دنیا همیشه ساز موافق نمی نوازد اما طبیعت و سرشت آن، با صلح، میانه خوبی دارد...
کافیست اهل علم، حلم و حکمت باشید تا در دشواره های مسیر زندگی، با راهبردهای صلح منظر، گشودگی خلق کنید.
ما در مکتب علم مدیریت، آموخته ایم که به تعداد مسایل و چالش های زندگی، پاسخ ها و راه حل های مناسب یافتنی یا بافتنی اند وحتی ورای آن نیز باور داریم برای هر مسٲله و چالش،به تعداد زیاد و بسیار زیادی راه حل های متعددی هست.
فقط کافیست، نبازیم و امید از کف ندهیم و در مسیر پُرچالش صلح سازی، استمرار ورزیم.
ایمان داشته باشیم و حتم بداریم که راهی هست و اگر هم نبود و نیست ، این توانایی و اراده داریم که راهی بسازیم.
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#موفقیت_های_بزرگ
#راه_امید
#یافتن
#ساختن
@sopskf
کافیست اهل علم، حلم و حکمت باشید تا در دشواره های مسیر زندگی، با راهبردهای صلح منظر، گشودگی خلق کنید.
ما در مکتب علم مدیریت، آموخته ایم که به تعداد مسایل و چالش های زندگی، پاسخ ها و راه حل های مناسب یافتنی یا بافتنی اند وحتی ورای آن نیز باور داریم برای هر مسٲله و چالش،به تعداد زیاد و بسیار زیادی راه حل های متعددی هست.
فقط کافیست، نبازیم و امید از کف ندهیم و در مسیر پُرچالش صلح سازی، استمرار ورزیم.
ایمان داشته باشیم و حتم بداریم که راهی هست و اگر هم نبود و نیست ، این توانایی و اراده داریم که راهی بسازیم.
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#موفقیت_های_بزرگ
#راه_امید
#یافتن
#ساختن
@sopskf
Audio
🎵 پوشه شنیداری سخنرانی #مهندس_محمد_درویش
در همایش «گفتمان صلح و دولت آينده در ايران» (روز دوم)
🗓 چهارشنبه 3 مرداد 1403
🏠سالن فردوسی
💢انجمن علمی مطالعات صلح ایران
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی
#بازنشر(نقل از درویشنامه)👇
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
@sopskf
در همایش «گفتمان صلح و دولت آينده در ايران» (روز دوم)
🗓 چهارشنبه 3 مرداد 1403
🏠سالن فردوسی
💢انجمن علمی مطالعات صلح ایران
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی
#بازنشر(نقل از درویشنامه)👇
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
@sopskf
با سپاس ویژه از مهندس زکریا احمدنژاد، که اولین طراحی زیبای شان را درپی فراخوان تغییر پروفایل، همرسانی کردند.
🙏
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#سردشت
#شهر_صلح_و_مهربانی
#خواست_جمعی
@sopskf
🙏
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#سردشت
#شهر_صلح_و_مهربانی
#خواست_جمعی
@sopskf
۵۳ سال قبل تر، ملاوسیم فرزند ملاعبدالله باغ شیرین، از اهالی روستای بێلۆکە از توابع شهرستان میرآباد(منطقه سردشت)، در نقطه ای به نام داربڕان پایین دست شهر میرباد، به سمت رودخانه زاب، درخت گلابی وحشی را پیوند می زند.
🔹این درخت پرثمر، هرساله حدود یک تن گلابی ثمر می دهد و بیش از نیم قرن است، رهگذران این مسیر، گلابی تُرد و تازه و خوش طعم نصیب می برند و ملا وسیم را دعا می کنند.
__
*سپاس از کاک محمدبزم آرا، بلوطبان پا به رکاب میرآباد
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#سردشت
#شهر_صلح_و_مهربانی
#سهم_من_از_صلح_سازی
#درختان_خیریه
#درخت_گلابی_ملاوسیم
@sopskf
🔹این درخت پرثمر، هرساله حدود یک تن گلابی ثمر می دهد و بیش از نیم قرن است، رهگذران این مسیر، گلابی تُرد و تازه و خوش طعم نصیب می برند و ملا وسیم را دعا می کنند.
