📚 #یک_تکه_کتاب
از رمانِ #آدولف_ه_دو_زندگی
اریک امانوئل #اشمیت
ترجمه #محمد_همتی
دو نوع هیولا در این دنیا وجود دارد:آنهایی که فقط به فکر خودشان هستند،و آنهایی که فقط به فکر دیگران هستند.به عبارتی،آدمهای شرور خودخواه و آدمهای شرور فداکار.
گروه اول به لذت و موفقیت خودش بیش از هر چیز بها میدهد.البته با تمام این اوصاف،در بدی به گرد پای گروه دوم هم نمیرسد.
شرورهای فداکار
باعث بزرگترین ویرانیها میشوند،چون هیچ چیز جلودارشان نیست،نه لذت و نه شکم سیری،نه پول و نه شهرت.
چرا؟ چون شرورهای فداکار فقط به فکر دیگران هستند.آنها از دایرهی شرارت فردی پا را فراتر میگذارند، به مقامهای بالای دولتی میرسند. #موسولینی، #فرانکو یا #استالین سرشار از احساس رسالتاند. از نظر خودشان آنها به چیزی جز مصالح مردم فکر نمیکنند. آنها یقین دارند که کار خوبی میکنند،وقتی آزادیها را سلب میکنند،وقتی مخالفانشان را به زندان میاندازند،یا حتی وقتی آنها را اعدام میکنند.
آنها سهم دیگران را نادیده میگیرند.آنها سر در آرمانهایشان دارند و پا در خون ...
@Roshanfkrane
از رمانِ #آدولف_ه_دو_زندگی
اریک امانوئل #اشمیت
ترجمه #محمد_همتی
دو نوع هیولا در این دنیا وجود دارد:آنهایی که فقط به فکر خودشان هستند،و آنهایی که فقط به فکر دیگران هستند.به عبارتی،آدمهای شرور خودخواه و آدمهای شرور فداکار.
گروه اول به لذت و موفقیت خودش بیش از هر چیز بها میدهد.البته با تمام این اوصاف،در بدی به گرد پای گروه دوم هم نمیرسد.
شرورهای فداکار
باعث بزرگترین ویرانیها میشوند،چون هیچ چیز جلودارشان نیست،نه لذت و نه شکم سیری،نه پول و نه شهرت.
چرا؟ چون شرورهای فداکار فقط به فکر دیگران هستند.آنها از دایرهی شرارت فردی پا را فراتر میگذارند، به مقامهای بالای دولتی میرسند. #موسولینی، #فرانکو یا #استالین سرشار از احساس رسالتاند. از نظر خودشان آنها به چیزی جز مصالح مردم فکر نمیکنند. آنها یقین دارند که کار خوبی میکنند،وقتی آزادیها را سلب میکنند،وقتی مخالفانشان را به زندان میاندازند،یا حتی وقتی آنها را اعدام میکنند.
آنها سهم دیگران را نادیده میگیرند.آنها سر در آرمانهایشان دارند و پا در خون ...
@Roshanfkrane
همین که مردم ; بدانند انتخاباتی برگزار شد؛ کافی است .
کسانی که رای میدهند هیچ چیزی را تعیین نمیکنند.!!
تعیینکنندگانِ اصلی کسانی هستند که رأیها را میشمارند...
#استالین
@Roshanfkrane
کسانی که رای میدهند هیچ چیزی را تعیین نمیکنند.!!
تعیینکنندگانِ اصلی کسانی هستند که رأیها را میشمارند...
#استالین
@Roshanfkrane
.
#دکتر_محمود_سریعالقلم
📕 دنیای معاصر دنیای #ارتباطات است نه قطع مراودات و این نکته به قدری واضح و روشن است که حتی کشورهایی که تنش و تضادهای عمیق با یکدیگر دارند هم ارتباطات دیپلماتیک خود را حفظ میکنند ... به عنوان مثال همین آمریکا و ونزوئلا که در تقابل کامل با یکدیگر قرار گرفتهاند در خاک هم سفارتخانه فعال دارند و هیچکس از دیوارهای آن بالا نمیرود این در حالیست که اگر قرار بود دولت ونزوئلا به راهی برود که برخی در ایران میروند باید سفارتخانه آمریکا تا امروز ده بار با خاک یکسان میشد
📕 يک كشور نمیتواند ١۵٠ سال فکر كند که آيا غرب خوب است يا بد ؟ آیا بايد از آن فاصله گرفت یا نه ؟ آیا بايد با آن اتحاد داشت یا نه زیرا تجربه بشری میگوید اگر نان برای زنده ماندن لازم است , دموکراسی و چرخش قدرت هم برای زندگی ضروری است ...
📕 شاید بزرگترین مزیت #دموکراسی این باشد که از غالب شدن یک تفکر و یک راه حل جلوگیری میکند ، دموکراسی در هر دورۀ ٨ یا ١٠ ساله به عدهای متخصص فرصت میدهد تا افکارشان را در معرضِ سنجش عمومی قرار دهند و بحث و بررسی دیدگاههای مختلف باعث جلوگیری از تکرار مداوم اشتباهات خواهد شد اما وقتی در یک گروه همه مثل هم فکر میکنند دیگر دیالوگی میان آنها برقرار نمیشود
📕 توسعهیافتگی مثل پزشکی اصول ثابتی دارد و اصول این استراتژی در سطح جهانی آنقدر روشن است که حتی قابلیت گوگل شدن را دارند : ورود در اقتصاد بینالملل ( مانند اقتصاد چین) ، تعیین سود نسبی ( مانند صنعت خودرو کره جنوبی ) ، نظام بانکداری کارآمد و شفاف ( مانند سنگاپور ) ، آزادی فعالیت اقتصادی ( مانند مالزی ) ، تخصصی شدن تولید ( مانند برزیل ) ، تسهیل فعالیت اقتصادی ( مانند ترکیه ) و سیاست خارجی در خدمت اقتصاد (مانند هند).
📕 برای توسعه باید برخلاف #استالین عمل کرد که میگفت : کسانی را بهکار گمارید که هر کاری شما بگویید بکنند ولی هرگز هیچ نظری ندهند
@Roshanfkrane
#دکتر_محمود_سریعالقلم
📕 دنیای معاصر دنیای #ارتباطات است نه قطع مراودات و این نکته به قدری واضح و روشن است که حتی کشورهایی که تنش و تضادهای عمیق با یکدیگر دارند هم ارتباطات دیپلماتیک خود را حفظ میکنند ... به عنوان مثال همین آمریکا و ونزوئلا که در تقابل کامل با یکدیگر قرار گرفتهاند در خاک هم سفارتخانه فعال دارند و هیچکس از دیوارهای آن بالا نمیرود این در حالیست که اگر قرار بود دولت ونزوئلا به راهی برود که برخی در ایران میروند باید سفارتخانه آمریکا تا امروز ده بار با خاک یکسان میشد
📕 يک كشور نمیتواند ١۵٠ سال فکر كند که آيا غرب خوب است يا بد ؟ آیا بايد از آن فاصله گرفت یا نه ؟ آیا بايد با آن اتحاد داشت یا نه زیرا تجربه بشری میگوید اگر نان برای زنده ماندن لازم است , دموکراسی و چرخش قدرت هم برای زندگی ضروری است ...
📕 شاید بزرگترین مزیت #دموکراسی این باشد که از غالب شدن یک تفکر و یک راه حل جلوگیری میکند ، دموکراسی در هر دورۀ ٨ یا ١٠ ساله به عدهای متخصص فرصت میدهد تا افکارشان را در معرضِ سنجش عمومی قرار دهند و بحث و بررسی دیدگاههای مختلف باعث جلوگیری از تکرار مداوم اشتباهات خواهد شد اما وقتی در یک گروه همه مثل هم فکر میکنند دیگر دیالوگی میان آنها برقرار نمیشود
📕 توسعهیافتگی مثل پزشکی اصول ثابتی دارد و اصول این استراتژی در سطح جهانی آنقدر روشن است که حتی قابلیت گوگل شدن را دارند : ورود در اقتصاد بینالملل ( مانند اقتصاد چین) ، تعیین سود نسبی ( مانند صنعت خودرو کره جنوبی ) ، نظام بانکداری کارآمد و شفاف ( مانند سنگاپور ) ، آزادی فعالیت اقتصادی ( مانند مالزی ) ، تخصصی شدن تولید ( مانند برزیل ) ، تسهیل فعالیت اقتصادی ( مانند ترکیه ) و سیاست خارجی در خدمت اقتصاد (مانند هند).
