بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
466 subscribers
1.77K photos
631 videos
137 files
2.12K links
عزم کرده ایم با موهبت #مهربانی و #صلح بر هژمونیِ ناصلحی در جهانشهر پایان دهیم.

مٲموریت ما:
#نشاء_بذر_مهربانی و #پرورش_جوانه_صلح

#Together_For_Peace
--------
Spread Of Peace & Small Kindness Foundation

لینک ارتباطی:
@Raouf_Azari
Download Telegram
Forwarded from عکس نگار
کمپین مهربانی های کوچک
نمونه ۱۷۲
رئوف آذری
----------------------- ۲۶بهمن۹۵
🌹مهربانی باخود🌹

...در عرصه زندگی و تعاملات مان با دنیای پیرامونی، چنان در گرداب مسایل مرتبط با دیروز و امروزمان غرق می شویم که هم فردا فراموش مان می شود و هم خود!
گاه چنان #گرفتار_روزمرگی می شویم که رودخانه خروشان زندگی، چنان در پس جریان امواج خروشانش، به صخره های ساحلی می کوبدمان که مست و سرخوش می شویم و مدهوش، در مسیر آب پیش می رویم بی آنکه بدانیم کجا و برای چه می رویم؟!
گاه نیز چنان در اختاپوس عادت دیگران غرق می شویم که دست بر کلاه، چون دیگران بسیار ره می پوییم و خود خوش داریم که دل می جوییم!

اما تاریخ ثابت کرده است که اگر در پی توفیق در فردا روز زندگی و ممات خود هستیم نیاز است گاه گاه و حتی بسیار،  مخالف جریان آب شنا کنم، متفاوت باشیم، تمایز برگزینیم و بیش از آنکه خودِ دیگری باشیم، #خود_خود باشیم...

چندی پیش در مسیر سردشت_تهران ره پویی بودم چون دیگران و همراه دیگران!
اراده کردم کمی متفاوت باشم و تمایز اختیار کنم حتی اگر با شکستن عادت متاسفانه همه گیری!
در چند کیلومتری زنجان که اتوبوس در دل شب توقفی اختیار کرد، سریع پیاده شده و در هوایی کاملا برفی و سرد زمستانی، وضویی اختیار کردم تا به وقت نماز صبح، امکان اقامه آن در اتوبوس یابم! و جالب آن  بود که با این اقدام خود که تمایزی آشکار با اکثریت جمع همراه داشت، کمی احساس برتری در دل داشتم!
وقتی که اتوبوس راه افتاد و بعد از چندی موعد نماز فرا رسید، آماده شدم تا بر صندلی خود نماز را اقامه کنم!
سری چرخاندم تا اطراف را ورانداز کنم و بعد به جغرافیای نماز وارد شوم!

ان شاء الله چشمان زیبا بین تان، چنین لحظات نیکویی را تجربه کند!
بغل دستی ام، صندلی جلویی و روبه رویی هر سه جانماز سه  عزیزی شده بود که عادت روزگار چنین کرده بود، نباشند!
تمایز دیگر رخت بر بسته بود و خود شرمنده از حس خودبرتر بینی و تمایزچند لحظه قبلم اما باور داشته باشید سرشار از جوشش درونی!
در بین این سه عزیز مقیم به #نماز_صبح در دل سفر و در آن موعد سپیده دم لیمویی، یکی بیشتر توجهم جلب کرد و آن یک عزیز همشهری دانشگاهی بود!

واقعیتش، گمان داشتم جو دانشگاه ها به ویژه در چندسال اخیر،  با نماز و دینداری بیگانه باشند ولی آن عزیز فرهیخته دانشگاهی و شاغل به تحصیل در یکی از معتبرترین دانشگاه های ایران زمین، پیشاهنگ اقامه نماز صبحگاهی شده بود و صندلی اتوبوس را سجده گاه عبادت خویش کرده بود!

اول گمان کردم خواب است و آن را نیز در دل شب و بر صندلی اتوبوس معمولی، باز #تمایز و #مهربانی_با_خود می دانستم ولی تغییر لحظه ای ژست خواب، نشان داد که  نه در خواب، بلکه در نماز است و به زعم اینجانب، نماز در آن موقعیت و در آن شرایط، برترین تمایز و #مهربانی_با_خود  بود🌹

مهربانی ای که ضمن #اصلاح_رویه_های_عادت_گون، علامات بس امیدوار کننده داشت...
درود براین جوان #رعنا، #فرهیخته و #متمایز سردشتی وچند مسافر همراهِ هوشیار و مخلص را که تمایز مرا در حلقه ای از بهت فرو بردند و بر شناخت واقعیات زندگی امروز،  بیشتر چشمم بگشودند!

#مهربان باشیم با خود و با نگرش مان تا الگویی دهیم و الگویی ارزنده تر برگیریم...
باورم اینست که #خواب_به_وقت،به اندازه، و حتی قیلوله نوعی مهربانی ارزنده با خود در روزگار #اختاپوس_رسانه ای است و از طرفی برگرفتن توشه سفر به آن وعده گاه نیز مهربانی ارزنده تر که  آن عزیز فرهیخته، از هر دو بهره مند بود...

خدایش توفیق بدارد و مصادیق مهربانی های با خودش و در جهت سلامت نفس و تمایز عبادی اش افزون تر گرداند...
🌹🌹🌹
شما نیز مهربانی های محیط پیرامونی تان را گزارش کنید👇
آدرس گروه کمپین مهربانی های کوچک
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLFrTrPg7MhCOQ
کمپین مهربانی های کوچک
نمونه ۱۷۳
رئوف آذری
----------------------- ۲۶بهمن۹۵
🌹مهربانی با خودانجیوپنداری🌹
حدود یک دهه حاکمیت تفکری خاص در سیستم اداری ایران، چنان عرصه را بر فعالیت های مدنی و داوطلبانه تنگ کرده بود که یافتن مجالی برای پاسخ به عطش خدمات اجتماعی و داوطلبانه برای کنشگران و فعالان مدنی شناسنامه دار بسیار سخت می نمود!

در آن زمان فقط در شهر کوچکی چون سردشت از حدود ۲۰ سمن و انجمن مجوزدار، تنها ۲ انجمن از تیغ گیوتین جان سالم به دربردند که یکی متعلق به #جانبازان_شیمیایی و حمایت حقوقی آنها بود و دیگری انجمنی خیریه کمک به #بیماران_صعب_العلاج!

گاه گاهی دوستان در پی علاجی برای روبه رو شدن با آن فضای نفس گیر، مرا خطاب قرار می دادند تا ایده ای پیش پای شان نهم که بعد از کلنجار رفتن زیاد با ذهن خود، ایده ی " #هر_شهروند #یک_‌ان_جی_او" را طرح می کردم.

