♦️شهاب حسینی و پارسا پیروزفر با گریم مولانا و شمس تبریزی در پشت صحنه فیلم مست عشق
#خبر
#هنر
@Roshanfkrane
#خبر
#هنر
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 هم اکنون، حرکت سیل عظیم انقلابیون مردمی به سمت «میدان تحریر» بغداد برای برپایی یک تظاهرات میلیونی
تعداد زیادی از انقلابیون استان های همجوار نیز خود را به بغداد رساندهاند.
#خبر #اعتراضات
@Roshanfkrane
تعداد زیادی از انقلابیون استان های همجوار نیز خود را به بغداد رساندهاند.
#خبر #اعتراضات
@Roshanfkrane
#ناسیونالیسم_افراطی
فهمِ او، یا وهمِ “هو”؟
ناسیونالیسمِ افراطی دارد همه جا جان میگیرد. همه به جستوجوى هويّت خود هستند و در اين جستوجو به جان هم افتادهاند ؛ هويّتهاى قومى، هويّتهاى مذهبى، هويّتهاى فرهنگى و ملّىشان را به رخ هم مىكشند. در شرق و در غرب، و غرب و شرق، همه به جان هم افتادهاند تا از «تعلّق» بربريّت بسازند.
«هويّت تو در لائيّت ماست»؛ بايد اين سخن حلّاج را بتوانيم درك كنيم، و ادامهى او شمس تبريزى را، «كشف غير» را. ما بايد بتوانيم خودمان را حذف كنيم، در خودِ ديگرى .خود را در غير خود حذف كنيم و ياد بگيريم كه در خود بهجاى اينكه به دنبال كشف «هو» باشيم به دنبال درکِ او باشيم. و او «ديگرى»ست. حلّاج براى همين ايدئولوژى انسانىاش بالاى دار رفت، ايدهاى كه همهى ايدئولوژىهاى مذهبى و سياسى را پشت سر مىگذارد.
چه فايده كه دار حلّاج را بستائيم ولى انديشهى او را هضم نكنيم ؟ اينهمه ادبيّات دار براى حلّاج، از شعر و از رمان، اگر به ما حذف هويّت و حذف تعلّق نياموزد، آئينهاى براى خشونت و بىرحمى مىشود، و عشق به كشتار و سر بريدن و وحشت.
برکشیده از کتاب» چهره ی پنهان حرف«، یداله رویایی با ویرایش و تنظیم افشین دشتی – انتشارات نگاه ١٣٩١
#بریده_ای_ازکتاب
@Roshanfkrane
فهمِ او، یا وهمِ “هو”؟
ناسیونالیسمِ افراطی دارد همه جا جان میگیرد. همه به جستوجوى هويّت خود هستند و در اين جستوجو به جان هم افتادهاند ؛ هويّتهاى قومى، هويّتهاى مذهبى، هويّتهاى فرهنگى و ملّىشان را به رخ هم مىكشند. در شرق و در غرب، و غرب و شرق، همه به جان هم افتادهاند تا از «تعلّق» بربريّت بسازند.
«هويّت تو در لائيّت ماست»؛ بايد اين سخن حلّاج را بتوانيم درك كنيم، و ادامهى او شمس تبريزى را، «كشف غير» را. ما بايد بتوانيم خودمان را حذف كنيم، در خودِ ديگرى .خود را در غير خود حذف كنيم و ياد بگيريم كه در خود بهجاى اينكه به دنبال كشف «هو» باشيم به دنبال درکِ او باشيم. و او «ديگرى»ست. حلّاج براى همين ايدئولوژى انسانىاش بالاى دار رفت، ايدهاى كه همهى ايدئولوژىهاى مذهبى و سياسى را پشت سر مىگذارد.
چه فايده كه دار حلّاج را بستائيم ولى انديشهى او را هضم نكنيم ؟ اينهمه ادبيّات دار براى حلّاج، از شعر و از رمان، اگر به ما حذف هويّت و حذف تعلّق نياموزد، آئينهاى براى خشونت و بىرحمى مىشود، و عشق به كشتار و سر بريدن و وحشت.
برکشیده از کتاب» چهره ی پنهان حرف«، یداله رویایی با ویرایش و تنظیم افشین دشتی – انتشارات نگاه ١٣٩١
#بریده_ای_ازکتاب
@Roshanfkrane
نمایشگاهِ کتاب، مرگ ِکتاب : اول سانسورش میکنند بعد نمایشش میدهند
درپاسخ سؤالی از جمشید چالنگی : *
کدام یک از کتابهاتان را بیشتر دوست دارید ویا ترجیح میدهید ؟
... کتاب اگر باز نشود می میرد، باز هم که شود از مرگ نگریخته است. کتاب های بی مرگ کتاب های تنها هستند. چه کتابی تنها نیست ؟ و کتابِ تنها چگونه کتابی است ؟
من فکرمی کنم کتاب ها خودشان از پیش سرنوشتِ خودشان را می دانند. آنها محتوای مرگ و زندگیشان را در خودشان دارند، و از همان اولین صفحه ها رو به همین محتوا باز می شوند . نمایش ِ کتاب، مرگِ کتاب را عقب نمی اندازد. ترجیح مؤلف هم جاودانش نمی کند. یک کتابِ جاودان جاودانگی ِمؤلف نیست، بلکه برعکس مرگِ مؤلف را جاودان می کند. چرا که کتاب زمانی جاودانه می شود که تنها می شود، وَ یک کتاب ِ تنها همیشه منهای مؤلفِ خود زندگی میکند. تنهای تنها، بی نما و بی جنجال، که خواندنش چیزی جز خودش را حضور نمیدهد
.
