#کمپین مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۰۸
#رئوف آذری
@Raoufazari
ایده پرداز و مدیر کمپین
-----------(نگارش ۱۲#اردیبهشت ۹۵)
#مهربانی به وسعت یک سبد آرزو
دختری خوش سیما و خوشکل بود و همواره منشأ مهرورزی بر سفره ی مهر خانواده...
سال های اول و دوم ابتدایی را سپری کرد و در سال سوم ابتدایی بیماری ای مزمن، آن شور و نشاط اولیه اش را ربود و سیمای غم بر چهره ی خانواده اش نشاند و وی را نیز در پستوی آرزوهایش پس راند!
پزشکان، شیمی درمانی را بستری ساخته اند برای درمان دردش!
این روزها، سیمای " کانی"- به معنای چشمه- انگار با خشکسالی های اخیر هم آهنگ شده و از آن رمق و نوای دیروزی اش خبری نیست!
نمی دانم سید چگونه از وضعیت " کانی" خبردار شده بود ولی بی فوت وقت، سراغش گرفته بود و به عیادتش شتافته بود!
در اولین عیادت متوجه وضع نابسامان مالی خانواده ی " کانی" می شود و با چند خیر هماهنگ می شود و مقداری نیز از صندوق نماز جمعه ی بیوران علیاء سهم می گیرد و سرجمع تقدیم شان می دارد!
این بار با نقل قولی از مامان "کانی" متوجه می شود که مدت هاست " کانی" آررزو به دل مانده است!
آن دست و آن دست نمی کند و در پی برآورده کردن آرزویش، دوستان را خبر می کند!
خدمت حاج حسن پوری عزیز از عیادت بیماری بر می گشتیم که "سید" تماس گرفت.
متوجه شدم که حاج حسن، این طرف خط تلفن قول تهیه ی کیک با تصویر "کانی" دادند!
کیک آماده شده بود و سید با خانواده عزم را جزم کرده و مجدد به منزل "کانی" رفته بودند!
نمی توان تصور کرد که "کانی" در آن روز چه حسی داشته و چه اندازه در آرزوی دیرینش غوطه ور بوده،آنگاه که "سید" کیک جشن تولدش را روی پیش مبلی گذاشت و سایر اعضای خانواده به تزیین اتاق " کانی" مشغول شدند!
سید می گفت:
" کانی، کانی پریروز نبود... امروز انگار که همان "کانی " یکسال قبل بود!
همان "کانی" ای که مهربانی را تقسیم می کرد و سفره ی مهرخانواده را با چیدمان مهربانی هایش تزیین می کرد!
سرخی گونه ها و برق چشمانش خبر از زلالی قلبش می داد و جنب و جوشش نوید پس روی بیماری!"
نمی دانم " سید "چه حسی داشته و خانواده ی " کانی"نیز...
ولی می دانم که بهشت خریدنی است!
گاه می توان با برداشتن گامی چند، آرزوی بر دل مانده ی " کانی" های نوعی را تحقق بخشید و خود خالق بهشت دل در دنیای حقیقی خود بود!
گاه می توان عضو خانواده ی سیدی بود و همراه با سید دست در دست سید،سبدی از مهربانی در دست گرفت و به توزیع مهربانی پرداخت!
وبسیار می توان چون حاج حسن پوری عزیز و جمع خیرینی که اجازه ی ذکر نام شان را هم ندادند، سهیم در بهشت آفرینی در دنیای کسی شد و خود نیز سفر بدان بهشت را در پیش گرفت!
درود بر سید حسن حسینی عزیز و خانم بینا و پویا و پریا از سردشت که آرزوی جشن تولد " کانی" را در فاصله ای چندین کیلومتری شهر تحقق بخشیدند👏🌹
هزاران آفرین بر آن خیرین ناشناس که شریک معنوی در جشن تولد " کانی" شدند!
و هزاران درود بر حاج حسن پوری عزیز که همواره پیش قدم در امر خیر می شوند و مشوق امور خیری...
بهشت گوارای همگی شان باد🌹🌹🌹
-------
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
#نمونه ی ۱۰۸
#رئوف آذری
@Raoufazari
ایده پرداز و مدیر کمپین
-----------(نگارش ۱۲#اردیبهشت ۹۵)
#مهربانی به وسعت یک سبد آرزو
دختری خوش سیما و خوشکل بود و همواره منشأ مهرورزی بر سفره ی مهر خانواده...
سال های اول و دوم ابتدایی را سپری کرد و در سال سوم ابتدایی بیماری ای مزمن، آن شور و نشاط اولیه اش را ربود و سیمای غم بر چهره ی خانواده اش نشاند و وی را نیز در پستوی آرزوهایش پس راند!
پزشکان، شیمی درمانی را بستری ساخته اند برای درمان دردش!
این روزها، سیمای " کانی"- به معنای چشمه- انگار با خشکسالی های اخیر هم آهنگ شده و از آن رمق و نوای دیروزی اش خبری نیست!
نمی دانم سید چگونه از وضعیت " کانی" خبردار شده بود ولی بی فوت وقت، سراغش گرفته بود و به عیادتش شتافته بود!
در اولین عیادت متوجه وضع نابسامان مالی خانواده ی " کانی" می شود و با چند خیر هماهنگ می شود و مقداری نیز از صندوق نماز جمعه ی بیوران علیاء سهم می گیرد و سرجمع تقدیم شان می دارد!
این بار با نقل قولی از مامان "کانی" متوجه می شود که مدت هاست " کانی" آررزو به دل مانده است!
آن دست و آن دست نمی کند و در پی برآورده کردن آرزویش، دوستان را خبر می کند!
خدمت حاج حسن پوری عزیز از عیادت بیماری بر می گشتیم که "سید" تماس گرفت.
متوجه شدم که حاج حسن، این طرف خط تلفن قول تهیه ی کیک با تصویر "کانی" دادند!
کیک آماده شده بود و سید با خانواده عزم را جزم کرده و مجدد به منزل "کانی" رفته بودند!
