Forwarded from عکس نگار
🌹کمپین مهربانی های کوچک🌹
#نمونه_۱۷۵
رئوف آذری،ایده پرداز و مدیرکمپین
@Raoufazari
-۲۷ #بهمن_ماه_۹۵🔸 #بلوچستان_۳
🌹مهربانی با انجیر معابد🌹
از چابهار به طرف اقیانوس هند که بروی، "جاده ساحلی چابهار به گواتر پیش روی شماست که تقریبا ته ایران است و مرز دریایی با پاکستان!
در مسیر چابهار به گواتر در منطقه #لیپار ساحل #کوپان سر
(kopan sar)
قرار دارد.
ساحلش هنوز ساحل دریای عمان است و بعد از آن ساحل اقیانوسی هند شروع می شود!"
درختهای زیبای #ولّو
( valloo)
توجهمان را جلب کردند و چند اصله #نخل_خرما و همچنین یک چاه آب شیرین در چند صد متری ساحل با پمپ بادی شکسته اش، که نشانه هایی نامبارک و پیام هایی بدشگون از خشکسالی های پی درپی می داد!
و نیز کمی این وری ترِ منطقه #لیپار که همزمان نام تالابی هم است که به پیشنهاد آقای #دادکریم_شیخ_زاده که خود بومی محل و از روستای #دمبدف است با کمک اهالی و بودجه شخصی احداث شده است.👏
در ساحل #کوپان_سر توقف کوتاهی داشتیم تا از لابه لای درختان #ولّو، درختی ویژه را که گویا چترمهرگشوده اش، غریب نواز است،زیارت کنیم.
#انجیر_معابد، همچنان که از نامش پیداست درختی است که #میوه ای معنوی دارد که همان، #ریشه_الهام_بخش آنست!
#ریشه های که پر می گشایند، اوج می گیرند و در آن بالا، #ریش_ریش می زنند و با تواضعی بی مثال، سرخم می کنند و سوی #خاک می آیند تا باز #تولدی_دیگر از جنس خود، نوید دهند...
درخت #انجیر_معابد، را معجزه طبیعت یافتم تا الهام بخشد آدمی را که #ریشه_در_خاک داشتن در اوج گشودگی بال در آسمان، زیبنده است!
افسوس که این #معجزه_طبیعت، به شدت در برابر #خشم_طبیعت_کُشِ آدمی، #زخم_خورده بود!
نشانِ #تیغ_یادگارنویسان، آثار #بازمانده های #عیش و #نوشِ #تخریب_گرانِ طبیعت در جای جای وسعت چند ده متری چتر این #درخت_چند_صد_ساله و گویا هزارساله، مشهود بود😭
دل #دوستدار_زیست_محیط، مگر از پاره آهن باشد و گرنه به درد خواهد آمد و فریاد برخواهد آورد، بی وفایی #طبیعت_ستیزان را به نسبت #مادر_زندگی!
آستین بالا زدم و #تریبون_همدلی نیز یار شد و #در_مدار_مهر، #افق_علم به یاری طلبید تا جمع یاران، #باران_مهر به طبیعت پاشند و آثار #تخریب_گری ها از سیمای #انجیر_معابد و محیط پیرامونی اش، بزدایند...
اینگونه تصویری مینیاتوری از طبیعت زیبای #همدلی_با_زیست_محیط و آن #درخت_الهام_بخش، خلق شد تا در خاطرات سفرم به #بلوچستان، ماندگار شود و از طرفی خوراکی برای کانال #انجمن_باڵــوێـــزانی_ژیــــنگە و نیز گزارش #مهربانی، #کمپین_مهربانی_های_کوچک گردد.
سپاس همه مهر همسفران و میزبانان که در #پاکسازی محیط #انجیر_معابد، یار شدند.
#انجیر_معابد، #سرمایه_نمادین ایران زمین است، پاس بداریمش...
🌹👏🌹
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مهربانی_با_زیست_محیط
#انجیر_معابد
-----
شما نیز به جمع ما بپیوندید تا مهربانی های تان را ماندگار کنید👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLGWfyVvmh8gEw
#نمونه_۱۷۵
رئوف آذری،ایده پرداز و مدیرکمپین
@Raoufazari
-۲۷ #بهمن_ماه_۹۵🔸 #بلوچستان_۳
🌹مهربانی با انجیر معابد🌹
از چابهار به طرف اقیانوس هند که بروی، "جاده ساحلی چابهار به گواتر پیش روی شماست که تقریبا ته ایران است و مرز دریایی با پاکستان!
در مسیر چابهار به گواتر در منطقه #لیپار ساحل #کوپان سر
(kopan sar)
قرار دارد.
ساحلش هنوز ساحل دریای عمان است و بعد از آن ساحل اقیانوسی هند شروع می شود!"
درختهای زیبای #ولّو
( valloo)
توجهمان را جلب کردند و چند اصله #نخل_خرما و همچنین یک چاه آب شیرین در چند صد متری ساحل با پمپ بادی شکسته اش، که نشانه هایی نامبارک و پیام هایی بدشگون از خشکسالی های پی درپی می داد!
و نیز کمی این وری ترِ منطقه #لیپار که همزمان نام تالابی هم است که به پیشنهاد آقای #دادکریم_شیخ_زاده که خود بومی محل و از روستای #دمبدف است با کمک اهالی و بودجه شخصی احداث شده است.👏
در ساحل #کوپان_سر توقف کوتاهی داشتیم تا از لابه لای درختان #ولّو، درختی ویژه را که گویا چترمهرگشوده اش، غریب نواز است،زیارت کنیم.
#انجیر_معابد، همچنان که از نامش پیداست درختی است که #میوه ای معنوی دارد که همان، #ریشه_الهام_بخش آنست!
#ریشه های که پر می گشایند، اوج می گیرند و در آن بالا، #ریش_ریش می زنند و با تواضعی بی مثال، سرخم می کنند و سوی #خاک می آیند تا باز #تولدی_دیگر از جنس خود، نوید دهند...
درخت #انجیر_معابد، را معجزه طبیعت یافتم تا الهام بخشد آدمی را که #ریشه_در_خاک داشتن در اوج گشودگی بال در آسمان، زیبنده است!
افسوس که این #معجزه_طبیعت، به شدت در برابر #خشم_طبیعت_کُشِ آدمی، #زخم_خورده بود!
نشانِ #تیغ_یادگارنویسان، آثار #بازمانده های #عیش و #نوشِ #تخریب_گرانِ طبیعت در جای جای وسعت چند ده متری چتر این #درخت_چند_صد_ساله و گویا هزارساله، مشهود بود😭
دل #دوستدار_زیست_محیط، مگر از پاره آهن باشد و گرنه به درد خواهد آمد و فریاد برخواهد آورد، بی وفایی #طبیعت_ستیزان را به نسبت #مادر_زندگی!
آستین بالا زدم و #تریبون_همدلی نیز یار شد و #در_مدار_مهر، #افق_علم به یاری طلبید تا جمع یاران، #باران_مهر به طبیعت پاشند و آثار #تخریب_گری ها از سیمای #انجیر_معابد و محیط پیرامونی اش، بزدایند...
اینگونه تصویری مینیاتوری از طبیعت زیبای #همدلی_با_زیست_محیط و آن #درخت_الهام_بخش، خلق شد تا در خاطرات سفرم به #بلوچستان، ماندگار شود و از طرفی خوراکی برای کانال #انجمن_باڵــوێـــزانی_ژیــــنگە و نیز گزارش #مهربانی، #کمپین_مهربانی_های_کوچک گردد.
سپاس همه مهر همسفران و میزبانان که در #پاکسازی محیط #انجیر_معابد، یار شدند.
#انجیر_معابد، #سرمایه_نمادین ایران زمین است، پاس بداریمش...
🌹👏🌹
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مهربانی_با_زیست_محیط
#انجیر_معابد
-----
شما نیز به جمع ما بپیوندید تا مهربانی های تان را ماندگار کنید👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLGWfyVvmh8gEw
Forwarded from عکس نگار
🗝کمپین مهربانی های کوچک🔓🔒
🌷نمونه ۲۱۹🔏
🖊رئوف آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۲۲# اردیبهشت ۹۶
🌷قهرمان مهربانی🌷
تصور عموم بر اینست که قلب های بزرگ در کالبد انسان های با تجربه وسالخورده جای خوش می کنند و این بزرگی سال است که بزرگی عقل را سبب می شود!
اما گاه تلنگری نیاز است تا برداشت ما و فهم ما اصلاح شود...
تنها ۱۲ سال سن دارد!
بی اسباب بازی پا گرفته و بی الگو، کدبانو شده و بی مادر، مادر شده اما باکره مادر!
هنوز دانش آموز بود که معلم هم شد!
دو برادر بزرگ تر دارد که یکی #کولبر_آرماتور بند است و دیگری #کولبر_فنرساز!
تعجب نکنید شب کولبراند و روز آرماتوربند و فنرساز!
اما زمستان یک پای ثابت کولبری بوده اند اگر رونقی در آن بوده باشد!
او فقط با ۱۲ سال سن، مادر این دو برادر و کدبانوی منزل مجردی شان نیز هست!
او همچنین کلاس ششم است و خانم معلم و مدیر مدرسه مریم هر روز درسی، او را بر نیمکت ها می بینند و #ته_نها خواهر ۵ ساله اش را نیز!
مجبور است #ته_نها را با خودش ببرد، چون تنها گذاشتن #ته_نها در خانه، برایش عذاب آور است!
او #مادر_ته_نها هم هست به اضافه دو برادرش نیز...
مدرسه که تعطیل می شود، کتاب و قلمش را در کیف می نهد و دست ته نها را می گیرد و سریع خود را به آشپزخانه که چه عرض کنم، تاریکخانه می رساند تا دوبرادرش را قوت نیمروزی دهد!
سخت تر اما شب هایی است که دو برادر به کولبری می روند!
تک و تنها با #ته_نها، خواهرش می ماند و در این برهوت تنهایی، در حاشیه روستابزرگ شهرستان، مجبور است لالایی ترس و اضظراب بخواند!
او و ته نها آرزویی ندارند و برادرکوچک نیز!
اما آن برادر بزرگ خانواده ۴ نفری بدون پدر و مادر، آرزویی بزرگ دارد😭
می پرسم، آرزوی بزرگت چیست؟!
گفت:" کولبری!"
گفتم چطور مگر؟!
گفت:" بعد از ریزش بهمن منطقه بیوران و فوت چند کولبر، عمویم که البته دور از ما نیز زندگی می کند، اجازه کولبری نداده و نمی دهد!
اما واقعا" تامین هزینه های منزل استیجاری برای مان دشوار است و آرزو دارم عموجان دیگر مزاحم مان نشود و بتوانیم شب ها، کولبری کنیم!
بغضم می ترکد و هق هق می گریم که منصور و آریا دلداری ام می دهند!
آخه مگر این هم آرزو می خواهد؟!!!
ما کجای دنیا واقع شده ایم و #سردشت، اولین شهر مسکونی قربانی شیمیایی جهان کجا؟!
اما بیشتر گریه ام برای اوست که می دانم در غیاب برادربزرگ مجبور می شود، شب ها را تنهای تنها، برای #ته_نها مادری کند!
از او می پرسم، سختت نیست وقتی دو برادر شب ها، تنهای تان می گذارند و می روند!
می گفت: "اوایل که این خانه استیجاری آمدیم بسیار می ترسیدم، اما الان دیگر به این تاریکخانه عادت کرده ام!"
