#اندیشه #بریده_ای_ازکتاب
عللی که برای عقب افتادگی جامعۀ ایرانی تا قبل از انقلاب ١٣۵٧ و حتی بعد از آن توسط روشنفکران و متفکران ذکر شده بسیار است، ولی مهمترین آنها شامل موارد زیر است :
1⃣ استعمارگران
2⃣ سیستم سلطنتی
3⃣ ذخایر نفتی
4⃣ دین اسلام
5⃣ شخصیت اخلاقی ایرانیان
1⃣ احتمالا وجود دولتهای استعمارگر به عنوان علت اصلی عقبافتادگی ایران بیشترین طرفدار را بین ایرانیان دارد، طرفداران این نظریه معتقدند کشورهای استعمارگر که سمبلشان انگلستان دیروز و آمریکای امروز است، همواره با دخالتهای نامشروع خود مانند تهدید و تبلیغ، فاسدترین افراد را در رأس هیئت حاکمه ایران نگه داشتند و به دست آنان امکان سواری گرفتن از مردم و همچنین غارت کشور را برای خود فراهم کردهاند.
پاسخ-اگر استعمارگران ( شوروی ، انگلستان ، پرتغال ، فرانسه ، آمریکا و غیره ) دلیل اصلی عقبافتادگی ایران هستند، پس چرا همین کشورها نتوانستند موجبات عقبافتادگی مللی همچون مالزی ، ژاپن ، آلمان ، بلژیک و غیره را از طریق استعمار آنان فراهم آورند اما در ایران توانستند؟
2⃣ طرفداران این نظریه که بعد از انقلاب ۵٧ هم تعدادشان بیشتر شده، اصولا وجود نظام سلطنتی و پادشاهان بیکفایت را اصلیترین عامل تمام بدبختیهای ایران میدانند.
پاسخ-اگر سلطنت میتوانست علت عقبافتادگی کـشـور باشد، پس باید کشورهای انگلستان ، سوئد ، نروژ ، دانمارک و ژاپن نیز عقبمانده باشند.
در حالی که آنان با سیستمهای سلطنتی، امروزه تمام خصوصیات یک کشور پیشرفته و موفق را دارند و پادشاهان در آنجا مانند ایران به صورت دیکتاتوری خشن و غارتگر عمل نمیکنند.
از سوی دیگر اگر حذف سلطنت میتوانست تمام مشکلات را حل کند، پس باید کشورهای مصر ، عراق ، لیبی یا حتی ایران، امروز در عرش اعلی میبودند در حالی که اکثر این کشورها غرق در فساد و فقر و تباهیند!
3⃣ وجود منابع نفتی را شوخی یا جدی عدهای امّالفساد میدانند و میگویند اگر این ماده متعفّن را نداشتیم، این همه مورد طمع کشورهای دیگر نبودیم و ما را نیز مانند ترکیه رها میکردند تا سرنوشتمان را رقم بزنیم ...
پاسخ-اما مگر کشورهایی مانند انگلستان، آمریکا یا نروژ نیز دارای ذخایر نفت نیستند (آن هم از نوع درجه یک آن) پس چرا مردمشان نه تنها احساس بدبختی ندارند، بلکه آینده چنان روشن است که هیچ خانوادهای نگران آیندۀ فرزند خود هم نیست.
در عین حال یکسری کشورهای بدبخت دیگر مثل پاکستان ، افغانستان ، شیلی و … هستند که هم نفت ندارند و هم از نظر فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی عقبافتادهاند.
4⃣ گروهی هم اساسا دین و دینداری را به عنوان علت اصلی عقب افتادگی ایرانیان قلمداد میکنند و دین را تریاک و مخدری میدانند که مردم را از تمدّن و ترقی دور کرده است ، جلوی آزادیشان را گرفته و ظلمها را تقدیر الهی معرفی میکند.
پاسخ-متاسفانه اشتباه این گروه این است که گمان میکنند چون ما واقعا دین اسلام را پیاده کردهایم، پس مشکلات امروز ما هم به پای آن است.
درحالی که اگر رفتار ایرانی جماعت را بسنجیم، به خوبی درخواهیم یافت که نه تنها اسلام بلکه اصولا این مردم به هیچ دینی پایبند نیستند، زیرا دین در تمام نسخ آن یعنی راستگویی، درستکاری، وفای به عهد، امانت، شرافت، پاکی و ...
آیا شما به عنوان یک ایرانی در اطرافتان جز دروغگویی، دزدی، غارت، تقلب، عهدشکنی، ریاکاری، سمبلکاری و ... میبینید ؟( البته هیچ چیز ۱۰۰٪ نیست)
و آیا به این مردم اصلا میتوان دین دار گفت؟
5⃣ و اما #شخصیت_اخلاقی که به گمانم میتوان آن را دلیل اصلی تمام عقبافتادگیها دانست، زیرا همین خلقیات است که اجازه میدهد استعمارگر به استعمار ما بپردازد، نفت و موقعیت جغرافیایی به جای فرصت به یک تهدید تبدیل شود، نظام پادشاهی برخلاف آنچه در انگلستان است برای غارت کشور پیاده گردد، بیسوادی مایهٔ سوءاستفاده ظالمان شود و بجای تشیع علوی، تشیع صفوی در مملکت رونق گیرد.
ما مستحق ملامتیم زیرا از مداحی و مریدی، نردبانی ساختهایم و کسانی را بر بام استبداد فرستادهایم، کارخانۀ فرعونسازی با سوخت تملق و مجیزگویی کار میکند و تا این سوخت ناساز فرهنگی هست، بدانیم که دیکتاتور و استبداد هم هست.
#ضحاک قدرت ( فکر کردن ) را از انسانها (به کمک آن دو مار که خوراکشان مغز سر جوانان بود) میگرفت.
مغز کانون آگاهی، شعور، تعقل، فهمیدن و اندیشیدن است و وقتی که در سر جوان مغز نباشد دیگر کسی نیست که به ضحاک و ظلمش اعتراض کند.
در حکومت ضحاک اندیشیدن جرم است و فکر کردن گناهی نابخشودنی، زیرا همانگونه که #دانایی و #توانایی دو بال پرواز انسان است، نادانی و ناتوانی دو عامل سقوط او به دایرۀ ذلت و زبونیست و انسان جاهل تا ابد گرفتار حکومت ضحاک خواهد بود...
📚 چرا عقبماندیم؟!
✍ دکتر #علیمحمد_ایزدی
@Roshanfkrane
عللی که برای عقب افتادگی جامعۀ ایرانی تا قبل از انقلاب ١٣۵٧ و حتی بعد از آن توسط روشنفکران و متفکران ذکر شده بسیار است، ولی مهمترین آنها شامل موارد زیر است :
1⃣ استعمارگران
2⃣ سیستم سلطنتی
3⃣ ذخایر نفتی
4⃣ دین اسلام
5⃣ شخصیت اخلاقی ایرانیان
1⃣ احتمالا وجود دولتهای استعمارگر به عنوان علت اصلی عقبافتادگی ایران بیشترین طرفدار را بین ایرانیان دارد، طرفداران این نظریه معتقدند کشورهای استعمارگر که سمبلشان انگلستان دیروز و آمریکای امروز است، همواره با دخالتهای نامشروع خود مانند تهدید و تبلیغ، فاسدترین افراد را در رأس هیئت حاکمه ایران نگه داشتند و به دست آنان امکان سواری گرفتن از مردم و همچنین غارت کشور را برای خود فراهم کردهاند.
پاسخ-اگر استعمارگران ( شوروی ، انگلستان ، پرتغال ، فرانسه ، آمریکا و غیره ) دلیل اصلی عقبافتادگی ایران هستند، پس چرا همین کشورها نتوانستند موجبات عقبافتادگی مللی همچون مالزی ، ژاپن ، آلمان ، بلژیک و غیره را از طریق استعمار آنان فراهم آورند اما در ایران توانستند؟
2⃣ طرفداران این نظریه که بعد از انقلاب ۵٧ هم تعدادشان بیشتر شده، اصولا وجود نظام سلطنتی و پادشاهان بیکفایت را اصلیترین عامل تمام بدبختیهای ایران میدانند.