در توضیح متعاقب آن، اشاره می کردم که چانه زنی در جهت اخذ مجوز و شناسنامه دارشدن بسیار ضروری و ارزشمند است اما آنجا که تصمیم گیری های متولیان،سلیقه ای و متعصبانه و حق زدا می شود، شاید بهترین راه حل، تلاش برای تربیت شهروندانی باشد که #خود_کنترلی، #خود_مدیریتی و #خود_رهبری ویژگی بارزشان است.

#شهروندان_خود_انجیو_پندار، توانایی در لحظه فکر کردن دارند و بهترین ایده ها را خلق کنند، متعاقب آن، قبح و حسن یک تصمیم را برآورد وپس از اتخاذ تصمیم، خود اولین کسی خواهند بود که وارد فاز اجرا می شوند!

به این صورت در خلأ گروه ها، سمن ها و انجمن های شناسنامه دار، کارهای ضروری یک جامعه و ملت روی زمین نمی ماند و به تعبیری، قاعده واجب کفایه، موجبات کاهلی، تنبلی نمی شود و دست به عصا و دست به کلاه رفتاری از سرزمین فعالیت مدنی کوچ می کند...

چندی قبل در ۲۲ بهمن ۹۵ مرد میانسالی، از لابه لای نرده های آهنی جایگاه بزرگان، وارد محدوده ای شد که شاید جای هرکسی نبود اما اندیشه ورزی و فکر در لحظه و خلق ایده سبب شد که #جعفر_بدری، راه ورود یابد و آنی کند که می خواست و آنی شود که تصور نداشت!
عزیز مهربانی که #کوله_نمادینش خبرساز شد و به لطف عزیز مهربانی دیگر، بر امواج رسانه سوار شد!
از آنجا که آن اقدام نمادین به یاد #کولبران_مرزی_سردشت، صورت گرفته بود و ما شهروندان سردشتی خود را مدیون لطف آن بزرگوار می دانستیم، و از طرفی ادعای #فعال_مدنی داشتیم، واجب دیدیم تا محضرشان شرفیاب شده و سپاس شان گوییم.
جالب است از اولین تماس تلفنی سپاسگزاری تا ملاقات حضوری درتهران و منزل شخصی و نیز همراهی تا فرودگاه و بدرقه، ساعتی بی خبرمان نگذاشت و رصد و پیگیری و لطف بی مثالش ناتمام می نمود!

سه شنبه روز مورخ ۲۶ بهمن ۹۵، بعد از یک سفر ۱۵ ساعته زمینی و پیمودن مسیری پربرف و گاه کولاک، محضرش شرفیاب شدیم و در منزل شخصی اش، پذیرای مان شد تا نشان مان دهد که چه همراه همسر مهربانی، پشتیبانش است و چه کانون آرام و با صفایی در قلب شهری پردود و بوق، ساخته است.

ساعاتی از خرمن تجربه ها، ایده ها و فعالیت های مدنی اش، خوشه چینی کردیم و به جهت در پیش بودن سفری دیگر به مقصدی دیگر، ناچار به ترک اقیانوس مهرش شدیم...
سپاس باید گفت مهربان #شهروند_ان_جی_اویی ایران زمین، کاک #جعفر_بدری عزیز، آن میانسال دل جوانِ پرانرژیِ هوشمند را که یک تنه، قد یک ان جی او، فریاد زد #زندگی_پُرمرگ #کولبران_مرزی را...

سپاس همراهی کاک #عثمان_عباسی دبیرکارگروه همدلی #شبکه_فعالان_مدنی_سردشت( #تریبون_همدلی) و مهربان دانشجوی ارشد صنایع شریف #بهزاد_علیپور عزیز را...🌹🌹🌹

شما نیز مهربانی های محیط پیرامونی تان را گزارش کنید👇
آدرس گروه کمپین مهربانی های کوچک
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLGWfyVvmh8gEw
Forwarded from عکس نگار
‍ ما را چه شده است که #سپاس نیز بر نمی تابیم!

عزیزی تعریف می کرد که:
"با همسرم مشکل داشتم و از این وضعیت خسته و دلزده شده بودم!
ناچار پیش مشاور رفتم و مشکل را در میان گذاشتم.
بعد از کلی گوش سپردن، بلاخره مشاور به حرف آمد و چند راهکار ارایه داد!

خواستم از اولی شروع کنم. شاخه گلی خریدم و آیفون منزل را به صدا درآوردم!

خدا روز بد نیاورد که آورد و خانم با دیدن شاخه گل تزئینی از طریق دوربین آیفون، زد زیر گریه و داد و فریاد راه انداخت!😭

سریع رفتم داخل و هاج و واج پرسیدم چی شده؟!

گفت: نامرد اینقدر پر رو شده اید که دسته گل نامزدی همسر دوم را هم به منزل من می آورید؟!"

بنده خدا ادامه داد:
"دیگر چیزی نمانده بود، دق کنم!
ناچار در اتاقم را محکم بستم و تا ساعاتی بیرون نیامدم.

پس از کلنجار رفتن بسیار با خود، بلاخره بیرون آمدم و سر صحبت باز کردم و گفتم خانم باور کنید این شاخه گل را برای شما گرفته ام و کس دیگری در بین نیست!

این بار که کمی سبک شده بود، چنین گفت:
حالا بگو چی شده که اینقدر لوس شده ای؟!
شما آنقدر پیر شده ای که این لوس بازی ها به شما نیامده است!

دیگر قوز بالاقوز شده بود و ناچار به ترک خانه شدم و شب را نزد دوستی خوابیدم!

فردا سراغ مشاورم رفتم و هرچه عقده داشتم، سر ایشان خالی کردم"😂

آن عزیز ادامه داد:
"الان که به رفتار خود با مشاور فکر می کنم چنان احساس خجالت می کنم که نمی دانم چه کار کنم!
آمده ام راهکاری پیش پایم نهید تا از این مصیبت ناخواسته خارج شوم"

هاج و واج مانده بودم چه راهکاری به آن عزیز پیشنهاد دهم که خیالم پر زد و به دنیای خود لینک خوردم!
...
زمانی که مسئولیت دانشگاه را داشتم، آن قدر از عدم انجام وظایف ذاتی برخی مسئولان ادارات شهرستان، رنجیده خاطر بودم که اگر عزیز مسئولی به وظایف ذاتی اداری اش عمل می کرد، با لوحی،هدیه ای یا ذکر خیری در لابه لای سخنانم در شورای اداری یا سخنرانی های موردی تمجیدش می کردم!

این وضعیت چنان بر بعضی ها عجیب آمده بود و شاید سنگین، که لقب " مامه تشکر"-عمو تشکر- را داده بودند!