پس ترجیح می دهم که ترجیح ندهم ، وهیچ نگویم، وَ یا که هیچ بگویم.
امیدوارم هیچیک از این کتاب ها خواننده را بمن نزدیک نکند!
مأخذ : کتاب ِ"از سکوی سرخ"، بازتاب از مجلۀ تماشا، مهر ماه ۱۳۵۷ *
#بریده_ای_ازکتاب
@Roshanfkrane
درپاسخ سؤالی از جمشید چالنگی : *
کدام یک از کتابهاتان را بیشتر دوست دارید ویا ترجیح میدهید ؟
... کتاب اگر باز نشود می میرد، باز هم که شود از مرگ نگریخته است. کتاب های بی مرگ کتاب های تنها هستند. چه کتابی تنها نیست ؟ و کتابِ تنها چگونه کتابی است ؟
من فکرمی کنم کتاب ها خودشان از پیش سرنوشتِ خودشان را می دانند. آنها محتوای مرگ و زندگیشان را در خودشان دارند، و از همان اولین صفحه ها رو به همین محتوا باز می شوند . نمایش ِ کتاب، مرگِ کتاب را عقب نمی اندازد. ترجیح مؤلف هم جاودانش نمی کند. یک کتابِ جاودان جاودانگی ِمؤلف نیست، بلکه برعکس مرگِ مؤلف را جاودان می کند. چرا که کتاب زمانی جاودانه می شود که تنها می شود، وَ یک کتاب ِ تنها همیشه منهای مؤلفِ خود زندگی میکند. تنهای تنها، بی نما و بی جنجال، که خواندنش چیزی جز خودش را حضور نمیدهد
.
پس ترجیح می دهم که ترجیح ندهم ، وهیچ نگویم، وَ یا که هیچ بگویم.
امیدوارم هیچیک از این کتاب ها خواننده را بمن نزدیک نکند!
مأخذ : کتاب ِ"از سکوی سرخ"، بازتاب از مجلۀ تماشا، مهر ماه ۱۳۵۷ *
#بریده_ای_ازکتاب
@Roshanfkrane
#دلتنگیها
دیار من همهی طول راه بود
و طول بودم من
و راه بودم من،
و طول راه، که قربانی دیارم بود.
و یاد آشنایی او
باد را
ـ نگاه کن! –
اینک!
عبور میدهد از روی میز من!
و سرگذشت صحرا که آفتاب و نمک را
حضور میدهد!
نمیتوانم، آه،
کویر را در پاکت کنم
و بازگردانم
برای آن همه طول!
#یدالله_رویایی
#شعر
@Roshanfkrane
دیار من همهی طول راه بود
و طول بودم من
و راه بودم من،
و طول راه، که قربانی دیارم بود.
و یاد آشنایی او
باد را
ـ نگاه کن! –
اینک!
عبور میدهد از روی میز من!
و سرگذشت صحرا که آفتاب و نمک را
حضور میدهد!
نمیتوانم، آه،
کویر را در پاکت کنم
و بازگردانم
برای آن همه طول!
#یدالله_رویایی
#شعر
@Roshanfkrane
Lallaie-(IRMP3.IR)
Mohammad Nouri
#آوازهاوترانهها
#لالاییلای
#درصدایمحمدنوری
«... اجرای دوباره «لالایی لای» ظرفیتی تازه از صدای امروز تو است. و این ترانه هم خود کشف دوبارهی چیزها است. ما اگر چیزی باشیم، خودمان رادوباره در آن کشف میکنیم. انگار هر چیزی که باید گفته شده باشد به وقت خودش گفته شده است (...) درست همان وقتی که حرفی زدهام آموختهام که چه حرفی را بزنم.»
نورماندی ۱۵ ژوئیه ۱۹۹۲
از یک نامه به محمد نوری
ترانه لالایی لای با ترانهای از یدالله رویایی
در صدای محمد نوری
موسیقی ناصر حسینی
اجرای فریبرز لاچینی
#موسیقی
@Roshanfkrane
#لالاییلای
#درصدایمحمدنوری
«... اجرای دوباره «لالایی لای» ظرفیتی تازه از صدای امروز تو است. و این ترانه هم خود کشف دوبارهی چیزها است. ما اگر چیزی باشیم، خودمان رادوباره در آن کشف میکنیم. انگار هر چیزی که باید گفته شده باشد به وقت خودش گفته شده است (...) درست همان وقتی که حرفی زدهام آموختهام که چه حرفی را بزنم.»
نورماندی ۱۵ ژوئیه ۱۹۹۲
از یک نامه به محمد نوری
ترانه لالایی لای با ترانهای از یدالله رویایی
در صدای محمد نوری
موسیقی ناصر حسینی
اجرای فریبرز لاچینی
#موسیقی
@Roshanfkrane
#دلتنگیها
در باز بود اما،
بسیار دور بود.
ما با نقیب قافله میرفتیم
و خون ما که بوی سرخ حماسه داشت
مار و سراب را،
تا انتهای حافظه میبرد
در انتهای حافظه لبخند جرعه با ما مبادلهی رؤیا میکرد
در انتهای حافظه لبخند جرعه شط خشک نفهمیدنی میشد
در انتهای حافظه از هیچکس سؤال نمیکردیم
در انتهای حافظه لبخند میشدیم
ما را نقیب قافله با بادهای کاهل میبرد
و بوی سرخ جرعه در باد
رفتار ابرهای کاهل را
مست میکرد.