__
*سپاس از کاک محمدبزم آرا، بلوطبان پا به رکاب میرآباد
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#سردشت
#شهر_صلح_و_مهربانی
#سهم_من_از_صلح_سازی
#درختان_خیریه
#درخت_گلابی_ملاوسیم
@sopskf
🔸سلامی لبریز ازعشق و سجده ای بر خاک پاک دروازه شهر صلح و مهربانی
اینجا ورودی سردشت است و عبدالله صدیقی، سایکل توریست خراسانی، پس از سفر سه هزار کیلومتری اش، در آستانه ورود به شهر، به احترام خون شهدای شیمیایی، تاب آوری جانبازان شیمیایی و پیام صلح و مهربانی فعالان سردشت، پیشانی بر خاک سایید ...
۲۱مرداد ۱۴۰۳
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#سردشت
#شهر_صلح_و_مهربانی
#سهم_من_از_صلح_سازی
@sopskf
اینجا ورودی سردشت است و عبدالله صدیقی، سایکل توریست خراسانی، پس از سفر سه هزار کیلومتری اش، در آستانه ورود به شهر، به احترام خون شهدای شیمیایی، تاب آوری جانبازان شیمیایی و پیام صلح و مهربانی فعالان سردشت، پیشانی بر خاک سایید ...
۲۱مرداد ۱۴۰۳
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#سردشت
#شهر_صلح_و_مهربانی
#سهم_من_از_صلح_سازی
@sopskf
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#عبدالله_صدیقی،
ایثارگر دوران جنگ با سابقه ۲۷ ماه خدمت در جبهه،
این روزها،
پا به رکاب شده و از زادگاهش #تایباد در خراسان جنوبی تا به #سردشت-شهر صلح و مهربانی-،حدود سه هزار و پانصد کیلومتر را از شرق به غرب میهن پُرگُهر پیموده، تا با ساییدن پیشانی بر این خاک مقدس، مراتب احترام خود به خون شهدا و تاب آوری جانبازان شیمیایی سردشت را ابلاغ و بر هموندی خود با فعالان صلح و محیط سردشت در راه دشوار صلح سازی، تٲکید نماید.
فعالان صلح و محیط زیست سردشت و بە ویژە بلوطبانان پا به رکاب، ضمن پیشوازی و مشایعت ۳۰ کیومتری، طی دو شبانه روز فرصت بازدید از محل اصابت بمب های شیمیایی و برخی نمادهای صلح و مهربانی در مناطق گردشپذیر این شهر را برای آن عزیز باهمت میسور ساختند و در نهایت ایشان را با شعار صلح و مهربانی به سمت بانه، بدرقه کردند.
این مرد بزرگ، قبل از خروج از سردشت، متعهد شدند تا مسئولیت خطیر #سفیر_صلح_و_مهربانی سردشت را در ادامه مسیر بر دوش کشند.
سپاس همت این بزرگ را..
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#سردشت
#شهر_صلح_و_مهربانی
#بلوطبانان_پا_به_رکاب
#صلح_نوازی
#سهم_من_از_صلح_سازی
@sopskf
ایثارگر دوران جنگ با سابقه ۲۷ ماه خدمت در جبهه،
این روزها،
پا به رکاب شده و از زادگاهش #تایباد در خراسان جنوبی تا به #سردشت-شهر صلح و مهربانی-،حدود سه هزار و پانصد کیلومتر را از شرق به غرب میهن پُرگُهر پیموده، تا با ساییدن پیشانی بر این خاک مقدس، مراتب احترام خود به خون شهدا و تاب آوری جانبازان شیمیایی سردشت را ابلاغ و بر هموندی خود با فعالان صلح و محیط سردشت در راه دشوار صلح سازی، تٲکید نماید.
فعالان صلح و محیط زیست سردشت و بە ویژە بلوطبانان پا به رکاب، ضمن پیشوازی و مشایعت ۳۰ کیومتری، طی دو شبانه روز فرصت بازدید از محل اصابت بمب های شیمیایی و برخی نمادهای صلح و مهربانی در مناطق گردشپذیر این شهر را برای آن عزیز باهمت میسور ساختند و در نهایت ایشان را با شعار صلح و مهربانی به سمت بانه، بدرقه کردند.
این مرد بزرگ، قبل از خروج از سردشت، متعهد شدند تا مسئولیت خطیر #سفیر_صلح_و_مهربانی سردشت را در ادامه مسیر بر دوش کشند.
سپاس همت این بزرگ را..
