Forwarded from بلوطبانان پا به ركاب (Raouf Azari)
دیوانگی علی وار، ضرورت امروز وطن
#رئوف_آذری
https://t.iss.one/oaktreeloverbiker/501
#علی را اکثریت شهروندان سردشت می شناسند. به ویژه که بذله گویی هایش، دامن کودک ونوجوان، بزرگسال ومیانسال را گرفته و گاه زن و مرد نمی شناسد وصد البته ساکنان محله مسجد بلال حبشي ونیزه رو(مشرف به میدان یادمان شهدای هفتم تیر بمباران شیمیایی)، با نام ویژه کودکانش ادیسون و ... بیشتر از بقیه!
البته که همان اكثریت نیز، در غیاب و گاه حضر، او را #عەلیە_شێت، معادل #علی_دیوانە، خطاب كرده و مي شناسند!
قبل از او هم بوده اند امثال "علي"، با نام هاي فرهاد، سعيد، عزيزآغا و ملاباقي و... كه با پسوندي مشابه، خطاب شان كرده و صدالبته همكي در يك صفت، شباهتي وصف ناپذير باهم داشته اند و آن؛
"ذهني دور منطر و چشماني آينده بين و شامه اي با بوي فردا" و در يك كلام #عاقل تر از همه ي آنان كه ديوانه شان مي پنداشتند!
نگارنده براي هريك شاهدي مستدل سراغ دارد اما اين آخري، قهرمان يادداشت حاضر، "علي" چنين شاهدي شد بر فرضيه قبلي نويسنده سطور؛
•خبر رسيد كه جنگل هاي ملاپيره*، مشرف به فلكه يادمان شهداي هفتم تير سردشت، در پي آتش سوزي عمدي شنبه دوازدهم تيرماه، امروز پنج شنبه هفدهم، نيز زير تيغ بي انصاف لودر و بيل مكانيكي زنجيري رفته و در شرف قتل و عام، قرار گرفته است!
هرچند كودك پنج ساله ام همراه بود اما بدون فوت وقت، خود را به محل رساندم تا اولين بلوطبان پا به ركابي باشم كه به مواجهه ي تخريب گران شتافته باشم!
نقطه صفر سربالايي مشرف به بلوار هفتم تير كه رسيدم، سرم را بالا گرفتم و به ناگاه، چشمم در چشم علي، گره خورد كه انگشت اشاره بالاآورده، كف از دهان مي پراكند و رودررو با خريدار، بلوط هاي بالادست ضربه خورده را نشانه مي رود!
كودك در آغوش،خود را رساندم تا اگر ضرورت يافت دونفري جلوي زنجير چرخ دستگاه ها، بخوابيم ولي تناژ صداي علي، داستان و البته درس ها داشت؛
قبل از من مدعي رسيده بود و رُك و شفاف و بي ملاحظه، تقبيح مي كرد و برحذر مي نمود!
از نقش بلوط ها و حرمت قبور و ضرورت رعايت حداقل ها، سخن مي راند. تا مرا ديد، سكوتي موقت اختيار كرد و وقتي پرسيدم چرا آنجاست، صاحب كار، پاسخ داد، براي اعتراض و تقبيح ما آمده است و...
آن وقت بود كه شايد براي معدود دفعاتي، عرق شرم بر پيشاني ام غلتيد و اتقان يافتم، "علي" هاي زمانه ي خود، پيش قراولان كنشگري سبز و مدني بوده اند و ما دير فهم كرده ايم!
دقيق حين غروب پنج شنبه روز هفدهم تيرماه و در مواجهه با تخريب آرامستان مشهور و تاريخي شهر شهيدم بود كه دريافتم، وطن امروزمان، بيش از هر زماني، نيازمند ديوانگي علي وارِ علي هاي زمانه است..
آنان كه فارغ از قيود و حصار و ديوار، شجاع و در لحظه، پيش قراول مواجهه با تخريب گران و اختلاسگران و جنگ سالاران در طبيعت هستند..
كاش، تعداد ديوانگان شهرم به توان علي ها، افزوده مي شد تا ملاپيره ها و تاريخ و يادمان و سرمايه هاي نمادين وطن مان، ذیل سایه مهربانی چتر مسئولیت اجتماعی، محفوظ مي ماند و با توجيه و بي توجيه، قرباني زياده خواهي ها نمي شد!