شن را سکونت شادیهای قدیمی بود
و ما میان شنهایی مستعمل
و چیزهایی از شن میرفتیم
پخش سکوت بود و حریق دقیقههای کویری.
#یدالله_رویایی
#شعر
@Roshanfkrane
در باز بود اما،
بسیار دور بود.
ما با نقیب قافله میرفتیم
و خون ما که بوی سرخ حماسه داشت
مار و سراب را،
تا انتهای حافظه میبرد
در انتهای حافظه لبخند جرعه با ما مبادلهی رؤیا میکرد
در انتهای حافظه لبخند جرعه شط خشک نفهمیدنی میشد
در انتهای حافظه از هیچکس سؤال نمیکردیم
در انتهای حافظه لبخند میشدیم
ما را نقیب قافله با بادهای کاهل میبرد
و بوی سرخ جرعه در باد
رفتار ابرهای کاهل را
مست میکرد.
شن را سکونت شادیهای قدیمی بود
و ما میان شنهایی مستعمل
و چیزهایی از شن میرفتیم
پخش سکوت بود و حریق دقیقههای کویری.
#یدالله_رویایی
#شعر
@Roshanfkrane
📚
مجری برنامه به هاله رو کرد و پرسید:
فکر میکنی وسایل ارتباطی تکنولوژی جدید به عشق خدمت کردهاند؟
_شاید به عشاق خدمت کرده باشند، ولی به عشق نه. عشق روزی که کبوترِ نامهبر بود و نامههای عشاق را میرساند، حال و روز بهتری داشت. چهبسیار شور و شوقهایی که تلفن همراه با نزدیک کردن فاصلهها از میان برده است. مردم یادشان رفته که عشاق با چه اشتیاقی چشم بهراه پستچی میماندند.
چه اتفاق بزرگی است که آدم با دستخطِ خودش بنویسد "دوستت دارم"! چه خوشبختی و چه حادثهی متهورانهای است که آدم، نامهی عاشقانهای را تا آخر عمر نگاه دارد!
امروز "دوستت دارم" با فشار یک دکمه پاک میشود. فقط یک دقیقه دوام میآورد و مبلغ ناچیزی برایت هزینه دارد.
✍🏽 #احلام_مستغانمی
📕 سیاه برازنده توست
#تکه_ای_ازکتاب
@Roshanfkrane
مجری برنامه به هاله رو کرد و پرسید:
فکر میکنی وسایل ارتباطی تکنولوژی جدید به عشق خدمت کردهاند؟
_شاید به عشاق خدمت کرده باشند، ولی به عشق نه. عشق روزی که کبوترِ نامهبر بود و نامههای عشاق را میرساند، حال و روز بهتری داشت. چهبسیار شور و شوقهایی که تلفن همراه با نزدیک کردن فاصلهها از میان برده است. مردم یادشان رفته که عشاق با چه اشتیاقی چشم بهراه پستچی میماندند.
چه اتفاق بزرگی است که آدم با دستخطِ خودش بنویسد "دوستت دارم"! چه خوشبختی و چه حادثهی متهورانهای است که آدم، نامهی عاشقانهای را تا آخر عمر نگاه دارد!
امروز "دوستت دارم" با فشار یک دکمه پاک میشود. فقط یک دقیقه دوام میآورد و مبلغ ناچیزی برایت هزینه دارد.
✍🏽 #احلام_مستغانمی
📕 سیاه برازنده توست
#تکه_ای_ازکتاب
@Roshanfkrane
🔷هنوز منتظرانيم تا زگرمابه برون خرامی...!
✍️علی مرادی مراغه ای
🔸کیمیاگری قدیم بدنبال یافتن اکسیری بود که ماهیت جسم را تغییر داده مس را طلا کند. چنین اکسیری وجود خارجی ندارد اما به نظر من، چیزی شبیه به آن وجود دارد و آن اکسیر همانا وجودِ دستهایِ نخبگان سیاسی هر جامعه است دستهایی که با نبوغ خود، بحرانها را به فرصتهای طلایی بدل میکنند برعکسِ کوتوله های سیاسی که فرصتها را نیز به بحران بدل میکنند!. هر دو کشور: ژاپنِ میجی و ایرانِ امیر، تقریبا همزمان و شبیه هم بودند و با هم آغاز کردند اما میجی چهل سال فرصت پیدا کرد و امیر کمتر از چهار سال...! پس نیشتری که در 1852م در حمام فین کاشان بر آن رگ نهاده شد نه رگِ امیر که در واقع، رگِ نوسازی ایران بود بطوریکه چهل پنج سال پس از کشتن امیر، میرزا رضا کرمانی قاتل شاه دراستنطاق خود، این تصویر مایوس کننده را از اوضاع و احوال ایران بدست میدهد: «قدرى پايتان را از خاك ايران بيرون بگذاريد در عراق عرب و بلاد قفقاز و عشقآباد و خاك روسيه هزار هزار رعيت بيچاره ايرانى ببينيد كه از وطن عزيز خود از دست تعدى و ظلم فرار كرده كثيفترين كسب و شغلها را از ناچارى پيش گرفته اند هرچه حمال و كناس و الاغى و مزدور در آن نقاط می بينيد همه ايرانى هستند آخر اين گله هاى گوسفند شما مرتع لازم دارند كه چرا كنند تا شيرشان زياد شود كه هم به بچههاى خود بدهند هم شما بدوشيد نه اينكه تا شير دارند بدوشيد شير كه ندارد گوشت تنشان را بكلاشيد...» (تاریخ بیداری ایرانیان...ج1ص۸۲)
