☀🕊
📚: Fire Without Smoke
Book by: Nader Ebrahimi
#عشق
از عشق سخن باید گفت
همیشه از عشق سخن باید گفت.
میگوید: عشق، ترجیع بندیـست که هیچ رَجعتی در آن نیست.
میگوید: تکرارِ نامکرّر است.
بی عشق، خانه حقیر است، محلّه خاموش است، شهر افسرده است، فضا تنگ است، دنیا تاریک. بی عشق، در هیچ سنگری سربازی نیست، در هیچ نبردی، فتحی.
دوست داشتن خوب است، عشق، امّا، عالیست.
دوست داشتن آرامش است، عشق غوغاست.
دوست داشتن دریاست،
عشق، آتشفشانِ همیشه زنده یِ روح.
بی عشق، جهان قبرستانیست همه قبرهایش خالیِ خالی؛ باغی بوتههایش، درختهایش همه خشکیده و پژمرده.
بی عشق، چشمه بی آب است.
قلب، بدونِ راز...
کتاب: آتش بدون دود
نویسنده: #نادر_ابراهیمی
انتشارات: #روزبهان
#دربارهی_کتاب
اِنگار کنید روحِ لطیف، دردمند و آرمانگرایِ #نادر_ابراهیمی مثلِ شمعی در سطر سطرِ کتاب، ذوب شده باشد.
دانستن این موضوع که نادر ابراهیمی نزدیک نیمی از عمرِ شریفِ خود را صرفِ نوشتنِ آتش بدون دود کرده، برای خواندن آن کافی است. سه جلد ابتداییِ کتاب در زمان پهلوی و چهار جلد پایانی بعد از انقلاب نوشته شده است.
این رمان روایتگرِ تاریخِ شورانگیزِ دو قبیله مهم ترکمن صحرا یعنی "یموت" و "گوکلان"، از ابتدای تشکیل و عشق های افسانهای آنان، تا مبارزات حماسیشان با "رژیم پهلوی" است.
نادر ابراهیمی نشان داد میتوان از جاذبه های توصیفات جنسی استفاده نکرد و رمانِ بلندِ پرکشش نوشت. یک رمانِ تمیزِ تمیز...
#بریده_ای_ازکتاب
@Roshanfkrane
📚: Fire Without Smoke
Book by: Nader Ebrahimi
#عشق
از عشق سخن باید گفت
همیشه از عشق سخن باید گفت.
میگوید: عشق، ترجیع بندیـست که هیچ رَجعتی در آن نیست.
میگوید: تکرارِ نامکرّر است.
بی عشق، خانه حقیر است، محلّه خاموش است، شهر افسرده است، فضا تنگ است، دنیا تاریک. بی عشق، در هیچ سنگری سربازی نیست، در هیچ نبردی، فتحی.
دوست داشتن خوب است، عشق، امّا، عالیست.
دوست داشتن آرامش است، عشق غوغاست.
دوست داشتن دریاست،
عشق، آتشفشانِ همیشه زنده یِ روح.
بی عشق، جهان قبرستانیست همه قبرهایش خالیِ خالی؛ باغی بوتههایش، درختهایش همه خشکیده و پژمرده.
بی عشق، چشمه بی آب است.
قلب، بدونِ راز...
کتاب: آتش بدون دود
نویسنده: #نادر_ابراهیمی
انتشارات: #روزبهان
#دربارهی_کتاب
اِنگار کنید روحِ لطیف، دردمند و آرمانگرایِ #نادر_ابراهیمی مثلِ شمعی در سطر سطرِ کتاب، ذوب شده باشد.
دانستن این موضوع که نادر ابراهیمی نزدیک نیمی از عمرِ شریفِ خود را صرفِ نوشتنِ آتش بدون دود کرده، برای خواندن آن کافی است. سه جلد ابتداییِ کتاب در زمان پهلوی و چهار جلد پایانی بعد از انقلاب نوشته شده است.
این رمان روایتگرِ تاریخِ شورانگیزِ دو قبیله مهم ترکمن صحرا یعنی "یموت" و "گوکلان"، از ابتدای تشکیل و عشق های افسانهای آنان، تا مبارزات حماسیشان با "رژیم پهلوی" است.
نادر ابراهیمی نشان داد میتوان از جاذبه های توصیفات جنسی استفاده نکرد و رمانِ بلندِ پرکشش نوشت. یک رمانِ تمیزِ تمیز...
#بریده_ای_ازکتاب
@Roshanfkrane
Forwarded from اتچ بات
📚 #معرفی_نمایشنامه
📕: #مرگ_یزدگرد
✍🏻: #بهرام_بیضایی
🏷: انتشارات #روزبهان
میان اشباحی که باهم از جهان زنده ها می گویند، شبح یزدگرد در آسیا به آسیا می گوید: با من از مرگ مگو ای سنگ، دوست تر داشتم برای آردهای تو خدمت کاری باشم، زحمت کش حقیری باشم با مزد کم، تا شاه مردگانی که نیستند دیگر...
#یدالله_رویایی
📌 #مرگ_یزدگرد نمایشنامه ای پر معنا از تاریخ سرزمین ماست.
مهارت نویسنده در تکنیک هایی که برای بیان حرف هایش داشته بسیار ستودنی است.
سرزمینی ویران با پادشاهی نالایق، از آن شکوه و زرق و برق ساسانی باز مانده؛ موبدان دنیا را پر از خرافات مذهبی خود ساخته اند و پادشاه را تا مقام خدایی بالا برده اند، تا زیر سایه قدرت او راحت تر بتوانند مردم را استثمار کنند.
