Check out @RaoufAzari’s Tweet: https://twitter.com/RaoufAzari/status/1078673363890040832?s=09
Twitter
raouf azari
#سواد را اگر طبق تعریف اخیر یونسکو، کاربست #اراده_تغییر در زندگی، تعریف کنیم، مجال های بسیاری برای #باسواد_شدن می یابیم به شرطی که از داشته های ذهنی، مهارت هایی برای تغییر در #پندار، #گفتار و #کردار،خلق کنیم... مهربانی وصلح،ضرورت های تغییردر سه بُعد فوق الذکر…
مشت های گره زده یا قلب های گشوده؟!
تاریخ شهادت می دهد که زبان های سرخ و قلم های صریح، سرنوشت شان جُز سرسبز برباد دادن،نبوده ولی از آنجا که در پست های قبلی نگاشته بودم حتی "اگر آباد کردن خانه دیگران به قیمت خانه خرابی خودم هم تمام شود، باز حاضرم هزینه اش را تقبل کنم!" سعی می کنم در این پست نگاشت چندکاراکتری نیز کمی صریح بنگارم!
چهل سال از انقلابی مردمی که در پی شعار لیدرهای شان، بنا بود، "نفت را بر سفره" شان ببینند، گذشت!
در این سال ها، یک نیروی عظیم به ظاهر مردمی، تحت عنوان "بسیج بیست میلیونی" شکل گرفت و هزینه های بسیاری داد تا اینکه بسیجیان سپیدموی دیروزی، در هیأت فرماندهان سپاهی چندده میلیونی، از زیرتانک دشمن تا اقیانوس آب های پشت سازه های خاکی و سنگی، شناکنان پیش رفتند و سپس چون کبوترانِ حرم،بال درآورده و برضریح مقدسات، رژه رفتند و بال و پر گشودند و تا تعیین تکلیف برای ابرها نیز پیش رفتند، تاجایی که اینک، توهم سیل در برخی مناطق به پدیده دست کاری نیروهای متخصص این مجموعه نیز شکل گرفته است!
در طی این چهل سال، چهار فرمانده با اخذ درجه لازم از فرماندهی کل قوا، در رأس این مجموعه قرار گرفتند که قاب امروزی شان با مشت های گره زده، دیدنی است!
چهل سال، مشت ها گره زده شد و بر سر هر مخالف، معاند و دشمنی فرودآمد و به جایی رسیدیم که جمعی #نماد_مشت، را #اتم_دفاعی خواندند و گروهی دیگر نیز، #بذر_انشقاق و عامل هشتادمیلیون #قلب_فرسوده!
شخصا" اما کارکرد چندوجهی آن را شاهد بوده و بر دو روی سکه اش، نظر داشته ام هرچند که خود، بسیار این مشت ها را بر سر و صورت و قلم خود،حس کرده ام!
هرچه بود اما گذشت و امروز #حسین نامی که به تبع همنامی مولایش باید درد مظلومیت چشیده باشد با شهرت #سلامی، لوکوموتیورانی این مجموعه را با حکم بالاترین قدرت حکومتی، نصیب برده است.
این قلم همواره مظلوم و متهم، در این عصر تحریم و سیل و گذار، مسئولانه پیشنهاد می کند استراتژی #مشت_های_گره زده، را با الهام از فامیلی فرمانده جدید، به #قلب_های_گشوده، تغییر دهیم تا شاید #سلام_صلح_ملی، فرصت های بیشمار همگرایی در مسیر هم افزایی مان را پیش پای نهد و به تبع این استراتژی مبارک،عرصه بین الملل نیز مجال #پرواز_کبوتر پیام آور مهر و آشتی مان در #آسمان_همزیستی، عنایت فرماید.
شک نکنیم #سلاح_همدلی مان، پیش برنده تر از #مشت_های_آهنین و سلاح های عاریتی خواهد بود اگر که #هم_افزایی امروزین مان را به گاه فهم کنیم.
امید که جغرافیای گهرسرزمین مان،شاهد #قاب_صلح و افتخار #صلح_سازی پایدار در تاریخ نیروهای سبزپوش جهانشهرباشد.
