استارلینک و سقوط دیکتاتوری دیجیتال: وقتی فیلترینگ به شمشیری دو لبه تبدیل میشود
#حمیدآصفی
دولتهایی که فکر میکنند با قطع اینترنت، سانسور کلمات، و زندانسازی مجازی میتوانند عصر دیجیتال را به عقب برگردانند، نه تنها در توهمی خطرناک زندگی میکنند، بلکه خود را در معرض انقراض تاریخی قرار دادهاند. استارلینک، با تبدیل آیفونها به پنجرههای فرار از زندان دیجیتالی، تنها نوک کوه یخ این انقلاب خاموش است. اینجا دیگر بحث بر سر «فیلتر کردن» نیست، بلکه نبرد نابرابری است میان دولتی که مغزهایش هنوز در قرن بیستم گیر کرده و شهروندانی که با نوک انگشتانشان آینده را میسازند.
فناوری، آخرین سنگر مقاومت در برابر خودکامگی
استارلینک تنها یک سرویس اینترنت نیست؛ یک بمب ساعتی است زیر پای رژیمهایی که فکر میکنند میتوانند حقیقت را در جعبهای آهنین قفل کنند. هر آیفونِ متصل به این شبکه، نه یک دستگاه، که یک مانیفست است: «شما شکست خوردهاید.» وعدههای توخالی رفع فیلترینگ، در حالی که هر روز بر دامنه سانسور افزوده میشود، شبیه به این است که جلادان بخواهند با لبخند، تبر خود را تیز کنند. اما خونریزی این بار در جریان نیست؛ دادهها و بیتها جای خون را گرفتهاند.
سوال این نیست که «چرا استارلینک؟» سوال این است: چرا حکومتها هنوز نفهمیدهاند که فناوری، خنجری است که هرچه محکمتر در مشتشان بگیرند، سریعتر دستانشان را میدرد؟
پیش به سوی هرج و مرج خلاق: پایان عصر انحصار اطلاعات
جمهوری اسلامی، با تمام ادعاهایش درباره مقابله با «تهاجم فرهنگی»، حتی از درک این واقعیت ساده عاجز است که امروز «فرهنگ» در بستر بیتها و امواج رادیویی جریان دارد. هر شهروندی که از فیلترینگ فرار میکند، نه یک مجرم، که یک پارتیزان دیجیتال است. اینجا دیگر جنگ، سنگر و توپخانه نیست؛ جنگ، یک گوشی هوشمند و یک حساب کاربری است.
نقشه راه هوش مصنوعی که اخیراً رونمایی شد، تنها نمایشی مضحک از تلاش یک نظام فرسوده برای وانمود کردن به «قدرت» است. هوش مصنوعی بدون آزادی اندیشه، بدون دسترسی به دادههای جهانی، و بدون تعامل با مغزهای باز، چیزی جز یک ماشین تبلیغات توخالی نیست. وقتی معاونان حکومتی از «محو شدن حکومتهای ضعیف» حرف میزنند، گویی در آیینهای که مقابل خود گرفتهاند، سایه مرگ خود را میبینند.
آینده از آنِ شبکههای غیرمتمرکز است: مرگ تدریجی دولت-ملتهای قرن بیستمی
استارلینک تنها آغاز یک زلزله است. رمزارزها، شبکههای اجتماعی غیرمتمرکز، و قراردادهای هوشمند، در حال بازتعریف مفهوم «قدرت» هستند. دولتهایی که فکر میکنند با مسدود کردن یک سرویس میتوانند جریان را متوقف کنند، مانند کودکی هستند که سعی دارد اقیانوس را با سطل خالی کند.
این بار، اما اقیانوس از جنس داده است و هر قطره آن میتواند پایههای دروغ را ویران کند. استارلینک به مردم یادآوری میکند که آنها نیازی به «اجازه» برای اتصال به جهان ندارند؛ این فناوری، نه یک امتیاز، که یک حق طبیعی است.