در هنگامه ی انحطاط حکومتی چند صدساله، عربستان به ایران حمله می کند، شاه می گریزد؛ و جسدش را در آسیابی می یابند؛
این نمایشنامه از اینجا تازه آغاز میشود. با گفتگوی جالب بین سه نفر که هربار نقشی بازی می کنند و با سرکرده های حکومت بر سر جان خویش سروکله می زنند. در چنین خرابهای که فقط نامی از آسیاب دارد، دادگاهی نظامی برپا می شود و از زبان آنان کم کم به وضع گذشته و حال مردم پی می بریم؛
مهم ترین نکته آن است که، حکومت ساسانی - دیگر برای مردم - مشروعیت اش را از دست داده و برایشان فرقی نمی کند که لشکر رُم حمله کند یا عرب، چون تسلیم خواهند شد. اما با این حال، چه کسی باور می کرد ایران با آن پیشرفت هایی علمی و جنگی از عربستان شکست بخورد؟
همانطور که #عبدالحسین_زرین_کوب در کتاب دو قرن سکوت به آن اشاره می کند این لشکر ویرانی های زیادی به بار آوردند: ایرانیان عربی را اسیر می کنند و سردار ایرانی می پرسد: " ویرانه چرا می سازند؟ آتش چرا می زنند؟ سیاه چرا می پوشند؛ و این خدای که می گویند چرا چنین خشمگین است؟" ...
- منبع سایت اینترنتی:
🌐 #goodreads
و #ویکی_پدیا
🔎 #فرازهایی_از_نمایشنامه
- زن: بزکشان را ببین. بلندتبارانی چون شما از گرده ی ما تسمه ها کشیده اید. شما و همه ی آن نوجامگان نوکیسه. شما دمار از روزگار ما درآورده اید. فرق من و تو یک شمشیر است که تو بر کمر بسته ای.
سردار: زبانت ببرد!
زن: و تو شمشیر را برای همین بستهای؟
- بپرساش شمار تازيان چند است؟ چه در سر دارند؟ سوارهاند يا پياده؟ دور میشوند يا نزديک؟
درکار گذشتناند يا ماندن؟ پيک است يا خبرچين يا پيشآهنگ؟
بپرساش ويرانه چرا ميسازند؟! آتش چرا میزنند؟! سياه چرا میپوشند؟! و اين خدای که میگويند چرا چنين خشمگين است؟!
@Roshanfkrane
📚 #معرفی_نمایشنامه
📕: #مرگ_یزدگرد
✍🏻: #بهرام_بیضایی
🏷: انتشارات #روزبهان
میان اشباحی که باهم از جهان زنده ها می گویند، شبح یزدگرد در آسیا به آسیا می گوید: با من از مرگ مگو ای سنگ، دوست تر داشتم برای آردهای تو خدمت کاری باشم، زحمت کش حقیری باشم با مزد کم، تا شاه مردگانی که نیستند دیگر...
#یدالله_رویایی
📌 #مرگ_یزدگرد نمایشنامه ای پر معنا از تاریخ سرزمین ماست.
مهارت نویسنده در تکنیک هایی که برای بیان حرف هایش داشته بسیار ستودنی است.
سرزمینی ویران با پادشاهی نالایق، از آن شکوه و زرق و برق ساسانی باز مانده؛ موبدان دنیا را پر از خرافات مذهبی خود ساخته اند و پادشاه را تا مقام خدایی بالا برده اند، تا زیر سایه قدرت او راحت تر بتوانند مردم را استثمار کنند.
در هنگامه ی انحطاط حکومتی چند صدساله، عربستان به ایران حمله می کند، شاه می گریزد؛ و جسدش را در آسیابی می یابند؛
این نمایشنامه از اینجا تازه آغاز میشود. با گفتگوی جالب بین سه نفر که هربار نقشی بازی می کنند و با سرکرده های حکومت بر سر جان خویش سروکله می زنند. در چنین خرابهای که فقط نامی از آسیاب دارد، دادگاهی نظامی برپا می شود و از زبان آنان کم کم به وضع گذشته و حال مردم پی می بریم؛
مهم ترین نکته آن است که، حکومت ساسانی - دیگر برای مردم - مشروعیت اش را از دست داده و برایشان فرقی نمی کند که لشکر رُم حمله کند یا عرب، چون تسلیم خواهند شد. اما با این حال، چه کسی باور می کرد ایران با آن پیشرفت هایی علمی و جنگی از عربستان شکست بخورد؟
همانطور که #عبدالحسین_زرین_کوب در کتاب دو قرن سکوت به آن اشاره می کند این لشکر ویرانی های زیادی به بار آوردند: ایرانیان عربی را اسیر می کنند و سردار ایرانی می پرسد: " ویرانه چرا می سازند؟ آتش چرا می زنند؟ سیاه چرا می پوشند؛ و این خدای که می گویند چرا چنین خشمگین است؟" ...
- منبع سایت اینترنتی:
🌐 #goodreads
و #ویکی_پدیا
🔎 #فرازهایی_از_نمایشنامه
- زن: بزکشان را ببین. بلندتبارانی چون شما از گرده ی ما تسمه ها کشیده اید. شما و همه ی آن نوجامگان نوکیسه. شما دمار از روزگار ما درآورده اید. فرق من و تو یک شمشیر است که تو بر کمر بسته ای.
سردار: زبانت ببرد!
زن: و تو شمشیر را برای همین بستهای؟
- بپرساش شمار تازيان چند است؟ چه در سر دارند؟ سوارهاند يا پياده؟ دور میشوند يا نزديک؟
درکار گذشتناند يا ماندن؟ پيک است يا خبرچين يا پيشآهنگ؟
بپرساش ويرانه چرا ميسازند؟! آتش چرا میزنند؟! سياه چرا میپوشند؟! و اين خدای که میگويند چرا چنين خشمگين است؟!
@Roshanfkrane
Telegram
attach 📎