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#سردشت
#شهر_صلح_و_مهربانی
#بلوطبانان_پا_به_رکاب
#صلح_نوازی
#سهم_من_از_صلح_سازی
@sopskf
چگونه، هورمون های شادی را تقویت کنیم و شاد باشیم...
+با سپاس از طراحی خوب مرجع هوشیارنت
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#شادی_افزایی
#هورمون_های_شادی
#چگونه_شاد_بمانیم؟
@sopskf
+با سپاس از طراحی خوب مرجع هوشیارنت
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#شادی_افزایی
#هورمون_های_شادی
#چگونه_شاد_بمانیم؟
@sopskf
سردشت،
شهر صلح و مهربانی
مورخی بومی، اشاره می کند که در روزگارانی نه چندن دور که از نعمت برق و تجهیزات سردکُن چون یخچال، بی بهره بودیم، در چند نقطه اطراف شهر و پای قله ستبر #گرده_سور، چاله های برفی یافتنی بودند که برای فصول گرم، برف را پس انداز می کردند.
اغلب، صاحبان این چاله برف ها و خیرین شهر، #کوزه_های_آب خیریه در معابر قرار می دادند تا رهگذران تشنه را، رفع تشنگی نذر کنند که مشهورترین،کوزه برفابی احمدی نازه،بوده است.
این اواخر، در کوچه #حەسار، مشاهده کردیم که در گوشه ای از دیوار حیاط ساختمان خانواده #حاج_اسماعیل_نیک_پی،
آبسردکُنی جاگذاری شده، که در کسری از ثانیه، مهمان ویژه بلوطبانان پا به رکاب وسایکل توریست تایبادی را سیراب کرد.
یادی شد از روزگاران مهربانی های کوچک و بزرگ گذشتگان و پیوند آن با ده ها پروژه کوچک و بزرگ مهربانان امروزی سردشتی و چه حظ بردیم از #بازفرینی_مدرن سنت های نکوی دیروز ...
مرحبا بر این مردم که نه با فریاد رنج ها، بلکه با فرآوری سنت های نکو، سرشت فرهیختگی شان را به نمایش می گذارند.
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#شهر_صلح
#مهربانی_های_کوچک
#کوزه_های_برفابی
@sopskf
شهر صلح و مهربانی
مورخی بومی، اشاره می کند که در روزگارانی نه چندن دور که از نعمت برق و تجهیزات سردکُن چون یخچال، بی بهره بودیم، در چند نقطه اطراف شهر و پای قله ستبر #گرده_سور، چاله های برفی یافتنی بودند که برای فصول گرم، برف را پس انداز می کردند.
اغلب، صاحبان این چاله برف ها و خیرین شهر، #کوزه_های_آب خیریه در معابر قرار می دادند تا رهگذران تشنه را، رفع تشنگی نذر کنند که مشهورترین،کوزه برفابی احمدی نازه،بوده است.
این اواخر، در کوچه #حەسار، مشاهده کردیم که در گوشه ای از دیوار حیاط ساختمان خانواده #حاج_اسماعیل_نیک_پی،
آبسردکُنی جاگذاری شده، که در کسری از ثانیه، مهمان ویژه بلوطبانان پا به رکاب وسایکل توریست تایبادی را سیراب کرد.
یادی شد از روزگاران مهربانی های کوچک و بزرگ گذشتگان و پیوند آن با ده ها پروژه کوچک و بزرگ مهربانان امروزی سردشتی و چه حظ بردیم از #بازفرینی_مدرن سنت های نکوی دیروز ...
مرحبا بر این مردم که نه با فریاد رنج ها، بلکه با فرآوری سنت های نکو، سرشت فرهیختگی شان را به نمایش می گذارند.
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#شهر_صلح
#مهربانی_های_کوچک
#کوزه_های_برفابی
@sopskf
🖊 در تقدیس «صلح»
✍️محمدحسین روانبخش
🔸تازه در مطبوعات شروع به کار کرده بودم. یک همکار و دوست جدیدم داستان کوتاهی نوشته بود که داد بخوانم و نظرم را بگویم. داستان درباره سربازی بود که در جنگ حاضر به جنگیدن نبود، حمله که شروع میشود با سربازان دیگر به طرف دشمن میدود ولی خودش را زمین میاندازد و در طول جنگ شبانه همانجا ثابت میماند. در این ساعتهای طولانی و دشوار با خود فکر میکند که چطور برای همیشه از جنگ بگریزد، نقشه میکشد که فرار کند یا خودش را مجروح کند، دعا میکند که آنشب را زنده بماند، به خانوادهاش فکر میکند و... صبح که میشود حمله پایان یافته و اطرافش دیگر خبری نیست، برمیخیزد و منفجر میشود. او در طول شب روی مین خوابیده بود.
