Forwarded from عکس نگار
🌹کمپین مهربانی های کوچک🌹
#نمونه_۱۸۳
#رئوف_آذری، #ایده_پرداز_و_مدیر_کمپین_مهربانی
@Raoufazari
۱۰ #اسفند_ماه_۹۵
🌹اُسکارمهربانی🌹
هُنر،صدای رسایی است که در طول تاریخ همواره حامل پیام هایی خاص در مقاطعی ویژه بوده است!
بُرش و اثربخشی این صدا تاجایی پیش رفته که؛
#بتهوون را به فراخنای جهانشهر بزرگی بخشیده و به درازنای تاریخ بعد از خود زنده نگه داشته است!
کسانی چون؛
#فارابی، #تسیلوفسکی، #هرمان_هیسه، #میکل_آنژ، #داوینچی، #پیکاسو ، #استراوینسکی، # کمال_الملک، #آندره_گدار، #علی_اصغر_کوردستانی، #حسن_زیرک، #عباس_کمندی و ... به لطف هُنر و پیام حاصل از نوع هنرشان است که در هنوز در خاطرات انسان ها زنده اند!
#شجریان، #شهرام_ناظری، #مظهر_خالقی ، #کامکارها، و... نیز
، به لطف صدای رسانه هنر است که درحال پیمودن مسیر بزرگی و ماندگاری هستند!
اما بخشی از این هنر، #هنر_هفتم یا همان #سینما است که امروزه #پیام_ها را در #ردای_هنر، می پیچد و مخابره می کند!
اگر که #بهمن_قبادی نبود تا #مستی_اسب_ها را به تصویر بکشد، امروز شاید #درد_مرزنشینان کم تر هویدا بود!
اگر #جدایی_نادر از #سیمین نبود، شاید #نادرهای_روزگار، بر دیدن و شنیدن خود، همت نمی کردند!
و اگر #جانو_روژبیانی، #لقمان_خالدی، #مانو_خلیل، #پوران_درخشنده، #بهمن_زرینپور، #هشام_زمان، #ابراهیم_سعیدی_مهابادی، #هنر_سلیم، #قطبالدین_صادقی، #عطاالله_حیاتی، #بهروز_غریبپور، #فریبرز_کامکاری
، #محییالدین_زنگنه، #شهرام_مکری، #سیامک_یاسمی، #یوکسل_یاووز، #ییلماز_گونی ، #جمیل_رستمی و به ویژه #بهمن_قبادی نبود شاید امروز دنیا و #کن، کوردها را نمی شناخت و اگر #اصغر_فرهادی نبود، دنیا و اُسکار، ایرانی نمی شناخت!
و به جد اگر #اصغر_فرهادی نبود، امروز روح والای ایرانی و #فرهنگ_صلح_خواهی ایرانیان در پس پرده #دلواپسان_آشتی، که عنوان مسجدی هم بر این وزن، بر نمی تافتند، ناپیدا بود!
این پیام #اصغر_فرهادی، هنگام دریافت #جایزه_اسکار اول بود👇
"سلام به مردم خوب سرزمینم. ایرانیهای زیادی در سراسر جهان در حال تماشای این لحظهاند و تصور میکنم که خوشحالند. نه فقط به خاطر یک جایزه مهم، یک فیلم یا یک فیلمساز. آنها خوشحالاند چون در روزهایی که میان سیاستمداران حرف از جنگ، تهدید، و خشونت تبادل میشود، نام کشورشان ایران از دریچه باشکوه فرهنگ به زبان میآید. فرهنگی غنی و کهن که زیر غبار سیاست پنهان مانده است"
و اینک باز #اصغر_فرهادی #بزرگ_مهربان است که واژه ها را در زرورق #عشق_به_انسانیت پیچیده و در تبلور بزرگی دو #نخبه_ایرانی، #انوشه_انصاری و فیروز_نادری چنین #همدل_سُرایی سر داده است:👇
"افتخار بزرگیست که برای دومین بار این جایزه با ارزش را دریافت میکنم. از اعضای آکادمی، گروهم در ایران، تهیهکنندهام #الکساندر_مالهگی و پخشکنندگانم #کوهن_مدیا و #آمازون تشکر میکنم. همچنین سپاسگزارم از همبستگی دیگر کاندیداهای بهترین فیلم خارجی.
