#کمپین مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۱۲
#رئوف آذری
@Raoufazari
ایده پرداز و مدیر کمپین
---------(نگارش دوم #خرداد ۹۵)
#مهربانی مهربانان ۲
امروز علی رغم درهم تنیدگی بسیار ذهنی،جسمی و کاری، در پی اصرار و ابرام بسیار چندعزیز، که متأسفانه قبلا" نیز چندبار پاسخ دعوت شان بنا به شرایط جسمی و حجم کاری اجابت نشده بود،مجبور به اجابت دعوت وطی مسافتی طولانی شدم که جسم آزار بود ولی دلنواز!
دلنواز از این حیث که سفر هر وجبش، لبریز شد از مهرورزی و مهربانی!
قسمتی از مسیر تقریبا" ۷۰۰ کیلومتری رفت و برگشت را مجبور شدم با سواری بین شهری طی کنم!
در مهاباد فرصتی یافتم تا در فاصله تعویض ماشین،صبحانه را نیز با لقمه ای چند تناول کنم!
اما تقریبا" درحال فراغت از گاز گرفتن آخرین ته مانده ی لقمه ی صبحانه بودم که راننده سواری رزرو شده، یک لیوان چای جلوم نهاد!
از آن جا که به شدت نیازمند آن چای در آن موقعیت بودم،بسیار خوشحال شدم و سپاس شان گفتم و البته تعجب هم کردم که از چه سبب از فلاسک کوچک سهم جمع چندنفره شان، این چایی نصیب من شد ولی از خیرش گذشتم چون می دانستم لطف کمپین است!
کاک "#حسن ساره ای "نیز یکی از مهربانان ایران زمین لقب گرفت و همین...🌹
درصدد برآمدم که لیوان چای تعارفی آن راننده بزرگوار جناب ساره ای را شستشوداده، تحویل دهم که بوفه دار جلوی ترمینال مهاباد هم آب جوش تعارف کرد و هم نخواسته مایع ظرفشویی که سبب شد لیوان براق تر از همیشه مسترد شود که باز نیز لطف آن عزیز سبب کشف مهربانی دیگر شد که نامش " #رضا بهرامی نیا" بود و یک نکته زیست محیطی نیز بر لطفش بیشتر فزود و آن اینکه می گفت:" خودم به نظافت و بهداشت خیلی حساس هستم و لحظه ای نیست که در پاکسازی محیطی و نظافت اطراف بوفه ام تعلل کنم!"
اطراف بوفه اش را پاییدم و الحق که چنین بود و سپاسش واجب تر شد🌹
در 50 کیلومتری مقصد بودم که عزیزی تماس گرفت و اشاره کردند که ما از این فاصله به بعد با ماشین شخصی شما را همراهی خواهیم کرد و جایی قرار گذاشتیم و با خانواده سر قرار آمدند و تا دل طبیعت و مقصد اصلی همراهی کردند و جالب است بدانید که کل پخت و پز حدود 60 نفر را نیز خانم بزرگوارشان برعهده داشتند و صندوق عقبی وسیله نقلیه شان، نشان از لطف بسیار آن خانواده همدل داشت که قبلا" نیز بسیار از مهربانی شان شنیده بودم ولی این یک لطف خانواده کاک "#کریم ابراهیمی" عزیز و همسر بزرگوارش خانم احمدنژاد را با تمام وجود حس کردم🌹
در ورودی محل قرار جمعی، عزیز مهربانانی به استقبال آمدند که چهره خندان #دکتر مرادی عزیز و آغوش پرمهر #دکتر یعقوب بزرگوار و لیوان آب مهربان #عظیم،طعم متمایزی داشتند!🌹
بعد از اقامه نماز و صرف نهار، دفتر مهربانی ها بار دیگر ورق خورد و عزیز مهربانی از همین کمپین، در جمع بزرگ روبه همه سرپا ایستاد و بی بهانه، از اینجانب گفت و بسیار لطف ورزید و بسیار تمجید کرد که مرا نیز ناچار به واکنش کرد و استارت سخنرانی ای شد که قبلش با موضوعی دیگر توافق حاصل کرده بودیم و ناچار با باران لطف مهربان #عظیم مسیرش دگرگون کردیم و همان مبنایی شد تا حدود 40 دقیقه چندها مهربان حاضر در جمع، در سکوتی مهربانانه گوش های مبارک شان را به اینجانب بسپارند تا لختی برای شان از "#مدیر زمانه ی خودبودن" ارایه داشته باشم!🌹
چند دقیقه ای از استراحت میان وعده ای سپری شده بود که دغدغه بازگشت و وسیله و مسیری متفاوت با جمع سراغم گرفت و عزیز مهربان #دکتر یعقوب اعلام داشتند که داوطلبانه از ادامه تفریح و ماندن در جمع خواهند گذشت ومسیرطولانی خلاف مسیر اصلی خودشان،همراهی خواهند کرد!🌹
قصد حرکت داشتیم که اتفاقی غیرقابل انتظار افتاد و ناباوارانه سر و کله عزیز مهربانم پیدا شد و فلسفه آمدنش نیز مشخص!