🌷❤🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مسئولیت_اجتماعی
#سپاه_چند_میلیونی
#مشت_های_گره_زده
#فرمانده_جدید
#حسین_سلامی
#استراتژی_جدید
#قلب_های_گشوده
#همدلی
#هم_افزایی
*سلام: امنیت و صلح، محبت
@sopskf
-----
https://www.instagram.com/p/BwoiELkF8aK/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=6yipvyhghgoy
تاریخ شهادت می دهد که زبان های سرخ و قلم های صریح، سرنوشت شان جُز سرسبز برباد دادن،نبوده ولی از آنجا که در پست های قبلی نگاشته بودم حتی "اگر آباد کردن خانه دیگران به قیمت خانه خرابی خودم هم تمام شود، باز حاضرم هزینه اش را تقبل کنم!" سعی می کنم در این پست نگاشت چندکاراکتری نیز کمی صریح بنگارم!
چهل سال از انقلابی مردمی که در پی شعار لیدرهای شان، بنا بود، "نفت را بر سفره" شان ببینند، گذشت!
در این سال ها، یک نیروی عظیم به ظاهر مردمی، تحت عنوان "بسیج بیست میلیونی" شکل گرفت و هزینه های بسیاری داد تا اینکه بسیجیان سپیدموی دیروزی، در هیأت فرماندهان سپاهی چندده میلیونی، از زیرتانک دشمن تا اقیانوس آب های پشت سازه های خاکی و سنگی، شناکنان پیش رفتند و سپس چون کبوترانِ حرم،بال درآورده و برضریح مقدسات، رژه رفتند و بال و پر گشودند و تا تعیین تکلیف برای ابرها نیز پیش رفتند، تاجایی که اینک، توهم سیل در برخی مناطق به پدیده دست کاری نیروهای متخصص این مجموعه نیز شکل گرفته است!
در طی این چهل سال، چهار فرمانده با اخذ درجه لازم از فرماندهی کل قوا، در رأس این مجموعه قرار گرفتند که قاب امروزی شان با مشت های گره زده، دیدنی است!
چهل سال، مشت ها گره زده شد و بر سر هر مخالف، معاند و دشمنی فرودآمد و به جایی رسیدیم که جمعی #نماد_مشت، را #اتم_دفاعی خواندند و گروهی دیگر نیز، #بذر_انشقاق و عامل هشتادمیلیون #قلب_فرسوده!
شخصا" اما کارکرد چندوجهی آن را شاهد بوده و بر دو روی سکه اش، نظر داشته ام هرچند که خود، بسیار این مشت ها را بر سر و صورت و قلم خود،حس کرده ام!
هرچه بود اما گذشت و امروز #حسین نامی که به تبع همنامی مولایش باید درد مظلومیت چشیده باشد با شهرت #سلامی، لوکوموتیورانی این مجموعه را با حکم بالاترین قدرت حکومتی، نصیب برده است.
این قلم همواره مظلوم و متهم، در این عصر تحریم و سیل و گذار، مسئولانه پیشنهاد می کند استراتژی #مشت_های_گره زده، را با الهام از فامیلی فرمانده جدید، به #قلب_های_گشوده، تغییر دهیم تا شاید #سلام_صلح_ملی، فرصت های بیشمار همگرایی در مسیر هم افزایی مان را پیش پای نهد و به تبع این استراتژی مبارک،عرصه بین الملل نیز مجال #پرواز_کبوتر پیام آور مهر و آشتی مان در #آسمان_همزیستی، عنایت فرماید.
شک نکنیم #سلاح_همدلی مان، پیش برنده تر از #مشت_های_آهنین و سلاح های عاریتی خواهد بود اگر که #هم_افزایی امروزین مان را به گاه فهم کنیم.
امید که جغرافیای گهرسرزمین مان،شاهد #قاب_صلح و افتخار #صلح_سازی پایدار در تاریخ نیروهای سبزپوش جهانشهرباشد.
🌷❤🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مسئولیت_اجتماعی
#سپاه_چند_میلیونی
#مشت_های_گره_زده
#فرمانده_جدید
#حسین_سلامی
#استراتژی_جدید
#قلب_های_گشوده
#همدلی
#هم_افزایی
*سلام: امنیت و صلح، محبت
@sopskf
-----
https://www.instagram.com/p/BwoiELkF8aK/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=6yipvyhghgoy
Instagram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی
مشت های گره زده یا قلب های گشوده؟! تاریخ شهادت می دهد که زبان های سرخ و قلم های صریح، سرنوشت شان جُز سرسبز برباد دادن،نبوده ولی از آنجا که در پست های قبلی نگاشته بودم حتی "اگر آباد کردن خانه دیگران به قیمت خانه خرابی خودم هم تمام شود، باز حاضرم هزینه اش را…
Forwarded from Raouf Azari
آرزوی دیرین و جَو همتی در راستای تحقق آن
✍رئوف آذری
معمول است که در اولین تلاقی و ارتباط آدمیان، واژگانی معادل #سلام، #مرحبا، سڵاو و
HELLO
و امثالهم، آغازگر پیوندی است که محتمل، سالیانی تداوم داشته باشد.
اما وااسفا که گاه و بسیار نیز، قضاوت های شکل گرفته بر مبنای شناخت ناقص از دیگری یا تحت تٲثیر واگویه های نامرتبط (که اگر عنوان تهمت بر آن، نهیم، پُر بیراه نرفته ایم)
یا شعله ور شدن حس رقابت ناسالم، انتفاع شخصی، گرایش ها و علایق مخالف و متضاد، ارتباطات و تعاملات به آفت کینه، غضب، افتراق، نزاع، دشمنی و ... گرایش پیدا می کند و حتی آن سلام های قبلی که بوی صلح و پیام ایمن بودن از آزار و اذیت و رنج گوینده بود، رنگ می بازند، از فحوا خارج و # گرگ و میش روابط، جغرافیای زیست مشترک را در ابهام فرو می برد!
به تبع مشاهده تیرگی ها در روابط توده ها و ویژه رقابت های ناسالم و شعله ورشدن حسادت فی مابین خودنخبه پنداران و حتی تیغ زنی های آشکار و پنهان محیطی برسر هیچ یا مسایل خیلی پیش پا افتاده، ساده و خوش راه حل، نگارنده به تدبُّر افتاد و پس از چندی (نسبتا" طولانی و ویژه در لحظات بر اوج قله های بالای سه، چهار و پنج هزارمتری و سفرهای محدود و معدود خارج از کشور)، بر این فهم نایل گردید که مؤثرترین و پُردامنه دارترین تضادها و مخالفت ها و حتی مبارزه های پنهان و آشکار دانش آموختگان دانشگاهی و نیز متولیان باد به غبغب انداخته و معتمدان راه گم کرده، چیزی جز مشغولیت ذهنی شان به امور کوچک و کم اهمیت و غافل شدن ازامور پراهمیت و بزرگ نبوده و نیست و همان او را در آرزویی گرچه دست یافتنی اما مشکل دسترس، گرفتار ساخت و آن این بود:
"کاش، مجالی، توانی و امکانی بود، هر ساله، سی تا چهل و پنجاه، جوان، میانسال و بزرگسال اعم از جنس، نژاد، دین و مذهب گونه گون و ویژه شهروندان اولین شهر غیرنظامی قربانی جنگ افزارهای شیمیایی جهان از عشایر و طوایف گونه گون، افکار متنوع و گرایش سیاسی متفاوت را به سفری علمی،آموزشی، تفریحی-توریستی می بُردم تا پس از مواجهه های متعدد با دیگری های متفاوت و کسب میدانی دانش جغرافیایی_محیطی، تغییری در نگرش و بینش شان حاصل می آمد و اینبار کمی از مسٲله و مشکل، فاصله می گرفتند و از منظری والاتر و متعالی تر به چالش ها، نظر می انداختند و کمی تا بیشی، تعدیل شده و تاب آورانه تر، فهمیده تر و با درنگی افزونتر راه حل ها را اندیشه می کردند...
در این سال ها هرچند فرصت و امکانی برای سفرهای علمی، تفریحی، امدادی و مناسبتی در داخل و خارج کشور برای صاحب قلم، مهیا شد اما واسفا که جز چند مورد توفیق لازم حاصل نگردید تا شرف همسفری با آن جمع و ترکیب دلخواه را نصیب بریم و آرزو، ذیل خراور مسایل تلنبار شده و ناترازی درآمد و هزینه و ویژه تورم فاحش چندرقمی، مدفون شد!
اما این دفن ظاهری آرزو بود و آنچه در ذهن جاخوش کرده و در دل مضمر می نمود، همچنان خوره ذهن شد و فرآوری شده، روش نو برگزید تا اینکه؛
صنعت گردشگری سبز و البته عمیق تر، گردشگری صلح رونق گرفت و اینک که در آستانه تحولی جهانی در این حوزه هستیم، مناسب دیدیم تجارب جهانشهر اسوه های شهروندی و الفبای زندگی را به مدد طلبیده و بر محمل آن، آرزو را به روال علمی و عملی پی گرفته و در مسیر درست خود، سوق داده و مدیریت کنیم...
👀🛫❤
#گردشگری_صلح
#شروعی_دیگر
#تحقق_آرزو
#بسیار_سفر_باید
#روز_جهانی_صلح
#اول_مهر
@Peace_Tourism1
✍رئوف آذری
معمول است که در اولین تلاقی و ارتباط آدمیان، واژگانی معادل #سلام، #مرحبا، سڵاو و
HELLO
و امثالهم، آغازگر پیوندی است که محتمل، سالیانی تداوم داشته باشد.
اما وااسفا که گاه و بسیار نیز، قضاوت های شکل گرفته بر مبنای شناخت ناقص از دیگری یا تحت تٲثیر واگویه های نامرتبط (که اگر عنوان تهمت بر آن، نهیم، پُر بیراه نرفته ایم)
یا شعله ور شدن حس رقابت ناسالم، انتفاع شخصی، گرایش ها و علایق مخالف و متضاد، ارتباطات و تعاملات به آفت کینه، غضب، افتراق، نزاع، دشمنی و ... گرایش پیدا می کند و حتی آن سلام های قبلی که بوی صلح و پیام ایمن بودن از آزار و اذیت و رنج گوینده بود، رنگ می بازند، از فحوا خارج و # گرگ و میش روابط، جغرافیای زیست مشترک را در ابهام فرو می برد!
به تبع مشاهده تیرگی ها در روابط توده ها و ویژه رقابت های ناسالم و شعله ورشدن حسادت فی مابین خودنخبه پنداران و حتی تیغ زنی های آشکار و پنهان محیطی برسر هیچ یا مسایل خیلی پیش پا افتاده، ساده و خوش راه حل، نگارنده به تدبُّر افتاد و پس از چندی (نسبتا" طولانی و ویژه در لحظات بر اوج قله های بالای سه، چهار و پنج هزارمتری و سفرهای محدود و معدود خارج از کشور)، بر این فهم نایل گردید که مؤثرترین و پُردامنه دارترین تضادها و مخالفت ها و حتی مبارزه های پنهان و آشکار دانش آموختگان دانشگاهی و نیز متولیان باد به غبغب انداخته و معتمدان راه گم کرده، چیزی جز مشغولیت ذهنی شان به امور کوچک و کم اهمیت و غافل شدن ازامور پراهمیت و بزرگ نبوده و نیست و همان او را در آرزویی گرچه دست یافتنی اما مشکل دسترس، گرفتار ساخت و آن این بود:
"کاش، مجالی، توانی و امکانی بود، هر ساله، سی تا چهل و پنجاه، جوان، میانسال و بزرگسال اعم از جنس، نژاد، دین و مذهب گونه گون و ویژه شهروندان اولین شهر غیرنظامی قربانی جنگ افزارهای شیمیایی جهان از عشایر و طوایف گونه گون، افکار متنوع و گرایش سیاسی متفاوت را به سفری علمی،آموزشی، تفریحی-توریستی می بُردم تا پس از مواجهه های متعدد با دیگری های متفاوت و کسب میدانی دانش جغرافیایی_محیطی، تغییری در نگرش و بینش شان حاصل می آمد و اینبار کمی از مسٲله و مشکل، فاصله می گرفتند و از منظری والاتر و متعالی تر به چالش ها، نظر می انداختند و کمی تا بیشی، تعدیل شده و تاب آورانه تر، فهمیده تر و با درنگی افزونتر راه حل ها را اندیشه می کردند...
در این سال ها هرچند فرصت و امکانی برای سفرهای علمی، تفریحی، امدادی و مناسبتی در داخل و خارج کشور برای صاحب قلم، مهیا شد اما واسفا که جز چند مورد توفیق لازم حاصل نگردید تا شرف همسفری با آن جمع و ترکیب دلخواه را نصیب بریم و آرزو، ذیل خراور مسایل تلنبار شده و ناترازی درآمد و هزینه و ویژه تورم فاحش چندرقمی، مدفون شد!
اما این دفن ظاهری آرزو بود و آنچه در ذهن جاخوش کرده و در دل مضمر می نمود، همچنان خوره ذهن شد و فرآوری شده، روش نو برگزید تا اینکه؛
صنعت گردشگری سبز و البته عمیق تر، گردشگری صلح رونق گرفت و اینک که در آستانه تحولی جهانی در این حوزه هستیم، مناسب دیدیم تجارب جهانشهر اسوه های شهروندی و الفبای زندگی را به مدد طلبیده و بر محمل آن، آرزو را به روال علمی و عملی پی گرفته و در مسیر درست خود، سوق داده و مدیریت کنیم...
👀🛫❤
#گردشگری_صلح
#شروعی_دیگر
#تحقق_آرزو
#بسیار_سفر_باید
#روز_جهانی_صلح
#اول_مهر
@Peace_Tourism1