پاسخ-اگر سلطنت میتوانست علت عقبافتادگی کـشـور باشد، پس باید کشورهای انگلستان ، سوئد ، نروژ ، دانمارک و ژاپن نیز عقبمانده باشند.
در حالی که آنان با سیستمهای سلطنتی، امروزه تمام خصوصیات یک کشور پیشرفته و موفق را دارند و پادشاهان در آنجا مانند ایران به صورت دیکتاتوری خشن و غارتگر عمل نمیکنند.
از سوی دیگر اگر حذف سلطنت میتوانست تمام مشکلات را حل کند، پس باید کشورهای مصر ، عراق ، لیبی یا حتی ایران، امروز در عرش اعلی میبودند در حالی که اکثر این کشورها غرق در فساد و فقر و تباهیند!
3⃣ وجود منابع نفتی را شوخی یا جدی عدهای امّالفساد میدانند و میگویند اگر این ماده متعفّن را نداشتیم، این همه مورد طمع کشورهای دیگر نبودیم و ما را نیز مانند ترکیه رها میکردند تا سرنوشتمان را رقم بزنیم ...
پاسخ-اما مگر کشورهایی مانند انگلستان، آمریکا یا نروژ نیز دارای ذخایر نفت نیستند (آن هم از نوع درجه یک آن) پس چرا مردمشان نه تنها احساس بدبختی ندارند، بلکه آینده چنان روشن است که هیچ خانوادهای نگران آیندۀ فرزند خود هم نیست.
در عین حال یکسری کشورهای بدبخت دیگر مثل پاکستان ، افغانستان ، شیلی و … هستند که هم نفت ندارند و هم از نظر فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی عقبافتادهاند.
4⃣ گروهی هم اساسا دین و دینداری را به عنوان علت اصلی عقب افتادگی ایرانیان قلمداد میکنند و دین را تریاک و مخدری میدانند که مردم را از تمدّن و ترقی دور کرده است ، جلوی آزادیشان را گرفته و ظلمها را تقدیر الهی معرفی میکند.
پاسخ-متاسفانه اشتباه این گروه این است که گمان میکنند چون ما واقعا دین اسلام را پیاده کردهایم، پس مشکلات امروز ما هم به پای آن است.
درحالی که اگر رفتار ایرانی جماعت را بسنجیم، به خوبی درخواهیم یافت که نه تنها اسلام بلکه اصولا این مردم به هیچ دینی پایبند نیستند، زیرا دین در تمام نسخ آن یعنی راستگویی، درستکاری، وفای به عهد، امانت، شرافت، پاکی و ...
آیا شما به عنوان یک ایرانی در اطرافتان جز دروغگویی، دزدی، غارت، تقلب، عهدشکنی، ریاکاری، سمبلکاری و ... میبینید ؟( البته هیچ چیز ۱۰۰٪ نیست)
و آیا به این مردم اصلا میتوان دین دار گفت؟
5⃣ و اما #شخصیت_اخلاقی که به گمانم میتوان آن را دلیل اصلی تمام عقبافتادگیها دانست، زیرا همین خلقیات است که اجازه میدهد استعمارگر به استعمار ما بپردازد، نفت و موقعیت جغرافیایی به جای فرصت به یک تهدید تبدیل شود، نظام پادشاهی برخلاف آنچه در انگلستان است برای غارت کشور پیاده گردد، بیسوادی مایهٔ سوءاستفاده ظالمان شود و بجای تشیع علوی، تشیع صفوی در مملکت رونق گیرد.
ما مستحق ملامتیم زیرا از مداحی و مریدی، نردبانی ساختهایم و کسانی را بر بام استبداد فرستادهایم، کارخانۀ فرعونسازی با سوخت تملق و مجیزگویی کار میکند و تا این سوخت ناساز فرهنگی هست، بدانیم که دیکتاتور و استبداد هم هست.
#ضحاک قدرت ( فکر کردن ) را از انسانها (به کمک آن دو مار که خوراکشان مغز سر جوانان بود) میگرفت.
مغز کانون آگاهی، شعور، تعقل، فهمیدن و اندیشیدن است و وقتی که در سر جوان مغز نباشد دیگر کسی نیست که به ضحاک و ظلمش اعتراض کند.
در حکومت ضحاک اندیشیدن جرم است و فکر کردن گناهی نابخشودنی، زیرا همانگونه که #دانایی و #توانایی دو بال پرواز انسان است، نادانی و ناتوانی دو عامل سقوط او به دایرۀ ذلت و زبونیست و انسان جاهل تا ابد گرفتار حکومت ضحاک خواهد بود...
📚 چرا عقبماندیم؟!
✍ دکتر #علیمحمد_ایزدی
@Roshanfkrane
به مناسبت #جشن_مهرگان داستان ضحاک رو باهم مرور کنیم
به روایت #فردوسی،
۱۶ مهر روز کشته شدن ضحاک است
کانال روشنفکران
ضحاک عرب است ولی بر ایران زمین سلطهدارد ، چه رویای عجیبی است این کابوس فردوسی .
شیطان در هیأت یک آشپز به استخدام دربار درمیآید و برای نخستینبار به ضحاک گوشت میخوراند .
طعم پرندگان بریان به مذاق ضحاک خوش میآید و تصمیم به تشویق آشپز جدید میگیرد .
ضحاک ، آشپز را بهحضور میطلبد و از او تمجید میکند و بهاو میگوید چه دستمزدی برای این غذای لذیذ طلبمیکند ، آشپز که همان شیطان است میگوید بوسه بر شانههای شاه بهترین پاداش برای من است .
شاه از این تملق خوشش میآید و اجازه بوسه میدهد !
روز بعد شانههای شاه زخم میشود و پس از مدتی زخمها باز میشوند و دو مار سیاه از زخمها بیرونمیآیند ، مارها تمایلدارند از گوشهای ضحاک بهداخل روند و مغز سر او را بخورند !
شیطان اینبار به هیأت حکیم ظاهر میشود و میگوید تنها راه بقای شاه این است که هر روز دو جوان را قربانیکند و مغز سر آنان را به مارها بدهد تا سیر شوند و اشتهایی برای خوردن مغز شاه نداشتهباشند !
هر روز دو پسر جوان ایرانی به قید قرعه دستگیر میشوند و به آشپزخانه دربار آورده میشوند ، ظاهرا عدالت برقرار است و بهکسی ظلمنمیشود .
ولی روزانه مغز سر دو جوان ، غذای مارها می شود ، باشد که مغز شاه سالم بماند .
قیمت مغز شاه سالانه بیش از هفتصد مغز جوان است!
هیچکس جرأت مقاومت ندارد و ایرانیان کماکان دچار این گفتمان هستند که :
بگذار همسایه فریاد بزند ، چرا من ؟؟
و خشنودی هر خانواده ایرانی ایناست که امروز نوبت جوان آنها نشدهاست
به اصطلاح از ستون به ستون فرج است!
«ارمایل» و «گرمایل» که ادارهکننده آشپزخانه دربار هستند تصمیم به اقدام میگیرند ،
البته نه اقدامی رادیکال بلکه اقدامی میاندارانه
آنها فکر میکنند که اگر هر روز یک جوان را قربانیکنند و مغز سر آن جوان را با مغز سر یک گوسفند مخلوط کنند ، مارها تغییر طعم مغز را متوجه نمیشوند و با اینحساب آنها میتوانند در طول یک سال ، سیصد و شصت و پنج جوان را نجاتدهند!
نکته #جالب #حکایت اینجاست که مارها «مغز» میخواهند ، مغز !
نه قلب ، نه جگر ، نه ران ، نه دست ، فقط مغز!
هرکس که مغز ندارد خوشبگذراند ، مارها فقط مغز طلبمیکنند .
اقدام میان دارانه دو آشپز جواب میدهد ! مارها طعم مغز مخلوط را تشخیص نمیدهند و هر روز از دو جوان که به آشپزخانه سلطنتی سپرده میشوند یکی آزاد میشود !
ارمایل و گرمایل خشنودند که درسال ۳۶۵ نفر را نجات دادهاند ،
در این کارشان نیمه پر لیوان را میبینند
ارمایل و گرمایل هر روز یک جوان را آزاد میکنند و بهاو میگویند سر به بیابان بگذارد و در شهرها آفتابی نشود که اگر معلوم شود او از آشپزخانه حکومتی گریخته ، هم او خوراک مارها میشود و هم سر ارمایل و گرمایل...
