Forwarded from اتچ بات
تجلیل بالویزانی ژینگه (سفیران طبیعت) سردشت از #مهندس_محمد_درویش
به پاس سال ها تلاش خالصانه، عاشقانه و شجاعانه برای زیست بوم کشور
با
#تندیس_سپاسِ_مسئولیت_شناسی
۱۱ مردادماه ۹۶- ارومیه
نشست هم اندیشی تشکل های محیط زیستی استان آ.غ
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#تجلیل_از_محمد_درویش
#مسئول_مسئولیت_شناس
#بالویزانی_ژینگه
#شهروند_دیار_صلح
#سوران_محمودپور
@balvezani_jinga
@kindness_challenge
به پاس سال ها تلاش خالصانه، عاشقانه و شجاعانه برای زیست بوم کشور
با
#تندیس_سپاسِ_مسئولیت_شناسی
۱۱ مردادماه ۹۶- ارومیه
نشست هم اندیشی تشکل های محیط زیستی استان آ.غ
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#تجلیل_از_محمد_درویش
#مسئول_مسئولیت_شناس
#بالویزانی_ژینگه
#شهروند_دیار_صلح
#سوران_محمودپور
@balvezani_jinga
@kindness_challenge
Telegram
attach 📎
🗝کمپین مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 نمونه ۲۷٠ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۴ #مهر_۹۶
🌷 شهروندی از دیار صلح و مهربانی🌹
بسیاری براین باورند که جوانان امروز از نسل z هستند، و ویژگی های منحصر به نسلی دارند که با فضای دیجیتال روزگار گذرانده اند!
نسل z را اگر باور کنیم و متناسب با پتانسیل و انرژی و خواسته های شان ارتباط برقرار کنیم، چه بسا در تحقق اهداف اجتماع محور، بیش از نسل دیروز، مفید واقع شوند و جهش هایی در حوزه های گونه گون ایجاد کنند که در دیروز ما اصلا" قابل رصد و دریافت نبوده است!
در شهرمن سردشت از این جوانان بسیارند و بیدار...
یک از هزاران آن را با تخلص #شهروند_دیار_صلح، می شناسیم که هر ازگاهی و به مناسبت های مختلف، قلم در دست می گیرد و می نگارد آنچه دیگران باید بنگارند و نمی نگارند!
گوشی در دست و بر محمل فضای شبکه ای، نگاشته های خود و دیگران را به جایی می رساند که دیگران باید می رساندند و توصیه محور نمی رسانند!
سال گذشته بود که در دانشگاه محل تحصیلش، تریبون سیمای ملی در دست گرفت و گفت آنچه که دیگران باید می گفتند و باز با سفارشی نمی گفتند و نمی گویند!
عزیز #شهروند_دیار_صلح ما، در بسیاری مناسبت ها همراه است و همدل:
همگامی با فعالان محیط زیست در #بالویزانی_ژینگه
همدلی با فعالان اجتماعی در
#تریبون_همدلی
همراهی با فعالان صلح و مهربانی در
#جشنواره_ترانه_صلح سردشت در تهران
و...
هرچند نسل z در کل و نیز #شهروند_دیار_صلح ما، خارج از خطا و اشتباه نیستند اما مجموع حضور،ظهور و بروزشان سرشار از انرژی، فهم و شعور، دستاورد است...
امید که هم ما و هم اجتماع قدر این جوانان را بدانند و خودشان نیز روز به روز بر پالایش ذهن و درون خود، همتی بیشتر معطوف دارند...
جمعی از اعضای کمپین مهربانی های کوچک، به نیابت از حدود ۴۰۰ نفر گزارشگر مهربانی در سطح کشور، شبی در آغاز مهرپاییز، درمحفل گرم خانوادگی شان حضور یافتیم و به رسم ادب، ضمن تمجید حمایت و پشتیبانی خانواده به ویژه والده گرانسنگ شان در غیبت ۱۲ ساله ابوی مرحوم شان،برادران، خواهران و دامادهای شوخ طبع و محجوب شان، از #بود آن جوان در #سفر_شدن، سپاس گفتیم و لوح سپاس کمپین به همراه هدایایی تقدیم شان گردید.
