✅ ما دوباره «با هم» میخندیم
✍️ احسان محمدی
1️⃣ من که مینویسم و شما که میخوانید میتوانستیم مُرده باشیم ولی زندهایم. مغز و قلبمان میتوانست در نتیجه شلیک گلولهای متلاشی شود که هیچوقت مشخص نخواهد شد از تفنگ چه کسی شلیک شده. همسایهمان که توی آسانسور به او سلام میکنیم، یا #دشمنی که عروسیاش، درست وسط آتش گرفتن خیابان و دود شهر ماست.
این روزها نفس میکشیم اما نه سرخوشانه. حتی وقتی میخندیم هم دلخستهایم و مچاله. شبیه وقتی که روحت چروک شده و هیچ اتویی در جهان نیست که مثل روز اول صافش کند.
این سالها هر وقت با زجر و زحمت خودمان را از چالهای که در آن افتاده بودیم نجات دادیم، خودمان را تکاندیم و محکم گفتیم «یه روز خوب میاد»، چند قدم جلوتر افتادیم توی یک چاه! بعد هی رسن بافتیم، هی پا روی شانه هم گذاشتیم، هی چنگ زدیم به دیوار چاه تا خودمان را بیاوریم بیرون ... و چاه بعد ...
اگر انتظار یک نوشته #خونچکان و مرگ بر این و آن دارید، آدرس را اشتباهی آمدهاید. من #چریک نیستم، هیچوقت نمیخواهم باشم. آتش و گلوله، نمیسازند، ویران میکنند.
در هفته گذشته به بزرگواری که به شدت از نوشتههایم عصبانی بود گفتم: ما روزنامهنگاریم، رفیق ابدی هیچکس و دولتی جز این سرزمین و مردمش نیستیم و حق نداریم مثل کرکس کارتون #رابین_هود، داد بزنیم:
_ شهر در امن و امان است، آسوده بخوابید!
عموم مردم ناراضی حاضر در خیابان یا کز کرده کُنج خانه، نه نوار هستند و نه عروسک دست دشمن. واقعی هستند و خوشی زیر دلشان نزده. درد دارند، فریادرس میخواهند.
درمان نمیدهید، درد مضاعف ندهید. این مردم ِ با تمامِ مصیبتها صبور، ارزشمندتر از هر نیروگاه هستهای و موشک قارهپیمایی هستند، آنها ثابت کرده اند به این سرزمین وفادارند، شما چطور؟
2️⃣ در «تاریخنامه هرات» روایتی هست که هر وقت یادش میافتم، بغض میکنم، تنم میلرزد. وقتی مغولها حمله کردند، هرات را که جزو خاک ایران بود فتح کردند، به آتش کشیدند، دیوارها را ویران کردند، درختها را از جا کندند. از هر طرف بوی خون میآمد و جوی خون جاری شد.
یک روز چند مرد که گاوی برایشان نمانده بود برای کشت و کار، خیش (گاو آهن) را به کمرشان بستند و زمین را شخم میزدند. چرا؟ چون زندگی از هر چیز دیگری قویتر است. حتی از بوی وقیح خون.
3️⃣ برای هیچکس نسخهای نمیپیچم، میتوانید امیدوار باشید یا نه، حق طبیعیتان است که این روزها خوشحال باشید یا به مهاجرت فکر کنید.
من هم از درون، #بم بعد از زلزلهام، ولی نمیخواهم تن بدهم به ناامیدی این روزها. محکومم به امیدواری. حتی وقتی میدانم پیش رویم باز چاله هست و چاه ... چون ایمان دارم، باید به خاطر همه آنها که در طول تاریخ برای آزادی و آبادی وطن جان بخشیدند، #ایران بهتر و شادمانتری بسازیم. ما روزی دوباره کنار هم میخندیم.
«روزی که كمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادریست»
نقل از:
🖋 @ehsanmohammadi95
بازنشر:
#بنياد_توسعه_صلح_و_مهرباني
@sopskf
✍️ احسان محمدی
1️⃣ من که مینویسم و شما که میخوانید میتوانستیم مُرده باشیم ولی زندهایم. مغز و قلبمان میتوانست در نتیجه شلیک گلولهای متلاشی شود که هیچوقت مشخص نخواهد شد از تفنگ چه کسی شلیک شده. همسایهمان که توی آسانسور به او سلام میکنیم، یا #دشمنی که عروسیاش، درست وسط آتش گرفتن خیابان و دود شهر ماست.