---
*فعال صلح و مهزباني، كنشگر سواد رسانه اي
** MOLLAPIRAH
---
#بلوطبانان_پا_به_رکاب
#مهربانی_های_کوچک
#تخریب_های_سریالی
#رسالت_انسانی
#مسئولیت_اجتماعي
#ديوانگي_علي
#ضرورت_وطن
@oaktreeloverbiker
#رئوف_آذری
https://t.iss.one/oaktreeloverbiker/501
#علی را اکثریت شهروندان سردشت می شناسند. به ویژه که بذله گویی هایش، دامن کودک ونوجوان، بزرگسال ومیانسال را گرفته و گاه زن و مرد نمی شناسد وصد البته ساکنان محله مسجد بلال حبشي ونیزه رو(مشرف به میدان یادمان شهدای هفتم تیر بمباران شیمیایی)، با نام ویژه کودکانش ادیسون و ... بیشتر از بقیه!
البته که همان اكثریت نیز، در غیاب و گاه حضر، او را #عەلیە_شێت، معادل #علی_دیوانە، خطاب كرده و مي شناسند!
قبل از او هم بوده اند امثال "علي"، با نام هاي فرهاد، سعيد، عزيزآغا و ملاباقي و... كه با پسوندي مشابه، خطاب شان كرده و صدالبته همكي در يك صفت، شباهتي وصف ناپذير باهم داشته اند و آن؛
"ذهني دور منطر و چشماني آينده بين و شامه اي با بوي فردا" و در يك كلام #عاقل تر از همه ي آنان كه ديوانه شان مي پنداشتند!
نگارنده براي هريك شاهدي مستدل سراغ دارد اما اين آخري، قهرمان يادداشت حاضر، "علي" چنين شاهدي شد بر فرضيه قبلي نويسنده سطور؛
•خبر رسيد كه جنگل هاي ملاپيره*، مشرف به فلكه يادمان شهداي هفتم تير سردشت، در پي آتش سوزي عمدي شنبه دوازدهم تيرماه، امروز پنج شنبه هفدهم، نيز زير تيغ بي انصاف لودر و بيل مكانيكي زنجيري رفته و در شرف قتل و عام، قرار گرفته است!
هرچند كودك پنج ساله ام همراه بود اما بدون فوت وقت، خود را به محل رساندم تا اولين بلوطبان پا به ركابي باشم كه به مواجهه ي تخريب گران شتافته باشم!
نقطه صفر سربالايي مشرف به بلوار هفتم تير كه رسيدم، سرم را بالا گرفتم و به ناگاه، چشمم در چشم علي، گره خورد كه انگشت اشاره بالاآورده، كف از دهان مي پراكند و رودررو با خريدار، بلوط هاي بالادست ضربه خورده را نشانه مي رود!
كودك در آغوش،خود را رساندم تا اگر ضرورت يافت دونفري جلوي زنجير چرخ دستگاه ها، بخوابيم ولي تناژ صداي علي، داستان و البته درس ها داشت؛
قبل از من مدعي رسيده بود و رُك و شفاف و بي ملاحظه، تقبيح مي كرد و برحذر مي نمود!
از نقش بلوط ها و حرمت قبور و ضرورت رعايت حداقل ها، سخن مي راند. تا مرا ديد، سكوتي موقت اختيار كرد و وقتي پرسيدم چرا آنجاست، صاحب كار، پاسخ داد، براي اعتراض و تقبيح ما آمده است و...
آن وقت بود كه شايد براي معدود دفعاتي، عرق شرم بر پيشاني ام غلتيد و اتقان يافتم، "علي" هاي زمانه ي خود، پيش قراولان كنشگري سبز و مدني بوده اند و ما دير فهم كرده ايم!
دقيق حين غروب پنج شنبه روز هفدهم تيرماه و در مواجهه با تخريب آرامستان مشهور و تاريخي شهر شهيدم بود كه دريافتم، وطن امروزمان، بيش از هر زماني، نيازمند ديوانگي علي وارِ علي هاي زمانه است..
آنان كه فارغ از قيود و حصار و ديوار، شجاع و در لحظه، پيش قراول مواجهه با تخريب گران و اختلاسگران و جنگ سالاران در طبيعت هستند..
كاش، تعداد ديوانگان شهرم به توان علي ها، افزوده مي شد تا ملاپيره ها و تاريخ و يادمان و سرمايه هاي نمادين وطن مان، ذیل سایه مهربانی چتر مسئولیت اجتماعی، محفوظ مي ماند و با توجيه و بي توجيه، قرباني زياده خواهي ها نمي شد!