می گویم با این زندگی، می خواهی به کجا برسی؟!
سرش را پایین می گیرد و می گوید: "به سلامتی و شعف برادران و خواهرم....."
اینجاست که ایده پرداز و مدیر کمپین مهربانی های کوچک، در خود فرو می ریزد و از شرم حضور در محضر آن مهربانوی کدبانو، عرق شرم جاری می سازد...
چندتا از بر و بچه های شبکه فعالان مدنی ونیز کمپین مهربانی های کوچک و جمعیت امام علی(ع) نیز همراهند و می دانم آنان نیز حال و روز خوشی ندارند در مقابل #قهرمان_بزرگ_مهربانی، #مهربان_طوبی عزیز🌷⚘🌺
تندیس باید ساخت از این همه بزرگی همت و روح بزرگ #طوبی!
آن #مادر_کوچولویِ #مهربان_بزرگِ سردشتی...
🌷🌷🌷
#قهرمان_بزرگ
#مادر_کوچولو
#طوبی_تنها
#کولبر
#جمعیت_امام_علی
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
🌷نمونه ۲۱۹🔏
🖊رئوف آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۲۲# اردیبهشت ۹۶
🌷قهرمان مهربانی🌷
تصور عموم بر اینست که قلب های بزرگ در کالبد انسان های با تجربه وسالخورده جای خوش می کنند و این بزرگی سال است که بزرگی عقل را سبب می شود!
اما گاه تلنگری نیاز است تا برداشت ما و فهم ما اصلاح شود...
تنها ۱۲ سال سن دارد!
بی اسباب بازی پا گرفته و بی الگو، کدبانو شده و بی مادر، مادر شده اما باکره مادر!
هنوز دانش آموز بود که معلم هم شد!
دو برادر بزرگ تر دارد که یکی #کولبر_آرماتور بند است و دیگری #کولبر_فنرساز!
تعجب نکنید شب کولبراند و روز آرماتوربند و فنرساز!
اما زمستان یک پای ثابت کولبری بوده اند اگر رونقی در آن بوده باشد!
او فقط با ۱۲ سال سن، مادر این دو برادر و کدبانوی منزل مجردی شان نیز هست!
او همچنین کلاس ششم است و خانم معلم و مدیر مدرسه مریم هر روز درسی، او را بر نیمکت ها می بینند و #ته_نها خواهر ۵ ساله اش را نیز!
مجبور است #ته_نها را با خودش ببرد، چون تنها گذاشتن #ته_نها در خانه، برایش عذاب آور است!
او #مادر_ته_نها هم هست به اضافه دو برادرش نیز...
مدرسه که تعطیل می شود، کتاب و قلمش را در کیف می نهد و دست ته نها را می گیرد و سریع خود را به آشپزخانه که چه عرض کنم، تاریکخانه می رساند تا دوبرادرش را قوت نیمروزی دهد!
سخت تر اما شب هایی است که دو برادر به کولبری می روند!
تک و تنها با #ته_نها، خواهرش می ماند و در این برهوت تنهایی، در حاشیه روستابزرگ شهرستان، مجبور است لالایی ترس و اضظراب بخواند!
او و ته نها آرزویی ندارند و برادرکوچک نیز!
اما آن برادر بزرگ خانواده ۴ نفری بدون پدر و مادر، آرزویی بزرگ دارد😭
می پرسم، آرزوی بزرگت چیست؟!
گفت:" کولبری!"
گفتم چطور مگر؟!
گفت:" بعد از ریزش بهمن منطقه بیوران و فوت چند کولبر، عمویم که البته دور از ما نیز زندگی می کند، اجازه کولبری نداده و نمی دهد!
اما واقعا" تامین هزینه های منزل استیجاری برای مان دشوار است و آرزو دارم عموجان دیگر مزاحم مان نشود و بتوانیم شب ها، کولبری کنیم!
بغضم می ترکد و هق هق می گریم که منصور و آریا دلداری ام می دهند!
آخه مگر این هم آرزو می خواهد؟!!!
ما کجای دنیا واقع شده ایم و #سردشت، اولین شهر مسکونی قربانی شیمیایی جهان کجا؟!
اما بیشتر گریه ام برای اوست که می دانم در غیاب برادربزرگ مجبور می شود، شب ها را تنهای تنها، برای #ته_نها مادری کند!
از او می پرسم، سختت نیست وقتی دو برادر شب ها، تنهای تان می گذارند و می روند!
می گفت: "اوایل که این خانه استیجاری آمدیم بسیار می ترسیدم، اما الان دیگر به این تاریکخانه عادت کرده ام!"
می گویم با این زندگی، می خواهی به کجا برسی؟!
سرش را پایین می گیرد و می گوید: "به سلامتی و شعف برادران و خواهرم....."
اینجاست که ایده پرداز و مدیر کمپین مهربانی های کوچک، در خود فرو می ریزد و از شرم حضور در محضر آن مهربانوی کدبانو، عرق شرم جاری می سازد...
چندتا از بر و بچه های شبکه فعالان مدنی ونیز کمپین مهربانی های کوچک و جمعیت امام علی(ع) نیز همراهند و می دانم آنان نیز حال و روز خوشی ندارند در مقابل #قهرمان_بزرگ_مهربانی، #مهربان_طوبی عزیز🌷⚘🌺
تندیس باید ساخت از این همه بزرگی همت و روح بزرگ #طوبی!
آن #مادر_کوچولویِ #مهربان_بزرگِ سردشتی...
🌷🌷🌷
#قهرمان_بزرگ
#مادر_کوچولو
#طوبی_تنها
#کولبر
#جمعیت_امام_علی
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
Forwarded from اتچ بات
روهینگیاها، شرمنده ایم...
فعالیت اخیر اختیارم #صلح است و #مهربانی!
امروز اما؛
شرم دارم از #نوبل، #نهرو ، #گاندی و #مادر_ترزا
چرا که #صلح به یغما رفت و #استقلال به سراب رسید و #مهربانی به دام افتاد!
امروز نمی دانم آنان شایستگانی که جایزه #صلح_نوبل گرفته اند چگونه می توانند در آن جایزه بنگرند و به خود ببالند وقتی می بینند که خانم #سوچی و بسیاری دیگر نیز همسنگ شان است؟!
امروز نمی دانم روح استقلال طلب و آزادی خواه اولین نخست وزیر هندوستان جناب #نهرو در چه حالی است وقتی می بیند جایزه بنیادش در تاقچه افتخارات خانم #سوچی برق می زند؟!
امروز نمی دانم #ناپلئون_بناپارت چه حس و حالی دارد وقتی نشان #فرمانده (لژیون دنور) را بر شانه خانم #سوچی می بیند؟!
امروز نمی دانم روح #ساخاروف و اندیشه #اتحادیه_اروپا، در کدامین آسمان ابری در حال سقوط است، وقتی #اندیشه_دگم هم کیشان #خانم_سوچی را می بینند و #اندیشه_درحصار دموکراسی تباران سرزمین دموکراسی خانم سوچی را؟!
امروزه نمی دانم حال و وضع #مادر_ترزا، #دوک_الینگتون، #آریتا_فرانکلین، #آلین_گرینسپن و سایر دریافت کنندگان بالاترین جایزه مدنی ایالت متحده آمریکا که بادستان رییس جمهورهای وقت آن سامان متبرک شده است، چگونه است و از چه زاویه ای به خود و جایزه شان می نگرند وقتی به یاد می آورند که روزی #خانم_سوچی نیز همان جایزه را به پاس فعالیت مدنی اش دریافت کرده بود؟!
امروز نمی دانم مردمان سوئد و #اولاف_پالمه، چگونه خود را در آیینه وجدان تاریخ می نگرند وقتی در دستان #خانم_سوچی، جایزه #ترقی_خواهانه و #بشردوستانه خود را از دور نظاره می کنند؟!
و #سیمون_بولیوار را نمی دانم که امروز چگونه اوضاع نابسامان دو اقلیم ونزوئلا و میانمار #خانم_سوچی را رصد می کند و خود را قضاوت می نماید؟!
و نمی دانم آن طبیعت دوستان و نهنگ پرستان اروپایی و آمریکایی چگونه خود را مقابل آیینه وجدان خواهند نکریست وقتی به پای نجات نهنگی همت شان قطار می شد و اما در مقابل #ترور_انسانیت در میانمار و گوشه گوشه این جهان، سکوت اختیار کرده اند؟!
و اما رسانه ها و کارگردانان رسانه ها و نیز سازمان های ملی و بین المللی حقوق بشری و ... را نمی دانم چگونه به قضاوت خود خواهند پرداخت و چه خواهند نگاشت وقتی ماکت وجود خود را در قبال آن جنایات بشری در میانمار مرور می کنند؟!
و نمی دانم امروز خود را چگونه ببخشم وقتی که روزی برای دریافت آن همه نشان و جایزه و مدال، #مهربانی به خرج دادم و بانویی را تحسین کردم که نمی دانستم عاقبتش چه خواهد شد؟!
افسوس که روزگار گذشته نه به خواست من و نه دستور بزرگان، بازگشتنی نیست و باید قبول کرد گاهی همه ما راهی رفته داشته ایم که نمی بایست برویم...
عزمی نابجا کرده ایم که نباید می کردیم و تحسینی نابجا داشته ایم که امروز افسوسش نصیب می بریم...
امروز اما می دانم که در جغرافیای کار و فعالیت اخیراختیارم، چه نابسامان #نامهربانی می بارد و چه وحشتناک #صلح_ترور_می شود!
و همین ما را بس که با چالشی دیگر و جانی دیگر، عزم در چالش #صلح_و_مهربانی نهیم تا شاید دیگر ارواح و نگاه شایستگان، #صلح_و_مهربانی را قلب نبینند و افسوس نخورند...
*رئوف آذری، صبحگاه ۱۴ شهریور۹۶
*فعال صلح و مهربانی
@havalani_ashti
@kindness_challenge
فعالیت اخیر اختیارم #صلح است و #مهربانی!
امروز اما؛
شرم دارم از #نوبل، #نهرو ، #گاندی و #مادر_ترزا
چرا که #صلح به یغما رفت و #استقلال به سراب رسید و #مهربانی به دام افتاد!
امروز نمی دانم آنان شایستگانی که جایزه #صلح_نوبل گرفته اند چگونه می توانند در آن جایزه بنگرند و به خود ببالند وقتی می بینند که خانم #سوچی و بسیاری دیگر نیز همسنگ شان است؟!
امروز نمی دانم روح استقلال طلب و آزادی خواه اولین نخست وزیر هندوستان جناب #نهرو در چه حالی است وقتی می بیند جایزه بنیادش در تاقچه افتخارات خانم #سوچی برق می زند؟!
امروز نمی دانم #ناپلئون_بناپارت چه حس و حالی دارد وقتی نشان #فرمانده (لژیون دنور) را بر شانه خانم #سوچی می بیند؟!
امروز نمی دانم روح #ساخاروف و اندیشه #اتحادیه_اروپا، در کدامین آسمان ابری در حال سقوط است، وقتی #اندیشه_دگم هم کیشان #خانم_سوچی را می بینند و #اندیشه_درحصار دموکراسی تباران سرزمین دموکراسی خانم سوچی را؟!