نمی توان تصور کرد که "کانی" در آن روز چه حسی داشته و چه اندازه در آرزوی دیرینش غوطه ور بوده،آنگاه که "سید" کیک جشن تولدش را روی پیش مبلی گذاشت و سایر اعضای خانواده به تزیین اتاق " کانی" مشغول شدند!
سید می گفت:
" کانی، کانی پریروز نبود... امروز انگار که همان "کانی " یکسال قبل بود!
همان "کانی" ای که مهربانی را تقسیم می کرد و سفره ی مهرخانواده را با چیدمان مهربانی هایش تزیین می کرد!
سرخی گونه ها و برق چشمانش خبر از زلالی قلبش می داد و جنب و جوشش نوید پس روی بیماری!"
نمی دانم " سید "چه حسی داشته و خانواده ی " کانی"نیز...
ولی می دانم که بهشت خریدنی است!
گاه می توان با برداشتن گامی چند، آرزوی بر دل مانده ی " کانی" های نوعی را تحقق بخشید و خود خالق بهشت دل در دنیای حقیقی خود بود!
گاه می توان عضو خانواده ی سیدی بود و همراه با سید دست در دست سید،سبدی از مهربانی در دست گرفت و به توزیع مهربانی پرداخت!
وبسیار می توان چون حاج حسن پوری عزیز و جمع خیرینی که اجازه ی ذکر نام شان را هم ندادند، سهیم در بهشت آفرینی در دنیای کسی شد و خود نیز سفر بدان بهشت را در پیش گرفت!
درود بر سید حسن حسینی عزیز و خانم بینا و پویا و پریا از سردشت که آرزوی جشن تولد " کانی" را در فاصله ای چندین کیلومتری شهر تحقق بخشیدند👏🌹
هزاران آفرین بر آن خیرین ناشناس که شریک معنوی در جشن تولد " کانی" شدند!
و هزاران درود بر حاج حسن پوری عزیز که همواره پیش قدم در امر خیر می شوند و مشوق امور خیری...
بهشت گوارای همگی شان باد🌹🌹🌹
-------
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
#کمپین مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۰۹
#رئوف آذری
@Raoufazari
ایده پرداز و مدیر کمپین
---------(نگارش ۱۵ #اردیبهشت ۹۵)
#مهربانی از جنس تفاوت
بهار که از راه می رسد انگار که آموزش و پرورش و متولیانش یادشان می افتد که در کوله پشتی ابزارهای آموزشی و تربیتی شان، "اردو" هم بوده است ولی انگار تنها باید در فصلی خاص از سال از آن استفاده کرد!
از آن طرف اکثر معلمان و مربیان نیز همواره از اردو این یک وجهش را در چنته سراغ داشته اند که محلی گردش پذیر و کم خطر در بیرون شهر اختیار کنند و وسیله ی حمل و نقلی اختیار و دانش آموزان را رهسپار کنند و در آن محل بخورند و ورزش کنند و لختی شاد باشند!
البته نه اینکه این روند مفید نباشد که مسلم هست و قابل تقدیر و به ویژه آنگاه که با ایده پردازی و خلاقیت مربیان و دانش آموزان عجین می شود و اندازه چندها واحد درس کلاسی بستر یادگیری خلق می شود...
اما نکته اینجاست که بسیار دیده ام که جهت مسیر اردو از شهر به روستاها و فضاهای پیرامونی شان و از روستاها نیز باز به روستا و اطراف شان بوده است و این گاه، تجربه زیستی دانش آموزان روستایی را در دستگاه تعلیم و تربیت دچار فقر آزمونی نموده است...
اما این بار زوج معلمی از جنس مهربانان، دست در جیب ایده پردازی نموده و مسیری متفاوت از مسیر اردوهای عادت شده و تقلیدی بر می گزینند و جمع دانش آموزان روستای محل تدریس شان، را به شهر و داشته های حداقلی اش رهنمون می شوند تا این بار در کنار معلمان شان آزمون کنند تجربه زیست در شهر را و پارک و شهربازی اش را و نیز بخشی از ستاد مدیریت بحران(آتش نشانی و هوا شناسی) و کتابخانه عمومی اش را ...
امروز خبردار شدم که مهربانان؛ زوج فرهنگی:
کاک #محمد رستم نژاد و خانم #مهتاب فهیمی، ساعاتی از روزکاری شان را در کنار بچه ها به انتظار تجربه اندوزی دانش آموزان روستایی شان در فضای شهری سپری کرده و با دانش آموزان شان در #پارک لاله ی شهر اردو زده اند!
فرصت نشد بروم و نبودم تا ببینم شعف و نشاط دانش آموزان روستای خانه خل در چندکیلومتری سردشت را از لحظه های ناب حضورشان در شهر را و آنهم در محضر الگوهای تربیتی شان را ...
اما تصاویر دریافتی شان مالامال و لبریز بود از حس نشاط و شور اشتیاق!
هزاران درود بر این زوج مهربان و صد آفرین بر این تفاوت نگری مهرورزانه شان💐👏
-------
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
#نمونه ی ۱۰۹
#رئوف آذری
@Raoufazari
ایده پرداز و مدیر کمپین
---------(نگارش ۱۵ #اردیبهشت ۹۵)
#مهربانی از جنس تفاوت
بهار که از راه می رسد انگار که آموزش و پرورش و متولیانش یادشان می افتد که در کوله پشتی ابزارهای آموزشی و تربیتی شان، "اردو" هم بوده است ولی انگار تنها باید در فصلی خاص از سال از آن استفاده کرد!
از آن طرف اکثر معلمان و مربیان نیز همواره از اردو این یک وجهش را در چنته سراغ داشته اند که محلی گردش پذیر و کم خطر در بیرون شهر اختیار کنند و وسیله ی حمل و نقلی اختیار و دانش آموزان را رهسپار کنند و در آن محل بخورند و ورزش کنند و لختی شاد باشند!
البته نه اینکه این روند مفید نباشد که مسلم هست و قابل تقدیر و به ویژه آنگاه که با ایده پردازی و خلاقیت مربیان و دانش آموزان عجین می شود و اندازه چندها واحد درس کلاسی بستر یادگیری خلق می شود...
