بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
464 subscribers
1.78K photos
634 videos
137 files
2.12K links
عزم کرده ایم با موهبت #مهربانی و #صلح بر هژمونیِ ناصلحی در جهانشهر پایان دهیم.

مٲموریت ما:
#نشاء_بذر_مهربانی و #پرورش_جوانه_صلح

#Together_For_Peace
--------
Spread Of Peace & Small Kindness Foundation

لینک ارتباطی:
@Raouf_Azari
Download Telegram
با سپاس ویژه از مهندس زکریا احمدنژاد، که اولین طراحی زیبای شان را درپی فراخوان تغییر پروفایل، همرسانی کردند.

🙏
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#سردشت
#شهر_صلح_و_مهربانی
#خواست_جمعی

@sopskf
۵۳ سال قبل تر، ملاوسیم  فرزند ملاعبدالله باغ شیرین، از اهالی روستای بێلۆکە از توابع شهرستان میرآباد(منطقه سردشت)، در  نقطه ای به نام  داربڕان پایین دست شهر میرباد، ‌به سمت رودخانه زاب، درخت گلابی وحشی را پیوند می زند.

🔹این درخت پرثمر، هرساله حدود یک تن گلابی ثمر می دهد و بیش از  نیم قرن است، رهگذران  این مسیر، گلابی تُرد و تازه و خوش طعم نصیب می برند و ملا وسیم را دعا می کنند.
__
*سپاس از کاک محمدبزم آرا، بلوطبان پا به رکاب میرآباد
🌹🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#سردشت
#شهر_صلح_و_مهربانی
#سهم_من_از_صلح_سازی
#درختان_خیریه
#درخت_گلابی_ملاوسیم

@sopskf
🔸سلامی لبریز ازعشق و سجده ای بر خاک پاک دروازه شهر صلح و مهربانی

اینجا ورودی سردشت است و عبدالله صدیقی، سایکل توریست خراسانی، پس از سفر سه هزار کیلومتری اش، در آستانه ورود به شهر، به احترام خون شهدای شیمیایی، تاب آوری جانبازان شیمیایی و پیام صلح و مهربانی فعالان سردشت، پیشانی بر خاک سایید ...

۲۱مرداد ۱۴۰۳

🌹🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#سردشت
#شهر_صلح_و_مهربانی
#سهم_من_از_صلح_سازی

@sopskf
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#عبدالله_صدیقی،
ایثارگر  دوران جنگ با سابقه ۲۷ ماه خدمت در جبهه،
این روزها،
پا به رکاب شده و از زادگاهش #تایباد  در خراسان جنوبی تا به #سردشت-شهر صلح و مهربانی-،حدود سه هزار و پانصد کیلومتر را از شرق به غرب میهن پُرگُهر پیموده،  تا با ساییدن پیشانی بر این خاک مقدس، مراتب احترام خود به خون شهدا و تاب آوری جانبازان شیمیایی سردشت را  ابلاغ  و بر هموندی خود با  فعالان صلح و محیط سردشت در راه دشوار صلح سازی،  تٲکید نماید.

فعالان صلح و محیط زیست سردشت و بە ویژە بلوطبانان پا به رکاب، ضمن پیشوازی و مشایعت ۳۰ کیومتری، طی  دو شبانه روز  فرصت بازدید از محل اصابت بمب های شیمیایی و برخی  نمادهای صلح و مهربانی در مناطق گردشپذیر این شهر را  برای آن عزیز باهمت میسور ساختند و در نهایت ایشان را با شعار صلح و مهربانی به سمت بانه، بدرقه کردند.

این مرد بزرگ، قبل از خروج از سردشت، متعهد شدند تا مسئولیت خطیر #سفیر_صلح_و_مهربانی سردشت را در ادامه مسیر بر دوش کشند.

سپاس همت این بزرگ را..

🌹🌹

#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#سردشت
#شهر_صلح_و_مهربانی
#بلوطبانان_پا_به_رکاب
#صلح_نوازی
#سهم_من_از_صلح_سازی

@sopskf
چگونه، هورمون های شادی را تقویت کنیم و شاد باشیم...