🔸هنوز مزه خواندن داستان زیر زبانم است و پیام زیبایی که داشت: در جنگ همه قربانی هستند، چه آنکه میجنگد و چه آنکه از جنگ میگریزد. جنگ چیز خوبی نیست! این را ما، نسلی که نوجوانیاش را با جنگ، با آژیر قرمز، با شهادت جوانهای فامیل و محله، با کندن پناهگاه در حیاط مدرسه و تقدیس جنگ گذرانده، نسلی که جوانیاش را با مصیبتهای بعد از جنگ تباه شده دیده و نسلی که هنوز هم سایه جنگ را بر سر کشور و خانوادهاش میبیند، خوب میفهمد.
🔸این واقعیت را زندهیاد قیصر امینپور، به زبانی دیگر هم گفته بود، از زبان شهیدی که در لحظه پایان حیات خویش، آرزویی دیگر برای دیگران داشت:
شهيدی كه بر خاك میخفت
سرانگشت در خون خود میزد و مینوشت
دو سه حرف بر سنگ:
«به اميد پيروزی واقعی
نه در جنگ،
كه بر جنگ!»
🔸 در جایی و در همان سالهای جوانی از محسن مخملباف خوانده بودم که «من چه کنم که صلح را حتی بر عدالت ترجیح میدهم. چرا که میپندارم ملتها در نبود عدالت، نیمی از هستی خود را از دست میدهند اما در نبود صلح، همه آن را» (دیدن و ندیدن، ص ۵۹) و سالها پس از آن این واقعیت را در غزه میبینم.
🔸 میدانم که آرزوی صلح، آرزوی محالی است، همیشه جنگطلبان و دژخیمانی چون چنگیز و هیتلر و نتانیاهو هستند. تاریخدانی چون ویل دورانت نوشته است که «صلح فقط یک کلمه است!» اما من دلم میخواهد آنچه برای من، برای خانوادهام و برای هموطنانم مبنا و نزدیک و محتملترین گزینه ممکن باشد، همین «یک کلمه» باشد، کلمهای که از آن «یک کلمه» دیگر که از دوران ناصری آرزوی ایرانیان است (قانون) هم مهمتر است!
نقل از:
🆔 @sokhanranihaa
----
#بازنشر
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#موهبت_صلح
@sopskf
✍️محمدحسین روانبخش
🔸تازه در مطبوعات شروع به کار کرده بودم. یک همکار و دوست جدیدم داستان کوتاهی نوشته بود که داد بخوانم و نظرم را بگویم. داستان درباره سربازی بود که در جنگ حاضر به جنگیدن نبود، حمله که شروع میشود با سربازان دیگر به طرف دشمن میدود ولی خودش را زمین میاندازد و در طول جنگ شبانه همانجا ثابت میماند. در این ساعتهای طولانی و دشوار با خود فکر میکند که چطور برای همیشه از جنگ بگریزد، نقشه میکشد که فرار کند یا خودش را مجروح کند، دعا میکند که آنشب را زنده بماند، به خانوادهاش فکر میکند و... صبح که میشود حمله پایان یافته و اطرافش دیگر خبری نیست، برمیخیزد و منفجر میشود. او در طول شب روی مین خوابیده بود.
🔸هنوز مزه خواندن داستان زیر زبانم است و پیام زیبایی که داشت: در جنگ همه قربانی هستند، چه آنکه میجنگد و چه آنکه از جنگ میگریزد. جنگ چیز خوبی نیست! این را ما، نسلی که نوجوانیاش را با جنگ، با آژیر قرمز، با شهادت جوانهای فامیل و محله، با کندن پناهگاه در حیاط مدرسه و تقدیس جنگ گذرانده، نسلی که جوانیاش را با مصیبتهای بعد از جنگ تباه شده دیده و نسلی که هنوز هم سایه جنگ را بر سر کشور و خانوادهاش میبیند، خوب میفهمد.