متأسفم که امشب در کنار شما نیستم، من به #احترام_مردم کشورم و شش کشور دیگر که با قانون غیرانسانی #منع_ورود_مهاجران مورد بیاحترامی واقع شدند به آمریکا نیامدم.
#تقسیمبندی_جهان به ما و دشمنان ما توسط #سیاستمداران_افراطی، باعث #ترس میشود، ترسی که توجیهیست دروغین برای #خشونتها و #جنگها. جنگهایی که مانع بزرگی بودهاند برای رسیدن به #دموکراسی و رعایت #حقوق_بشر در کشورهایی که مورد تهاجم واقع شدهاند.
#سینماگران میتوانند با چرخش دوربینهایشان به #مشترکات_انسانی، کلیشههایی که از ملیتها و ادیان مختلف ساخته شده است را بشکنند و زمینه #همدردی و به دنبال آن #همبستگی_مردمان_جهان را فراهم کنند. همدردی چیزیست که ما امروز بیشتر از هر زمان به آن نیازمندیم"
#اصغر_فرهادی با #فروشنده،# در #هشتاد_و_نهمین دوره مراسم اهدای #جوایز_اسکار، #دومین_جایزه اسکار را در رقابت با رقبای بخش فیلم های غیرانگلیسی زبان کسب کرد وبدون اینکه #آمریکا برود، دو #فضانورد_ایرانی را برای دریافت جایزه معرفی کرد تا پیام هایی چند برای ایرانی ها و جهانیان، داشته باشد:
اول:
#دموکراسی برخواسته از خواست مردمان است که می تواند، ملیت ها و قومیت ها را نه در مقابل هم، بلکه در کنار هم قرار دهد!
دوم:
#با استراتژی_مهربانی، #فتح_قلل_موفقیت، اثربخش تر و آسان تر است...
سوم:
با کاربست #استراتژی_اوج_گرفتن است که می توان در وادی #مهربانی، وارد شد و #آسیب های امروزی جهان را کاهش داد و حتی #درمان کرد...
چهارم:
می توان بی #قدرت_مقام و امکان حضور در پشت #تریبون، در عرصه جهانی اثرگذاشت و از #سیاسیون پیشی گرفت!
سپاس #مهربان_بزرگ، #هنرمندان_همگرا_الگوی_جهان را...
#اسکار_مهربانی
باجمع مهربانان، ماندگار شوید👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLGWfyVvmh8gEw
#نمونه_۱۸۳
#رئوف_آذری، #ایده_پرداز_و_مدیر_کمپین_مهربانی
@Raoufazari
۱۰ #اسفند_ماه_۹۵
🌹اُسکارمهربانی🌹
هُنر،صدای رسایی است که در طول تاریخ همواره حامل پیام هایی خاص در مقاطعی ویژه بوده است!
بُرش و اثربخشی این صدا تاجایی پیش رفته که؛
#بتهوون را به فراخنای جهانشهر بزرگی بخشیده و به درازنای تاریخ بعد از خود زنده نگه داشته است!
کسانی چون؛
#فارابی، #تسیلوفسکی، #هرمان_هیسه، #میکل_آنژ، #داوینچی، #پیکاسو ، #استراوینسکی، # کمال_الملک، #آندره_گدار، #علی_اصغر_کوردستانی، #حسن_زیرک، #عباس_کمندی و ... به لطف هُنر و پیام حاصل از نوع هنرشان است که در هنوز در خاطرات انسان ها زنده اند!
#شجریان، #شهرام_ناظری، #مظهر_خالقی ، #کامکارها، و... نیز
، به لطف صدای رسانه هنر است که درحال پیمودن مسیر بزرگی و ماندگاری هستند!
اما بخشی از این هنر، #هنر_هفتم یا همان #سینما است که امروزه #پیام_ها را در #ردای_هنر، می پیچد و مخابره می کند!
اگر که #بهمن_قبادی نبود تا #مستی_اسب_ها را به تصویر بکشد، امروز شاید #درد_مرزنشینان کم تر هویدا بود!
اگر #جدایی_نادر از #سیمین نبود، شاید #نادرهای_روزگار، بر دیدن و شنیدن خود، همت نمی کردند!
