Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza Eslami)
گفتگو با دکتر محسن رنانی: من بسیار امیدوارم، آینده ایران تماشایی است
✍اشاره: این گزارش دو بخش دارد که بخش اول، گزارش دیدار من با دکتر رنانی در اواخر مرداد ۱۳۹۸ است و بخش دوم مصاحبه ای است که پس از حوادث آبانماه امسال به صورت آنلاین با ایشان انجام دادم. دکتر رنانی در دیدار مرداد، بسیار خوشبین و امیدوار بود. پس از اعتراضات آبان که موجب موج تازهای از نگرانی و ناامیدی در کشور شد، کنجکاو شدم که ببینم آیا این #امیدواری همچنان در رنانی وجود دارد. به همین دلیل، یک مصاحبه آنلاین با ایشان انجام دادم. در این متن، هر دو بخش را با هم می خوانید.
شرح این گفتگو را می توانید از فایل Word بالا یا با کلیک بر لینک زیر ملاحظه نمائید.
📌از متن:
بخش اول: دیدار مرداد ۱۳۹۸
در یک بعدازظهر گرم مردادی در پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس امکان ملاقات و گفتوگو با دکتر محسن رنانی فراهم شد. روزهای تعطیلی دانشگاه بود و سکوتی عمیق فضای محوطه را دربرگرفته بود. خسته از سفری طولانی و گرمازده از هوای مردادی، به دفتر کار مردی رفتم که تا پیش از این دیدار او را به دو ویژگی می شناختم: کسی که به #توسعه فکر میکند، و با کلمات با وسواس و دقت رفتار میکند.
کلمه، ابزار گفتوگو و ارتباط انسانهاست و معدودند آنها که با احتیاط «کلمه» را بهکار میگیرند.
✔️ننویسندگی!
...از ننوشتنهای اخیر پرسیدم. همان که دکتر شریعتی «ننویسندگی» نام نهاده بود. گفتم یادداشتهای شما در کانال تلگرامیتان بازخوردهای بسیار مؤثری داشت و مثلاً در موضوع رفتار ایرانیان با اقوام ایرانی یا همسایگان افغانستانی خود، بسیار تأثیرگذار بود. چرا دیگر نمینویسید و در کانال تلگرامی چیزی منتشر نمیکنید؟ ننویسندگی سخت نیست؟
پاسخ به این سؤال هم جالب بود. دکتر رنانی گفت: «نکته اول اینکه من به جایی رسیدم که دیدم همه حرفهایم را زده ام. حرف جدیدی نه برای جامعه و نه برای حاکمان ندارم. حرف جدید، مستلزم این است که ایده یا کلام جدیدی داشته باشم و رسیدن به کلام و مطلب جدید بدون خواندن و آموختن و تازه کردنِ ذهن، ممکن نیست. بنابراین فرصتی میخواستم که ذهن خودم را تازه و غنی کنم. دوم اینکه در نوشتن و تأثیرگذاری، سرمایه اجتماعی، بسیار مهم است. اگر فقط بنویسی برای اینکه بخواهی سرمایه اجتماعیات را حفظ کنی، مجبوری که هربار حرف تندتری بزنی تا مخاطب را جذب کنی. و در نوبت بعدی هم باز باید تندتر بگویی تا او را از دست ندهی. اعتیاد مردم ما به خواندن مطالب در فضای مجازی چیزی شبیه اعتیاد به مصرف تریاک شده است. هربار باید دوز نقد و تندی مطلب را بالا ببری تا مخاطب لذت سابق را ببرد. و این برای یک نویسندهای که مسئلهاش شهرت نیست بلکه مسئلهاش توسعه ملی است، راه خطرناکی است. لذا از این خطر بسیار باید بر حذر بود. نوشتن صرفا باید زمانی باشد که سه شرط وجود دارد: «حرف جدیدی» هست، «گوش شنوایی» هم هست، و «امید به تأثیرگذاری» هم هست...خاطرتان هست که من یادداشتی نوشتم با عنوان «سکوت ملی، امید ملی»؟
✔️ شما خودتان در این شرایط چه میکنید؟ ایشان پاسخ داد: «همین توصیههایی که کردم را خودم اجرا میکنم. نخستین کارم این بود نوشتن نقادانه در حوزه #اقتصاد_سیاسی را متوقف کردم تا زهر در جان جامعه نریزم و ناامیدشان نکنم. و منظور من از نوشته «سکوت ملی» نیز همین بود، نه چشم بستن بر خطاها و ستمها. بنابراین وقتی من به چنین جمعبندی ای رسیدم لازم بود که خودم نخستین اجرا کنند تحلیل خودم باشم و بنابراین انتشار مطلب در فضای مجازی درباره مسائل کلان و اقتصاد سیاسی را متوقف کردم. اما این به معنی توقف نوشتن یا توقف اندیشه نیست. من خیلی بیش از گذشته مشغول خواندن و نوشتنم. اما بیشتر برای آینده مینویسم تا برای امروز. چون امروز دیگر نه حکومت نه نسل جوان مخاطب ما نیست... ما باید برویم خود را بازسازی کنیم و ضعفهای خودمان را جبران کنیم و برای استقبال از آیندهای که کاملا متفاوت از امروز است آماده شویم. ما باید نگاهمان را تازه کنیم و افقهای تازه ای در برابر نسل جدید بگشاییم. و مسیری که من انتخاب کرده ام مسیر «کودکی و توسعه» است. تمام انرژی، وقت و ذهن خود را بر روی این مسئله متمرکز کرده ام. به زودی زمان تحوّل نظام خانواده و نظام آموزشی فرا میرسد و ما هنوز هیچ آمادگی فکری و اندیشگی برای این تحول نداریم. باید کاری کرد.