این روزها نفس میکشیم اما نه سرخوشانه. حتی وقتی میخندیم هم دلخستهایم و مچاله. شبیه وقتی که روحت چروک شده و هیچ اتویی در جهان نیست که مثل روز اول صافش کند.
این سالها هر وقت با زجر و زحمت خودمان را از چالهای که در آن افتاده بودیم نجات دادیم، خودمان را تکاندیم و محکم گفتیم «یه روز خوب میاد»، چند قدم جلوتر افتادیم توی یک چاه! بعد هی رسن بافتیم، هی پا روی شانه هم گذاشتیم، هی چنگ زدیم به دیوار چاه تا خودمان را بیاوریم بیرون ... و چاه بعد ...
اگر انتظار یک نوشته #خونچکان و مرگ بر این و آن دارید، آدرس را اشتباهی آمدهاید. من #چریک نیستم، هیچوقت نمیخواهم باشم. آتش و گلوله، نمیسازند، ویران میکنند.
در هفته گذشته به بزرگواری که به شدت از نوشتههایم عصبانی بود گفتم: ما روزنامهنگاریم، رفیق ابدی هیچکس و دولتی جز این سرزمین و مردمش نیستیم و حق نداریم مثل کرکس کارتون #رابین_هود، داد بزنیم:
_ شهر در امن و امان است، آسوده بخوابید!
عموم مردم ناراضی حاضر در خیابان یا کز کرده کُنج خانه، نه نوار هستند و نه عروسک دست دشمن. واقعی هستند و خوشی زیر دلشان نزده. درد دارند، فریادرس میخواهند.
درمان نمیدهید، درد مضاعف ندهید. این مردم ِ با تمامِ مصیبتها صبور، ارزشمندتر از هر نیروگاه هستهای و موشک قارهپیمایی هستند، آنها ثابت کرده اند به این سرزمین وفادارند، شما چطور؟
2️⃣ در «تاریخنامه هرات» روایتی هست که هر وقت یادش میافتم، بغض میکنم، تنم میلرزد. وقتی مغولها حمله کردند، هرات را که جزو خاک ایران بود فتح کردند، به آتش کشیدند، دیوارها را ویران کردند، درختها را از جا کندند. از هر طرف بوی خون میآمد و جوی خون جاری شد.
یک روز چند مرد که گاوی برایشان نمانده بود برای کشت و کار، خیش (گاو آهن) را به کمرشان بستند و زمین را شخم میزدند. چرا؟ چون زندگی از هر چیز دیگری قویتر است. حتی از بوی وقیح خون.
3️⃣ برای هیچکس نسخهای نمیپیچم، میتوانید امیدوار باشید یا نه، حق طبیعیتان است که این روزها خوشحال باشید یا به مهاجرت فکر کنید.
من هم از درون، #بم بعد از زلزلهام، ولی نمیخواهم تن بدهم به ناامیدی این روزها. محکومم به امیدواری. حتی وقتی میدانم پیش رویم باز چاله هست و چاه ... چون ایمان دارم، باید به خاطر همه آنها که در طول تاریخ برای آزادی و آبادی وطن جان بخشیدند، #ایران بهتر و شادمانتری بسازیم. ما روزی دوباره کنار هم میخندیم.
«روزی که كمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادریست»
نقل از:
🖋 @ehsanmohammadi95
بازنشر:
#بنياد_توسعه_صلح_و_مهرباني
@sopskf
Forwarded from محمد درویش
🌳میخواهند وصله پینه کنند خراشهای وطن را این وصلهپینهایهای دوستداشتنی🌳
🇮🇷 @darvishnameh
1️⃣ هر جا که نگاه میکنی، بوی نادرایتی، بغض، خشم، ناامیدی، کینه، انتقام و مرگ میدهد؛ آنقدر فضا سنگین شده که طرف میگوید: خجالت میکشم بنویسم امروز خوش گذشت. اصلاً مگر میشود حالت خوب باشد وقتی میبینی هموطنانت در اثر خودخواهی و حماقت نمکیها و رفقایش بر زمین میریزند و در آن سوی مرز شرقی، دوباره کابوس دیکتاتوری مذهبی با نفرت و خشونتی بیشتر خاکریزهای آزادی را تصرف میکند؟!
2️⃣ این روزها مهمان مردم شریف بم هستم؛ آمدهام تا به کمک این مردم شریف، اجازه ندهیم تا زیباترین و پهناورترین واحه کویری ایران، قربانی معادن و صنایع آلاینده و خطرناکی چون سرب و روی شود.