امروزه نمی دانم حال و وضع #مادر_ترزا، #دوک_الینگتون، #آریتا_فرانکلین، #آلین_گرینسپن و سایر دریافت کنندگان بالاترین جایزه مدنی ایالت متحده آمریکا که بادستان رییس جمهورهای وقت آن سامان متبرک شده است، چگونه است و از چه زاویه ای به خود و جایزه شان می نگرند وقتی به یاد می آورند که روزی #خانم_سوچی نیز همان جایزه را به پاس فعالیت مدنی اش دریافت کرده بود؟!
امروز نمی دانم مردمان سوئد و #اولاف_پالمه، چگونه خود را در آیینه وجدان تاریخ می نگرند وقتی در دستان #خانم_سوچی، جایزه #ترقی_خواهانه و #بشردوستانه خود را از دور نظاره می کنند؟!
و #سیمون_بولیوار را نمی دانم که امروز چگونه اوضاع نابسامان دو اقلیم ونزوئلا و میانمار #خانم_سوچی را رصد می کند و خود را قضاوت می نماید؟!
و نمی دانم آن طبیعت دوستان و نهنگ پرستان اروپایی و آمریکایی چگونه خود را مقابل آیینه وجدان خواهند نکریست وقتی به پای نجات نهنگی همت شان قطار می شد و اما در مقابل #ترور_انسانیت در میانمار و گوشه گوشه این جهان، سکوت اختیار کرده اند؟!
و اما رسانه ها و کارگردانان رسانه ها و نیز سازمان های ملی و بین المللی حقوق بشری و ... را نمی دانم چگونه به قضاوت خود خواهند پرداخت و چه خواهند نگاشت وقتی ماکت وجود خود را در قبال آن جنایات بشری در میانمار مرور می کنند؟!
و نمی دانم امروز خود را چگونه ببخشم وقتی که روزی برای دریافت آن همه نشان و جایزه و مدال، #مهربانی به خرج دادم و بانویی را تحسین کردم که نمی دانستم عاقبتش چه خواهد شد؟!
افسوس که روزگار گذشته نه به خواست من و نه دستور بزرگان، بازگشتنی نیست و باید قبول کرد گاهی همه ما راهی رفته داشته ایم که نمی بایست برویم...
عزمی نابجا کرده ایم که نباید می کردیم و تحسینی نابجا داشته ایم که امروز افسوسش نصیب می بریم...
امروز اما می دانم که در جغرافیای کار و فعالیت اخیراختیارم، چه نابسامان #نامهربانی می بارد و چه وحشتناک #صلح_ترور_می شود!
و همین ما را بس که با چالشی دیگر و جانی دیگر، عزم در چالش #صلح_و_مهربانی نهیم تا شاید دیگر ارواح و نگاه شایستگان، #صلح_و_مهربانی را قلب نبینند و افسوس نخورند...
*رئوف آذری، صبحگاه ۱۴ شهریور۹۶
*فعال صلح و مهربانی
@havalani_ashti
@kindness_challenge
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#مهربانی را از #مادر باید آموخت🌷
قدر #مادران_روزگار را بدانیم که روزها از دست رفتنی اند...
@kindness_challenge
قدر #مادران_روزگار را بدانیم که روزها از دست رفتنی اند...
@kindness_challenge
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🗝کمپین مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 نمونه ۲۶۷ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۱۶ #شهریور ۹۶
🌷 پدرمهربان بلوط 🌷
در عصری بسر می بریم که ساختن بسیار سخت و دشوار و تخریب بسی آسان و سهل است!
البته این شاید مبنای فلسفه رنج و سختی نهفته در خلقت انسان باشد اما تحمل انسان بودن در این برهه از زمان، صبر ایوبی می طلبد و تداوم و ماندگاری در مسیر پاسداشت و اعتلای منزلت انسانی، گنج قارونی!
در خاطرمان ثبت است که همین چندسال قبل، در بغل گوش مان در سهر سردشت، یک شبه چندها هکتار #جنگل_بلوط، که از ۵۰ تا ۱۰۰ سال زمان برده بود تا جان گیرند و سایه دهند و ثمر، یک شبه با تیغ بلدوزر با خاک یکسان شدند و فردا، پس فردای آن نیز جمعی مسئول و معتمد، سینه جلو انداختند تا بر نعش هزاران اصله درخت بلوط چندین ساله، #کلنگ_روبان_دار، بر زمین زنند و آغازی بر آبادی بر ویرانه ای را جشن گیرند!
آن طرف تر اما، فعالان #چالش_جهانی_بلوط، به جرم غرس نهال و بذر بلوط، #گواهینامه و هویت شناسایی از دست دادند و عزیزی نیز پست مردم سپارش!
و ده ها نمونه عینی و تاریخی از این نوع نامهربانی از کوچک تا بزرگ!
با مرور اوراق این تاریخ بود که #عظمت_کار مهربان بزرگ، #مظفر_افشار و همدل و همراهانش را فهم کردم!
دیرزمانی بود که هم او می خواندمان و هم خود عطش دیدار آن بزرگمهربان در ذهن می پروراندیم تا اینکه آخرین برنامه فصلی تیم کوهنوردی مان(قندیل)، بستری آفرید تا با تغییری جمع پسند در مسیر رسیدن به قله #کلونچین_زردکوه بختیاری، در شهر بهشتی #چشمه_های_جوشان ایران زمین، #خرم_آباد، بر سفره مهر خانواده ای فرود آییم که مهرشان بی مثال و درس آموز بود.
دقایقی بسیار در ورودی شهر، شخصا" منتظر استقبال مان ماند و سپس با #باغچه_سبزش مهمان عطر یاس و جمال بلوط مان کرد!
صبحانه ای از مهربانی کافی بود تا بیشتر در اقیانوس مهرشان فرو رویم و آنگاه که تعارف و ابرام و اصرار مادرانه #مهربان_پروانه، را برای ماندگاری نهار بر سفره مهرشان تجربه کردیم، غرق در اقیانوس لطف شان شدیم و ناخودآگاه، چند ساعت بر زمان ماندگاری گروه در سرزمین سبزشان فزودیم!
مهربان #پدر_بلوط، بزرگوارانه و صبورانه راهنمای بازدیدمان از #دریاچه_کیو، خانه مرغابی ها، چشمه های جوشان پیاده روهای شهر، رودخانه جاری در دل شهر، #بلوط_های_دست_کاشت پارک ها و خیابان ها، فلک الافلاک و در نهایت #بام_خرم_آباد شد و آنجا بود که متر به متر که بالا رفتیم، کیلو کیلو بر وزن اجتماعی آن بزرگ مهربان بیشتر وقوف یافتیم...
همان جا نیز آن #شاعر_شریف خرم آبادی از پدری گفت که #بلوط را صبورانه در دل صخره های سخت وسعتی ۱۸ هکتاری در اوج فشار و تنهایی پرورد و امروز ما شاهد جنگلی بودیم به وسعت همت مهندس #مظفر_افشار و معناداری مهربانی همسرش، #پروانه_سوری و دیگر همدلانش #کشوری و...!
احساس حقارت بسیار می کردیم اگر که آستین بالانمی زدیم و بر بام خرم آباد و در دل جنگل دست ساز مهندس، بلوطی و دو #نهال_بلوط به نام #سفیران_صلح_مهربانی #سردشت، یادگار نمی کاشتیم و همزمان با دستان مبارک آن بلوطبان عاشق پیشه متبرکش نمی کردیم...
دقایق چه نامهربانانه مسیر سرازیری در پیش گرفتند و چه زود، دیر شد و ما ناچار به ترک دیارمهربان بزرگان و شهرچشمه های جوشان شدیم!
اما لنگر انداخته بودیم تا چیزی بگوییم و سپاسی داشته باشیم...
واقعیت اینست که زبان مان به درد لکنت گرفتار آمد و شاخه گلی که پیش آورده بودیم رنگ از رخسار پراند و لوح تجلیل مان در میان واژه های کم محتوا در قبال آن بزرگمهربانی ها، غرق در عرق شد ولی از وظیفه ذاتی خود نگذشتیم و شهامت تقدیم تحفه درویشی به خود دادیم و آغاز و پایان دیدار را به جمال گُل سرخ و فحوای واژه سپاس، غنا بخشیدیم و یک واژه ترکیبی تعهد کردیم به فرهنگ اصطلاحات دوستداران زیست محیط بیفزاییم و آن اطلاق عنوان مبارک #مادر_بلوط_ایران، به #شایسته_همسر مهربان #پدر_بلوط_ایران، مهربانو #پروانه_سوری بود🌷
سپاس مهربانی های بزرگ مهربان #مظفر_افشار و مهربانو #پروانه_سوری و همدلان همراه شان ...
تا بادا مهرورزی های شان مستدام بادا...
🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#پدر_بلوط_ایران
#مادر_بلوط_ایران
#مهربانی_با_طبیعت
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
🌷🖊 نمونه ۲۶۷ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۱۶ #شهریور ۹۶
🌷 پدرمهربان بلوط 🌷
در عصری بسر می بریم که ساختن بسیار سخت و دشوار و تخریب بسی آسان و سهل است!
البته این شاید مبنای فلسفه رنج و سختی نهفته در خلقت انسان باشد اما تحمل انسان بودن در این برهه از زمان، صبر ایوبی می طلبد و تداوم و ماندگاری در مسیر پاسداشت و اعتلای منزلت انسانی، گنج قارونی!
در خاطرمان ثبت است که همین چندسال قبل، در بغل گوش مان در سهر سردشت، یک شبه چندها هکتار #جنگل_بلوط، که از ۵۰ تا ۱۰۰ سال زمان برده بود تا جان گیرند و سایه دهند و ثمر، یک شبه با تیغ بلدوزر با خاک یکسان شدند و فردا، پس فردای آن نیز جمعی مسئول و معتمد، سینه جلو انداختند تا بر نعش هزاران اصله درخت بلوط چندین ساله، #کلنگ_روبان_دار، بر زمین زنند و آغازی بر آبادی بر ویرانه ای را جشن گیرند!
آن طرف تر اما، فعالان #چالش_جهانی_بلوط، به جرم غرس نهال و بذر بلوط، #گواهینامه و هویت شناسایی از دست دادند و عزیزی نیز پست مردم سپارش!
و ده ها نمونه عینی و تاریخی از این نوع نامهربانی از کوچک تا بزرگ!
با مرور اوراق این تاریخ بود که #عظمت_کار مهربان بزرگ، #مظفر_افشار و همدل و همراهانش را فهم کردم!
دیرزمانی بود که هم او می خواندمان و هم خود عطش دیدار آن بزرگمهربان در ذهن می پروراندیم تا اینکه آخرین برنامه فصلی تیم کوهنوردی مان(قندیل)، بستری آفرید تا با تغییری جمع پسند در مسیر رسیدن به قله #کلونچین_زردکوه بختیاری، در شهر بهشتی #چشمه_های_جوشان ایران زمین، #خرم_آباد، بر سفره مهر خانواده ای فرود آییم که مهرشان بی مثال و درس آموز بود.
دقایقی بسیار در ورودی شهر، شخصا" منتظر استقبال مان ماند و سپس با #باغچه_سبزش مهمان عطر یاس و جمال بلوط مان کرد!
صبحانه ای از مهربانی کافی بود تا بیشتر در اقیانوس مهرشان فرو رویم و آنگاه که تعارف و ابرام و اصرار مادرانه #مهربان_پروانه، را برای ماندگاری نهار بر سفره مهرشان تجربه کردیم، غرق در اقیانوس لطف شان شدیم و ناخودآگاه، چند ساعت بر زمان ماندگاری گروه در سرزمین سبزشان فزودیم!
