بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
467 subscribers
1.77K photos
631 videos
137 files
2.12K links
عزم کرده ایم با موهبت #مهربانی و #صلح بر هژمونیِ ناصلحی در جهانشهر پایان دهیم.

مٲموریت ما:
#نشاء_بذر_مهربانی و #پرورش_جوانه_صلح

#Together_For_Peace
--------
Spread Of Peace & Small Kindness Foundation

لینک ارتباطی:
@Raouf_Azari
Download Telegram
#کمپین مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۱۱
#رئوف آذری 
@Raoufazari
ایده پرداز و مدیر کمپین
---------(نگارش ۲۹ #اردیبهشت ۹۵)

#مهربانی مهربانان

چندی پیش باجمعی از دوستان که تعدادی عضو کمپین نیز بودند،سفری برون استانی داشتیم. با توجه به اینکه سفرمان جمعی بود،امکان بیتوته در منازل شخصی دوستان نبود!

عزیزان مسیر منزلی دانشجویی و جمع چند دانشجوی دوست دیروز و امروز که اتفاقا" تعدادی از آنها نیز عضو کمپین بودند،پیشنهاد دادند و همه پذیرفتند!

مدتی محضر لطف شان بودیم و هر لحظه بهتر از لحظات قبل،مهربانی های شان را ابراز می داشتند!

از مهربان مصعب،شروع کنیم که مهربانی هایش قابل شمارش نبود!

علی رغم اینکه خود، غرفه دار یکی از انتشارات در نمایشگاه کتاب بود،اما دغدغه اصلی اش پذیرایی از ما و راحتی ما در محفل دانشجویی شان بود.
قبل از رفتن، مسیرهای دوستان را چک می کرد و راهنمایی لازم را معمول می داشت. به محض ورود کتری، روی اجاق می نهاد و مشغول دم کردن چای می شد!
وعده ی شامی دوستان تصمیم گرفتند، مرغ سوخاری تهیه کنند!مرغ آماده، خریداری شده بود و قرار شد سفره انداخته شود که سر و کله مهربان مصعب پیدا شد!

اصرار کرد که همراه مرغ باید برنج هم روی سفره باشد و چنان کرد!
نیم ساعتی صدای شکم های خالی تحمل کردیم اما بعد از آن سفره ای دوستانه فراهم شد که لطف مهربان مصعب ما روی آن خودنمایی می کرد و جالب آن بود در آخر عملیات تقسیم غذا، آن ته مانده ها را نیز به نسبت مساوی بین بچه ها تقسیم می کرد اما نمی دانم خود سهمی از آن سهم اصلی هم برد یا نه!، چونکه همواره سرپا بود و در حال تعارف برنج و مرغ و خوراکی های دیگر!
در آن اواخر نیز که پروژه ی مهربانی اش،را با شستن ظرف ها تکمیل کرد و در میدان کمپین یکه تازی کرد!

مهربان فرشاد،کم آفتابی شد اما غنچه خنده اش،نشان از مهربانی بسیار داشت و به ویژه که برای راحتی خواب دوستان، خود مسیر خوابگاه دانشجویی دیگر در پیش گرفت و نشان داد که وسعت مهربانی قلبش، بسیار فراخ و دامنه دار است!

مهربان فاروق نیز که دیگر سنگ تمام گذاشت... از هماهنگی سرویس های درون شهری تا همراهی تمام وقت و از همه مهم تر حمل کیف سنگین نگارنده که هیچ اکراه و پافشاری ای رمق مواجه با لطف وی نداشت!

از طرفی آماده کردن مداوم لوح های سپاس کمپین در مواقع نیاز و در زمانی حداقلی و نیز عکاسی های به موقع و رصدهای ارزنده و گاه نیز اظهار نظرهای موردی و به جا و نیز فراهم کردن ضروریات سفره وعده های غذایی و تهیه داروهای موردی اینجانب و... همه و همه نشان از قلب بزرگش به وسعت اقیانوس مهربانی می داد...

