کانال روشنفکران
چی میشه که یه آدم  هنرمند در آستانه سالمندی،موفق،خوشنام،در اوج شهرت و احترام،با تمکن مالی،در کمال سلامت عقل خودکشی کنه ؟در آدمهای عادی،شاید احساس عمیق ناامیدی،ناتوانی در دیدن راه‌حل‌های مشکلات یا کنار اومدن با شرایط چالش‌برانگیز زندگی عالی برای پایان دادن به زندگی باشه، و زنان بیشتر از مردان اقدام به خودکشی میکنن که خب  مردان بیشتر از زنان موفق هستن و مال زنان اکثرا نمایشی و فریادی برای کمک خواهیه.
اما در مورد آدمهای خاص،این داستان فرق داره....
باومایستر میگه خودکشی نوعی فرار از خودآگاهی نفرت انگیزه،خوداگاهی زیادی که باعث تناقض و تعارض تو با محیط میشه.
امروز دیدم کیومرث پوراحمد،کارگردان بنام،خالق قصه های دوست داشتنی مجید،پسر بی بی بامزه با اون لهجه قند و عسل،خودش رو حلق آویز کرده....شب قبل مهمون داشته و حالش خوب بوده،و بعد ....خلاص!
هشت صفحه کنارش دست نوشته بوده....کل زندگی رو تو هشت صفحه میشه نوشت؟چه حسی داره آدم از اینکه این هشت صفحه باید طوری نوشته بشه که  رمزگشای تمام زندگیت،خاطراتت،عاشقانه های پنهانت،تلاشها و جنگیدنها و افتادنها و بلند شدن ها  و ...باشه،بلکه بتونی به ملت بفهمونی چی تو اون کله ی حجیم شده از درد  و بغض و تنهاییت گذشته و کسی نفهمیده ،اصلا  هیچ کسی زحمت اون رو به خودش نداده که بفهمه!
زمانی که احساس کنی برمی گردی،به کل زندگیت نگاه می‌کنی و احساس می‌کنی ای داد،به باد دادیش! کاش یه جور دیگه بود،یه قصه دیگه،یه آدم دیگه ....اما نیست،و تو هم حال این رو نداری که ادامه بدی،حالت از خودت،زندگیت،دنیا و آنچه از بقیه زندگیت مونده به هم میخوره و «خود خواسته»میخوای چیزی رو تموم کنی که همه میگن حقه ولی نامعلوم،که دست خداست،و اینجا میخوای فقط یک بار خدای سرنوشتت باشی.... که باز هم با «فریاد کمک خواهی» به دنیا نشون بدی که خیلی دیر شده،
کمکی نرسید و دیر شد....
کاااات!!
و چه زود دیر شد....

✍ #تبسم_سعیدپرور
#روانشناس_بالینی
#خودکشی
#کیومرث_پوراحمد
#ارسالی #اجتماعی
@Roshanfkrane