اما نکته اینجاست که بسیار دیده ام که جهت مسیر اردو از شهر به روستاها و فضاهای پیرامونی شان و از روستاها نیز باز به روستا و اطراف شان بوده است و این گاه، تجربه زیستی دانش آموزان روستایی را در دستگاه تعلیم و تربیت دچار فقر آزمونی نموده است...
اما این بار زوج معلمی از جنس مهربانان، دست در جیب ایده پردازی نموده و مسیری متفاوت از مسیر اردوهای عادت شده و تقلیدی بر می گزینند و جمع دانش آموزان روستای محل تدریس شان، را به شهر و داشته های حداقلی اش رهنمون می شوند تا این بار در کنار معلمان شان آزمون کنند تجربه زیست در شهر را و پارک و شهربازی اش را و نیز بخشی از ستاد مدیریت بحران(آتش نشانی و هوا شناسی) و کتابخانه عمومی اش را ...
امروز خبردار شدم که مهربانان؛ زوج فرهنگی:
کاک #محمد رستم نژاد و خانم #مهتاب فهیمی، ساعاتی از روزکاری شان را در کنار بچه ها به انتظار تجربه اندوزی دانش آموزان روستایی شان در فضای شهری سپری کرده و با دانش آموزان شان در #پارک لاله ی شهر اردو زده اند!
فرصت نشد بروم و نبودم تا ببینم شعف و نشاط دانش آموزان روستای خانه خل در چندکیلومتری سردشت را از لحظه های ناب حضورشان در شهر را و آنهم در محضر الگوهای تربیتی شان را ...
اما تصاویر دریافتی شان مالامال و لبریز بود از حس نشاط و شور اشتیاق!
هزاران درود بر این زوج مهربان و صد آفرین بر این تفاوت نگری مهرورزانه شان💐👏
-------
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
#کمپین مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۱۰
#رئوف آذری
@Raoufazari
ایده پرداز و مدیر کمپین
---------(نگارش ۲۷ #اردیبهشت ۹۵)
مهربانی از جنس نی نامه
اگر خواهان کسب مهارت های انسانی وسلوک قرآنی هستید، در هرمرحله تربیتی هستید،تلمذی در مکتب مولانا و منهج مثنوی معنوی اش داشته باشید...
امروز دوشنبه مورخ ۲۷•۲•۹۵ ،خسته و کوفته،و فقط با یک ساعت خواب شبانه روز، مسیر بازگشت از سفر در پیش گرفتم تا کلاس مثنوی معنوی را در محضر استاد رضا مولانی عزیز و در محفل بزرگان شهرم را که مدت دوسالی است استارت زده ایم،از دست ندهم... با یک ربع تأخير،مستقیم وارد کلاس شدم.
بزرگان مجدد بزرگی نشان داده بودند و یک ربع به حواشی پرداخته بودند تا من برسم... لختی در محضر اشعار درس آموز،مهارت آموز و عشق آموز مثنوی معنوی تلمذ کردیم...
در انتهای کلاس استاد دلیر عباسی عزیز باز فرصت تلمذی دیگر فراهم آوردند و با هدایایی ارزشمند اینجانب،کاک عثمان ایزدپناه و کاک رضا مولانی را مورد تفقد بزرگوارانه خویش قرار دادند و لحظه ای به یادمانی در تاریخ درس آموزی ام ثبت کردند...
بی شک هدیه دادن و هدیه گرفتن ها را اگر از قالب مادی خارج کنیم و بر روح و مغزشان بیفزاییم، رابطه ساز و جریان ساز خواهند بود...
دیروز دریافتم که "کار و حرکاتم چه خوب و چه بد،هیچوقت از چشم دیگران پنهان نخواهد شد"!
حال چه بجا خواهد بود، اگر با رفتارنیک،بهنجار،اثربخش،تحول زا و مهرافزا در دوربین خاطرات دیگر ثبت و ضبط شویم...
بیاییم وهمت کنیم حافظه ی ذهنی اطرافیان مان را با تصاویری دلپذیر و لبالب از عشق و مهر و دوستی از رفتار خود، پر کنیم و لحظاتی سرشار از مهر بیافرینیم ...
سپاس همه مهراساتید، دوستان، شهروندان و هم میهنانم را🌹🌹🌹
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
------------'
#نمونه ی ۱۱۰
#رئوف آذری
@Raoufazari
ایده پرداز و مدیر کمپین
---------(نگارش ۲۷ #اردیبهشت ۹۵)
مهربانی از جنس نی نامه
اگر خواهان کسب مهارت های انسانی وسلوک قرآنی هستید، در هرمرحله تربیتی هستید،تلمذی در مکتب مولانا و منهج مثنوی معنوی اش داشته باشید...
امروز دوشنبه مورخ ۲۷•۲•۹۵ ،خسته و کوفته،و فقط با یک ساعت خواب شبانه روز، مسیر بازگشت از سفر در پیش گرفتم تا کلاس مثنوی معنوی را در محضر استاد رضا مولانی عزیز و در محفل بزرگان شهرم را که مدت دوسالی است استارت زده ایم،از دست ندهم... با یک ربع تأخير،مستقیم وارد کلاس شدم.
بزرگان مجدد بزرگی نشان داده بودند و یک ربع به حواشی پرداخته بودند تا من برسم... لختی در محضر اشعار درس آموز،مهارت آموز و عشق آموز مثنوی معنوی تلمذ کردیم...
در انتهای کلاس استاد دلیر عباسی عزیز باز فرصت تلمذی دیگر فراهم آوردند و با هدایایی ارزشمند اینجانب،کاک عثمان ایزدپناه و کاک رضا مولانی را مورد تفقد بزرگوارانه خویش قرار دادند و لحظه ای به یادمانی در تاریخ درس آموزی ام ثبت کردند...
بی شک هدیه دادن و هدیه گرفتن ها را اگر از قالب مادی خارج کنیم و بر روح و مغزشان بیفزاییم، رابطه ساز و جریان ساز خواهند بود...
دیروز دریافتم که "کار و حرکاتم چه خوب و چه بد،هیچوقت از چشم دیگران پنهان نخواهد شد"!
حال چه بجا خواهد بود، اگر با رفتارنیک،بهنجار،اثربخش،تحول زا و مهرافزا در دوربین خاطرات دیگر ثبت و ضبط شویم...