بخش دوم: گفتگو در آذر ۱۳۹۸
سؤال: ما در مرداد ماه امسال دیداری داشتیم. با توجه به اتفاقات آبانماه، شرایط و فضای کشور عوض شده است. سؤال اصلی این است که آیا آن افق و نگاه امیدوارانهای که شما در گفتوگوی مرداد ماه نسبت به آینده ایران داشتید، پس از وقایع آبان ماه همچنان ادامه دارد؟
@solseghalam
متن این گفتگو👇👇👇
https://bit.ly/2MHa00i
✍اشاره: این گزارش دو بخش دارد که بخش اول، گزارش دیدار من با دکتر رنانی در اواخر مرداد ۱۳۹۸ است و بخش دوم مصاحبه ای است که پس از حوادث آبانماه امسال به صورت آنلاین با ایشان انجام دادم. دکتر رنانی در دیدار مرداد، بسیار خوشبین و امیدوار بود. پس از اعتراضات آبان که موجب موج تازهای از نگرانی و ناامیدی در کشور شد، کنجکاو شدم که ببینم آیا این #امیدواری همچنان در رنانی وجود دارد. به همین دلیل، یک مصاحبه آنلاین با ایشان انجام دادم. در این متن، هر دو بخش را با هم می خوانید.
شرح این گفتگو را می توانید از فایل Word بالا یا با کلیک بر لینک زیر ملاحظه نمائید.
📌از متن:
بخش اول: دیدار مرداد ۱۳۹۸
در یک بعدازظهر گرم مردادی در پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس امکان ملاقات و گفتوگو با دکتر محسن رنانی فراهم شد. روزهای تعطیلی دانشگاه بود و سکوتی عمیق فضای محوطه را دربرگرفته بود. خسته از سفری طولانی و گرمازده از هوای مردادی، به دفتر کار مردی رفتم که تا پیش از این دیدار او را به دو ویژگی می شناختم: کسی که به #توسعه فکر میکند، و با کلمات با وسواس و دقت رفتار میکند.
کلمه، ابزار گفتوگو و ارتباط انسانهاست و معدودند آنها که با احتیاط «کلمه» را بهکار میگیرند.
✔️ننویسندگی!
...از ننوشتنهای اخیر پرسیدم. همان که دکتر شریعتی «ننویسندگی» نام نهاده بود. گفتم یادداشتهای شما در کانال تلگرامیتان بازخوردهای بسیار مؤثری داشت و مثلاً در موضوع رفتار ایرانیان با اقوام ایرانی یا همسایگان افغانستانی خود، بسیار تأثیرگذار بود. چرا دیگر نمینویسید و در کانال تلگرامی چیزی منتشر نمیکنید؟ ننویسندگی سخت نیست؟
پاسخ به این سؤال هم جالب بود. دکتر رنانی گفت: «نکته اول اینکه من به جایی رسیدم که دیدم همه حرفهایم را زده ام. حرف جدیدی نه برای جامعه و نه برای حاکمان ندارم. حرف جدید، مستلزم این است که ایده یا کلام جدیدی داشته باشم و رسیدن به کلام و مطلب جدید بدون خواندن و آموختن و تازه کردنِ ذهن، ممکن نیست. بنابراین فرصتی میخواستم که ذهن خودم را تازه و غنی کنم. دوم اینکه در نوشتن و تأثیرگذاری، سرمایه اجتماعی، بسیار مهم است. اگر فقط بنویسی برای اینکه بخواهی سرمایه اجتماعیات را حفظ کنی، مجبوری که هربار حرف تندتری بزنی تا مخاطب را جذب کنی. و در نوبت بعدی هم باز باید تندتر بگویی تا او را از دست ندهی. اعتیاد مردم ما به خواندن مطالب در فضای مجازی چیزی شبیه اعتیاد به مصرف تریاک شده است. هربار باید دوز نقد و تندی مطلب را بالا ببری تا مخاطب لذت سابق را ببرد. و این برای یک نویسندهای که مسئلهاش شهرت نیست بلکه مسئلهاش توسعه ملی است، راه خطرناکی است. لذا از این خطر بسیار باید بر حذر بود. نوشتن صرفا باید زمانی باشد که سه شرط وجود دارد: «حرف جدیدی» هست، «گوش شنوایی» هم هست، و «امید به تأثیرگذاری» هم هست...خاطرتان هست که من یادداشتی نوشتم با عنوان «سکوت ملی، امید ملی»؟
