🕊
🌍 ادبیات جهان
به خاطر #تو ،
در باغ هايی مملو از گل های شکفته شده
من از شمیم خوش بهاران زجر می كشم !
چهره ات را به یاد ندارم ،
زمان زیادی ست که ديگر دستانت در خاطرم نیست ؛
چگونه لبانت مرا نوازش می کردند ؟!
به خاطر تو ،
تندیس های سپيد خوابیده در پارك ها را دوست دارم ،
تندیس های سپيدی كه نه صدایشان به گوش می رسد و نه چیزی را به نگاه می کشند .
صدايت را از یاد برده ام
صدای پر از شادی ات را ؛
چشمانت را به خاطر ندارم .
همان گونه که گلی با عطرش هم آغوش می شود
با خاطرات مبهمی از تو در آميخته ام .
با دردهای زخم گونه ای زیست می کنم ؛
اگر مرا لمس کنی
آسیبی به من خواهی زد که ترمیم نخواهد شد !
نوازش هایت مرا احاطه می کند
مانند پیچک هایی که از دیوار افسردگی بالا می روند !
عشقت را از یاد برده ام
با این حال از ورای هر پنجره ای مانند تصویری گنگ می بینمت .
به خاطر تو ،
رایحه ی سنگين تابستان آزارم می دهد !
به خاطر تو ،
یک بار دیگر به جستجوی آرزوهای مدفونم بر می خیزم :
ستاره های دنباله دار ،
شهاب ها ...
✍🏻: #پابلو_نرودا
🔁: #اردشیر_هادوی
#شعر
@Roshanfkrane
🌍 ادبیات جهان
به خاطر #تو ،
در باغ هايی مملو از گل های شکفته شده
من از شمیم خوش بهاران زجر می كشم !
چهره ات را به یاد ندارم ،
زمان زیادی ست که ديگر دستانت در خاطرم نیست ؛
چگونه لبانت مرا نوازش می کردند ؟!
به خاطر تو ،
تندیس های سپيد خوابیده در پارك ها را دوست دارم ،
تندیس های سپيدی كه نه صدایشان به گوش می رسد و نه چیزی را به نگاه می کشند .
صدايت را از یاد برده ام
صدای پر از شادی ات را ؛
چشمانت را به خاطر ندارم .
همان گونه که گلی با عطرش هم آغوش می شود
با خاطرات مبهمی از تو در آميخته ام .
با دردهای زخم گونه ای زیست می کنم ؛
اگر مرا لمس کنی
آسیبی به من خواهی زد که ترمیم نخواهد شد !
نوازش هایت مرا احاطه می کند
مانند پیچک هایی که از دیوار افسردگی بالا می روند !
عشقت را از یاد برده ام
با این حال از ورای هر پنجره ای مانند تصویری گنگ می بینمت .
به خاطر تو ،
رایحه ی سنگين تابستان آزارم می دهد !
به خاطر تو ،
یک بار دیگر به جستجوی آرزوهای مدفونم بر می خیزم :
ستاره های دنباله دار ،
شهاب ها ...
✍🏻: #پابلو_نرودا
🔁: #اردشیر_هادوی
#شعر
@Roshanfkrane