علی رغم لطف آن عده، وقتی به دستاوردهای اجتماعی آن روحیه نظر می انداختم، برای درمان بسیاری از دردهای امروز جامعه به ویژه #درد_منیت، مفید یافتم.
به همین جهت در تداوم آن رویه، و در بحبوحه خبرپراکنی های ناخوشایند رسانه ها از رفتار داعش و داعش مسلکان تاریخ و نیز در برهه گشودگی سخاوتمندانه میلیون ها زبان نقد،گله و گاز در جهانشهر، چند سال قبل ایده #کمپین_مهربانی_های_کوچک به ذهنم خطور کرد وسال۹۳ اجرایی اش کردم.

امروزه به لطف حدود ۵۰۰ نفر #گزارشگر_مهربانی، و در جهت مخالف رسانه ها و حتی محافل خصوصی و عمومی شهروندان که همواره زبان گله شان و چشمان عیب جویی شان مترصد شکار لحظه هاست، هر گوشه این کشور #مهربانی درخور توجهی از #شهروندی مشاهده شود، گزارش می شود و سعی می کنم با پیام یا تماس یا لوحی سپاس گویم مهربانان را...

اما باز گاه به گاه، مستقیم و غیر مستقیم می شنوم که از سر لطف یا حسادت، برخی آشناها، خرده می گیرند که؛

" این لوس بازی ها چیست، فلانی در می آورد؟!
اصلا" خودش را کی فرض کرده، از دیگران تجلیل می کند؟!
همه اش برای پرکردن خلأ شخصیتی است!
می خواهد با تجلیل از شخصیت ها، بگوید من هم کسی هستم!
اصلا" دارد از کمپین و اعضای کمپین سوء استفاده می کند و..."

در این افکار غوطه ور بودم که صدای درب اتاق مشاوره محکم به صدا درآمد!
تازه فهمیدم که آن عزیز مراجع بوده که این بار راهکارنگرفته، ترک جلسه مشاوره کرده است!😂

و اینجا بود که خود ماندم و این رفتار #سپاس_ستیز برخی ها و #اصرار_موجه یا #ابرام_ناموجه من!!!!
دوست عزیز مهربان #فعال_مدنی، #کنشگر_زیست_محیطی، #فرهیخته_دانشگاهی و #شهروند_مسئولیت_پذیر و #مسئول_مسئولیت_شناس، نظر شما چیست؟!
لطفا" نظر و پیشنهاد خود را با
ID:
@Raoufazari
ارسال فرمایید.
---------
در ضمن در راستای باور به شفافیت و مهارت شهامت #خود_بودن در صحن علنی گروه #کمپین_مهربانی_های_کوچک، با آدرس ذیل، نظرات با مشخصات کامل(نام و نام خانوادگی،شهر و مسئولیت فعلی)، پذیرفته خواهد شد و صدالبته اهتمام به پاسخ موجب امتنان خواهد بود.

لینک گروه کمپین👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLGWfyVvmh8gEw
Forwarded from عکس نگار
کمپین مهربانی های کوچک
نمونه 215
رئوف آذری
@Raoufazari
—----- #نگاشته_سی_فروردین_۹۶

#نسیم_کمپین_مهربانی_در_بلوچستان🌹

بهمن ماه ۹۵ در پی حادثه #سیل_بلوچستان، در قالب هیأتی از مهربانان، سفری به استان سیستان و بلوچستان داشتم که دل، چشم و گوشم همنوا، تصاویری متحرک ساختند که مدت ها ذهنم را درگیر خودشان ساختند!

به محض بازگشت، عزم کردم که پی گیر دردهای مشاهده شده و درک شده آن سامان درحد توان باشم.

ابتدا دنبال موضوع محیط زیست چابهار و #انجیر_معابد رفتم و ضمن نگاشتن مقاله ای، شهروندان و متولیان سازمان محیط زیست را متوجه سرمایه نمادینی ساختم که در پیرامون خود دارند و قدر نمی دانند و همین سبب ساز شکل گیری پویشی شد که ان شاءالله به زودی، نتایجش را خواهیم دید(نگاشته با عنون سرمایه های زیست محیطی و وظیفه شهروندی در روزنامه قانون به شماره ۸۸۰ مورخ هشتم اسفندماه ۹۵ چاپ شد) و پیگیری های میدانی متعاقب آن نیز دنبال گردید!

• همچنین درگزارش شماره ۱۷۵ مورخ ۲۶ بهمن ماه ۹۵- بلوچستان ۲ مهربانی های کمپین (گزارش بازنقل فوق)، از مهربان بزرگ یوسف ارباب، جمله ی ذیل نقل گردید:
" امروز نیز عزم مان جزم شده است تا برای سه خانوار بسیار محروم آن منطقه، هرکدام یک دستگاه #چرخ_خیاطی بخریم تا در مسیر #اقتصادی_خودگردان، سوق شان دهیم... دعای مان کنید... "

این نقل قول ودعای مهربان خواسته، خوره ذهنم شد و درتمام طول سفر و بعد از سفر نیز، تصویر آن سه خانواده جلوی چشمانم رژه می رفتند!
همان روزهای اولیه بعد از سفر، اطرافم را ورانداز کردم تا از بین عزیزمهربان پیرامونی ام درکمپین، یکی را در بهشت مهربانی، منزلتی وارسته تر بخشیم!
اولین خطابم بر دل نشست و خوب نشست و تعهد خرید، با طیب خاطر از خیر بزرگواری اخذ گردید.

مقدمات پرس و جوی بهترین ها مهیا شد. مهربان #جعفر_بدری عزیز، تعمیرکارچرخ خیاطی در تهران، که به لطف مهربانی اش در #کولبری_نمادین ٢٢ بهمن تهران، زمینه آشنایی حاصل شده بود به مدد طلبیده شد تا بهترین ها را پیشنهاد دهند!

چند مرحله پیگیری آن بزرگوار و دوستان بزرگواری از خانواده خیراصلی، مقدمات انتخاب و خرید چرخ های خیاطی ژانومه را مهیا ساخت که سپاس شان واجب است.
چرخ های خریداری شده، به دلیل مصادف شدن با تعطیلات نوروزی درتهران ماندگار شدند تا اینکه بعد از تعطیلات، بستر سفرشان به جرگه بلوچستان و مقصدواجب شان، مهیا گردید و چندی قبل، مهربان ارباب عزیز، همان بزرگ مهربان دعاگوی، تحویل شان گرفت و تحویل شان داد.

اینک به لطف آن دعای بزرگ مهربان مولوی یوسف ارباب عزیز، تصویرسازی های ذهنی اینجانب از آن دعا و نیز همیاری های کارشناسی مهربان جعفر بدری عزیز و پیگیری های میدانی نزدیکان خیر بزرگوار، همت و سخاوت دستی بی مثال #دکتر_محمد_فرضی_زاده بزرگوار، آن خیر متخصص رادیولوژی و سونوگرافی اردبیلی زاد ساکن سردشت، در محله #کلوک_شهر_فنوج و نیز روستای #حیدربند منطقه بنت شهرستان فنوج سیستان و بلوچستان، سه خانواده ۷، ۶ و ۴ نفری بی سرپرست و بد سرپرست نیازمند، خود مسیر #خود_اشتغالی را استارت زده اند...