سپاس آن جوان صلح طلب #سوران_محمودپور عزیز،دبیر انجمن عمران دانشگاه ازاد مهاباد، خانواده معززشان و نیز همراه دوستان کمپین خوش قلب را...
🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#نسل_z
#شهروند_دیار_صلح
#سوران_محمودپور
#تجلیل_کمپین
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
🌷🖊 نمونه ۲۷٠ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۴ #مهر_۹۶
🌷 شهروندی از دیار صلح و مهربانی🌹
بسیاری براین باورند که جوانان امروز از نسل z هستند، و ویژگی های منحصر به نسلی دارند که با فضای دیجیتال روزگار گذرانده اند!
نسل z را اگر باور کنیم و متناسب با پتانسیل و انرژی و خواسته های شان ارتباط برقرار کنیم، چه بسا در تحقق اهداف اجتماع محور، بیش از نسل دیروز، مفید واقع شوند و جهش هایی در حوزه های گونه گون ایجاد کنند که در دیروز ما اصلا" قابل رصد و دریافت نبوده است!
در شهرمن سردشت از این جوانان بسیارند و بیدار...
یک از هزاران آن را با تخلص #شهروند_دیار_صلح، می شناسیم که هر ازگاهی و به مناسبت های مختلف، قلم در دست می گیرد و می نگارد آنچه دیگران باید بنگارند و نمی نگارند!
گوشی در دست و بر محمل فضای شبکه ای، نگاشته های خود و دیگران را به جایی می رساند که دیگران باید می رساندند و توصیه محور نمی رسانند!
سال گذشته بود که در دانشگاه محل تحصیلش، تریبون سیمای ملی در دست گرفت و گفت آنچه که دیگران باید می گفتند و باز با سفارشی نمی گفتند و نمی گویند!
عزیز #شهروند_دیار_صلح ما، در بسیاری مناسبت ها همراه است و همدل:
همگامی با فعالان محیط زیست در #بالویزانی_ژینگه
همدلی با فعالان اجتماعی در
#تریبون_همدلی
همراهی با فعالان صلح و مهربانی در
#جشنواره_ترانه_صلح سردشت در تهران
و...
هرچند نسل z در کل و نیز #شهروند_دیار_صلح ما، خارج از خطا و اشتباه نیستند اما مجموع حضور،ظهور و بروزشان سرشار از انرژی، فهم و شعور، دستاورد است...
امید که هم ما و هم اجتماع قدر این جوانان را بدانند و خودشان نیز روز به روز بر پالایش ذهن و درون خود، همتی بیشتر معطوف دارند...
جمعی از اعضای کمپین مهربانی های کوچک، به نیابت از حدود ۴۰۰ نفر گزارشگر مهربانی در سطح کشور، شبی در آغاز مهرپاییز، درمحفل گرم خانوادگی شان حضور یافتیم و به رسم ادب، ضمن تمجید حمایت و پشتیبانی خانواده به ویژه والده گرانسنگ شان در غیبت ۱۲ ساله ابوی مرحوم شان،برادران، خواهران و دامادهای شوخ طبع و محجوب شان، از #بود آن جوان در #سفر_شدن، سپاس گفتیم و لوح سپاس کمپین به همراه هدایایی تقدیم شان گردید.
سپاس آن جوان صلح طلب #سوران_محمودپور عزیز،دبیر انجمن عمران دانشگاه ازاد مهاباد، خانواده معززشان و نیز همراه دوستان کمپین خوش قلب را...
🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#نسل_z
#شهروند_دیار_صلح
#سوران_محمودپور
#تجلیل_کمپین
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
Forwarded from اتچ بات
🗝بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 نمونه ۳۴۵ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش #تیرماه ۹۷
🌷سفره مهربانی🌷
حدود بیست و اندی سال قبل، یکی از معلمان و کنشگران مدنی شهرم با همان دُگم اندیشی تاریک اندیشان، انفصال خدمتی خورده بود!
آشنایی مختصرمان محدود بود به همان چند موردی که در محافل دوستانه و عمومی به نسبت مظلومیت او در قبال آن رأی ناعادلانه شنیده بودم و چندباری که در راهروهای ساختمان اداری آموزش و پرورش منطقه ملاقاتش کرده بودم!