🔹شبی که فرمان قتل امیرکبیر گرفته شد سرسخت ترین دشمنانِ امیر و در واقع دشمنان ایران، شاه جوان را محاصر کرده حسابی مست اش ساختند و سپس، فرمان قتلش را گرفته بدست حاج علیخان دادند و او سحرگاه دهم ژانویه1852عازم کاشان شد (خاطرات و خطرات...ص57)«...به دلاک دستور داد رگهای هر دو بازویش را بزند و دو کف دستش را روی زمین نهاد در حالیکه خون از بازوانش فوران داشت در این وقت میرغضب به امر فراشباشی با چکمه لگدی به میان دو کتف امیر نواخت، چون امیر درغلتید دستمالی را لوله کرد به حلق امیر فرو برد و گلویش را فشرد تا جان داد»(امیرکبیر و ایران،آدمیت...ص717)
🔸میرزا آقاخان نوری که دشمن امیر و سرسپردترین مزدبگیر انگلستان بود و بجای امیر، صدراعظم ایران شد در نامه ای خصوصی به شاه نوشت«بحمدالله که میرزاتقی خان غیرمرحوم به درک واصل شد خدا جان این چاکر را و جمیع اولاد آدم و عالم را فدای یک جمله دستخط شاه نماید...» اما همین شخصِ پلید در انظار عمومی به تحریف جنایت دست میزند و همه جا تبلیغ می کند که میرزاتقی خان از بیماری مرده است «میرزاتقی خان در فین کاشان به ناخوشی سینه پهلو وفات کرده و مرحوم شد خدا بیامرزد تف بر این دنیا...»(آدمیت...ص725)
🔹ناصرالدین شاه 45سال پس از امیر زنده ماند بارها با تحسر گریست و لحظه ای از بزرگترین اشتباه زندگیش غافل نشد یکسال قبل از کشته شدنش رفته بود به زادگاه امیرکبیر برای سواری. یک مرتبه چوپانی می بیند که چقدر شبیه امیر بوده از چوپان سبب را می پرسد و چوپان میگوید که پدر من با پدر امیرکبیر پسرعمو بودند و ناصرالدین شاه او را به تهران آورده شغل و منصب میدهد! اما بندی را که 45سال پیش، به آب داده بود دیگر هیچوقت قابل جبران نبود در حصار چاپلوسان و متملقان گرفتار شده بود و کشور غرق در فساد و تباهی گشته بود گاهگاهی که اوضاعِ آشفته کشور، آشفته ترش میکرد از سرِ پشيمانى از قتل امیرکبیر، در دستخطى به ولیهدش مظفرالدين شاه نوشت بود: «قدر نوكر خوب را بدان، من چهل سال است بعد از امير، خواستم از چوب آدم بتراشم اما نتوانستم»( آگهى شاهان از کار جهان، محمدحسین جابری انصاری... ص 58)
🔸پس از قتل امیر، در بین مردم ایران ضرب المثل شد که وقتی مي خواستند از كاری مُحال نام ببرند مي گفتند:«وقتي امير از گرمابه بيرون آید!» امروزه دیگر،کاری را که او همزمان با میجی،آغاز کرده بود و میخواست انجام دهد دیگر مانند بیرون آمدنش از گرمابه،به امری محال میماند...البته پس از مرگش،دوره های وجود داشته که افراد متعددی از دولتمردانِ ایرانی را به او تشبیه کرده اند اما در اینصورت،عجیب است که این همه امیرکبیر داشته ایم و وضعمان این است!...
@Roshanfkrane
✍️علی مرادی مراغه ای
🔸کیمیاگری قدیم بدنبال یافتن اکسیری بود که ماهیت جسم را تغییر داده مس را طلا کند. چنین اکسیری وجود خارجی ندارد اما به نظر من، چیزی شبیه به آن وجود دارد و آن اکسیر همانا وجودِ دستهایِ نخبگان سیاسی هر جامعه است دستهایی که با نبوغ خود، بحرانها را به فرصتهای طلایی بدل میکنند برعکسِ کوتوله های سیاسی که فرصتها را نیز به بحران بدل میکنند!. هر دو کشور: ژاپنِ میجی و ایرانِ امیر، تقریبا همزمان و شبیه هم بودند و با هم آغاز کردند اما میجی چهل سال فرصت پیدا کرد و امیر کمتر از چهار سال...! پس نیشتری که در 1852م در حمام فین کاشان بر آن رگ نهاده شد نه رگِ امیر که در واقع، رگِ نوسازی ایران بود بطوریکه چهل پنج سال پس از کشتن امیر، میرزا رضا کرمانی قاتل شاه دراستنطاق خود، این تصویر مایوس کننده را از اوضاع و احوال ایران بدست میدهد: «قدرى پايتان را از خاك ايران بيرون بگذاريد در عراق عرب و بلاد قفقاز و عشقآباد و خاك روسيه هزار هزار رعيت بيچاره ايرانى ببينيد كه از وطن عزيز خود از دست تعدى و ظلم فرار كرده كثيفترين كسب و شغلها را از ناچارى پيش گرفته اند هرچه حمال و كناس و الاغى و مزدور در آن نقاط می بينيد همه ايرانى هستند آخر اين گله هاى گوسفند شما مرتع لازم دارند كه چرا كنند تا شيرشان زياد شود كه هم به بچههاى خود بدهند هم شما بدوشيد نه اينكه تا شير دارند بدوشيد شير كه ندارد گوشت تنشان را بكلاشيد...» (تاریخ بیداری ایرانیان...ج1ص۸۲)