📕 برای توسعه باید برخلاف #استالین عمل کرد که میگفت : کسانی را بهکار گمارید که هر کاری شما بگویید بکنند ولی هرگز هیچ نظری ندهند
@Roshanfkrane
⚫️«خونآشام عزیز، یادت به خیر»
📍#دیکتاتورها پس از مرگ هم زنده میمانند، مانند #استالین که روحش هفت دهه پس از مرگش دوباره در روسیه حلول کرده است. چند سال پس از مرگ، در ۱۹۶۱، جنازهاش از آرامگاه میدان سرخ به جای دیگری منتقل شد و چندی بعد همۀ مجسمهها و بناهای یادبود او از فضای عمومی محو شد.
نسلهای بعدی حتی در دوران اتحاد شوروی نیز اطلاعات زیادی دربارۀ استالین دریافت نمیکردند. دلیل آن واضح بود. هر روز از دوران استیلای سه دههای استالین بر شوروی همراه بود با کشتار و زندان و تبعید مردم؛ نه مردم بیگانه، مردم شوروی.
حتی فرمانروایان و شهریاران قرون وسطا و عهد باستان هم چنین بیپروا همۀ رفقا و همقطارانشان را قتلعام نکردند که استالین کرد.
🔻به هر حال روزی روسیه از قبضۀ حزب کمونیست خارج شد، بایگانیها گشوده شد و به لطف آزادی بیان و مطبوعات آزاد ابعاد مهیب جنایات استالین افشا شد.اما این پایان بازی نبود.
در سرزمینی که «اقتدارگرایی» ریشههایی تا اعماق زمین دارد و پیشواپرستی شایع است، شبح دیکتاتورهای مُرده مترصد میمانند تا باز در پیکر شهر حلول کنند.
این طبیعی است که با گذر زمان نگاه مردم به فرمانروایان قدیمی عوض میشود، اما وقتی سیاهۀ سیاهکاریهای آن دیکتاتور سر به فلک بکشد، عشق دوباره به آن دیکتاتور چه معنایی دارد؟ این همان اتفاقی است که امروز در روسیه با ترفندهای پوتینیستی و با همت گروههای کمونیستی در حال وقوع است.
💢وقتی مردم یک کشور دیکتاتور پیشینشان را فقط به این دلیل که نام کشورشان را در جهان بلندآوازه کرده دوست داشته باشند، بزرگترین برنده کسی خواهد بود که خود را جانشین آن دیکتاتور بزرگ میداند. همۀ آن عشق و نوستالژی تاریخی ناخواسته و ناخودآگاه به سوی جانشین امروزی او سرازیر میشود. برندۀ اصلی استالیندوستی مردم روسیه هم کسی جز #پوتین نیست؛ با این امتیاز بزرگ که پوتین میتواند مدعی باشد، فضایل استالین را دارد و رذایلش را نه. لِف گودکوف، مدیر مؤسسۀ افکارسنجی لِوادا، نیز معتقد است این استالیندوستی بیش از همه از کرملین و پوتین آب میخورد.
پوتین که زمانی خود افسر اطلاعاتی بود اگر هم استالینیست نباشد ــ که قطعاً نیست ــ مزایای امنیتی نظام استالینی را میپسندد، ضمن اینکه با مصادره کردن استالین برای خود، برگۀ آسِ کمونیستهای امروزی را هم میبُرَد؛ و مهمتر از همۀ اینها میتواند استالین را به نمادی در بازی ملیگرایانۀ خود بدل کند...
این همه سود... یک تیر و این همه نشان...
طبق تحقیق مؤسسۀ افکارسنجی لِوادا، در ۲۰۱۷ حدود ۴۶ درصد مردم #روسیه نگاه مثبتی به استالین داشتند (این میزان فقط ۵ سال پیش از آن ۲۸ درصد بود!). در نظرسنجی دیگری حدود ۴۰ درصد مردم روسیه استالین را برجستهترین شخصیت «همۀ زمانها و ملتها» معرفی کردند، در حالی که در ۱۹۸۹، یعنی در واپسین سالهای نظام شوروی، فقط ۱۲ درصد مردم روسیه چنین نظری داشتند. آن زمان ۷۲ درصد مردم روسیه جنایات استالین را نابخشودنی میپنداشتند و در سالهای اخیر فقط ۳۹ درصد چنین نظری دارند. امروز حتی ۲۵ درصد مردم همۀ آن جنایات را ضرورتی تاریخی میدانند! فقط 5 درصد مردم از او میترسند.
و نتیجۀ همۀ آنها اینکه در چند سال اخیر حدود ۱۰۰ مجسمۀ استالین به فضای عمومی روسیه بازگشته است.
دنیای عجیبی است. استالین بزرگترین رهبر کمونیستهای جهان بود؛ #هیتلر هم بزرگترین دشمن کمونیستهای جهان بود. اما ــ امایی تکاندهنده ــ استالین بسیار بیشتر از هیتلر کمونیستهای شاخص را کشت!
چه فرقی میان هیتلر و استالین است؟ اگر امروز کسی در آلمان سخنی ستایشآمیز دربارۀ هیتلر بگوید درست مانند این است که تفنگ بر شقیقهاش بگذارد و شلیک کند! او دیگر در دنیای سیاست هیچ بختی ندارد و با انواع محدودیتها روبرو خواهد شد. اما در روسیه ستایش، چهبسا پرستش استالین روزبهروز دامن میگستراند.
بهانۀ اصلی برای ستایش استالین این است که شوروی به فرماندهی او در جنگ بر آلمان پیروز شد. اما این دلیل بسیار نامعقول است. میان کشتارهای هولناکی که استالین انجام داد و پیروزی در جنگ هیچ ربطی وجود ندارد. یعنی آن کشتارها هیچ کمکی به پیروزی او در جنگ نکرد. پس چطور پیروزی در جنگ میتواند آن کشتارها را فروپوشاند؟
من از مردمی که پیشوای خونآشامشان را میستایند میترسم...
✍ #م_تدینی
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
📍#دیکتاتورها پس از مرگ هم زنده میمانند، مانند #استالین که روحش هفت دهه پس از مرگش دوباره در روسیه حلول کرده است. چند سال پس از مرگ، در ۱۹۶۱، جنازهاش از آرامگاه میدان سرخ به جای دیگری منتقل شد و چندی بعد همۀ مجسمهها و بناهای یادبود او از فضای عمومی محو شد.
نسلهای بعدی حتی در دوران اتحاد شوروی نیز اطلاعات زیادی دربارۀ استالین دریافت نمیکردند. دلیل آن واضح بود. هر روز از دوران استیلای سه دههای استالین بر شوروی همراه بود با کشتار و زندان و تبعید مردم؛ نه مردم بیگانه، مردم شوروی.
حتی فرمانروایان و شهریاران قرون وسطا و عهد باستان هم چنین بیپروا همۀ رفقا و همقطارانشان را قتلعام نکردند که استالین کرد.
🔻به هر حال روزی روسیه از قبضۀ حزب کمونیست خارج شد، بایگانیها گشوده شد و به لطف آزادی بیان و مطبوعات آزاد ابعاد مهیب جنایات استالین افشا شد.اما این پایان بازی نبود.
در سرزمینی که «اقتدارگرایی» ریشههایی تا اعماق زمین دارد و پیشواپرستی شایع است، شبح دیکتاتورهای مُرده مترصد میمانند تا باز در پیکر شهر حلول کنند.
این طبیعی است که با گذر زمان نگاه مردم به فرمانروایان قدیمی عوض میشود، اما وقتی سیاهۀ سیاهکاریهای آن دیکتاتور سر به فلک بکشد، عشق دوباره به آن دیکتاتور چه معنایی دارد؟ این همان اتفاقی است که امروز در روسیه با ترفندهای پوتینیستی و با همت گروههای کمونیستی در حال وقوع است.