و اگر #جانو_روژبیانی، #لقمان_خالدی، #مانو_خلیل، #پوران_درخشنده، #بهمن_زرینپور، #هشام_زمان، #ابراهیم_سعیدی_مهابادی، #هنر_سلیم، #قطبالدین_صادقی، #عطاالله_حیاتی، #بهروز_غریبپور، #فریبرز_کامکاری
، #محییالدین_زنگنه، #شهرام_مکری، #سیامک_یاسمی، #یوکسل_یاووز، #ییلماز_گونی ، #جمیل_رستمی و به ویژه #بهمن_قبادی نبود شاید امروز دنیا و #کن، کوردها را نمی شناخت و اگر #اصغر_فرهادی نبود، دنیا و اُسکار، ایرانی نمی شناخت!
و به جد اگر #اصغر_فرهادی نبود، امروز روح والای ایرانی و #فرهنگ_صلح_خواهی ایرانیان در پس پرده #دلواپسان_آشتی، که عنوان مسجدی هم بر این وزن، بر نمی تافتند، ناپیدا بود!
این پیام #اصغر_فرهادی، هنگام دریافت #جایزه_اسکار اول بود👇
"سلام به مردم خوب سرزمینم. ایرانیهای زیادی در سراسر جهان در حال تماشای این لحظهاند و تصور میکنم که خوشحالند. نه فقط به خاطر یک جایزه مهم، یک فیلم یا یک فیلمساز. آنها خوشحالاند چون در روزهایی که میان سیاستمداران حرف از جنگ، تهدید، و خشونت تبادل میشود، نام کشورشان ایران از دریچه باشکوه فرهنگ به زبان میآید. فرهنگی غنی و کهن که زیر غبار سیاست پنهان مانده است"
و اینک باز #اصغر_فرهادی #بزرگ_مهربان است که واژه ها را در زرورق #عشق_به_انسانیت پیچیده و در تبلور بزرگی دو #نخبه_ایرانی، #انوشه_انصاری و فیروز_نادری چنین #همدل_سُرایی سر داده است:👇
"افتخار بزرگیست که برای دومین بار این جایزه با ارزش را دریافت میکنم. از اعضای آکادمی، گروهم در ایران، تهیهکنندهام #الکساندر_مالهگی و پخشکنندگانم #کوهن_مدیا و #آمازون تشکر میکنم. همچنین سپاسگزارم از همبستگی دیگر کاندیداهای بهترین فیلم خارجی.
متأسفم که امشب در کنار شما نیستم، من به #احترام_مردم کشورم و شش کشور دیگر که با قانون غیرانسانی #منع_ورود_مهاجران مورد بیاحترامی واقع شدند به آمریکا نیامدم.
#تقسیمبندی_جهان به ما و دشمنان ما توسط #سیاستمداران_افراطی، باعث #ترس میشود، ترسی که توجیهیست دروغین برای #خشونتها و #جنگها. جنگهایی که مانع بزرگی بودهاند برای رسیدن به #دموکراسی و رعایت #حقوق_بشر در کشورهایی که مورد تهاجم واقع شدهاند.
#سینماگران میتوانند با چرخش دوربینهایشان به #مشترکات_انسانی، کلیشههایی که از ملیتها و ادیان مختلف ساخته شده است را بشکنند و زمینه #همدردی و به دنبال آن #همبستگی_مردمان_جهان را فراهم کنند. همدردی چیزیست که ما امروز بیشتر از هر زمان به آن نیازمندیم"
#اصغر_فرهادی با #فروشنده،# در #هشتاد_و_نهمین دوره مراسم اهدای #جوایز_اسکار، #دومین_جایزه اسکار را در رقابت با رقبای بخش فیلم های غیرانگلیسی زبان کسب کرد وبدون اینکه #آمریکا برود، دو #فضانورد_ایرانی را برای دریافت جایزه معرفی کرد تا پیام هایی چند برای ایرانی ها و جهانیان، داشته باشد:
اول:
#دموکراسی برخواسته از خواست مردمان است که می تواند، ملیت ها و قومیت ها را نه در مقابل هم، بلکه در کنار هم قرار دهد!
دوم:
#با استراتژی_مهربانی، #فتح_قلل_موفقیت، اثربخش تر و آسان تر است...
سوم:
با کاربست #استراتژی_اوج_گرفتن است که می توان در وادی #مهربانی، وارد شد و #آسیب های امروزی جهان را کاهش داد و حتی #درمان کرد...