مهربان "#حسن فرامرزی" که امکان همراهی اش به دلیل داشتن یک کار ضروری در ابتدای سفر میسور نشده بود،به قصد جبران، فاصله ای حدود 150 کیلومتری آمده بودند تا من بی وسیله نمانم و تا مبدأ همراهی ام کنند!
و بسیار بزرگوارانه بنده نوازی کردند و بسیار مهربانانه، مرا شرمنده مهر بی مثالش کردند🌹
این ها تنها بخشی از مهرورزی های سفرخیرم بود و اگر بخواهم تشریح کنم هفتاد من کاغذ می طلبد!
فقط واجب شده است شکر گویم مهربانترین مهربانان را و مهربانان همدل و همراه را...🌹🌹🌹
'https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
#نمونه ی ۱۱۲
#رئوف آذری
@Raoufazari
ایده پرداز و مدیر کمپین
---------(نگارش دوم #خرداد ۹۵)
#مهربانی مهربانان ۲
امروز علی رغم درهم تنیدگی بسیار ذهنی،جسمی و کاری، در پی اصرار و ابرام بسیار چندعزیز، که متأسفانه قبلا" نیز چندبار پاسخ دعوت شان بنا به شرایط جسمی و حجم کاری اجابت نشده بود،مجبور به اجابت دعوت وطی مسافتی طولانی شدم که جسم آزار بود ولی دلنواز!
دلنواز از این حیث که سفر هر وجبش، لبریز شد از مهرورزی و مهربانی!
قسمتی از مسیر تقریبا" ۷۰۰ کیلومتری رفت و برگشت را مجبور شدم با سواری بین شهری طی کنم!
در مهاباد فرصتی یافتم تا در فاصله تعویض ماشین،صبحانه را نیز با لقمه ای چند تناول کنم!
اما تقریبا" درحال فراغت از گاز گرفتن آخرین ته مانده ی لقمه ی صبحانه بودم که راننده سواری رزرو شده، یک لیوان چای جلوم نهاد!
از آن جا که به شدت نیازمند آن چای در آن موقعیت بودم،بسیار خوشحال شدم و سپاس شان گفتم و البته تعجب هم کردم که از چه سبب از فلاسک کوچک سهم جمع چندنفره شان، این چایی نصیب من شد ولی از خیرش گذشتم چون می دانستم لطف کمپین است!
کاک "#حسن ساره ای "نیز یکی از مهربانان ایران زمین لقب گرفت و همین...🌹
درصدد برآمدم که لیوان چای تعارفی آن راننده بزرگوار جناب ساره ای را شستشوداده، تحویل دهم که بوفه دار جلوی ترمینال مهاباد هم آب جوش تعارف کرد و هم نخواسته مایع ظرفشویی که سبب شد لیوان براق تر از همیشه مسترد شود که باز نیز لطف آن عزیز سبب کشف مهربانی دیگر شد که نامش " #رضا بهرامی نیا" بود و یک نکته زیست محیطی نیز بر لطفش بیشتر فزود و آن اینکه می گفت:" خودم به نظافت و بهداشت خیلی حساس هستم و لحظه ای نیست که در پاکسازی محیطی و نظافت اطراف بوفه ام تعلل کنم!"