مهربان امیر ارسلان،اما با آن لهجه کوردی،ترکی اش و نیز شیرین کلامی و چای تازه دم و تعارف های گرمش،مهرش نیز شیرین می نمود و سریع مسیر دل می پیمود!

والبته آن عزیز مهمان معلم پاوه ای شان،که ابتدا خونسرد و درخودکز کرده،جلوه نمود اما کمی بیشتر که گرم شد، مهربانی و ادب از درونش فوران کرد و خواب آلودگی لحظه های اول صبحگاهی اش را خوب جبران کرد و حتی سربار نیز داشت!

و صد البته مهربان جمال نیز که همواره در دست جیب داشت و بسیاری از هزینه های مان از جیب مبارک شخصی شان، حساب شد و ابرام و اصرارشان بی رمق مان ساخت...

البته مهربانان مهمان و میزبان بسیار عجیب بر سفره کمپین بروز و ظهور داشتند که از کل مهرورزی های مهمانان گذشتم و از میزبانان نیز ناچار فاکتور گرفتم تا دیداری دیگر و بهانه ای دیگر و ذکری دیگر!😃

اما آخرنکته و بسیار صحنه های مانده از مهربانی های آن مدت کم همسفره ای و همسایگی با مهربانان جوان کمپین، لحظات قبل از خواب شبانگاهی بود که همه خسته و کوفته قصد لینک دادن لحظات آخر بیداری روزانه را به دقایق سکوت شبانه داشتند و نگارنده در آن لحظات، با صدای بلند درخواست خمیر دندان کرد!

خدایا، چه سریع عزیزان دست در کیف و ساک شخصی فرو کرده و خمیر دندان شان را تعارف کردند!
یک لحظه شوکه شدم اما فوری دوربین کمپین به واکنش افتاد و تصویری شکار کرد که جمع مهربانی های آن مدت را در قاب خود به تصویر کشید!
شما نیز با نگاه تان، شریک این مهربانی های بزرگ شوید تا متوجه شوید عظمت مهربانی های کمپین را...
هزاران درود بر این جمع و هزاران سپاس این کمپین را که مهربانی هایش همچنان روح انگیزتر از دیروز در حال انتشار است و لطفش بی بهانه همچنان مستدام...🌹💐🌹


'https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
------------
#کمپین مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۱۲
#رئوف آذری 
@Raoufazari
ایده پرداز و مدیر کمپین
---------(نگارش دوم #خرداد ۹۵)

#مهربانی مهربانان ۲
امروز علی رغم درهم تنیدگی بسیار ذهنی،جسمی و کاری، در پی اصرار و ابرام بسیار چندعزیز، که متأسفانه قبلا" نیز چندبار پاسخ دعوت شان بنا به شرایط جسمی و حجم کاری اجابت نشده بود،مجبور به اجابت دعوت وطی مسافتی طولانی شدم که جسم آزار بود ولی دلنواز!

دلنواز از این حیث که سفر هر وجبش، لبریز شد از مهرورزی و مهربانی!
قسمتی از مسیر تقریبا" ۷۰۰ کیلومتری رفت و برگشت را مجبور شدم با سواری بین شهری طی کنم!
در مهاباد فرصتی یافتم تا در فاصله تعویض ماشین،صبحانه را نیز با لقمه ای چند تناول کنم!

اما تقریبا" درحال فراغت از گاز گرفتن آخرین ته مانده ی لقمه ی صبحانه بودم که راننده سواری رزرو شده، یک لیوان چای جلوم نهاد!

از آن جا که به شدت نیازمند آن چای در آن موقعیت بودم،بسیار خوشحال شدم و سپاس شان گفتم و البته تعجب هم کردم که از چه سبب از فلاسک کوچک سهم جمع چندنفره شان، این چایی نصیب من شد ولی از خیرش گذشتم چون می دانستم لطف کمپین است!
کاک "#حسن ساره ای "نیز یکی از مهربانان ایران زمین لقب گرفت و همین...🌹