امید داریم فرزندان رشید اما تا امروز، بینوای این سه خانواده بلوچی، با تلاش مهربانانه و هنرمندی دستان آموزش دیده سه مادر وارسته شان، مسیر خوداتکایی پیش گیرند و فردا و فرداهای روزگار، خود به مشوق و مددکار خانواده های بسیار آن سامان بدل گردند.

و باز امیدوارم فرصتی فراهم آید تا محضر همه بزرگوارانی که سبب ساز این کار خیر شده و مشارکت همدلانه شان، موجد امنیت بخشی معیشتی سه خانواده گردید، برسیم و دستان سپاس مان، بر سینه مهر نهیم و تجلیل گوی سخاوت مهربانان به ویژه دکتر محمد فرضی زاده عزیز به پاس سخاوت دلی و دست بر جیب کشی میلیونی و نیز مهربان یوسف ارباب و دوستان همدل بزرگوارش باشیم که به قصد تحویل #کادوی_مهربانی مجبور به طی مسافتی حدود هزار کیلومتر رفت و برگشت با وسیله شخصی شدند...

سپاس همگی شان را و شکر بی حصر مهربانترین را که توفیق خدمت حداقلی عنایت مان فرمودند.
🌹🌹🌹
#نسیم_کمپین_مهربانی
#بلوچستان
#چرخ_خیاطی
#کادوی_مهربانی
#دکتر_محمد_فرضی_زاده
#مولوی_یوسف_ارباب
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLGWfyVvmh8gEw
Forwarded from اتچ بات
‍ از همه عزیزان همراه و همدل دعوت می کنم با پیوستن به کمپین ملی #نه_به_تصادفات، در کاهش آمار دلخراش و جانخراش تصادفات جاده ای نقش آفرینی کنند و برای این منظور ابتدا از #خود و سپس #خانواده و اطرافیان و #دوستان، شروع کنند🌷

@behraft_bot
@niluferane
@kindness_challenge
@havalani_ashti
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🗝کمپین مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 نمونه ۲۳۳ 🔏 🔓

#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۲۷ #فروردین ۹۷

🌷برترین مهربان راهبر توسعه پایدار🌷

*بخش دانشگاهیان

سالهاست شعارهایی چون "نه شرقی" و"نه غربی" گوش زمان را کر کرده است و در تمام این سال ها نیز مجبور شدیم و باز مجبوریم هم به شرق و هم به غرب متکی باشیم!

بیش ۴۰ سال از انقلاب سپری شد و هنوز که هنوز است نه تعهد متخصصان عبور کرده از صافی های گزینشی نتیجه ای موردانتظار نشان داده و نه تخصص متعهدان!

چهار دهه از عمر خود را با انقلاب پیش بردیم و در سیستم های آموزش و پرورش و آموزش عالی ذوب شدیم اما ماحصل مان شد پایان نامه نویس اجیری و آی اس آی پشیزی!

همه مکتب خانه های روستایی و حجره های مساجد را هم به دانشگاه تبدیل کردیم و خروار خروار متخصص، تحویل جامعه دادیم اما نهایت شان به کولبری، بدوکی، ته لنجی، چتربازی و ... ختم شد و گاه گداری نیز پابه پای شان تا لب گور رفتیم!

سازمان عریض و طویلی به نام "بهزیستی" بنیان نهادیم و به زعم خود برای "زیست بهتر" مردمان سرزمین مان، برنامه ریختیم و استراتژی تعریف کردیم اما سرانجامش شد "کارتن خوابی"،"گورخوابی"،"رکورد طلاق" ،"اعتیاد" و...

سال ها به نام "مدیریت بحران"، مانور برگزار کردیم و "زلزله های فرضی" پشت سرگذاشتیم و مقصد نهایی مان شد، مثلا" امداد هلال احمر و سازمان های متولی در زلزله کرمانشاه،کوهبنان، ورزقان و بم!

همه تلاش های توسعه ای و مدیریت انرژی مان منتهی شد به "پراید" و " تیبا" و جاده های مرگ و از آن سوی نیز "سدسازی" و بنیان های سازه ای و مرده روداصفهان و دریاچه مرگ ارومیه و ریزگردهای نمکی و آهکی و ...
ختم به خیرترین شان "انرژی هسته ای"، "مناقشه اتمی" و "برجام" بی فرجام!

و جالب اینکه همه و همه این ها و بسیار آنهایی که مجال ذکرشان نیست، به یک سوی نظر داشتند و آن "توسعه" به ظاهر پایدار بود!

نمی دانم " توسعه " را خوب معنا نکردیم یا راه را مناسب اختیار نکردیم و یا خوب نرفتیم!

هر چه بود قطارمان سرعت گرفت و با پیچ جاده پیچید و پیچید تا اینکه پیچ، پیچید و قطارمان نپیچید و بد نپیچید!

این بار نیز "ریزعلی خواجوی" دیگری نیاز بود تا "شعله زندگی" بیفروزد و از ابرام مان بر تداوم راه رفته و بد رفته، منصرف مان گرداند!

که صد البته این بار نه ناجی در ردای "دهقان فداکار، بلکه در مقام "استاد هوشیار" نیاز بود تا چراغی برفروزد و "توسعه" را معنایی "پایدار" آفریند..

او و چون اویی چند، این بار نیز آمدند تا باز ما جهان سومی ها را بر عادات دیرین مان، هشداری دهند که همواره چشم به راه اهورا، شاه یا منجی نباشیم و #خود نیز خودی باشیم و #توتم خود را از همان اوان کودکی، در مسیر توسعه پرداخت کنیم ...


مخلص کلام، امروز به لطف #حجم، مهندس #محمد_درویش و همدلان شان، عزیزی پیش روی مان و بر میز "گفت و گو" قرار گرفت که ایامی گوشه عزلت اختیار کرد تا شاید آن همه فریاد شلیک شده در گوش حاکمیت را مجالی دهد و به زعم خودشان "به هنگام روز تنگنا و ایام پنجری ماشین حاکمیت نیز، رمقی برای یاری ذخیره داشته باشد!"

اتفاقا" همان نیز امروز دروازه ای برای انتقادش گشود...

بله،حضور ارزنده #محسن_رنانی عزیز، [آن استاد هوشیار و جسور دانشگاه که مناقشه اتمی را به #آب، رشوه حاکمیت زنجیر کرد تا من و ما بفهمیم زیر پوست شهر و کشور را]، در اولین "گفت و گوی راهبردی #حجم، مغتنم شمردیم و همان مجالی آفرید تا
به نام کمپین مهربانی های کوچک، فریاد فروخورده اش را قدر نهیم و بگوییم اگر "قدر" ندانیمش شاید که نه درویشی مان کلاهی از نمد روزگار رساند و نه پارسایی مان در بهشت موعود نوایی و سرپناهی نصیب گرداند!