+با سپاس از طراحی خوب مرجع هوشیارنت
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#شادی_افزایی
#هورمون_های_شادی
#چگونه_شاد_بمانیم؟

@sopskf
سردشت،
شهر
صلح و مهربانی

مورخی بومی، اشاره می کند که در روزگارانی نه چندن دور که از نعمت برق و تجهیزات سردکُن چون یخچال، بی بهره بودیم، در چند نقطه اطراف شهر و پای قله ستبر #گرده_سور، چاله های برفی یافتنی بودند که برای فصول گرم، برف را پس انداز می کردند.

اغلب، صاحبان این چاله برف ها و خیرین شهر، #کوزه_های_آب خیریه در معابر قرار می دادند تا رهگذران تشنه را، رفع تشنگی نذر کنند که مشهورترین،کوزه برفابی احمدی نازه،بوده است.

این اواخر، در کوچه #حەسار، مشاهده کردیم که در گوشه ای از دیوار حیاط ساختمان خانواده #حاج_اسماعیل_نیک_پی،
آبسردکُنی جاگذاری شده، که در کسری از ثانیه، مهمان ویژه بلوطبانان پا به رکاب وسایکل توریست تایبادی را سیراب کرد.

یادی شد از روزگاران مهربانی های کوچک و بزرگ گذشتگان و پیوند آن با ده ها پروژه کوچک و بزرگ مهربانان امروزی سردشتی و چه حظ بردیم از #بازفرینی_مدرن سنت های نکوی دیروز ...

مرحبا بر این مردم که نه با فریاد رنج ها، بلکه با فرآوری سنت های نکو، سرشت فرهیختگی شان را به نمایش می گذارند.

🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#شهر_صلح
#مهربانی_های_کوچک
#کوزه_های_برفابی


@sopskf
🖊 در تقدیس «صلح» 

✍️محمدحسین روانبخش


🔸تازه در مطبوعات شروع به کار کرده بودم. یک همکار و دوست جدیدم داستان کوتاهی نوشته بود که داد بخوانم و نظرم را بگویم. داستان درباره سربازی بود که در جنگ حاضر به جنگیدن نبود، حمله که شروع می‌شود با سربازان دیگر به طرف دشمن می‌دود ولی خودش را زمین می‌اندازد و در طول جنگ شبانه همان‌جا ثابت می‌ماند. در این ساعت‌های طولانی و دشوار با خود فکر می‌کند که چطور برای همیشه از جنگ بگریزد، نقشه می‌کشد که فرار کند یا خودش را مجروح کند، دعا می‌کند که آن‌شب را زنده بماند، به خانواده‌اش فکر می‌کند و... صبح که می‌شود حمله پایان یافته و اطرافش دیگر خبری نیست، برمی‌خیزد و منفجر می‌شود. او در طول شب روی مین خوابیده بود.

🔸هنوز مزه خواندن داستان زیر زبانم است و پیام زیبایی که داشت: در جنگ همه قربانی هستند، چه آن‌که می‌جنگد و چه آن‌که از جنگ می‌گریزد. جنگ چیز خوبی نیست! این را ما، نسلی که نوجوانی‌اش را با جنگ، با آژیر قرمز، با شهادت جوان‌های فامیل و محله، با کندن پناهگاه در حیاط مدرسه و تقدیس جنگ گذرانده، نسلی که جوانی‌اش را با مصیبت‌های بعد از جنگ تباه شده دیده و نسلی که هنوز هم سایه جنگ را بر سر کشور و خانواده‌اش می‌بیند، خوب می‌فهمد.

🔸این واقعیت را زنده‌یاد قیصر امین‌پور، به زبانی دیگر هم گفته بود، از زبان شهیدی که در لحظه پایان حیات خویش، آرزویی دیگر برای دیگران داشت:
شهيدی كه بر خاك می‌خفت
سرانگشت در خون خود می‌زد و می‌نوشت
دو سه حرف بر سنگ:
«به اميد پيروزی واقعی
نه در جنگ،
كه بر جنگ!»

🔸 در جایی و در همان سال‌های جوانی از محسن مخملباف خوانده بودم که «من چه کنم که صلح را حتی بر عدالت ترجیح می‌دهم. چرا که می‌پندارم ملت‌ها در نبود عدالت، نیمی از هستی خود را از دست می‌دهند اما در نبود صلح، همه آن را» (دیدن و ندیدن، ص ۵۹) و سال‌ها پس از آن این واقعیت را در غزه می‌بینم. 

🔸 می‌دانم که آرزوی صلح، آرزوی محالی است، همیشه جنگ‌طلبان و دژخیمانی چون چنگیز و هیتلر و نتانیاهو هستند. تاریخ‌دانی چون ویل دورانت نوشته است که «صلح فقط یک کلمه است!» اما من دلم می‌خواهد آنچه برای من، برای خانواده‌ام و برای هموطنانم مبنا و نزدیک و محتمل‌ترین گزینه ممکن باشد، همین «یک کلمه» باشد، کلمه‌ای که از آن «یک کلمه» دیگر که از دوران ناصری آرزوی ایرانیان است (قانون) هم مهم‌تر است!


نقل از:
🆔 @sokhanranihaa

----
#بازنشر
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#موهبت_صلح
@sopskf
چند سال قبل، با دوستی در فضای پُرابهام شبکه های اجتماعی، گفت و گویی انتقادی داشتیم که در نهایت، به مجادله ای دلگزا منتهی شد.

دقایقی نگذشته بود که از هر طرف، سیل عنایت و لطف دوستان ساری و جاری شد و هریک به نحوی، آن ذات ناچسب با چنین واکنشی و رویه غیر معمول مرا یادآور شده و سئوال کردند.🙏

گرچه هنوز هم خود را محق می دانم اما از شما چه پنهان، از آن تندی در سخن و قلم، احساس بدی یافتم و بلافاصله فردای روز، با آن عزیز، قراری گذاشتم و بر سفره شامی، هر آنچه که نیاز بود تا از آن فضای ابهام فاصله گیریم، در حق همدیگر ادا کردیم و در کمال سبکی دل و پالایش ذهن، از همدیگر خداحافظی کردیم.

شب دیر وقت بعد برگشت، قصد داشتم چند جمله ای بنگارم تا حس خوبم را به آن عزیز منتقل کنم که در همین اثنا، پیامی منقول از دوست، برادر و استاد نازنینم دکتر محمدخانی بر صفحه گوشی ظاهر شد.

چند جمله ای، بر پیشانی مطلب منقول چسباندم و بدون کم و کاست، به آن عزیز رساندم.

امروز و بعد از چندسال، چشمانم مجدد به پیام منقول واصله، منور شد و مناسب دیدم که آن را اینبار با هموندان عزیزم در این صفحه به اشتراک بگذارم بلکه همه ما از بهلول های زمانه، نکته ای برگیریم و با داشته های بیش خود، تلفیق تا شاید معجونی از خوردن سالم، سخن گفتن احسن و خوابیدنی نکو، بهره مند شویم.👇                    
____  
           بهلول و جنید بغدادی

شیخ جنید عازم سفر شد،و مریدان به دنبال او، شیخ احوال بهلول را پرسید.

گفتند او مردی دیوانه است. گفت او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس  او را در صحرایی یافتند.

شیخ پیش او رفت و در مقام حیرت مانده، سلام کرد.
بهلول جواب سلام او را داده پرسید چه کسی هستی؟
عرض کرد شیخ جنید بغدادی.

فرمود تویی که مردم را ارشاد می‌کنی؟ عرض کرد آری..

بهلول فرمود: طعام چگونه می خوری؟
عرض کرد اول بسم‌الله می‌گویم و از پیش خود می‌خورم و لقمه کوچک برمی‌دارم، به طرف راست دهان می‌گذارم و آهسته می‌جوم و به دیگران نظر نمی‌کنم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمی‌شوم و هر لقمه که می‌خورم بسم‌الله می‌گویم و در اول و آخر دست می‌شویم...

بهلول برخاست و دامن بر شیخ فشاند و فرمود:
تو می‌خواهی که مرشد خلق باشی در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمی‌دانی و به راه خود رفت.

مریدان شیخ را گفتند:
یا شیخ این مرد دیوانه است.
خندید و گفت: سخن راست از دیوانه باید شنید و دنبال او رفت.