« #کاوه_آهنگر » آهنگر بود
و سه جوانش خوراک مارهای حکومتی شدهبودند ،
کاوه رادیکال بود ، اگر ارمایل و گرمایل هم سهجوان داده بودند شاید رادیکال شده بودند .
#ضحاک_ماردوش تصمیم میگیرد
از رعایا نامهای بگیرد مبنی بر اینکه سلطانی دادگر است !!!
رعایا اطاعت میکنند و به صف میایستند تا طوماری را امضاکنند بهنفع دادگری #ضحاک !!!
در صف میایستند و امضاء میکنند ، در صف میایستند و ....
تا نوبت به کاوه میرسد ،
او امضا نمیکند،
طومار را پارهمیکند ،
و فریاد میزند که تو دادگری ؟؟؟!!!
تو بیدادگری...
کاوه نمیترسد!
فریاد کاوه ، ضحاک و درباریان را وحشتزده میکند
و این فریاد دلیرانه شمارش معکوس سقوط ضحاک است.
کاوه آهنگر پیشبند چرمی که هنگام کار بر تن میپوشید را بر سر نیزه میکند
و این پرچم نماد قیامش میشود،
#درفش_کاویانی.
با پیوستن جوانان آزاد شده از مسلخ ضحاک به کاوه آهنگر ،
قیام علیه ضحاک آغاز میشود...
و سرانجام ضحاک بدست #فریدون اسیر میشود
در شاهنامه آمده است که هنگامی که فریدون می خواهد ضحاک را بکشد،
سروش(پیک آسمانی) پدیدار می شود
و با گفتن رازی در گوش فریدون،
از او می خواست که دست از کشتن ضحاک بکشد:
«همان گه بیامد خجسته سروش به چربی یکی راز گفتش به گوش؛
که این بسته را تا دماوند کوه، ببر همچنین تازیان بی گروه
مبر جز کسی را که نگزیردت. به هنگام سختی به بر گیردت.
بیاورد ضحاک را چون نوند. به کوه دماوند کردش ببند.»
سروش می گوید که زمان کشته شدن ضحاک فرار نرسیده است و سرنوشت او در این زمان نیست.
فریدون نیز ضحاک را به کوه دماوند می برد و در آنجا به بند می کشد.
تا وقتی که زمان آن فرار رسد و به دست گرشاسب کشته شود
#داستان #شاهنامه
پیشاپیش #جشن #مهرگان خجسته باد
@Roshanfkrane
به روایت #فردوسی،
۱۶ مهر روز کشته شدن ضحاک است
کانال روشنفکران
ضحاک عرب است ولی بر ایران زمین سلطهدارد ، چه رویای عجیبی است این کابوس فردوسی .
شیطان در هیأت یک آشپز به استخدام دربار درمیآید و برای نخستینبار به ضحاک گوشت میخوراند .
طعم پرندگان بریان به مذاق ضحاک خوش میآید و تصمیم به تشویق آشپز جدید میگیرد .
ضحاک ، آشپز را بهحضور میطلبد و از او تمجید میکند و بهاو میگوید چه دستمزدی برای این غذای لذیذ طلبمیکند ، آشپز که همان شیطان است میگوید بوسه بر شانههای شاه بهترین پاداش برای من است .
شاه از این تملق خوشش میآید و اجازه بوسه میدهد !
روز بعد شانههای شاه زخم میشود و پس از مدتی زخمها باز میشوند و دو مار سیاه از زخمها بیرونمیآیند ، مارها تمایلدارند از گوشهای ضحاک بهداخل روند و مغز سر او را بخورند !
شیطان اینبار به هیأت حکیم ظاهر میشود و میگوید تنها راه بقای شاه این است که هر روز دو جوان را قربانیکند و مغز سر آنان را به مارها بدهد تا سیر شوند و اشتهایی برای خوردن مغز شاه نداشتهباشند !
هر روز دو پسر جوان ایرانی به قید قرعه دستگیر میشوند و به آشپزخانه دربار آورده میشوند ، ظاهرا عدالت برقرار است و بهکسی ظلمنمیشود .
ولی روزانه مغز سر دو جوان ، غذای مارها می شود ، باشد که مغز شاه سالم بماند .
قیمت مغز شاه سالانه بیش از هفتصد مغز جوان است!
هیچکس جرأت مقاومت ندارد و ایرانیان کماکان دچار این گفتمان هستند که :
بگذار همسایه فریاد بزند ، چرا من ؟؟
و خشنودی هر خانواده ایرانی ایناست که امروز نوبت جوان آنها نشدهاست
به اصطلاح از ستون به ستون فرج است!
«ارمایل» و «گرمایل» که ادارهکننده آشپزخانه دربار هستند تصمیم به اقدام میگیرند ،
البته نه اقدامی رادیکال بلکه اقدامی میاندارانه
آنها فکر میکنند که اگر هر روز یک جوان را قربانیکنند و مغز سر آن جوان را با مغز سر یک گوسفند مخلوط کنند ، مارها تغییر طعم مغز را متوجه نمیشوند و با اینحساب آنها میتوانند در طول یک سال ، سیصد و شصت و پنج جوان را نجاتدهند!
نکته #جالب #حکایت اینجاست که مارها «مغز» میخواهند ، مغز !
نه قلب ، نه جگر ، نه ران ، نه دست ، فقط مغز!
هرکس که مغز ندارد خوشبگذراند ، مارها فقط مغز طلبمیکنند .
اقدام میان دارانه دو آشپز جواب میدهد ! مارها طعم مغز مخلوط را تشخیص نمیدهند و هر روز از دو جوان که به آشپزخانه سلطنتی سپرده میشوند یکی آزاد میشود !
ارمایل و گرمایل خشنودند که درسال ۳۶۵ نفر را نجات دادهاند ،
در این کارشان نیمه پر لیوان را میبینند
ارمایل و گرمایل هر روز یک جوان را آزاد میکنند و بهاو میگویند سر به بیابان بگذارد و در شهرها آفتابی نشود که اگر معلوم شود او از آشپزخانه حکومتی گریخته ، هم او خوراک مارها میشود و هم سر ارمایل و گرمایل...
« #کاوه_آهنگر » آهنگر بود
و سه جوانش خوراک مارهای حکومتی شدهبودند ،
کاوه رادیکال بود ، اگر ارمایل و گرمایل هم سهجوان داده بودند شاید رادیکال شده بودند .
#ضحاک_ماردوش تصمیم میگیرد
از رعایا نامهای بگیرد مبنی بر اینکه سلطانی دادگر است !!!
رعایا اطاعت میکنند و به صف میایستند تا طوماری را امضاکنند بهنفع دادگری #ضحاک !!!
در صف میایستند و امضاء میکنند ، در صف میایستند و ....
تا نوبت به کاوه میرسد ،
او امضا نمیکند،
طومار را پارهمیکند ،
و فریاد میزند که تو دادگری ؟؟؟!!!
تو بیدادگری...
کاوه نمیترسد!
فریاد کاوه ، ضحاک و درباریان را وحشتزده میکند
و این فریاد دلیرانه شمارش معکوس سقوط ضحاک است.
کاوه آهنگر پیشبند چرمی که هنگام کار بر تن میپوشید را بر سر نیزه میکند
و این پرچم نماد قیامش میشود،
#درفش_کاویانی.
با پیوستن جوانان آزاد شده از مسلخ ضحاک به کاوه آهنگر ،
قیام علیه ضحاک آغاز میشود...
و سرانجام ضحاک بدست #فریدون اسیر میشود
در شاهنامه آمده است که هنگامی که فریدون می خواهد ضحاک را بکشد،
سروش(پیک آسمانی) پدیدار می شود
و با گفتن رازی در گوش فریدون،
از او می خواست که دست از کشتن ضحاک بکشد:
«همان گه بیامد خجسته سروش به چربی یکی راز گفتش به گوش؛
که این بسته را تا دماوند کوه، ببر همچنین تازیان بی گروه
مبر جز کسی را که نگزیردت. به هنگام سختی به بر گیردت.
بیاورد ضحاک را چون نوند. به کوه دماوند کردش ببند.»
سروش می گوید که زمان کشته شدن ضحاک فرار نرسیده است و سرنوشت او در این زمان نیست.