چهارم:
می توان بی #قدرت_مقام و امکان حضور در پشت #تریبون، در عرصه جهانی اثرگذاشت و از #سیاسیون پیشی گرفت!
سپاس #مهربان_بزرگ، #هنرمندان_همگرا_الگوی_جهان را...
#اسکار_مهربانی
باجمع مهربانان، ماندگار شوید👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLGWfyVvmh8gEw
Forwarded from اندیشکده خرد جنسی
ساسی چگونه الکسیس را جای سمیه نشاند!
روایت، حافظه، نوجوانی، جنسیت و هویت
✍️ مرتضی کریمی، دکترای انسانشناسی
✅از بچههای کلاس پرسیدم دوست دارید شبیه چه کسی بشوید. همه الگوها فوتبالیست، خواننده و بازیگران خارجی بودند. آخر سال، در جلسه معلمان، مدیر از جبهههای جنگ و ارزشهای انقلاب گفت. بعد کلیپی نشان دادند از «موفقیت»ها. بیشتر کلیپ درباره مسابقات رباتیک و مابقی روی ورزش و نماز متمرکز بود. نوبت من شد که نظر بدهم. حرف یکی از بچهها در جلسه مشاوره را نقل کردم:«آقا من تمرکز ندارم روی درس. هر روز چند ساعت به دیوار مسجد خیره میشوم که شیطان به جلدم نرود. خودارضایی نکنم».
✅گفتم ارزش بدون حبِ خاک، ایمانِ نویی که تبلیغ میکنید، بدون توجه به نیاز نو-جوان چه سود دارد! این بچهها فردا یا شکست میخورند و علفی میشوند یا «موفق» میشوند و از مملکت میروند. اینجا نه الگویی دارند، نه ریشهای، نه تعلق و نه امیدی. این بچهها توی ذهنشان با شما و ارزشهایتان، هر چقدر هم که مقدس باشد، زندگی نمیکنند. نوجوانان، تکتک گزارههای اخلاقی و نصایحی را که «جامعه دلنگران تربیت» به خوردشان میدهند از حفظ اند. اما آن نصایح، ربطی به واقعیتهای زندگی آنها ندارد.
✅فرزاد وقتی درباره عشق و عاشقی (موضوعی که خودشان انتخاب کرده بودند) صحبت میکردیم، گفت «نه. عشق مال این سن نیست. گناه است. الان هم باید حواسمان فقط به درس باشد». بچهها بسیار باهوش و تحلیلگرند. این همان جواب حاضر-آمادهای بود که در مدرسه، جلسات گزینش... باید داد. در جلسات عمیقتر داستانش را با ترس، شرم و صدای لرزان دو-باره تعریف کرد: «آقا ما قول دادهایم به پای هم بمانیم». بچه که بوده در سفر به روستا، او را با دختر خالهاش همبازی میکردهاند که بهانه خانه را نگیرد. حالا عشق نوجوانانهای بین او و آن دخترک بود که موقع حرف زدن صورتش را سرخ میکرد. اصرار داشت بگوید رابطهشان «پاک» و حتی بدون هیچ تماس بدنیای بوده است. برای توضیح رابطهاش، من را به سکانسهایی از فیلمهای خارجی ارجاع میداد. آن صحنههای زندگی، سکانسهای تکرار شونده بین آدمهای واقعی، روایتهای رمانتیک از احساسات و قالبهای نمایشی و بیانی نه آن شخصیتهای که مدفوعشان هم عطرِ گلاب دارد!
✅این بچهها که هرگز امکان صحبت از تابوها، احساسات شدید، آسیبها و نیازهای واقعی را پیدا نکرده بودند، برای بیان آنها به ناگزیر به سریالهای خارجی، شخصیتهایی که تنها همذاتهای آنها بودهاند و آن لحظهها را فقط با آنها، نه با مشاور و پدر و... زیسته بودند پناه میبردند. گفتن داستان، ابزاری بیانی، صحنه، سناریو... میخواهد. تازه اگر گوشی باشد. داستانگویی، مهمترین پیوند دهنده پارههای هویتی ما است و کار تسهلیلگر، کارگردان، هنرمند... ایجاد شرایط و ظرف و ابزار برای بیان این داستانهاست.
