#هفت_سین
#شعر
تقدیم به ایران....👆👆👆

#شاعر :
#توحیدمعز
@Roshanfkrane

یادت قنات می زند انگار در دلم
آب حیات می زند انگار در دلم
آیا کویر قلب تو را نرم کرده است
چنگی بیات می زند انگار در دلم
عقلی که بود معتکف پرده ریا
چایی نبات می زند انگار در دلم
بانوی شهر خاطره ها با کمان عشق
تیر نجات می زند انگار در دلم
جوهر تمام می شود و حرف ناتمام
آتش دوات می زند انگار در دلم
#ارسالی از شاعر
#توحیدمعز
@Roshanfkrane

نامت به گنبد ایران زمین مناره داد
بیتی غزل به حضرت وجدان اجاره داد
میهن ز شیر مهر تو شیراز جان گرفت
پس می شود به عشق سلامی دوباره داد
#ارسالی شاعر
#توحیدمعز
#شعر

بی محابا زندگی کن قبض ترس از غم جدا
عاشقی کن دل بسوزان آدم از شلغم جدا

اسب می فهمد که دهقان در زمینش کاشته
یونجه و شبدر فراوان بذر گندم را جدا

سعدیا هر جا که هستی این قلم تقدیم تو
می شکافی لحظه ها را بازدم از دم جدا

صبح گاهی با کبوتر نان سنگک می خورم
آنچه بین ماست از چشمان نامحرم جدا

ذکر خیری هم کنیم از حافظ پیمانه کش
او که با یک کاسه معنا می شد از عالم جدا

باز بیت آخر آمد الوداع ای حال خوب
با چه حزنی می شود یک برگ از شبنم جدا
#شعر
#ارسالی از شاعر :
#توحیدمعز
@Roshanfkrane

کافه پر از مشتری لات شد
ذهن همه غرق مهمات شد

حاصل این مزرعه را سیل برد
شیخ به ما گفت زمین پاک شد

آه من و بغض من و اشک من
باعث سرگرمی دلاک شد

پوکه پرید و لب گلدان نشست
مرمی آن در دل خاشاک شد

مرد خوالیگر دانا بیا
کاوه ما یک شبه ضحاک شد

وسوسه با خون سیاوش چه کرد
معنی این خاک فقط خاک شد
#شعر
#ارسالی از شاعر :
#توحیدمعز
@Roshanfkrane

ما از جهات زیادی شبیه هم
ما با کلاه گشادی شبیه هم
ته دیگ سوخته را هضم می کنیم
با فهم و درک و سوادی شبیه هم
در عقل کال من و توست بی گمان
عجب و غرور و عنادی شبیه هم
در غبغب همه ما وزیده است
طوفان من من و بادی شبیه هم
با عشق حال همه خوب می شود
بی عشق جمله جمادی شبیه هم
ققنوس های وطن هم قسم شوید
در قلب ماست مدادی شبیه هم
ایران بمان و به آغوش خود بگیر
دلهای خرم و شادی شبیه هم
#ارسالی از :
#توحیدمعز
@Roshanfkrane

یک شب کلاغ از ته دل غار غار کرد
با غار غار خون به دل کوهسار کرد
کو غار کجا غار بیا غار غار غار
پژواک غار با غم او کارزار کرد
آری کلاغ قصه ما از سر نیاز
حتی برای سنگ خودش را انار کرد
باید که غار غار کنم مثل این کلاغ
شاید که عشق قلب مرا هم سوار کرد
#ارسالی از :
#توحیدمعز
@Roshanfkrane

رفتم از طاقچه عشق نمک بردارم
گندم از مزرعه سبز فلک بردارم
رفتم از کوچه مهتاب یقین بردارم
عقل فریادکنان گفت که شک بردارم
خسته بودم به خدا خاک سفر با من بود
ملکی با متلک گفت الک بردارم
ظرف من پر شده بود از تهی سرد زمان
ترسم این بود که از عشق ترک بردارم
باید از طاقچه عشق نمک بردارم
دختری ساده و بی دوز و کلک بردارم
ارسالی از :
#توحیدمعز
@Roshanfkrane

خاطرم از تو مکدر شد که شد
گونه ام از اشک بندر شد که شد
دختر شبهای تابستان داغ
این پسر این بار هم خر شد که شد
در مصاف قلب فولادین تو
قلب مفتونم چلنگر شد که شد
کشتی بی ناخدای عمر من
بی تو بی سکان و لنگر شد که شد
عالم از ژن های عالی کم مباد
عاشق بی پول ابتر شد که شد
شیخ ما در ورزش انکار عشق
قهرمان لیگ برتر شد که شد
از صنوبرها قفس ها ساختند
مرغ مینا خاک بر سر شد که شد
غنچه ها در خواب پر پر می شوند
ای فلک چرخ تو پنچر شد که شد
'ارسالی
#توحیدمعز
@Roshanfkrane

شب بیا از عشق دلجویی کنیم
در اتاقی ماجراجویی کنیم
شب بیا تا دست در دستان هم
لحظه ها را آلبالویی کنیم
شب بیا تا صبح همبازی شویم
از صمیم قلب پررویی کنیم
شب بیا تا زیر نور ماه عشق
هر چه می خواهی و می گویی کنیم
#ارسالی
#توحیدمعز
#عاشقانه
@Roshanfkrane