💢وقتی مردم یک کشور دیکتاتور پیشینشان را فقط به این دلیل که نام کشورشان را در جهان بلندآوازه کرده دوست داشته باشند، بزرگترین برنده کسی خواهد بود که خود را جانشین آن دیکتاتور بزرگ میداند. همۀ آن عشق و نوستالژی تاریخی ناخواسته و ناخودآگاه به سوی جانشین امروزی او سرازیر میشود. برندۀ اصلی استالیندوستی مردم روسیه هم کسی جز #پوتین نیست؛ با این امتیاز بزرگ که پوتین میتواند مدعی باشد، فضایل استالین را دارد و رذایلش را نه. لِف گودکوف، مدیر مؤسسۀ افکارسنجی لِوادا، نیز معتقد است این استالیندوستی بیش از همه از کرملین و پوتین آب میخورد.
پوتین که زمانی خود افسر اطلاعاتی بود اگر هم استالینیست نباشد ــ که قطعاً نیست ــ مزایای امنیتی نظام استالینی را میپسندد، ضمن اینکه با مصادره کردن استالین برای خود، برگۀ آسِ کمونیستهای امروزی را هم میبُرَد؛ و مهمتر از همۀ اینها میتواند استالین را به نمادی در بازی ملیگرایانۀ خود بدل کند...
این همه سود... یک تیر و این همه نشان...
طبق تحقیق مؤسسۀ افکارسنجی لِوادا، در ۲۰۱۷ حدود ۴۶ درصد مردم #روسیه نگاه مثبتی به استالین داشتند (این میزان فقط ۵ سال پیش از آن ۲۸ درصد بود!). در نظرسنجی دیگری حدود ۴۰ درصد مردم روسیه استالین را برجستهترین شخصیت «همۀ زمانها و ملتها» معرفی کردند، در حالی که در ۱۹۸۹، یعنی در واپسین سالهای نظام شوروی، فقط ۱۲ درصد مردم روسیه چنین نظری داشتند. آن زمان ۷۲ درصد مردم روسیه جنایات استالین را نابخشودنی میپنداشتند و در سالهای اخیر فقط ۳۹ درصد چنین نظری دارند. امروز حتی ۲۵ درصد مردم همۀ آن جنایات را ضرورتی تاریخی میدانند! فقط 5 درصد مردم از او میترسند.
و نتیجۀ همۀ آنها اینکه در چند سال اخیر حدود ۱۰۰ مجسمۀ استالین به فضای عمومی روسیه بازگشته است.
دنیای عجیبی است. استالین بزرگترین رهبر کمونیستهای جهان بود؛ #هیتلر هم بزرگترین دشمن کمونیستهای جهان بود. اما ــ امایی تکاندهنده ــ استالین بسیار بیشتر از هیتلر کمونیستهای شاخص را کشت!
چه فرقی میان هیتلر و استالین است؟ اگر امروز کسی در آلمان سخنی ستایشآمیز دربارۀ هیتلر بگوید درست مانند این است که تفنگ بر شقیقهاش بگذارد و شلیک کند! او دیگر در دنیای سیاست هیچ بختی ندارد و با انواع محدودیتها روبرو خواهد شد. اما در روسیه ستایش، چهبسا پرستش استالین روزبهروز دامن میگستراند.
بهانۀ اصلی برای ستایش استالین این است که شوروی به فرماندهی او در جنگ بر آلمان پیروز شد. اما این دلیل بسیار نامعقول است. میان کشتارهای هولناکی که استالین انجام داد و پیروزی در جنگ هیچ ربطی وجود ندارد. یعنی آن کشتارها هیچ کمکی به پیروزی او در جنگ نکرد. پس چطور پیروزی در جنگ میتواند آن کشتارها را فروپوشاند؟
من از مردمی که پیشوای خونآشامشان را میستایند میترسم...
✍ #م_تدینی
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
این مطلب را بخوانید و به دیگران هم توصیه کنید.
درباره کتاب "نقد و تحلیلِ جباریت"
نوشته #مانس_اشپربر
📌 این روانشناس آلمانی این کتاب را در سن 32 سالگی و در دهه ۳۰ میلادی (هفتاد سال پیش) یعنی پیش از آن که هیتلر جهان را به کام جنگ جهانی دوم بکشاند، نگاشته است. او حتی در کتاب خود از روی تحلیل روانی رفتار دیکتاتورها، پیش بینی کرده است که کسی مثل هیتلر سرانجام خودکشی خواهد کرد. وقتی این کتاب منتشر شد نویسنده اش نه تنها مجبور شد برای مصون ماندن از خشم نازیها، به زندگی پنهانی روی آورد بلکه حتی کمونیست های پیرو استالین نیز خواندن این کتاب را ممنوع کردند و پیروانشان حتی از دست زدن به این کتاب هم پرهیز می کردند.
📌 این کتاب توسط کریم قصیم به زبان فارسی ترجمه و در سال ۱۳۶٣ توسط انتشارات دماوند به چاپ رسیده است. به علت استقبال از کتاب، ظرف یک سال به چاپ سوم رسید و پس از چاپ سوم در سال ۱۳۶۴ بود که پس از سه سال فعالیت، انتشارات دماوند تعطیل شد.
📌 اشپربر در این کتاب،که متنی بسیار روان و جذاب دارد، با تحلیل روانشناختی شخصیت و رفتار جباران، نشان می دهد که جباران به خودی خود جبار نمی شوند بلکه آنها محصول رفتار توده هایی هستند که خلق و خوی جباریت بخشی از وجود آنهاست. برای آن که جباریت و دیکتاتوری برای همیشه از جامعه ای رخت بربندد، باید روحیه جباریت توده ها از بین برود (یادمان نرود که ما ایرانی ها رابطه خوبی با موجودات ضعیف تر از خودمان نداریم. ببینید بچه هایمان خیلی راحت به سوی گربه ها و سگ ها سنگ می اندازند، سوارها به پیاده ها رحم نمی کنند، همه مان در موضع شغلی خودمان حکومت می کنیم. بقال حاکم است، نانوا حاکم است، راننده تاکسی حاکم است. مامور پلیس و قاضی و همه وهمه در موضع شغلی خود، می خواهیم حکومت کنیم. وقتی در خیابان دزد را می گیریم به جای آن که تحویل پلیس اش بدهیم اول به او کتک مفصلی می زنیم، پلیسمان وقتی خطاکاری را دستگیر می کند اول او را می زند و این مثالها الی ماشاء الله وجود دارد.
این ها همه نشانه های جباریت نهفته ای است که در همه ما وجود دارد).
📌 اشپربر نشان می دهد که چگونه شخصیت روانی یک جبار به تدریج و در طول زمان تحول می یابد و او را از یک زندگی معمولی محروم می کند به گونه ای که جبار به تدریج دچار سادیسم (دیگر آزاری) و در مراحل بعدی دچار مازوخیسم (خودآزاری) می شود. در واقع از نظر اشپربر، جباران بیمارانی هستند که بیماریشان در هیاهوی توده ها، برای خودشان و برای دیگران مخفی می ماند و به همین علت فرصت درمان نیز از آنها ستانده می شود.
📌 اشپربر با دسته بندی انواع ترس نشان می دهد که جباران دچار «ترس تهاجمی» هستند و در واقع بخش بزرگی از رفتار آنها ناشی از این نوع ترس است. اشپربر معتقد است اعتیاد به دشمن تراشی و ایده «دشمن انگاری هر کس با ما نیست» از سوی جباران محصول ترس عمیقی است که در وجود آنها نهفته است.
او از قول افلاطون می نویسد «هر کس می تواند شایسته صفت شجاع باشد، الا فرد جبار». و بعد خودش به زیبایی و با تحلیل روانشناختی نشان می دهد که این سخن افلاطون چقدر دقیق است. در واقع نشان می دهد که جباریت ویژگی است که جایگزین فقدان شجاعت می شود. و این رفتار در همه سطوح قدرت (پدر، معلم، رئیس اداره، پلیس محله و ….) نمود دارد. اما وقتی آحاد توده های شخصیتاً جبار در عالم واقع با یکی از جباران همراهی می کنند و او را حمایت می کنند، از او یک حاکم به تمام معنی دیکتاتور می سازند.