✅اولِ سال، مدیر مدرسه دیگر نیازی به حضورم در مدرسه و ادامه جلسات گفتوشنودِ عمیق ندید! حالا فکر میکنم، صحنه «رفتنِ سمیه»، برای بچههای خاکسفیدِ تهرانپارس، چقدر آشنا و تداعیکننده و معنابخش به پارههای زندگی آنها بوده است. آن بچههایی که هر یک، در خانواده خود یک معتاد، یک زن... یک سمیه را به چشم دیدهاند، که التماسش کنند که نرود.
✅فراموش نکنیم #الکسیس_تگزاس در ایران ناآشنا نبوده و ساسی از او، از بخشهای عمیق و سکوبشده حافظه نوجوانان ایرانی، استفاده کرده است تا یک چهره «معرفِ حضور» را که البته به زبانی غریبه حرف میزد به «دنیای فارسی»، به دنیای داستانهای ما بیاورد. که به ایران «سلام» کند. که نقش سمیه، نقش آن مادر و خواهر... را بازی کند. ساسی جوشدهنده دو تکه از حافظه جمعی نوجوانان است. دو تکهای که تا دیروز، همچون دو قطبِ آهنربا همدیگر را دفع میکردند.
✅یک تیر و چند نشان! یک سکانس ایرانی، آشنا و درونیشده وصل میشود به یک خاطره تصویری دیگر، به یک تابو، تجربه غریبه، غیر خانوادگی، حتی گناهآلود. سمیه، آن زن، با آن چهره معصوم و شخصیت فداکار، آن خواهر... وصل میشود به یک نا-مادر، نامقدس، پورن استار. حالا آن امر نا-پاک، تابویی، قاچاقی و نامحرم وارد اینستاگرام، تلگرام، وارد «حریم و خانه» میشود.
✅مقصر #ساسی_مانکن نیست. تحلیل تتلو از همه متنهایی که خواندم دقیقتر بود: بچهها اینجا هم یاد نگیرند جای دیگر یاد میگیرند. در جامعه مدرن شما نمیتوانید جلوی تولید چیزی را بگیرید. همه این استراتژیهای سلبی و ملامتگر، ناسزاها و ریپورتکردنها به تبلیغ بیشتر #ساسی منجر میشود. در جامعهای که نمیشود کار فرهنگی ایجابی کرد جای خالی #اصغر_فرهادی ها و #جمعیت_دانشجویی_امام_علی ها را ساسیها و مانکنها پر میکنند.
@kherad_jensi
@mortezakarimi77
روایت، حافظه، نوجوانی، جنسیت و هویت
✍️ مرتضی کریمی، دکترای انسانشناسی
✅از بچههای کلاس پرسیدم دوست دارید شبیه چه کسی بشوید. همه الگوها فوتبالیست، خواننده و بازیگران خارجی بودند. آخر سال، در جلسه معلمان، مدیر از جبهههای جنگ و ارزشهای انقلاب گفت. بعد کلیپی نشان دادند از «موفقیت»ها. بیشتر کلیپ درباره مسابقات رباتیک و مابقی روی ورزش و نماز متمرکز بود. نوبت من شد که نظر بدهم. حرف یکی از بچهها در جلسه مشاوره را نقل کردم:«آقا من تمرکز ندارم روی درس. هر روز چند ساعت به دیوار مسجد خیره میشوم که شیطان به جلدم نرود. خودارضایی نکنم».
✅گفتم ارزش بدون حبِ خاک، ایمانِ نویی که تبلیغ میکنید، بدون توجه به نیاز نو-جوان چه سود دارد! این بچهها فردا یا شکست میخورند و علفی میشوند یا «موفق» میشوند و از مملکت میروند. اینجا نه الگویی دارند، نه ریشهای، نه تعلق و نه امیدی. این بچهها توی ذهنشان با شما و ارزشهایتان، هر چقدر هم که مقدس باشد، زندگی نمیکنند. نوجوانان، تکتک گزارههای اخلاقی و نصایحی را که «جامعه دلنگران تربیت» به خوردشان میدهند از حفظ اند. اما آن نصایح، ربطی به واقعیتهای زندگی آنها ندارد.
