم.
پانسمان را برداشتم، آرام و با ترس چشمانش را باز كرد سری در اطاق گردانيد و بعد آن نگاهي به من و نگاهي به جوان همراهش:
اقا داريم ميبينيم، اقا داريم ميبينيم.
اشك اقا معلم سرازير شد، با سر و چشم نگاهی به سقف انداخت و زيرلب خدايا شكرت، پسرك را بغل كرد و سرش را بوسيد.
موقع رفتن گفت خدا رو شكر كه شما رو سر راه ما گذاشت تا چشم اين پسر....
اشتباه ميكرد، در اين وانفسايی كه كمتر خبر خوبی از جايی ميرسد خدا او را سر راه معلمش گذاشته بود تا منجی چشم پسرك باشد.
#بهشت_مهربانی
بوسه دل با سیلی اُسامه
رئوف آذری*
یک شنبه ای پیام اینستاگرامی #مهربانو_مینا واصل می شود!
دل می جوشد و سنسور احساس، اراده را خبر می کند و مغز، تصمیمی می گیرد و #اولین_پرواز، حامل #قهرمان داستان مهربانی ما می شود... روز چهارشنبه #مهربان_دکتر عزیز ما در روستاهای #ذکری و #گل_نی است و دستان مهربانش، #معجون_عشق، بر صورت بچه های مدرسه می مالد... #اسامه، یکی از کودکان معصوم روستا بود که صورتش بد جوری پوست اندازی کرده بود به نحوی که در گونه سمت چپش، زخمی ایجاد شده بود...
مالیدن کرم با دستان پرمهر دکتر همان و عودکردن درد زخم همان و جمع شدن تمام درد در دستان اسامه همان...
اسامه از شدت درد، دستش را سیلی می کند و بالا می آورد تا بر صورت دکتر بکوبد!
مهربان دکتر ما، صورت پیش می آورد تا چون تلُمبه ای، #درد_متراکم_اسامه را تخلیه کند اما دست سیلی شده اسامه در هوا قفل می شود و لبانش غنچه می گردد و گریان در آغوش دکتر می خلد... #عشق را اگر بخواهیم معنا کنیم فاصله ای می شود ما بین #پیام_مهربانو_مینا_کامران و #سیلی_اسامه و #صورت_دکتر_ناصر_عمادی عزیز❤🌷 یا به تعبیری می توان گفت، معنای #عشق چیزی نیست جز:
#بوسه_دل
با
#سیلی_اسامه
از مسیر
#صورت
تا
#دل...
------
#عشق_بورزیم،❤🌷
#دوست_بداریم❤🌷
---------------------------------------
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#هشت_بهشت
#بهشت_مهربانی
#مینا_کامران
#پیام_اینستاگرامی
#دکتر_ناصر_عمادی
#کرم_تیمارزدا
#معجون_عشق
#زخم_صورت
#سیلی_مهربانی
#آغوش_عشق
@sopskf
🔘باتشکر از مهربانو خانم دکتر ناظریان
-----------
*فعال صلح و مهربانی
دبیر کارگروه سواد رسانه و مسئولیت اجتماعی انجمن سواد رسانه ای ایران
🌷❤🌷
https://www.instagram.com/p/Bqepq_BFnBx/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=2ykh517j1iqf
رئوف آذری*
یک شنبه ای پیام اینستاگرامی #مهربانو_مینا واصل می شود!
دل می جوشد و سنسور احساس، اراده را خبر می کند و مغز، تصمیمی می گیرد و #اولین_پرواز، حامل #قهرمان داستان مهربانی ما می شود... روز چهارشنبه #مهربان_دکتر عزیز ما در روستاهای #ذکری و #گل_نی است و دستان مهربانش، #معجون_عشق، بر صورت بچه های مدرسه می مالد... #اسامه، یکی از کودکان معصوم روستا بود که صورتش بد جوری پوست اندازی کرده بود به نحوی که در گونه سمت چپش، زخمی ایجاد شده بود...
مالیدن کرم با دستان پرمهر دکتر همان و عودکردن درد زخم همان و جمع شدن تمام درد در دستان اسامه همان...
اسامه از شدت درد، دستش را سیلی می کند و بالا می آورد تا بر صورت دکتر بکوبد!
مهربان دکتر ما، صورت پیش می آورد تا چون تلُمبه ای، #درد_متراکم_اسامه را تخلیه کند اما دست سیلی شده اسامه در هوا قفل می شود و لبانش غنچه می گردد و گریان در آغوش دکتر می خلد... #عشق را اگر بخواهیم معنا کنیم فاصله ای می شود ما بین #پیام_مهربانو_مینا_کامران و #سیلی_اسامه و #صورت_دکتر_ناصر_عمادی عزیز❤🌷 یا به تعبیری می توان گفت، معنای #عشق چیزی نیست جز:
#بوسه_دل
با
#سیلی_اسامه
از مسیر
#صورت
تا
#دل...