مهربان #پدر_بلوط، بزرگوارانه و صبورانه راهنمای بازدیدمان از #دریاچه_کیو، خانه مرغابی ها، چشمه های جوشان پیاده روهای شهر، رودخانه جاری در دل شهر، #بلوط_های_دست_کاشت پارک ها و خیابان ها، فلک الافلاک و در نهایت #بام_خرم_آباد شد و آنجا بود که متر به متر که بالا رفتیم، کیلو کیلو بر وزن اجتماعی آن بزرگ مهربان بیشتر وقوف یافتیم...
همان جا نیز آن #شاعر_شریف خرم آبادی از پدری گفت که #بلوط را صبورانه در دل صخره های سخت وسعتی ۱۸ هکتاری در اوج فشار و تنهایی پرورد و امروز ما شاهد جنگلی بودیم به وسعت همت مهندس #مظفر_افشار و معناداری مهربانی همسرش، #پروانه_سوری و دیگر همدلانش #کشوری و...!
احساس حقارت بسیار می کردیم اگر که آستین بالانمی زدیم و بر بام خرم آباد و در دل جنگل دست ساز مهندس، بلوطی و دو #نهال_بلوط به نام #سفیران_صلح_مهربانی #سردشت، یادگار نمی کاشتیم و همزمان با دستان مبارک آن بلوطبان عاشق پیشه متبرکش نمی کردیم...
دقایق چه نامهربانانه مسیر سرازیری در پیش گرفتند و چه زود، دیر شد و ما ناچار به ترک دیارمهربان بزرگان و شهرچشمه های جوشان شدیم!
اما لنگر انداخته بودیم تا چیزی بگوییم و سپاسی داشته باشیم...
واقعیت اینست که زبان مان به درد لکنت گرفتار آمد و شاخه گلی که پیش آورده بودیم رنگ از رخسار پراند و لوح تجلیل مان در میان واژه های کم محتوا در قبال آن بزرگمهربانی ها، غرق در عرق شد ولی از وظیفه ذاتی خود نگذشتیم و شهامت تقدیم تحفه درویشی به خود دادیم و آغاز و پایان دیدار را به جمال گُل سرخ و فحوای واژه سپاس، غنا بخشیدیم و یک واژه ترکیبی تعهد کردیم به فرهنگ اصطلاحات دوستداران زیست محیط بیفزاییم و آن اطلاق عنوان مبارک #مادر_بلوط_ایران، به #شایسته_همسر مهربان #پدر_بلوط_ایران، مهربانو #پروانه_سوری بود🌷
سپاس مهربانی های بزرگ مهربان #مظفر_افشار و مهربانو #پروانه_سوری و همدلان همراه شان ...
تا بادا مهرورزی های شان مستدام بادا...
🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#پدر_بلوط_ایران
#مادر_بلوط_ایران
#مهربانی_با_طبیعت
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLHIA5Qmdu33Yw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
Telegram
Forwarded from اتچ بات
🗝کمپین مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 نمونه ۳۲۶ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۲۹ #اسفند ۹۶
🌷بزرگ مهربان سال🌷
مدت هاست ذهن را می کاویم و گزارش های مهربانی را و حتی بسیاری از گروه ها و کانال های تلگرامی و شبکه های اجتماعی را ورق می زنیم!
در کمپین نیز فراخوانی داده شد تا شاید آن گمشده را بیابیم اما نیافتیم!
کار کار سختی بود و بسیار سخت!
آخه، تعدد و تکثُّرشان آنقدر زیاد بود که یافتن او، از بین آن همه جمعیت کاری بس سخت بود!
یک،دو و سه نبودند، ده و بیست و سی نیز!
آمار از صد و هزار و صدهزار و حتی میلیون نیز بیشتر شده بود و شما نیز حق خواهید داد که کارسختی در پیش داشته ایم.
بسیار بودند و بسیار و بسیارشان را از نزدیک زیارت کرده بودیم اما باز به اقناع نرسیدیم کدامیک، گزینه ماست...
مناسبت ها را کاویدیم تا شاید ذهن مان تلنگری بخورد که ناگاه فهمیدیم، #روز_مادر نزدیک است و چه خوب می شد، نشان بزرگ مهربانی کمپین، نصیب مادران سرزمین مان شود!
وقتی تنها در لابه لای بیش از سیصد گزارش مهربانی مدیرنگار، جست و جو کردیم، در گزارشی به وارسته مادرمهربان نگارنده رسیدیم و یکی از کاندیداها شد و در ادامه مادران بزرگوار دیگری به سبب دارایی نشانی و بسیار نشان از مهربانی، به سبد انتخاب فزوده شدند ...
اما باز وقتی که نوبت انتخاب نفر برتر فرا رسید، متوجه شدیم که با وجود تعدد کاندیداها و لطف بی مثال مادران و شباهت بسیار مهربانی های شان، چه سخت است که یکی بر دیگری و دیگران، ترجیح داده شود که آن هم مصیبتی می شد!
ناچار مجدد موتور جست و جو را البته باز در جغرافیای مهرمادران به حرکت در آوردیم و این بار اما با دقت و طمأنینه و صدالبته دلی گشاده تر و ذهنی فراخ تر، به کند و کاو پرداختیم، کندنی در دل حوادث و کاویدنی در خاطره پسارویدادها!
ناگاه ذهن نگارنده جرقه ای خورد و مُراد حاصل آمد و سوژه، هدف قرار گرفت!
نمی دانم این خصلت تاریخ است که گاه دربین ملت هایی، تکرار می شود یا اینکه معجزه ای در شرف رخ دادن بود که ما را به پیش راند و همان، مورد اقبال دیگران نیز قرار گرفت!
بعد از #مریم، آن بانوی منتخب خداوند، شاید که عیسی نامی، باکره مادری، تجربه نکرده باشد و اگر هم بوده باشد از نوع معمولی و در ردای #مادر_ترزایی نوعی که دیگر نیست و قاعدتا" تصورش نیز در دنیای فعلی سخت!
ولی این مدیر کمپین مهربانی های کوچک و سایر کنشگران مهرورز و مهربان جوی حاضر در کرمانشاه و پسارویداد #زلزله بودند که با چشمان نافذ، ذهن کنجاو و قلم پرسشگرشان، گمشده خود را یافتند!
بله، کاندیدای حاصل از جرقه ذهن نگارنده، سریع چون پیشنهادی به روی میز مذاکره آمد و عجیب که در طرفةالعینی، به توافق تمام شمار نایل آمد...
منتخب جمع توافق، مشخص گردید و راه های وصول به آن، بارها در اماکن چهارگانه رصد شد ولی توفیقی برای زیارت حاصل نیامد تا اینکه روزها نیز از فرخنده روز مادر سپری شد!
چاره ای نبود یا از خیر کاندیدای مورد توافق باید گذشت می شد یا ابرام و اصرار به ملاقات رودررو، به روشی دیگر، پاسخ داده می شد!
ناچار شدیم به رسم عقدهای وکالتی، دفتر تجلیل خود را بگشاییم و به وکالت و از راه دور، #تندیش_سپاس کمپین مهربانی های کوچک را، مزین کنیم به نام #شایسته_مادری که #باکره_بودنش، معجزه ای دیگر یا رویدادی در پسارویداد بود و داستان آن خود هفتادمن کاغذ می طلبید...
باری به هرجهت، بنا بر این نهاده شد تا #تندیس_سپاس کمپین مهربانی های کوچک، به صورت نیابتی و تنها بر بال رسانه شبکه اجتماعی سوار شود و تا دامن پرمهر آن شایسته مادر پسارویداد ایران زمین، به پرواز درآید...
لازم می دانیم سرانجام پروژه طاقت فرسای انتخاب و معرفی بزرگ مهربان کمپین مهربانی های کوچک را به نام مبارک مهربانویی ختم به لاک و مهر نماییم که بزرگوارانه در حق کودکان مناطق زلزله زده کرمانشاه و حتی نوجوانان، جوانان، میانسالان و بزرگسالانش نیز #مادری_کرد🌷
مهربانوی بزرگمهربان، #نرگس_کلباسی عزیز که چون مادری تمام عیار، شبه قاره هند تا جغرافیای ماد را گَز کرد و متر نمود و پیمود تا در کُنج سفیدچادرهای امدادی مناطق زلزله زده، تاریخ را تکرار کرد...
درود بر او که عنوان #بزرگ_مهربان و #مهربانوی_باکره_مادر، را تنها و تنها برازنده خصال نکو، اراده ی پولادین و گوهر درون خود ساخت...
تندیس سپاس بزرگ مهربان کمپین، تقدیم وجود نازنین آن وارسته مادر، #نرگس_کلباسی عزیز باد...
❤💐❤
🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#بزرگ_مهربان_سال
#تندیس_سپاس
#مادر_سال
#باکره_مادر
#نرگس_کلباسی
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/Ahy1TDwcjLFay-gvaJBVYw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
🌷🖊 نمونه ۳۲۶ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش ۲۹ #اسفند ۹۶
🌷بزرگ مهربان سال🌷
مدت هاست ذهن را می کاویم و گزارش های مهربانی را و حتی بسیاری از گروه ها و کانال های تلگرامی و شبکه های اجتماعی را ورق می زنیم!
در کمپین نیز فراخوانی داده شد تا شاید آن گمشده را بیابیم اما نیافتیم!
کار کار سختی بود و بسیار سخت!
آخه، تعدد و تکثُّرشان آنقدر زیاد بود که یافتن او، از بین آن همه جمعیت کاری بس سخت بود!
یک،دو و سه نبودند، ده و بیست و سی نیز!
آمار از صد و هزار و صدهزار و حتی میلیون نیز بیشتر شده بود و شما نیز حق خواهید داد که کارسختی در پیش داشته ایم.
بسیار بودند و بسیار و بسیارشان را از نزدیک زیارت کرده بودیم اما باز به اقناع نرسیدیم کدامیک، گزینه ماست...
مناسبت ها را کاویدیم تا شاید ذهن مان تلنگری بخورد که ناگاه فهمیدیم، #روز_مادر نزدیک است و چه خوب می شد، نشان بزرگ مهربانی کمپین، نصیب مادران سرزمین مان شود!
وقتی تنها در لابه لای بیش از سیصد گزارش مهربانی مدیرنگار، جست و جو کردیم، در گزارشی به وارسته مادرمهربان نگارنده رسیدیم و یکی از کاندیداها شد و در ادامه مادران بزرگوار دیگری به سبب دارایی نشانی و بسیار نشان از مهربانی، به سبد انتخاب فزوده شدند ...
اما باز وقتی که نوبت انتخاب نفر برتر فرا رسید، متوجه شدیم که با وجود تعدد کاندیداها و لطف بی مثال مادران و شباهت بسیار مهربانی های شان، چه سخت است که یکی بر دیگری و دیگران، ترجیح داده شود که آن هم مصیبتی می شد!
ناچار مجدد موتور جست و جو را البته باز در جغرافیای مهرمادران به حرکت در آوردیم و این بار اما با دقت و طمأنینه و صدالبته دلی گشاده تر و ذهنی فراخ تر، به کند و کاو پرداختیم، کندنی در دل حوادث و کاویدنی در خاطره پسارویدادها!
ناگاه ذهن نگارنده جرقه ای خورد و مُراد حاصل آمد و سوژه، هدف قرار گرفت!