فرصت چسبیدیم و #تندیس_سپاس سال در حوزه توسعه و دانشگاه تقدیمش کردیم تا یادآوری کرده باشیم که اگر هنوز "توسعه" رمقی دارد در این سرای، به لطف او و امثال اوست و ما قدردان این تلاش های مدفون در سونامی سانسورها، کم لطفی ها و بی توجهی هاییم...

و صدالبته که حضور #کاک_آروین عزیزم، جمع ارزشمندی از کنشگران مدنی ایران زمین و نکته گویی های بزرگان و نیز تندیس و لوح تجلیل و هدایای ان جی اوی #حجم نیز بر مبارکی نشست فزود...

سپاس و هزاران سپاس آن #مهربان_راهبر #توسعه_پایدار و همه #راهبرد_اندیشان سرزمین مان را...


🌷🌷🌷

#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#تندیس_سپاس
#مهربان_راهبر
#توسعه_پایدار
#محسن_رنانی
#حجم
#محمد_درویش
#گفت_و_گوی_راهبردی


گروه کمپین👇👇👇

https://t.iss.one/joinchat/Ahy1TDwcjLFay-gvaJBVYw

کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge

چالش 🌷گفتگو🌷
@chaleshe_goftegoo
اگر معلم بودم، خود را #ستاره_پرداز، فرض می کردم!

همان اولین روز مهر، معلم #آروین_جانم خواسته بود، انشایی با عنوان #اگر_من_معلم_بودم، بنگارند. به محض برگشتن از مدرسه، شروع کرد و همان روز اول،بدون کم ترین کمکی تمامش کرد👇بدون تعارف، با خواندنش، حظ بی انتها بردم و به همین دلیل، آن تجربه ارزشمند را با شما نیز به اشتراک می گذارم، شاید تلنگری شد برای #من، #شما و آن #دیگران🌷
------------- "من اگر معلم بودم... من اگر معلم بودم ارتباط صمیمانه ای با شاگردانم داشتم. با آن[ها] شوخی می کردم.با آن ها بازی می کردم و گپ و گفت می زدم.
من خودم را یک ستاره پرداز فرض می کردم که ستاره هایم دارن در هرجایی می درخشن و چشمک می زنند. من دوست داشتم با دانش آموزانم یک رابطه عاطفی و قوی داشتم که هیچ وقت از بین نرود و جاودانه باشد.
من هیچ وقت از دانش آموزانم، عصبانی نمی شدم و او[آن ها] را کتک نمی زدم تا روحیه او نسبت به من از بین نره و این رابطه ی عاطفی من ستاره پرداز و اوی ستاره درخشنده هم خراب نشه و از بین نره...
من دوست داشتم دانش آموزانم را به پشت سرگذاشتن پله های ترقی تشویق کنم تا فردا[وقتی]آنها را دیدم، بیندیشم و به خودم افتخار کنم که همچین دانش آموزانی را داشتم و راهنمایی های من، چقدر برای او[انها] اهمیت داشته.
من هنوز دوست دارم به رویایم برسم و یک معلم خوب برای جامعه باشم و برای جامعه انسانی مفید باشم." آروین آذری، کلاس ششم، دبستان انقلاب سردشت
اول مهرماه ۹۷ --------
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مهربانی_کودکانه
#آروین_آذری
#حسن_حسن_بهرام
#سردشت
#دبستان_انقلاب
#اگر_معلم_بودم
#خود_را_ستاره_پرداز_فرض_می_کردم
#ستاره_هایم_می_درخشند
#به_خود_افتخار_می_کردم
#من_هنوز_دوست_دارم
#به_رویایم_برسم
#یک_معلم_خوب_بشوم
#مفید_باشم
@sopskf
https://www.instagram.com/p/BoSCQS4CGSp/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=lu4c5mtg4ipa
تورهای پالایش فرهنگ رفتاری ما
آن چه امروزه در فضای واقعی از تعاملات بین فردی و گروهی و ویژه در بازار بعد از زمزمه های تحریم و اعمال تحریم و ویژه تر از رسانه ها در پرداختن به اخبار و اتفاقات و مراودات به ویژه مالی، سیاسی و مدیریتی شهروندان ایران زمین شاهدیم، نابسامان و نامیمون می نمایاید!
اگر به این مؤلفه ها، فضای مجازی و کپی پیست ها و فارواردهای متعدد را اضافه کنیم، وضعیت نابخشودنی تر می نماید...
در این باب سخن بسیار است و مجال کم و مقال کوتاه، اما یک از چندش هم برای تفهیم غرض این یادداشت، ضروری است:
اگر کمی شرایط نابسامان ترافیک در کشور و خطرمرگ در کمین جاده ها را باور کرده باشیم و ذره ای از همت #محمد_درویش در پیشرانی پویش #سه_شنبه_های_بدون_خودرو را متوجه شده باشیم اول خروج ما از منزل، به وسایط نقلیه عمومی یا تاکسی های درون و برون شهری تلاقی پیدا می کند.
کافیست درب تاکسی را باز کنید تا دردِ دل و شکوائیه های راننده از روزگار و گرانی و ساختار حکومتی و دولتی، روی تان آوار شود!
حال اگر مترو یا بی آر تی یا اتوبوس را اختیار کرده باشید که دردِ دل ها و شکوائیه ها به تعداد نفرات پیرامونی در توان ضرب می شود
این روال گذران زمان از سیستم حمل و نقل تا فضای حاکم بر ادارات و سیستم اداری و نیز بر بازار و مدرسه و دانشگاه و مسجد تا الی آخر مکان های مقصد حضور و عبور روزانه ما تداوم دارد تا اینکه مجدد، درب منزل را این بار برای ورود می گشاییم که تأسف بارتر مگر در تعدادی معدود و محدود، وضعیت در خانواده بحرانی تر می شود چون هیچگاه انتظارات الی ماشاء الله خانواده پایانی ندارد و آنسوتر منابع پاسخ دهی ما به انتظارات الی قیامت، محدود است و این تناقض نیز خود، تنش زایی را به توان می رساند!
در این مسیر، نگاه، زبان گفتاری و زبان بدن، قلم و انگشتان بر کیبورد و.. هریک به نحوی دل را ناخنکی می زنند و ذهن می خراشند و جان می کاهند!
در خبرها، آمده بود که در استرالیا، قبل از ورود فاضلاب یا آب های جاری به رودخانه ها، دریاها و اقیانوس ها، تورهای مخصوصی کارگذاشته اند تا آشغال ها و آلاینده ها و اضافات را بپالایند و آب صرف در مسیر تداوم یابد
همین تلنگری شد بر ذهن تا این یادداشت با این قصد شکل گیرد که پیشنهاد دهیم به تعداد ۸۰ میلیون تور مخصوص تدارک بینیم تا بر دروازه های مرز #خود و #دیگری کارگذاریم، شاید آن آلاینده های رفتاری و آشغال های ذهنی و کدرکننده های دیداری یا قلبی را قبل از خروج برگیرند و فرهنگ رفتاری مان، ره تعالی پوید که #مهربانی و آسایش جسمی و آرامش روحی در این است و بس
#رئوف_آذری
@sopskf


https://www.instagram.com/p/BqfXdHblxwb/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1kq7lgc4at7yf
دو رویکرد متفاوت به سرمایه های انسانی!
رئوف آذری*
@Raoufazari