🔹شبی که فرمان قتل امیرکبیر گرفته شد سرسخت ترین دشمنانِ امیر و در واقع دشمنان ایران، شاه جوان را محاصر کرده حسابی مست اش ساختند و سپس، فرمان قتلش را گرفته بدست حاج علیخان دادند و او سحرگاه دهم ژانویه1852عازم کاشان شد (خاطرات و خطرات...ص57)«...به دلاک دستور داد رگهای هر دو بازویش را بزند و دو کف دستش را روی زمین نهاد در حالیکه خون از بازوانش فوران داشت در این وقت میرغضب به امر فراشباشی با چکمه لگدی به میان دو کتف امیر نواخت، چون امیر درغلتید دستمالی را لوله کرد به حلق امیر فرو برد و گلویش را فشرد تا جان داد»(امیرکبیر و ایران،آدمیت...ص717)
🔸میرزا آقاخان نوری که دشمن امیر و سرسپردترین مزدبگیر انگلستان بود و بجای امیر، صدراعظم ایران شد در نامه ای خصوصی به شاه نوشت«بحمدالله که میرزاتقی خان غیرمرحوم به درک واصل شد خدا جان این چاکر را و جمیع اولاد آدم و عالم را فدای یک جمله دستخط شاه نماید...» اما همین شخصِ پلید در انظار عمومی به تحریف جنایت دست میزند و همه جا تبلیغ می کند که میرزاتقی خان از بیماری مرده است «میرزاتقی خان در فین کاشان به ناخوشی سینه پهلو وفات کرده و مرحوم شد خدا بیامرزد تف بر این دنیا...»(آدمیت...ص725)
🔹ناصرالدین شاه 45سال پس از امیر زنده ماند بارها با تحسر گریست و لحظه ای از بزرگترین اشتباه زندگیش غافل نشد یکسال قبل از کشته شدنش رفته بود به زادگاه امیرکبیر برای سواری. یک مرتبه چوپانی می بیند که چقدر شبیه امیر بوده از چوپان سبب را می پرسد و چوپان میگوید که پدر من با پدر امیرکبیر پسرعمو بودند و ناصرالدین شاه او را به تهران آورده شغل و منصب میدهد! اما بندی را که 45سال پیش، به آب داده بود دیگر هیچوقت قابل جبران نبود در حصار چاپلوسان و متملقان گرفتار شده بود و کشور غرق در فساد و تباهی گشته بود گاهگاهی که اوضاعِ آشفته کشور، آشفته ترش میکرد از سرِ پشيمانى از قتل امیرکبیر، در دستخطى به ولیهدش مظفرالدين شاه نوشت بود: «قدر نوكر خوب را بدان، من چهل سال است بعد از امير، خواستم از چوب آدم بتراشم اما نتوانستم»( آگهى شاهان از کار جهان، محمدحسین جابری انصاری... ص 58)
🔸پس از قتل امیر، در بین مردم ایران ضرب المثل شد که وقتی مي خواستند از كاری مُحال نام ببرند مي گفتند:«وقتي امير از گرمابه بيرون آید!» امروزه دیگر،کاری را که او همزمان با میجی،آغاز کرده بود و میخواست انجام دهد دیگر مانند بیرون آمدنش از گرمابه،به امری محال میماند...البته پس از مرگش،دوره های وجود داشته که افراد متعددی از دولتمردانِ ایرانی را به او تشبیه کرده اند اما در اینصورت،عجیب است که این همه امیرکبیر داشته ایم و وضعمان این است!...
@Roshanfkrane
❇️فرزندان شما ناجی شما نیستند!
اغلب مي پنداريم فرزندی که خیلی به والدینش توجه دارد فرزندی نمونه و وفادار است ولی چنین نیست، واقعیت این است که وقتی فرزندی همیشه نگران شماست یعنی خودش یک آسیب دیدهٔ واقعی است که مسئول آسیبش شمایید!
یک والد خوب والدی است که ذهن فرزندش از او آسوده باشد و به فرزند توانایی و قدرت آسوده فاصله گرفتنِ را بدهد. وقتی فرزندتان از شما دور نمیشود وقتی همیشه نگران شماست وقتی تمام برنامه هایش را با شما تنظیم میکند نه نشانه وفاداری او بلکه نشانه آسیب خوردگی اوست. توجه کنید وقتی مرتب با فرزندتان صحبت میکنید و در گفتگوها گوشزد میکنید که در این زندگی، چقدر سختی و عذاب کشیده اید چقدر رنج دیده اید و در واقع مرتب به فرزندتان القا میکنید که من قربانی این زندگی هستم و تو تنها چشم امید و ناجی من هستی. حالا او خودش را نجات دهنده شما تصور میکند و هیچ لحظه ای را برای نجات شما از دست نمیدهد، غافل از اینکه خودش تمام زندگیش را با نگرانی برای شما از دست میدهد. در قبال رسیدگی و عشقی که به فرزندانمان میدهیم آنها را مدیون و بدهکار و ناامن نکنیم، به آنها کمک کنیم زندگی های مستقل و ذهن های آرام داشته باشند.
فرزندان ما ناجیان ما نیستند.