اطراف بوفه اش را پاییدم و الحق که چنین بود و سپاسش واجب تر شد🌹
در 50 کیلومتری مقصد بودم که عزیزی تماس گرفت و اشاره کردند که ما از این فاصله به بعد با ماشین شخصی شما را همراهی خواهیم کرد و جایی قرار گذاشتیم و با خانواده سر قرار آمدند و تا دل طبیعت و مقصد اصلی همراهی کردند و جالب است بدانید که کل پخت و پز حدود 60 نفر را نیز خانم بزرگوارشان برعهده داشتند و صندوق عقبی وسیله نقلیه شان، نشان از لطف بسیار آن خانواده همدل داشت که قبلا" نیز بسیار از مهربانی شان شنیده بودم ولی این یک لطف خانواده کاک "#کریم ابراهیمی" عزیز و همسر بزرگوارش خانم احمدنژاد را با تمام وجود حس کردم🌹
در ورودی محل قرار جمعی، عزیز مهربانانی به استقبال آمدند که چهره خندان #دکتر مرادی عزیز و آغوش پرمهر #دکتر یعقوب بزرگوار و لیوان آب مهربان #عظیم،طعم متمایزی داشتند!🌹
بعد از اقامه نماز و صرف نهار، دفتر مهربانی ها بار دیگر ورق خورد و عزیز مهربانی از همین کمپین، در جمع بزرگ روبه همه سرپا ایستاد و بی بهانه، از اینجانب گفت و بسیار لطف ورزید و بسیار تمجید کرد که مرا نیز ناچار به واکنش کرد و استارت سخنرانی ای شد که قبلش با موضوعی دیگر توافق حاصل کرده بودیم و ناچار با باران لطف مهربان #عظیم مسیرش دگرگون کردیم و همان مبنایی شد تا حدود 40 دقیقه چندها مهربان حاضر در جمع، در سکوتی مهربانانه گوش های مبارک شان را به اینجانب بسپارند تا لختی برای شان از "#مدیر زمانه ی خودبودن" ارایه داشته باشم!🌹
چند دقیقه ای از استراحت میان وعده ای سپری شده بود که دغدغه بازگشت و وسیله و مسیری متفاوت با جمع سراغم گرفت و عزیز مهربان #دکتر یعقوب اعلام داشتند که داوطلبانه از ادامه تفریح و ماندن در جمع خواهند گذشت ومسیرطولانی خلاف مسیر اصلی خودشان،همراهی خواهند کرد!🌹
قصد حرکت داشتیم که اتفاقی غیرقابل انتظار افتاد و ناباوارانه سر و کله عزیز مهربانم پیدا شد و فلسفه آمدنش نیز مشخص!
مهربان "#حسن فرامرزی" که امکان همراهی اش به دلیل داشتن یک کار ضروری در ابتدای سفر میسور نشده بود،به قصد جبران، فاصله ای حدود 150 کیلومتری آمده بودند تا من بی وسیله نمانم و تا مبدأ همراهی ام کنند!
و بسیار بزرگوارانه بنده نوازی کردند و بسیار مهربانانه، مرا شرمنده مهر بی مثالش کردند🌹
این ها تنها بخشی از مهرورزی های سفرخیرم بود و اگر بخواهم تشریح کنم هفتاد من کاغذ می طلبد!
فقط واجب شده است شکر گویم مهربانترین مهربانان را و مهربانان همدل و همراه را...🌹🌹🌹
'https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
Forwarded from Azim_Osmanian
#روشنفکری_نسیه_ای
#کمی_مهربانتر_باشیم
ما ایرانی ها تو فرهنگمون ی تعارف قدیمی و خشک داریم که نوعی میشه گفت تعارف (نسیه) هست که بدهکارش بعد مدتی از یادش میره، و اون این هست که وقتی بزرگترا میخان ی بچه یا نوجوون رو خرکیف کنن و هندونه بدن زیربغلشون و ازشون کاربخان یا نوعی بیگاری بکشن، از عبارت (مبارکه ی) ان شا الله تو عروسیت جبران میکنیم استفاده میکنن و شخص مستمع با همین عبارت خوشمزه و دور از دسترس دور از جون شما دهها بار هوایی و رویایی در یک کلام روم به دیوار(خر) شده و هنوزم میشه.
ولی جدیدا که نسل امروزی زبل تر شدن ، یاد گرفتن که زیر کارت دعوت عروسی ها بنویسن :یادتونه بچه بودیم میگفتین عروسیتون حالا موقعش شده بیایین، خب حق هم دارن قول دادین و از حساب مردونگی تون ودیعه گذاشتین حالا مثه چکی که خیلی وقت پیش کشیدین وقت پاس کردنشه، تا شما باشین از این وعده های سر خرمن چه عرض کنم وعده های قبل شخم زدن به کسی ندین .حالا این همه مقدمه برا این نیست که بگم عروسیمه و تو مخمصه ی اومد و نیومد بذارمتون بلکه خواستم مقدمه ی قیاس رو بچینم.
یادتون هست چند سال اخیر این موقع ها که ماه ذی الحجه میشد و حاجیان راهی خانه یار میشدن کلی پست با ژانر درام با عکس های دلخراش و متن های عارفانه ،روشنفکرانه و وطن پرستانه و از این قبیل فضای مجازی رو پر میکرد که حاجی کجا میری حج همینجاست و الی غیر که اگه حج نروید و هزینه هاش رو داخل شکم عرب و سعودی و امثالهم نریزین دیگه تموم فقیرا سیر میشن و زندگی شون سرو سامون میگیره.
حالا خوشبختانه یا شور بختانه از قضای روزگار بخاطر بعضی اختلافات دول ایران وعربستان(که به ما مربوط نمیشه و وارد سیاست نمیشیم) این امکان برا حاجیان ایرانی مقدور نیست ولی حرف و شعار های ی عده ای هنوز یادمون هست و جدای از هر نوع جبهه گیری مذهبی یا ملی و صرفا انسانی باید عرض کنم که این همون وعده عروسی تون جبران میکنیم هست پس امیدوارم این ماه نذارین هیچ فقیری و درمانده و مستمندی تو جامعه ایران ما بمونه باشد که ایمان بیاوریم که حرفتون واقعا از ته دل بود که میگفتین.