📌 اشپربر نشان می دهد که چگونه ترس در طول زمان به نفرت تبدیل می شود و آنگاه توده ها برای ارضای حس نفرتشان از عده ای، جباری را یاری می کنند تا آنان را نابود کند. و بعد دوباره زمانی می رسد که توده ها به علت نفرت از همین جبار، او را به کمک جبار دیگری به چوبه دار می سپارند.
📌 او به زیبایی نشان می دهد که چگونه جباران با ساده کردن مسائل پیچیده زندگی، راه حل های عامه پسند ـ اما غیر قابل اجرا ـ می دهند و اصلا هم نگران عدم قابلیت اجرای این ایده های خود نیستند، چرا که آموخته اند وقتی راه حلشان به نتیجه نرسید به راحتی می توانند با انداختن مسئولیت این ناکامی به گردن دیگران (دشمنان فرضی)، این ناکامی را تبدیل به فرصتی کنند تا نشان دهند که دشمنانشان چقدر قدرتمند اند و نمی گذارند تا آنها به اهدافشان برسند.
📌 اشپربر البته تحلیلش را معطوف به شخصیت سیاسی خاصی نمی کند اما برخی مثالهایش را از رفتار دیکتاتورهای زمانه اش (استالین و هیتلر) می آورد. با این حال، زیبایی این کتاب به این است که وقتی نام #هیتلر و #استالین را حذف می کنیم و نام هر #دیکتاتور دیگری را می گذاریم می بینیم چقدر تحلیل تازه است، گویا اشپربر آنها را همین دیروز و برای تحلیل رفتار دیکتاتورهای این زمانه نوشته است.
#اجتماعی
@Roshanfkrane
درباره کتاب "نقد و تحلیلِ جباریت"
نوشته #مانس_اشپربر
📌 این روانشناس آلمانی این کتاب را در سن 32 سالگی و در دهه ۳۰ میلادی (هفتاد سال پیش) یعنی پیش از آن که هیتلر جهان را به کام جنگ جهانی دوم بکشاند، نگاشته است. او حتی در کتاب خود از روی تحلیل روانی رفتار دیکتاتورها، پیش بینی کرده است که کسی مثل هیتلر سرانجام خودکشی خواهد کرد. وقتی این کتاب منتشر شد نویسنده اش نه تنها مجبور شد برای مصون ماندن از خشم نازیها، به زندگی پنهانی روی آورد بلکه حتی کمونیست های پیرو استالین نیز خواندن این کتاب را ممنوع کردند و پیروانشان حتی از دست زدن به این کتاب هم پرهیز می کردند.
📌 این کتاب توسط کریم قصیم به زبان فارسی ترجمه و در سال ۱۳۶٣ توسط انتشارات دماوند به چاپ رسیده است. به علت استقبال از کتاب، ظرف یک سال به چاپ سوم رسید و پس از چاپ سوم در سال ۱۳۶۴ بود که پس از سه سال فعالیت، انتشارات دماوند تعطیل شد.
📌 اشپربر در این کتاب،که متنی بسیار روان و جذاب دارد، با تحلیل روانشناختی شخصیت و رفتار جباران، نشان می دهد که جباران به خودی خود جبار نمی شوند بلکه آنها محصول رفتار توده هایی هستند که خلق و خوی جباریت بخشی از وجود آنهاست. برای آن که جباریت و دیکتاتوری برای همیشه از جامعه ای رخت بربندد، باید روحیه جباریت توده ها از بین برود (یادمان نرود که ما ایرانی ها رابطه خوبی با موجودات ضعیف تر از خودمان نداریم. ببینید بچه هایمان خیلی راحت به سوی گربه ها و سگ ها سنگ می اندازند، سوارها به پیاده ها رحم نمی کنند، همه مان در موضع شغلی خودمان حکومت می کنیم. بقال حاکم است، نانوا حاکم است، راننده تاکسی حاکم است. مامور پلیس و قاضی و همه وهمه در موضع شغلی خود، می خواهیم حکومت کنیم. وقتی در خیابان دزد را می گیریم به جای آن که تحویل پلیس اش بدهیم اول به او کتک مفصلی می زنیم، پلیسمان وقتی خطاکاری را دستگیر می کند اول او را می زند و این مثالها الی ماشاء الله وجود دارد.
این ها همه نشانه های جباریت نهفته ای است که در همه ما وجود دارد).
📌 اشپربر نشان می دهد که چگونه شخصیت روانی یک جبار به تدریج و در طول زمان تحول می یابد و او را از یک زندگی معمولی محروم می کند به گونه ای که جبار به تدریج دچار سادیسم (دیگر آزاری) و در مراحل بعدی دچار مازوخیسم (خودآزاری) می شود. در واقع از نظر اشپربر، جباران بیمارانی هستند که بیماریشان در هیاهوی توده ها، برای خودشان و برای دیگران مخفی می ماند و به همین علت فرصت درمان نیز از آنها ستانده می شود.
📌 اشپربر با دسته بندی انواع ترس نشان می دهد که جباران دچار «ترس تهاجمی» هستند و در واقع بخش بزرگی از رفتار آنها ناشی از این نوع ترس است. اشپربر معتقد است اعتیاد به دشمن تراشی و ایده «دشمن انگاری هر کس با ما نیست» از سوی جباران محصول ترس عمیقی است که در وجود آنها نهفته است.
او از قول افلاطون می نویسد «هر کس می تواند شایسته صفت شجاع باشد، الا فرد جبار». و بعد خودش به زیبایی و با تحلیل روانشناختی نشان می دهد که این سخن افلاطون چقدر دقیق است. در واقع نشان می دهد که جباریت ویژگی است که جایگزین فقدان شجاعت می شود. و این رفتار در همه سطوح قدرت (پدر، معلم، رئیس اداره، پلیس محله و ….) نمود دارد. اما وقتی آحاد توده های شخصیتاً جبار در عالم واقع با یکی از جباران همراهی می کنند و او را حمایت می کنند، از او یک حاکم به تمام معنی دیکتاتور می سازند.
📌 اشپربر نشان می دهد که چگونه ترس در طول زمان به نفرت تبدیل می شود و آنگاه توده ها برای ارضای حس نفرتشان از عده ای، جباری را یاری می کنند تا آنان را نابود کند. و بعد دوباره زمانی می رسد که توده ها به علت نفرت از همین جبار، او را به کمک جبار دیگری به چوبه دار می سپارند.
📌 او به زیبایی نشان می دهد که چگونه جباران با ساده کردن مسائل پیچیده زندگی، راه حل های عامه پسند ـ اما غیر قابل اجرا ـ می دهند و اصلا هم نگران عدم قابلیت اجرای این ایده های خود نیستند، چرا که آموخته اند وقتی راه حلشان به نتیجه نرسید به راحتی می توانند با انداختن مسئولیت این ناکامی به گردن دیگران (دشمنان فرضی)، این ناکامی را تبدیل به فرصتی کنند تا نشان دهند که دشمنانشان چقدر قدرتمند اند و نمی گذارند تا آنها به اهدافشان برسند.
📌 اشپربر البته تحلیلش را معطوف به شخصیت سیاسی خاصی نمی کند اما برخی مثالهایش را از رفتار دیکتاتورهای زمانه اش (استالین و هیتلر) می آورد. با این حال، زیبایی این کتاب به این است که وقتی نام #هیتلر و #استالین را حذف می کنیم و نام هر #دیکتاتور دیگری را می گذاریم می بینیم چقدر تحلیل تازه است، گویا اشپربر آنها را همین دیروز و برای تحلیل رفتار دیکتاتورهای این زمانه نوشته است.
#اجتماعی
@Roshanfkrane
"از پدر بمب هیدروژنی تا مطالبه حقوق مردم"
✍🏻 #سهند_ایرانمهر
✅نامش #آندره_ساخاروف بود اما کارنامه زندگی اش یک تناقض آشکار دارد:برنده جایزه صلح نوبل و پدر بمب هیدروژنی شوروی.