♦️جبران خليل جبران در كتاب پيامبر ميگويد: فرزندان شما به حقيقت فرزندان شما نيستند؛ آنها دختران و پسران زندگي اند در سوداي خويش آنها از كوچه وجود شما گذر مي كنند اما از شما نيستند، اگرچه با شمايند، به شما تعلق ندارند. عشق خود را بر آنها نثار كنيد، اما انديشه هايتان را براي خود نگه داريد. زيرا آنها را نيز براي خود انديشه اي ديگر است. جسم آنها را در خانهٔ خود مسكن دهيد اما روح آنان را آزاد گذاريد زيرا روح آنان در خانهٔ فردا زيست خواهد كرد كه شما حتي در رويا نمي توانيد به ديدار آن فردا برويد، ممكن است تلاش كنيد كه شبيه آنها باشيد اما مكوشيد كه آنان را مانند خود بار بياوريد زيرا زمان به عقب باز نخواهد گشت و با ديروز درنگ نخواهد كرد♦️
#تربیتی
@Roshanfkrane
اغلب مي پنداريم فرزندی که خیلی به والدینش توجه دارد فرزندی نمونه و وفادار است ولی چنین نیست، واقعیت این است که وقتی فرزندی همیشه نگران شماست یعنی خودش یک آسیب دیدهٔ واقعی است که مسئول آسیبش شمایید!
یک والد خوب والدی است که ذهن فرزندش از او آسوده باشد و به فرزند توانایی و قدرت آسوده فاصله گرفتنِ را بدهد. وقتی فرزندتان از شما دور نمیشود وقتی همیشه نگران شماست وقتی تمام برنامه هایش را با شما تنظیم میکند نه نشانه وفاداری او بلکه نشانه آسیب خوردگی اوست. توجه کنید وقتی مرتب با فرزندتان صحبت میکنید و در گفتگوها گوشزد میکنید که در این زندگی، چقدر سختی و عذاب کشیده اید چقدر رنج دیده اید و در واقع مرتب به فرزندتان القا میکنید که من قربانی این زندگی هستم و تو تنها چشم امید و ناجی من هستی. حالا او خودش را نجات دهنده شما تصور میکند و هیچ لحظه ای را برای نجات شما از دست نمیدهد، غافل از اینکه خودش تمام زندگیش را با نگرانی برای شما از دست میدهد. در قبال رسیدگی و عشقی که به فرزندانمان میدهیم آنها را مدیون و بدهکار و ناامن نکنیم، به آنها کمک کنیم زندگی های مستقل و ذهن های آرام داشته باشند.
فرزندان ما ناجیان ما نیستند.
♦️جبران خليل جبران در كتاب پيامبر ميگويد: فرزندان شما به حقيقت فرزندان شما نيستند؛ آنها دختران و پسران زندگي اند در سوداي خويش آنها از كوچه وجود شما گذر مي كنند اما از شما نيستند، اگرچه با شمايند، به شما تعلق ندارند. عشق خود را بر آنها نثار كنيد، اما انديشه هايتان را براي خود نگه داريد. زيرا آنها را نيز براي خود انديشه اي ديگر است. جسم آنها را در خانهٔ خود مسكن دهيد اما روح آنان را آزاد گذاريد زيرا روح آنان در خانهٔ فردا زيست خواهد كرد كه شما حتي در رويا نمي توانيد به ديدار آن فردا برويد، ممكن است تلاش كنيد كه شبيه آنها باشيد اما مكوشيد كه آنان را مانند خود بار بياوريد زيرا زمان به عقب باز نخواهد گشت و با ديروز درنگ نخواهد كرد♦️
#تربیتی
@Roshanfkrane
اخترشناسان موسسه "مکس پلانک" و رصدخانه دانشگاه مونیخ با استفاده از اندازهگیری مستقیم جرم، موفق به کشف یک سیاهچاله غول پیکر که ۴۰ میلیارد برابر خورشید است در همسایگی کهکشان راه شیری شدهاند.
#خبر #نجوم
@Roshanfkrane
#خبر #نجوم
@Roshanfkrane
براساس تحقیقاتِ موسسه مکس پلانک، وسط کهکشان ما بوی تمشک و نیشکر می دهد،آنها دریافتند که فرماتِ اتیل که جزء شیمیاییِ اصلی برای تمشک و نیشکر است به آسانی در مرکزِ کهکشانمان یافت می شود
#نجوم
@Roshanfkrane
#نجوم
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🚨 احتمال وقوع سونامی در دریایخزر
🔹سازمان زمینشناسی: فعالیت گسلهای شناختهشده درشمال کشور میتواند منجر به وقوع سونامی شود.
#خبرهوا
@Roshanfkrane
🔹سازمان زمینشناسی: فعالیت گسلهای شناختهشده درشمال کشور میتواند منجر به وقوع سونامی شود.
#خبرهوا
@Roshanfkrane
⚽️ رئیس هیات مدیره استقلال، سرپرست باشگاه شد
🔸 رئیس هیات مدیره استقلال سرپرست هم شد. اسماعیل خلیلزاده به عنوان سرپرست (جایگزین موقت مدیرعامل) باشگاه انتخاب شد. او با حفظ سمت، رئیس هیات مدیره هم است. رسانههای ایران پیشتر از احتمال مدیرعامل شدن علی فتحاللهزاده خبر داده بودند.
#خبر
#ورزش
@Roshanfkrane
🔸 رئیس هیات مدیره استقلال سرپرست هم شد. اسماعیل خلیلزاده به عنوان سرپرست (جایگزین موقت مدیرعامل) باشگاه انتخاب شد. او با حفظ سمت، رئیس هیات مدیره هم است. رسانههای ایران پیشتر از احتمال مدیرعامل شدن علی فتحاللهزاده خبر داده بودند.