درصدد برآمدم که لیوان چای تعارفی آن راننده بزرگوار جناب ساره ای را شستشوداده، تحویل دهم که بوفه دار جلوی ترمینال مهاباد هم آب جوش تعارف کرد و هم نخواسته مایع ظرفشویی که سبب شد لیوان براق تر از همیشه مسترد شود که باز نیز لطف آن عزیز سبب کشف مهربانی دیگر شد که نامش " #رضا بهرامی نیا" بود و یک نکته زیست محیطی نیز بر لطفش بیشتر فزود و آن اینکه می گفت:" خودم به نظافت و بهداشت خیلی حساس هستم و لحظه ای نیست که در پاکسازی محیطی و نظافت اطراف بوفه ام تعلل کنم!"
اطراف بوفه اش را پاییدم و الحق که چنین بود و سپاسش واجب تر شد🌹

در 50 کیلومتری مقصد بودم که عزیزی تماس گرفت و اشاره کردند که ما از این فاصله به بعد با ماشین شخصی شما را همراهی خواهیم کرد و جایی قرار گذاشتیم و با خانواده سر قرار آمدند و تا دل طبیعت و مقصد اصلی همراهی کردند و جالب است بدانید که کل پخت و پز حدود 60 نفر را نیز خانم بزرگوارشان برعهده داشتند و صندوق عقبی وسیله نقلیه شان، نشان از لطف بسیار آن خانواده همدل داشت که قبلا" نیز بسیار از مهربانی شان شنیده بودم ولی این یک لطف خانواده کاک "#کریم ابراهیمی" عزیز و همسر بزرگوارش خانم احمدنژاد را با تمام وجود حس کردم🌹

در ورودی محل قرار جمعی، عزیز مهربانانی به استقبال آمدند که چهره خندان #دکتر مرادی عزیز و آغوش پرمهر #دکتر یعقوب بزرگوار و لیوان آب مهربان #عظیم،طعم متمایزی داشتند!🌹

بعد از اقامه نماز و صرف نهار، دفتر مهربانی ها بار دیگر ورق خورد و عزیز مهربانی از همین کمپین، در جمع بزرگ روبه همه سرپا ایستاد و بی بهانه، از اینجانب گفت و بسیار لطف ورزید و بسیار تمجید کرد که مرا نیز ناچار به واکنش کرد و استارت سخنرانی ای شد که قبلش با موضوعی دیگر توافق حاصل کرده بودیم و ناچار با باران لطف مهربان #عظیم مسیرش دگرگون کردیم و همان مبنایی شد تا حدود 40 دقیقه چندها مهربان حاضر در جمع، در سکوتی مهربانانه گوش های مبارک شان را به اینجانب بسپارند تا لختی برای شان از "#مدیر زمانه ی خودبودن" ارایه داشته باشم!🌹

چند دقیقه ای از استراحت میان وعده ای سپری شده بود که دغدغه بازگشت و وسیله و مسیری متفاوت با جمع سراغم گرفت و عزیز مهربان #دکتر یعقوب اعلام داشتند که داوطلبانه از ادامه تفریح و ماندن در جمع خواهند گذشت ومسیرطولانی خلاف مسیر اصلی خودشان،همراهی خواهند کرد!🌹
قصد حرکت داشتیم که اتفاقی غیرقابل انتظار افتاد و ناباوارانه سر و کله عزیز مهربانم پیدا شد و فلسفه آمدنش نیز مشخص!

مهربان "#حسن فرامرزی" که امکان همراهی اش به دلیل داشتن یک کار ضروری در ابتدای سفر میسور نشده بود،به قصد جبران، فاصله ای حدود 150 کیلومتری آمده بودند تا من بی وسیله نمانم و تا مبدأ همراهی ام کنند!
و بسیار بزرگوارانه بنده نوازی کردند و بسیار مهربانانه، مرا شرمنده مهر بی مثالش کردند🌹


این ها تنها بخشی از مهرورزی های سفرخیرم بود و اگر بخواهم تشریح کنم هفتاد من کاغذ می طلبد!
فقط واجب شده است شکر گویم مهربانترین مهربانان را و مهربانان همدل و همراه را...🌹🌹🌹

'https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
را....