فریدون نیز ضحاک را به کوه دماوند می برد و در آنجا به بند می کشد.
تا وقتی که زمان آن فرار رسد و به دست گرشاسب کشته شود
#داستان #شاهنامه
پیشاپیش #جشن #مهرگان خجسته باد
@Roshanfkrane
استاد_بهرام_بیضایی
بزرگترین کتاب سیاسی تمام ادوار ایران #شاهنامه است چرا که شاهنامه به ما نشان میدهد چگونه در تاریخ ایران مدام آدمهایی با وعدۀ اصلاح و عدالت و بهبود آمدهاند ولی بعد از مدتی همه چیز را به گند کشیدهاند . ملیگرایان به شاهنامه افتخار میکنند ولی افتخار آنان بدون تحلیلی ست ، مُلاگرایان نه ملیگرایان میگویند فردوسی حکیم مسلمان بوده و ما تا مسلمان نشدهایم اصلا کسی نبودیم ، چپگرایان هم فکر میکنند شاهنامه چون داستان شاهان است فردوسی در خدمت اشراف و مناسب منافع طبقاتی آنرا سروده در حالیکه خیلی ساده است شاهنامه یعنی تاریخ و تاریخ هم با نام شاهان دورهبندی میشود . در همه جای جهان همینطور است و هیچ ملتی به این دلیل تاریخ خود را دور نریخته !!
ما بهتر بود آنرا نگاه میکردیم ، تحلیل میکردیم و از آن میآموختیم چون در آن صورت میدانستیم که #ضحاک عرب است و پایتخت او بیتالمقدس ولی بر ایرانزمین سلطه دارد و این مهمترین کابوس #فردوسی برای ایران بوده است .
#فرهنگ #اجتماعی
@Roshanfkrane
بزرگترین کتاب سیاسی تمام ادوار ایران #شاهنامه است چرا که شاهنامه به ما نشان میدهد چگونه در تاریخ ایران مدام آدمهایی با وعدۀ اصلاح و عدالت و بهبود آمدهاند ولی بعد از مدتی همه چیز را به گند کشیدهاند . ملیگرایان به شاهنامه افتخار میکنند ولی افتخار آنان بدون تحلیلی ست ، مُلاگرایان نه ملیگرایان میگویند فردوسی حکیم مسلمان بوده و ما تا مسلمان نشدهایم اصلا کسی نبودیم ، چپگرایان هم فکر میکنند شاهنامه چون داستان شاهان است فردوسی در خدمت اشراف و مناسب منافع طبقاتی آنرا سروده در حالیکه خیلی ساده است شاهنامه یعنی تاریخ و تاریخ هم با نام شاهان دورهبندی میشود . در همه جای جهان همینطور است و هیچ ملتی به این دلیل تاریخ خود را دور نریخته !!
ما بهتر بود آنرا نگاه میکردیم ، تحلیل میکردیم و از آن میآموختیم چون در آن صورت میدانستیم که #ضحاک عرب است و پایتخت او بیتالمقدس ولی بر ایرانزمین سلطه دارد و این مهمترین کابوس #فردوسی برای ایران بوده است .
#فرهنگ #اجتماعی
@Roshanfkrane
به مناسبت #جشن_مهرگان داستان ضحاک رو باهم مرور کنیم
به روایت #فردوسی،
۱۶ مهر روز کشته شدن ضحاک است
کانال روشنفکران
ضحاک عرب است ولی بر ایران زمین سلطهدارد ، چه رویای عجیبی است این کابوس فردوسی .
شیطان در هیأت یک آشپز به استخدام دربار درمیآید و برای نخستینبار به ضحاک گوشت میخوراند .
طعم پرندگان بریان به مذاق ضحاک خوش میآید و تصمیم به تشویق آشپز جدید میگیرد .
ضحاک ، آشپز را بهحضور میطلبد و از او تمجید میکند و بهاو میگوید چه دستمزدی برای این غذای لذیذ طلبمیکند ، آشپز که همان شیطان است میگوید بوسه بر شانههای شاه بهترین پاداش برای من است .
شاه از این تملق خوشش میآید و اجازه بوسه میدهد !
روز بعد شانههای شاه زخم میشود و پس از مدتی زخمها باز میشوند و دو مار سیاه از زخمها بیرونمیآیند ، مارها تمایلدارند از گوشهای ضحاک بهداخل روند و مغز سر او را بخورند !
شیطان اینبار به هیأت حکیم ظاهر میشود و میگوید تنها راه بقای شاه این است که هر روز دو جوان را قربانیکند و مغز سر آنان را به مارها بدهد تا سیر شوند و اشتهایی برای خوردن مغز شاه نداشتهباشند !
هر روز دو پسر جوان ایرانی به قید قرعه دستگیر میشوند و به آشپزخانه دربار آورده میشوند ، ظاهرا عدالت برقرار است و بهکسی ظلمنمیشود .
ولی روزانه مغز سر دو جوان ، غذای مارها می شود ، باشد که مغز شاه سالم بماند .
قیمت مغز شاه سالانه بیش از هفتصد مغز جوان است!
هیچکس جرأت مقاومت ندارد و ایرانیان کماکان دچار این گفتمان هستند که :
بگذار همسایه فریاد بزند ، چرا من ؟؟
و خشنودی هر خانواده ایرانی ایناست که امروز نوبت جوان آنها نشدهاست
به اصطلاح از ستون به ستون فرج است!
«ارمایل» و «گرمایل» که ادارهکننده آشپزخانه دربار هستند تصمیم به اقدام میگیرند ،
البته نه اقدامی رادیکال بلکه اقدامی میاندارانه
آنها فکر میکنند که اگر هر روز یک جوان را قربانیکنند و مغز سر آن جوان را با مغز سر یک گوسفند مخلوط کنند ، مارها تغییر طعم مغز را متوجه نمیشوند و با اینحساب آنها میتوانند در طول یک سال ، سیصد و شصت و پنج جوان را نجاتدهند!
نکته #جالب #حکایت اینجاست که مارها «مغز» میخواهند ، مغز !
نه قلب ، نه جگر ، نه ران ، نه دست ، فقط مغز!
هرکس که مغز ندارد خوشبگذراند ، مارها فقط مغز طلبمیکنند .
اقدام میان دارانه دو آشپز جواب میدهد ! مارها طعم مغز مخلوط را تشخیص نمیدهند و هر روز از دو جوان که به آشپزخانه سلطنتی سپرده میشوند یکی آزاد میشود !
ارمایل و گرمایل خشنودند که درسال ۳۶۵ نفر را نجات دادهاند ،
در این کارشان نیمه پر لیوان را میبینند
ارمایل و گرمایل هر روز یک جوان را آزاد میکنند و بهاو میگویند سر به بیابان بگذارد و در شهرها آفتابی نشود که اگر معلوم شود او از آشپزخانه حکومتی گریخته ، هم او خوراک مارها میشود و هم سر ارمایل و گرمایل...
« #کاوه_آهنگر » آهنگر بود
و سه جوانش خوراک مارهای حکومتی شدهبودند ،
کاوه رادیکال بود ، اگر ارمایل و گرمایل هم سهجوان داده بودند شاید رادیکال شده بودند .
#ضحاک_ماردوش تصمیم میگیرد
از رعایا نامهای بگیرد مبنی بر اینکه سلطانی دادگر است !!!
رعایا اطاعت میکنند و به صف میایستند تا طوماری را امضاکنند بهنفع دادگری #ضحاک !!!
در صف میایستند و امضاء میکنند ، در صف میایستند و ....
تا نوبت به کاوه میرسد ،
او امضا نمیکند،
طومار را پارهمیکند ،
و فریاد میزند که تو دادگری ؟؟؟!!!
تو بیدادگری...
کاوه نمیترسد!
فریاد کاوه ، ضحاک و درباریان را وحشتزده میکند
و این فریاد دلیرانه شمارش معکوس سقوط ضحاک است.
کاوه آهنگر پیشبند چرمی که هنگام کار بر تن میپوشید را بر سر نیزه میکند
و این پرچم نماد قیامش میشود،
#درفش_کاویانی.
با پیوستن جوانان آزاد شده از مسلخ ضحاک به کاوه آهنگر ،
قیام علیه ضحاک آغاز میشود...
