بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
467 subscribers
1.77K photos
630 videos
136 files
2.12K links
عزم کرده ایم با موهبت #مهربانی و #صلح بر هژمونیِ ناصلحی در جهانشهر پایان دهیم.

مٲموریت ما:
#نشاء_بذر_مهربانی و #پرورش_جوانه_صلح

#Together_For_Peace
--------
Spread Of Peace & Small Kindness Foundation

لینک ارتباطی:
@Raouf_Azari
Download Telegram
#بي_لكنت، مديريت نابخردانه،
عامل سقوط قيمت جان در جغرافياي سردشت(١)
#رئوف_آذري

خانواده اي كه در درياي مانش غرق شدند، و بسياري عزمِ كوچ كردگان كه در ميانه راه به ايست قلبي،يا با آفت تعرض به جان،مال،فرهنگ و دين و آيين و اخلاق و حتي ناموس و كرامت در مسير و مقصد گرفتار مي شوند،همشهري نگارنده بودند و بوده اند!

هشت هزار جانباز و ده ها شهيدي كه در دوران جنگ ايران و عراق از تركش خمپاره ها و بمب هاي شيميايي هفتم تير ١٣٦٦ قرباني حراست از خاك و ناموس اين مملكت و ملت شدند، سردشتي و همشهري نگارنده بودند!

صدها كولبري كه زير بهمن برفي يا در اثر اصابت گلوله هاي سُربي مرزبانان غيور كشور، جان باختند يا قطع نخاع و جانباز، باري بر دوش خانواده شدند، همشهري نگارنده بودند!

ده ها و صدها خانواري كه بالاجبار عزم شهرهاي عمقي كردند تا به صورت فصلي، در كاشت و برداشت باغات و مزارع و نيز چرخيدن چرخ كارخانجات و به ويژه كوره هاي آجرپزي و كارگاه هاي عُمرسوزي ابزارِكار كارفرما و ارباب شوند،همشهري نگارنده بودند و هستند!

ده ها و صدها جوان و نخبه اي كه علي رغم همه نامهرباني ها، مسير تعالي در پيش گرفتند و بعدها هريك به تهمتي يا بهانه اي از كسب صندلي استحقاقي بازمانده و سرخورده و افسرده و سربار خانواده و جامعه شدند، و حجم تهمت ها و روايات هاي سياست ساخت چنان بود كه اتفاقاً از سوي خودي هاي همشهري نيز طرد شدند، سردشتي و همسايه و فاميل نگارنده بودند!
و...

اما حتي يك تصميم گيرنده اصلي و مدير و كارشناس اثرگذار در چرخش چرخ سياستي شهرستان،استان و كشور، همشهري نگارنده نيستند،نبودند و ظاهرا" هم نخواهند بود!

آن حداقلي هم كه در پست هاي فرمايشي و تبعيتي،به كار گمارده شدند، يا ناخواسته از صافي گزينش و كارشناس خدامنش، رد شدند يا رعيتي بودند كه بدون اذن ارباب، سرد و گرم مديريت،آزمون نكردند و اگر چنين نشدند و نكردند، يا كنار رفتند يا ترخيص شدند!

به زعم نگارنده كه دانش آموخته مديريت است،همين هم بيشترين سهم داشته تا؛ در اين جغرافيا، قيمت جان، تنها با يك نان برابر باشد و شايستگان در جزاير پراكنده بسوزند و بسازند يا گوشه عُزلت گزينند و سكوت اجباري پيشه كنند و سايرين نيز، آمال، آرزو و رؤياهاي شان را در تجارت كذايي،شغل هاي كاذب و چوب حراج زدن به سنت و عرف و فرهنگ،اخلاق و انسانيت جست و جو كنند يا آن سوي آب ها، بر آزادي و كرامت انساني خود، به سوگ بنشينند يا طعمه طمع قاچاقچيان جان و مال و ناموس يا مسافر قايق هاي مرگ شوند!

راستي؛
🔘كسي مي داند،قيمت جان در اين جغرافيا چقدر است؟!

🔘كسي مي داند از چه سبب، يك نان يا فشنگ با قيمت يك جان، برابري مي كند؟!

🔘آيا كسي از ميزان آسيب وارده بر روح و روان شهروندان سردشت، به دليل تزريق توهم توطئه و سوء مديريت ها وقوف دارد؟

🔘آيا كسي از درد نان آوري بر سفره خانواده شهروندانِ از داخل رانده و در مرز كولبري يا جان بري مانده ي سردشتي، خبر دارد؟

🔘آيا كسي از دلايل كم اقبالي رسانه هاي داخلي به درد تاريخي اين شهر خبر دارد؟

🔘آيا كسي مي داند،چرا بهشت زميني به جهنمي محصور و خوفناك و چاله مرگ اميد، بدل شده است؟

حتم دارم كم مي دانيد و آنهايي هم كه مي دانند، صلاح در ندانستن مي دانند!