🌹🌹🌹

#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مهربانی_مهربانان
#مهندس_قزلجه
#کودک_مهابادی
#یاسین
------------
به ما بپیوندید تا با سرسوزن عشق، در زمین نامهربان جهانشهر عصر رسانه،بذر مهربانی بکاریم👇
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
-------------
Forwarded from عکس نگار
🌹کمپین مهربانی های کوچک🌹
#نمونه_۱۷۵
رئوف آذری،ایده پرداز و مدیرکمپین
@Raoufazari
- #۲۶بهمن_ماه_۹۵🔸 #بلوچستان_۲

🌹مهربانی_فعالان_خیری🌹

#مولوی_یوسف_ارباب، را به لطف فعالیت جسته و گریخته ام در حوزه خیری و بیشتر مدنی مدت هاست می شناسم!
شخصیتی #خوش_قلب و #پرانرژی!
سیمایی نورانی و #روحی_بزرگ و #صبری_ ایوبی، دارد!
صبرش را از آستانه ظرفیتش در مواجهه با اینجانب و دوستان پرتوقعم سنجیدم و بزرگی قلبش را از خاطراتی که در محضرش نقطه به نقطه مرور کردم...
"خشکسالی های اخیر چنان عرصه را بر مردم تنگ کرده بود که آب های زیرزمینی نیز روز به روز بیشتر پس روی می کردند و #میهان که روستایی نزدیک #فنوج است، #آب_آشامیدنی نداشت و #مدرسه_یک_اتاقه و #تیر_برق، تنها نشان #حضور_دولت در آن منطقه بود!

مردم آب لوله کشی نداشتند و این دردزا بود!
ما رفتیم چاه زدیم و آب را پمپاژ کرده و برای شان سیستم لوله کشی (با استفاده از منبع ۱۸ هزار لیتری) ایجاد کردیم.

#مهربان_خالد_محمدی واسطه شد و ما اجرایی کردیم. آن پروژه ۳۰ میلیون هزینه داشت ولی به لطف خدا و همت خیرین تماما" تأمین شد."
این تنها بخشی از #مهربانی_مهربانان درحق #مردمان_محروم #بلوچ بود که ذکر گردید.
اما اینبار، #نزولات_آسمانی سرزمین بلوچ را در برگرفت و چنان غرق در آب شان کرد که #سیلی جاری شد و باز آنکه بیش از همه متضرر شد، آن #کپر_نشینان_ بلوچ بودند!

این بار در محضر آن #مهربان راستی آزمایی می کردم واقعیت ها و ناچار از شهادتی شدم که سال ها قبل باید می دادم و شاید مجالی نداشتم و دستم به دهان نمی رسید😭
این را هم،آن مهربان در حین پیمودن پستی و بلندی های جاده های غیراستاندارد #بلوچستان نقل کرد:

"در #حیدر_بند نیز الان مشغولیم وچاه زده ایم ولی در حین چاه زنی با سنگ وحشتناک[تعبیر آن بزرگوار] بزرگی روبه رو شدیم و ناچار به تعطیلی موقت کار شدیم ولی در جریان #سیل_اخیر، آن
چاه حفر شده به کلی تخریب شد و ما مجدد به نقطه صفر ارجاع داده شدیم!

در پی همان سیل و در راستای کمک به #سیل_زدگان اخیر، پنج شنبه هفته قبل دهه آخر بهمن ماه ۹۵، ساعت ۱۲ظهر از سراوان حرکت کردیم و ساعت ۹شب به فنوج رسیدیم ... روز بعد، پس از نماز صبح نیز به طرف #بنت ۶۰ کیلومتر پیش روی کردیم و تا #حیدربند مجبور به پیمودن ۳۰ کیلومتر دیگر راه خاکی شدیم.

مدت ها بود در نماز می ایستادیم و بسیار دعا کردیم تا بتوانیم مشکل چاه را حل کنیم ولی سیل که آن یکی را برد،باید کار دیگر می کردیم...