تجربه چهاردهه عمر در جغرافیای ایران زمین به اضافه مطالعه جسته گریخته بخشی از تاریخ، بر این نکته واقفم ساخته است که ملتی به شدت اهل #اسراف و #تبذیر هستیم اما تأسف بارتر اینکه این فرهنگ نامبارک اسراف و تبذیر را البته با فحوای #افراط و #تفریط، از حوزه غذا وانرژی حتی به حوزه های فرهنگی،دینی،اداری،سیاسی و حاکمیتی نیز وارد کرده ایم به نحوی که اگر قرار باشد، #شادی کنیم، پا را از حدود،فراتر می گذاریم و احساسات مان غلیان می کند و اگر قرارباشد مراسم عزا برگزار کنیم، مرز حریم ها را می شکنیم!
اگر بخواهیم دینداری کنیم و تابعیت مذهبی خاص را پذیرفته ایم چنان چنداسبه پیش می تازیم که یا در دایره تندروی می افتیم یا دیگران را تکفیر می کنیم و برعکس آن در خارج از دایره دینداری و مذهب مان نیز داستان از این قرار پیش می رود!

در دنیای سیاست، گرایش سیاسی و حکمرانی مان که ویرانگرتر عمل می کنیم:

گرایش سیاسی ما، تاپ و بی نظیر در میهن پرستی و جناح سیاسی رقیب، توطئه گر، جاسوس، خائن به ملت و مزدور قلمداد می شود و هر رفتار و کنش و واکنش سیاسی دیگران را با ترازوی خودتنظیم مان، سنجش می کنیم!

و درد آور اینجاست که در پرداختن به #ژن_های خوب هم دچار افراط و تفریط می شویم و اسراف و تبذیر!

عزیز و نورچشمی ای را تا دل مان بخواهد و کاغذ رزومه اجازه دهد، مسئولیت می بخشیم و اصلا" در عددشمار عمر نیز چنان سخاوت به خرج می دهیم که متناسب با روزهای عمر، مسئولیت و کرسی و لقب و عنوان می دهیم تا جایی که معیار سنجش شایستگی سایر شهروندان با نفس های وی شمار می شود و هروقت بخواهیم کسی را از ذیل به صدر و از صدر به ذیل، بالا می کشیم یا پایین می آوریم!!

نکته غم انگیزتر اما نوع برخوردساختار سیاسی و حاکمیتی ما با #سرمایه_های_انسانی و به ویژه شخصیت های کاریزماتیک،نمادین و ویژه تر سیاسی است...

منتخبان ملت از جمله نخست وزیر،رییس جمهور یا نمایندگان مجلس و...که تحت هرشرایط انتخاب شده باشند به سرمایه های انسانی و حتی گاهی در شرایط خاص نمادین تبدیل می شوند ولی در این حوزه متاسفانه ساختارسیاسی، سیاست تبذیر و تفریط در پیش می گیرند و در میزان اقبال و توجه، چنان خساست به خرج می دهند که #حصر و #ممنوعیت_تصویری نیز گزینه انتخابی می شوند!

تصویر فوق- #باراک_اوباما در لباس بابانوئل و عیادت بیماران- نمایانگر دو رویکرد متفاوت سیاسی و فرهنگی و حتی اداری ما و آنهاست...

خود قربانی شدن این نوع تفکر دُگم و عصرحجری را تجربه کرده ام اما از آن فرصتی ساخته ام ولی #جرعه_ای_تفکر نیاز است تا پاس داریم #سرمایه_ها را...

اگر عقلای آمریکا و اروپا، می فهمند که می توان در شرایط حاد و بحرانی و به ویژه در حوزه های خدمات اجتماعی و داوطلبانه، سرمایه های انسانی و سیاسی، را چون یک الگوی پیشران و راهبر، جلو انداخت، چرا ما این فرصت ها را می سوزانیم؟!

اگر خود سرمایه های انسانی، سیاسی، فرهنگی و کاریزماتیک جوامع آمریکایی و اروپایی، خود فهم کرده اند که می توانند #الگو باشند و پیشران، چرا #خود_تخریبی می کنند و جایگاه واقعی یا عاریتی،حقوقی و سیاسی سابقِ سیاست تحمیل و... را درک نمی کنند و در راستای ماندگاری خود، مورد بهره برداری قرار نمی دهند؟!

به باور نگارنده، ما در تمامی بخش های سیستمی از قبیل بخش مردمی، نخبگان و فرهیختگان، اداری، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی،ساختاری، مدنی، دولتی و حاکمیتی، نیازمند اصلاح و #تغییر_در_نگرش ها و رویکردها هستیم که اگر چنین نکنیم، #تحریم های دیگران در کنار #تفاوت_های_رویکردی با دیگران، چرخ زندگی سالم مان را متوقف خواهند کرد...
اگر به زندگی سالم علاقه مندیم، این موهبت جز در دایره ی #تفکر، #تعقل، #فهم_مشترک، #نگرش_مثبت، #مهربانی، #تفاهم، #مدارا، #دگرپذیری و #صلح، میسور نیست...

#مثبت_باشیم
#مهربان_باشیم
🌷🌷

#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#فرهنگ_مسئولیت_پذیری
#فهم_مسئولیت
#رویکردهای_ما_و_آنها
#اسراف
#تبذیر
#سواد_حکمرانی
#باراک_اوباما
#بابا_نوئل
#بیمارستان

🌷🌷
@sopskf
----
https://www.instagram.com/p/BrmW0dHFk3n/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=19eit7p8vdhmn
🗝بنیادتوسعه صلح و مهربانی های کوچک 🔒

نمونه ۲۶ (نمایندگی جوانرود)

هماهنگی و گزارش:
#تیمور_مرادی
@moradi6
---------نگارش #آبان ماه۹۷


#خود_را_به_مهربانی_بسپاریم

#خالو_جمشید_ویسی باردگر رشادت ها و جوانمردی های خودش را که نشان از قلبی پاک و سلیم دارد به معرض نمایش کشاندید و نشان دادخدمت نه شهرت میخواهد نه نشان!!!
در این میان با جمع آوری تکه های کاغذ قرعه کشی همایش پیاده روی خانوادگی جوانرود که همشهریان به روی زمین رها کرده ومحل ترک کرده بودن به تنهایی ماند و همه کاغذ ها جمع آوری نمود و با این کار زیست محیطی انسانیت و مهربانی را معنا دیگر بخشید.