کانال روشنفکران
بعد از این بگیر و ببندها و مشکل اینترنت و فیلتر،از اونجایی که کار من با نت گره خورده و تعدادی از مراجعانم خارج کشور هستن،قاعدتا فیلتر شکن میخرم ماهیانه،و از چند وقت قبل یه جا رو پیدا کرده بودم یه کم گرون ولی بینظیر،صاحب مغازه آقایی بود آرام و متشخص، مهندس نرم افزار، و بسیار با مسئولیت و پاسخگو در پشتیبانی.از پریشب فیلترشکن مشکل پیدا کرد و قطع شد،با پشتکار تمام شروع کردم هی زنگ و مسیج و تلفن به موبایل و مغازه...که دیدم نخیر!هیچ کس جواب نمیده و بعد حتی موبایل از دسترس خارج شد!امروز گفتم چاره نیست،برم ببینم چیه داستان،رفتم دیدم شلوغ و حجله یه اقا و بنر سیاهی که دارن میزنن!!! رفتم جلو،یکی داشت لکه های توی پیاده رو رو با برس می سابید،پرسیدم چیه داستان که معلوم شد یه نفر میاد بده موبایلش رو تعمیر کنه،نمی دونم حالا درست نشده یا چی،و میزنه صاحب مغازه و همکارش رو با چاقو(حدود ۲۰ ضربه هر کدوم!!) اینا خونین مالین میان دنبال کمک که مغازه کناری میاد و درگیر میشه و اونم چاقو میخوره که درجا فوت شده و اون دو نفر هم تو کما هستن و زیاد امیدی هم بهشون نیست!!اون لکه ها هم خون بود،وسیع و پهن،مشمئز کننده و ترسناک....
داشتم فقط تو راه برگشت به یه موضوع فکر می کردم،چی باعث میشه یه «آدم» بتونه سه نفر رو سلاخی کنه؟رو مواد بوده؟بیمار روانی بوده؟لات و چاقوکش بوده؟بی پول و پرخاشگر بوده؟و....هر چی بوده آدم بوده و از اول اینجوری به دنیا نیومده مسلما!
واقعا چقدر آدم با همین پتانسیل کنار ما راه میرن و وسط ما زندگی میکنن و ما اصلا به مغزمون نمی‌رسه که این آدم بیماره و یا می تونه خطرناک باشه؟ چی باعث میشه اون تریگر یا محرک رفتار و فعال کننده بیماری راه اندازی بشه و یهو مسیر زندگی چند تا آدم و خانواده رو عوض کنه؟یکی بمیره،یکی یتیم شه و یکی بیوه،اون یکی هم بره زندان و خانواده اش دق مرگ شن از داشتن همچنین آدمی توی خودشون و....چی میشه که بعدش همه،از صغیر و کبیر،فریاد واحسرتا و وامصیبتا سر میدن و نقد و بررسی و صرف بودجه و کاغذبازی و....دوباره و صدباره این اتفاقات تو همه جای شهر تکرار میشه؟
سلامت روان،ایجاد محیط امن برای کودکان،سلامت زناشویی و رابطه زوجین،تامین اجتماعی و بیمه،مبارزه با اعتیاد،ایجاد بازار کار مناسب،بازتوانی اجتماعی افراد طبقه های پایین اجتماع و بخصوص کودکان کار و کودکان خیابانی ،مبارزه با فحشا و ....و خیلی چیزهایی که اصلا مفهومی برای سیاست‌گذاران نداره عواملی هستند که با ارتقا اون میشه جلوی خیلی از این اتفاقات رو گرفت...

چی دارم میگم من...
دلم خوشه...بگذریم....