#خبر
#ورزش
@Roshanfkrane
'افزایش ۴ برابری #کودک_همسری بدنبال افزایش #وام_ازدواج
از وام ازدواج برای معامله کودکان زیر ۱۵ سال استفاده میشود'
#اجتماعی
@Roshanfkrane
از وام ازدواج برای معامله کودکان زیر ۱۵ سال استفاده میشود'
#اجتماعی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 مردمِ زلزلهزدهی با بچه شیرخواره در چادر زندگی میکنند. مدام برف میبارد. دما زیر صفر است. سردشان است.
#زلزله
#آذربایجان #اجتماعی
@Roshanfkrane
#زلزله
#آذربایجان #اجتماعی
@Roshanfkrane
Forwarded from اتچ بات
متالیکا: فریادی بر آشفتگی
موسیقی متال که گونه ای از موسیقی راک اندرول به شمار می رود با صداهای حجیم و خشن گیتار و گیتار الکتریک وضرب اهنگهای سنگینش شناخته می شود. یکی از گروههای معروف و نامدار در این عرصه، گروه راک متالیکا است.در واقع سبک موسیقی متال و گروههایی چون متالیکا را صرفا نمی توان به عنوان یک ژانر موسیقی به شمار اورد. موسیقی این گروهها را باید به نوعی چالش و اعتراض صریح به ساختارهایی دانست که فرد و فردیت را در هیاهوی زندگی مدرن به نابودی کشانده اند. زوزه گیتار و کوبش گوشخراش بر آن را باید فریادی به آشفتگی و ناهنجاری زندگی انسان مدرن برشمرد. انسانی که از طبیعت و جهانی که جزیی از آن بود به سوژه ای برتافته و جدامانده از آن تبدیل شده است. ازین رو موسیقی راک تلخ و سنگین متالیکا در اعتراض به چنین روندی، به جای نشان دادن انعطاف و لطافت صداهای درون طبیعت، از اصوات ناهماهنگ و کمابیش آشوبزده دنیای ماشینی نظیر جیغ ترمز ماشینها الهام می گیرد تا با این اغراق خشن،دریچه نگاه مخاطبش را به وضعیتی که در آن به سر می برد گشوده سازد. حس سنگین سرخوردگی و شکست در ترانه های متالیکا با تکیه بر صداهای مزاحم ولی آشنا در زندگی شهری القا می شود.
صداهایی که انسان غمگین و افسرده شهرهای بزرگ با آن خو کرده است. انسانی که دیگر صدای گل و بلبل و مزرعه و نسیم و رودخانه را نه می شناسد و نه حسی برایش ایجاد می کند.
@Roshanfkrane
موسیقی متال که گونه ای از موسیقی راک اندرول به شمار می رود با صداهای حجیم و خشن گیتار و گیتار الکتریک وضرب اهنگهای سنگینش شناخته می شود. یکی از گروههای معروف و نامدار در این عرصه، گروه راک متالیکا است.در واقع سبک موسیقی متال و گروههایی چون متالیکا را صرفا نمی توان به عنوان یک ژانر موسیقی به شمار اورد. موسیقی این گروهها را باید به نوعی چالش و اعتراض صریح به ساختارهایی دانست که فرد و فردیت را در هیاهوی زندگی مدرن به نابودی کشانده اند. زوزه گیتار و کوبش گوشخراش بر آن را باید فریادی به آشفتگی و ناهنجاری زندگی انسان مدرن برشمرد. انسانی که از طبیعت و جهانی که جزیی از آن بود به سوژه ای برتافته و جدامانده از آن تبدیل شده است. ازین رو موسیقی راک تلخ و سنگین متالیکا در اعتراض به چنین روندی، به جای نشان دادن انعطاف و لطافت صداهای درون طبیعت، از اصوات ناهماهنگ و کمابیش آشوبزده دنیای ماشینی نظیر جیغ ترمز ماشینها الهام می گیرد تا با این اغراق خشن،دریچه نگاه مخاطبش را به وضعیتی که در آن به سر می برد گشوده سازد. حس سنگین سرخوردگی و شکست در ترانه های متالیکا با تکیه بر صداهای مزاحم ولی آشنا در زندگی شهری القا می شود.
صداهایی که انسان غمگین و افسرده شهرهای بزرگ با آن خو کرده است. انسانی که دیگر صدای گل و بلبل و مزرعه و نسیم و رودخانه را نه می شناسد و نه حسی برایش ایجاد می کند.
@Roshanfkrane
Telegram
attach 📎
#اجتماعی #اندیشه
جنگ هرگز زیبا نیست، مگر برای آزادی.. در این معنا "آزادی" زیباترین اصلیست که میتوان برایش تا پایِ جان هم جنگید.. ما آزادی را از کسی گدایی نمیکنیم و تنها او را به چنگ میآوریم.. آزادی عطیۀ گرانبهاییست که ما برای رهایی از بردگی به دامانش پناه میبریم.. آزادی چیزی درونِ ماست، تپشی که بواسطهاش خون در ما به جریان میافتد و ما برای صیانت از او به خیابانها میرویم و به احتراماش میایستیم.. انسانها ممکن است اسیر شوند، امّا محال است آزادی را فراموش کنند، چرا که رهایی هرگز قابلِ اسارت نخواهد بود و در دورانی که تبهکاران به آزادی شلیک میکنند، هیچ گلولهای توان از پای درآوردنِ اندیشۀ آزادی را در خود ندارد..