#کمپین_مهربانی_های_کوچک_جوانرود به پاس کار زیبا و پسندیده خالو جمشید ویسی در پاکسازی محیط زیست و پیرامون خود به محضرش شرفیاب شدند و #لوح_سپاس و #هدایایی به رسم یادبود به ایشان اهدا نمودند.
🌷🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#نمایندگی_جوانرود
#تیمور_مرادی
#خود_را_به_مهربانی_بسپاریم
#خالو_جمشید_ویسی
-----------
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک در شبکه های اجتماعی

تلگرام
@Sopskf
اینستا

https://instagram.com/_u/sopskf
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نمی دانم کیست و به چه منظوری خوانده است اما می دانم که اکثر ما بر مبنای تربیت اشتباهی که در سیستم های رسمی و غیررسمی داشته ایم و همواره بر آن تأکید می کنیم، #کدخدای_ناخوانده دهی شده ایم و حکم می دهیم و بر حجم ویرانه ها می افزاییم!

گاهی در مقام یک همسر، یک پدر، یک معلم، یک استاد دانشگاه، یک راننده تاکسی، یک شاطر،یک تاجر، یک امام جماعت و جمعه،یک مسئول و امثالهم و صدالبته گاهی در مقام یک کنشگر مدنی و زیست محیطی و رسانه ای هم!

نمی دانم همه چنین هستند یا نه،ولی یقین دارم بسیاری چنینیم و از جمله نگارنده!

وباز می دانم که همه ما نیازمند تغییریم از جمله من و بسیاری از #من_های این سرزمین!

باید که #روح_کدخدایی را از ذهن و دل خود بزداییم و بیشتر در جغرافیای شهروندی پیش روی کنیم که اگر چنین نکنیم، هم #خود و هم #خدا و هم #ملک_خدا را به تباهی کشیده ایم


باید دست برداریم از #خدا_شدن در روی زمین و بلکه باید #خداگونه، ذهن بگسترانیم و دل اقیانوسی کنیم و هوشیارانه #استراتژی_نو در اندازیم

#صلح_با_خود، اول قدمش، زدودن #روح_کدخدایی از خود است و سپس گام برداشتن در مسیر...

رئوف آذری-فعال صلح و مهربانی
۱۱ فروردین ۹۸

@sopskf
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
نمی دانم کیست و به چه منظوری خوانده است اما می دانم که اکثر ما بر مبنای تربیت اشتباهی که در سیستم های رسمی و غیررسمی داشته ایم و همواره بر آن تأکید می کنیم، #کدخدای_ناخوانده دهی شده ایم و حکم می دهیم و بر حجم ویرانه ها می افزاییم! گاهی در مقام یک همسر، یک…
نمی دانم کیست و به چه منظوری خوانده است اما می دانم که اکثر ما بر مبنای تربیت اشتباهی که در سیستم های رسمی و غیررسمی داشته ایم و همواره بر آن تأکید می کنیم، #کدخدای_ناخوانده دهی شده ایم و حکم می دهیم و بر حجم ویرانه ها می افزاییم!

گاهی در مقام یک همسر، یک پدر، یک معلم، یک استاد دانشگاه، یک راننده تاکسی، یک شاطر، یک بنا، یک تاجر، یک امام جماعت و جمعه، یک مسئول و امثالهم و صدالبته گاهی در مقام یک کنشگر مدنی و زیست محیطی هم!

نمی دانم همه چنین هستند یا نه ولی یقین دارم بسیاری چنینیم و از جمله نگارنده!

وباز می دانم که همه ما نیازمند تغییریم از جمله من و بسیاری از #من_های این سرزمین!

باید که #روح_کدخدایی را از ذهن و دل خود بزداییم و بیشتر در جغرافیای شهروندی پیش روی کنیم که اگر چنین نکنیم هم #خود و هم #خدا و هم #ملک_خدا را به تباهی کشیده ایم...


باید دست برداریم از #خدا_شدن در روی زمین و بلکه باید #خداگونه، ذهن بگسترانیم و دل اقیانوسی کنیم و هوشیارانه #استراتژی_نو در اندازیم...

#صلح_با_خود، اول قدمش، زدودن #روح_کدخدایی از خود است و سپس گام برداشتن در مسیر کشف پتانسیل ها و ظرفیت های #مهربانی با خود و دیگران و زیست بوم پیرامونی ...


این اول قدم را باید محکم برداشت و نستوه و پرانرژی دنبال کرد...


رئوف آذری
فعال صلح ومهربانی، کنشگرسواد رسانه ای - ۱۱ فروردین ۹۸


@sopskf
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
#بازنشر👇 تجلیل بنیاد توسعه صلح و مهربانی از دکتر محسن رنانی به پاس تلاش های خالصانه و ناب شان در توسعه اذهان ملی... #بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی #مهربانی_های_کوچک #مسئولیت_اجتماعی #تجلیل_راهبران_پیش_رو #دکتر_محسن_رنانی @sopskf @chaleshegoftegoo
🗝کمپین مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 نمونه ۳۳۳ 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
🔘نگارش ۲۷ #فروردین ۹۷

🌷برترین مهربان راهبر توسعه پایدار🌷

سالهاست شعارهایی چون "نه شرقی" و"نه غربی" گوش زمان را کر کرده است و در تمام این سال ها نیز مجبور شدیم و باز مجبوریم هم به شرق و هم به غرب متکی باشیم!

بیش ۴۰ سال از انقلاب سپری شد و هنوز که هنوز است نه تعهد متخصصان عبور کرده از صافی های گزینشی نتیجه ای موردانتظار نشان داده و نه تخصص متعهدان!

چهار دهه از عمر خود را با انقلاب پیش بردیم و در سیستم های آموزش و پرورش و آموزش عالی ذوب شدیم اما ماحصل مان شد پایان نامه نویس اجیری و آی اس آی پشیزی!

همه مکتب خانه های روستایی و حجره های مساجد را هم به دانشگاه تبدیل کردیم و خروار خروار متخصص، تحویل جامعه دادیم اما نهایت شان به کولبری، بدوکی، ته لنجی، چتربازی، زلزله و سیلاب و بحران مدیریت امداد و ... ختم شد و گاه گداری نیز پابه پای شان تا لب گور رفتیم!