✍ #تبسم_سعیدپرور
#روانشناس_بالینی
#ارسالی #حوادث #اجتماعی

@Roshanfkrane

کانال روشنفکران
‍ «هیچ چیز شبیه تو نیست» ...
صبح وقتی داشتم بنا به عادت اخبار رو زیر و رو می کردم دیدمش،
Sinead O'Connor
۵۶ساله،درگذشت!
چشمم پر از اشک شد،نوستالژی نوجوانی سالهای دور،سال ۱۹۹۰،شاید من اونجا با اینکه هیچی از روانشناسی نمی دونستم،حس افسردگی عمیق یه آدم رو درک کردم،ارتباط چشمی منقطع،صدای ترک خورده،و اشک واقعی
اکانر زندگی سختی داشت،طلاق پدر و مادر و آزارهای روانی و جسمی مادر و بعدها دزدی مکرر ...شاید هم به همین دلیل وقتی به نوجوونی رسید اون رو به اجبار به مرکز آموزشی انگریانن فرستادند، یک دارالتادیب معروف که یکی از «ماموریت»های خودشون رو «سر به راه» کردن «دختران سرکش» قرار داده بودن!معجزه اونجا یکی از خواهران روحانی بود که براش گیتاری خرید و کمک کرد تا درس موسیقی بگیره و اینجا بود که یه ستاره الترناتیو پاپ راک متولد شد،بعدها فرار کرد و در دوبلین تو کافه ها و بارها آواز خوند.اون ایده های دیگری در ذهن داشت، با نوشتن آهنگ های پیچیده عاطفی که توجه رو به مسائل اجتماعی جلب می کرد و گاهی اوقات به شرایط دشوار دوران کودکی خودش.با تراشیدن سر و پوشیدن لباسهای پانک عصیان و افسردگی خودش رو بیان می کرد تا جایی که در برنامه زنده تلویزیونی بعدها عکس پاپ ژان پل دوم رهبر کاتولیک جهان رو پاره کرد!حرکتی که با هدف جلب توجه به همدستی کلیسای کاتولیک در تداوم کودک آزاری، در زادگاهش ایرلند.دیوانه خطاب کردن کسی بهترین تکنیک خاموش کردن یه آدمه،واشنگتن تایمز اون رو "چهره نفرت خالص" و فرانک سیناترا اون رو "یک احمق بزرگ" خطاب کرد.اما در هر حال شاهکارش،که کاوری از آهنگی از پرینس بود دنیا رو‌تکون داد و جایزه های متعددی براش به ارمغان آورد که همه رو رد کرد،چون اعتقاد داشت اونها فقط به سود مالی اهمیت میدن نه استعداد هنرمند.اون در مورد خودش می گفت :کودک آزاری یک بحران هویته و شهرت یک بحران هویت دیگه، بنابراین من مستقیماً از یک بحران هویت به بحران دیگه رفتم،این بحران هویت بود که اون رو به سمت تغییر مذهب و مسلمان شدن سوق داد و ...
بماند
برای من،هنوز همون پوستر روی دیوار اتاقم هستی،با چشمهای سبز درخشان،موهای تراشیده،و نگاه عصیانگر...
Rest in peace....
#ارسالی
✍ دکتر #تبسم_سعیدپرور
#روانشناسی
#موسیقی
#پاپ_راک
@Roshanfkrane

هر وقت برف میاد ،عجیب پرت میشم به خاطره های بچگیم،به بستنی قیفی شکلاتی پاک خوردن تو روز برفی و لحاف بزرگ مخمل که زیرش که می‌رفتی از گرما و سنگینیش تقریبا خفه می شدی و به حال مرگ میفتادی😂🤭و کتاب خوندن....یادمه تو همون روزای هفت هشت سالگی پسرک لبو فروش رو خوندم،تاری وردی که پدرش رو امنیه ها به جرم قاچاق کشته بودن و خودش و خواهرش و مادرش رو با لبو فروختن اداره می کرد،و اینکه صاحب کارگاه فرش رو که به خواهرش چشم بد داشت با دفه(چاقوی قالی بافی)زده بود و در رفته بود(و دمش گرم واقعاااا👏😅 دلم خنک شده بود)(قصه قشنگیه،بخونید حتما)یادمه وقت خواندن اون کتاب طعم شیرین بستنی شکلاتی تو دهنم می ماسید و زهرمار میشد،از خودم خجالت می کشیدم،وقتی راجع به دستهای ترک خورده و قرمز از سرمای تاری وردی و گرسنگی و ...می خوندم، به انگشتهای خودم و برف بیرون از پنجره نگاه می کردم و گیج از این توصیفات نمی فهمیدم دنیای بیرون می تونه اینقدر بی رحم باشه...
رفتم الان پایین که زباله رو بگذارم،پسر بچه کوچولو و نحیفی،به زور شاید ۹ ساله،با یه کیسه بزرگ روی دوشش کمین کرده بود برای تجسس تو آشغالهای جدید،از لباس کم و رنگ پریده ش مشخص بود که داره به زور خودش رو نگه می داره،من رو که دید یه جوری وانمود کرد که داره دور میشه،تا بعد که برم بیاد سر وقت زباله ها....داشتم فکر می کردم در طول این نیم قرن،فقط شکل فقر عوض شده ولی رنگ و لعاب زیرش یکیه،هنوز هم بسیاری از کودکان از داشتن سرپرست،تغذیه،بهداشت،مسکن و آموزش محروم هستن،هنوز هم برنامه های پنج ساله و ده ساله و صد ساله(!)نتوانسته فکری برای این بچه ها بکنه،اما عوضش هر ده سال نسل جدیدی از این بچه ها وارد کمپ اعتیاد و زندان و دارالتادیب میشن،ما می نالیم از فقر و فساد و دزدی و خفت گیری و اعتیاد و فحشا،و فریاد واحسرتا و وااسفای روشنفکرانه مون تا طاق آسمون بالا رفته اما همچنان از همین بچه ها در بزرگسالی فرزندان بی نام و نشان و بی سرپرست جدیدی متولد میشن،که اگر شانس بیارن و از گرسنگی و بیماری نمیرن وارث بی تاج و تخت این چرخه بدبختی باشن و اون رو ادامه بدن و ....
وهنوز هم ما شعار می‌دیم و شعار می‌دیم....
واقعا گره کار کجاست؟!!

#تبسم_سعیدپرور
#روانشناس_بالینی

#ارسالی
@Roshanfkrane

تقریبا همه دوستان و مراجعان من می دونن که من با بسیاری از فمنیست های دوآتیشه تندرو و بی منطق مشکل دارم،یعنی راستش نمی‌فهمم اصلا چی میگن،بعد جالبیش اونجاست که اونها من رو فمینیست ارزیابی میکنن(یه جای کار ناجور میلنگه احتمالا!!😐🙄🤭😂🤔فقط نمی دونم کجاش هست!)اونها به زور می خوان تو مغز رشد نیافته من بچپونن که مردها موجودات مزخرف و به دردنخوری هستن،در حالی که من دو سوم دوستای صمیمیم از بچگی پسرها بودن(و هنوز هم هستن)و از طرف دیگه میگن چطور یه زن مستقل و قدرتمند مثل تو که همیشه جنگیده برای حقوق و جایگاهش و عقب نکشیده می تونه اینجوری فکر کنه(روشن بشه میگن اینقدر کوته نظر باشه ظاهراً 🤭🤦🏼‍♀️ ) القصه،منم که کلا حرف زور تو سرم نرفته از روز ازل،و بحث های بی فایده ما اغلب به جنجال و ی لبخند و سکوت ختم میشه😂🤭
بگذریم...
می خوام بگم،یه زن قوی،یه مادر خوبه
یه همسر و پارتنر خوبه
یه آشپز درجه یک و یه کدبانوی دقیقه
یه آدم حرفه ای هستش که تو کار بیرون خونه ش حرف داره برا گفتن،یه متخصص تمام عیاری هست که با استفاده از مغزش پول درمیاره،حالا توی هر زمینه ای
یه آدم پر از احساسات هست که زنانگیش رو نفی نمیکنه،خوش لباسه،به خودش میرسه و مرتبه،در عین حال به ملت دور و برش نشون میده پا از مرزهای چهارچوبش جلوتر نگذارند،چون بلده از خودش و حقوق انسانیش بی جنگ و دعوا دفاع کنه
با مردهای دور و اطرافش در صلحه،براشون ارزش و اهمیت قائله،اما قرار نیست پونصد کیلو وزنه بلند کنه که بگه من با تو برابرم!قرار نیست من تفاوتهای جسمی و روحیم با جنس مکمل خودم یکی باشه! آقا اصلا چه نیازی دارم که یکی باشه؟!
برابری در حقوق انسانی حرف متفاوتیه و کاملا مهم و درست،اما گاهی کمپلکس های ما شروع به فرافکنی میکنه،و این چیزی هست که در جامعه امروز متداول شده،خشمی غیر قابل کنترل نسبت به هم،خصمانه و با دیدگاه جنسی و جنسیتی همدیگه رو دیدن و تخریب کردن!
نسبت به هم مهربان و با انصاف باشیم...
روز جهانی زن مبارک
✍ #تبسم_سعیدپرور
#روانشناس_بالینی
#روز_جهانی_زن #روز_جهانی_بانو
#ارسالی #بانوان #مناسبت

با لمس # هشتگ ها (نوشته های آبی) دو فلش کوچک در پایین یا بالای صفحه گوشی شما پدیدار می شود که با لمس آنها
به موضوعات مرتبط دسترسی خواهید داشت
@Roshanfkrane