ذی الحجه رو هم بذاریم کنار ماه مهر خودمونه ،میدونید چقد بچه بخاطر سی چهل تومن اونی فرم یا دویست سیصد تومن شهریه و ... نمیتونن درس بخونن یا با نداری و دست کوتاه دل چقد بچه میشکنه و چشمشون این اول مهری میمونه به همشاگردیشون. و دلخراش تر اینکه چقد پدر و مادر شرمنده میشن.پس شما که روشنفکرا و ولی نعمتای ما هستین دست کنین تو جیب و چشاتونو ببیندین تا بعضی دیگه از جمله حاجیا هم با شما همراه شن و خدا و خونشو همینجا طواف کنن.
پس بسم الله همین امروز همت کنین به حج داخلی که خودتون میگفتین .
همت تون عالی ، شعار هاتون باقی
#عظیم_عثمانیان
#شهریور_95
#کمی_مهربانتر_باشیم
ما ایرانی ها تو فرهنگمون ی تعارف قدیمی و خشک داریم که نوعی میشه گفت تعارف (نسیه) هست که بدهکارش بعد مدتی از یادش میره، و اون این هست که وقتی بزرگترا میخان ی بچه یا نوجوون رو خرکیف کنن و هندونه بدن زیربغلشون و ازشون کاربخان یا نوعی بیگاری بکشن، از عبارت (مبارکه ی) ان شا الله تو عروسیت جبران میکنیم استفاده میکنن و شخص مستمع با همین عبارت خوشمزه و دور از دسترس دور از جون شما دهها بار هوایی و رویایی در یک کلام روم به دیوار(خر) شده و هنوزم میشه.
ولی جدیدا که نسل امروزی زبل تر شدن ، یاد گرفتن که زیر کارت دعوت عروسی ها بنویسن :یادتونه بچه بودیم میگفتین عروسیتون حالا موقعش شده بیایین، خب حق هم دارن قول دادین و از حساب مردونگی تون ودیعه گذاشتین حالا مثه چکی که خیلی وقت پیش کشیدین وقت پاس کردنشه، تا شما باشین از این وعده های سر خرمن چه عرض کنم وعده های قبل شخم زدن به کسی ندین .حالا این همه مقدمه برا این نیست که بگم عروسیمه و تو مخمصه ی اومد و نیومد بذارمتون بلکه خواستم مقدمه ی قیاس رو بچینم.
یادتون هست چند سال اخیر این موقع ها که ماه ذی الحجه میشد و حاجیان راهی خانه یار میشدن کلی پست با ژانر درام با عکس های دلخراش و متن های عارفانه ،روشنفکرانه و وطن پرستانه و از این قبیل فضای مجازی رو پر میکرد که حاجی کجا میری حج همینجاست و الی غیر که اگه حج نروید و هزینه هاش رو داخل شکم عرب و سعودی و امثالهم نریزین دیگه تموم فقیرا سیر میشن و زندگی شون سرو سامون میگیره.
حالا خوشبختانه یا شور بختانه از قضای روزگار بخاطر بعضی اختلافات دول ایران وعربستان(که به ما مربوط نمیشه و وارد سیاست نمیشیم) این امکان برا حاجیان ایرانی مقدور نیست ولی حرف و شعار های ی عده ای هنوز یادمون هست و جدای از هر نوع جبهه گیری مذهبی یا ملی و صرفا انسانی باید عرض کنم که این همون وعده عروسی تون جبران میکنیم هست پس امیدوارم این ماه نذارین هیچ فقیری و درمانده و مستمندی تو جامعه ایران ما بمونه باشد که ایمان بیاوریم که حرفتون واقعا از ته دل بود که میگفتین.
ذی الحجه رو هم بذاریم کنار ماه مهر خودمونه ،میدونید چقد بچه بخاطر سی چهل تومن اونی فرم یا دویست سیصد تومن شهریه و ... نمیتونن درس بخونن یا با نداری و دست کوتاه دل چقد بچه میشکنه و چشمشون این اول مهری میمونه به همشاگردیشون. و دلخراش تر اینکه چقد پدر و مادر شرمنده میشن.پس شما که روشنفکرا و ولی نعمتای ما هستین دست کنین تو جیب و چشاتونو ببیندین تا بعضی دیگه از جمله حاجیا هم با شما همراه شن و خدا و خونشو همینجا طواف کنن.
پس بسم الله همین امروز همت کنین به حج داخلی که خودتون میگفتین .