🔸این واقعیت را زندهیاد قیصر امینپور، به زبانی دیگر هم گفته بود، از زبان شهیدی که در لحظه پایان حیات خویش، آرزویی دیگر برای دیگران داشت:
شهيدی كه بر خاك میخفت
سرانگشت در خون خود میزد و مینوشت
دو سه حرف بر سنگ:
«به اميد پيروزی واقعی
نه در جنگ،
كه بر جنگ!»
🔸 در جایی و در همان سالهای جوانی از محسن مخملباف خوانده بودم که «من چه کنم که صلح را حتی بر عدالت ترجیح میدهم. چرا که میپندارم ملتها در نبود عدالت، نیمی از هستی خود را از دست میدهند اما در نبود صلح، همه آن را» (دیدن و ندیدن، ص ۵۹) و سالها پس از آن این واقعیت را در غزه میبینم.
🔸 میدانم که آرزوی صلح، آرزوی محالی است، همیشه جنگطلبان و دژخیمانی چون چنگیز و هیتلر و نتانیاهو هستند. تاریخدانی چون ویل دورانت نوشته است که «صلح فقط یک کلمه است!» اما من دلم میخواهد آنچه برای من، برای خانوادهام و برای هموطنانم مبنا و نزدیک و محتملترین گزینه ممکن باشد، همین «یک کلمه» باشد، کلمهای که از آن «یک کلمه» دیگر که از دوران ناصری آرزوی ایرانیان است (قانون) هم مهمتر است!
نقل از:
🆔 @sokhanranihaa
----
#بازنشر
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#موهبت_صلح
@sopskf
Telegram
سخنرانیها
آخرین سخنرانی ها در حوزه علوم انسانی
فلسفه غرب و اسلامی ، عرفان، ادبیات، روانشناسی، جامعه_شناسی
.
.
معرفی این کانال به دیگران یک حرکت فرهنگی است
.
.
برای نجات یک کشور باید فرهنگ آن کشور را ساخت
.
.
به جای لعنت بر تاریکی شمعی روشن کن
.
.
فلسفه غرب و اسلامی ، عرفان، ادبیات، روانشناسی، جامعه_شناسی
.
.
معرفی این کانال به دیگران یک حرکت فرهنگی است
.
.
برای نجات یک کشور باید فرهنگ آن کشور را ساخت
.
.
به جای لعنت بر تاریکی شمعی روشن کن
.
.
چند سال قبل، با دوستی در فضای پُرابهام شبکه های اجتماعی، گفت و گویی انتقادی داشتیم که در نهایت، به مجادله ای دلگزا منتهی شد.
دقایقی نگذشته بود که از هر طرف، سیل عنایت و لطف دوستان ساری و جاری شد و هریک به نحوی، آن ذات ناچسب با چنین واکنشی و رویه غیر معمول مرا یادآور شده و سئوال کردند.🙏
گرچه هنوز هم خود را محق می دانم اما از شما چه پنهان، از آن تندی در سخن و قلم، احساس بدی یافتم و بلافاصله فردای روز، با آن عزیز، قراری گذاشتم و بر سفره شامی، هر آنچه که نیاز بود تا از آن فضای ابهام فاصله گیریم، در حق همدیگر ادا کردیم و در کمال سبکی دل و پالایش ذهن، از همدیگر خداحافظی کردیم.
شب دیر وقت بعد برگشت، قصد داشتم چند جمله ای بنگارم تا حس خوبم را به آن عزیز منتقل کنم که در همین اثنا، پیامی منقول از دوست، برادر و استاد نازنینم دکتر محمدخانی بر صفحه گوشی ظاهر شد.
چند جمله ای، بر پیشانی مطلب منقول چسباندم و بدون کم و کاست، به آن عزیز رساندم.
امروز و بعد از چندسال، چشمانم مجدد به پیام منقول واصله، منور شد و مناسب دیدم که آن را اینبار با هموندان عزیزم در این صفحه به اشتراک بگذارم بلکه همه ما از بهلول های زمانه، نکته ای برگیریم و با داشته های بیش خود، تلفیق تا شاید معجونی از خوردن سالم، سخن گفتن احسن و خوابیدنی نکو، بهره مند شویم.👇
____
بهلول و جنید بغدادی
شیخ جنید عازم سفر شد،و مریدان به دنبال او، شیخ احوال بهلول را پرسید.
گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس او را در صحرایی یافتند.
شیخ پیش او رفت و در مقام حیرت مانده، سلام کرد.
بهلول جواب سلام او را داده پرسید چه کسی هستی؟
عرض کرد شیخ جنید بغدادی.
فرمود تویی که مردم را ارشاد میکنی؟ عرض کرد آری..
بهلول فرمود: طعام چگونه می خوری؟
عرض کرد اول بسمالله میگویم و از پیش خود میخورم و لقمه کوچک برمیدارم، به طرف راست دهان میگذارم و آهسته میجوم و به دیگران نظر نمیکنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمیشوم و هر لقمه که میخورم بسمالله میگویم و در اول و آخر دست میشویم...
بهلول برخاست و دامن بر شیخ فشاند و فرمود:
تو میخواهی که مرشد خلق باشی در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمیدانی و به راه خود رفت.
مریدان شیخ را گفتند:
یا شیخ این مرد دیوانه است.
خندید و گفت: سخن راست از دیوانه باید شنید و دنبال او رفت.
بهلول پرسید چه کسی؟ جواب داد: شیخ بغدادی که طعام خوردن خود را نمیداند.
بهلول فرمود آیا سخن گفتن خود را میدانی؟
عرض کرد آری.
بهلول پرسید چگونه سخن میگویی؟
عرض کرد سخن به اندازه میگویم و بیحساب نمیگویم و به قدر فهم مستمعان میگویم و خلق را به خدا و رسول دعوت میکنم و چندان سخن نمیگویم که مردم از من ملول شوند .پس هر چه تعلق به آداب کلام داشت بیان کرد.
بهلول گفت گذشته از طعام خوردن سخن گفتن را هم نمیدانی..
پس برخاست و دامن بر شیخ افشاند و برفت.
مریدان گفتند یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است؟ تو از دیوانه چه توقع داری؟
جنید گفت مرا با او کار است، شما نمیدانید.
باز به دنبال او رفت تا به او رسید.
بهلول گفت از من چه میخواهی؟ تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمیدانی، آیا آداب خوابیدن خود را میدانی؟
عرض کرد آری.
بهلول فرمود چگونه میخوابی؟ عرض کرد چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه خواب میشوم، پس آنچه آداب خوابیدن که از حضرت رسول (ص) رسیده بود بیان کرد.
بهلول گفت فهمیدم که آداب خوابیدن را هم نمیدانی.
خواست برخیزد جنید دامنش را بگرفت و گفت ای بهلول من هیچ نمیدانم، تو را به خدا مرا بیاموز.
بهلول گفت چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم.
بدانکه اینها که تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است که لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از این گونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود. جنید گفت آفرین ،
و در سخن گفتن باید دل پاک باشد و نیت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدای باشد و اگر برای غرضی یا مطلب دنیا باشد یا بیهوده و هرزه بود.. هر عبارت که بگویی آن وبال تو باشد. پس سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد.
و در خواب کردن اینها که گفتی همه فرع است. اصل این است که در وقت خوابیدن در دل تو بغض و کینه و حسد دیگران نباشد
@mxani
---
بازنشر:
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#شبکه_همرسانی
@sopskf
دقایقی نگذشته بود که از هر طرف، سیل عنایت و لطف دوستان ساری و جاری شد و هریک به نحوی، آن ذات ناچسب با چنین واکنشی و رویه غیر معمول مرا یادآور شده و سئوال کردند.🙏
گرچه هنوز هم خود را محق می دانم اما از شما چه پنهان، از آن تندی در سخن و قلم، احساس بدی یافتم و بلافاصله فردای روز، با آن عزیز، قراری گذاشتم و بر سفره شامی، هر آنچه که نیاز بود تا از آن فضای ابهام فاصله گیریم، در حق همدیگر ادا کردیم و در کمال سبکی دل و پالایش ذهن، از همدیگر خداحافظی کردیم.
شب دیر وقت بعد برگشت، قصد داشتم چند جمله ای بنگارم تا حس خوبم را به آن عزیز منتقل کنم که در همین اثنا، پیامی منقول از دوست، برادر و استاد نازنینم دکتر محمدخانی بر صفحه گوشی ظاهر شد.
چند جمله ای، بر پیشانی مطلب منقول چسباندم و بدون کم و کاست، به آن عزیز رساندم.