بهلول پرسید چه کسی؟ جواب داد: شیخ بغدادی که طعام خوردن خود را نمی‌داند.
بهلول فرمود آیا سخن گفتن خود را می‌دانی
؟

عرض کرد آری.
بهلول پرسید چگونه سخن می‌گویی؟
عرض کرد سخن به اندازه می‌گویم و بی‌حساب نمی‌گویم و به قدر فهم مستمعان می‌گویم و خلق را به خدا و رسول دعوت می‌کنم و چندان سخن نمی‌گویم که مردم از من ملول شوند .پس هر چه تعلق به آداب کلام داشت بیان کرد.

بهلول گفت گذشته از طعام خوردن سخن گفتن را هم نمی‌دانی..

پس برخاست و دامن بر شیخ افشاند و برفت.

مریدان گفتند یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است؟ تو از دیوانه چه توقع داری؟
جنید گفت مرا با او کار است، شما نمی‌دانید.
باز به دنبال او رفت تا به او رسید.

بهلول گفت از من چه می‌خواهی؟ تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمی‌دانی، آیا آداب خوابیدن خود را می‌دانی؟

عرض کرد آری.
بهلول فرمود چگونه می‌خوابی؟ عرض کرد چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه‌ خواب می‌شوم، پس آنچه آداب خوابیدن که از حضرت رسول (ص) رسیده بود بیان کرد.

بهلول گفت فهمیدم که آداب خوابیدن را هم نمی‌دانی.

خواست برخیزد جنید دامنش را بگرفت و گفت ای بهلول من هیچ نمی‌دانم، تو را به خدا مرا بیاموز.

بهلول گفت چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم.   

بدانکه اینها که تو گفتی همه فرع است
و اصل در خوردن طعام آن است که لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از این گونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود. جنید گفت آفرین ،

و در سخن گفتن باید دل پاک باشد و نیت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدای باشد و اگر برای غرضی یا مطلب دنیا باشد یا بیهوده و هرزه بود.. هر عبارت که بگویی آن وبال تو باشد. پس سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد.

و در خواب کردن این‌ها که گفتی همه فرع است. اصل این است که در وقت خوابیدن در دل تو بغض و کینه و حسد دیگران نباشد   
       

   @mxani
---
بازنشر:
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#شبکه_همرسانی

@sopskf
روز جهانی خیریه، کارنیک
و
#هەرەوەز_پیرۆز* شهر صلح و مهربانی

https://t.iss.one/Sopskf/6990?single

✍️رئوف آذری

مردمان سردشت-اولین شهر غیرنظامی قربانی جنگ افزارهای شیمیایی جهان-، خوب به یاد دارند که پروژه احداث بیمارستان شصت و چهار تختخوابی پایین دست شهرشان، بیش از دو دهه**
زمان برد تا به سرانجام برسد و در این اثنا چندین پیمانکار عوض کرد و چندبار، بودجه تزریقی ملی، ورای پیش بینی ها، نصیب برد تا اولین تخت ها، شرف همبستری با اولین بیمارها را تجربه کردند.

وقتی هم به سرانجام رسید به جهت عدم پیش بینی دقیق آینده، همچنان جاده های مرگ و بیمارستان های اطراف و ویژه مرکز، پذیرای خیل بیماران و ویژه خیل جانبازان شیمیایی باقی ماندند و از آن سوی، عدم توجه به بیماران دیالیزی، آنان را و ویژه خانواده ها را در مصیبتی جانکاه و در چهاردیواری یک راهرو ده متری، گرفتار کرده بود.

دوره نحس اما مملو از تحمیل تغییر کرونا، فرصت ارزنده ای برای ورود خیرین سلامت بود و سردشت نیز در این بزنگاه، قافیه نباخت و فرصت غنیمت شمرد و پیش تاخت...