بیاییم وهمت کنیم حافظه ی ذهنی اطرافیان مان را با تصاویری دلپذیر و لبالب از عشق و مهر و دوستی از رفتار خود، پر کنیم و لحظاتی سرشار از مهر بیافرینیم ...
سپاس همه مهراساتید، دوستان، شهروندان و هم میهنانم را🌹🌹🌹
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
------------'
#کمپین مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۱۱
#رئوف آذری
@Raoufazari
ایده پرداز و مدیر کمپین
---------(نگارش ۲۹ #اردیبهشت ۹۵)
#مهربانی مهربانان
چندی پیش باجمعی از دوستان که تعدادی عضو کمپین نیز بودند،سفری برون استانی داشتیم. با توجه به اینکه سفرمان جمعی بود،امکان بیتوته در منازل شخصی دوستان نبود!
عزیزان مسیر منزلی دانشجویی و جمع چند دانشجوی دوست دیروز و امروز که اتفاقا" تعدادی از آنها نیز عضو کمپین بودند،پیشنهاد دادند و همه پذیرفتند!
مدتی محضر لطف شان بودیم و هر لحظه بهتر از لحظات قبل،مهربانی های شان را ابراز می داشتند!
از مهربان مصعب،شروع کنیم که مهربانی هایش قابل شمارش نبود!
علی رغم اینکه خود، غرفه دار یکی از انتشارات در نمایشگاه کتاب بود،اما دغدغه اصلی اش پذیرایی از ما و راحتی ما در محفل دانشجویی شان بود.
قبل از رفتن، مسیرهای دوستان را چک می کرد و راهنمایی لازم را معمول می داشت. به محض ورود کتری، روی اجاق می نهاد و مشغول دم کردن چای می شد!
وعده ی شامی دوستان تصمیم گرفتند، مرغ سوخاری تهیه کنند!مرغ آماده، خریداری شده بود و قرار شد سفره انداخته شود که سر و کله مهربان مصعب پیدا شد!
اصرار کرد که همراه مرغ باید برنج هم روی سفره باشد و چنان کرد!
نیم ساعتی صدای شکم های خالی تحمل کردیم اما بعد از آن سفره ای دوستانه فراهم شد که لطف مهربان مصعب ما روی آن خودنمایی می کرد و جالب آن بود در آخر عملیات تقسیم غذا، آن ته مانده ها را نیز به نسبت مساوی بین بچه ها تقسیم می کرد اما نمی دانم خود سهمی از آن سهم اصلی هم برد یا نه!، چونکه همواره سرپا بود و در حال تعارف برنج و مرغ و خوراکی های دیگر!
در آن اواخر نیز که پروژه ی مهربانی اش،را با شستن ظرف ها تکمیل کرد و در میدان کمپین یکه تازی کرد!
مهربان فرشاد،کم آفتابی شد اما غنچه خنده اش،نشان از مهربانی بسیار داشت و به ویژه که برای راحتی خواب دوستان، خود مسیر خوابگاه دانشجویی دیگر در پیش گرفت و نشان داد که وسعت مهربانی قلبش، بسیار فراخ و دامنه دار است!
مهربان فاروق نیز که دیگر سنگ تمام گذاشت... از هماهنگی سرویس های درون شهری تا همراهی تمام وقت و از همه مهم تر حمل کیف سنگین نگارنده که هیچ اکراه و پافشاری ای رمق مواجه با لطف وی نداشت!
از طرفی آماده کردن مداوم لوح های سپاس کمپین در مواقع نیاز و در زمانی حداقلی و نیز عکاسی های به موقع و رصدهای ارزنده و گاه نیز اظهار نظرهای موردی و به جا و نیز فراهم کردن ضروریات سفره وعده های غذایی و تهیه داروهای موردی اینجانب و... همه و همه نشان از قلب بزرگش به وسعت اقیانوس مهربانی می داد...
مهربان امیر ارسلان،اما با آن لهجه کوردی،ترکی اش و نیز شیرین کلامی و چای تازه دم و تعارف های گرمش،مهرش نیز شیرین می نمود و سریع مسیر دل می پیمود!
والبته آن عزیز مهمان معلم پاوه ای شان،که ابتدا خونسرد و درخودکز کرده،جلوه نمود اما کمی بیشتر که گرم شد، مهربانی و ادب از درونش فوران کرد و خواب آلودگی لحظه های اول صبحگاهی اش را خوب جبران کرد و حتی سربار نیز داشت!
و صد البته مهربان جمال نیز که همواره در دست جیب داشت و بسیاری از هزینه های مان از جیب مبارک شخصی شان، حساب شد و ابرام و اصرارشان بی رمق مان ساخت...
البته مهربانان مهمان و میزبان بسیار عجیب بر سفره کمپین بروز و ظهور داشتند که از کل مهرورزی های مهمانان گذشتم و از میزبانان نیز ناچار فاکتور گرفتم تا دیداری دیگر و بهانه ای دیگر و ذکری دیگر!😃
اما آخرنکته و بسیار صحنه های مانده از مهربانی های آن مدت کم همسفره ای و همسایگی با مهربانان جوان کمپین، لحظات قبل از خواب شبانگاهی بود که همه خسته و کوفته قصد لینک دادن لحظات آخر بیداری روزانه را به دقایق سکوت شبانه داشتند و نگارنده در آن لحظات، با صدای بلند درخواست خمیر دندان کرد!
خدایا، چه سریع عزیزان دست در کیف و ساک شخصی فرو کرده و خمیر دندان شان را تعارف کردند!
یک لحظه شوکه شدم اما فوری دوربین کمپین به واکنش افتاد و تصویری شکار کرد که جمع مهربانی های آن مدت را در قاب خود به تصویر کشید!
شما نیز با نگاه تان، شریک این مهربانی های بزرگ شوید تا متوجه شوید عظمت مهربانی های کمپین را...