و سرانجام ضحاک بدست #فریدون اسیر میشود
در شاهنامه آمده است که هنگامی که فریدون می خواهد ضحاک را بکشد،
سروش(پیک آسمانی) پدیدار می شود
و با گفتن رازی در گوش فریدون،
از او می خواست که دست از کشتن ضحاک بکشد:
«همان گه بیامد خجسته سروش به چربی یکی راز گفتش به گوش؛
که این بسته را تا دماوند کوه، ببر همچنین تازیان بی گروه
مبر جز کسی را که نگزیردت. به هنگام سختی به بر گیردت.
بیاورد ضحاک را چون نوند. به کوه دماوند کردش ببند.»
سروش می گوید که زمان کشته شدن ضحاک فرار نرسیده است و سرنوشت او در این زمان نیست.
فریدون نیز ضحاک را به کوه دماوند می برد و در آنجا به بند می کشد.
تا وقتی که زمان آن فرار رسد و به دست گرشاسب کشته شود
#داستان #شاهنامه #اندیشه
#جشن #مهرگان خجسته باد
@Roshanfkrane
به روایت #فردوسی،
۱۶ مهر روز کشته شدن ضحاک است
کانال روشنفکران
ضحاک عرب است ولی بر ایران زمین سلطهدارد ، چه رویای عجیبی است این کابوس فردوسی .
شیطان در هیأت یک آشپز به استخدام دربار درمیآید و برای نخستینبار به ضحاک گوشت میخوراند .
طعم پرندگان بریان به مذاق ضحاک خوش میآید و تصمیم به تشویق آشپز جدید میگیرد .
ضحاک ، آشپز را بهحضور میطلبد و از او تمجید میکند و بهاو میگوید چه دستمزدی برای این غذای لذیذ طلبمیکند ، آشپز که همان شیطان است میگوید بوسه بر شانههای شاه بهترین پاداش برای من است .
شاه از این تملق خوشش میآید و اجازه بوسه میدهد !
روز بعد شانههای شاه زخم میشود و پس از مدتی زخمها باز میشوند و دو مار سیاه از زخمها بیرونمیآیند ، مارها تمایلدارند از گوشهای ضحاک بهداخل روند و مغز سر او را بخورند !
شیطان اینبار به هیأت حکیم ظاهر میشود و میگوید تنها راه بقای شاه این است که هر روز دو جوان را قربانیکند و مغز سر آنان را به مارها بدهد تا سیر شوند و اشتهایی برای خوردن مغز شاه نداشتهباشند !
هر روز دو پسر جوان ایرانی به قید قرعه دستگیر میشوند و به آشپزخانه دربار آورده میشوند ، ظاهرا عدالت برقرار است و بهکسی ظلمنمیشود .
ولی روزانه مغز سر دو جوان ، غذای مارها می شود ، باشد که مغز شاه سالم بماند .
قیمت مغز شاه سالانه بیش از هفتصد مغز جوان است!
هیچکس جرأت مقاومت ندارد و ایرانیان کماکان دچار این گفتمان هستند که :
بگذار همسایه فریاد بزند ، چرا من ؟؟
و خشنودی هر خانواده ایرانی ایناست که امروز نوبت جوان آنها نشدهاست
به اصطلاح از ستون به ستون فرج است!
«ارمایل» و «گرمایل» که ادارهکننده آشپزخانه دربار هستند تصمیم به اقدام میگیرند ،
البته نه اقدامی رادیکال بلکه اقدامی میاندارانه
آنها فکر میکنند که اگر هر روز یک جوان را قربانیکنند و مغز سر آن جوان را با مغز سر یک گوسفند مخلوط کنند ، مارها تغییر طعم مغز را متوجه نمیشوند و با اینحساب آنها میتوانند در طول یک سال ، سیصد و شصت و پنج جوان را نجاتدهند!
نکته #جالب #حکایت اینجاست که مارها «مغز» میخواهند ، مغز !
نه قلب ، نه جگر ، نه ران ، نه دست ، فقط مغز!
هرکس که مغز ندارد خوشبگذراند ، مارها فقط مغز طلبمیکنند .
اقدام میان دارانه دو آشپز جواب میدهد ! مارها طعم مغز مخلوط را تشخیص نمیدهند و هر روز از دو جوان که به آشپزخانه سلطنتی سپرده میشوند یکی آزاد میشود !
ارمایل و گرمایل خشنودند که درسال ۳۶۵ نفر را نجات دادهاند ،
در این کارشان نیمه پر لیوان را میبینند
ارمایل و گرمایل هر روز یک جوان را آزاد میکنند و بهاو میگویند سر به بیابان بگذارد و در شهرها آفتابی نشود که اگر معلوم شود او از آشپزخانه حکومتی گریخته ، هم او خوراک مارها میشود و هم سر ارمایل و گرمایل...
« #کاوه_آهنگر » آهنگر بود
و سه جوانش خوراک مارهای حکومتی شدهبودند ،
کاوه رادیکال بود ، اگر ارمایل و گرمایل هم سهجوان داده بودند شاید رادیکال شده بودند .
#ضحاک_ماردوش تصمیم میگیرد
از رعایا نامهای بگیرد مبنی بر اینکه سلطانی دادگر است !!!
رعایا اطاعت میکنند و به صف میایستند تا طوماری را امضاکنند بهنفع دادگری #ضحاک !!!
در صف میایستند و امضاء میکنند ، در صف میایستند و ....
تا نوبت به کاوه میرسد ،
او امضا نمیکند،
طومار را پارهمیکند ،
و فریاد میزند که تو دادگری ؟؟؟!!!
تو بیدادگری...
کاوه نمیترسد!
فریاد کاوه ، ضحاک و درباریان را وحشتزده میکند
و این فریاد دلیرانه شمارش معکوس سقوط ضحاک است.
کاوه آهنگر پیشبند چرمی که هنگام کار بر تن میپوشید را بر سر نیزه میکند
و این پرچم نماد قیامش میشود،
#درفش_کاویانی.
با پیوستن جوانان آزاد شده از مسلخ ضحاک به کاوه آهنگر ،
قیام علیه ضحاک آغاز میشود...
و سرانجام ضحاک بدست #فریدون اسیر میشود
در شاهنامه آمده است که هنگامی که فریدون می خواهد ضحاک را بکشد،
سروش(پیک آسمانی) پدیدار می شود
و با گفتن رازی در گوش فریدون،
از او می خواست که دست از کشتن ضحاک بکشد:
«همان گه بیامد خجسته سروش به چربی یکی راز گفتش به گوش؛
که این بسته را تا دماوند کوه، ببر همچنین تازیان بی گروه
مبر جز کسی را که نگزیردت. به هنگام سختی به بر گیردت.
بیاورد ضحاک را چون نوند. به کوه دماوند کردش ببند.»
سروش می گوید که زمان کشته شدن ضحاک فرار نرسیده است و سرنوشت او در این زمان نیست.
فریدون نیز ضحاک را به کوه دماوند می برد و در آنجا به بند می کشد.