ورود چند نفر از خیرین متعهد، مخلص و خستگی ناپذیر به جمع شورای خیرین سلامت سردشت در آن روزهای سخت، پاشنه آشیل چرخ زمینگیر سیستم سلامت سردشت را در مسیر بهبود تغییر جهت داد و همان موجد تزریق اقلام بهداشتی و ابزار و دستگاه های سلامت سنج غیرقابل دسترسی بود که در زمره آنها، دستگاه ماموگرافی بود که به همت وقت خیرین مذکور، سنگ بنایی شد برای تجمیع نیک منظران شهر وآغاز روندی که تا به امروز هم گرچه در بعد سیستم بروکراسی هنوز تا استانداردهای صف و ستاد و تخصص و ابزار و تکنولوژی، فاصله ها دارد اما گام های محکم و مطالعه شده شورا با راهبری شایستگان شهر، امیدها را زنده کرده که یکی از مصادیق ارزنده خدمات شان، شروع احداث ساختمان دیالیز و مسقف کردن آن در کمترین بازه زمانی ممکن، ضمن رعایت استانداردهای لازم بوده است.

در این اثنا، شهروندان سردشتی و ویژه جمع کامیون داران و دستگاه داران و نیز مهندسان، استادکاران و ویژه تر خیرین سلامت منظر، هر روز صفحه ای طلایی به تاریخ تجربه سنت #هەرەوەزی_پیرۆز ( ‌فرهنگ یاریگری) افزودند و با بذل زمان، زکات مال و نذر تخصص، تصویری ماندگار و قابل افتخار بر تاریخ هموندی شهر صلح و مهربانی فزودند.

از تزریق های چندده صد میلیونی اعضای تازه وارد شورا تا استقبال درخور و امیدبخش صنعت کاران، کامیون داران و نیز اقشار و قاطبه شهروندان از درخواست و پیشنهاد اعضای شورا، تا به پنج شنبه روز مورخ پانزدهم شهریورماه و در فاصله کمتر از دو سال(مقایسه کنید با دو دهه ساختار بروکراسی در ساخت بنای بیمارستان)، بام ساختمان دیالیز شهرستان سردشت را( با پیش بینی ارتقاء به بخش هموند ام آر آی
MRI)
با همت داوطلبانه تیمی شانزده نفره از استادکاران و دستیاران ایزوبام، مفروش و از گزند باد و بوران زمستان فراموشی نسلی سوخته، ایمن کردند.


وقتی از زبان مدیراجرایی پروژه-جناب #محمود_ابراهیمی-، خبر حضور این جمع متخصص داوطلب(ایزوبام کاران)*** را گرفتیم، نگارنده در محضر هم بنیانگذار و اولین رییس دانشگاه پیام نور سردشت-جناب معروفیان-، خیر سلامت اندیش شهر-حاج رحمان ویسی- و هموند فرهنگی شاخص حوزه رسانه، خاصه شبکه اجتماعی اینستاگرام-جناب عبدالله پور-،به قصدتکریم این جمع و پذیرایی مختصر، شرفیاب شدیم که صدالبته کم ما در قبال بیش آنها، مشهود بود و خدای را شاکریم که پینه دستان شهر صلح و مهربانی، پیشگام یقه سفیدان اند در عزم خیر و اراده نیک و به پاخاستن برای ادای مسئولیت اجتماعی...

و نگارنده چه خوش اقبال است که در هیٲت مؤسسان مراكز فرهنگی، مشاوره ای و دانشگاهی و اینک اولین ان جی اوی ملی ترویج فرهنگ مسئولیت اجتماعی، این روزها در همزمانی با روز جهانی خیریه و کارنیک، همواره از اخلاص در عمل و پیشگامی در خیر معجون اصناف و اقشار شهر صلح و مهربانی. درس نکته های نغز بیشتری به انبان تجربه و عزم صلح سازی اش، می افزاید.

بیش باد همدلی های بنیان خرد و توسعه مدار و پایدارگرا و تسبیح صلح منظران بر نخ اخلاص و عزم خیرجمعی در جغرافیای شهر صلح و مهربانی...


_
پ.ن:

*معادل کوردی فرهنگ یاریگری
**وقتی کاک حسن، مژده تولد فرزندش مهدی را دریافت کرد، درحال پی کنی دیوارهای محوطه محل احداث ساختمان بیمارستان سردشت بود و زمانی به جهت پاکدستی به سمت نگهبانی از مصالح بنای ساختمان ارتقاء درجه پیدا کرد، مهدی آن نوزاد دیروزی اش، در جمع کارگران ساختمانی و در آستانه تکمیل بنای ساختمان، در هیٲت یکی از کارگران، هیجده سالگی اش را جشن می گرفت..