حرف آخر: حکومتهای ضعیف، دروغ میمیرند
جمهوری اسلامی با هر اقدام سرکوبگرانه، تنها سرعت فرار شهروندان به سمت ابزارهای نوین را افزایش میدهد. استارلینک امروز، فردا یک شبکه مبتنی بر بلاکچین خواهد بود، و پس فردا پلتفرمی که حتی تصورش را نمیتوان کرد. در این نبرد، تنها یک قانون حاکم است: «دروغ، همیشه در مواجهه با حقیقت میمیرد، حتی اگر حقیقت در قالب یک سیگنال ماهوارهای باشد.»
وقتی یک مقام میگوید «حکومت ضعیف محو میشود»، باید پاسخ داد: محو شدن، نه یک تهدید، که یک وعده است. وعدهای که فناوری آن را محقق میکند.
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
#حمیدآصفی
دولتهایی که فکر میکنند با قطع اینترنت، سانسور کلمات، و زندانسازی مجازی میتوانند عصر دیجیتال را به عقب برگردانند، نه تنها در توهمی خطرناک زندگی میکنند، بلکه خود را در معرض انقراض تاریخی قرار دادهاند. استارلینک، با تبدیل آیفونها به پنجرههای فرار از زندان دیجیتالی، تنها نوک کوه یخ این انقلاب خاموش است. اینجا دیگر بحث بر سر «فیلتر کردن» نیست، بلکه نبرد نابرابری است میان دولتی که مغزهایش هنوز در قرن بیستم گیر کرده و شهروندانی که با نوک انگشتانشان آینده را میسازند.
فناوری، آخرین سنگر مقاومت در برابر خودکامگی
استارلینک تنها یک سرویس اینترنت نیست؛ یک بمب ساعتی است زیر پای رژیمهایی که فکر میکنند میتوانند حقیقت را در جعبهای آهنین قفل کنند. هر آیفونِ متصل به این شبکه، نه یک دستگاه، که یک مانیفست است: «شما شکست خوردهاید.» وعدههای توخالی رفع فیلترینگ، در حالی که هر روز بر دامنه سانسور افزوده میشود، شبیه به این است که جلادان بخواهند با لبخند، تبر خود را تیز کنند. اما خونریزی این بار در جریان نیست؛ دادهها و بیتها جای خون را گرفتهاند.
سوال این نیست که «چرا استارلینک؟» سوال این است: چرا حکومتها هنوز نفهمیدهاند که فناوری، خنجری است که هرچه محکمتر در مشتشان بگیرند، سریعتر دستانشان را میدرد؟
پیش به سوی هرج و مرج خلاق: پایان عصر انحصار اطلاعات
جمهوری اسلامی، با تمام ادعاهایش درباره مقابله با «تهاجم فرهنگی»، حتی از درک این واقعیت ساده عاجز است که امروز «فرهنگ» در بستر بیتها و امواج رادیویی جریان دارد. هر شهروندی که از فیلترینگ فرار میکند، نه یک مجرم، که یک پارتیزان دیجیتال است. اینجا دیگر جنگ، سنگر و توپخانه نیست؛ جنگ، یک گوشی هوشمند و یک حساب کاربری است.
نقشه راه هوش مصنوعی که اخیراً رونمایی شد، تنها نمایشی مضحک از تلاش یک نظام فرسوده برای وانمود کردن به «قدرت» است. هوش مصنوعی بدون آزادی اندیشه، بدون دسترسی به دادههای جهانی، و بدون تعامل با مغزهای باز، چیزی جز یک ماشین تبلیغات توخالی نیست. وقتی معاونان حکومتی از «محو شدن حکومتهای ضعیف» حرف میزنند، گویی در آیینهای که مقابل خود گرفتهاند، سایه مرگ خود را میبینند.
آینده از آنِ شبکههای غیرمتمرکز است: مرگ تدریجی دولت-ملتهای قرن بیستمی
استارلینک تنها آغاز یک زلزله است. رمزارزها، شبکههای اجتماعی غیرمتمرکز، و قراردادهای هوشمند، در حال بازتعریف مفهوم «قدرت» هستند. دولتهایی که فکر میکنند با مسدود کردن یک سرویس میتوانند جریان را متوقف کنند، مانند کودکی هستند که سعی دارد اقیانوس را با سطل خالی کند.