كانال تلگرامي روزنامه نگاري جديد، در پي غرق شدن خانواده چهارنفري سردشتي در درياي مانش، مقايسه اي گذرا بر اهتمام رسانه هاي خودي و غيرخودي، داشته است كه در تصاوير پيوست ملاحظه مي كنيد..

در هفتم تير ١٣٦٦ و پسابمباران شيميايي اين شهر نيز، به كرات،چنين موضعي را از رسانه هاي داخلي شاهد بوديم كه ذيل سايه اين كم توجهي،و البته ضعف سيستم نظارتي، استمرار بر سياست مديرگزيني هاي نخودي، و يك كاسه كردن قدرت در سبد نورچشمي ها، سبب شد تا در جغرافياي سردشت، تمامي تلاش و تقلاي شهروندان براي پايداري زيست جمعي، هم فهمي و هم كنشي و به انديشي، بيخودي انگاشته شود و با تزريق توهم توطئه و توزيع نيروها و انرژي هاي نهفته در بطن اجتماع، تمركز بر اصلاح ساختارها و رويه ها، و رفع كاستي ها و حل چالش ها، ره گم كند و كوچ و كوچ تنها راه حل شهروندان و تحليل شايستگي، سكوت و عزلت فرهيختگان و در نهايت مرگ اميد و زندگي، تحفه ماندگاري در اين جغرافياي به ظاهر بهشتي باشد كه متأسفانه ظاهرش نيز كه بلوط و آب و زاب بود، با همين بدسياستي، زايل شد و مي شود!

اما آيا امروز،حاكميت، دولت،مديران محلي و رسانه، پاسخي براي كوچ ناچاري، بر ساخت جهنم در بهشت و سوغاتي مرگ آنيتاها،آرمين ها،آرتين ها، و آيلان هاي نوعي شهرم دارند؟!

اگر مي خواهيد گوشه اي از اين درد را فهم كنيد، كافيست تك برش هايي كه در همه اين سال ها، چند از هزارش، با تقلاي پرهزينه ي كنشگران مدني، همرساني شده اند، بخوانيد و ببينيد و چون ما، بر مصيبت مديريت نابخردانه، اذعان كنيد:

🔘يادداشت دكتر محسن رناني تحت عنوان "مام قادر روح سرگردان ملي"
ادامه يادداشت رئوف آذري، با عنوان:
#بي_لكنت، مديريت نابخردانه، عامل سقوط قيمت جان در جغرافياي سردشت(٢)

🔘فيلم "درخت گردو"ي محمدحسين مهدوي، و توييت اخيرشان در مورد آنيتا ايران نژاد

🔘گوشه اي از صفحات روزنامه هاي انگليسي و فرانسوي در مورد مرگ خانواده سردشتي در كانال مانش

و اينها، فقط حاصل مشتي از خروار درد زندگي در اين جغرافياست و مگر اين دردها، جز سياست ورزي، استراتژي گزيني و مديريت غيرخردمندانه، دليل دگري هم دارد؟

و اگر مي خواهيد بر دليل سقوط فاحش قيمت جان در اين جغرافيا، بيشتر وقوف يابيد، يادداشت اخير استادِ فاضل، دكتر محمد فاضلي را با عنوان" آنيتا، قرباني فرصت دزدي" را بخوانيد تا بر تك عامل، طرح شده مدعاي نگارنده بيشتر توافق و تأمل كنيد ...


تاريخ، قاضي بي رحمي است اگر كه امروز، تغيير نكنيم و اگر كه هم اكنون اراده نكنيم با نيك انديشي، هم فهمي و هم كنشي "خردمندانه مديريت كنيم"..

"ما برای آنکه ایران
گوهری تابان شود
خون دلها خورده ایم
خون دلها خورده ایم
ما برای آنکه ایران
خانه خوبان شود
رنج دوران برده ایم
رنج دوران برده ایم
ما برای بوئیدن بوی گل نسترن
چه سفرها کرده ایم، چه سفرها کرده ایم
ما برای نوشیدن شورابه های کویر
چه خطرها کرده ایم، چه خطرها کرده ایم
ما برای خواندن این قصه عشق به خاک
خون دلها خورده ایم
خون دلها خورده ایم
ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک
رنج دوران برده ایم
رنج دوران برده ایم"

🎬لينك تصويرنگاشت ارجاع ها

https://t.iss.one/Sopskf/4947
*براي مشاهده بهتر ارجاع ها روي تصوير زوم كنيد و جهت مطالعه به آدرس هاي مربوط به نويسندگان مذكور مراجعه فرماييد..
---
#سردشت
#بهشت_جهنمي
#مديريت_نخودي
#فرصت_دزدي
#تقلاي_بيخودي
#كوچ_همزيستي
#مرگ_ايران_نژندي

@sopskf