✅فرزاد وقتی درباره عشق و عاشقی (موضوعی که خودشان انتخاب کرده بودند) صحبت میکردیم، گفت «نه. عشق مال این سن نیست. گناه است. الان هم باید حواسمان فقط به درس باشد». بچهها بسیار باهوش و تحلیلگرند. این همان جواب حاضر-آمادهای بود که در مدرسه، جلسات گزینش... باید داد. در جلسات عمیقتر داستانش را با ترس، شرم و صدای لرزان دو-باره تعریف کرد: «آقا ما قول دادهایم به پای هم بمانیم». بچه که بوده در سفر به روستا، او را با دختر خالهاش همبازی میکردهاند که بهانه خانه را نگیرد. حالا عشق نوجوانانهای بین او و آن دخترک بود که موقع حرف زدن صورتش را سرخ میکرد. اصرار داشت بگوید رابطهشان «پاک» و حتی بدون هیچ تماس بدنیای بوده است. برای توضیح رابطهاش، من را به سکانسهایی از فیلمهای خارجی ارجاع میداد. آن صحنههای زندگی، سکانسهای تکرار شونده بین آدمهای واقعی، روایتهای رمانتیک از احساسات و قالبهای نمایشی و بیانی نه آن شخصیتهای که مدفوعشان هم عطرِ گلاب دارد!
✅این بچهها که هرگز امکان صحبت از تابوها، احساسات شدید، آسیبها و نیازهای واقعی را پیدا نکرده بودند، برای بیان آنها به ناگزیر به سریالهای خارجی، شخصیتهایی که تنها همذاتهای آنها بودهاند و آن لحظهها را فقط با آنها، نه با مشاور و پدر و... زیسته بودند پناه میبردند. گفتن داستان، ابزاری بیانی، صحنه، سناریو... میخواهد. تازه اگر گوشی باشد. داستانگویی، مهمترین پیوند دهنده پارههای هویتی ما است و کار تسهلیلگر، کارگردان، هنرمند... ایجاد شرایط و ظرف و ابزار برای بیان این داستانهاست.
✅اولِ سال، مدیر مدرسه دیگر نیازی به حضورم در مدرسه و ادامه جلسات گفتوشنودِ عمیق ندید! حالا فکر میکنم، صحنه «رفتنِ سمیه»، برای بچههای خاکسفیدِ تهرانپارس، چقدر آشنا و تداعیکننده و معنابخش به پارههای زندگی آنها بوده است. آن بچههایی که هر یک، در خانواده خود یک معتاد، یک زن... یک سمیه را به چشم دیدهاند، که التماسش کنند که نرود.
✅فراموش نکنیم #الکسیس_تگزاس در ایران ناآشنا نبوده و ساسی از او، از بخشهای عمیق و سکوبشده حافظه نوجوانان ایرانی، استفاده کرده است تا یک چهره «معرفِ حضور» را که البته به زبانی غریبه حرف میزد به «دنیای فارسی»، به دنیای داستانهای ما بیاورد. که به ایران «سلام» کند. که نقش سمیه، نقش آن مادر و خواهر... را بازی کند. ساسی جوشدهنده دو تکه از حافظه جمعی نوجوانان است. دو تکهای که تا دیروز، همچون دو قطبِ آهنربا همدیگر را دفع میکردند.
✅یک تیر و چند نشان! یک سکانس ایرانی، آشنا و درونیشده وصل میشود به یک خاطره تصویری دیگر، به یک تابو، تجربه غریبه، غیر خانوادگی، حتی گناهآلود. سمیه، آن زن، با آن چهره معصوم و شخصیت فداکار، آن خواهر... وصل میشود به یک نا-مادر، نامقدس، پورن استار. حالا آن امر نا-پاک، تابویی، قاچاقی و نامحرم وارد اینستاگرام، تلگرام، وارد «حریم و خانه» میشود.
✅مقصر #ساسی_مانکن نیست. تحلیل تتلو از همه متنهایی که خواندم دقیقتر بود: بچهها اینجا هم یاد نگیرند جای دیگر یاد میگیرند. در جامعه مدرن شما نمیتوانید جلوی تولید چیزی را بگیرید. همه این استراتژیهای سلبی و ملامتگر، ناسزاها و ریپورتکردنها به تبلیغ بیشتر #ساسی منجر میشود. در جامعهای که نمیشود کار فرهنگی ایجابی کرد جای خالی #اصغر_فرهادی ها و #جمعیت_دانشجویی_امام_علی ها را ساسیها و مانکنها پر میکنند.
@kherad_jensi
@mortezakarimi77