این بار، اما اقیانوس از جنس داده است و هر قطره آن میتواند پایههای دروغ را ویران کند. استارلینک به مردم یادآوری میکند که آنها نیازی به «اجازه» برای اتصال به جهان ندارند؛ این فناوری، نه یک امتیاز، که یک حق طبیعی است.
حرف آخر: حکومتهای ضعیف، دروغ میمیرند
جمهوری اسلامی با هر اقدام سرکوبگرانه، تنها سرعت فرار شهروندان به سمت ابزارهای نوین را افزایش میدهد. استارلینک امروز، فردا یک شبکه مبتنی بر بلاکچین خواهد بود، و پس فردا پلتفرمی که حتی تصورش را نمیتوان کرد. در این نبرد، تنها یک قانون حاکم است: «دروغ، همیشه در مواجهه با حقیقت میمیرد، حتی اگر حقیقت در قالب یک سیگنال ماهوارهای باشد.»
وقتی یک مقام میگوید «حکومت ضعیف محو میشود»، باید پاسخ داد: محو شدن، نه یک تهدید، که یک وعده است. وعدهای که فناوری آن را محقق میکند.
#اجتماعی #سیاسی #انتقادات
@Roshanfkrane
YouTube
hamid asefi
مصاحبه با تلویزیون مکریان
مرگِ دستمزد: افزایش ۳۵٪، تورم ۱۴۰٪؛ کارگران در باتلاقِ گرسنگیِ سیستماتیک
نویسنده: #حمیدآصفی
مقدمه: کارگران، قربانیان سکوت آمارها
طبق گزارش مرکز آمار ایران در مرداد ۱۴۰۳، خط فقر مطلق برای یک خانواده چهارنفره به ۳۰ میلیون تومان رسیده است. اما دستمزدِ حداقل کارگران فقط ۱۲ میلیون تومان است؛ رقمی که حتی به ۴۰٪ از نیازهای ابتدایی هم نمیرسد. این وضعیت نه ناشی از بیکفایتی، بلکه نتیجه سیاستی است که به صورت حسابشده به نابودی طبقه کارگر منتهی میشود.
۱. دستمزدِ مرگ: آمارهای دروغین و واقعیتِ تلخ
تورم نقطهبهنقطه: ۶۲٪ (بانک مرکزی، مرداد ۱۴۰۳).
هزینه یک وعده غذای ساده: ۵۰۰ هزار تومان (اتاق اصناف ایران).
حقوق کارگر: معادل ۲۴ وعده غذا در ماه؛ یعنی چیزی حدود ۸۰۰ گرم نان در روز!
نقض قانون کار: دولت در سال ۱۴۰۳ با افزایش ۳۵٪ دستمزدها، در حالی که تورم واقعی ۵۵٪ است، ماده ۴۱ قانون کار را به مسخره گرفته است.
۲. وعدههای توخالی، فاجعهای که هر روز ملموستر میشود
کسری بودجه: ۲۶۰۰ هزار میلیارد تومان در نیمه اول سال ۱۴۰۳ (منبع: وزارت اقتصاد).
هزینه داروی شیمیدرمانی: ۲۰ میلیون تومان برای هر دوز (انجمن سرطان ایران).
حقوق کارگر: معادل نیم دوز دارو در ماه!
۳. کارگران: انتخابی بین مرگِ آرام یا انفجار اجتماعی
تصویربرداری از یک پژوهش:
بر اساس پژوهش دانشگاه تهران (۱۴۰۳):
کاهش راندمان کاری:
۷۵٪ کارگران به دلیل گرسنگی و کمبود انرژی، قادر به انجام ۸۰٪ وظایف شغلی خود نیستند. این یعنی هر کارگر ایرانی عملاً ۲۰٪ ظرفیت واقعی خود کار میکند. هزینه اقتصادی این بحران: ۱۵۰ هزار میلیارد تومان کاهش بهرهوری ملی در سال.
مرگِ خاموشِ امید:
خودکشی در بین کارگران طی ۵ سال گذشته ۳۰۰٪ افزایش یافته است. علت اصلی: فشار اقتصادی، ناتوانی در تأمین هزینههای درمانی خانواده و احساس بیپناهی.