نمی دانم این خصلت تاریخ است که گاه دربین ملت هایی، تکرار می شود یا اینکه معجزه ای در شرف رخ دادن بود که ما را به پیش راند و همان، مورد اقبال دیگران نیز قرار گرفت!
بعد از #مریم، آن بانوی منتخب خداوند، شاید که عیسی نامی، باکره مادری، تجربه نکرده باشد و اگر هم بوده باشد از نوع معمولی و در ردای #مادر_ترزایی نوعی که دیگر نیست و قاعدتا" تصورش نیز در دنیای فعلی سخت!
ولی این مدیر کمپین مهربانی های کوچک و سایر کنشگران مهرورز و مهربان جوی حاضر در کرمانشاه و پسارویداد #زلزله بودند که با چشمان نافذ، ذهن کنجاو و قلم پرسشگرشان، گمشده خود را یافتند!
بله، کاندیدای حاصل از جرقه ذهن نگارنده، سریع چون پیشنهادی به روی میز مذاکره آمد و عجیب که در طرفةالعینی، به توافق تمام شمار نایل آمد...
منتخب جمع توافق، مشخص گردید و راه های وصول به آن، بارها در اماکن چهارگانه رصد شد ولی توفیقی برای زیارت حاصل نیامد تا اینکه روزها نیز از فرخنده روز مادر سپری شد!
چاره ای نبود یا از خیر کاندیدای مورد توافق باید گذشت می شد یا ابرام و اصرار به ملاقات رودررو، به روشی دیگر، پاسخ داده می شد!
ناچار شدیم به رسم عقدهای وکالتی، دفتر تجلیل خود را بگشاییم و به وکالت و از راه دور، #تندیش_سپاس کمپین مهربانی های کوچک را، مزین کنیم به نام #شایسته_مادری که #باکره_بودنش، معجزه ای دیگر یا رویدادی در پسارویداد بود و داستان آن خود هفتادمن کاغذ می طلبید...
باری به هرجهت، بنا بر این نهاده شد تا #تندیس_سپاس کمپین مهربانی های کوچک، به صورت نیابتی و تنها بر بال رسانه شبکه اجتماعی سوار شود و تا دامن پرمهر آن شایسته مادر پسارویداد ایران زمین، به پرواز درآید...
لازم می دانیم سرانجام پروژه طاقت فرسای انتخاب و معرفی بزرگ مهربان کمپین مهربانی های کوچک را به نام مبارک مهربانویی ختم به لاک و مهر نماییم که بزرگوارانه در حق کودکان مناطق زلزله زده کرمانشاه و حتی نوجوانان، جوانان، میانسالان و بزرگسالانش نیز #مادری_کرد🌷
مهربانوی بزرگمهربان، #نرگس_کلباسی عزیز که چون مادری تمام عیار، شبه قاره هند تا جغرافیای ماد را گَز کرد و متر نمود و پیمود تا در کُنج سفیدچادرهای امدادی مناطق زلزله زده، تاریخ را تکرار کرد...
درود بر او که عنوان #بزرگ_مهربان و #مهربانوی_باکره_مادر، را تنها و تنها برازنده خصال نکو، اراده ی پولادین و گوهر درون خود ساخت...
تندیس سپاس بزرگ مهربان کمپین، تقدیم وجود نازنین آن وارسته مادر، #نرگس_کلباسی عزیز باد...
❤💐❤
🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#بزرگ_مهربان_سال
#تندیس_سپاس
#مادر_سال
#باکره_مادر
#نرگس_کلباسی
گروه کمپین👇👇👇
https://t.iss.one/joinchat/Ahy1TDwcjLFay-gvaJBVYw
کانال چالش مهربانی
(گزیده گزارش مهربانی مهربانان)
@kindness_challenge
Telegram
attach 📎
🗝بنیادتوسعه صلح و مهربانی های کوچک 🔒 نمونه ۲۳ (نمایندگی جوانرود)
هماهنگی و گزارش:
#تیمور_مرادی
@moradi6
---------نگارش #مهرماه_۹۷
#مادر_تجلی_مهربانی_خداست
سالیان درازی است که مردم دیارمان، اورامانات در مقاطع مختلف زمانی و مکانی شاهد حضور خیرین عزیزی می باشد که بسته به نیاز هم نوعان شان، اقدام به عملی خدا پسندانه و ماندگار می کنند و با ایثار سرمایه خود مصائبی هرچند کم را مرتفع می نمایند. این عمل خیرخواهانه گاه در زمینه مدرسه سازی، و گاه بنیان گذاری مسجد،درمانگاه و نیز ورزشگاه و... نمود یافته است.
مردان و زنانی نیز بوده و هستند که با فکر روشن خویش،همپا با دیگر خیرین نیکوکار،با هزینه سرمایه خود در زمینه بهداشت و درمان مرهمی بر زخم ها و دردهای انسان ها بوده اند.
فراموش نگردد در انجام و اجرای کارهای عام المنفعه شهرمان مادرمهربان و خیّری همچون #مرحومه_صاحبه_عزیزی نیکو سرشت و سبز اندیش بوده اند که با تبلور ایثار و سخاوت طبع به فرزندانش وصیت نمود بعد از مرگ، منزلش را بفروش رسانده و درآمد حاصله برای #بیمارستان_جوانرود و تامین زمینه سلامت مردم دیارمان اهدا گردد.
#کمپین_مهربانی_های_کوچک_جوانرود
به پاس سخاوت و مهربانی مرحوم صاحبه عزیزی، به حضور خانواده ایشان شرفیاب شده و
#تندیس_مهربان_بزرگ و هدایای به رسم یادبود به بهزماندگان ایشان اهدا نمودند.
خداوند مراتب قربش را تعالی بیشتر بخشند.
🌷❤
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#نمایندگی_جوانرود
#تیمور_مرادی
#مادر
#تجلی_مهر_خداوند
#صاحبه_عزیزی
#تأمین_سلامت
#خیر_سلامت
@Sopskf
https://www.instagram.com/p/BoMWtnWgBq_/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=qc3fvtl7cpj6
هماهنگی و گزارش:
#تیمور_مرادی
@moradi6
---------نگارش #مهرماه_۹۷
#مادر_تجلی_مهربانی_خداست
سالیان درازی است که مردم دیارمان، اورامانات در مقاطع مختلف زمانی و مکانی شاهد حضور خیرین عزیزی می باشد که بسته به نیاز هم نوعان شان، اقدام به عملی خدا پسندانه و ماندگار می کنند و با ایثار سرمایه خود مصائبی هرچند کم را مرتفع می نمایند. این عمل خیرخواهانه گاه در زمینه مدرسه سازی، و گاه بنیان گذاری مسجد،درمانگاه و نیز ورزشگاه و... نمود یافته است.
مردان و زنانی نیز بوده و هستند که با فکر روشن خویش،همپا با دیگر خیرین نیکوکار،با هزینه سرمایه خود در زمینه بهداشت و درمان مرهمی بر زخم ها و دردهای انسان ها بوده اند.
فراموش نگردد در انجام و اجرای کارهای عام المنفعه شهرمان مادرمهربان و خیّری همچون #مرحومه_صاحبه_عزیزی نیکو سرشت و سبز اندیش بوده اند که با تبلور ایثار و سخاوت طبع به فرزندانش وصیت نمود بعد از مرگ، منزلش را بفروش رسانده و درآمد حاصله برای #بیمارستان_جوانرود و تامین زمینه سلامت مردم دیارمان اهدا گردد.
#کمپین_مهربانی_های_کوچک_جوانرود
به پاس سخاوت و مهربانی مرحوم صاحبه عزیزی، به حضور خانواده ایشان شرفیاب شده و
#تندیس_مهربان_بزرگ و هدایای به رسم یادبود به بهزماندگان ایشان اهدا نمودند.
خداوند مراتب قربش را تعالی بیشتر بخشند.
🌷❤
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#نمایندگی_جوانرود
#تیمور_مرادی
#مادر
#تجلی_مهر_خداوند
#صاحبه_عزیزی
#تأمین_سلامت
#خیر_سلامت
@Sopskf
https://www.instagram.com/p/BoMWtnWgBq_/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=qc3fvtl7cpj6
Instagram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی
🗝بنیادتوسعه صلح و مهربانی های کوچک 🔒 نمونه ۲۳ (نمایندگی جوانرود) هماهنگی و گزارش: #تیمور_مرادی @moradi6 ---------نگارش #مهرماه_۹۷ #مادر_تجلی_مهربانی_خداست سالیان درازی است که مردم دیارمان، اورامانات در مقاطع مختلف زمانی و مکانی شاهد حضور خیرین عزیزی می باشد…
بنیادتوسعه صلح و مهربانی های کوچک
نمونه ۲۸ (نمایندگی جوانرود)
هماهنگی و گزارش:
#تیمور_مرادی
@moradi6
🔘نگارش #آذرماه۹۷
#مادر_تجلی_عشق_و_مهربانی
نمی دانم در کجای تاریخ بشریت می توان مادرانی رنج کشیده،سخت کوش و مهربان ومهماندارتر از مادران روستایی دیارم ثلاث باباجانی زلزله زده پیدا کنم. همان مادرانی که سخت مشغول کارهستند در روستاهای که فقر امکانات و محرومیت دارند، همچنان با مهربانی و تلاش گرما بخش زندگی سرد امروزی هستند!!!!
#دایک_هاجر_محمودی یکی از همان مادران روستایی است، گرچه تمام مادران سرزمینم شایسته تقدیرند اما ایشان اندکی با مادران دیگر متفاوت است.بانویی که با همراهی و پشتیبانی همسردلسوز و کشاورزمهربان #خالو_احمد_عباسی در شرایطی بسیار سخت روزگار در روستا #زیارت_تمرخان_ثلاث_باباجانی الگو زیبا و مادری مهربان و نمونه درثمر نشاندن تک تک فرزندانش #دکتر_هوشیار_عباسی متخصص جراحی فک و صورت #برهان_عباسی کارشناس ارشد تاریخ #دکتر_عرفان_عباسی دکترای داروسازی #دکتر_روژین_عباسی دکترای دامپزشکی #بهیه_عباسی کارشناس تربیت بدنی #مصعب_عباسی پیش دانشگاهی از دل محرومیت تحویل جامعه داده است.
تندیس کمپین جوانرود،تقدیم شان.
نمونه ۲۸ (نمایندگی جوانرود)
هماهنگی و گزارش:
#تیمور_مرادی
@moradi6
🔘نگارش #آذرماه۹۷
#مادر_تجلی_عشق_و_مهربانی
نمی دانم در کجای تاریخ بشریت می توان مادرانی رنج کشیده،سخت کوش و مهربان ومهماندارتر از مادران روستایی دیارم ثلاث باباجانی زلزله زده پیدا کنم. همان مادرانی که سخت مشغول کارهستند در روستاهای که فقر امکانات و محرومیت دارند، همچنان با مهربانی و تلاش گرما بخش زندگی سرد امروزی هستند!!!!
#دایک_هاجر_محمودی یکی از همان مادران روستایی است، گرچه تمام مادران سرزمینم شایسته تقدیرند اما ایشان اندکی با مادران دیگر متفاوت است.بانویی که با همراهی و پشتیبانی همسردلسوز و کشاورزمهربان #خالو_احمد_عباسی در شرایطی بسیار سخت روزگار در روستا #زیارت_تمرخان_ثلاث_باباجانی الگو زیبا و مادری مهربان و نمونه درثمر نشاندن تک تک فرزندانش #دکتر_هوشیار_عباسی متخصص جراحی فک و صورت #برهان_عباسی کارشناس ارشد تاریخ #دکتر_عرفان_عباسی دکترای داروسازی #دکتر_روژین_عباسی دکترای دامپزشکی #بهیه_عباسی کارشناس تربیت بدنی #مصعب_عباسی پیش دانشگاهی از دل محرومیت تحویل جامعه داده است.