سرکشی به #حمیرا دختر یتیمی که از چند سال قبل او و ۲عضو خانواده اش ،تحت پوشش مان بودند، یکی از اهداف سفر بود!
در جریان سرکشی #حمیرا، مسأله تخریب چاه قبلی و مشکل تأمين زمین جدید برای حفر چاه آب روستا را با خود مرور می کردیم که؛

#مریم مادر #حمیرا متوجه دغدغه مان شد و زمین های #واجه_محمد را پیشنهاد کرد تا به جبران آن چاه تخریبی، چاه دیگری را در آن شروع کنیم!

گویا خداوند دعاهای مان را شنیده بود که بی پرس و جو به طرف منزل #واجه روان شدیم 🌹


#مولوی_ارباب عزیز ادامه داد:

"رفتیم و از داستان #ابودحداح برایش شروع کردیم تا راضی شد در قسمتی از زمین ایشان حفر چاه را شروع کنیم.

از سیستم سیم #آب_یابی استفاده کردیم و محل مشخص شد و شروع کردیم و الان کار ادامه دارد."

و این پایان سفرم در معیت استاد ارباب عزیز نبود!

"در روستایی به نام #روگل_اندام خانه ای متعلق به آقایی بیمار و خانم و چندتابچه را برآورد خسارت کردیم که تا ۲ میلیون و یکصد هزار تومان هزینه تعمیر نیاز داشت که تأمین کردیم."

"در فنوج نیز ساختمانی که سقفش ریخته بود ۵۰۰ هزینه تعمیردادیم.
باز درفنوج، خانواده مستمندي چاه دستشویی شان در اثر سیلاب سقوط کرده بود که ۳۰۰ هزارتومان هزینه تعمیر آن پرداخت شد."

" ۴۰ بسته مواد غذای در روستای #جوگز و ۳۵ #تخته_پتو را در #فنوج توزیع کردیم و مقداری پتو که مانده بود آن را به دوست همراه جمشید داديم تا در قسمت خسارت دیده توزیع کند."

امروز نیز عزم مان جزم شده است تا برای سه خانوار بسیار محروم آن منطقه، هرکدام یک دستگاه #چرخ_خیاطی بخریم تا در مسیر #اقتصادی_خودگردان، سوق شان دهیم... دعای مان کنید...

#مهربانی برای #مهربان_بزرگان تنها خصلتی مقطعی و گاه به گاه نیست بلکه #عادتی_سرشتی است که #روح می پیراید و #زندگی معنا می بخشد!
سپاس مهربان بزرگ بلوچستان #مولوی_یوسف_ارباب را که #درس_نکته های اخلاقی اش،با #زبان_عمل، دانشگاهی شد که در چند روز، دنیایی #فهم و شعورمان بخشید...
🌹👏🌹
-----------
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مهربانی_فعالان_خیری
#مولوی_یوسف_ارباب

شما نیز به جمع ما بپیوندید تا مهربانی های تان را ماندگار کنید👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLGWfyVvmh8gEw
Forwarded from عکس نگار
🌹کمپین مهربانی های کوچک🌹
#نمونه_۱۷۵
رئوف آذری،ایده پرداز و مدیرکمپین
@Raoufazari
- #۲۶بهمن_ماه_۹۵🔸 #بلوچستان_۲

🌹مهربانی_فعالان_خیری🌹

#مولوی_یوسف_ارباب، را به لطف فعالیت جسته و گریخته ام در حوزه خیری و بیشتر مدنی مدت هاست می شناسم!
شخصیتی #خوش_قلب و #پرانرژی!
سیمایی نورانی و #روحی_بزرگ و #صبری_ ایوبی، دارد!
صبرش را از آستانه ظرفیتش در مواجهه با اینجانب و دوستان پرتوقعم سنجیدم و بزرگی قلبش را از خاطراتی که در محضرش نقطه به نقطه مرور کردم...
"خشکسالی های اخیر چنان عرصه را بر مردم تنگ کرده بود که آب های زیرزمینی نیز روز به روز بیشتر پس روی می کردند و #میهان که روستایی نزدیک #فنوج است، #آب_آشامیدنی نداشت و #مدرسه_یک_اتاقه و #تیر_برق، تنها نشان #حضور_دولت در آن منطقه بود!