نسلِ ازدسترفته:
۵۰٪ فرزندان کارگران به دلیل فقر، قبل از پایان دوره متوسطه ترک تحصیل میکنند. ۸۰٪ این کودکان مجبور به ورود به بازار کار در مشاغل کاذب (دستفروشی، زبالهگردی و...) میشوند.
نظام سلامت، دشمن کارگر:
۹۰٪ کارگران فاقد بیمه درمانی تکمیلی هستند و برای هر ویزیت پزشک باید یک روز حقوق خود را هزینه کنند. ۷۰٪ بیماران سرطانی در طبقه کارگر، درمان خود را نیمهکاره رها میکنند.
۴. چرا دستمزدها افزایش نمییابد؟ نقشهای برای بهرهبرداری بیشتر از کارگران
انتقال ثروت از جیب کارگر به جیب الیگارشی:
درآمد سالانه یک کارگر: ۱۴۴ میلیون تومان.
درآمد سالانه یک مدیر ارشد شرکتهای دولتی: ۵۰ میلیارد تومان (۳۴۷ برابر حقوق کارگر).
نتیجه: هر کارگر ایرانی ماهانه ۴ میلیون تومان به جیب نخبگان حاکم انتقال ثروت میدهد.
قانونگذاری علیه کارگران:
۸۵٪ قوانین مصوب مجلس در ۵ سال گذشته، مستقیم یا غیرمستقیم به نفع کارفرمایان و علیه حقوق کارگران بوده است. مثال: قانون معافیت مالیاتی شرکتهای بزرگ در ازای استخدام کارگران با قرارداد موقت.
۵. تحلیل ساختاری: چرخه مرگبار فقر چگونه طراحی شده است؟
صادراتِ مبتنی بر گرسنگی:
دولت کالاها را با نیروی کار ارزان صادر میکند و سود آن را به جیب شرکتهای وابسته به نهادهای قدرت میریزد.
شورای عالی کار:
این شورا، متشکل از دولت و کارفرمایان وابسته، سالانه دستمزدها را بدون حضور نمایندگان واقعی کارگران تعیین میکند.
نتیجهگیری: کارگران، آخرین حلقهٔ زنجیر جنایت
کارگر ایرانی امروز نه شهروند، که بردهٔ اقتصادیِ سیستمی است که حقوقش را بلعیده است.
سوءتغذیه ۸۰٪ کارگران (پژوهش دانشگاه علوم پزشکی تهران) امید به زندگی آنان را ۱۰ سال کاهش داده و این وضعیت را به یک هولوکاست خاموش تبدیل کرده است.
دولتی که وعده «رفع فقر» میدهد، با قوانین ضدکارگری، چرخه مرگ را تسریع میکند.
«این نظام، جیبهای خالی کارگران را به جیبهای پرِ الیگارشی تبدیل کرده است!»
#فقر #گرانی #اجتماعی
@Roshanfkrane
نویسنده: #حمیدآصفی
مقدمه: کارگران، قربانیان سکوت آمارها
طبق گزارش مرکز آمار ایران در مرداد ۱۴۰۳، خط فقر مطلق برای یک خانواده چهارنفره به ۳۰ میلیون تومان رسیده است. اما دستمزدِ حداقل کارگران فقط ۱۲ میلیون تومان است؛ رقمی که حتی به ۴۰٪ از نیازهای ابتدایی هم نمیرسد. این وضعیت نه ناشی از بیکفایتی، بلکه نتیجه سیاستی است که به صورت حسابشده به نابودی طبقه کارگر منتهی میشود.
۱. دستمزدِ مرگ: آمارهای دروغین و واقعیتِ تلخ
تورم نقطهبهنقطه: ۶۲٪ (بانک مرکزی، مرداد ۱۴۰۳).
هزینه یک وعده غذای ساده: ۵۰۰ هزار تومان (اتاق اصناف ایران).
حقوق کارگر: معادل ۲۴ وعده غذا در ماه؛ یعنی چیزی حدود ۸۰۰ گرم نان در روز!
نقض قانون کار: دولت در سال ۱۴۰۳ با افزایش ۳۵٪ دستمزدها، در حالی که تورم واقعی ۵۵٪ است، ماده ۴۱ قانون کار را به مسخره گرفته است.