✔️ شما خودتان در این شرایط چه میکنید؟ ایشان پاسخ داد: «همین توصیههایی که کردم را خودم اجرا میکنم. نخستین کارم این بود نوشتن نقادانه در حوزه #اقتصاد_سیاسی را متوقف کردم تا زهر در جان جامعه نریزم و ناامیدشان نکنم. و منظور من از نوشته «سکوت ملی» نیز همین بود، نه چشم بستن بر خطاها و ستمها. بنابراین وقتی من به چنین جمعبندی ای رسیدم لازم بود که خودم نخستین اجرا کنند تحلیل خودم باشم و بنابراین انتشار مطلب در فضای مجازی درباره مسائل کلان و اقتصاد سیاسی را متوقف کردم. اما این به معنی توقف نوشتن یا توقف اندیشه نیست. من خیلی بیش از گذشته مشغول خواندن و نوشتنم. اما بیشتر برای آینده مینویسم تا برای امروز. چون امروز دیگر نه حکومت نه نسل جوان مخاطب ما نیست... ما باید برویم خود را بازسازی کنیم و ضعفهای خودمان را جبران کنیم و برای استقبال از آیندهای که کاملا متفاوت از امروز است آماده شویم. ما باید نگاهمان را تازه کنیم و افقهای تازه ای در برابر نسل جدید بگشاییم. و مسیری که من انتخاب کرده ام مسیر «کودکی و توسعه» است. تمام انرژی، وقت و ذهن خود را بر روی این مسئله متمرکز کرده ام. به زودی زمان تحوّل نظام خانواده و نظام آموزشی فرا میرسد و ما هنوز هیچ آمادگی فکری و اندیشگی برای این تحول نداریم. باید کاری کرد.
بخش دوم: گفتگو در آذر ۱۳۹۸
سؤال: ما در مرداد ماه امسال دیداری داشتیم. با توجه به اتفاقات آبانماه، شرایط و فضای کشور عوض شده است. سؤال اصلی این است که آیا آن افق و نگاه امیدوارانهای که شما در گفتوگوی مرداد ماه نسبت به آینده ایران داشتید، پس از وقایع آبان ماه همچنان ادامه دارد؟
@solseghalam
متن این گفتگو👇👇👇
https://bit.ly/2MHa00i
www.renani.net
من بسیار امیدوارم: آینده ایران تماشایی است .......... (گزارشی از دیدار محمدرضا اسلامی با محسن رنانی)
تارنمای رسمی محسن رنانی
امید همانقدر در تاروپود ماهوی جهان بافته شده که نیروهایی که شکل و آناتومی ستارگان را شکل داده اند"
( همان ۲۸).
ایگلتون اندیشه های ارنست بلوخ و کتاب کلاسیکش "بنیان امید" را تحلیل می کند و این که بلوخ می گوید:
"در جهان به جای یک لایه یا روندی یک سویه، نوعی "نه- هنوز"های (not-yet) چند لایه وجود دارد، و این که برخی از جریان های کیهانی از کمال ریشه می گیرند و رو به کمال دارند و برخی نه"
(همان ۱۶۷).
بلوخ می گوید:
"بشر نیروهای بالقوه ای را به فعلیت در می آورد که از پیش در ذات و نهاد هستی نهاده شده اند"
(همان ۱۶۷).
به این بالقوه ها می توان تکیه کرد. خلاقیت و عاملیت انسان می تواند همیشه بالقوه ها را بالفعل کند.
اینست که استفان ون هوفت در کتابش "امید" (۱۴۰۱) امیدواری را شیوه زیستن می داند و آن را پاره ای از و شرط سوژگی می شناسد.
این راهبردها را برای هر کس که طالب خوب زیستن است کافی می دانم اما قطعا راهبردهای دیگر نیز وجود دارد.
ویلیام جیمز از بنیانگذاران روان شناسی و همچنین فلسفه پراگماتیسم معتقد به "اراده معطوف به باور" است؛ این که چند اصل اخلاقی و ارزش هایی را بپذیریم و به آنها قلبا و عمیقا وفادار باشیم.