سازمان عریض و طویلی به نام "بهزیستی" بنیان نهادیم و به زعم خود برای "زیست بهتر" مردمان سرزمین مان، برنامه ریختیم و استراتژی تعریف کردیم اما سرانجامش شد "کارتن خوابی"،"گورخوابی"،"رکورد طلاق" ،"اعتیاد" و...

سال ها به نام "مدیریت بحران"، مانور برگزار کردیم و "زلزله های فرضی" پشت سرگذاشتیم و مقصد نهایی مان شد، مثلا" امداد بحران زلزله و سیل!!

همه تلاش های توسعه ای و مدیریت انرژی مان منتهی شد به "پراید" و " تیبا" و جاده های مرگ و از آن سوی نیز "سدسازی" و بنیان های سازه ای و مرده روداصفهان و دریاچه مرگ ارومیه و ریزگردهای نمکی و آهکی و ...
ختم به خیرترین شان "انرژی هسته ای"، "مناقشه اتمی" و "برجام" که آن هم بی فرجام و متأسفانه "بدفرجام" شد!

و جالب اینکه همه و همه این ها و بسیار آنهایی که مجال ذکرشان نیست، به یک سوی نظر داشتند و آن "توسعه" به ظاهر پایدار بود!

نمی دانم " توسعه " را خوب معنا نکردیم یا راه را مناسب اختیار نکردیم و یا خوب نرفتیم!

هر چه بود قطارمان سرعت گرفت و با پیچ جاده پیچید و پیچید تا اینکه جاده، پیچید و قطارمان نپیچید و "رزمندگی" در ته درها، نصیب بردیم!

این بار نیز "ریزعلی خواجوی" دیگری نیاز بود تا "شعله زندگی" بیفروزد و از ابرام مان بر تداوم راه رفته و بد رفته، منصرف مان گرداند!

که صد البته این بار نه ناجی در ردای "دهقان فداکار، بلکه در مقام "استاد هوشیار" نیاز بود تا چراغی برفروزد و "توسعه" را معنایی "پایدار" آفریند..

او و چون اویی چند، این بار نیز آمدند تا باز ما جهان سومی ها را بر عادات دیرین مان، هشداری دهند که همواره چشم به راه اهورا، شاه یا منجی نباشیم و #خود نیز خودی باشیم و #توتم خود را از همان اوان کودکی، در مسیر توسعه پرداخت کنیم ...


مخلص کلام، امروز به لطف #حجم، مهندس #محمد_درویش و همدلان شان، عزیزی پیش روی مان و بر میز "گفت و گو" قرار گرفت که ایامی گوشه عزلت اختیار کرد تا شاید آن همه فریاد شلیک شده در گوش حاکمیت را مجالی دهد و به زعم خودشان "به هنگام روز تنگنا و ایام پنجری ماشین حاکمیت نیز، رمقی برای یاری ذخیره داشته باشد!"

اتفاقا" همان نیز امروز دروازه ای برای انتقادش گشود...

بله،حضور ارزنده #محسن_رنانی عزیز، [آن استاد هوشیار و جسور دانشگاه که مناقشه اتمی را به #آب، رشوه حاکمیت زنجیر کرد تا من و ما بفهمیم زیر پوست شهر و کشور را]، در اولین "گفت و گوی راهبردی #حجم، مغتنم شمردیم و همان مجالی آفرید تا به نام کمپین مهربانی های کوچک(نسخه آغازین سال های ۹۴ الی ۹۷ بنیاد توسعه صلح و مهربانی)، فریاد فروخورده اش را قدر نهیم و بگوییم اگر "قدر" ندانیمش شاید که نه درویشی مان کلاهی از نمد روزگار رساند و نه پارسایی مان در بهشت موعود نوایی و سرپناهی نصیب گرداند!

فرصت چسبیدیم و #تندیس_سپاس سال در حوزه توسعه و دانشگاه تقدیمش کردیم تا یادآوری کرده باشیم که اگر هنوز "توسعه" رمقی دارد در این سرای، به لطف او و امثال اوست و ما قدردان این تلاش های مدفون در سونامی سانسورها، کم لطفی ها و بی توجهی هاییم...

و صدالبته که حضور #کاک_آروین عزیزم، جمع ارزشمندی از کنشگران مدنی ایران زمین و نکته گویی های بزرگان و نیز تندیس و لوح تجلیل و هدایای ان جی اوی #حجم نیز بر مبارکی نشست فزود...

سپاس و هزاران سپاس آن #مهربان_راهبر #توسعه_پایدار و همه #راهبرد_اندیشان سرزمین مان را که امروز #استراتژیست_محور، می اندیشند و #راهبردی و هوشیارانه به پیش مان می رانند و همگی شایسته تکریم و تجلیل و تقدیر شایسته تلاش شان هستند ک صدالبته درویشی ما، مجال بسیار نمی دهد و اگر هم فرصتی هست، بسیار کم و ناقابل است اما همان را نیز چون "ستاره دریایی" به دریا بازگردندان، پذیرفته ایم و از این حیث خوشحالیم😓

@sopskf
----------
@chaleshegoftegoo

#بازنشر با ویرایش مختصر
Forwarded from شفیع بهرامیان *روزنامه‌نگار
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#چالش_اهدای_خون_برای_زندگی🩸

🩸هموطنان عزیز، همکاران ارجمند

🩸ضمن عرض تبریک صمیمانه عید نوروز و آرزوی سلامتی برای تک‌تک شما ارجمندان، بدلیل تعطیلات عید و همچنین #خود_قرنطینگی قسمت زیادی از مردم، متاسفانه ذخایر و #بانک_خون استان در وضعیت چندان مساعدی نیست.

🩸از عموم هموطنان و همکارانی که مشکلی برای اهدای خون ندارند بالاخص در گروه‌های +A و O، دعوت می‌کنیم برای نجات جان بیماران تالاسمی، سرطانی، هموفیلی و جراحی و غیره که شدیداً برای #ادامه_زندگی نیازمند همین خون من و شما هستند، به مراکز خون‌گیری سازمان انتقال خون در شهر خود مراجعه نمایند.

🩸در این روزهایی که از ترس #مرگ_کرونایی، #زندگی_در_خانه را پیشه کرده‌ایم، فراموش نکنیم ذخایر خون استان که کمتر از یک ماه قابلیت نگهداری ندارند، در حال اتمام‌اند و چشمان منتظر تعداد زیادی از کودکان و نوجوانان و شهروندان بیمار به همت من و شماست.

🩸محیط انتقال و دریافت خون مطابق آخرین پروتکل‌های سازمان بهداشت جهانی، هر لحظه استریل می‌شود

#چالش_اهدای_خون_برای_زندگی
#مسئولیت_اجتماعی
#به_یاری_همنوعان_خود_بشتابیم
#به_همدیگر_رحم_کنیم
#شفیع_بهرامیان
#رکن_چهارم

@roknechaharom