مردم آب لوله کشی نداشتند و این دردزا بود!
ما رفتیم چاه زدیم و آب را پمپاژ کرده و برای شان سیستم لوله کشی (با استفاده از منبع ۱۸ هزار لیتری) ایجاد کردیم.

#مهربان_خالد_محمدی واسطه شد و ما اجرایی کردیم. آن پروژه ۳۰ میلیون هزینه داشت ولی به لطف خدا و همت خیرین تماما" تأمین شد."
این تنها بخشی از #مهربانی_مهربانان درحق #مردمان_محروم #بلوچ بود که ذکر گردید.
اما اینبار، #نزولات_آسمانی سرزمین بلوچ را در برگرفت و چنان غرق در آب شان کرد که #سیلی جاری شد و باز آنکه بیش از همه متضرر شد، آن #کپر_نشینان_ بلوچ بودند!

این بار در محضر آن #مهربان راستی آزمایی می کردم واقعیت ها و ناچار از شهادتی شدم که سال ها قبل باید می دادم و شاید مجالی نداشتم و دستم به دهان نمی رسید😭
این را هم،آن مهربان در حین پیمودن پستی و بلندی های جاده های غیراستاندارد #بلوچستان نقل کرد:

"در #حیدر_بند نیز الان مشغولیم وچاه زده ایم ولی در حین چاه زنی با سنگ وحشتناک[تعبیر آن بزرگوار] بزرگی روبه رو شدیم و ناچار به تعطیلی موقت کار شدیم ولی در جریان #سیل_اخیر، آن
چاه حفر شده به کلی تخریب شد و ما مجدد به نقطه صفر ارجاع داده شدیم!

در پی همان سیل و در راستای کمک به #سیل_زدگان اخیر، پنج شنبه هفته قبل دهه آخر بهمن ماه ۹۵، ساعت ۱۲ظهر از سراوان حرکت کردیم و ساعت ۹شب به فنوج رسیدیم ... روز بعد، پس از نماز صبح نیز به طرف #بنت ۶۰ کیلومتر پیش روی کردیم و تا #حیدربند مجبور به پیمودن ۳۰ کیلومتر دیگر راه خاکی شدیم.

مدت ها بود در نماز می ایستادیم و بسیار دعا کردیم تا بتوانیم مشکل چاه را حل کنیم ولی سیل که آن یکی را برد،باید کار دیگر می کردیم...

سرکشی به #حمیرا دختر یتیمی که از چند سال قبل او و ۲عضو خانواده اش ،تحت پوشش مان بودند، یکی از اهداف سفر بود!
در جریان سرکشی #حمیرا، مسأله تخریب چاه قبلی و مشکل تأمين زمین جدید برای حفر چاه آب روستا را با خود مرور می کردیم که؛

#مریم مادر #حمیرا متوجه دغدغه مان شد و زمین های #واجه_محمد را پیشنهاد کرد تا به جبران آن چاه تخریبی، چاه دیگری را در آن شروع کنیم!

گویا خداوند دعاهای مان را شنیده بود که بی پرس و جو به طرف منزل #واجه روان شدیم 🌹


#مولوی_ارباب عزیز ادامه داد:

"رفتیم و از داستان #ابودحداح برایش شروع کردیم تا راضی شد در قسمتی از زمین ایشان حفر چاه را شروع کنیم.

از سیستم سیم #آب_یابی استفاده کردیم و محل مشخص شد و شروع کردیم و الان کار ادامه دارد."

و این پایان سفرم در معیت استاد ارباب عزیز نبود!

"در روستایی به نام #روگل_اندام خانه ای متعلق به آقایی بیمار و خانم و چندتابچه را برآورد خسارت کردیم که تا ۲ میلیون و یکصد هزار تومان هزینه تعمیر نیاز داشت که تأمین کردیم."

"در فنوج نیز ساختمانی که سقفش ریخته بود ۵۰۰ هزینه تعمیردادیم.
باز درفنوج، خانواده مستمندي چاه دستشویی شان در اثر سیلاب سقوط کرده بود که ۳۰۰ هزارتومان هزینه تعمیر آن پرداخت شد."

" ۴۰ بسته مواد غذای در روستای #جوگز و ۳۵ #تخته_پتو را در #فنوج توزیع کردیم و مقداری پتو که مانده بود آن را به دوست همراه جمشید داديم تا در قسمت خسارت دیده توزیع کند."

امروز نیز عزم مان جزم شده است تا برای سه خانوار بسیار محروم آن منطقه، هرکدام یک دستگاه #چرخ_خیاطی بخریم تا در مسیر #اقتصادی_خودگردان، سوق شان دهیم... دعای مان کنید...

#مهربانی برای #مهربان_بزرگان تنها خصلتی مقطعی و گاه به گاه نیست بلکه #عادتی_سرشتی است که #روح می پیراید و #زندگی معنا می بخشد!
سپاس مهربان بزرگ بلوچستان #مولوی_یوسف_ارباب را که #درس_نکته های اخلاقی اش،با #زبان_عمل، دانشگاهی شد که در چند روز، دنیایی #فهم و شعورمان بخشید...
🌹👏🌹
-----------
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مهربانی_فعالان_خیری
#مولوی_یوسف_ارباب

شما نیز به جمع ما بپیوندید تا مهربانی های تان را ماندگار کنید👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLGWfyVvmh8gEw
Forwarded from عکس نگار
🌹کمپین مهربانی های کوچک🌹
#نمونه_۱۷۵
رئوف آذری،ایده پرداز و مدیرکمپین
@Raoufazari
- #۲۶بهمن_ماه_۹۵🔸 #بلوچستان_۲

🌹مهربانی_فعالان_خیری🌹

#مولوی_یوسف_ارباب، را به لطف فعالیت جسته و گریخته ام در حوزه خیری و بیشتر مدنی مدت هاست می شناسم!
شخصیتی #خوش_قلب و #پرانرژی!
سیمایی نورانی و #روحی_بزرگ و #صبری_ ایوبی، دارد!
صبرش را از آستانه ظرفیتش در مواجهه با اینجانب و دوستان پرتوقعم سنجیدم و بزرگی قلبش را از خاطراتی که در محضرش نقطه به نقطه مرور کردم...
"خشکسالی های اخیر چنان عرصه را بر مردم تنگ کرده بود که آب های زیرزمینی نیز روز به روز بیشتر پس روی می کردند و #میهان که روستایی نزدیک #فنوج است، #آب_آشامیدنی نداشت و #مدرسه_یک_اتاقه و #تیر_برق، تنها نشان #حضور_دولت در آن منطقه بود!

مردم آب لوله کشی نداشتند و این دردزا بود!
ما رفتیم چاه زدیم و آب را پمپاژ کرده و برای شان سیستم لوله کشی (با استفاده از منبع ۱۸ هزار لیتری) ایجاد کردیم.

#مهربان_خالد_محمدی واسطه شد و ما اجرایی کردیم. آن پروژه ۳۰ میلیون هزینه داشت ولی به لطف خدا و همت خیرین تماما" تأمین شد."
این تنها بخشی از #مهربانی_مهربانان درحق #مردمان_محروم #بلوچ بود که ذکر گردید.
اما اینبار، #نزولات_آسمانی سرزمین بلوچ را در برگرفت و چنان غرق در آب شان کرد که #سیلی جاری شد و باز آنکه بیش از همه متضرر شد، آن #کپر_نشینان_ بلوچ بودند!

این بار در محضر آن #مهربان راستی آزمایی می کردم واقعیت ها و ناچار از شهادتی شدم که سال ها قبل باید می دادم و شاید مجالی نداشتم و دستم به دهان نمی رسید😭
این را هم،آن مهربان در حین پیمودن پستی و بلندی های جاده های غیراستاندارد #بلوچستان نقل کرد:

"در #حیدر_بند نیز الان مشغولیم وچاه زده ایم ولی در حین چاه زنی با سنگ وحشتناک[تعبیر آن بزرگوار] بزرگی روبه رو شدیم و ناچار به تعطیلی موقت کار شدیم ولی در جریان #سیل_اخیر، آن
چاه حفر شده به کلی تخریب شد و ما مجدد به نقطه صفر ارجاع داده شدیم!