---
*فعال صلح و مهزباني، كنشگر سواد رسانه اي
** MOLLAPIRAH
---
#بلوطبانان_پا_به_رکاب
#مهربانی_های_کوچک
#تخریب_های_سریالی
#رسالت_انسانی
#مسئولیت_اجتماعي
#ديوانگي_علي
#ضرورت_وطن
@oaktreeloverbiker
Telegram
بلوطبانان پا به ركاب
از خشکسالی مدیریتی تا خشکسالی محیطی و بدفصلی تعاملاتی
✍🏻رئوف آذری*
در خشکسالی مدیریتی، خشکسالی محیطی قطعی است و در خشکسالی اقلیمی نیز، بی آبی، پدیده محتوم متأثر ...
گرچه کم آبی و بی آبی، اکنون از خوزستان و بلوچستان، مخابره می شود ولی دمای بالاتر از ۴۰ و ۵۰ درجه، کم آبی سرزمینی در پی دارد..
در این روزگاران سخت کم آبی، نه تنها دره ها و رودها وچشمه ها، درختان و گیاهان و پرندگان و خزندگان و چرندگان، کم می آورند، بلکه ما هم چون ساکنان این جغرافیا، در معرض کم آبی هستیم ...
بسیاری از موجودات، کم آب که بشوند، به درد مرگ تدریجی مبتلا می شوند مثلاً گیاهان و درختان پژمرده می شوند، پرندگان، نای پرواز نخواهند داشت و چرندگان وخزندگان نیز توان چریدن و خزیدن از دست خواهند داد..
انسان، هم به دلیل اینکه قسم اعظم حجم بدنش، از آب است، در دوران تشنگی، ماهیچه ها، منقبض و فشار بر شقیقه ها بیشتر و در نتیجه، از تاب آوری اش،کاسته می شود و بر میزان خشم و عصبیتش افزوده می شود!
هرچه تشنه تر بشویم، عصبی تر و هر چه عصبی تر نیز فهم در لحظه مان، ناقص تر و احتمال خطا در برداشت، کنش و واکنش مان بیشتر می شود و مرگ سلامت ارتباطی و تعامل بهینه مان، حتمی می شود!
این روزها، شهروندان ایران زمین، علاوه بر کم آبی و بی آبی و تشنگی، با پاندمی خرواری و پر پیمانگی همرسانی اطلاعات مخدوش و دستکاری شده، اخبار زرد و نادرست، بازنمایی های رسانه ای خطی-جناحی، قومی و جغرافیایی، و ده ها و صدها معضل و آسیب متکثر از عواقب خشکسالی و بدسالی های مدیریتی، مواجه اند که چون تمساحی از هیکل تاب آوری و اندرون منطق، تحلیل و سلامت کنش و مدارای در واکنش شان می خورد و می کاهد...
همین ها هم سبب شده است گاه و بسیار از طبیعت، گاه از خود و گاه از دیگری و چه بسیار هم از ساختار و سیاست و حکمران تقاص بگیریم و بر خود و دیگری و طبیعت ومحیط مان، آوار شویم ...
فارغ از واکاوی بیشتر و تحلیل و موشکافی و ریشه شناسی، «مسئولیت اجتماعیِ» امروز ما، حکم می کند در تالار هموندی و هم کنشی، واکنشی در خور و قابل تأمل و مسئولانه ای تدارک بینیم که بیش از این، عواقب تشنگی، بر عطش همزنی مان، نیفزاید و ساختار ارتباطی و فحوای تعاملاتی مان را از هم نگسلد..
نگارنده، پس از تأمل در مراودات کلامی و مبادلات مجازی، معجون « مرهم هم فهمی صلح ساز» را مسکنی بر بحران بی آبی و تشنگی و نیز عطش همرسانی های خراواری مجازی و همزنی های نامبارک متعاقب، پیشنهاد می دهد که امیدوارم صفت مشترک هموندْسازِمان که «به پا خاستن برای مسئولیت اجتماعی» است، چنین تاب آوری حکیمانه و تأمل عالمانه را حاصل آورد و الگویی خلق کند در نابسامان سرزمینی که گوهر اندرونی اش، تاب آوری تاریخی در قبال بحران های گونه گون و هم فهمی های یاریگرانه و همدلی های پیشران بوده است...
https://t.iss.one/Sopskf/5178
___
*فعال صلح ومهربانی
۲مرداد۱۴۰۰
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#خشکسالی_مدیریتی
#کم_آبی_اقلیمی
#مسئولیت_اجتماعي
#هم_فهمی
#صلح_سازی
@sopskf
https://www.instagram.com/p/CR3W9YKLNC-/?utm_medium=copy_link
✍🏻رئوف آذری*
در خشکسالی مدیریتی، خشکسالی محیطی قطعی است و در خشکسالی اقلیمی نیز، بی آبی، پدیده محتوم متأثر ...