3️⃣ آیا نباید میآمدم و اجازه میدادم مافیایی که از وضعیت کرونای دلتا و خاموشی رسانهای، میکوشد تا پروژه تجاوز به این باغشهر را کامل کند، به هدفش برسد؟
4️⃣ حقیقت این است که دیو طالبان در خارج از مرز و طبیعتستیزان در داخل کشور، هر روز قدرتمندتر از دیروز خاکریزهای سبز طبیعت تا آزادی و عشق را اشغال کرده و آشکار است که شاید در این نبرد نابرابر، پیروز نشویم. اما نباید تلاشمان را متوقف کرده و منفعل گردیم.
5️⃣ کاری که افسانه احسانی و همگروهیهای سبزاندیش، پرامید و مصممش در گروه وصلهپینه آغاز کردهاند، از جنس همین تسلیمنشدن و ادامه دادن است ... دوستشان دارم که اسیر شکنجه خاموش نشده و در هر شرایطی برای بهترشدن میکوشند. آنها دارند کاری با دلِ چراغبدستانِ پرامیدِ وطن میکنند که چنگیز با ایران نکرد! دمتان گرم ...🥰👊🥰
#وصله_پینه
#افسانه_احسانی
#ناهید_نهر_کارون
#بازنشستگی_محمد_درویش
#طالبان
#فروپاشی_افغانستان
#دلتاکرونا
#دلیل_حال_خوب_هم_باشیم
#بهانه_های_سرکردن_زمستان
#محیط_زیستی_ترین_کوله_پشتی_عالم
#بم_تنها_باغشهر_ثبت_جهانی_ایران
https://www.instagram.com/tv/CSiC29BAnFY/?utm_medium=copy_link
🇮🇷 @darvishnameh
1️⃣ هر جا که نگاه میکنی، بوی نادرایتی، بغض، خشم، ناامیدی، کینه، انتقام و مرگ میدهد؛ آنقدر فضا سنگین شده که طرف میگوید: خجالت میکشم بنویسم امروز خوش گذشت. اصلاً مگر میشود حالت خوب باشد وقتی میبینی هموطنانت در اثر خودخواهی و حماقت نمکیها و رفقایش بر زمین میریزند و در آن سوی مرز شرقی، دوباره کابوس دیکتاتوری مذهبی با نفرت و خشونتی بیشتر خاکریزهای آزادی را تصرف میکند؟!
2️⃣ این روزها مهمان مردم شریف بم هستم؛ آمدهام تا به کمک این مردم شریف، اجازه ندهیم تا زیباترین و پهناورترین واحه کویری ایران، قربانی معادن و صنایع آلاینده و خطرناکی چون سرب و روی شود.
3️⃣ آیا نباید میآمدم و اجازه میدادم مافیایی که از وضعیت کرونای دلتا و خاموشی رسانهای، میکوشد تا پروژه تجاوز به این باغشهر را کامل کند، به هدفش برسد؟
4️⃣ حقیقت این است که دیو طالبان در خارج از مرز و طبیعتستیزان در داخل کشور، هر روز قدرتمندتر از دیروز خاکریزهای سبز طبیعت تا آزادی و عشق را اشغال کرده و آشکار است که شاید در این نبرد نابرابر، پیروز نشویم. اما نباید تلاشمان را متوقف کرده و منفعل گردیم.
5️⃣ کاری که افسانه احسانی و همگروهیهای سبزاندیش، پرامید و مصممش در گروه وصلهپینه آغاز کردهاند، از جنس همین تسلیمنشدن و ادامه دادن است ... دوستشان دارم که اسیر شکنجه خاموش نشده و در هر شرایطی برای بهترشدن میکوشند. آنها دارند کاری با دلِ چراغبدستانِ پرامیدِ وطن میکنند که چنگیز با ایران نکرد! دمتان گرم ...🥰👊🥰
#وصله_پینه
#افسانه_احسانی
#ناهید_نهر_کارون
#بازنشستگی_محمد_درویش
#طالبان
#فروپاشی_افغانستان
#دلتاکرونا
#دلیل_حال_خوب_هم_باشیم
#بهانه_های_سرکردن_زمستان
#محیط_زیستی_ترین_کوله_پشتی_عالم
#بم_تنها_باغشهر_ثبت_جهانی_ایران
https://www.instagram.com/tv/CSiC29BAnFY/?utm_medium=copy_link