تا وقتی که زمان آن فرار رسد و به دست گرشاسب کشته شود
#داستان #شاهنامه #اندیشه
#جشن #مهرگان خجسته باد
@Roshanfkrane
💥💥 امروز ، " آدینه "
📕۲۱ مهر ۱۴۰۲ هجریخورشیدی
📗آسمان میترا ۳۷۶۱ زرتشتی
📘13 اکتبر 2023 میلادی
📙۲۷ ربیع الاول ۱۴۴۵ هجری قمری
📗جشن پیروزی #کاوه_آهنگر و #فریدون بر #ضحاک ماردوش و بر تخت نشستن فریدون. ثبت این رویداد حماسی در تقویم باستانی ایرانیان نشان از امید و پیروزی راستی بر ظلم و ستم بوده و هست. ( #جشن رام روزی در تقویم زرتشتی ) #رام_روزی
📕درگذشت استاد "محمد تقی شوريده شيرازی"، شاعر بزرگ دوره قاجار. (۱۳۰۵ ه.ش)
📕تصويب لايحه كاپيتولاسيون توسط مجلس شورای ملی، ماده واحدهای که مستشاران نظامی آمريكا در ايران را مشمول مصونيتها و معافيتهای ميثاق وين كرد. (۱۳۴۳ ه.ش)
📕درگذشت استاد "حسين بهزاد" مشهورترين نگارگر معاصر ايران. (۱۳۴۷ ه.ش)
📕در پنج انبار بزرگ در تهران هشتصد تن حبوبات احتکار شده کشف شد و صاحبان آنها تبعید شدند. (۱۳۵۵ ه.ش)
📕درگذشت "دکتر غلامحسین مصاحب"، ادیب، نویسنده و صاحب دایرﺓ المعارف مصاحب. (۱۳۵۸ ه.ش)
📕درگذشت استاد "دكتر رجبعلی مظلومی" محقق و نويسنده برجسته. (۱۳۷۷ ه.ش)
📘"كلاديوس" امپراتور رم هنگامی كه برای جنگ با ايران آماده میشد به دست همسرش مسموم شد. (54 م)
📘تصرف سرزمين تاريخی "بابِل" توسط "كوروش هخامنشی". (539 پ.م)
📖بیشتر مورخان برپایه بررسیهای تقویمی و انطباق با تقویم میلادی گریگوری، روز ورود کوروش به شهر بابل و اعلام ایجاد دولت واحد ایران و تشکيل جامعه مشترک المنافع جهانی به رهبری ایران را ۱۲ اکتبر آن سال نوشتهاند. "پروفسور بليك" یکی از مورخانی است که روی ۱۳ اکتبر آن سال تاکید کرده است. "كوروش هخامنشی"، از ساليان قبل، در ناحيه انشان در شرق شوشتر و حوالی رود كارون (در خوزستان فعلی) دولت كوچكی داشت و میخواست همه آريايىهای ايرانی را با هم متحد سازد. از اينرو با مخالفان خود به جنگ برخاست و بر متصرفات خود افزود. كوروش پس از فتوحاتی در شرق ايران و افزايش دادن حدود سرزمين ايران باستان، به فكر تسخير بابل قديم افتاد. در اين زمان، عليرغم اينكه پادشاه بابِل، پيش از آن با كوروش پيمان اتحاد بسته بود، اما كوروش اعتمادی به دوستی او نداشت. از آن طرف، در بابل فساد اخلاق و ظلم و ستم، رواج فراوان داشت و مردم بابل به اسيرانی كه از ممالك اطراف گرفته بودند ظلم زيادی میكردند. چون موجبات سقوط بابل از هر جهت فراهم بود، كوروش در بهار سال ۵۳۹ قبل از ميلاد از رود دجله گذشت و برای آنكه از سد بزرگی كه در شمال بابل بين رود دجله و فرات ساخته بودند، بگذرد، فرمان داد تا مسير فرات را تغيير دادند و از آن عبور كردند. كوروش پس از آن به سوی بابِل تاخت و پس از جنگی كوتاه، اين شهر را به تصرف خود درآورد.
📘مرگ "نيكولا دومالبرانش" عالم علوم الهی و فيلسوف شهير فرانسوی. (1715 م)
📘كشف "كلر" توسط "كاردينال ويلهلم شيل" دانشمند سوئدی. (1774 م)
📘نخستين عکس هوائی گرفته شد. اين عکس از داخل يک بالن با دوربين دستی برداشته شد. (1860 م)
📘درگذشت "کُنت آرتور دو گوبينو" نويسنده، خاورشناس، شاعر، مورخ، محقق و فيلسوف فرانسوی معتقد به برتری نژاد آرين و صاحب فرضيه "نسبت مستقيم نژاد با تمدن". (1882 م)
📘 با امضای پیمان آتشبس و استعفای طلعت پاشا نخست وزیر امپراتوری عثمانی این کشور از جنگ جهانی اول کناره گرفت. (1918 م)
📘 آنکارا جای استانبول را به عنوان پایتخت ترکیه گرفت. (1923 م)
📘اعلان جنگ ايتاليا به آلمان در اواخر جنگ جهانی دوم. (1943 م)
📘تصويب قانون اساسی جديد فرانسه. (1946 م)
📘در اثر سانحه در پرواز هواپیمای ایلیوشین ۶۲ هواپیمایی آئروفلوت، بزرگترین شرکت هوایی روسیه خارج از مسکو ۱۷۴ نفر کشته شدند. (1972 م)
📘هواپيمای باری بوئينگ ۷۰۷ روی شهر "سانتا كروز" در كشور بوليوی سقوط کرد و ۹۷ تن از شهروندان را كشت.( 1976 م)
📘"نجيب محفوظ" داستاننگار مصری برنده جايزه ادبی "نوبل" اعلام شد. وی نخستين نويسنده از منطقه خاورميانه بود كه در طول قرن ۲۰ برنده اين جايزه شده بود. (1988 م)
📘۳۳ معدنچی شیلیایی پس از ۶۹ روز گرفتاری در معدن تخریب شده زنده بیرون کشیده شدند. (2010 م)
📙آغاز نبرد تاريخی "مجمع المُرُوج" ميان نيروهای غازان ايل خان و مَلِك ناصر در سوريه. (۶۹۹ ه.ق)
📙حمله ی سپاهيان "شاه عباس صفوی" برای آزادی جزيره ی هرمز از دست بيگانگان. (۱۰۳۱ ه.ق)
@Roshanfkrane
📕۲۱ مهر ۱۴۰۲ هجریخورشیدی
📗آسمان میترا ۳۷۶۱ زرتشتی
📘13 اکتبر 2023 میلادی
📙۲۷ ربیع الاول ۱۴۴۵ هجری قمری
📗جشن پیروزی #کاوه_آهنگر و #فریدون بر #ضحاک ماردوش و بر تخت نشستن فریدون. ثبت این رویداد حماسی در تقویم باستانی ایرانیان نشان از امید و پیروزی راستی بر ظلم و ستم بوده و هست. ( #جشن رام روزی در تقویم زرتشتی ) #رام_روزی
📕درگذشت استاد "محمد تقی شوريده شيرازی"، شاعر بزرگ دوره قاجار. (۱۳۰۵ ه.ش)
📕تصويب لايحه كاپيتولاسيون توسط مجلس شورای ملی، ماده واحدهای که مستشاران نظامی آمريكا در ايران را مشمول مصونيتها و معافيتهای ميثاق وين كرد. (۱۳۴۳ ه.ش)
📕درگذشت استاد "حسين بهزاد" مشهورترين نگارگر معاصر ايران. (۱۳۴۷ ه.ش)
📕در پنج انبار بزرگ در تهران هشتصد تن حبوبات احتکار شده کشف شد و صاحبان آنها تبعید شدند. (۱۳۵۵ ه.ش)
📕درگذشت "دکتر غلامحسین مصاحب"، ادیب، نویسنده و صاحب دایرﺓ المعارف مصاحب. (۱۳۵۸ ه.ش)
📕درگذشت استاد "دكتر رجبعلی مظلومی" محقق و نويسنده برجسته. (۱۳۷۷ ه.ش)
📘"كلاديوس" امپراتور رم هنگامی كه برای جنگ با ايران آماده میشد به دست همسرش مسموم شد. (54 م)
📘تصرف سرزمين تاريخی "بابِل" توسط "كوروش هخامنشی". (539 پ.م)
📖بیشتر مورخان برپایه بررسیهای تقویمی و انطباق با تقویم میلادی گریگوری، روز ورود کوروش به شهر بابل و اعلام ایجاد دولت واحد ایران و تشکيل جامعه مشترک المنافع جهانی به رهبری ایران را ۱۲ اکتبر آن سال نوشتهاند. "پروفسور بليك" یکی از مورخانی است که روی ۱۳ اکتبر آن سال تاکید کرده است. "كوروش هخامنشی"، از ساليان قبل، در ناحيه انشان در شرق شوشتر و حوالی رود كارون (در خوزستان فعلی) دولت كوچكی داشت و میخواست همه آريايىهای ايرانی را با هم متحد سازد. از اينرو با مخالفان خود به جنگ برخاست و بر متصرفات خود افزود. كوروش پس از فتوحاتی در شرق ايران و افزايش دادن حدود سرزمين ايران باستان، به فكر تسخير بابل قديم افتاد. در اين زمان، عليرغم اينكه پادشاه بابِل، پيش از آن با كوروش پيمان اتحاد بسته بود، اما كوروش اعتمادی به دوستی او نداشت. از آن طرف، در بابل فساد اخلاق و ظلم و ستم، رواج فراوان داشت و مردم بابل به اسيرانی كه از ممالك اطراف گرفته بودند ظلم زيادی میكردند. چون موجبات سقوط بابل از هر جهت فراهم بود، كوروش در بهار سال ۵۳۹ قبل از ميلاد از رود دجله گذشت و برای آنكه از سد بزرگی كه در شمال بابل بين رود دجله و فرات ساخته بودند، بگذرد، فرمان داد تا مسير فرات را تغيير دادند و از آن عبور كردند. كوروش پس از آن به سوی بابِل تاخت و پس از جنگی كوتاه، اين شهر را به تصرف خود درآورد.