همت تون عالی ، شعار هاتون باقی
#عظیم_عثمانیان
#شهریور_95
Forwarded from عکس نگار
....
دست نگه دارید.
برف را دشنام ندهید،
برف،هم رحمت است،
و هم برکت.
تقصیر نان بود،
نان، در زیر برف گیر افتاده،
و تقصیر مردانگی
مردانگی در حضور کورد کم آورده.
تقصیر عزت بود
که در مقابل کولبر سر افکنده.
برف بهانه ای برای شادی،
شد دگران را آدم برفی.
دیگری برای نان
و نگاه معصوم فرزند،
خود شده آدم برفی.
کولبر!!
شهید مدافع وطن نشد،
چراغ دفاع سفره ی خانه،
به مسجد حرام شد.
دریغ از تشییع باشکوهی.
غریب می آید،
غریب پیچش کوهستان
و سختی مسئولیت بر دوش
غریب هم می رود.
مردمم!!
این بار نه راهی بسته بودند،
نه دوربین و نه دسته سلفی،
این بار همه دست به پارو
مرگ و بهمن گرفتند به بازی.
این بار آتش نشان ها گیر نبودند،
این بار همه آتش نشان بودند
و همه آزاده،
دریغ از آتش
سردی برافروخته ،
دامن نان کولبر گرفته ،
و چشمان منتظر کودک
بر در دوخته.
پلاسکو در تهران
سردشت برادر ناتنی پایتخت.
در عمق درد،
سردشت برادر بلوچستان بود.
امان از داغهای پیاپی،
و امان از زخمها بر پیکر وطن.
که می داند آخرین خاطره ی
کولبر در زیر برف مانده را،
شاید آخرین تلاش بود،
برای به ساحل آرزو رسیدن،
برای خریدن حلقه ی وصال
بهار که برسد،
گذر کنید از آنجا!!
چه گلها که نروییده،
از بذر صد امید و هزارخیال
و از قامت عشق ناشده پدر.
بهمن در بهمن چه میدانست،
در دره ای از بیوران گمنام،
روسیاه می شود،
در مقابل این همه خوشنام.
آتش نشانی عشق است!
بلی،
یک ماموریت
و جدال با آتش.
آنگاه کولبری را چه می نامی؟
صد ماموریت،
وهر یک گلاویز شدن
با اصل نبودن
انگار این مردان و زنان
صلح کرده اند با مرگ!
تا ببازند جان را بی جنگ.
پیج تفنگ را رد کرده،
از سراشیبی سقوط جان به در برده،
حالا در دره بهمن مجالش نرسید.
کولبر را فراموش نخواهیم کرد،
کودکش را نیز هم،
نه به غم مادران کولبر.
به سردشت نگویم تسلیت،
بلکه، گویم
صد درود بر شرفت
از پانزده مرگ،
یازده زندگی ساختن
هنر است.
یقین آنان که رفتند
غریبانه فریاد سکوت سردادند:
عشق و عزت
غوغا کنند با هم
با بار گران هم توان،
سوی آسمان سفر کردن.
قمار بر مال خنده آورد.
اینجا یک بار قمار میکنند،
آنهم به قیمت جان،
و ندید روزگار برنده ای هم .
بزرگترین قمارباز ها ندید کس،
قمار با جان کنند.
بگو سردشت سرت سلامت
بمب کیمیا نتوانست،
بیاورد از پای درت
زندگی به بهای استقامت
حق توست تا قیامت.
#عظیم_عثمانیان
#سردشت_سرت_سلامت #کولبر #نان #جان #عزت #استقامت
________________________________
پ.ن: #کولبری_فراتر_از_عشق_است
--------
سردشت:
چه می توان گفت و چه می توان نگاشت در مقابل لطف و سوز دل و مهرنگاری بزرگمهربانان این دیار...
چاره ای نداریم جز تسلیم در برابر مهربانی های بی مثال دوستان و یاران مهربان که در چنین شرایطی سیلی از مهر جاری می سازند و هر آنچه غم بردل و تصورنانبارک بر ذهن جای گرفته وحک شده، با خود می شویند...
سپاس همه مهر مهربان عظیم بسیار عظیم قلب از ارومیه🌹🌹🌹
کمپین مهربانی های کوچک، به پاس مهرنگاری این عزیز و عزیزان دیگر چند نمونه از آنها را جهت استحضار مهربانان و تجلیل مهرنگاری های شان به اشتراک می گذارد.
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLFrTrPg7MhCOQ
دست نگه دارید.
برف را دشنام ندهید،
برف،هم رحمت است،
و هم برکت.
تقصیر نان بود،
نان، در زیر برف گیر افتاده،
و تقصیر مردانگی
مردانگی در حضور کورد کم آورده.
تقصیر عزت بود
که در مقابل کولبر سر افکنده.