روزی در خیابان اصلی شهر و روبه روی قنادی مشهور شهر، بهم رسیدیم و سلام علیکی مختصر، مقدمه سئوالی شد:
"از برق چه می دانی؟"
من که از کنه سئوالش بی خبر بودم، پاسخ دادم:
"دوستانم طرح کاد را در کارگاه برق سپری کرده اند"!
نفهمیده، طرح موضوع کرد:
"راستش دوستانم در اداره برق وقتی متوجه بیکاری اینجانب شده اند، مسئولیتی به من سپرده اند که در این وانفسا نانی برای خانواده ام بر سفره خواهد گذاشت... اگر شما که از برق می دانی، کمکم کنید،خدمت بزرگی در حق اینجانب و خانواده ام روا خواهید داشت"
نمی دانستم چه بگویم!
می دانم؟
نمی دانم؟!
زبانم بند آمد و بدون توجه به عواقب، همان ساعت همراه شدم و منطقه ای رفتیم که هیچگاه نرفته بودم!
منطقه صفر مرزی آلان و روستای بیژوه...
ابتدای ورودمان، چند جوان جلوی مان سبز شدند و مَشغول توضیح قصد سفر به روستای شان بودیم که #وه_ستا_عمر، سر وکله اش پیدا شد.
مقاومت در برابرش بی فایده بود و ناچار دنبالش کردیم...
چند کوچه پس کوچه روستا را طی کردیم و به ساختمانی سنگی دو طبقه رسیدیم.
بعد از ورود و شناساندن مان به #دایه_جمیل، اتمام حجتش را چنین ابلاغ کرد:
"شما از این ساعات به بعد تحت امر اینجاب هستید و تا هستید، این اتاق شما و محل استراحت شما!
این هم لباسشویی و حمام و...
جمیله نیز مادر خودتان!"
هاج و واج مانده بودیم و چاره ای جز تسلیم و اطاعت امر نداشتیم.
خواندن دو نماز جماعت در مسجد قدیمی و مشهور روستا، دروازه آشنایی مان را با مردم روستا بیشتر گشود و همان بسترساز آشنایی با سیم بان و طرح موضوع "مأموربودن"مان برای تعویض کنتورهای برق منازل کل روستا!
سیم بان را همراه کردیم و یکی دو نمونه را با ایشان کار کردیم و سرنخ کار دست مان آمد و تمام!
حدود یک هفته ای بدون وقفه در روستا ماندیم و کار کردیم و غیر چند فراخوان و دعوت سایر روستاییان، کلا"بر سفره مهربانی #دایه_جمیل (عنوانی که دوستم بر مهربانوی میزبان گذاشت)، تناول کردیم و سبد سبد مهر نصیب بردیم!
مهربانی های #دایه_جمیل و #سخاوت و گشاده دستی #وه_ستا_عمر را که کنار هم بگذاری، مصداقی جز #مادرترزا و #حاتم_طایی نخواهی یافت چه اینکه منِ خجالتی، هیچ که احساس غریبی نکردم، حدود یک هفته، بی خبر از خانواده، فضای روستا را به لطف آن خانواده بی نظیر در مهرورزی، تحمل کردم و کار کردم!
اما خدا بد کس نخواهد که همان بی خبر گذاشتن خانواده، چه بد شرایطی برای خانواده فراهم کرده بود و چه خون دل هایی که فرشته مادرم، دامنگیرش شده بود ولی به هر حال بعد از بازگشتم، نکته گویی هایم از #دایه_جمیل، سبک شان کرد و غائله ختم به خیر شد...
بیست و اندی سال گذشته است و اینک #سوران_کوچولوی آن روز، خود مردی تمام عیار است و در غیاب ابویش #وه_ستا_عمر، و فاصله شان با #کاکه_علی، سنگ صبور دایه جمیل مان شده است...
ما هم با جمعی از اعضای خونگرم بنیاد صلح و مهربانی های کوچک، البته در غیاب آن دوست نازنینم که عامل سفرشد( کاک لقمان حسن پور که گرفتاری مجالش نداد)، در عصر هنگام روز سه شنبه ۱۲ تیرماه، محضرشان شرفیاب شدیم تا یادی کنیم از آن شیرزن مهربان و مادرترزای دیروزمان...