هزاران درود بر این جمع و هزاران سپاس این کمپین را که مهربانی هایش همچنان روح انگیزتر از دیروز در حال انتشار است و لطفش بی بهانه همچنان مستدام...🌹💐🌹
'https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
------------
#نمونه ی ۱۱۱
#رئوف آذری
@Raoufazari
ایده پرداز و مدیر کمپین
---------(نگارش ۲۹ #اردیبهشت ۹۵)
#مهربانی مهربانان
چندی پیش باجمعی از دوستان که تعدادی عضو کمپین نیز بودند،سفری برون استانی داشتیم. با توجه به اینکه سفرمان جمعی بود،امکان بیتوته در منازل شخصی دوستان نبود!
عزیزان مسیر منزلی دانشجویی و جمع چند دانشجوی دوست دیروز و امروز که اتفاقا" تعدادی از آنها نیز عضو کمپین بودند،پیشنهاد دادند و همه پذیرفتند!
مدتی محضر لطف شان بودیم و هر لحظه بهتر از لحظات قبل،مهربانی های شان را ابراز می داشتند!
از مهربان مصعب،شروع کنیم که مهربانی هایش قابل شمارش نبود!
علی رغم اینکه خود، غرفه دار یکی از انتشارات در نمایشگاه کتاب بود،اما دغدغه اصلی اش پذیرایی از ما و راحتی ما در محفل دانشجویی شان بود.
قبل از رفتن، مسیرهای دوستان را چک می کرد و راهنمایی لازم را معمول می داشت. به محض ورود کتری، روی اجاق می نهاد و مشغول دم کردن چای می شد!
وعده ی شامی دوستان تصمیم گرفتند، مرغ سوخاری تهیه کنند!مرغ آماده، خریداری شده بود و قرار شد سفره انداخته شود که سر و کله مهربان مصعب پیدا شد!
اصرار کرد که همراه مرغ باید برنج هم روی سفره باشد و چنان کرد!
نیم ساعتی صدای شکم های خالی تحمل کردیم اما بعد از آن سفره ای دوستانه فراهم شد که لطف مهربان مصعب ما روی آن خودنمایی می کرد و جالب آن بود در آخر عملیات تقسیم غذا، آن ته مانده ها را نیز به نسبت مساوی بین بچه ها تقسیم می کرد اما نمی دانم خود سهمی از آن سهم اصلی هم برد یا نه!، چونکه همواره سرپا بود و در حال تعارف برنج و مرغ و خوراکی های دیگر!
در آن اواخر نیز که پروژه ی مهربانی اش،را با شستن ظرف ها تکمیل کرد و در میدان کمپین یکه تازی کرد!
مهربان فرشاد،کم آفتابی شد اما غنچه خنده اش،نشان از مهربانی بسیار داشت و به ویژه که برای راحتی خواب دوستان، خود مسیر خوابگاه دانشجویی دیگر در پیش گرفت و نشان داد که وسعت مهربانی قلبش، بسیار فراخ و دامنه دار است!
مهربان فاروق نیز که دیگر سنگ تمام گذاشت... از هماهنگی سرویس های درون شهری تا همراهی تمام وقت و از همه مهم تر حمل کیف سنگین نگارنده که هیچ اکراه و پافشاری ای رمق مواجه با لطف وی نداشت!
از طرفی آماده کردن مداوم لوح های سپاس کمپین در مواقع نیاز و در زمانی حداقلی و نیز عکاسی های به موقع و رصدهای ارزنده و گاه نیز اظهار نظرهای موردی و به جا و نیز فراهم کردن ضروریات سفره وعده های غذایی و تهیه داروهای موردی اینجانب و... همه و همه نشان از قلب بزرگش به وسعت اقیانوس مهربانی می داد...
مهربان امیر ارسلان،اما با آن لهجه کوردی،ترکی اش و نیز شیرین کلامی و چای تازه دم و تعارف های گرمش،مهرش نیز شیرین می نمود و سریع مسیر دل می پیمود!
والبته آن عزیز مهمان معلم پاوه ای شان،که ابتدا خونسرد و درخودکز کرده،جلوه نمود اما کمی بیشتر که گرم شد، مهربانی و ادب از درونش فوران کرد و خواب آلودگی لحظه های اول صبحگاهی اش را خوب جبران کرد و حتی سربار نیز داشت!
و صد البته مهربان جمال نیز که همواره در دست جیب داشت و بسیاری از هزینه های مان از جیب مبارک شخصی شان، حساب شد و ابرام و اصرارشان بی رمق مان ساخت...
البته مهربانان مهمان و میزبان بسیار عجیب بر سفره کمپین بروز و ظهور داشتند که از کل مهرورزی های مهمانان گذشتم و از میزبانان نیز ناچار فاکتور گرفتم تا دیداری دیگر و بهانه ای دیگر و ذکری دیگر!😃
اما آخرنکته و بسیار صحنه های مانده از مهربانی های آن مدت کم همسفره ای و همسایگی با مهربانان جوان کمپین، لحظات قبل از خواب شبانگاهی بود که همه خسته و کوفته قصد لینک دادن لحظات آخر بیداری روزانه را به دقایق سکوت شبانه داشتند و نگارنده در آن لحظات، با صدای بلند درخواست خمیر دندان کرد!
خدایا، چه سریع عزیزان دست در کیف و ساک شخصی فرو کرده و خمیر دندان شان را تعارف کردند!
یک لحظه شوکه شدم اما فوری دوربین کمپین به واکنش افتاد و تصویری شکار کرد که جمع مهربانی های آن مدت را در قاب خود به تصویر کشید!
شما نیز با نگاه تان، شریک این مهربانی های بزرگ شوید تا متوجه شوید عظمت مهربانی های کمپین را...
هزاران درود بر این جمع و هزاران سپاس این کمپین را که مهربانی هایش همچنان روح انگیزتر از دیروز در حال انتشار است و لطفش بی بهانه همچنان مستدام...🌹💐🌹
'https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
------------
Forwarded from عکس نگار
🗝کمپین مهربانی های کوچک🔓🔒
🌷نمونه ۲۱۸🔏
🖊رئوف آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۲۲#اردیبهشت ۹۶
🌷اقیانوس مهربانی رامیار🌷
در پی شناسایی جمعی از کولبران جهت رصد اوضاع معیشتی شان بودیم که عزیزی آدرس منزلی در روستای بیوران پیشنهاد داد!