تندیس کمپین جوانرود،تقدیم شان.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز معلم کلاس ششم، فرصتی چند دقیقه ای به دانش آموزان داده بود تا فی البداهه، مطلبی در مورد #مادر، بنگارند.
#آروین_آذری، چنین توصیفی از مادر نگاشته بود...
سپاس از تلاش های ارزنده معلم بزرگوار،
جناب آقای حسن حسن بهرام👏
🌷❤🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#توصیف_مادر
#آروین_آذری
@sopskf
#آروین_آذری، چنین توصیفی از مادر نگاشته بود...
سپاس از تلاش های ارزنده معلم بزرگوار،
جناب آقای حسن حسن بهرام👏
🌷❤🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#توصیف_مادر
#آروین_آذری
@sopskf
🗝بنیادتوسعه صلح و مهربانی های کوچک 🔒
نمونه ۳۳ (نمایندگی جوانرود)
هماهنگی و گزارش:
#تیمور_مرادی
@moradi6
--------- #بهمن ماه ۹۷
#مادر_اسطوره_مهربانی
💫در توصیف مادر،کلام از گفتن باز می ماند و قلم سخت نارساست،چرا که مادر در استعاره نمی گنجد.مادر را باید سرچشمه نوازش و محبت بدانیم یا اقیانوس فداکاری؟ او را اسوه صبر و استقامت ذکر کنیم یا شیفته محبت و ایثار؟مادر واژه تحول و حرکت بخوانیم یا هنر آموز کتاب زندگی؟او را رمز عشق جاودانی بنگاریم یا کیمیای زندگانی!
#خانم_ناهید_بهرامی از دیار کرمانشاه یکی از همین مادران دیارمان است که با
#بخشش_قاتل_فرزندش زندگی دوباره به او بخشید و ایثار و فداکاری ایشان فقط در بخشش قاتل نبود بلکه در سال 1379 #یک_کلیه خودش به یک #زن_نیازمند اهدا کرد تا زندگی دوباره به او باز گرداندو مهربانی و انسانیت معنای دیگر بخشد.
#کمپین_مهربانی_های_کوچک_جوانرود بخاطر مهربانی های بزرگ او؛بخاطر دست های بذر افشان او؛و بخاطر ما که یادمان نرود دنیا از خوبی ها خالی نیست و زیر سقف خانه ایی و در گوشه ای از شهر کرمانشاه زنی نفس می کشد که قلبی به وسعت دنیا دارد به دیدارش رفتند.
#تندیس_مهربانی، برازنده شان🌷
نمونه ۳۳ (نمایندگی جوانرود)
هماهنگی و گزارش:
#تیمور_مرادی
@moradi6
--------- #بهمن ماه ۹۷
#مادر_اسطوره_مهربانی
💫در توصیف مادر،کلام از گفتن باز می ماند و قلم سخت نارساست،چرا که مادر در استعاره نمی گنجد.مادر را باید سرچشمه نوازش و محبت بدانیم یا اقیانوس فداکاری؟ او را اسوه صبر و استقامت ذکر کنیم یا شیفته محبت و ایثار؟مادر واژه تحول و حرکت بخوانیم یا هنر آموز کتاب زندگی؟او را رمز عشق جاودانی بنگاریم یا کیمیای زندگانی!
#خانم_ناهید_بهرامی از دیار کرمانشاه یکی از همین مادران دیارمان است که با
#بخشش_قاتل_فرزندش زندگی دوباره به او بخشید و ایثار و فداکاری ایشان فقط در بخشش قاتل نبود بلکه در سال 1379 #یک_کلیه خودش به یک #زن_نیازمند اهدا کرد تا زندگی دوباره به او باز گرداندو مهربانی و انسانیت معنای دیگر بخشد.
#کمپین_مهربانی_های_کوچک_جوانرود بخاطر مهربانی های بزرگ او؛بخاطر دست های بذر افشان او؛و بخاطر ما که یادمان نرود دنیا از خوبی ها خالی نیست و زیر سقف خانه ایی و در گوشه ای از شهر کرمانشاه زنی نفس می کشد که قلبی به وسعت دنیا دارد به دیدارش رفتند.
#تندیس_مهربانی، برازنده شان🌷
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جغرافیای واژگانی #مادر را اگر بشکافیم #مهربانی، #امنیت، #درمان، #رهگشایی از آن حاصل می آید!
جالب است بدانیم که محصول مهربانی، امنیت،درمان و رهگشایی مادر تمام شمار از #کان_درد است و #محرومیت!
چه معجزه خارق العاده ای است تبدیل #درد به #درمان و این جز با صنعت تبدیل شاهکارخلقت، میسور و ممکن نیست و شاید همان پتانسیل تبدیل درد به درمان وی است که منزلتش را چنان اوج بخشیده است که ورودیه #بهشت را از #دروازه_پای_مادران، ممکن ساخته است...
شاهکاران خلقت، کان مهربانی،امنیت،درمان و رهگشایی، مبارک یادروزتان تهنیت باد
❤🌷❤
رئوف آذری
فعال صلح و مهربانی- ۷ اسفندماه ۹۷
@sopskf
-----------
*نقل کلیپ از کانال پیج جواد قارایی عزیز(مستندایرانگرد)
جالب است بدانیم که محصول مهربانی، امنیت،درمان و رهگشایی مادر تمام شمار از #کان_درد است و #محرومیت!
چه معجزه خارق العاده ای است تبدیل #درد به #درمان و این جز با صنعت تبدیل شاهکارخلقت، میسور و ممکن نیست و شاید همان پتانسیل تبدیل درد به درمان وی است که منزلتش را چنان اوج بخشیده است که ورودیه #بهشت را از #دروازه_پای_مادران، ممکن ساخته است...
شاهکاران خلقت، کان مهربانی،امنیت،درمان و رهگشایی، مبارک یادروزتان تهنیت باد
❤🌷❤
رئوف آذری
فعال صلح و مهربانی- ۷ اسفندماه ۹۷
@sopskf
-----------
*نقل کلیپ از کانال پیج جواد قارایی عزیز(مستندایرانگرد)
سی و یکسال فراقِ ماحصل از جنگ
رئوف آذری*
#خلیل، ۳۱ سال قبل، در بحبوحه آوارگی پس از بمباران شیمیایی #حلبچه، از خانواده جدا و با هواپیما به شیراز منتقل می شود و سپس پدری فهمیده و مادری مهربان از راه می رسند و او را به فرزندی می پذیرند و بعدها در اصفهان، #محمد، نام می گیرد و در دامان مهر همان خانواده، جانی دوباره می گیرد و رشد می کند و در عنفوان جوانی، با دخترخاله ناتنی اش، ازدواج و این بار خود، در فراق خانواده اصلی اش، تشکیل خانواده می دهد!
سی و یکسال زمان کافیست تا یوسف فراق یعقوب و یعقوب فراق یوسف تحمل کند و بیش از این منطقی نیست و همان سبب می شود، پدراصفهانی، به سفارش روان شناسان، حقیقت ماجرا را واگوید و ساخت ذهنی #محمد را در هم ریزد و این آغاز سونامی ذهنی محمد می شود و چنانش پس می راند تا دوباره به حلبچه وصلش می کند و آزمایش DNA ثابت کند که مأوای اصلی اش را بازیابد...
#محمد، پس از ۳۱ سال می فهمد که #خلیل است اما ستوده نزد خداوند که در دامان مهرخانواده ای اصفهانی، جان پیرایی کرد و با انرژی وصف ناشدنی، مرزها را می گشاید و صدافسوس اما اولین ورودش باید زیارت قبر پدر باشد و سپس افتادن بر پای مادری که ۳۱سال در کمال ناامیدی از امید به زنده بودن خلیل واننهاد و همچنان چشم به راهش ماند!
#خلیل، اینک بر خلاف عرف، دو #مادر دارد و هر دو مادر نیز از شوق بهم رسیدن خوشحال!
خلیل اما می گوید:
"این تراژدی ترین معنای نهفته در تصاویری است که #جنگ، برای شان خلق کرده و اظهار امیدواری می کند که #صلح، مجالی برای رویارویی باقی نگذارد و دیگر کودکی و مادری درد کشنده فراق را تجربه نکند"!
#خلیل های روزگار بسیارند که #درد_فراق، زندگی شان را از معنا تهی کرده است...
بیایید همه همدل و رسا، در راستای ادای مسئولیت اجتماعی مان، ندای خلیل های روزگار را به گوش جنگ افروزان برسانیم تا شاید عبرتی گرفتند و دیگر جنگی دامان جان و انسانیت را نخراشد و کودکی با مادر و خانواده اش، به درد فراق گرفتار نشوند!🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مسئولیت_اجتماعی
#رسانه_برای_درمان
#محمد_خلیل
#کودک_حلبچه_ای
#فراق_سی_و_یکساله
#یاران_وصل
@MediaForPeace
@sopskf
-------
*فعال صلح و مهربانی
**نقل تصاویر از رسانه ماهواره ای پیام اقلیم کردستان
---------
https://www.instagram.com/p/BvEtKUrF_1K/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1mc2901rveshp
رئوف آذری*
#خلیل، ۳۱ سال قبل، در بحبوحه آوارگی پس از بمباران شیمیایی #حلبچه، از خانواده جدا و با هواپیما به شیراز منتقل می شود و سپس پدری فهمیده و مادری مهربان از راه می رسند و او را به فرزندی می پذیرند و بعدها در اصفهان، #محمد، نام می گیرد و در دامان مهر همان خانواده، جانی دوباره می گیرد و رشد می کند و در عنفوان جوانی، با دخترخاله ناتنی اش، ازدواج و این بار خود، در فراق خانواده اصلی اش، تشکیل خانواده می دهد!
سی و یکسال زمان کافیست تا یوسف فراق یعقوب و یعقوب فراق یوسف تحمل کند و بیش از این منطقی نیست و همان سبب می شود، پدراصفهانی، به سفارش روان شناسان، حقیقت ماجرا را واگوید و ساخت ذهنی #محمد را در هم ریزد و این آغاز سونامی ذهنی محمد می شود و چنانش پس می راند تا دوباره به حلبچه وصلش می کند و آزمایش DNA ثابت کند که مأوای اصلی اش را بازیابد...
#محمد، پس از ۳۱ سال می فهمد که #خلیل است اما ستوده نزد خداوند که در دامان مهرخانواده ای اصفهانی، جان پیرایی کرد و با انرژی وصف ناشدنی، مرزها را می گشاید و صدافسوس اما اولین ورودش باید زیارت قبر پدر باشد و سپس افتادن بر پای مادری که ۳۱سال در کمال ناامیدی از امید به زنده بودن خلیل واننهاد و همچنان چشم به راهش ماند!
#خلیل، اینک بر خلاف عرف، دو #مادر دارد و هر دو مادر نیز از شوق بهم رسیدن خوشحال!
خلیل اما می گوید:
"این تراژدی ترین معنای نهفته در تصاویری است که #جنگ، برای شان خلق کرده و اظهار امیدواری می کند که #صلح، مجالی برای رویارویی باقی نگذارد و دیگر کودکی و مادری درد کشنده فراق را تجربه نکند"!