برف بهانه ای برای شادی،
شد دگران را آدم برفی.
دیگری برای نان
و نگاه معصوم فرزند،
خود شده آدم برفی.
کولبر!!
شهید مدافع وطن نشد،
چراغ دفاع سفره ی خانه،
به مسجد حرام شد.
دریغ از تشییع باشکوهی.
غریب می آید،
غریب پیچش کوهستان
و سختی مسئولیت بر دوش
غریب هم می رود.
مردمم!!
این بار نه راهی بسته بودند،
نه دوربین و نه دسته سلفی،
این بار همه دست به پارو
مرگ و بهمن گرفتند به بازی.
این بار آتش نشان ها گیر نبودند،
این بار همه آتش نشان بودند
و همه آزاده،
دریغ از آتش
سردی برافروخته ،
دامن نان کولبر گرفته ،
و چشمان منتظر کودک
بر در دوخته.
پلاسکو در تهران
سردشت برادر ناتنی پایتخت.
در عمق درد،
سردشت برادر بلوچستان بود.
امان از داغهای پیاپی،
و امان از زخمها بر پیکر وطن.
که می داند آخرین خاطره ی
کولبر در زیر برف مانده را،
شاید آخرین تلاش بود،
برای به ساحل آرزو رسیدن،
برای خریدن حلقه ی وصال
بهار که برسد،
گذر کنید از آنجا!!
چه گلها که نروییده،
از بذر صد امید و هزارخیال
و از قامت عشق ناشده پدر.
بهمن در بهمن چه میدانست،
در دره ای از بیوران گمنام،
روسیاه می شود،
در مقابل این همه خوشنام.
آتش نشانی عشق است!
بلی،
یک ماموریت
و جدال با آتش.
آنگاه کولبری را چه می نامی؟
صد ماموریت،
وهر یک گلاویز شدن
با اصل نبودن
انگار این مردان و زنان
صلح کرده اند با مرگ!
تا ببازند جان را بی جنگ.
پیج تفنگ را رد کرده،
از سراشیبی سقوط جان به در برده،
حالا در دره بهمن مجالش نرسید.
کولبر را فراموش نخواهیم کرد،
کودکش را نیز هم،
نه به غم مادران کولبر.
به سردشت نگویم تسلیت،
بلکه، گویم
صد درود بر شرفت
از پانزده مرگ،
یازده زندگی ساختن
هنر است.
یقین آنان که رفتند
غریبانه فریاد سکوت سردادند:
عشق و عزت
غوغا کنند با هم
با بار گران هم توان،
سوی آسمان سفر کردن.
قمار بر مال خنده آورد.
اینجا یک بار قمار میکنند،
آنهم به قیمت جان،
و ندید روزگار برنده ای هم .
بزرگترین قمارباز ها ندید کس،
قمار با جان کنند.
بگو سردشت سرت سلامت
بمب کیمیا نتوانست،
بیاورد از پای درت
زندگی به بهای استقامت
حق توست تا قیامت.
#عظیم_عثمانیان
#سردشت_سرت_سلامت #کولبر #نان #جان #عزت #استقامت
________________________________
پ.ن: #کولبری_فراتر_از_عشق_است
--------
سردشت:
چه می توان گفت و چه می توان نگاشت در مقابل لطف و سوز دل و مهرنگاری بزرگمهربانان این دیار...
چاره ای نداریم جز تسلیم در برابر مهربانی های بی مثال دوستان و یاران مهربان که در چنین شرایطی سیلی از مهر جاری می سازند و هر آنچه غم بردل و تصورنانبارک بر ذهن جای گرفته وحک شده، با خود می شویند...
سپاس همه مهر مهربان عظیم بسیار عظیم قلب از ارومیه🌹🌹🌹
کمپین مهربانی های کوچک، به پاس مهرنگاری این عزیز و عزیزان دیگر چند نمونه از آنها را جهت استحضار مهربانان و تجلیل مهرنگاری های شان به اشتراک می گذارد.
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLFrTrPg7MhCOQ
Forwarded from Raouf Azari
درود بر کاک #عظیم_عثمانیان عزیز که مهرنگتری های شان چون همیشه مشعوف مان ساخت🌹🌹🌹
به پاس آن مهربانی های بزرگ دکتر #محسن_منصوری عزیز، چند دقیقه قبل با ایشان تماس تلفنی برقرار کرده و به نیابت از #کمپین_مهربانی_های_کوچک، بنا به محتوای مهرزای کاک عظیم عزیز، از مهربانی های بزرگ ایشان تجلیل گردید تا اولین تماس مان بعد از بازگشت از سفر چند روزه، با سپاسگزاری مهربانی بزرگ ایشان، خستگی از تن زداید🌹
سپاس مجدد آن بزرگ مهربانو تمامی مهربانان بزرگوار این سرزمین پاک را...