ساخت بمب هیدروژنی شوروی حاصل دانش و تلاش او بود اما خیلی زود فهمید چنین چیزی نمی تواند ضامن خوشبختی ملتش باشد، انتقادهای او منجر به تبعید و انفصال از کار و تحقیقاتش شد، به شهر گورکی (چهارصد کیلومتری مسکو) تبعید شد.
ده سال بعد (هشتاد و شش میلادی) دوران تبعیدش خاتمه یافت. حالا ساخاروف، به جای فکر کردن به بقایای برون تابه رادیویی در فضا، به این فکر می کرد که قوی شدن با تسلیحات اتمی یک ملت محقق می شود یا با احترام به حقوق مردم؟
در نوشته، ژنرال #ولکوگنف که بخاطر دسترسی به آرشیو اسناد محرمانه و مخفیانه کتابی در مورد #استالین نوشته بود خواند که :
«استالینیزیم نوعی انسان جدید و از خود بیگانه ساخته است. انسان بی تفاوت، ترسو و بدون نوآوری که منتظر ناجی است».
✅در نامه به #گورباچف نوشت:
« مردم ناراضی هستند، اوضاع بازهم بدتر خواهد شد، جولان تانک ها و نظامیان در کشورهای دیگر مشکلی را حل نمی کند، تاثیر تاسیسات هسته ای و بمب و موشک ها در تضمین امنیت جامعه بسته هم مثل خیال خام قدرت ببری کاغذی است،اعتماد مردم به صفر رسیده.
با وعده دادن مشکلی حل نمی شود.
با صحبت مکرر از دشمن و ربط همه چیز به #امپریالیزم دردی دوا نمی شود. دو راه بیشتر نداریم؛ تغییرات بنیادین که هر چند دیر است یا حفظ سیستم به همین منوال...
برای اولی مردم و رفرمیست های چپ را دارید و برای دومی همان هایی که دل خونی از پروستریکای شما دارند».
آخرین توصیه ای که کرد این بود که :
«قدرت اتم، توان اعزام چند صد هزار نفر سرباز و تجهیزات، گستره وسیع امپراتوری یا تاریخ درخشان، هیچ کدام برای خوش بختی یک ملت کافی نیست و درست مثل رویاهای مضحک و کودکانه است،وقتی مردم احساس نکنند حقی دارند یا اینکه می توانند آزادانه از رویاها و ایده های خود بگویند...
در دوران های بی شمار و در صفحات پیشین و آتی خلقت چه بسا تمدن هایی کامیاب تر از ما بوده اند، با این حال نباید تلاش خود را که چون شعله ضعیفی از درون ما به بیرون تسری پیدا کرده دست کم بگیریم. نیک بختی بشر با در نظر گرفتن مقتضیات منطق است و در تلاش برای اهدافی در خور آدمیت».
ساخاروف در چهارده دسامبر هشتاد و نه میلادی و در سن شصت و هشت سالگی درگذشت. این روزها سالگرد روزی است که او جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. از سوی پارلمان اروپا نیز، جایزه ساخاروف برای آزادی اندیشه به افتخار آندره ساخاروف دانشمند و مخالف و ناراضی شوروی سابق نامگذاری و بنیان نهاده شد.
#اجتماعی #مناسبت #معرفی
@Roshanfkrane
✍🏻 #سهند_ایرانمهر
✅نامش #آندره_ساخاروف بود اما کارنامه زندگی اش یک تناقض آشکار دارد:برنده جایزه صلح نوبل و پدر بمب هیدروژنی شوروی.
ساخت بمب هیدروژنی شوروی حاصل دانش و تلاش او بود اما خیلی زود فهمید چنین چیزی نمی تواند ضامن خوشبختی ملتش باشد، انتقادهای او منجر به تبعید و انفصال از کار و تحقیقاتش شد، به شهر گورکی (چهارصد کیلومتری مسکو) تبعید شد.
ده سال بعد (هشتاد و شش میلادی) دوران تبعیدش خاتمه یافت. حالا ساخاروف، به جای فکر کردن به بقایای برون تابه رادیویی در فضا، به این فکر می کرد که قوی شدن با تسلیحات اتمی یک ملت محقق می شود یا با احترام به حقوق مردم؟
در نوشته، ژنرال #ولکوگنف که بخاطر دسترسی به آرشیو اسناد محرمانه و مخفیانه کتابی در مورد #استالین نوشته بود خواند که :
«استالینیزیم نوعی انسان جدید و از خود بیگانه ساخته است. انسان بی تفاوت، ترسو و بدون نوآوری که منتظر ناجی است».
✅در نامه به #گورباچف نوشت:
« مردم ناراضی هستند، اوضاع بازهم بدتر خواهد شد، جولان تانک ها و نظامیان در کشورهای دیگر مشکلی را حل نمی کند، تاثیر تاسیسات هسته ای و بمب و موشک ها در تضمین امنیت جامعه بسته هم مثل خیال خام قدرت ببری کاغذی است،اعتماد مردم به صفر رسیده.
با وعده دادن مشکلی حل نمی شود.
با صحبت مکرر از دشمن و ربط همه چیز به #امپریالیزم دردی دوا نمی شود. دو راه بیشتر نداریم؛ تغییرات بنیادین که هر چند دیر است یا حفظ سیستم به همین منوال...
برای اولی مردم و رفرمیست های چپ را دارید و برای دومی همان هایی که دل خونی از پروستریکای شما دارند».
آخرین توصیه ای که کرد این بود که :
«قدرت اتم، توان اعزام چند صد هزار نفر سرباز و تجهیزات، گستره وسیع امپراتوری یا تاریخ درخشان، هیچ کدام برای خوش بختی یک ملت کافی نیست و درست مثل رویاهای مضحک و کودکانه است،وقتی مردم احساس نکنند حقی دارند یا اینکه می توانند آزادانه از رویاها و ایده های خود بگویند...
در دوران های بی شمار و در صفحات پیشین و آتی خلقت چه بسا تمدن هایی کامیاب تر از ما بوده اند، با این حال نباید تلاش خود را که چون شعله ضعیفی از درون ما به بیرون تسری پیدا کرده دست کم بگیریم. نیک بختی بشر با در نظر گرفتن مقتضیات منطق است و در تلاش برای اهدافی در خور آدمیت».
ساخاروف در چهارده دسامبر هشتاد و نه میلادی و در سن شصت و هشت سالگی درگذشت. این روزها سالگرد روزی است که او جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. از سوی پارلمان اروپا نیز، جایزه ساخاروف برای آزادی اندیشه به افتخار آندره ساخاروف دانشمند و مخالف و ناراضی شوروی سابق نامگذاری و بنیان نهاده شد.
#اجتماعی #مناسبت #معرفی
@Roshanfkrane
تصویر: مراسم خاکسپاری #استالین
پ.ن : استالین نمونهی یک سیاستمدار مرگدوست و بیمار (به تعبیر #اریش_فروم) متهم به قتل و حذف هزاران شهروند در داخل و خارج #روسیه بود، اما به موازات آن قهرمان عدهای دیگر برای پیروزیاش در جنگ جهانی دوم.
#تاریخ #اندیشه
@Roshanfkrane
پ.ن : استالین نمونهی یک سیاستمدار مرگدوست و بیمار (به تعبیر #اریش_فروم) متهم به قتل و حذف هزاران شهروند در داخل و خارج #روسیه بود، اما به موازات آن قهرمان عدهای دیگر برای پیروزیاش در جنگ جهانی دوم.
#تاریخ #اندیشه
@Roshanfkrane
"جباران اعتياد به دشمن تراشي دارند"
دکتر #محسن_رناني
این نوروز توفیق یافتم تا خواندن کتاب «نقد و تحلیل جباریت»نوشته «مانس اشپربر» را تمام کنم.این روانشناس آلمانی این کتاب را در سن ۳۲ سالگی و در دهه ۳۰ میلادی پیش از آنکه #هیتلر جهان را به کام جنگ جهانی دوم بکشاند،نگاشته است.
او حتی در کتاب خود از روی تحلیل روانی رفتار #دیکتاتور ها، پیشبینی کرده است که کسی مثل هیتلر سرانجام خودکشی خواهد کرد. وقتی این کتاب منتشر شد نویسندهاش نه تنها مجبور شد برای مصون ماندن از خشم نازیها به زندگی پنهانی روی آورد، بلکه حتی کمونیستهای پیرو #استالین نیز خواندن این کتاب را ممنوع کردند.
این کتاب توسط کریم قصیم به زبان فارسی ترجمه و در سال ۱۳۶۳ توسط انتشارات دماوند به چاپ رسیده است.انتشارات دماوند در سال ۶۴ تعطیل شد.
اشپربر در این کتاب که متنی بسیار روان و جذاب دارد، با تحلیل روانشناختیِ شخصیت و رفتار جباران نشان میدهد که جباران به خودی خود جبار نمیشوند، بلکه آنها محصول رفتار تودههایی هستند که خلقوخوی جباریت بخشی از وجود آنهاست.
برای آن که جباریت و دیکتاتوری برای همیشه از جامعهای رخت بربندد باید روحیه جباریت تودهها از بین برود (یادمان نرود که ما ایرانیها رابطه خوبی با موجودات ضعیف تر از خودمان نداریم.ببینید بچه هایمان خیلی راحت به سوی گربهها و سگها سنگ میاندازند،سوارها به پیادهها رحم نمیکنند،همهمان در موضع شغلی خودمان حکومت میکنیم. بقال حاکم است، نانوا حاکم است، راننده تاکسی حاکم است.مامور پلیس و قاضی و همهوهمه در موضع شغلی خود میخواهیم حکومت کنیم.
وقتی در خیابان دزد را میگیریم به جای آن که تحویل پلیساش بدهیم، اول به او کتک مفصلی میزنیم،پلیسمان وقتی خطاکاری را دستگیر میکند اول او را میزند و این مثالها الیماشاءالله وجود دارد.
اینها همه نشانههای جباریت نهفتهای است که در همه ما وجود دارد.
اشپربر نشان میدهد که چگونه شخصیت روانی یک جبار به تدریج و در طول زمان تحول مییابد و او را از یک زندگی معمولی محروم میکند به گونهای که جبار به تدریج دچار #سادیسم (دیگر آزاری) و در مراحل بعدی دچار #مازوخیسم (خودآزاری) میشود.
در واقع از نظر اشپربر، جباران بیمارانی هستند که بیماریشان در هیاهوی تودهها، برای خودشان و برای دیگران مخفی میماند و به همین علت فرصت درمان نیز از آنها ستانده میشود.
اشپربر با دسته بندی انواع ترس نشان میدهد که جباران دچار «ترس تهاجمی» هستند و در واقع بخش بزرگی از رفتار آنها ناشی از این نوع ترس است.
اشپربر معتقد است اعتیاد به دشمن تراشی و ایده «دشمن انگاری هر کس با ما نیست» از سوی جباران محصول ترس عمیقی است که در وجود آنها نهفته است.
او از قول افلاطون مینویسد «هر کس میتواند شایسته صفت شجاع باشد الا فرد جبار». و بعد خودش به زیبایی و با تحلیل روانشناختی نشان میدهد که این سخن افلاطون چقدر دقیق است. در واقع نشان میدهد که جباریت ویژگی است که جایگزین فقدان شجاعت میشود. و این رفتار در همه سطوح قدرت (پدر، معلم، رئیس اداره، پلیس محله و ....) نمود دارد. اما وقتی احاد توده های شخصیتاً جبار در عالم واقع با یکی از جباران همراهی میکنند و او را حمایت میکنند، از او یک حاکم به تمام معنی دیکتاتور میسازند.
اشپربر نشان میدهد که چگونه ترس در طول زمان به نفرت تبدیل میشود و آنگاه تودهها برای ارضای حس نفرتشان از عدهای، جباری را یاری میکنند تا آنان را نابود کند و بعد دوباره زمانی میرسد که تودهها به علت نفرت از همین جبار، او را به کمک جبار دیگری به چوبهدار میسپارند.
او به زیبایی نشان میدهد که چگونه جباران با ساده کرده مسائل پیچیده زندگی، راه حلهای عامه پسند ــ اما غیر قابل اجرا ــ میدهند و اصلا هم نگران عدم قابلیت اجرای این ایدههای خود نیستند، چرا که آموخته اند وقتی راه حلشان به نتیجه نرسید، بهراحتی میتوانند با انداختن مسئولیت این ناکامی به گردن دیگران (دشمنان فرضی)، این ناکامی را تبدیل به فرصتی کنند تا نشان دهند که دشمنانشان چقدر قدرتمنداند و نمیگذارند تا آنها به اهدافشان برسند.
اشپربر البته تحلیلاش را معطوف به شخصیت سیاسی خاصی نمیکند اما برخی مثالهایش را از رفتار دیکتاتورهای زمانهاش (استالین و هیتلر) میآورد.
با این حال، زیبایی این کتاب به این است که وقتی نام هیتلر و استالین را حذف میکنیم و نام هر دیکتاتور دیگری را میگذاریم میبینیم چقدر تحلیل تازه است، گویا اشپربر آن را همین دیروز و برای تحلیل رفتار دیکتاتورهای این زمانه نوشته است.
پیشنهاد میکنم قبل از نام مقامات سیاسی، نام خود را در متن قرار دهیم و بینیم چقدر لایق لقب «جبار» هستیم.
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
دکتر #محسن_رناني
این نوروز توفیق یافتم تا خواندن کتاب «نقد و تحلیل جباریت»نوشته «مانس اشپربر» را تمام کنم.این روانشناس آلمانی این کتاب را در سن ۳۲ سالگی و در دهه ۳۰ میلادی پیش از آنکه #هیتلر جهان را به کام جنگ جهانی دوم بکشاند،نگاشته است.
او حتی در کتاب خود از روی تحلیل روانی رفتار #دیکتاتور ها، پیشبینی کرده است که کسی مثل هیتلر سرانجام خودکشی خواهد کرد. وقتی این کتاب منتشر شد نویسندهاش نه تنها مجبور شد برای مصون ماندن از خشم نازیها به زندگی پنهانی روی آورد، بلکه حتی کمونیستهای پیرو #استالین نیز خواندن این کتاب را ممنوع کردند.
این کتاب توسط کریم قصیم به زبان فارسی ترجمه و در سال ۱۳۶۳ توسط انتشارات دماوند به چاپ رسیده است.انتشارات دماوند در سال ۶۴ تعطیل شد.
اشپربر در این کتاب که متنی بسیار روان و جذاب دارد، با تحلیل روانشناختیِ شخصیت و رفتار جباران نشان میدهد که جباران به خودی خود جبار نمیشوند، بلکه آنها محصول رفتار تودههایی هستند که خلقوخوی جباریت بخشی از وجود آنهاست.
برای آن که جباریت و دیکتاتوری برای همیشه از جامعهای رخت بربندد باید روحیه جباریت تودهها از بین برود (یادمان نرود که ما ایرانیها رابطه خوبی با موجودات ضعیف تر از خودمان نداریم.ببینید بچه هایمان خیلی راحت به سوی گربهها و سگها سنگ میاندازند،سوارها به پیادهها رحم نمیکنند،همهمان در موضع شغلی خودمان حکومت میکنیم. بقال حاکم است، نانوا حاکم است، راننده تاکسی حاکم است.مامور پلیس و قاضی و همهوهمه در موضع شغلی خود میخواهیم حکومت کنیم.
وقتی در خیابان دزد را میگیریم به جای آن که تحویل پلیساش بدهیم، اول به او کتک مفصلی میزنیم،پلیسمان وقتی خطاکاری را دستگیر میکند اول او را میزند و این مثالها الیماشاءالله وجود دارد.
اینها همه نشانههای جباریت نهفتهای است که در همه ما وجود دارد.
اشپربر نشان میدهد که چگونه شخصیت روانی یک جبار به تدریج و در طول زمان تحول مییابد و او را از یک زندگی معمولی محروم میکند به گونهای که جبار به تدریج دچار #سادیسم (دیگر آزاری) و در مراحل بعدی دچار #مازوخیسم (خودآزاری) میشود.