در پی همان سیل و در راستای کمک به #سیل_زدگان اخیر، پنج شنبه هفته قبل دهه آخر بهمن ماه ۹۵، ساعت ۱۲ظهر از سراوان حرکت کردیم و ساعت ۹شب به فنوج رسیدیم ... روز بعد، پس از نماز صبح نیز به طرف #بنت ۶۰ کیلومتر پیش روی کردیم و تا #حیدربند مجبور به پیمودن ۳۰ کیلومتر دیگر راه خاکی شدیم.

مدت ها بود در نماز می ایستادیم و بسیار دعا کردیم تا بتوانیم مشکل چاه را حل کنیم ولی سیل که آن یکی را برد،باید کار دیگر می کردیم...

سرکشی به #حمیرا دختر یتیمی که از چند سال قبل او و ۲عضو خانواده اش ،تحت پوشش مان بودند، یکی از اهداف سفر بود!
در جریان سرکشی #حمیرا، مسأله تخریب چاه قبلی و مشکل تأمين زمین جدید برای حفر چاه آب روستا را با خود مرور می کردیم که؛

#مریم مادر #حمیرا متوجه دغدغه مان شد و زمین های #واجه_محمد را پیشنهاد کرد تا به جبران آن چاه تخریبی، چاه دیگری را در آن شروع کنیم!

گویا خداوند دعاهای مان را شنیده بود که بی پرس و جو به طرف منزل #واجه روان شدیم 🌹


#مولوی_ارباب عزیز ادامه داد:

"رفتیم و از داستان #ابودحداح برایش شروع کردیم تا راضی شد در قسمتی از زمین ایشان حفر چاه را شروع کنیم.

از سیستم سیم #آب_یابی استفاده کردیم و محل مشخص شد و شروع کردیم و الان کار ادامه دارد."

و این پایان سفرم در معیت استاد ارباب عزیز نبود!

"در روستایی به نام #روگل_اندام خانه ای متعلق به آقایی بیمار و خانم و چندتابچه را برآورد خسارت کردیم که تا ۲ میلیون و یکصد هزار تومان هزینه تعمیر نیاز داشت که تأمین کردیم."

"در فنوج نیز ساختمانی که سقفش ریخته بود ۵۰۰ هزینه تعمیردادیم.
باز درفنوج، خانواده مستمندي چاه دستشویی شان در اثر سیلاب سقوط کرده بود که ۳۰۰ هزارتومان هزینه تعمیر آن پرداخت شد."

" ۴۰ بسته مواد غذای در روستای #جوگز و ۳۵ #تخته_پتو را در #فنوج توزیع کردیم و مقداری پتو که مانده بود آن را به دوست همراه جمشید داديم تا در قسمت خسارت دیده توزیع کند."

امروز نیز عزم مان جزم شده است تا برای سه خانوار بسیار محروم آن منطقه، هرکدام یک دستگاه #چرخ_خیاطی بخریم تا در مسیر #اقتصادی_خودگردان، سوق شان دهیم... دعای مان کنید...

#مهربانی برای #مهربان_بزرگان تنها خصلتی مقطعی و گاه به گاه نیست بلکه #عادتی_سرشتی است که #روح می پیراید و #زندگی معنا می بخشد!
سپاس مهربان بزرگ بلوچستان #مولوی_یوسف_ارباب را که #درس_نکته های اخلاقی اش،با #زبان_عمل، دانشگاهی شد که در چند روز، دنیایی #فهم و شعورمان بخشید...
🌹👏🌹
-----------
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مهربانی_فعالان_خیری
#مولوی_یوسف_ارباب

شما نیز به جمع ما بپیوندید تا مهربانی های تان را ماندگار کنید👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLGWfyVvmh8gEw