📘مرگ "نيكولا دومالبرانش" عالم علوم الهی و فيلسوف شهير فرانسوی. (1715 م)
📘كشف "كلر" توسط "كاردينال ويلهلم شيل" دانشمند سوئدی. (1774 م)
📘نخستين عکس هوائی گرفته شد. اين عکس از داخل يک بالن با دوربين دستی برداشته شد. (1860 م)
📘درگذشت "کُنت آرتور دو گوبينو" نويسنده، خاورشناس، شاعر، مورخ، محقق و فيلسوف فرانسوی معتقد به برتری نژاد آرين و صاحب فرضيه "نسبت مستقيم نژاد با تمدن". (1882 م)
📘 با امضای پیمان آتشبس و استعفای طلعت پاشا نخست وزیر امپراتوری عثمانی این کشور از جنگ جهانی اول کناره گرفت. (1918 م)
📘 آنکارا جای استانبول را به عنوان پایتخت ترکیه گرفت. (1923 م)
📘اعلان جنگ ايتاليا به آلمان در اواخر جنگ جهانی دوم. (1943 م)
📘تصويب قانون اساسی جديد فرانسه. (1946 م)
📘در اثر سانحه در پرواز هواپیمای ایلیوشین ۶۲ هواپیمایی آئروفلوت، بزرگترین شرکت هوایی روسیه خارج از مسکو ۱۷۴ نفر کشته شدند. (1972 م)
📘هواپيمای باری بوئينگ ۷۰۷ روی شهر "سانتا كروز" در كشور بوليوی سقوط کرد و ۹۷ تن از شهروندان را كشت.( 1976 م)
📘"نجيب محفوظ" داستاننگار مصری برنده جايزه ادبی "نوبل" اعلام شد. وی نخستين نويسنده از منطقه خاورميانه بود كه در طول قرن ۲۰ برنده اين جايزه شده بود. (1988 م)
📘۳۳ معدنچی شیلیایی پس از ۶۹ روز گرفتاری در معدن تخریب شده زنده بیرون کشیده شدند. (2010 م)
📙آغاز نبرد تاريخی "مجمع المُرُوج" ميان نيروهای غازان ايل خان و مَلِك ناصر در سوريه. (۶۹۹ ه.ق)
📙حمله ی سپاهيان "شاه عباس صفوی" برای آزادی جزيره ی هرمز از دست بيگانگان. (۱۰۳۱ ه.ق)
@Roshanfkrane
روشنفکران
درود به همه خوبان شعری که جناب #داریوش_اقبالی عزیز در این فایل که زیر همین پست پیوست کرده ام دکلمه کرده بخش های مختلفی از شاهنامه فردوسی بزرگوار است که در این پست توضیح میدهم که از کدام بخش های شاهنامه است و به ترتیب اشعار را کامل تر درج میکنم بخش نخست…
.
👆
روز بر تخت نشستن فریدون
21 مهر ماه روز #جشن #رام_روزی و پیروزی کاوه و #فریدون_اژدهاکش در تقویم زرتشتیان ایران نام گذاری شده است
در اینجا خلاصه ای از #شاهنامه فردوسی بزرگوار را در بخش های
پادشاهی ضحاک
پادشاهی فریدون
قیام کاوه آهنگر
را تقدیم حضور ایران دوستان عزیز
و مخاطبان اندیشمند کانال روشنفکران میکنم
جا دارد یادآوری کنم که
لقب #فریدون اژدهاکُش می باشد
او در اوستا قهرمانی است که شخصیتی نیمه خدایی دارد
فریدون پسر آبتین (اثفیان) است، دومین کسی که هوم ( گیاهی سفید رنگ و مقدس و دارویی که در کف دریا میروید)را مطابق آیین می فشارد و این موهبت بدو می رسد
که پسری چون فریدون در شاهنامه داشته است،
فریدون از نژاد جمشید و از پادشاهان پیشدادی و اساطیری شاهنامه است
و پدرش یکی از قربانیان ضحاک.
مادرش #فرانک او را به دور از چشم ضحاک به یاری گاو ناموری به نام «بَرمایه» یا «پُرمایه» در بیشه ای پرورش می دهد
تا زمانی که کاوه با مردمان به نزد فریدون می روند و وی را به رزم با ضحاک می کشانند
#داستان پیروزی فریدون :
ضحاک چنان از فریدون به ترس و بیم افتاده بود که روزی بزرگان و نامداران را انجمن کرد تا بر دادگری و بخشندگی او گواهی بنویسند و آن را مُهر کنند
همهٔ بزرگان موبدان از ترس جانشان با ضحاک هم داستان شدند و بر دادگری او گواهی کردند.
در همین هنگام بانگی از بیرون به گوش ضحاک رسید که فریاد می کرد...
ضحاک فرمان داد تا کسی را که فریاد می کند به نزدش ببرند...
او کسی نبود جز کاوهٔ آهنگر.
کاوه فریاد زد که فرزندان من همه برای ساختن خورش مارانت کشته شدند و هم اکنون آخرین فرزندم را نیز می خواهند بکشند
ضحاک فرمان می دهد تا فرزند او را آزاد کنند و از کاوه می خواهد تا او نیز آن گواهی را مُهر کند.
کاوه نامه را پاره کرده و به زیر پا می اندازد و بیرون می رود.
سران از این کار کاوه به خشم می آیند و از ضحاک می پرسند چرا کاوه را زینهار دادی؟!
او پاسخ می دهد که نمی دانم چرا پنداشتم میان من و او کوهی از آهن است و دست من بر کاوه کوتاه...
زمانی که کاوه از بارگاه ضحاک بیرون می آید چرم آهنگریش را بر سر نیزه ای می زند و مردم را گرد خود جمع می کند و به سوی فریدون می روند
تا وی را به رزم با ضحاک دعوت کنند...
فریدون با دیدن سپاه کاوه شاد شد
او،
کاوه و آن پرچم را بسیار ارج نهاده و پاسداشت
او چرم پارهٔ کاوه را با پرنیان و زر و گوهرو بیاراست
و نامش را #درفش_کاویانی نهاد
و به کین خواهی جوانان و ستمدیدگان بر می خیزد
فریدون پس از تاج گذاری پیش مادر می رود و رخصت می گیرد تا به جنگ با ضحاک برود. فرانک برای او نیایش می کند و آرزوی کامیابی.
برادران فریدون به فرمان او پیشه وران را وا می دارند که گرزی برای او تهیه کنند که بالای سر آن گاوی باشد. چون گرز گاوسرحاضر می شود
آن گرز را گرز گاو سر می نامند.
فریدون در روز ششم ماه (ایرانیان به روز ششم ماه خرداد روز می گفتند) با سپاهیان به جنگ ضحاک رفت. به نزدیکی اروند رود که تازیان آن را دجله می خوانند می رسد.
فریدون از نگهبان رود خواست تا همهٔ سپاهیانش را با کشتی به آن سوی رود برساند؛ ولی نگهبان گفت فرمان پادشاه است که کسی بدون فرمان (مجوز) و مُهر شاه اجازه گذر از این رود را ندارد.
فریدون از شنیدن این سخن خشمگین شد و بر اسب خویش ( #گلرنگ) نشست و بی باکانه به آب زد. سپاهیانش نیز به پیروی از او به آب زدند و تا آنجا داخل آب شدند که زین اسبان به درون آب رفته بود. چون به خشکی رسیدند به سوی دژ (قلعه) ضحاک در گنگ دژهوخت رفتند.
فریدون از دور دژ #ضحاک را میبیند.