این گونه زندگی ما حتی در سخت ترین شرایط خوب می شود.
برخی هم مانند پیتر سینگر معتقدند "دگردوستی موثر" داروی شفابخش انسانست.
انتخاب راهبرد به شخصیت و موقعیت فرد بستگی دارد.
ممکن است ترکیبی از اینها بسازیم. مهم اینست که به قول آرنت بخواهیم "انسان ورزی کنیم".
در موقعیت های سخت، انسان بیش از مواقع عادی محتاج اخلاق، خلاقیت، معنادار زیستن، شجاعت، دگردوستی، فکر کردن، خود بودن، کوشایی، هشیاری، هوشمندی، امیدواری، همکاری و همراهی است.
اینها نکاتی است که با دانش شهودی و علم حضوری هم قابل درک اند.
خلاصه کنم؛ شجاعت، معناجویی، تفکر، رنج، و امیدواری مقولات ساده و دم دستی نیستند ، اما بشر راه دیگری جز اینها ندارد.
محکوم به تحمل سختی هستیم اگر بخواهیم انسان ورزی کنیم.
نمی گویم نسخه ساده و شفابخش معجزه گونی برای زیستن در این موقعیت دشوار داده ام یا وجود دارد، اما ناگزیریم به آزادی انسان و اراده و آگاهی او باور و تکیه کنیم. همین.
--
٭استاد انسان شناسی
🔸نقل بی واسطه از نویسنده
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#این_روزها
#چه_کنیم؟
#شجاع_بودن
#فکر_کردن
#معناجویی
#معنایابی
#معناآفرینی
#معنادرمانی
#امیدواری
#نعمت_الله_فاضلی
@sopskf
( همان ۲۸).
ایگلتون اندیشه های ارنست بلوخ و کتاب کلاسیکش "بنیان امید" را تحلیل می کند و این که بلوخ می گوید:
"در جهان به جای یک لایه یا روندی یک سویه، نوعی "نه- هنوز"های (not-yet) چند لایه وجود دارد، و این که برخی از جریان های کیهانی از کمال ریشه می گیرند و رو به کمال دارند و برخی نه"
(همان ۱۶۷).
بلوخ می گوید:
"بشر نیروهای بالقوه ای را به فعلیت در می آورد که از پیش در ذات و نهاد هستی نهاده شده اند"
(همان ۱۶۷).
به این بالقوه ها می توان تکیه کرد. خلاقیت و عاملیت انسان می تواند همیشه بالقوه ها را بالفعل کند.
اینست که استفان ون هوفت در کتابش "امید" (۱۴۰۱) امیدواری را شیوه زیستن می داند و آن را پاره ای از و شرط سوژگی می شناسد.
این راهبردها را برای هر کس که طالب خوب زیستن است کافی می دانم اما قطعا راهبردهای دیگر نیز وجود دارد.
ویلیام جیمز از بنیانگذاران روان شناسی و همچنین فلسفه پراگماتیسم معتقد به "اراده معطوف به باور" است؛ این که چند اصل اخلاقی و ارزش هایی را بپذیریم و به آنها قلبا و عمیقا وفادار باشیم.
این گونه زندگی ما حتی در سخت ترین شرایط خوب می شود.
برخی هم مانند پیتر سینگر معتقدند "دگردوستی موثر" داروی شفابخش انسانست.
انتخاب راهبرد به شخصیت و موقعیت فرد بستگی دارد.
ممکن است ترکیبی از اینها بسازیم. مهم اینست که به قول آرنت بخواهیم "انسان ورزی کنیم".
در موقعیت های سخت، انسان بیش از مواقع عادی محتاج اخلاق، خلاقیت، معنادار زیستن، شجاعت، دگردوستی، فکر کردن، خود بودن، کوشایی، هشیاری، هوشمندی، امیدواری، همکاری و همراهی است.
اینها نکاتی است که با دانش شهودی و علم حضوری هم قابل درک اند.
خلاصه کنم؛ شجاعت، معناجویی، تفکر، رنج، و امیدواری مقولات ساده و دم دستی نیستند ، اما بشر راه دیگری جز اینها ندارد.
محکوم به تحمل سختی هستیم اگر بخواهیم انسان ورزی کنیم.
نمی گویم نسخه ساده و شفابخش معجزه گونی برای زیستن در این موقعیت دشوار داده ام یا وجود دارد، اما ناگزیریم به آزادی انسان و اراده و آگاهی او باور و تکیه کنیم. همین.
--
٭استاد انسان شناسی
🔸نقل بی واسطه از نویسنده
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#این_روزها
#چه_کنیم؟
#شجاع_بودن
#فکر_کردن
#معناجویی
#معنایابی
#معناآفرینی
#معنادرمانی
#امیدواری
#نعمت_الله_فاضلی
@sopskf