۲. وعدههای توخالی، فاجعهای که هر روز ملموستر میشود
کسری بودجه: ۲۶۰۰ هزار میلیارد تومان در نیمه اول سال ۱۴۰۳ (منبع: وزارت اقتصاد).
هزینه داروی شیمیدرمانی: ۲۰ میلیون تومان برای هر دوز (انجمن سرطان ایران).
حقوق کارگر: معادل نیم دوز دارو در ماه!
۳. کارگران: انتخابی بین مرگِ آرام یا انفجار اجتماعی
تصویربرداری از یک پژوهش:
بر اساس پژوهش دانشگاه تهران (۱۴۰۳):
کاهش راندمان کاری:
۷۵٪ کارگران به دلیل گرسنگی و کمبود انرژی، قادر به انجام ۸۰٪ وظایف شغلی خود نیستند. این یعنی هر کارگر ایرانی عملاً ۲۰٪ ظرفیت واقعی خود کار میکند. هزینه اقتصادی این بحران: ۱۵۰ هزار میلیارد تومان کاهش بهرهوری ملی در سال.
مرگِ خاموشِ امید:
خودکشی در بین کارگران طی ۵ سال گذشته ۳۰۰٪ افزایش یافته است. علت اصلی: فشار اقتصادی، ناتوانی در تأمین هزینههای درمانی خانواده و احساس بیپناهی.
نسلِ ازدسترفته:
۵۰٪ فرزندان کارگران به دلیل فقر، قبل از پایان دوره متوسطه ترک تحصیل میکنند. ۸۰٪ این کودکان مجبور به ورود به بازار کار در مشاغل کاذب (دستفروشی، زبالهگردی و...) میشوند.
نظام سلامت، دشمن کارگر:
۹۰٪ کارگران فاقد بیمه درمانی تکمیلی هستند و برای هر ویزیت پزشک باید یک روز حقوق خود را هزینه کنند. ۷۰٪ بیماران سرطانی در طبقه کارگر، درمان خود را نیمهکاره رها میکنند.
۴. چرا دستمزدها افزایش نمییابد؟ نقشهای برای بهرهبرداری بیشتر از کارگران
انتقال ثروت از جیب کارگر به جیب الیگارشی:
درآمد سالانه یک کارگر: ۱۴۴ میلیون تومان.
درآمد سالانه یک مدیر ارشد شرکتهای دولتی: ۵۰ میلیارد تومان (۳۴۷ برابر حقوق کارگر).
نتیجه: هر کارگر ایرانی ماهانه ۴ میلیون تومان به جیب نخبگان حاکم انتقال ثروت میدهد.
قانونگذاری علیه کارگران:
۸۵٪ قوانین مصوب مجلس در ۵ سال گذشته، مستقیم یا غیرمستقیم به نفع کارفرمایان و علیه حقوق کارگران بوده است. مثال: قانون معافیت مالیاتی شرکتهای بزرگ در ازای استخدام کارگران با قرارداد موقت.
۵. تحلیل ساختاری: چرخه مرگبار فقر چگونه طراحی شده است؟
صادراتِ مبتنی بر گرسنگی:
دولت کالاها را با نیروی کار ارزان صادر میکند و سود آن را به جیب شرکتهای وابسته به نهادهای قدرت میریزد.
شورای عالی کار:
این شورا، متشکل از دولت و کارفرمایان وابسته، سالانه دستمزدها را بدون حضور نمایندگان واقعی کارگران تعیین میکند.
نتیجهگیری: کارگران، آخرین حلقهٔ زنجیر جنایت
کارگر ایرانی امروز نه شهروند، که بردهٔ اقتصادیِ سیستمی است که حقوقش را بلعیده است.
سوءتغذیه ۸۰٪ کارگران (پژوهش دانشگاه علوم پزشکی تهران) امید به زندگی آنان را ۱۰ سال کاهش داده و این وضعیت را به یک هولوکاست خاموش تبدیل کرده است.
دولتی که وعده «رفع فقر» میدهد، با قوانین ضدکارگری، چرخه مرگ را تسریع میکند.
«این نظام، جیبهای خالی کارگران را به جیبهای پرِ الیگارشی تبدیل کرده است!»
#فقر #گرانی #اجتماعی
@Roshanfkrane