باجمع مهمانانم عازم آدرس شدیم و کولبر جوان را یافتیم و وضعیتش را از نزدیک تصویربرداری ذهنی کردیم و در دل بر اراده اش در مسیر ارتزاق مادر بیوه، خاله کم توان ذهنی و برادر کم توان حرکتی و نیز چند خواهر و برادر دیگر، از طروق مشروع تحسین گفتیم و آنچه در آن موقع میسور بود، کم نگذاشتیم...
ولی این دیدار کشفی بزرگ برای من و کمپین مهربانی های کوچک در پی داشت!
کشفی به عظمت قلب #رامیار و به همت وافر او در مطالعه مکتوب و دیجیتالی!
زمانی که ابوی رامیار فوت کرد، اعضای فامیل پیشنهاد دادند تا #گلبهار_خاله کم توان ذهنی رامیار_ به منزل عمو منتقل شود تا از فشار زندگی خانواده بی سرپرست رامیار بکاهند!
اما اینجا رامیار بود که #اقیانوس_مهربانی اش به جوش آمد و گفت:"زندگی بدون گلبهار، مرگ ماست!"
او با گلبهار ماند و جالب اینکه هر وعده ای که گلبهار روی سفره نباشد، رامیار سهمی از سفره نمی گیرد تا گلبهار برگردد و لقمه هایش را با او قسمت کند!
اما مهربانی رامیار فقط در مهربانی با دیگران خلاصه نمی شود و با خود نیز مهر بسیار می ورزد!
علی رغم اینکه رامیار به دلیل مشکلات مالی و ناتوانی حرکتی، مجبور به #ترک_تحصیل شده است اما این کمبود را به شیوه ای عالی، خود برای خود جبران کرده است!
او پشتکار عجیبی در مطالعه دارد!
از آخرین انار دنیا، نوشته بختیار علی تا متون سخت فلسفی فیلسوفان شهیر جهان، همگی را در قامت اراده رامیار می توان آدرس گرفت!
سخت کوشی او در مطالعه متون کوردی و فلسفی تا حدی است که منتظر وصول متون چاپی نمی ماند و اکثرا" مطالعه اش را الکترونی پیگیری می کند!
او همچنان مطالعه می کند و دلگرم است و مانیز که روزی نتیجه تلاش هایش را خواهد گرفت...
تصمیم و ابرام و سخت کوشی این روزهای رامیار را در شرایط #فقر _مطالعاتی ایرانیان باید سپاس گفت که اگر او و امثال او نبود، خدا می داند سرانه مطالعه ایرانی تا چه مقدار سیر نزولی می یافت...
🌷🌷🌷
#مهربانی_با_خود
#گلبهار
#هم_سفرگی
#رامیار
#مطالعه
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
🌷نمونه ۲۱۸🔏
🖊رئوف آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۲۲#اردیبهشت ۹۶
🌷اقیانوس مهربانی رامیار🌷
در پی شناسایی جمعی از کولبران جهت رصد اوضاع معیشتی شان بودیم که عزیزی آدرس منزلی در روستای بیوران پیشنهاد داد!
باجمع مهمانانم عازم آدرس شدیم و کولبر جوان را یافتیم و وضعیتش را از نزدیک تصویربرداری ذهنی کردیم و در دل بر اراده اش در مسیر ارتزاق مادر بیوه، خاله کم توان ذهنی و برادر کم توان حرکتی و نیز چند خواهر و برادر دیگر، از طروق مشروع تحسین گفتیم و آنچه در آن موقع میسور بود، کم نگذاشتیم...
ولی این دیدار کشفی بزرگ برای من و کمپین مهربانی های کوچک در پی داشت!
کشفی به عظمت قلب #رامیار و به همت وافر او در مطالعه مکتوب و دیجیتالی!
زمانی که ابوی رامیار فوت کرد، اعضای فامیل پیشنهاد دادند تا #گلبهار_خاله کم توان ذهنی رامیار_ به منزل عمو منتقل شود تا از فشار زندگی خانواده بی سرپرست رامیار بکاهند!
اما اینجا رامیار بود که #اقیانوس_مهربانی اش به جوش آمد و گفت:"زندگی بدون گلبهار، مرگ ماست!"
او با گلبهار ماند و جالب اینکه هر وعده ای که گلبهار روی سفره نباشد، رامیار سهمی از سفره نمی گیرد تا گلبهار برگردد و لقمه هایش را با او قسمت کند!
اما مهربانی رامیار فقط در مهربانی با دیگران خلاصه نمی شود و با خود نیز مهر بسیار می ورزد!
علی رغم اینکه رامیار به دلیل مشکلات مالی و ناتوانی حرکتی، مجبور به #ترک_تحصیل شده است اما این کمبود را به شیوه ای عالی، خود برای خود جبران کرده است!
او پشتکار عجیبی در مطالعه دارد!
از آخرین انار دنیا، نوشته بختیار علی تا متون سخت فلسفی فیلسوفان شهیر جهان، همگی را در قامت اراده رامیار می توان آدرس گرفت!
سخت کوشی او در مطالعه متون کوردی و فلسفی تا حدی است که منتظر وصول متون چاپی نمی ماند و اکثرا" مطالعه اش را الکترونی پیگیری می کند!
او همچنان مطالعه می کند و دلگرم است و مانیز که روزی نتیجه تلاش هایش را خواهد گرفت...
تصمیم و ابرام و سخت کوشی این روزهای رامیار را در شرایط #فقر _مطالعاتی ایرانیان باید سپاس گفت که اگر او و امثال او نبود، خدا می داند سرانه مطالعه ایرانی تا چه مقدار سیر نزولی می یافت...
🌷🌷🌷
#مهربانی_با_خود
#گلبهار
#هم_سفرگی
#رامیار
#مطالعه
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
Forwarded from اتچ بات
🗝کمپین مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 نمونه ۳۳۴ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش #اردیبهشت ۹۷
🌷استاد مثنوی مهربانی🌷
"در جهان هیچ چهره ای را نیافتم که بتوانم مولانا را به او تشبیه کنم.
او یگانه است و یگانه باقی خواهد ماند.