دژ ضحاک چنان سربه آسمان می کشید که گویی می خواست ستاره از آسمان برباید. فریدون بی درنگ به یارانش می گوید که جنگ را آغاز کنند و خود با گرز گران در دست و سوار بر اسب تیزتک، چو زبانهٔ آتش از برابر دژبانان ضحاک جهید و به درون دژ رفت.
فریدون، نشان ضحاک را که جز به نام پروردگار بود،
به زیرکشید. با گرز گران، سردمدارانِ ضحاک را نابود کرد
فریدون به سوی کاخ ضحاک می رود. فرستادهٔ ایزدی راز گشودن طلسم های ضحاک را به فریدون می اموزد.
در نهایت فریدون به کاخ وارد می شود و از شبستان ضحاک که خوبرویان در آنجا گرفتار هستند
شهرنواز و آرنواز، دختران جمشید را نجات می دهد
در آخر وقتی با ضحاک روبرو می شود
گرز گاوسر را بر سر او می کوبد
و قصد کشتن ضحاک را میکند
در این حال پیک ایزدی او را از کشتن ضحاک باز می دارد،
او با بندی که از چرم شیر فراهم کرده بود
دست و پای ضحاک را می بندد و او را به اسارت گرفته و در غاری در دماوند زندانی می کند.
سپس فریدون بر تخت می نشیند و حکومت می کند...
برخی جشن مهرگان را یادبودی از به تخت نشستن فریدون می دانند
#فردوسی :
فریدون فرخ فرشته نبود ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
بداد و دهش یافت آن نیکوئی تو داد و دهش کن فریدون توئ
✍ #کامران_مهربان
@Roshanfkrane
👆
روز بر تخت نشستن فریدون
21 مهر ماه روز #جشن #رام_روزی و پیروزی کاوه و #فریدون_اژدهاکش در تقویم زرتشتیان ایران نام گذاری شده است
در اینجا خلاصه ای از #شاهنامه فردوسی بزرگوار را در بخش های
پادشاهی ضحاک
پادشاهی فریدون
قیام کاوه آهنگر
را تقدیم حضور ایران دوستان عزیز
و مخاطبان اندیشمند کانال روشنفکران میکنم
جا دارد یادآوری کنم که
لقب #فریدون اژدهاکُش می باشد
او در اوستا قهرمانی است که شخصیتی نیمه خدایی دارد
فریدون پسر آبتین (اثفیان) است، دومین کسی که هوم ( گیاهی سفید رنگ و مقدس و دارویی که در کف دریا میروید)را مطابق آیین می فشارد و این موهبت بدو می رسد
که پسری چون فریدون در شاهنامه داشته است،
فریدون از نژاد جمشید و از پادشاهان پیشدادی و اساطیری شاهنامه است
و پدرش یکی از قربانیان ضحاک.
مادرش #فرانک او را به دور از چشم ضحاک به یاری گاو ناموری به نام «بَرمایه» یا «پُرمایه» در بیشه ای پرورش می دهد
تا زمانی که کاوه با مردمان به نزد فریدون می روند و وی را به رزم با ضحاک می کشانند
#داستان پیروزی فریدون :
ضحاک چنان از فریدون به ترس و بیم افتاده بود که روزی بزرگان و نامداران را انجمن کرد تا بر دادگری و بخشندگی او گواهی بنویسند و آن را مُهر کنند
همهٔ بزرگان موبدان از ترس جانشان با ضحاک هم داستان شدند و بر دادگری او گواهی کردند.
در همین هنگام بانگی از بیرون به گوش ضحاک رسید که فریاد می کرد...
ضحاک فرمان داد تا کسی را که فریاد می کند به نزدش ببرند...
او کسی نبود جز کاوهٔ آهنگر.
کاوه فریاد زد که فرزندان من همه برای ساختن خورش مارانت کشته شدند و هم اکنون آخرین فرزندم را نیز می خواهند بکشند
ضحاک فرمان می دهد تا فرزند او را آزاد کنند و از کاوه می خواهد تا او نیز آن گواهی را مُهر کند.
کاوه نامه را پاره کرده و به زیر پا می اندازد و بیرون می رود.
سران از این کار کاوه به خشم می آیند و از ضحاک می پرسند چرا کاوه را زینهار دادی؟!
او پاسخ می دهد که نمی دانم چرا پنداشتم میان من و او کوهی از آهن است و دست من بر کاوه کوتاه...
زمانی که کاوه از بارگاه ضحاک بیرون می آید چرم آهنگریش را بر سر نیزه ای می زند و مردم را گرد خود جمع می کند و به سوی فریدون می روند
تا وی را به رزم با ضحاک دعوت کنند...
فریدون با دیدن سپاه کاوه شاد شد
او،
کاوه و آن پرچم را بسیار ارج نهاده و پاسداشت
او چرم پارهٔ کاوه را با پرنیان و زر و گوهرو بیاراست
و نامش را #درفش_کاویانی نهاد
و به کین خواهی جوانان و ستمدیدگان بر می خیزد
فریدون پس از تاج گذاری پیش مادر می رود و رخصت می گیرد تا به جنگ با ضحاک برود. فرانک برای او نیایش می کند و آرزوی کامیابی.
برادران فریدون به فرمان او پیشه وران را وا می دارند که گرزی برای او تهیه کنند که بالای سر آن گاوی باشد. چون گرز گاوسرحاضر می شود
آن گرز را گرز گاو سر می نامند.
فریدون در روز ششم ماه (ایرانیان به روز ششم ماه خرداد روز می گفتند) با سپاهیان به جنگ ضحاک رفت. به نزدیکی اروند رود که تازیان آن را دجله می خوانند می رسد.
فریدون از نگهبان رود خواست تا همهٔ سپاهیانش را با کشتی به آن سوی رود برساند؛ ولی نگهبان گفت فرمان پادشاه است که کسی بدون فرمان (مجوز) و مُهر شاه اجازه گذر از این رود را ندارد.
فریدون از شنیدن این سخن خشمگین شد و بر اسب خویش ( #گلرنگ) نشست و بی باکانه به آب زد. سپاهیانش نیز به پیروی از او به آب زدند و تا آنجا داخل آب شدند که زین اسبان به درون آب رفته بود. چون به خشکی رسیدند به سوی دژ (قلعه) ضحاک در گنگ دژهوخت رفتند.
فریدون از دور دژ #ضحاک را میبیند.
دژ ضحاک چنان سربه آسمان می کشید که گویی می خواست ستاره از آسمان برباید. فریدون بی درنگ به یارانش می گوید که جنگ را آغاز کنند و خود با گرز گران در دست و سوار بر اسب تیزتک، چو زبانهٔ آتش از برابر دژبانان ضحاک جهید و به درون دژ رفت.
فریدون، نشان ضحاک را که جز به نام پروردگار بود،
به زیرکشید. با گرز گران، سردمدارانِ ضحاک را نابود کرد
فریدون به سوی کاخ ضحاک می رود. فرستادهٔ ایزدی راز گشودن طلسم های ضحاک را به فریدون می اموزد.
در نهایت فریدون به کاخ وارد می شود و از شبستان ضحاک که خوبرویان در آنجا گرفتار هستند
شهرنواز و آرنواز، دختران جمشید را نجات می دهد
در آخر وقتی با ضحاک روبرو می شود
گرز گاوسر را بر سر او می کوبد
و قصد کشتن ضحاک را میکند
در این حال پیک ایزدی او را از کشتن ضحاک باز می دارد،
او با بندی که از چرم شیر فراهم کرده بود
دست و پای ضحاک را می بندد و او را به اسارت گرفته و در غاری در دماوند زندانی می کند.
سپس فریدون بر تخت می نشیند و حکومت می کند...
برخی جشن مهرگان را یادبودی از به تخت نشستن فریدون می دانند
#فردوسی :
فریدون فرخ فرشته نبود ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
بداد و دهش یافت آن نیکوئی تو داد و دهش کن فریدون توئ
✍ #کامران_مهربان
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آیا می دانید آرامگاه کاوه اهنگر کجاست؟ #کاوه_آهنگر قهرمان اساطیری ایران باستان است که نامش بارها در شاهنامه فردوسی و قیام او بر علیه #ضحاک آمده است
#تاریخ #باستان
@Roshanfkrane
#تاریخ #باستان
@Roshanfkrane