در واقع از نظر اشپربر، جباران بیمارانی هستند که بیماریشان در هیاهوی تودهها، برای خودشان و برای دیگران مخفی میماند و به همین علت فرصت درمان نیز از آنها ستانده میشود.
اشپربر با دسته بندی انواع ترس نشان میدهد که جباران دچار «ترس تهاجمی» هستند و در واقع بخش بزرگی از رفتار آنها ناشی از این نوع ترس است.
اشپربر معتقد است اعتیاد به دشمن تراشی و ایده «دشمن انگاری هر کس با ما نیست» از سوی جباران محصول ترس عمیقی است که در وجود آنها نهفته است.
او از قول افلاطون مینویسد «هر کس میتواند شایسته صفت شجاع باشد الا فرد جبار». و بعد خودش به زیبایی و با تحلیل روانشناختی نشان میدهد که این سخن افلاطون چقدر دقیق است. در واقع نشان میدهد که جباریت ویژگی است که جایگزین فقدان شجاعت میشود. و این رفتار در همه سطوح قدرت (پدر، معلم، رئیس اداره، پلیس محله و ....) نمود دارد. اما وقتی احاد توده های شخصیتاً جبار در عالم واقع با یکی از جباران همراهی میکنند و او را حمایت میکنند، از او یک حاکم به تمام معنی دیکتاتور میسازند.
اشپربر نشان میدهد که چگونه ترس در طول زمان به نفرت تبدیل میشود و آنگاه تودهها برای ارضای حس نفرتشان از عدهای، جباری را یاری میکنند تا آنان را نابود کند و بعد دوباره زمانی میرسد که تودهها به علت نفرت از همین جبار، او را به کمک جبار دیگری به چوبهدار میسپارند.
او به زیبایی نشان میدهد که چگونه جباران با ساده کرده مسائل پیچیده زندگی، راه حلهای عامه پسند ــ اما غیر قابل اجرا ــ میدهند و اصلا هم نگران عدم قابلیت اجرای این ایدههای خود نیستند، چرا که آموخته اند وقتی راه حلشان به نتیجه نرسید، بهراحتی میتوانند با انداختن مسئولیت این ناکامی به گردن دیگران (دشمنان فرضی)، این ناکامی را تبدیل به فرصتی کنند تا نشان دهند که دشمنانشان چقدر قدرتمنداند و نمیگذارند تا آنها به اهدافشان برسند.
اشپربر البته تحلیلاش را معطوف به شخصیت سیاسی خاصی نمیکند اما برخی مثالهایش را از رفتار دیکتاتورهای زمانهاش (استالین و هیتلر) میآورد.
با این حال، زیبایی این کتاب به این است که وقتی نام هیتلر و استالین را حذف میکنیم و نام هر دیکتاتور دیگری را میگذاریم میبینیم چقدر تحلیل تازه است، گویا اشپربر آن را همین دیروز و برای تحلیل رفتار دیکتاتورهای این زمانه نوشته است.
پیشنهاد میکنم قبل از نام مقامات سیاسی، نام خود را در متن قرار دهیم و بینیم چقدر لایق لقب «جبار» هستیم.
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
#کرونا و دو توصیه به دولت و منتقدانش
✍️ #بابک_زمانی:
🔸در سال ١٩٤١ وقتی آلمان هیتلری به شوروی استالینی حمله كرد، #استالین ٤٨ ساعت در شوك بود و توان بیرون آمدن از اتاق خودش را هم نداشت، او با #هیتلر پیمان عدم مخاصمه امضا كرده بود.
حمله #آلمان قبل از یكسره شدن جنگ او با بریتانیا حماقت محض بود. جاسوسان شوروی خبرهای موثقی از تداركات آلمان برای شروع حمله نداده بودند. البته دلایل دیگری هم برای این شوكه شدن وجود داشت؛ استالین در همین چند سال آخر هزاران نفر، بخش مهمی از افسران ارتش سرخ را تسویه كرده بود (آیا هیتلر قبل از جنگ اقداماتی برای مشكوك كردن استالین به افسران خودش انجام داده بود؟ معلوم نیست) این تسویه شامل نیروهای اطلاعاتی و امنیتی هم میشد. (آیا این موضوع در بیاطلاع ماندن استالین بیتأثیر بود؟)
🔸تا همین دیروز هرگونه شایعه در مورد حمله آلمان را شایعه ضدانقلاب تلقی و تكذیب كرده بود. عده زیادی به جرم شایعهپراکنی در زندان بودند. بنا بر روایتی اولین فردی كه خبر حمله را آورده بود، اعدام شده بود و حالا اعلان جنگ رسمی آلمان به شوروی!
🔸پس شوكه شدن استالین آن هم به مدت ٤٨ ساعت بیدلیل نبود. استالین دولت، پارلمان و شوراها و ارتش را به فرمانبران حزب تبدیل كرده بود و در حزب هم تمام جناحهای مخالف با هر درجه از مخالفت را با دست خودشان نابود كرده بود و درنتیجه اتحاد جماهیر #شوروی سوسیالیستی را محدود به اراده خودش کرده بود. حالا درست درهمان ساعاتی كه نیروهای آلمان مرزهای كشور شوراها را درمینوردیدند، فیلد مارشال، رهبر كارگران جهان، فیلسوف بزرگ تمام اعصار با چند بطری ودكا به پستویی خزیده بود و هیچکس جرئت نزدیك شدن به او را نداشت. تا اینكه وروشیلف دوست دوران كودكی جرات كرد، وارد شد و ابتدا حتی تحكم كرد كه "«كوبا»* همه را كشتی هیچکس نمانده دفاع كنه، حالا خودت بیا جمعش كن" و بعد با مهربانی سروصورت او را صفا داد بر او لباس پوشاند و تا سكوی سخنرانی کاخ كرملین در میدان سرخ هدایت كرد.
استالین تنها گفت "نترس اعدامت نمیکنم" و تا مدتها نه او و نه هیچکدام دیگر از یاران قدیمش را اعدام نكرد.
🔸به نظر خیلیها نطق استالین در آن روز سرد كه حتی توان روی پا ایستادن را هم نداشت، در پاسخ به حمله هیتلر و اعلام جنگ و آمادگی و تهییج ملتهای شوروی به دفاع میهنی كه بسیار باقدرت ادا شد، مهمترین، {اگرنه تنها} خدمت استالین به آن اتحادیه ملتها بود.
🔸اینطور نبود كه مردم روس و سایر ملتها با سكوت و چون بره به قربانگاه تسویههای استالین رفته باشند. مقاومت بخشهای مهمی از حزب كمونیست و کمونیستهای روس از بوخارین تا كیروف، نویسندگان بزرگی از ماندلشتایم تا پاسترناك و بسیاری روزنامهنگاران، دانشمندان و مردم عادی زیباترین نمونههای مقاومت انسان در برابر استبداد هستند، اما در بحبوحه حمله نازیسم به اتحادیه ملتها همه زعامت ساختار موجود به رهبری استالین را پذیرفتند و نزدیك ده سال یكی از خونبارترین جنگهای تاریخ را به پیروزی رساندند.
🔸تفاوتهای كشور ما و رهبران و مسئولینش با بهاصطلاح كشور شوراها اظهر من الشمس است و واضح است كه مقصود نگارنده چنین قیاس معالفارقی نیست. مقصودم آوردن مثال از قابل نقدترین شرایط برای كسانی است كه منتقد سیستم هستند تا تكلیف هر نقد خفیفتری به هر سیستم دیگری با اشكالات كمتر هم روشن شود. این یادآوری و این یادداشت را تنها به این خاطر آوردم كه یکبار دیگر تأکید كنم؛
🔸در #بحرانها و مصائب اجتماعی و طبیعی (نظیر بحران فعلی كورونا) دولت، ساختار متمركز دولت و حكومت مهمترین اهرم مقابله با آن بحران اجتماعی و هراس ناشی از آن هستند، بنابراین:
🔸دولت و حكومت میبایست با هیبتی مقتدر، برنامهریز و هدایتگر در انظار و اذهان عموم ظاهر شود، نیرویی كه تفوق بحران موجود بر چالش دائمی قدرت را درك میکند و درنتیجه تنها و تنها راهحلهای عقلگرایانه را با #صداقت و #مسئولیتپذیری همراه با پذیرش و پوزش آشکار از خطاها پیش میگیرد.