لحظاتی شیرین خلق شد هم برای ما که #وفاداری مان را به مهربانی های بزرگ شان، اثبات کردیم و هم برای آنها و ویژه تر #دایه_جمیل ما یا همان مهربان مادر #جمیله_شریعت_پناه، که در آن دوران کهولت، یادی از دیروزش را این بار،مهمان #سفره_وفاداری ما کند و لختی دلخوش باشد به آن دیروزی هایش که خود، رمقی داشت و مهربسیار...
و نکته ای دیگر اینکه، مهربانان بدانند که نه امروز بلکه فراد و فرداهای روزگار نیز، مهرورزی های شان فراموش شدنی نیست که نیست...
هزاران درود بر مهربانان بزرگ تاریخ👏
🌷🌷🌷
#بنیاد_صلح_و_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#اوستا_عمر_اسماعیلی
#دایه_جمیل
#بیژوه
#سفره_مهربانی
#وفای_سفره
---------
تلگرام
@Sopskf
اینستا
https://instagram.com/_u/sopskf.raoufazari
سایت
WWW.balvezan.ir
🌷🖊 نمونه ۳۴۵ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش #تیرماه ۹۷
🌷سفره مهربانی🌷
حدود بیست و اندی سال قبل، یکی از معلمان و کنشگران مدنی شهرم با همان دُگم اندیشی تاریک اندیشان، انفصال خدمتی خورده بود!
آشنایی مختصرمان محدود بود به همان چند موردی که در محافل دوستانه و عمومی به نسبت مظلومیت او در قبال آن رأی ناعادلانه شنیده بودم و چندباری که در راهروهای ساختمان اداری آموزش و پرورش منطقه ملاقاتش کرده بودم!
روزی در خیابان اصلی شهر و روبه روی قنادی مشهور شهر، بهم رسیدیم و سلام علیکی مختصر، مقدمه سئوالی شد:
"از برق چه می دانی؟"
من که از کنه سئوالش بی خبر بودم، پاسخ دادم:
"دوستانم طرح کاد را در کارگاه برق سپری کرده اند"!
نفهمیده، طرح موضوع کرد:
"راستش دوستانم در اداره برق وقتی متوجه بیکاری اینجانب شده اند، مسئولیتی به من سپرده اند که در این وانفسا نانی برای خانواده ام بر سفره خواهد گذاشت... اگر شما که از برق می دانی، کمکم کنید،خدمت بزرگی در حق اینجانب و خانواده ام روا خواهید داشت"
نمی دانستم چه بگویم!
می دانم؟
نمی دانم؟!
زبانم بند آمد و بدون توجه به عواقب، همان ساعت همراه شدم و منطقه ای رفتیم که هیچگاه نرفته بودم!
منطقه صفر مرزی آلان و روستای بیژوه...
ابتدای ورودمان، چند جوان جلوی مان سبز شدند و مَشغول توضیح قصد سفر به روستای شان بودیم که #وه_ستا_عمر، سر وکله اش پیدا شد.
مقاومت در برابرش بی فایده بود و ناچار دنبالش کردیم...
چند کوچه پس کوچه روستا را طی کردیم و به ساختمانی سنگی دو طبقه رسیدیم.
بعد از ورود و شناساندن مان به #دایه_جمیل، اتمام حجتش را چنین ابلاغ کرد:
"شما از این ساعات به بعد تحت امر اینجاب هستید و تا هستید، این اتاق شما و محل استراحت شما!
این هم لباسشویی و حمام و...
جمیله نیز مادر خودتان!"
هاج و واج مانده بودیم و چاره ای جز تسلیم و اطاعت امر نداشتیم.
خواندن دو نماز جماعت در مسجد قدیمی و مشهور روستا، دروازه آشنایی مان را با مردم روستا بیشتر گشود و همان بسترساز آشنایی با سیم بان و طرح موضوع "مأموربودن"مان برای تعویض کنتورهای برق منازل کل روستا!
سیم بان را همراه کردیم و یکی دو نمونه را با ایشان کار کردیم و سرنخ کار دست مان آمد و تمام!
حدود یک هفته ای بدون وقفه در روستا ماندیم و کار کردیم و غیر چند فراخوان و دعوت سایر روستاییان، کلا"بر سفره مهربانی #دایه_جمیل (عنوانی که دوستم بر مهربانوی میزبان گذاشت)، تناول کردیم و سبد سبد مهر نصیب بردیم!
مهربانی های #دایه_جمیل و #سخاوت و گشاده دستی #وه_ستا_عمر را که کنار هم بگذاری، مصداقی جز #مادرترزا و #حاتم_طایی نخواهی یافت چه اینکه منِ خجالتی، هیچ که احساس غریبی نکردم، حدود یک هفته، بی خبر از خانواده، فضای روستا را به لطف آن خانواده بی نظیر در مهرورزی، تحمل کردم و کار کردم!
اما خدا بد کس نخواهد که همان بی خبر گذاشتن خانواده، چه بد شرایطی برای خانواده فراهم کرده بود و چه خون دل هایی که فرشته مادرم، دامنگیرش شده بود ولی به هر حال بعد از بازگشتم، نکته گویی هایم از #دایه_جمیل، سبک شان کرد و غائله ختم به خیر شد...
بیست و اندی سال گذشته است و اینک #سوران_کوچولوی آن روز، خود مردی تمام عیار است و در غیاب ابویش #وه_ستا_عمر، و فاصله شان با #کاکه_علی، سنگ صبور دایه جمیل مان شده است...
ما هم با جمعی از اعضای خونگرم بنیاد صلح و مهربانی های کوچک، البته در غیاب آن دوست نازنینم که عامل سفرشد( کاک لقمان حسن پور که گرفتاری مجالش نداد)، در عصر هنگام روز سه شنبه ۱۲ تیرماه، محضرشان شرفیاب شدیم تا یادی کنیم از آن شیرزن مهربان و مادرترزای دیروزمان...
لحظاتی شیرین خلق شد هم برای ما که #وفاداری مان را به مهربانی های بزرگ شان، اثبات کردیم و هم برای آنها و ویژه تر #دایه_جمیل ما یا همان مهربان مادر #جمیله_شریعت_پناه، که در آن دوران کهولت، یادی از دیروزش را این بار،مهمان #سفره_وفاداری ما کند و لختی دلخوش باشد به آن دیروزی هایش که خود، رمقی داشت و مهربسیار...
و نکته ای دیگر اینکه، مهربانان بدانند که نه امروز بلکه فراد و فرداهای روزگار نیز، مهرورزی های شان فراموش شدنی نیست که نیست...
هزاران درود بر مهربانان بزرگ تاریخ👏
🌷🌷🌷
#بنیاد_صلح_و_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#اوستا_عمر_اسماعیلی
#دایه_جمیل
#بیژوه
#سفره_مهربانی
#وفای_سفره
---------
تلگرام
@Sopskf
اینستا
https://instagram.com/_u/sopskf.raoufazari
سایت
WWW.balvezan.ir
Telegram
attach 📎
تنديسي براي صلح با طبيعت
هفته جاري، تيمي فني از دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد مهاباد در مسابقات ملي #بتن، شركت كردند و با شايستگي تمام موفق به كسب چندمقام اولي و برتر اين دوره از مسابقات شدند.. در اين اثنا نيز،در بخش #هنر_و_بتن، #تنديس_صلح_و_مهرباني طراحي شده توسط يكي از جوانان ديار صلح-سردشت- شايستگي كسب مقام برتر يافت كه در نوع خود، كم نظير بود.
#اهتمام_به_طبيعت، در ساخت و ساز و به ويژه سازه هاي بتني، از خصايل نكوي مهندسان عمران و سازه است كه به زعم مهندس #سوران_محمودپور، كم تر مورداقبال و امعان نظر قرار مي گيرد و همان نامهرباني هاي گزنده اي با طبيعت مي آفريند!
وي در بخشي از اهداف طراحي خود ابراز داشته است:"اگر انجمن بتن ايران و سازمان نظام مهندسي، كه متوليان سازه اي در سطح ملي هستند،تلنگري ذهني بخورند، شايد كه بيش از پيش در متناسب سازي سازه ها با طبيعت و زيست محيط، همت گمارند"!
#سوران، خاطرنشان مي كند، مهندسي صرفا" پرداخت نكوي سازه نيست بلكه بخش اعظم آن، رعايت اصول محيط زيستي و در واقع لحاظ كردن حساسيت هاي محيطي است و همان نيز،موجد شكل گيري "ايده تنديس صلح" شد كه خوشبختانه مورد اقبال داوران و مشاركت كنندگان قرار گرفت"!
بنياد توسعه صلح و مهرباني ضمن تكريم اين ايده ها وصاحبان شان، اميدوار است تلنگرهاي اينچنيني، بستري بيافرينند تا همه آنان كه در طول سال هاي گذشته و آتي، در فعاليت هاي عمراني شان، به #طبيعت و پايداري ژينايي محيط زيست توجه مي كنند، با #تنديس_صلح_و_مهرباني، مورد تكريم قرار گيرند.
باشد كه راهي گشوده شود تا ژينايي نيشتمان، پايدار بماند و از اين فقر مفرط پاسداري و پايداري، رها شود..
تبريك به جوانان ديار صلح و سپاس اهتمام وافرشان به صلح با طبيعت
رئوف آذري
فعال صلح و مهرباني، كنشگر سواد رسانه اي
مهرماه ٩٨
@sopskf
-----
https://instagram.com/p/B3ZYvYQlIvg/
هفته جاري، تيمي فني از دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد مهاباد در مسابقات ملي #بتن، شركت كردند و با شايستگي تمام موفق به كسب چندمقام اولي و برتر اين دوره از مسابقات شدند.. در اين اثنا نيز،در بخش #هنر_و_بتن، #تنديس_صلح_و_مهرباني طراحي شده توسط يكي از جوانان ديار صلح-سردشت- شايستگي كسب مقام برتر يافت كه در نوع خود، كم نظير بود.
#اهتمام_به_طبيعت، در ساخت و ساز و به ويژه سازه هاي بتني، از خصايل نكوي مهندسان عمران و سازه است كه به زعم مهندس #سوران_محمودپور، كم تر مورداقبال و امعان نظر قرار مي گيرد و همان نامهرباني هاي گزنده اي با طبيعت مي آفريند!
وي در بخشي از اهداف طراحي خود ابراز داشته است:"اگر انجمن بتن ايران و سازمان نظام مهندسي، كه متوليان سازه اي در سطح ملي هستند،تلنگري ذهني بخورند، شايد كه بيش از پيش در متناسب سازي سازه ها با طبيعت و زيست محيط، همت گمارند"!
#سوران، خاطرنشان مي كند، مهندسي صرفا" پرداخت نكوي سازه نيست بلكه بخش اعظم آن، رعايت اصول محيط زيستي و در واقع لحاظ كردن حساسيت هاي محيطي است و همان نيز،موجد شكل گيري "ايده تنديس صلح" شد كه خوشبختانه مورد اقبال داوران و مشاركت كنندگان قرار گرفت"!
بنياد توسعه صلح و مهرباني ضمن تكريم اين ايده ها وصاحبان شان، اميدوار است تلنگرهاي اينچنيني، بستري بيافرينند تا همه آنان كه در طول سال هاي گذشته و آتي، در فعاليت هاي عمراني شان، به #طبيعت و پايداري ژينايي محيط زيست توجه مي كنند، با #تنديس_صلح_و_مهرباني، مورد تكريم قرار گيرند.
باشد كه راهي گشوده شود تا ژينايي نيشتمان، پايدار بماند و از اين فقر مفرط پاسداري و پايداري، رها شود..
تبريك به جوانان ديار صلح و سپاس اهتمام وافرشان به صلح با طبيعت
رئوف آذري
فعال صلح و مهرباني، كنشگر سواد رسانه اي
مهرماه ٩٨
@sopskf
-----
https://instagram.com/p/B3ZYvYQlIvg/
Instagram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی
تنديسي براي صلح با طبيعت هفته جاري، تيمي فني از دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد مهاباد در مسابقات ملي #بتن، شركت كردند و با شايستگي تمام موفق به كسب چندمقام اولي و برتر اين دوره از مسابقات شدند.. در اين اثنا نيز،در بخش #هنر_و_بتن، #تنديس_صلح_و_مهرباني…