به پاس آن مهربانی های بزرگ دکتر #محسن_منصوری عزیز، چند دقیقه قبل با ایشان تماس تلفنی برقرار کرده و به نیابت از #کمپین_مهربانی_های_کوچک، بنا به محتوای مهرزای کاک عظیم عزیز، از مهربانی های بزرگ ایشان تجلیل گردید تا اولین تماس مان بعد از بازگشت از سفر چند روزه، با سپاسگزاری مهربانی بزرگ ایشان، خستگی از تن زداید🌹
سپاس مجدد آن بزرگ مهربانو تمامی مهربانان بزرگوار این سرزمین پاک را...
Forwarded from عزت خسروی
بە نوبەی خود و بە نیابت از اعضای گروه رونمای از کتاب شعر بی تو، برای تو اثر مهربان #عظیم_عثمانیان که در گروه تشریف دارند تبریک میگوییم🌹🌹🌹👏👏
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
Photo
🗝کمپین مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 نمونه ۲۷۳ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۱۵ #آبان_۹۶
🌷بذر صلح و مهربانی🌷
گوشی موبایلم زنگ خورد و آن طرف عزیز مهربانی که آغاز آشنایی مان در گروه خودبنیاد #الفبای_شهروندی، استارت خورد، از دعوت به یک سمینار بین المللی خبردادند و متعاقب آن، دعوت نامه کتبی و رسمی واصل گردید!
زمان برگزاری تلاقی داشت با وعده های قبلی ام!
اما عنوان سمینار و سطح برگزاری و دامنه شمول جغرافیایی آن وسوسه انگیز بود و می بایست کاری می کردم!
چند روزی ساعات کار روزانه ام را به توان رساندم و تلاش کردم قبل از موعود، وعده های قبلی را متحقق گردانم و تا چنین کردم بی فاصله به موعد سمینار رسیدم!
عزم جزم کردم و ذهن را به مدد گرفتم تا شاید ایده ای حاصل آید و مشارکتم فعالانه باشد و نه منفعلانه!.
در عنوان سمینار ۳ مؤلفه ی مهم #صلح، #محیط_زیست و #زنان، وجود داشت و می بایست #برنامه_حضور نیز حول آن سه طراحی شود که شکر خدا خوب از آب درآمد ولی بسیاری از مهربانان را کار آمد😃
متنی تهیه شد و #مسعود، طراحی و تکثیرکرد!
#شاخه_وان، دنبال #بلوط_سبز رفت و خوب و به هنگام رفت!
#محمد، حمل و رساندن آن را تا پای اتوبوس بر عهده گرفت!
#راننده_اتوبوس، با عنایت تحویل گرفت و با لطف تحویل داد!
#متین و #فاروق، میخ و میخکوب فراهم کردند و اوراق چاپی و تاکسی!
#عظیم و #زکریا، از قدم اول تا آخر تهران بودند و همدل شدند و خوب شدند!
#شب_بو، آنی کرد که انتظار داشتم و باید می کرد!
#عثمان آمد ولی با خواب و درخواب آمد اما آنگاه که آمد، به کارآمد!
#نازلی و #نیکا، ناخوانده در هموارکردن راه ما، خوش درخشیدند و
#دکتر_عراقیچی نیز با اشاره به #فاجعه_سردشت،در لابه لای سخنرانی اش، #برگی_در_ذهن حضار رقم زد...
همه اینها دست به دست هم داد تا یک هزار عدد #بذر_بلوط، در #مقواهای_کاغذی، کارگذاری شود، برچسب مناسبت خورد و به #نماد_صلح و مهربانی، از جانب #کاروان_سردشت، تقدیم حضار گردد...
همان نیز بود که در #سمینار_بین_المللی نقش زنان در مخاصمات، برقراری صلح و حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی، برندی آفرید برای تغییر رویکردهای سخنران گفته و پانل طرح شده و آن به #اقدام_رساندن توصیه ها در سه محور سمینار بود که با #ایده_نقش_آفرینی، تا جایی مثبت نشان داد که بخش اعظم دریافت کنندگان و از جمله #خانم_ابتکار را به تمجید اقدام واداشت...
باشد که مهربانان همواره همت کنند، #صلح از درون و باخود شروع کنند و طبیعت و زیست محیط را در راستای نقش آفرینی های #صلح_محور، بیش از پیش پاس دارند...