🔸از دیگر سو جناحهای سیاسی داخل و خارج حكومت، مردم و فرهیختگان باید درك كنند كه جز ساختارهای مستقر و موجود هیچ اهرم دیگری در برابر خطری كه موجودیت یك كشور یا یك تمدن را تهدید میکند وجود ندارد. بنابراین بهجای تشدید جو ترس و وحشت عمومی با نقدهای ویرانگر در برابر سیستمی كه تازه بههیچوجه معایبش در حد اتحادیه مورد مثال نیست، مردم را به رعایت دستورات بهداشتی و اعتماد به مسئولین و كارشناسان تشویق كنند و راهحل احتمالی شان را با نقد سازنده به مسئولینی كه فرمان این اهرم را در دست دارند منتقل سازند.
*كوبا: نام خانگی استالین در جوانی
#اجتماعی
@Roshanfkrane
✍️ #بابک_زمانی:
🔸در سال ١٩٤١ وقتی آلمان هیتلری به شوروی استالینی حمله كرد، #استالین ٤٨ ساعت در شوك بود و توان بیرون آمدن از اتاق خودش را هم نداشت، او با #هیتلر پیمان عدم مخاصمه امضا كرده بود.
حمله #آلمان قبل از یكسره شدن جنگ او با بریتانیا حماقت محض بود. جاسوسان شوروی خبرهای موثقی از تداركات آلمان برای شروع حمله نداده بودند. البته دلایل دیگری هم برای این شوكه شدن وجود داشت؛ استالین در همین چند سال آخر هزاران نفر، بخش مهمی از افسران ارتش سرخ را تسویه كرده بود (آیا هیتلر قبل از جنگ اقداماتی برای مشكوك كردن استالین به افسران خودش انجام داده بود؟ معلوم نیست) این تسویه شامل نیروهای اطلاعاتی و امنیتی هم میشد. (آیا این موضوع در بیاطلاع ماندن استالین بیتأثیر بود؟)
🔸تا همین دیروز هرگونه شایعه در مورد حمله آلمان را شایعه ضدانقلاب تلقی و تكذیب كرده بود. عده زیادی به جرم شایعهپراکنی در زندان بودند. بنا بر روایتی اولین فردی كه خبر حمله را آورده بود، اعدام شده بود و حالا اعلان جنگ رسمی آلمان به شوروی!
🔸پس شوكه شدن استالین آن هم به مدت ٤٨ ساعت بیدلیل نبود. استالین دولت، پارلمان و شوراها و ارتش را به فرمانبران حزب تبدیل كرده بود و در حزب هم تمام جناحهای مخالف با هر درجه از مخالفت را با دست خودشان نابود كرده بود و درنتیجه اتحاد جماهیر #شوروی سوسیالیستی را محدود به اراده خودش کرده بود. حالا درست درهمان ساعاتی كه نیروهای آلمان مرزهای كشور شوراها را درمینوردیدند، فیلد مارشال، رهبر كارگران جهان، فیلسوف بزرگ تمام اعصار با چند بطری ودكا به پستویی خزیده بود و هیچکس جرئت نزدیك شدن به او را نداشت. تا اینكه وروشیلف دوست دوران كودكی جرات كرد، وارد شد و ابتدا حتی تحكم كرد كه "«كوبا»* همه را كشتی هیچکس نمانده دفاع كنه، حالا خودت بیا جمعش كن" و بعد با مهربانی سروصورت او را صفا داد بر او لباس پوشاند و تا سكوی سخنرانی کاخ كرملین در میدان سرخ هدایت كرد.
استالین تنها گفت "نترس اعدامت نمیکنم" و تا مدتها نه او و نه هیچکدام دیگر از یاران قدیمش را اعدام نكرد.
🔸به نظر خیلیها نطق استالین در آن روز سرد كه حتی توان روی پا ایستادن را هم نداشت، در پاسخ به حمله هیتلر و اعلام جنگ و آمادگی و تهییج ملتهای شوروی به دفاع میهنی كه بسیار باقدرت ادا شد، مهمترین، {اگرنه تنها} خدمت استالین به آن اتحادیه ملتها بود.
🔸اینطور نبود كه مردم روس و سایر ملتها با سكوت و چون بره به قربانگاه تسویههای استالین رفته باشند. مقاومت بخشهای مهمی از حزب كمونیست و کمونیستهای روس از بوخارین تا كیروف، نویسندگان بزرگی از ماندلشتایم تا پاسترناك و بسیاری روزنامهنگاران، دانشمندان و مردم عادی زیباترین نمونههای مقاومت انسان در برابر استبداد هستند، اما در بحبوحه حمله نازیسم به اتحادیه ملتها همه زعامت ساختار موجود به رهبری استالین را پذیرفتند و نزدیك ده سال یكی از خونبارترین جنگهای تاریخ را به پیروزی رساندند.
🔸تفاوتهای كشور ما و رهبران و مسئولینش با بهاصطلاح كشور شوراها اظهر من الشمس است و واضح است كه مقصود نگارنده چنین قیاس معالفارقی نیست. مقصودم آوردن مثال از قابل نقدترین شرایط برای كسانی است كه منتقد سیستم هستند تا تكلیف هر نقد خفیفتری به هر سیستم دیگری با اشكالات كمتر هم روشن شود. این یادآوری و این یادداشت را تنها به این خاطر آوردم كه یکبار دیگر تأکید كنم؛
🔸در #بحرانها و مصائب اجتماعی و طبیعی (نظیر بحران فعلی كورونا) دولت، ساختار متمركز دولت و حكومت مهمترین اهرم مقابله با آن بحران اجتماعی و هراس ناشی از آن هستند، بنابراین:
🔸دولت و حكومت میبایست با هیبتی مقتدر، برنامهریز و هدایتگر در انظار و اذهان عموم ظاهر شود، نیرویی كه تفوق بحران موجود بر چالش دائمی قدرت را درك میکند و درنتیجه تنها و تنها راهحلهای عقلگرایانه را با #صداقت و #مسئولیتپذیری همراه با پذیرش و پوزش آشکار از خطاها پیش میگیرد.
🔸از دیگر سو جناحهای سیاسی داخل و خارج حكومت، مردم و فرهیختگان باید درك كنند كه جز ساختارهای مستقر و موجود هیچ اهرم دیگری در برابر خطری كه موجودیت یك كشور یا یك تمدن را تهدید میکند وجود ندارد. بنابراین بهجای تشدید جو ترس و وحشت عمومی با نقدهای ویرانگر در برابر سیستمی كه تازه بههیچوجه معایبش در حد اتحادیه مورد مثال نیست، مردم را به رعایت دستورات بهداشتی و اعتماد به مسئولین و كارشناسان تشویق كنند و راهحل احتمالی شان را با نقد سازنده به مسئولینی كه فرمان این اهرم را در دست دارند منتقل سازند.
*كوبا: نام خانگی استالین در جوانی
#اجتماعی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عطر وحشت!
🎬 سازندگان این عطر تلاش می کنند که بوی وحشت، دادگاه نظامی و مرگ را در ساختمانی تداعی کنند که زمان #استالین، هزاران نفر از مخالفان سیاسی رژیم #شوروی را در آن اعدام کردند.
آنها مخالف تبدیل این ساختمان به یک محیط تجاری هستند./BBC
#تاریخ #جالب
@Roshanfkrane
🎬 سازندگان این عطر تلاش می کنند که بوی وحشت، دادگاه نظامی و مرگ را در ساختمانی تداعی کنند که زمان #استالین، هزاران نفر از مخالفان سیاسی رژیم #شوروی را در آن اعدام کردند.
آنها مخالف تبدیل این ساختمان به یک محیط تجاری هستند./BBC
#تاریخ #جالب
@Roshanfkrane