------
#عشق_بورزیم،❤🌷
#دوست_بداریم❤🌷
---------------------------------------
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#هشت_بهشت
#بهشت_مهربانی
#مینا_کامران
#پیام_اینستاگرامی
#دکتر_ناصر_عمادی
#کرم_تیمارزدا
#معجون_عشق
#زخم_صورت
#سیلی_مهربانی
#آغوش_عشق
@sopskf
🔘باتشکر از مهربانو خانم دکتر ناظریان
-----------
*فعال صلح و مهربانی
دبیر کارگروه سواد رسانه و مسئولیت اجتماعی انجمن سواد رسانه ای ایران
🌷❤🌷
https://www.instagram.com/p/Bqepq_BFnBx/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=2ykh517j1iqf
Instagram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی
بوسه دل با سیلی اُسامه رئوف آذری* یک شنبه ای پیام اینستاگرامی #مهربانو_مینا واصل می شود! دل می جوشد و سنسور احساس، اراده را خبر می کند و مغز، تصمیمی می گیرد و #اولین_پرواز، حامل #قهرمان داستان مهربانی ما می شود... روز چهارشنبه #مهربان_دکتر عزیز ما در روستاهای…
🎯🎯🎯
افرادی که در مسیر زندگی به بلوغ عاطفی و فکری و شخصیتی میرسند، خودبخود، در سکوتی خاص قرار میگیرند
که لبریز محبت و مهربانی است.
برای این افراد، قضاوت شدن توسط دیگران اهمیتی ندارد، زیرا که آنان نگران تصویر ذهنی دیگران در مورد خودشان نیستند.
این افراد از میدان مسابقه خارج شدهاند و خود را با دیگران مقایسه نمیکنند.
حتی اگر دیگران آنها را بازنده بدانند برایشان اهمیتی ندارد.
افراد بالغ، به نقطهای رسیدهاند که فهمیدهاند زندگی مثل یک بازی برای آمدن و نماندن است.
آنها فهمیدهاند که بهترین مواجهه با زندگی، مهربانی است.
افراد بالغ در مواجهه با دیگران به خوبی و زیبایی افراد اشاره میکنند و دیگران، در مقابل افراد بالغ نسبت به خودشان احساس خوبی پیدا میکنند.
افراد بالغ، اگر انتقادی هم میکنند یک انتقاد عقلانی است و انتقادشان، بر اساس تنش و تخریب نیست.
افراد بالغ در صورت نیاز نظرشان را اعلام میکنند و سعی بر به کرسی نشاندن نظرشان ندارند.
میگویند و عبور میکنند و اینکه طرف مقابل بپذیرد یا نپذیرد، در رفتارشان و مهربانیشان تاثیری نمیگذارد.
افراد بالغ، از چسبیدن به سیستمهای فکری و فلسفی و عرفانی فارغند.
آنها مطالعه میکنند و با دقت به نظر دیگران توجه میکنند، اما بندهٔ یک شخص یا یک مکتب نمیشوند.
افراد بالغ، از کسی بت نمیسازند.
با جدیتی خاص زندگی میکنند که از ژرفای وجودشان آشکار میشود، که همان وارستگی است.
افراد بالغ، هم در زندگی هستند هم جدا از زندگی
و به افکار و اشیا و اشخاص، نمیچسبند.
افراد بالغ، به رنجهایشان لبخند میزنند و میدانند که زندگی در گذر است.
مهربانی، نشانه بلوغ است.
#بهشت_موفقیت
نقل از:
💌 @My8behesht
------------------
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#بهشت_مهربانی
@sopskf
افرادی که در مسیر زندگی به بلوغ عاطفی و فکری و شخصیتی میرسند، خودبخود، در سکوتی خاص قرار میگیرند
که لبریز محبت و مهربانی است.
برای این افراد، قضاوت شدن توسط دیگران اهمیتی ندارد، زیرا که آنان نگران تصویر ذهنی دیگران در مورد خودشان نیستند.
این افراد از میدان مسابقه خارج شدهاند و خود را با دیگران مقایسه نمیکنند.
حتی اگر دیگران آنها را بازنده بدانند برایشان اهمیتی ندارد.
افراد بالغ، به نقطهای رسیدهاند که فهمیدهاند زندگی مثل یک بازی برای آمدن و نماندن است.
آنها فهمیدهاند که بهترین مواجهه با زندگی، مهربانی است.
افراد بالغ در مواجهه با دیگران به خوبی و زیبایی افراد اشاره میکنند و دیگران، در مقابل افراد بالغ نسبت به خودشان احساس خوبی پیدا میکنند.
افراد بالغ، اگر انتقادی هم میکنند یک انتقاد عقلانی است و انتقادشان، بر اساس تنش و تخریب نیست.
افراد بالغ در صورت نیاز نظرشان را اعلام میکنند و سعی بر به کرسی نشاندن نظرشان ندارند.
میگویند و عبور میکنند و اینکه طرف مقابل بپذیرد یا نپذیرد، در رفتارشان و مهربانیشان تاثیری نمیگذارد.
افراد بالغ، از چسبیدن به سیستمهای فکری و فلسفی و عرفانی فارغند.
آنها مطالعه میکنند و با دقت به نظر دیگران توجه میکنند، اما بندهٔ یک شخص یا یک مکتب نمیشوند.
افراد بالغ، از کسی بت نمیسازند.
با جدیتی خاص زندگی میکنند که از ژرفای وجودشان آشکار میشود، که همان وارستگی است.
افراد بالغ، هم در زندگی هستند هم جدا از زندگی
و به افکار و اشیا و اشخاص، نمیچسبند.
افراد بالغ، به رنجهایشان لبخند میزنند و میدانند که زندگی در گذر است.
مهربانی، نشانه بلوغ است.
#بهشت_موفقیت
نقل از:
💌 @My8behesht
------------------
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#بهشت_مهربانی
@sopskf
پروتزهای امید
«مردی که به حیوانات زندگی دوباره میبخشد
حسن کیزیل برای صدها حیوان در شهر محل زندگی خود پروتز ساخته است، رایگان. حیواناتی که اگر به حال خود رها میشدند، حتما میمردند، اما با این پروتزها زندگی دوباره هدیه میگیرند.»
نقل از؛
#بهشت_مهربانی
@dw_farsi
💌 @My8behesht
-----
#حسن، اهل ماردین ترکیه است و هر چندی با خلاقیت هنری ومهندسی و البته شعور دامپزشکی خود، #امید_به_حرکت را و زندگی را به حیوانی هدیه می دهد🙏
در واقع او با مهربانی بی مثالش، امید می زاید و این امید وتکثیر آنست که #صلح_ساز می شود..
این در حالیست که متأسفانه بسیاری از سردمداران در همان جغرافیا و سرزمین های دگری از این جهانشهر، هر روز جان هایی می ستانند و امید به زندگی را زایل می کنند!
چه خوبست اگر قدرتی داریم، تخصصی یا هنری، مالی یا مقام ومنزلتی، از آن برای تکثیر مهربانی ها بهره گیریم که همان، توشه ای بزرگ برای فرداروزها و یادگاری بس ارزشمند برای روزگاران پس از مرگ مان در خاطرات نسل های بعد ما خواهد بود...
کم نگذاریم که کم امروزمان، بیش فرداست، نیست؟!
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#حسن_کیزیل
#ماردین_ترکیه
#پروتز_حیوانی
#امید_به_زندگی
#صلح_درون
#صلح_بیرون
@sopskf
----
https://www.instagram.com/tv/CQH_3v3lszz/?utm_medium=copy_link
«مردی که به حیوانات زندگی دوباره میبخشد
حسن کیزیل برای صدها حیوان در شهر محل زندگی خود پروتز ساخته است، رایگان. حیواناتی که اگر به حال خود رها میشدند، حتما میمردند، اما با این پروتزها زندگی دوباره هدیه میگیرند.»
نقل از؛
#بهشت_مهربانی
@dw_farsi
💌 @My8behesht
-----
#حسن، اهل ماردین ترکیه است و هر چندی با خلاقیت هنری ومهندسی و البته شعور دامپزشکی خود، #امید_به_حرکت را و زندگی را به حیوانی هدیه می دهد🙏
در واقع او با مهربانی بی مثالش، امید می زاید و این امید وتکثیر آنست که #صلح_ساز می شود..
این در حالیست که متأسفانه بسیاری از سردمداران در همان جغرافیا و سرزمین های دگری از این جهانشهر، هر روز جان هایی می ستانند و امید به زندگی را زایل می کنند!
چه خوبست اگر قدرتی داریم، تخصصی یا هنری، مالی یا مقام ومنزلتی، از آن برای تکثیر مهربانی ها بهره گیریم که همان، توشه ای بزرگ برای فرداروزها و یادگاری بس ارزشمند برای روزگاران پس از مرگ مان در خاطرات نسل های بعد ما خواهد بود...
کم نگذاریم که کم امروزمان، بیش فرداست، نیست؟!
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#حسن_کیزیل
#ماردین_ترکیه
#پروتز_حیوانی
#امید_به_زندگی
#صلح_درون
#صلح_بیرون
@sopskf
----
https://www.instagram.com/tv/CQH_3v3lszz/?utm_medium=copy_link
Forwarded from آکادمی جام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❤️☀️❤️☀️❤️
معلمانی که راه نفس مردم را باز کردند
«در روزهایی که کپسولاکسیژن در بازارسیاهِمشهد ۳-۴میلیونتومان فروش میشد و دلّالانِ ازخدا بیخبر، با جانِ مردم تجارت میکردند، این گروه ۱۰-۱۵نفره، در پاتوق همیشگیشان، دبیرستانِهاشمینژاد۳ جمع شدند و برای کمک به مردم کوچه و بازار که برای یافتنِ یک کپسول اکسیژن، زمین و زمان را بههم میدوزند، امّا نمییابند، با هم همقسم میشوند.
کارشان را با یک گروه تلگرامی شروع میکنند و اسماش را میگذارند: "کمپین تامین اکسیژن بیماران کرونایی". مخففاش میشود: کتابک .
هدفشان را در همان گروه تلگرامی به اعضا گفتند و خیلی زود، کلّی پول به حسابشان واریز شد.
بعد توانستند با آقای سراج، تنها تولیدکنندهی کپسولاکسیژن در ایران که کارخانهاش در شهر خویِ آذربایجانغربی است، ارتباط بگیرند و ۱۳۵کپسولِ ده و چهللیتری از او بخرند. ۴۵کپسولِ دیگر هم از اینور و آنور تهیّه شد و الان کمپین، با ۱۸۰کپسول اکسیژن دارد به خانوادههای نیازمندِ مشهدی خدمات میدهد.»
منبع: صفحه اینستاگرامی امیر شهلا
#بهشت_مهربانی
💌 @My8behesht
معلمانی که راه نفس مردم را باز کردند
«در روزهایی که کپسولاکسیژن در بازارسیاهِمشهد ۳-۴میلیونتومان فروش میشد و دلّالانِ ازخدا بیخبر، با جانِ مردم تجارت میکردند، این گروه ۱۰-۱۵نفره، در پاتوق همیشگیشان، دبیرستانِهاشمینژاد۳ جمع شدند و برای کمک به مردم کوچه و بازار که برای یافتنِ یک کپسول اکسیژن، زمین و زمان را بههم میدوزند، امّا نمییابند، با هم همقسم میشوند.
کارشان را با یک گروه تلگرامی شروع میکنند و اسماش را میگذارند: "کمپین تامین اکسیژن بیماران کرونایی". مخففاش میشود: کتابک .
هدفشان را در همان گروه تلگرامی به اعضا گفتند و خیلی زود، کلّی پول به حسابشان واریز شد.
بعد توانستند با آقای سراج، تنها تولیدکنندهی کپسولاکسیژن در ایران که کارخانهاش در شهر خویِ آذربایجانغربی است، ارتباط بگیرند و ۱۳۵کپسولِ ده و چهللیتری از او بخرند. ۴۵کپسولِ دیگر هم از اینور و آنور تهیّه شد و الان کمپین، با ۱۸۰کپسول اکسیژن دارد به خانوادههای نیازمندِ مشهدی خدمات میدهد.»
منبع: صفحه اینستاگرامی امیر شهلا
#بهشت_مهربانی
💌 @My8behesht
Forwarded from آکادمی جام
❤️☀️❤️☀️❤️
این دخترک سوری ۱۷ ساعت زیر آوار ماند و از سر برادرِ کوچکترش حفاظت کرد تا سرانجام به نجاتدهندگانش اینگونه لبخند زده و لحظهای فراموشنشدنی برای چشمهایی که در سراسر جهان این قاب را میبینند، بیافریند.
عشق خواهر به برادر را انتهایی نیست.
#بهشت_مهربانی
💌 @My8behesht
این دخترک سوری ۱۷ ساعت زیر آوار ماند و از سر برادرِ کوچکترش حفاظت کرد تا سرانجام به نجاتدهندگانش اینگونه لبخند زده و لحظهای فراموشنشدنی برای چشمهایی که در سراسر جهان این قاب را میبینند، بیافریند.
عشق خواهر به برادر را انتهایی نیست.
#بهشت_مهربانی
💌 @My8behesht