سپاس سخنرانان و مشارکت کنندگان سمینار که با اقبال بسیار #پکیج_صلح_و_مهربانی #سردشت، پذیرفتند و متعهدانه در #کاشت_بذر_مهربانی همت خواهند گمارد🌷 و نیز نهایت تجلیل همراهان همدل و مهربانان همراهی را که لحظه ای و ذره ای از خدمت عملی به اجرای ایده، کنار نرفتند و کم نگذاشتند و خروار خروار مهربانی در لباس سبز و به کام #نهال_صلح_سردشت، توزیع کردند، به ویژه #عظیم_و_زکریا، که صبورانه، متعهدانه و عالمانه، هرآنچه نیاز بود در طبق اخلاص گذاشتند.🌷👏🌷
🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#سمینار_صلح_و_محیط_زیست
#بذر_مهربانی
#نهال_صلح
#سردشت
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
🌷🖊 نمونه ۲۷۳ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۱۵ #آبان_۹۶
🌷بذر صلح و مهربانی🌷
گوشی موبایلم زنگ خورد و آن طرف عزیز مهربانی که آغاز آشنایی مان در گروه خودبنیاد #الفبای_شهروندی، استارت خورد، از دعوت به یک سمینار بین المللی خبردادند و متعاقب آن، دعوت نامه کتبی و رسمی واصل گردید!
زمان برگزاری تلاقی داشت با وعده های قبلی ام!
اما عنوان سمینار و سطح برگزاری و دامنه شمول جغرافیایی آن وسوسه انگیز بود و می بایست کاری می کردم!
چند روزی ساعات کار روزانه ام را به توان رساندم و تلاش کردم قبل از موعود، وعده های قبلی را متحقق گردانم و تا چنین کردم بی فاصله به موعد سمینار رسیدم!
عزم جزم کردم و ذهن را به مدد گرفتم تا شاید ایده ای حاصل آید و مشارکتم فعالانه باشد و نه منفعلانه!.
در عنوان سمینار ۳ مؤلفه ی مهم #صلح، #محیط_زیست و #زنان، وجود داشت و می بایست #برنامه_حضور نیز حول آن سه طراحی شود که شکر خدا خوب از آب درآمد ولی بسیاری از مهربانان را کار آمد😃
متنی تهیه شد و #مسعود، طراحی و تکثیرکرد!
#شاخه_وان، دنبال #بلوط_سبز رفت و خوب و به هنگام رفت!
#محمد، حمل و رساندن آن را تا پای اتوبوس بر عهده گرفت!
#راننده_اتوبوس، با عنایت تحویل گرفت و با لطف تحویل داد!
#متین و #فاروق، میخ و میخکوب فراهم کردند و اوراق چاپی و تاکسی!
#عظیم و #زکریا، از قدم اول تا آخر تهران بودند و همدل شدند و خوب شدند!
#شب_بو، آنی کرد که انتظار داشتم و باید می کرد!
#عثمان آمد ولی با خواب و درخواب آمد اما آنگاه که آمد، به کارآمد!
#نازلی و #نیکا، ناخوانده در هموارکردن راه ما، خوش درخشیدند و
#دکتر_عراقیچی نیز با اشاره به #فاجعه_سردشت،در لابه لای سخنرانی اش، #برگی_در_ذهن حضار رقم زد...
همه اینها دست به دست هم داد تا یک هزار عدد #بذر_بلوط، در #مقواهای_کاغذی، کارگذاری شود، برچسب مناسبت خورد و به #نماد_صلح و مهربانی، از جانب #کاروان_سردشت، تقدیم حضار گردد...
همان نیز بود که در #سمینار_بین_المللی نقش زنان در مخاصمات، برقراری صلح و حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی، برندی آفرید برای تغییر رویکردهای سخنران گفته و پانل طرح شده و آن به #اقدام_رساندن توصیه ها در سه محور سمینار بود که با #ایده_نقش_آفرینی، تا جایی مثبت نشان داد که بخش اعظم دریافت کنندگان و از جمله #خانم_ابتکار را به تمجید اقدام واداشت...
باشد که مهربانان همواره همت کنند، #صلح از درون و باخود شروع کنند و طبیعت و زیست محیط را در راستای نقش آفرینی های #صلح_محور، بیش از پیش پاس دارند...
سپاس سخنرانان و مشارکت کنندگان سمینار که با اقبال بسیار #پکیج_صلح_و_مهربانی #سردشت، پذیرفتند و متعهدانه در #کاشت_بذر_مهربانی همت خواهند گمارد🌷 و نیز نهایت تجلیل همراهان همدل و مهربانان همراهی را که لحظه ای و ذره ای از خدمت عملی به اجرای ایده، کنار نرفتند و کم نگذاشتند و خروار خروار مهربانی در لباس سبز و به کام #نهال_صلح_سردشت، توزیع کردند، به ویژه #عظیم_و_زکریا، که صبورانه، متعهدانه و عالمانه، هرآنچه نیاز بود در طبق اخلاص گذاشتند.🌷👏🌷
🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#سمینار_صلح_و_محیط_زیست
#بذر_مهربانی
#نهال_صلح
#سردشت
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge