🌹کمپین مهربانی های کوچک🌹
نمونه ۱۵۴
رئوف آذری،ایده پرداز و مدیرکمپین
@Raoufazari
---------------- ۳۰ آذر۹۵
🌹سرویس مهربانی🌹
از قدیم الایام گفته اند که مردان بزرگ در سختی ها، خود را نشان دهند!
صبح روز سه شنبه مورخ ۳۰ آذرماه ۹۵ بعد از نماز صبح، آنگاه که برودت هوای صبحگاهی بعد از یک روز پربرف سردشت را تجربه کردم، دغدغه رسیدن به وقت سرکار و نیز اولویت دارتر از آن، تردد جامعه ی دانش آموزی در کوچه ها و خیابان های یخی شهر، ذهنم را مَشغول کرده بود که گوشی همراهم زنگ خورد!
عزیز مهربانی بعد از سلام و علیک صبحگاهی، فقط گفت: " جلوی درب منزل منتظر بمانید که آمدم!"
به قول معروف، دو هزاری ام افتاد و در دل خدای را شکر گفتم😃🌹
چندی بعد با جیب گالانتش و سیمایی گشوده از راه رسید!
بالإجبار😃سوار شدم! کوچه ای پایین تر از منزل ما، پدر و دختر همسایه نیز درب منزل گشوده و قصد عزیمت داشتند که با ابرام و اصرار، آنها را نیز سوار کرد!
نرسیده به بلوار شهدای ۷ تیر، یکی دیگر از همکاران و مدیر یک مدرسه روستایی کیس بردوش را نیز به جمع مان فزود و چند دقیقه ای نیز بغل بلوار، منتظر دوست آن دختر همسایه ماندیم تا او نیز به آن عزیز همسایگان ما اضافه شد و آنگاه، دنده کمکی و دیفر را به خدمت گرفت و تا مقاصد هریک از مسافران، مرا نیز همراه برد و آنگاه مسیر خود پیش گرفتیم!
ماشین را جای دنجی پارک کرد و نرسیده به محل کارمان، این بار دست مهربانش را از جیب بیرون کشید و بزرگوارانه قندیل های چندمتری مشرف به محل تردد عابران به محل کارمان را پایین کشید!
و البته که مهربانی اش باز تداوم داشت و دگر بار رفت و بعد از اندی، پارویی خریده در دست، مَشغول پارو کردن برف های کوچه منتهی به محل کارمشترک مان و نیز حیاط ساختمان شد!
وارد محل کار که شدیم خود سراغ سماور رفت و آبش کرد و کلید روشن/خاموش را چرخاند و بعد از اندی چای دم کرد و بعد از ما نیز، مراجعان مرکز مشاوره نیز از چای مهربانی اش بی نصیب نماندند!
در انتهای ساعت کاری نیز کتاب و دستکش جامانده آن عزیز همکار دیگر را رساند و درمسیر همراهی اینجانب تا مقصد نیز داماداش تماس گرفت که در ۱۵ کیلومتری شهر، در برف مانده و نیاز به کمک دارد!
اجازه همراهی مرا نداد و خود مسیر خروجی شهر را برای کمک به داماد در راه مانده اش پیمود و بدین شیوه، از حوزه رصد مهربانی اش (حدود۲ بعدازظهر)به بعد، خارج شدم!
لازم به ذکر است در طول زمان آشنایی مان، از مهربانی هایش بسیار به ذهن سپرده ام به ویژه آن زمان که درکنار شغل اصلی، به پرورش ماهی سردآبی نیز مشغول بود و بسیاری را بی بها، سهم می داد و از باغ مهربانی اش نیز انواع میوه بین دوستان و آشنایان توزیع می کرد و چندین و چند مورد دیگر و بیش از همه حجم فوق العاده مهربانی اش با والده سالخورده و خانواده اش که از همان عنفوان نوجوانی در غیاب ابوی رحلت گزیده اش در جریان بمباران شیمیایی سردشت، عهده دار سرپرستی شان شد🌹
صد درود بر کاک امیر معروفی، آن عزیز همکار، کارشناس ارشد مشاوره در مرکز مشاوره و سپاس، بی انتها مهربانی اش را ...
🌹🌹🌹
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#سرویس_مهربانی
------------
به ما بپیوندید تا با سرسوزن عشق، در زمین نامهربان جهانشهر عصر رسانه،بذر مهربانی بکاریم👇
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
نمونه ۱۵۴
رئوف آذری،ایده پرداز و مدیرکمپین
@Raoufazari
---------------- ۳۰ آذر۹۵
🌹سرویس مهربانی🌹
از قدیم الایام گفته اند که مردان بزرگ در سختی ها، خود را نشان دهند!
صبح روز سه شنبه مورخ ۳۰ آذرماه ۹۵ بعد از نماز صبح، آنگاه که برودت هوای صبحگاهی بعد از یک روز پربرف سردشت را تجربه کردم، دغدغه رسیدن به وقت سرکار و نیز اولویت دارتر از آن، تردد جامعه ی دانش آموزی در کوچه ها و خیابان های یخی شهر، ذهنم را مَشغول کرده بود که گوشی همراهم زنگ خورد!
عزیز مهربانی بعد از سلام و علیک صبحگاهی، فقط گفت: " جلوی درب منزل منتظر بمانید که آمدم!"
به قول معروف، دو هزاری ام افتاد و در دل خدای را شکر گفتم😃🌹
چندی بعد با جیب گالانتش و سیمایی گشوده از راه رسید!
بالإجبار😃سوار شدم! کوچه ای پایین تر از منزل ما، پدر و دختر همسایه نیز درب منزل گشوده و قصد عزیمت داشتند که با ابرام و اصرار، آنها را نیز سوار کرد!
نرسیده به بلوار شهدای ۷ تیر، یکی دیگر از همکاران و مدیر یک مدرسه روستایی کیس بردوش را نیز به جمع مان فزود و چند دقیقه ای نیز بغل بلوار، منتظر دوست آن دختر همسایه ماندیم تا او نیز به آن عزیز همسایگان ما اضافه شد و آنگاه، دنده کمکی و دیفر را به خدمت گرفت و تا مقاصد هریک از مسافران، مرا نیز همراه برد و آنگاه مسیر خود پیش گرفتیم!
ماشین را جای دنجی پارک کرد و نرسیده به محل کارمان، این بار دست مهربانش را از جیب بیرون کشید و بزرگوارانه قندیل های چندمتری مشرف به محل تردد عابران به محل کارمان را پایین کشید!
و البته که مهربانی اش باز تداوم داشت و دگر بار رفت و بعد از اندی، پارویی خریده در دست، مَشغول پارو کردن برف های کوچه منتهی به محل کارمشترک مان و نیز حیاط ساختمان شد!
وارد محل کار که شدیم خود سراغ سماور رفت و آبش کرد و کلید روشن/خاموش را چرخاند و بعد از اندی چای دم کرد و بعد از ما نیز، مراجعان مرکز مشاوره نیز از چای مهربانی اش بی نصیب نماندند!
در انتهای ساعت کاری نیز کتاب و دستکش جامانده آن عزیز همکار دیگر را رساند و درمسیر همراهی اینجانب تا مقصد نیز داماداش تماس گرفت که در ۱۵ کیلومتری شهر، در برف مانده و نیاز به کمک دارد!
اجازه همراهی مرا نداد و خود مسیر خروجی شهر را برای کمک به داماد در راه مانده اش پیمود و بدین شیوه، از حوزه رصد مهربانی اش (حدود۲ بعدازظهر)به بعد، خارج شدم!
لازم به ذکر است در طول زمان آشنایی مان، از مهربانی هایش بسیار به ذهن سپرده ام به ویژه آن زمان که درکنار شغل اصلی، به پرورش ماهی سردآبی نیز مشغول بود و بسیاری را بی بها، سهم می داد و از باغ مهربانی اش نیز انواع میوه بین دوستان و آشنایان توزیع می کرد و چندین و چند مورد دیگر و بیش از همه حجم فوق العاده مهربانی اش با والده سالخورده و خانواده اش که از همان عنفوان نوجوانی در غیاب ابوی رحلت گزیده اش در جریان بمباران شیمیایی سردشت، عهده دار سرپرستی شان شد🌹
صد درود بر کاک امیر معروفی، آن عزیز همکار، کارشناس ارشد مشاوره در مرکز مشاوره و سپاس، بی انتها مهربانی اش را ...
🌹🌹🌹
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#سرویس_مهربانی
------------
به ما بپیوندید تا با سرسوزن عشق، در زمین نامهربان جهانشهر عصر رسانه،بذر مهربانی بکاریم👇
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
Forwarded from رسانه برای صلح
#سرویس_های_مهربانی
#عبدالوهاب_قرنجی، مغازه داری در #آق_قلا بود که مغازه اش زیر آب رفته!
ولی چند روزی است فارغ از زیان و آسیب وارده، #تراکتور ی را که برای امورات کشاورزی خریده بودند، به #خط_درون_شهری تغییر کاربری داده و هر روز در کنار بسیاری دیگر از تراکتورداران شهر و حومه، به حمل و نقل #سیل_زدگان، می پردارند!
امروز صبح دوشنبه، مورخ پنجم فروردین ماه ۹۷، مسیر #پل_قدیمی تا فلکه قدس و #حکیم_آباد، و ساختمان های مهر را درمحضر #دکتر_ایرانمنش، حین سرویس دهی مهربانی عبدالوهاب، با ایشان همراه شدیم و مهربانی این بزرگوار و سایر هم قطارانش را در دل سیلاب خیابان های شهر در قبال سیل زدگان، شاهد بودیم و بر خود بالیدیم که اراده کرده ایم #یار سیل زدگان خونگرم گلستانی های عزیز باشیم و #تراکتور های این روزهای آق قلا را چون #نماد_مهربانی در مسیر همزیستی و همدلی معرفی کنیم و از آن چون وسیله نقلیه ی #صلح_ساز یاد کنیم و بر رانندگان مهرگستر به پاس #سرویس_های_مهربانی درود فرستیم🌷👏
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مسئولیت_اجتماعی
#سیل_گلستان
#آق_قلا
#تراکتور_ها
#سرویس_مهربانی
#نماد_صلح
#رسانه_برای_صلح
@sopskf
@MediaForPeace
----
https://www.instagram.com/p/BvbwCjYlcpm/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=ywvzsa5fhmto
#عبدالوهاب_قرنجی، مغازه داری در #آق_قلا بود که مغازه اش زیر آب رفته!
ولی چند روزی است فارغ از زیان و آسیب وارده، #تراکتور ی را که برای امورات کشاورزی خریده بودند، به #خط_درون_شهری تغییر کاربری داده و هر روز در کنار بسیاری دیگر از تراکتورداران شهر و حومه، به حمل و نقل #سیل_زدگان، می پردارند!
امروز صبح دوشنبه، مورخ پنجم فروردین ماه ۹۷، مسیر #پل_قدیمی تا فلکه قدس و #حکیم_آباد، و ساختمان های مهر را درمحضر #دکتر_ایرانمنش، حین سرویس دهی مهربانی عبدالوهاب، با ایشان همراه شدیم و مهربانی این بزرگوار و سایر هم قطارانش را در دل سیلاب خیابان های شهر در قبال سیل زدگان، شاهد بودیم و بر خود بالیدیم که اراده کرده ایم #یار سیل زدگان خونگرم گلستانی های عزیز باشیم و #تراکتور های این روزهای آق قلا را چون #نماد_مهربانی در مسیر همزیستی و همدلی معرفی کنیم و از آن چون وسیله نقلیه ی #صلح_ساز یاد کنیم و بر رانندگان مهرگستر به پاس #سرویس_های_مهربانی درود فرستیم🌷👏
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مسئولیت_اجتماعی
#سیل_گلستان
#آق_قلا
#تراکتور_ها
#سرویس_مهربانی
#نماد_صلح
#رسانه_برای_صلح
@sopskf
@MediaForPeace
----
https://www.instagram.com/p/BvbwCjYlcpm/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=ywvzsa5fhmto
Instagram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی
#سرویس_های_مهربانی #عبدالوهاب_قرنجی، مغازه داری در #آق_قلا بود که مغازه اش زیر آب رفته! ولی چند روزی است فارغ از زیان و آسیب وارده، #تراکتور ی را که برای امورات کشاورزی خریده بودند، به #خط_درون_شهری تغییر کاربری داده و هر روز در کنار بسیاری دیگر از تراکتورداران…