او فقط شاعر نیست، بلکه بیشتر جامعه شناس است و بویژه روانشناسی کامل که ذات بشر و خداوند را دقیق می شناسد.
قدر او را بدانید و بوسیله ی او خود را و خدا را بشناسید."
(بخشی از سخنرانی هانری ماسه در جشن بازنشستگی اش در دانشگاه سوربن فرانسه-نقل از تلگرام)
سه سال قبل بود که با جمعی از دوستان عزیزم اراده کردیم، در محضر مولانا زانوی تلمذ زنیم و همان ما را تا دم درمنزل عزیزی رساند تا سائلی خود را به درگاه مثنوی معنوی، به سمع و نظرشان برسانیم!
می دانستیم که مشغولیت هایش بسیار است اما باز می دانستیم که درس خوانده ها در مکتب مولانا، بزرگوارتر از آنی اند که خواست مان را اجابت نکنند و همان آغازی شد بر پویشی بزرگ در اقیانوس عمیق مثنوی معنوی!
از "نوای نی بریده از نیستان" شروع کردیم:
"بشنو از نی چون حکایت میکند
از جداییها شکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش"
مدت ها بود ما نیز از سر کم لطفی سیستم های عریض و طویل آموزش و پرورش عمومی و عالی، از "اصل خود" دورمانده بودیم و اکنون که با "سینه شرحه شرحه از فراق" مواجه شده بودیم، در پی "وصل خویش"، تا اقیانوس مثنوی معنوی پیش تاخته ایم.
درهمین کلاس های هفتگی مان بود که دریافتیم:
"هر یکی از ما مسیح عالمی است
هر الم را در کف ما مرهمی است"
"از ره پنهان که دور از حس ماست
آفتاب چرخ را بس راههاست"
و همان بر استواری اراده مان فزود و مسیح وار در پس آفتاب چرخ، راه های نرفته را بیازمودیم ورقی دیگر از اوراق لطف کردگار گشودیم و چه نیک، توسعه یافتیم ...
این روزها که در هفته بزرگداشت مقام معلم و استاد هستیم و دفتر سوم مثنوی معنوی را نیز از نیمه عبور کرده، مناسب یافتیم تا به تعبیرِ:
"من لم یشکر المخلوق لم یشکرالخالق"
لحظه لحظه های لطف استاد #محمدرضا_مولانی عزیز را پاس داریم که بزرگوارانه و فارغ از دغدغه های شخصی و جمعی بی کم و کاست و فعال و مهربان با مثنوی گویی و نکته سنجی اش، در جغرافیای معنویت پیش مان راند و بیش از پیش بر ارزش محتوایی آن اثر گرانسنگ و رشته های پیوند محکمش با کلام وحی و نیز کارکردهای اخلاقی اش در زندگی دنیوی و اخروی مسلط مان گرداند...
همان ایام تلمذ در آن اقیانوس پرعمق معنویت در مثنوی بود که همرأي مان کرد تا بیش از پیش بر متون گذشتگان و درس نکته های ارزنده بزرگان تاریخ متمرکز شویم و افسوس خوریم که از چه سبب این همه ماده و واحد درسی و محتوای کلاسی در سیستم آموزش و پرورش و آموزش عالی جای خوش کرده و سراغی جز ذکر نام متونی چون مثنوی معنوی مولانا و گلستان و بوستان سعدی و امثالهم نیست ...
که اگر بود، فرهنگ، اجتماع، اقتصاد، سیاست،دیپلماسی، ارتباط و تعامل مان با خود و دیگران به نحو دیگر بود...
آخر نکته:
سپاس و شکر خدا را که بندها بگشاد
میان به شکر چو بستیم بند ما بگشاد
و سپاس و هزار سپاس خدای را که مهربان معلم و استادی چون محمدرضای عزیز را با مثنوی معنوی پیش روی مان نهاد و ما را در غنای درون و دولت برون تا جغرافیای خودشناسی، عرش خداشناسی و فهم منزلت دانی راهبر شد...
🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#تندیس_سپاس
#کیک_سپاس
#استاد_مثنوی_مهربانی
#محمدرضا_مولانی
#غنای_درون
#دولت_برون
#جغرافیای_خودشناسی
#عرش_خداشناسی
#فهم_منزلت_دانی
----------
بنیاد توسعه مهربانی های کوچک در شبکه های اجتماعی
تلگرام
@BTMehrbanihayekochek
گپ
https://gap.im/BTMK
اینستا
https://instagram.com/_u/btmehrbanihayekochek
واتساپ
https://chat.whatsapp.com/174TjRT9JqxEmwE4nQpGo0
سایت
WWW.balvezan.ir
🌷🖊 نمونه ۳۳۴ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش #اردیبهشت ۹۷
🌷استاد مثنوی مهربانی🌷
"در جهان هیچ چهره ای را نیافتم که بتوانم مولانا را به او تشبیه کنم.
او یگانه است و یگانه باقی خواهد ماند.
او فقط شاعر نیست، بلکه بیشتر جامعه شناس است و بویژه روانشناسی کامل که ذات بشر و خداوند را دقیق می شناسد.
قدر او را بدانید و بوسیله ی او خود را و خدا را بشناسید."
(بخشی از سخنرانی هانری ماسه در جشن بازنشستگی اش در دانشگاه سوربن فرانسه-نقل از تلگرام)
سه سال قبل بود که با جمعی از دوستان عزیزم اراده کردیم، در محضر مولانا زانوی تلمذ زنیم و همان ما را تا دم درمنزل عزیزی رساند تا سائلی خود را به درگاه مثنوی معنوی، به سمع و نظرشان برسانیم!
می دانستیم که مشغولیت هایش بسیار است اما باز می دانستیم که درس خوانده ها در مکتب مولانا، بزرگوارتر از آنی اند که خواست مان را اجابت نکنند و همان آغازی شد بر پویشی بزرگ در اقیانوس عمیق مثنوی معنوی!
از "نوای نی بریده از نیستان" شروع کردیم:
"بشنو از نی چون حکایت میکند
از جداییها شکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش"
مدت ها بود ما نیز از سر کم لطفی سیستم های عریض و طویل آموزش و پرورش عمومی و عالی، از "اصل خود" دورمانده بودیم و اکنون که با "سینه شرحه شرحه از فراق" مواجه شده بودیم، در پی "وصل خویش"، تا اقیانوس مثنوی معنوی پیش تاخته ایم.