ممکن است آزادی را گم کنیم، به اسارت تن دهیم و در چنگالِ بیدادگران گرفتار شویم، اما هرگز به سلاخ ایمان نخواهیم داشت و به گریزناپذیریِ حقیقتِ رهایی امیدوار خواهیم بود... ما آزادیم و این چیزی نیست که ظالمان بتوانند آن را از ما سلب کنند، پرنده را میتوان در قفس حبس کرد، امّا تابُ و تبِ او به پرواز در آسمانی نیلگون را نمیتوان از میان برد... آزادی منظره نیست که نقاش تصویرش کند، کلمه نیست که شاعر شعرش کند، آزادی نغمه نیست که نغمهخوان سروداش کند.. آزادی عطشی فروکشناپذیر در پروازِ پرندهایست از این سوی قفس به آن سوی قفس، به امید فروریختنِ تمامِ آن میلههای آهنین...
#حسام_محمدی
@Roshanfkrane
جنگ هرگز زیبا نیست، مگر برای آزادی.. در این معنا "آزادی" زیباترین اصلیست که میتوان برایش تا پایِ جان هم جنگید.. ما آزادی را از کسی گدایی نمیکنیم و تنها او را به چنگ میآوریم.. آزادی عطیۀ گرانبهاییست که ما برای رهایی از بردگی به دامانش پناه میبریم.. آزادی چیزی درونِ ماست، تپشی که بواسطهاش خون در ما به جریان میافتد و ما برای صیانت از او به خیابانها میرویم و به احتراماش میایستیم.. انسانها ممکن است اسیر شوند، امّا محال است آزادی را فراموش کنند، چرا که رهایی هرگز قابلِ اسارت نخواهد بود و در دورانی که تبهکاران به آزادی شلیک میکنند، هیچ گلولهای توان از پای درآوردنِ اندیشۀ آزادی را در خود ندارد..
ممکن است آزادی را گم کنیم، به اسارت تن دهیم و در چنگالِ بیدادگران گرفتار شویم، اما هرگز به سلاخ ایمان نخواهیم داشت و به گریزناپذیریِ حقیقتِ رهایی امیدوار خواهیم بود... ما آزادیم و این چیزی نیست که ظالمان بتوانند آن را از ما سلب کنند، پرنده را میتوان در قفس حبس کرد، امّا تابُ و تبِ او به پرواز در آسمانی نیلگون را نمیتوان از میان برد... آزادی منظره نیست که نقاش تصویرش کند، کلمه نیست که شاعر شعرش کند، آزادی نغمه نیست که نغمهخوان سروداش کند.. آزادی عطشی فروکشناپذیر در پروازِ پرندهایست از این سوی قفس به آن سوی قفس، به امید فروریختنِ تمامِ آن میلههای آهنین...
#حسام_محمدی
@Roshanfkrane
بیگناه ﭘﺎﯼ ﺩﺍﺭ ﺭﻓﺖ ...
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﺑﺎﻻﯼ ﺩﺍﺭ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻓﺖ !
ﭼﺎﻗﻮ ﺩﺳﺘﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪ ...
ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺧﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﮔﻞ ﻧﮑﺮﺩ ...
ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﻭﺭﯼ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ ...
ﺩﺭ ﻭ ﺗﺨﺘﻪ ﻫﻢ " ﺍﺻﻼ " ﺑﺎ ﻫﻢ ﺟﻮﺭ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ...
ﺑﺎﺭ ﮐﺞ ﻫﻢ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﺳﯿﺪ ...
ﺑﻪ ﺩﻋﺎﯼ ﮔﺮﺑﻪ ﮐﻮﺭﻩ ﻋﺠﺐ ﺑﺎﺭاﻧﯽ آمد ...
ﺗﺎﺯﻩ : ﮐﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﻋﯿﺐ ﮐﺮﺩ ...
ﻣﺎﻩ ﻫﻢ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ پشت ﺍﺑﺮ ﭘﻨﻬاﻥ ﻣاﻧﺪ ...
ﻭ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﭘﻮﻝ نیز ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻇﻠﻢ ﻣاﻧﺪﮔﺎﺭ ﺷﺪ !!!
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﻫﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻋﺠﺐ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ...!!
#اجتماعی
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﺑﺎﻻﯼ ﺩﺍﺭ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻓﺖ !
ﭼﺎﻗﻮ ﺩﺳﺘﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪ ...
ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺧﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﮔﻞ ﻧﮑﺮﺩ ...
ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﻭﺭﯼ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ ...
ﺩﺭ ﻭ ﺗﺨﺘﻪ ﻫﻢ " ﺍﺻﻼ " ﺑﺎ ﻫﻢ ﺟﻮﺭ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ...
ﺑﺎﺭ ﮐﺞ ﻫﻢ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﺳﯿﺪ ...
ﺑﻪ ﺩﻋﺎﯼ ﮔﺮﺑﻪ ﮐﻮﺭﻩ ﻋﺠﺐ ﺑﺎﺭاﻧﯽ آمد ...
ﺗﺎﺯﻩ : ﮐﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺤﮑﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﻋﯿﺐ ﮐﺮﺩ ...
ﻣﺎﻩ ﻫﻢ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ پشت ﺍﺑﺮ ﭘﻨﻬاﻥ ﻣاﻧﺪ ...
ﻭ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﭘﻮﻝ نیز ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻇﻠﻢ ﻣاﻧﺪﮔﺎﺭ ﺷﺪ !!!
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﻫﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﻋﺠﺐ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ...!!
#اجتماعی
🆔👉 @Roshanfkrane ✍