#خلیل های روزگار بسیارند که #درد_فراق، زندگی شان را از معنا تهی کرده است...
بیایید همه همدل و رسا، در راستای ادای مسئولیت اجتماعی مان، ندای خلیل های روزگار را به گوش جنگ افروزان برسانیم تا شاید عبرتی گرفتند و دیگر جنگی دامان جان و انسانیت را نخراشد و کودکی با مادر و خانواده اش، به درد فراق گرفتار نشوند!🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مسئولیت_اجتماعی
#رسانه_برای_درمان
#محمد_خلیل
#کودک_حلبچه_ای
#فراق_سی_و_یکساله
#یاران_وصل
@MediaForPeace
@sopskf
-------
*فعال صلح و مهربانی
**نقل تصاویر از رسانه ماهواره ای پیام اقلیم کردستان
---------
https://www.instagram.com/p/BvEtKUrF_1K/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1mc2901rveshp
Instagram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی
سی و یکسال فراقِ ماحصل از جنگ رئوف آذری* #خلیل، ۳۱ سال قبل، در بحبوحه آوارگی پس از بمباران شیمیایی #حلبچه، از خانواده جدا و با هواپیما به شیراز منتقل می شود و سپس پدری فهمیده و مادری مهربان از راه می رسند و او را به فرزندی می پذیرند و بعدها در اصفهان، #محمد،…
#خرم آباد و فلسفه #بلوطبانی اش!
رئوف آذری*
گویند حوادث و اتفاقات هیچگاه خبر نمی کنند!
قُدما بسیار عاقل بوده اند که قبل از ظهور تکنولوژی و رشد فناوری ها، "علاج واقعه را قبل از وقوع" اندیشه کرده اند و شاید درس آموزی هوشیارانه در مکتب قُدما بوده که #مهندس_مظفر_افشار عزیز ما و هموندان طبیعت پاسدارش را چنین پرورده است که سال ها قبل از وقوع سیل، #بلوط را نشانه رفته بودند و از کف خیابان تا بام خرم آباد را با دستان مبارک شان، #بلوط_نشاء کرده بودند!
دیشب که سیل، خرم آباد را دربرگرفت، فوری تصویر دلرُبای مهندس افشار و مهربانوی وارسته شان در ذهنم نقش بست و خاطره سال گذشته و سفره مهر گشوده شان یادم آمد که چه سان بزرگوارانه، تمهیدات "علاج واقعه" را قبل از این سیل های بنیان کن، مطمع نظر گرفته بودند و چه بزرگوارانه #چالشگران_بلوط را در اقیانوس قلب خود عزیز داشتند تا شاید از آن چالش نیز #جوانه_ای بهر جغرافیای #صلح_و_مهربانی شان، جذب کنند که نه جوانه بلکه بنیاد و توسعه دهنده چالش را نیز به دام عنایت و مهرشان گرفتار ساختند و همان شد که ما نیز سهمی در نشاء بذر بلوط و غرس جوانه بلوط صلح و مهربانی در شهر خُرَّمِ بهشت آفرینان خرم آباد نصیب بردیم و خوشحالم که شاید دیشب، چندقطره از این سیلاب را با جوانه های بلوط مان در کف و بام خرم آباد نگهداشته باشیم و فشار ویرانگرانه اش را کمی و حداقل کمی کاسته باشیم اگر توانسته باشیم...
هزاران سپاس نیز #پدر_بلوط_ایران و #مهربانوی بزرگوارش که ما نیز به سهم خود عنوان #مادر_بلوط_ایران ش دادیم 👏
امید که در پساسیلاب نیز همواره تندرست و خرم زیند و ژینای خرم آباد را چون گذشته با بلوط های شان پاسدار باشند❤🌷❤
@sopskf
---------
*فعال صلح و مهربانی، توسعه دهنده چالش جهانی بلوط
**تصویر سیل دیشب خرم آباد نقل از کانال روزنامه قانون
https://www.instagram.com/p/Bvs-XWkFT_T/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=5tgtimj9bktn
رئوف آذری*
گویند حوادث و اتفاقات هیچگاه خبر نمی کنند!
قُدما بسیار عاقل بوده اند که قبل از ظهور تکنولوژی و رشد فناوری ها، "علاج واقعه را قبل از وقوع" اندیشه کرده اند و شاید درس آموزی هوشیارانه در مکتب قُدما بوده که #مهندس_مظفر_افشار عزیز ما و هموندان طبیعت پاسدارش را چنین پرورده است که سال ها قبل از وقوع سیل، #بلوط را نشانه رفته بودند و از کف خیابان تا بام خرم آباد را با دستان مبارک شان، #بلوط_نشاء کرده بودند!
دیشب که سیل، خرم آباد را دربرگرفت، فوری تصویر دلرُبای مهندس افشار و مهربانوی وارسته شان در ذهنم نقش بست و خاطره سال گذشته و سفره مهر گشوده شان یادم آمد که چه سان بزرگوارانه، تمهیدات "علاج واقعه" را قبل از این سیل های بنیان کن، مطمع نظر گرفته بودند و چه بزرگوارانه #چالشگران_بلوط را در اقیانوس قلب خود عزیز داشتند تا شاید از آن چالش نیز #جوانه_ای بهر جغرافیای #صلح_و_مهربانی شان، جذب کنند که نه جوانه بلکه بنیاد و توسعه دهنده چالش را نیز به دام عنایت و مهرشان گرفتار ساختند و همان شد که ما نیز سهمی در نشاء بذر بلوط و غرس جوانه بلوط صلح و مهربانی در شهر خُرَّمِ بهشت آفرینان خرم آباد نصیب بردیم و خوشحالم که شاید دیشب، چندقطره از این سیلاب را با جوانه های بلوط مان در کف و بام خرم آباد نگهداشته باشیم و فشار ویرانگرانه اش را کمی و حداقل کمی کاسته باشیم اگر توانسته باشیم...
هزاران سپاس نیز #پدر_بلوط_ایران و #مهربانوی بزرگوارش که ما نیز به سهم خود عنوان #مادر_بلوط_ایران ش دادیم 👏
امید که در پساسیلاب نیز همواره تندرست و خرم زیند و ژینای خرم آباد را چون گذشته با بلوط های شان پاسدار باشند❤🌷❤
@sopskf
---------
*فعال صلح و مهربانی، توسعه دهنده چالش جهانی بلوط
**تصویر سیل دیشب خرم آباد نقل از کانال روزنامه قانون
https://www.instagram.com/p/Bvs-XWkFT_T/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=5tgtimj9bktn
Instagram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی
#خرم آباد و فلسفه #بلوطبانی اش! رئوف آذری* گویند حوادث و اتفاقات هیچگاه خبر نمی کنند! قُدما بسیار عاقل بوده اند که قبل از ظهور تکنولوژی و رشد فناوری ها، "علاج واقعه را قبل از وقوع" اندیشه کرده اند و شاید درس آموزی هوشیارانه در مکتب قُدما بوده که #مهندس_مظفر_افشار…
🗝بنیادتوسعه صلح و مهربانی های کوچک 🔒
نمونه ۳۵ (نمایندگی جوانرود)
هماهنگی و گزارش:
#تیمور_مرادی
@moradi6
--------- #فروردین ماه ۹۸
#مادر_مهربان_پاوه
🔹 آنهایی که درپاوه زندگی میکنند.
#حاجیه_طوبی_حسینی بانوی پرآوازه شکسته بندوجراح محلی پاوه ای که بیش از پنجاه سال به حرفه جراح قدیمی #بدون_هیچگونه_هزینه مشغول بوده است می شناسند.
🔹مهربانی وشهرت وشفادستان همراه با دم مسیحائی که خداوند به همه مادران عطا نموده است موجب شده انسانهای زیادی ازشهرپاوه وحومه به منزلش بیایند ومداواشوند. جالب اینجاست هزینه که دلخواه بهش پرداخت میکنند به صندوق #بیماران_سرطانی_التیام_پاوه اهدا میکندو همیشه مهربانی هم به محیط زیست وپرندگان مجروح منطقه داشته ودارد.
#حاجیه_طوبی_حسینی کسی که از جراحان وشکسته بندمحلی قدیمی دیارمان به یادگارمانده وبی گمان میتوان این زن مومن وسخاوتمند #مادر_مهربان_پاوه نامید.
#کمپین_مهربانی_های_جوانرود
به رسم سپاس ومهربانی وسخاوت ایشان رهسپار شهرهزارماسوله پاوه شدندتا #تندیس_مهربانی راتقدیمش دارند.
🌷❤🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#نمایندگی_جوانرود
#تیمور_مرادی
#مهربان_مادر_پاوه_ای
#حاجیه_طوبی_حسینی
@Sopskf
-----
https://www.instagram.com/p/BwJ4m00lGYH/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=21q20e3mwte7
نمونه ۳۵ (نمایندگی جوانرود)
هماهنگی و گزارش:
#تیمور_مرادی
@moradi6
--------- #فروردین ماه ۹۸
#مادر_مهربان_پاوه
🔹 آنهایی که درپاوه زندگی میکنند.
#حاجیه_طوبی_حسینی بانوی پرآوازه شکسته بندوجراح محلی پاوه ای که بیش از پنجاه سال به حرفه جراح قدیمی #بدون_هیچگونه_هزینه مشغول بوده است می شناسند.
🔹مهربانی وشهرت وشفادستان همراه با دم مسیحائی که خداوند به همه مادران عطا نموده است موجب شده انسانهای زیادی ازشهرپاوه وحومه به منزلش بیایند ومداواشوند. جالب اینجاست هزینه که دلخواه بهش پرداخت میکنند به صندوق #بیماران_سرطانی_التیام_پاوه اهدا میکندو همیشه مهربانی هم به محیط زیست وپرندگان مجروح منطقه داشته ودارد.
#حاجیه_طوبی_حسینی کسی که از جراحان وشکسته بندمحلی قدیمی دیارمان به یادگارمانده وبی گمان میتوان این زن مومن وسخاوتمند #مادر_مهربان_پاوه نامید.
#کمپین_مهربانی_های_جوانرود
به رسم سپاس ومهربانی وسخاوت ایشان رهسپار شهرهزارماسوله پاوه شدندتا #تندیس_مهربانی راتقدیمش دارند.
🌷❤🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#نمایندگی_جوانرود
#تیمور_مرادی
#مهربان_مادر_پاوه_ای
#حاجیه_طوبی_حسینی
@Sopskf
-----
https://www.instagram.com/p/BwJ4m00lGYH/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=21q20e3mwte7
Instagram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی
🗝بنیادتوسعه صلح و مهربانی های کوچک 🔒 نمونه ۳۵ (نمایندگی جوانرود) هماهنگی و گزارش: #تیمور_مرادی @moradi6 --------- #فروردین ماه ۹۸ #مادر_مهربان_پاوه 🔹 آنهایی که درپاوه زندگی میکنند. #حاجیه_طوبی_حسینی بانوی پرآوازه شکسته بندوجراح محلی پاوه ای که بیش از پنجاه…
Forwarded from کانال انجمن طلایه داران طبیعت زاگرس
مهلقا گریه نکرد، مبارزه کرد !
زینب رحیمی
@iranfardamag
من و مادرم در حال عبور از کوچهای بودیم. عدهای به سمت ما سنگ پرتاب کردند. سنگی به صورت من خورد و من گریه کردم. مادرم به من گفت: مهلقا گریه نکن این یک مبارزه است. گریه نکن.