درهمین کلاس های هفتگی مان بود که دریافتیم:
"هر یکی از ما مسیح عالمی است
هر الم را در کف ما مرهمی است"
"از ره پنهان که دور از حس ماست
آفتاب چرخ را بس راههاست"
و همان بر استواری اراده مان فزود و مسیح وار در پس آفتاب چرخ، راه های نرفته را بیازمودیم ورقی دیگر از اوراق لطف کردگار گشودیم و چه نیک، توسعه یافتیم ...
این روزها که در هفته بزرگداشت مقام معلم و استاد هستیم و دفتر سوم مثنوی معنوی را نیز از نیمه عبور کرده، مناسب یافتیم تا به تعبیرِ:
"من لم یشکر المخلوق لم یشکرالخالق"
لحظه لحظه های لطف استاد #محمدرضا_مولانی عزیز را پاس داریم که بزرگوارانه و فارغ از دغدغه های شخصی و جمعی بی کم و کاست و فعال و مهربان با مثنوی گویی و نکته سنجی اش، در جغرافیای معنویت پیش مان راند و بیش از پیش بر ارزش محتوایی آن اثر گرانسنگ و رشته های پیوند محکمش با کلام وحی و نیز کارکردهای اخلاقی اش در زندگی دنیوی و اخروی مسلط مان گرداند...
همان ایام تلمذ در آن اقیانوس پرعمق معنویت در مثنوی بود که همرأي مان کرد تا بیش از پیش بر متون گذشتگان و درس نکته های ارزنده بزرگان تاریخ متمرکز شویم و افسوس خوریم که از چه سبب این همه ماده و واحد درسی و محتوای کلاسی در سیستم آموزش و پرورش و آموزش عالی جای خوش کرده و سراغی جز ذکر نام متونی چون مثنوی معنوی مولانا و گلستان و بوستان سعدی و امثالهم نیست ...
که اگر بود، فرهنگ، اجتماع، اقتصاد، سیاست،دیپلماسی، ارتباط و تعامل مان با خود و دیگران به نحو دیگر بود...
آخر نکته:
سپاس و شکر خدا را که بندها بگشاد
میان به شکر چو بستیم بند ما بگشاد
و سپاس و هزار سپاس خدای را که مهربان معلم و استادی چون محمدرضای عزیز را با مثنوی معنوی پیش روی مان نهاد و ما را در غنای درون و دولت برون تا جغرافیای خودشناسی، عرش خداشناسی و فهم منزلت دانی راهبر شد...
🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#تندیس_سپاس
#کیک_سپاس
#استاد_مثنوی_مهربانی
#محمدرضا_مولانی
#غنای_درون
#دولت_برون
#جغرافیای_خودشناسی
#عرش_خداشناسی
#فهم_منزلت_دانی
----------
بنیاد توسعه مهربانی های کوچک در شبکه های اجتماعی
تلگرام
@BTMehrbanihayekochek
گپ
https://gap.im/BTMK
اینستا
https://instagram.com/_u/btmehrbanihayekochek
واتساپ
https://chat.whatsapp.com/174TjRT9JqxEmwE4nQpGo0
سایت
WWW.balvezan.ir
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در هفته اول #اردیبهشت_ماه سال جاری و پس از فروکش کردن نسبی هژمونی کرونا، #بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی به نیابت از #کمپین_نوچرخه و چون عضوی خدمتگزار از جمع بزرگان خالص و ناب مدیران کمپین، عاملیت توزیع تعداد #سی_و_یک دستگاه دوچرخه را بین #سی_و_یک کودک از #پنج_شهر نوارصفرمرزی استان آذربایجان غربی، برعهده داشت..
یکی از اعضای بنیاد که از نزدیک، شور و شعف کودکان دریافت کننده #کادوی_دوچرخه، را ملاحظه کرده اند با ارسال دوفایل صوتی، احساس خودش را نسبت به این #مهربانی_بزرگ اساتید #نوچرخه و #مهربانی_کوچک بنیاد، ابراز داشته است..
سپاس جمع هموندان #نوچرخه ای مان و سپاس جمع اعضای بنیادمان و تشکر ویژه #مهربانو_شهلا_اسماعیلی عزیز از سردشت که همواره وهمیشه، پیش قراول مهربانی اند👏🏻
🌹♥️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#نوچرخه
#مهربانی_بزرگ
#اهدای_دوچرخه
#نریشن_سپاس
#دکتر_حسین_آخانی
#مهندس_محمد_درویش
#بذرپاشی_اميد
@darvishnameh
@environ_concerns
@sopskf
@yaser_arab57
@ehsanmohammadi95
@bikeecosystem
@cleantransport
@fazeli_mohammad
@greenconnection
@Rahyaaft
@cafe.carpet
@kamalkhoshroo
@maryamasgaripour
یکی از اعضای بنیاد که از نزدیک، شور و شعف کودکان دریافت کننده #کادوی_دوچرخه، را ملاحظه کرده اند با ارسال دوفایل صوتی، احساس خودش را نسبت به این #مهربانی_بزرگ اساتید #نوچرخه و #مهربانی_کوچک بنیاد، ابراز داشته است..
سپاس جمع هموندان #نوچرخه ای مان و سپاس جمع اعضای بنیادمان و تشکر ویژه #مهربانو_شهلا_اسماعیلی عزیز از سردشت که همواره وهمیشه، پیش قراول مهربانی اند👏🏻
🌹♥️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#نوچرخه
#مهربانی_بزرگ
#اهدای_دوچرخه
#نریشن_سپاس
#دکتر_حسین_آخانی
#مهندس_محمد_درویش
#بذرپاشی_اميد
@darvishnameh
@environ_concerns
@sopskf
@yaser_arab57
@ehsanmohammadi95
@bikeecosystem
@cleantransport
@fazeli_mohammad
@greenconnection
@Rahyaaft
@cafe.carpet
@kamalkhoshroo
@maryamasgaripour