امروز و بعد از چندسال، چشمانم مجدد به پیام منقول واصله، منور شد و مناسب دیدم که آن را اینبار با هموندان عزیزم در این صفحه به اشتراک بگذارم بلکه همه ما از بهلول های زمانه، نکته ای برگیریم و با داشته های بیش خود، تلفیق تا شاید معجونی از خوردن سالم، سخن گفتن احسن و خوابیدنی نکو، بهره مند شویم.👇
____
بهلول و جنید بغدادی
شیخ جنید عازم سفر شد،و مریدان به دنبال او، شیخ احوال بهلول را پرسید.
گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس او را در صحرایی یافتند.
شیخ پیش او رفت و در مقام حیرت مانده، سلام کرد.
بهلول جواب سلام او را داده پرسید چه کسی هستی؟
عرض کرد شیخ جنید بغدادی.
فرمود تویی که مردم را ارشاد میکنی؟ عرض کرد آری..
بهلول فرمود: طعام چگونه می خوری؟
عرض کرد اول بسمالله میگویم و از پیش خود میخورم و لقمه کوچک برمیدارم، به طرف راست دهان میگذارم و آهسته میجوم و به دیگران نظر نمیکنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمیشوم و هر لقمه که میخورم بسمالله میگویم و در اول و آخر دست میشویم...
بهلول برخاست و دامن بر شیخ فشاند و فرمود:
تو میخواهی که مرشد خلق باشی در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمیدانی و به راه خود رفت.
مریدان شیخ را گفتند:
یا شیخ این مرد دیوانه است.
خندید و گفت: سخن راست از دیوانه باید شنید و دنبال او رفت.
بهلول پرسید چه کسی؟ جواب داد: شیخ بغدادی که طعام خوردن خود را نمیداند.
بهلول فرمود آیا سخن گفتن خود را میدانی؟
عرض کرد آری.
بهلول پرسید چگونه سخن میگویی؟
عرض کرد سخن به اندازه میگویم و بیحساب نمیگویم و به قدر فهم مستمعان میگویم و خلق را به خدا و رسول دعوت میکنم و چندان سخن نمیگویم که مردم از من ملول شوند .پس هر چه تعلق به آداب کلام داشت بیان کرد.
بهلول گفت گذشته از طعام خوردن سخن گفتن را هم نمیدانی..
پس برخاست و دامن بر شیخ افشاند و برفت.
مریدان گفتند یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است؟ تو از دیوانه چه توقع داری؟
جنید گفت مرا با او کار است، شما نمیدانید.
باز به دنبال او رفت تا به او رسید.
بهلول گفت از من چه میخواهی؟ تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمیدانی، آیا آداب خوابیدن خود را میدانی؟
عرض کرد آری.
بهلول فرمود چگونه میخوابی؟ عرض کرد چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه خواب میشوم، پس آنچه آداب خوابیدن که از حضرت رسول (ص) رسیده بود بیان کرد.
بهلول گفت فهمیدم که آداب خوابیدن را هم نمیدانی.
خواست برخیزد جنید دامنش را بگرفت و گفت ای بهلول من هیچ نمیدانم، تو را به خدا مرا بیاموز.
بهلول گفت چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم.
بدانکه اینها که تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است که لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از این گونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود. جنید گفت آفرین ،
و در سخن گفتن باید دل پاک باشد و نیت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدای باشد و اگر برای غرضی یا مطلب دنیا باشد یا بیهوده و هرزه بود.. هر عبارت که بگویی آن وبال تو باشد. پس سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد.
و در خواب کردن اینها که گفتی همه فرع است. اصل این است که در وقت خوابیدن در دل تو بغض و کینه و حسد دیگران نباشد
@mxani
---
بازنشر:
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#شبکه_همرسانی
@sopskf
روز جهانی خیریە، کارنیک و هەرەوەزی پیرۆز شهر صلح و مهربانی...
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#پروژه_های_خیریه
#ساختمان_دیالیز
#مهربانی_های_کوچک
#مهربانی_های_بزرگ
#شهر_صلح_و_مهربانی
@sopskf
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#پروژه_های_خیریه
#ساختمان_دیالیز
#مهربانی_های_کوچک
#مهربانی_های_بزرگ
#شهر_صلح_و_مهربانی
@sopskf