****
مادر محیط زیست ایران روز گذشته (۱۷ آبان ماه ۱۴۰۰) در سن ۱۰۴ سالگی از دنیا رفت. او را مادر محیط زیست ایران نام نهادهاند به این دلیل که از مروجان آموزشهای محیط زیستی و از پیشگامان مبارزه علیه تخریب و آلودگیهای منابع طبیعی و محیط زیست در ایران است.
مهلقا ملاح در تابستان سال ۱۲۹۶ به دنیا آمد. او نوه بیبیخانم استرآبادی از روزنامهنگاران عصر مشروطه، فرزند افضل وزیری از روزنامهنگاران و فعالان حقوق زنان و خواهرزاده علینقی وزیری از موسیقدانان سنتی ایران است.
ملاح بعد از اتمام دو دوره تحصیلی در دانشگاه تهران در رشته جامعهشناسی به فرانسه رفت و بعد از فارغالتحصیلی در رشته علوم اجتماعی در مقطع دکترا از دانشگاه سوربن فرانسه و گذراندن دورههای کتابداری در همین کشور، به ایران بازگشت و در کتابخانههای دانشگاه تهران مشغول بهکار شد. او در سالهای آغازین دهه ۵۰ رئیس کتابخانه موئسسه تحقیقات روانشناسی بود که به گفته خودش مطالعه کتابی با محوریت محیط زیست و آلودگیها در همان مقطع زمانی، او را به حوزه محیط زیست علاقهمند و البته دغدغهمند کرد.
او بعد از بازنشستگی، در سال ۱۳۷۳ سازمان غیر دولتی «جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست» را با همکاری همسرش «حسین ابوالحسنی» و چند استاد محیط زیست دیگر بنیاد نهاد و بدینترتیب کنشگری خود را در زمینه محیط زیست جدیت و هدفمندی بیشتری بخشید و در زمینه آموزش و تسهیلگری برای زنان خانهدار و کودکان فعالیت کرد.
مهلقا ملاح که معتقد بود؛ «باید تا آخرین لحظه عمر خدمت کنیم.»، آموزش را راه و روش خود برای خدمت به ایران انتخاب کرد. آن هم آموزش مفاهیم کاربردی محیط زیست. محیط زیستی که به گفته او منشا و مبدا هر انسان و موجودی است. شاید او همچون مادرش افضل وزیری که برای سوادآموزی و حضور دختران در مدارس تلاش و مبارزه بسیاری کرده بود و آموزش زنان را راه مهمی برای نجات ایران دانست برای همین هم تقریبا سه دهه پایانی عمر خود را صرف آموزش محیط زیستی کرد. به پاس همین تلاشها بود که در سال ۱۳۹۰ به عنوان بهترین شخصیت میراث طبیعی ایران برگزیده شد.
فعالیتهای این کنشگر محیط زیست بر آگاهیبخشی گروه و اقشار مختلف جامعه بهویژه زنان و کودکان متمرکز بود. برای همین هم سالها سعی کرد روشهای تفکیک زباله را از طریق آموزش شفاهی و رو در رو به زنان بیاموزد و شاگردانی را هم برای این آموزشها تربیت کرد.همچنین به گفته خودش در یک دوره چهار ساله توانست نسبت به آموزش محیط زیستی ۵۶۰ معلم اقدام کند هر چند سیاستهای آموزش و پرورش در دورههای بعد مانع ادامه فعالیت او در این زمینه شد.
مادر محیط زیست ایران از قطع درختان و بیابانی شدن ایران رنج میکشید و برای همین هم با کمک اعضای جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست که حالا در ۱۷ استان ایران ریشه دواندهاند، در مناسبتهای مختلف برای برگزاری و ترویج درختکاری اقدام میکرد.
او معتقد بود حالا که درباره محیط زیست و وضع نابسامان مدیریت منابع طبیعی ایران میداند باید صدایش را بلند کند. باید فریاد بیآبی را به گوش دیگران برساند. شاید با همین هدف هم مدتی نشریه «فریاد زمین» را با تمرکز روی موضوعات محیط زیستی راه انداخت.
ملاح فعالیت در حوزه محیط زیست را نه یک امر سرگرمکننده و مفرح بلکه یک مبارزه میدانست. او این را از مادرش آموخته بود. او در مستندی که درباره زندگی او توسط رخشان بنیاعتماد در سال ۱۳۹۲ ساخته شده خاطرهای از مادرش تعریف میکند که بسیار شنیدنی و قابل تامل است. این خاطره مربوط به دوران کودکی مهلقا ملاح و زمانهای است که زنان برای فعالیت اجتماعی و حتی پوشش با محدودیت بیشتر از دوره حاضر مواجه بودند. مادرش زنان را به پوشیدن روپوش توصیه میکرد تا در انجام فعالیتها آزادی عمل بیشتری داشته باشند. او تعریف میکند: «روزی من و مادرم در حال عبور از کوچهای بودیم. عدهای به سمت ما سنگ پرتاب کردند. سنگی به صورت من خورد و من گریه کردم. مادرم به من گفت: گریه نکن این یک مبارزه است. گریه نکن.»
متن کامل در instant view :
https://bit.ly/3mTPo7B
#مهلقا_ملاح
#بیبی_استرآبادی
#کنشگر_محیط_زیست
#مادر_محیط_زیست_ایران
https://t.iss.one/iranfardamag
زینب رحیمی
@iranfardamag
من و مادرم در حال عبور از کوچهای بودیم. عدهای به سمت ما سنگ پرتاب کردند. سنگی به صورت من خورد و من گریه کردم. مادرم به من گفت: مهلقا گریه نکن این یک مبارزه است. گریه نکن.
****
مادر محیط زیست ایران روز گذشته (۱۷ آبان ماه ۱۴۰۰) در سن ۱۰۴ سالگی از دنیا رفت. او را مادر محیط زیست ایران نام نهادهاند به این دلیل که از مروجان آموزشهای محیط زیستی و از پیشگامان مبارزه علیه تخریب و آلودگیهای منابع طبیعی و محیط زیست در ایران است.
مهلقا ملاح در تابستان سال ۱۲۹۶ به دنیا آمد. او نوه بیبیخانم استرآبادی از روزنامهنگاران عصر مشروطه، فرزند افضل وزیری از روزنامهنگاران و فعالان حقوق زنان و خواهرزاده علینقی وزیری از موسیقدانان سنتی ایران است.
ملاح بعد از اتمام دو دوره تحصیلی در دانشگاه تهران در رشته جامعهشناسی به فرانسه رفت و بعد از فارغالتحصیلی در رشته علوم اجتماعی در مقطع دکترا از دانشگاه سوربن فرانسه و گذراندن دورههای کتابداری در همین کشور، به ایران بازگشت و در کتابخانههای دانشگاه تهران مشغول بهکار شد. او در سالهای آغازین دهه ۵۰ رئیس کتابخانه موئسسه تحقیقات روانشناسی بود که به گفته خودش مطالعه کتابی با محوریت محیط زیست و آلودگیها در همان مقطع زمانی، او را به حوزه محیط زیست علاقهمند و البته دغدغهمند کرد.
او بعد از بازنشستگی، در سال ۱۳۷۳ سازمان غیر دولتی «جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست» را با همکاری همسرش «حسین ابوالحسنی» و چند استاد محیط زیست دیگر بنیاد نهاد و بدینترتیب کنشگری خود را در زمینه محیط زیست جدیت و هدفمندی بیشتری بخشید و در زمینه آموزش و تسهیلگری برای زنان خانهدار و کودکان فعالیت کرد.
مهلقا ملاح که معتقد بود؛ «باید تا آخرین لحظه عمر خدمت کنیم.»، آموزش را راه و روش خود برای خدمت به ایران انتخاب کرد. آن هم آموزش مفاهیم کاربردی محیط زیست. محیط زیستی که به گفته او منشا و مبدا هر انسان و موجودی است. شاید او همچون مادرش افضل وزیری که برای سوادآموزی و حضور دختران در مدارس تلاش و مبارزه بسیاری کرده بود و آموزش زنان را راه مهمی برای نجات ایران دانست برای همین هم تقریبا سه دهه پایانی عمر خود را صرف آموزش محیط زیستی کرد. به پاس همین تلاشها بود که در سال ۱۳۹۰ به عنوان بهترین شخصیت میراث طبیعی ایران برگزیده شد.
فعالیتهای این کنشگر محیط زیست بر آگاهیبخشی گروه و اقشار مختلف جامعه بهویژه زنان و کودکان متمرکز بود. برای همین هم سالها سعی کرد روشهای تفکیک زباله را از طریق آموزش شفاهی و رو در رو به زنان بیاموزد و شاگردانی را هم برای این آموزشها تربیت کرد.همچنین به گفته خودش در یک دوره چهار ساله توانست نسبت به آموزش محیط زیستی ۵۶۰ معلم اقدام کند هر چند سیاستهای آموزش و پرورش در دورههای بعد مانع ادامه فعالیت او در این زمینه شد.
مادر محیط زیست ایران از قطع درختان و بیابانی شدن ایران رنج میکشید و برای همین هم با کمک اعضای جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست که حالا در ۱۷ استان ایران ریشه دواندهاند، در مناسبتهای مختلف برای برگزاری و ترویج درختکاری اقدام میکرد.
او معتقد بود حالا که درباره محیط زیست و وضع نابسامان مدیریت منابع طبیعی ایران میداند باید صدایش را بلند کند. باید فریاد بیآبی را به گوش دیگران برساند. شاید با همین هدف هم مدتی نشریه «فریاد زمین» را با تمرکز روی موضوعات محیط زیستی راه انداخت.
ملاح فعالیت در حوزه محیط زیست را نه یک امر سرگرمکننده و مفرح بلکه یک مبارزه میدانست. او این را از مادرش آموخته بود. او در مستندی که درباره زندگی او توسط رخشان بنیاعتماد در سال ۱۳۹۲ ساخته شده خاطرهای از مادرش تعریف میکند که بسیار شنیدنی و قابل تامل است. این خاطره مربوط به دوران کودکی مهلقا ملاح و زمانهای است که زنان برای فعالیت اجتماعی و حتی پوشش با محدودیت بیشتر از دوره حاضر مواجه بودند. مادرش زنان را به پوشیدن روپوش توصیه میکرد تا در انجام فعالیتها آزادی عمل بیشتری داشته باشند. او تعریف میکند: «روزی من و مادرم در حال عبور از کوچهای بودیم. عدهای به سمت ما سنگ پرتاب کردند. سنگی به صورت من خورد و من گریه کردم. مادرم به من گفت: گریه نکن این یک مبارزه است. گریه نکن.»
متن کامل در instant view :
https://bit.ly/3mTPo7B
#مهلقا_ملاح
#بیبی_استرآبادی
#کنشگر_محیط_زیست
#مادر_محیط_زیست_ایران
https://t.iss.one/iranfardamag
Telegraph
مهلقا گریه نکرد، مبارزه کرد !
زینب رحیمی @iranfardamag من و مادرم در حال عبور از کوچهای بودیم. عدهای به سمت ما سنگ پرتاب کردند. سنگی به صورت من خورد و من گریه کردم. مادرم به من گفت: مهلقا گریه نگن این یک مبارزه است. گریه نکن. مادر محیط زیست ایران روز گذشته (۱۷ آبان ماه ۱۴۰۰) در…