گرچه کم آبی و بی آبی، اکنون از خوزستان و بلوچستان، مخابره می شود ولی دمای بالاتر از ۴۰ و ۵۰ درجه، کم آبی سرزمینی در پی دارد..
در این روزگاران سخت کم آبی، نه تنها دره ها و رودها وچشمه ها، درختان و گیاهان و پرندگان و خزندگان و چرندگان، کم می آورند، بلکه ما هم چون ساکنان این جغرافیا، در معرض کم آبی هستیم ...
بسیاری از موجودات، کم آب که بشوند، به درد مرگ تدریجی مبتلا می شوند مثلاً گیاهان و درختان پژمرده می شوند، پرندگان، نای پرواز نخواهند داشت و چرندگان وخزندگان نیز توان چریدن و خزیدن از دست خواهند داد..
انسان، هم به دلیل اینکه قسم اعظم حجم بدنش، از آب است، در دوران تشنگی، ماهیچه ها، منقبض و فشار بر شقیقه ها بیشتر و در نتیجه، از تاب آوری اش،کاسته می شود و بر میزان خشم و عصبیتش افزوده می شود!
هرچه تشنه تر بشویم، عصبی تر و هر چه عصبی تر نیز فهم در لحظه مان، ناقص تر و احتمال خطا در برداشت، کنش و واکنش مان بیشتر می شود و مرگ سلامت ارتباطی و تعامل بهینه مان، حتمی می شود!
این روزها، شهروندان ایران زمین، علاوه بر کم آبی و بی آبی و تشنگی، با پاندمی خرواری و پر پیمانگی همرسانی اطلاعات مخدوش و دستکاری شده، اخبار زرد و نادرست، بازنمایی های رسانه ای خطی-جناحی، قومی و جغرافیایی، و ده ها و صدها معضل و آسیب متکثر از عواقب خشکسالی و بدسالی های مدیریتی، مواجه اند که چون تمساحی از هیکل تاب آوری و اندرون منطق، تحلیل و سلامت کنش و مدارای در واکنش شان می خورد و می کاهد...
همین ها هم سبب شده است گاه و بسیار از طبیعت، گاه از خود و گاه از دیگری و چه بسیار هم از ساختار و سیاست و حکمران تقاص بگیریم و بر خود و دیگری و طبیعت ومحیط مان، آوار شویم ...
فارغ از واکاوی بیشتر و تحلیل و موشکافی و ریشه شناسی، «مسئولیت اجتماعیِ» امروز ما، حکم می کند در تالار هموندی و هم کنشی، واکنشی در خور و قابل تأمل و مسئولانه ای تدارک بینیم که بیش از این، عواقب تشنگی، بر عطش همزنی مان، نیفزاید و ساختار ارتباطی و فحوای تعاملاتی مان را از هم نگسلد..
نگارنده، پس از تأمل در مراودات کلامی و مبادلات مجازی، معجون « مرهم هم فهمی صلح ساز» را مسکنی بر بحران بی آبی و تشنگی و نیز عطش همرسانی های خراواری مجازی و همزنی های نامبارک متعاقب، پیشنهاد می دهد که امیدوارم صفت مشترک هموندْسازِمان که «به پا خاستن برای مسئولیت اجتماعی» است، چنین تاب آوری حکیمانه و تأمل عالمانه را حاصل آورد و الگویی خلق کند در نابسامان سرزمینی که گوهر اندرونی اش، تاب آوری تاریخی در قبال بحران های گونه گون و هم فهمی های یاریگرانه و همدلی های پیشران بوده است...
https://t.iss.one/Sopskf/5178
___
*فعال صلح ومهربانی
۲مرداد۱۴۰۰
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#خشکسالی_مدیریتی
#کم_آبی_اقلیمی
#مسئولیت_اجتماعي
#هم_فهمی
#صلح_سازی
@sopskf
https://www.instagram.com/p/CR3W9YKLNC-/?utm_medium=copy_link
Telegram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک