آیا جریان عزیر نبی و اصحاب کهف منافاتی با درک و شعور مردگان در عالم برزخ دارد ?
🤔#پرسش :
❓در بحث اینکه ما شیعیان معتقدیم که مردگان میشنوند و می بینند کسی شبهه کرده که اگر حرف شما درست است چرا حضرت عزیر و اصحاب کهف وقتی بیدار شدند نمی دانستند چند سال است که در این مکانند؟ ❗️❗️
💠پاسخ : 💠
❕آیات قرآن تصریح دارند که انسان پس از مرگ دنیوی در عالم دیگری به نام عالم برزخ به حیات خود ادامه می دهد و در آن عالم یا مشمول نعمت است یا گرفتار عذاب , چنانچه که خداوند در این رابطه فرمود :
" (آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه مىدهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرا رسد مىگويد: پروردگار من! مرا باز گردانيد!- شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم (به او مىگويند) چنين نيست، اين سخنى است كه او به زبان مىگويد (و اگر باز گردد برنامهاش همچون سابق است) 👈 و پشت سر آنها برزخى است تا روزى كه برانگيخته مىشوند. "👉 " ...مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُون " ( سوره مومنون آیه 99 _ 100 )
❕یا در مورد حیات شهداء در عالم برزخ می فرماید :
" (اى پيامبر) هرگز گمان مبر آنها كه در راه خدا كشته شدهاند مردگانند، بلكه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند - آنها بخاطر نعمتهاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به آنها بخشيده است خوشحالند و بخاطر كسانى كه (مجاهدانى كه) بعد از آنها به آنان ملحق نشدند (نيز) خوشوقتند (زيرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مىبينند و مىدانند) كه نه ترسى بر آنها است و نه غمى خواهند داشت - و (نيز) از نعمت خدا و فضل او (نسبت به خودشان خوشحال و مسرور مىشوند و (مىبينند كه) خداوند پاداش مؤمنان را ضايع نمىكند (نه پاداش شهيدان و نه پاداش مجاهدانى كه شهيد نشدند). " ( سوره آل عمران آیه 169 _ 170 _ 171 )
❕یا در مورد آل فرعون و آل نوح تصریح می کند که بلافاصله پس از مرگ وارد آتش شدند که با توجه به عدم برپایی قیامت روشن می شود که منظور از آتش , آتش برزخ است .
" عذاب آنها آتش است كه هر صبح و شام بر آن عرضه مىشوند و روزى كه قيامت برپا مىشود دستور مىدهد آلفرعون را در سختترين عذابها وارد كنيد " ( مومن 46 _ 47 )
روشن است كه اين آتشى كه در آيه به آن اشاره شده كه آلفرعون صبح و شام بر آن عرضه مىشوند , آتش برزخى است، چرا كه در پايان آيه مجازات آنها در قيامت به طور جداگانه آمده است .
و فرمود :
" (آرى سرانجام) همگى به خاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد شدند و جز خدا ياورانى براى خود نيافتند! " ( نوح 25 )
❕یا در مورد مومن سوره یس تصریح می کند که بلافاصله پس از مرگ وارد بهشت شد که چون هنوز قیامت بر پا نشده است , روشن می شود که مقصود بهشت برزخی است :
"(سرانجام او را شهيد كردند و) به او گفته شد وارد بهشت شو گفت: اى كاش قوم من مىدانستند- كه پروردگارم مرا آمرزيده و از گرامى داشتگان قرار داده است. " ( سوره یس آیات 26 _ 27 )
در دو نمایه ذیل بیشتر در مورد حیات برزخی و ارتباط مردگان با اهالی دنیا با استناد به روایات شیعه و سنی بحث کرده ایم :
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/11449
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/9482
❓حال پرسش اینجاست که اگر انسان پس از مرگ دارای حیات و زندگی و درک و شعور است , چگونه در مورد اصحاب کهف یا عزیر نبی می خوانیم که آنها از حیات برزخی چندین ساله خود خبر نداشتند و گمان می کردند که تنها زمان اندکی بر آنان گذشته نه سالهای طولانی ?
❕در مورد اصحاب کهف گفتنی است که آنان نمرده بودند , بلکه به خواب عمیقی فرو رفته بودند و پس از بیدار شدن گمان می کردند که خوابشان زمان کمی بوده است , بنابراین جریان اصحاب کهف ارتباطی با مرگ و حیات عالم برزخ ندارد : " همين گونه ما آنها را (از خواب) برانگيختيم تا از يكديگر سؤال كنند، يكى از آنها گفت چه مدت خوابيديد؟ آنها گفتند يك روز يا بخشى از يك روز " " وَ كَذلِكَ بَعَثْناهُمْ لِيَتَساءَلُوا بَيْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْم " ( سوره کهف آیه 19 )
▫️خداوند با صراحت بیان می کند که اصحاب کهف در خواب بودند : " ما (پرده خواب را) بر گوششان زديم و سالها در خواب فرو رفتند. " " فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدا " ( کهف 11 ) _ " (اگر به آنها نگاه مىكردى) مىپنداشتى بيدارند، در حالى كه در خواب فرو رفته بودند " " وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُود " ( کهف 18 )
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓در بحث اینکه ما شیعیان معتقدیم که مردگان میشنوند و می بینند کسی شبهه کرده که اگر حرف شما درست است چرا حضرت عزیر و اصحاب کهف وقتی بیدار شدند نمی دانستند چند سال است که در این مکانند؟ ❗️❗️
💠پاسخ : 💠
❕آیات قرآن تصریح دارند که انسان پس از مرگ دنیوی در عالم دیگری به نام عالم برزخ به حیات خود ادامه می دهد و در آن عالم یا مشمول نعمت است یا گرفتار عذاب , چنانچه که خداوند در این رابطه فرمود :
" (آنها هم چنان به راه غلط خود ادامه مىدهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرا رسد مىگويد: پروردگار من! مرا باز گردانيد!- شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم (به او مىگويند) چنين نيست، اين سخنى است كه او به زبان مىگويد (و اگر باز گردد برنامهاش همچون سابق است) 👈 و پشت سر آنها برزخى است تا روزى كه برانگيخته مىشوند. "👉 " ...مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُون " ( سوره مومنون آیه 99 _ 100 )
❕یا در مورد حیات شهداء در عالم برزخ می فرماید :
" (اى پيامبر) هرگز گمان مبر آنها كه در راه خدا كشته شدهاند مردگانند، بلكه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند - آنها بخاطر نعمتهاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به آنها بخشيده است خوشحالند و بخاطر كسانى كه (مجاهدانى كه) بعد از آنها به آنان ملحق نشدند (نيز) خوشوقتند (زيرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مىبينند و مىدانند) كه نه ترسى بر آنها است و نه غمى خواهند داشت - و (نيز) از نعمت خدا و فضل او (نسبت به خودشان خوشحال و مسرور مىشوند و (مىبينند كه) خداوند پاداش مؤمنان را ضايع نمىكند (نه پاداش شهيدان و نه پاداش مجاهدانى كه شهيد نشدند). " ( سوره آل عمران آیه 169 _ 170 _ 171 )
❕یا در مورد آل فرعون و آل نوح تصریح می کند که بلافاصله پس از مرگ وارد آتش شدند که با توجه به عدم برپایی قیامت روشن می شود که منظور از آتش , آتش برزخ است .
" عذاب آنها آتش است كه هر صبح و شام بر آن عرضه مىشوند و روزى كه قيامت برپا مىشود دستور مىدهد آلفرعون را در سختترين عذابها وارد كنيد " ( مومن 46 _ 47 )
روشن است كه اين آتشى كه در آيه به آن اشاره شده كه آلفرعون صبح و شام بر آن عرضه مىشوند , آتش برزخى است، چرا كه در پايان آيه مجازات آنها در قيامت به طور جداگانه آمده است .
و فرمود :
" (آرى سرانجام) همگى به خاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد شدند و جز خدا ياورانى براى خود نيافتند! " ( نوح 25 )
❕یا در مورد مومن سوره یس تصریح می کند که بلافاصله پس از مرگ وارد بهشت شد که چون هنوز قیامت بر پا نشده است , روشن می شود که مقصود بهشت برزخی است :
"(سرانجام او را شهيد كردند و) به او گفته شد وارد بهشت شو گفت: اى كاش قوم من مىدانستند- كه پروردگارم مرا آمرزيده و از گرامى داشتگان قرار داده است. " ( سوره یس آیات 26 _ 27 )
در دو نمایه ذیل بیشتر در مورد حیات برزخی و ارتباط مردگان با اهالی دنیا با استناد به روایات شیعه و سنی بحث کرده ایم :
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/11449
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/9482
❓حال پرسش اینجاست که اگر انسان پس از مرگ دارای حیات و زندگی و درک و شعور است , چگونه در مورد اصحاب کهف یا عزیر نبی می خوانیم که آنها از حیات برزخی چندین ساله خود خبر نداشتند و گمان می کردند که تنها زمان اندکی بر آنان گذشته نه سالهای طولانی ?
❕در مورد اصحاب کهف گفتنی است که آنان نمرده بودند , بلکه به خواب عمیقی فرو رفته بودند و پس از بیدار شدن گمان می کردند که خوابشان زمان کمی بوده است , بنابراین جریان اصحاب کهف ارتباطی با مرگ و حیات عالم برزخ ندارد : " همين گونه ما آنها را (از خواب) برانگيختيم تا از يكديگر سؤال كنند، يكى از آنها گفت چه مدت خوابيديد؟ آنها گفتند يك روز يا بخشى از يك روز " " وَ كَذلِكَ بَعَثْناهُمْ لِيَتَساءَلُوا بَيْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْم " ( سوره کهف آیه 19 )
▫️خداوند با صراحت بیان می کند که اصحاب کهف در خواب بودند : " ما (پرده خواب را) بر گوششان زديم و سالها در خواب فرو رفتند. " " فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدا " ( کهف 11 ) _ " (اگر به آنها نگاه مىكردى) مىپنداشتى بيدارند، در حالى كه در خواب فرو رفته بودند " " وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُود " ( کهف 18 )
▫️ادامه 👇
کشتن اسیر و مجروح در حین نبرد با دشمن ?
🤔#پرسش :
❓ این واقعیت داره که در اسلام وقتی مرکز فرماندهی دشمن هنوز از بین نرفته باشه میشه مجروح و اسیر جنگی رو کشت ؟
برای مثال این روایت :عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الطَّائِفَتَيْنِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ إِحْدَاهُمَا بَاغِيَةٌ وَ الْأُخْرَى عَادِلَةٌ فَهَزَمَتِ الْعَادِلَةُ الْبَاغِيَةَ فَقَالَ لَيْسَ لِأَهْلِ الْعَدْلِ أَنْ يَتْبَعُوا مُدْبِراً وَ لَا يَقْتُلُوا أَسِيراً وَ لَا يُجْهِزُوا عَلَى جَرِيحٍ وَ هَذَا إِذَا لَمْ يَبْقَ مِنْ أَهْلِ الْبَغْيِ أَحَدٌ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ فِئَةٌ يَرْجِعُونَ إِلَيْهَا فَإِذَا كَانَ لَهُمْ فِئَةٌ يَرْجِعُونَ إِلَيْهَا فَإِنَّ أَسِيرَهُمْ يُقْتَلُ وَ مُدْبِرَهُمْ يُتْبَعُ وَ جَرِيحَهُمْ يُجْهَزُ. ( الکافی-کتاب جهاد-باب 10- روایات 2 و 5 )
💠پاسخ :💠
❕در کتاب فرهنگ فقه چنین می خوانیم :
" كافر اسير شده، يا زن و مرد نابالغ است و يا مرد بالغ. مرد بالغ نيز يا در حال جنگ اسير مىشود يا پس از خاموش شدن شعله جنگ. زن يا مرد غير بالغ، به بردگى گرفته مىشود و كشتن او جايز نيست. مرد بالغ اگر در حال نبرد اسير شود، در صورتى كه نبرد خاتمه نيافته باشد كشته مىشود ... چنانچه مرد بالغ پس از خاتمه جنگ اسير شود، بنا بر آنچه به مشهور، بلكه اجماع فقها نسبت داده شده، كشته نمىشود، بلكه امام يا نايب او بين آزاد كردن وى- در قبال دريافت مالى يا بدون آن- و به بردگى گرفتن او، مخيّر است ...
اسيران باغى: مسلمانانى كه عليه پيشواى عادل شورش كرده و در جريان جنگ با سپاه اسلام به اسارت درآمدهاند، چنانچه رهبر مطاعى داشته باشند كه آنان را دوباره سازماندهى كرده، به جنگ با مسلمانان بسيج نمايد، كشتن آنان جايز است و در غير اين صورت، جايز نيست , همچنين اسير كردن زنان و فرزندان باغيان و به بردگى گرفتن زنان آنان جايز نيست."
📚فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج1، ص: 492
❕بنابراین در حین نبرد و در جایی که در محاصره نیروهای دشمن هستیم , نمی توان اسیر گرفت , چنانچه که خداوند در این رابطه فرمود :
" هيچ پيامبرى حق ندارد اسيرانى (از دشمن) بگيرد تا كاملا بر آنها پيروز گردد (و جاى پاى خود را در زمين محكم كند) شما متاع ناپايدار دنيا را مىخواهيد (و مايليد اسيران بيشترى بگيريد و در برابر گرفتن مالى آزاد كنيد) ولى خداوند سراى ديگر را (براى شما) مىخواهد و خداوند قادر و حكيم است. " " ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيم " ( انفال 67 )
❕در تفسیر نمونه می خوانیم :
" به هر حال آيه مورد بحث مسلمانان را توجه به يك نكته حساس جنگى مىدهد، و آن اينكه هيچگاه مسلمانان پيش از شكست كامل دشمن نبايد به فكر گرفتن اسير باشند، زيرا چنان كه از پارهاى از روايات استفاده مىشود، بعضى از مسلمانان تازه كار در ميدان" بدر" سعى داشتند دشمن را تا ممكن است اسير كنند، براى اينكه طبق معمول جنگهاى آن روز، پس از خاتمه جنگ، مبلغ قابل ملاحظهاى به نام" فديه" يا" فداء" مىگرفتند و اسيران را در مقابل آن آزاد مىكردند.
👈اين كار ممكن است بعضى از مواقع كار خوبى محسوب شود، ولى قبل از اطمينان كامل از شكست دشمن كار خطرناكى است، زيرا مشغول شدن به گرفتن اسيران و بستن دستهاى آنها و انتقال آنان به يك محل مناسب در بسيارى از اوقات جنگجويان را از اصل هدف جنگ باز مىدارد، و چه بسا به" دشمن زخمخورده" امكان مىدهد كه حملات خود را تشديد و جنگجويان را در هم بكوبند، همان گونه كه در حادثه جنگ احد توجه به جمعآورى غنائم گروهى از مسلمانان را به خود مشغول ساخت، و دشمن از فرصت استفاده كرد و ضربه نهايى خود را بر آنها وارد كرد! 👉
بنا بر اين گرفتن اسير تنها در صورتى مجاز است كه اطمينان كامل از پيروزى بر دشمن حاصل شود در غير اين صورت بايد با ضربات قاطع و كوبنده و پى در پى قدرت و نيروى دشمن مهاجم را از كار بياندازد. اما به محض حصول اطمينان از اين موضوع، هدف انسانى ايجاب مىكند كه دست از كشتن بردارند و به اسير كردن قناعت كنند. اين دو نكته مهم" نظامى" و" انسانى" در آيه فوق در عبارت كوتاهى بيان شده است. "
📚تفسیر نمونه ج 7 ص 244
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓ این واقعیت داره که در اسلام وقتی مرکز فرماندهی دشمن هنوز از بین نرفته باشه میشه مجروح و اسیر جنگی رو کشت ؟
برای مثال این روایت :عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الطَّائِفَتَيْنِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ إِحْدَاهُمَا بَاغِيَةٌ وَ الْأُخْرَى عَادِلَةٌ فَهَزَمَتِ الْعَادِلَةُ الْبَاغِيَةَ فَقَالَ لَيْسَ لِأَهْلِ الْعَدْلِ أَنْ يَتْبَعُوا مُدْبِراً وَ لَا يَقْتُلُوا أَسِيراً وَ لَا يُجْهِزُوا عَلَى جَرِيحٍ وَ هَذَا إِذَا لَمْ يَبْقَ مِنْ أَهْلِ الْبَغْيِ أَحَدٌ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ فِئَةٌ يَرْجِعُونَ إِلَيْهَا فَإِذَا كَانَ لَهُمْ فِئَةٌ يَرْجِعُونَ إِلَيْهَا فَإِنَّ أَسِيرَهُمْ يُقْتَلُ وَ مُدْبِرَهُمْ يُتْبَعُ وَ جَرِيحَهُمْ يُجْهَزُ. ( الکافی-کتاب جهاد-باب 10- روایات 2 و 5 )
💠پاسخ :💠
❕در کتاب فرهنگ فقه چنین می خوانیم :
" كافر اسير شده، يا زن و مرد نابالغ است و يا مرد بالغ. مرد بالغ نيز يا در حال جنگ اسير مىشود يا پس از خاموش شدن شعله جنگ. زن يا مرد غير بالغ، به بردگى گرفته مىشود و كشتن او جايز نيست. مرد بالغ اگر در حال نبرد اسير شود، در صورتى كه نبرد خاتمه نيافته باشد كشته مىشود ... چنانچه مرد بالغ پس از خاتمه جنگ اسير شود، بنا بر آنچه به مشهور، بلكه اجماع فقها نسبت داده شده، كشته نمىشود، بلكه امام يا نايب او بين آزاد كردن وى- در قبال دريافت مالى يا بدون آن- و به بردگى گرفتن او، مخيّر است ...
اسيران باغى: مسلمانانى كه عليه پيشواى عادل شورش كرده و در جريان جنگ با سپاه اسلام به اسارت درآمدهاند، چنانچه رهبر مطاعى داشته باشند كه آنان را دوباره سازماندهى كرده، به جنگ با مسلمانان بسيج نمايد، كشتن آنان جايز است و در غير اين صورت، جايز نيست , همچنين اسير كردن زنان و فرزندان باغيان و به بردگى گرفتن زنان آنان جايز نيست."
📚فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج1، ص: 492
❕بنابراین در حین نبرد و در جایی که در محاصره نیروهای دشمن هستیم , نمی توان اسیر گرفت , چنانچه که خداوند در این رابطه فرمود :
" هيچ پيامبرى حق ندارد اسيرانى (از دشمن) بگيرد تا كاملا بر آنها پيروز گردد (و جاى پاى خود را در زمين محكم كند) شما متاع ناپايدار دنيا را مىخواهيد (و مايليد اسيران بيشترى بگيريد و در برابر گرفتن مالى آزاد كنيد) ولى خداوند سراى ديگر را (براى شما) مىخواهد و خداوند قادر و حكيم است. " " ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيم " ( انفال 67 )
❕در تفسیر نمونه می خوانیم :
" به هر حال آيه مورد بحث مسلمانان را توجه به يك نكته حساس جنگى مىدهد، و آن اينكه هيچگاه مسلمانان پيش از شكست كامل دشمن نبايد به فكر گرفتن اسير باشند، زيرا چنان كه از پارهاى از روايات استفاده مىشود، بعضى از مسلمانان تازه كار در ميدان" بدر" سعى داشتند دشمن را تا ممكن است اسير كنند، براى اينكه طبق معمول جنگهاى آن روز، پس از خاتمه جنگ، مبلغ قابل ملاحظهاى به نام" فديه" يا" فداء" مىگرفتند و اسيران را در مقابل آن آزاد مىكردند.
👈اين كار ممكن است بعضى از مواقع كار خوبى محسوب شود، ولى قبل از اطمينان كامل از شكست دشمن كار خطرناكى است، زيرا مشغول شدن به گرفتن اسيران و بستن دستهاى آنها و انتقال آنان به يك محل مناسب در بسيارى از اوقات جنگجويان را از اصل هدف جنگ باز مىدارد، و چه بسا به" دشمن زخمخورده" امكان مىدهد كه حملات خود را تشديد و جنگجويان را در هم بكوبند، همان گونه كه در حادثه جنگ احد توجه به جمعآورى غنائم گروهى از مسلمانان را به خود مشغول ساخت، و دشمن از فرصت استفاده كرد و ضربه نهايى خود را بر آنها وارد كرد! 👉
بنا بر اين گرفتن اسير تنها در صورتى مجاز است كه اطمينان كامل از پيروزى بر دشمن حاصل شود در غير اين صورت بايد با ضربات قاطع و كوبنده و پى در پى قدرت و نيروى دشمن مهاجم را از كار بياندازد. اما به محض حصول اطمينان از اين موضوع، هدف انسانى ايجاب مىكند كه دست از كشتن بردارند و به اسير كردن قناعت كنند. اين دو نكته مهم" نظامى" و" انسانى" در آيه فوق در عبارت كوتاهى بيان شده است. "
📚تفسیر نمونه ج 7 ص 244
▫️ادامه 👇
تفاوت حکم برده و آزاد در اجرای مجازات قذف ?!!!
🤔#پرسش :
❓مذهبیون ادعا می کنند که اسلام بین آزاد و کنیز در شانیت انسانی فرقی نمیگذارد حال آنکه اگر کسی به آبروی کنیزی پاکدامن جسارت کند و او را قذف کند حد قذف بر او جاری نمی شود و صرفا تعزیر میشود. (همان گونه که وقتی زن زناکاری را که مشهور به فحشاست قذف کند حد قذف بر او جاری نمیشود و صرفا تعزیر میشود.) گو اینکه در اسلام آبروی کنیز پاکدامن با زن زناکار یکسان است ❗️❗️
💠پاسخ : 💠
❕در تفسیر نمونه می خوانیم :
"" قذف" (بر وزن حذف) در لغت به معنى پرتاب كردن به سوى يك نقطه دور دست است، ولى در اين گونه موارد- مانند كلمه رمى- كنايه از متهم ساختن كسى به يك اتهام ناموسى است، و به تعبير ديگر عبارت از فحش و دشنامى است كه به اين امور مربوط مىشود.
هر گاه قذف با لفظ صريح انجام گيرد، به هر زبان و به هر شكل بوده باشد حد آن همانگونه كه در بالا گفته شد هشتاد تازيانه است، و اگر صراحت نداشته باشد مشمول حكم" تعزير" است .
(منظور از تعزير گناهانى است كه حد معينى در شرع براى آن نيامده بلكه به اختيار حاكم گذارده شده كه با توجه به خصوصيات مجرم و كيفيت جرم و شرايط ديگر روى مقدار آن در محدوده خاصى تصميم مىگيرد)....
به هر حال هدف از اين حكم اسلامى :
▫️اولا حفظ آبرو و حيثيت انسانها است
▫️و ثانيا جلوگيرى از مفاسد فراوان اجتماعى و اخلاقى است كه از اين رهگذر دامان جامعه را مىگيرد .
❗️چرا كه اگر افراد فاسد آزاد باشند هر دشنام و هر نسبت ناروايى به هر كس بدهند و از مجازات مصون بمانند، حيثيت و نواميس مردم همواره در معرض خطر قرار مىگيرد و حتى سبب مىشود كه به خاطر اين تهمتهاى ناروا همسر نسبت به همسرش بد بين گردد، و پدر نسبت به مشروع بودن فرزند خود!
خلاصه، موجوديت خانواده به خطر مىافتد، و محيطى از سوء ظن و بدبينى بر جامعه حكم فرما مىشود، بازار شايعهسازان داغ، و همه پاكدامنان در اذهان لكهدار مىگردند. اينجا است كه بايد با قاطعيت رفتار كرد، همان قاطعيتى كه اسلام در برابر اين افراد بد زبان و آلوده دهن نشان داده است."
📚تفسیر نمونه ج 14 ص 375
❕چنانچه که اشاره شد :
" حد شرعی " در عبارات فقها به معنى مجازات مخصوصى است كه به خاطر ارتكاب بعضى از گناهان در مورد مكلّفين اجرا مىشود.
امّا «تعزير» در لغت به معنى «تأديب» ... و در اصطلاح شرعى و فقها به معنى مجازات يا اهانتى است كه اندازه معيّنى در شرع براى آن ذكر نشده و بسته به راى قاضى است كه با در نظر گرفتن «ميزان جرم» و «مقدار تحمّل مجرم» درباره او اجرا مىشود.
بنابراين فرق «حدّ» و «تعزير» در يك جلمه است و آن اينكه حدّ مجازات معين و ثابتى است، ولى تعزير غالباً نامعيّن است، و اينكه مىگوييم «غالباً» به خاطر آن است كه در موارد معدودى تعزيرات معيّنى در روايات اسلامى وارد شده كه شرح آن در كتاب حدود گفته شده است ... "
📚پیام قرآن ج 10 ص 169
❕اگر فرد مسلمان و آزادی مورد قذف واقع شود , با شروطی که در کتابهای فقهی گفته شده است , بر قاذف و قذف کننده باید حد شرعی جاری کرد و هشتاد ضربه شلاق به او زد .
❗️اگر کسی مثلا برده مسلمانی را قذف کند از باب حد الهی تنبیه نمی شود , بلکه به حسب روایات از باب تعزیر مجازات می شود : " عَنْ أَبِي عَبْدِ الله ع قَالَ: مَنِ افْتَرَى عَلَى مَمْلُوكٍ عُزِّرَ لِحُرْمَةِ الْإِسْلَامِ. "
📚علل الشرایع ج 2 ص 538
▫️اما اگر فردی مشهور به زنا و فحشاء باشد , دیگر حرمت و احترامی ندارد و قذف کننده او نه از باب حد الهی مجازات می شود و نه از باب تعزیر , چنانچه که مرحوم امام خمینی فتوا می دهد :
" اما غير عفيف چنانچه متظاهر به زنا يا لواط باشد پس حرمتى ندارد و حدّ و تعزيرى بر قاذف او نمىباشد. "
📚تحرير الوسيلة(ترجمه فارسى)، ج2، ص: 505
❕مرحوم صاحب جواهر هم به نکته فوق تصریح می کند :
" أو متظاهرا بالزناء أو اللواط فإنه لا حرمة له، بل الظاهر عدم التعزير "
📚جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج41، ص: 418
❕طبیعتا مستند عدم حرمت فرد مذکور روایاتی مانند این روایت امام باقر علیه السلام است که فرمود :
" سه نفرند كه احترام ندارند ... و كسى كه آشكارا معصيت مىكند. " ثَلاثَةٌ لَيْسَتْ لَهُمْ حُرْمَةٌ ...وَ الْفاسِقُ الْمُعْلِنُ الْفِسْقَ "
📚بحار الانوار ج 72 ص 253 _ قرب الاسناد ص 176
▫️بنابراین این ادعا که اسلام در حکم مذکور برده را با فرد فاسد و مشهور به فحشاء برابر دانسته , ادعای صحیحی نیست .
❗️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓مذهبیون ادعا می کنند که اسلام بین آزاد و کنیز در شانیت انسانی فرقی نمیگذارد حال آنکه اگر کسی به آبروی کنیزی پاکدامن جسارت کند و او را قذف کند حد قذف بر او جاری نمی شود و صرفا تعزیر میشود. (همان گونه که وقتی زن زناکاری را که مشهور به فحشاست قذف کند حد قذف بر او جاری نمیشود و صرفا تعزیر میشود.) گو اینکه در اسلام آبروی کنیز پاکدامن با زن زناکار یکسان است ❗️❗️
💠پاسخ : 💠
❕در تفسیر نمونه می خوانیم :
"" قذف" (بر وزن حذف) در لغت به معنى پرتاب كردن به سوى يك نقطه دور دست است، ولى در اين گونه موارد- مانند كلمه رمى- كنايه از متهم ساختن كسى به يك اتهام ناموسى است، و به تعبير ديگر عبارت از فحش و دشنامى است كه به اين امور مربوط مىشود.
هر گاه قذف با لفظ صريح انجام گيرد، به هر زبان و به هر شكل بوده باشد حد آن همانگونه كه در بالا گفته شد هشتاد تازيانه است، و اگر صراحت نداشته باشد مشمول حكم" تعزير" است .
(منظور از تعزير گناهانى است كه حد معينى در شرع براى آن نيامده بلكه به اختيار حاكم گذارده شده كه با توجه به خصوصيات مجرم و كيفيت جرم و شرايط ديگر روى مقدار آن در محدوده خاصى تصميم مىگيرد)....
به هر حال هدف از اين حكم اسلامى :
▫️اولا حفظ آبرو و حيثيت انسانها است
▫️و ثانيا جلوگيرى از مفاسد فراوان اجتماعى و اخلاقى است كه از اين رهگذر دامان جامعه را مىگيرد .
❗️چرا كه اگر افراد فاسد آزاد باشند هر دشنام و هر نسبت ناروايى به هر كس بدهند و از مجازات مصون بمانند، حيثيت و نواميس مردم همواره در معرض خطر قرار مىگيرد و حتى سبب مىشود كه به خاطر اين تهمتهاى ناروا همسر نسبت به همسرش بد بين گردد، و پدر نسبت به مشروع بودن فرزند خود!
خلاصه، موجوديت خانواده به خطر مىافتد، و محيطى از سوء ظن و بدبينى بر جامعه حكم فرما مىشود، بازار شايعهسازان داغ، و همه پاكدامنان در اذهان لكهدار مىگردند. اينجا است كه بايد با قاطعيت رفتار كرد، همان قاطعيتى كه اسلام در برابر اين افراد بد زبان و آلوده دهن نشان داده است."
📚تفسیر نمونه ج 14 ص 375
❕چنانچه که اشاره شد :
" حد شرعی " در عبارات فقها به معنى مجازات مخصوصى است كه به خاطر ارتكاب بعضى از گناهان در مورد مكلّفين اجرا مىشود.
امّا «تعزير» در لغت به معنى «تأديب» ... و در اصطلاح شرعى و فقها به معنى مجازات يا اهانتى است كه اندازه معيّنى در شرع براى آن ذكر نشده و بسته به راى قاضى است كه با در نظر گرفتن «ميزان جرم» و «مقدار تحمّل مجرم» درباره او اجرا مىشود.
بنابراين فرق «حدّ» و «تعزير» در يك جلمه است و آن اينكه حدّ مجازات معين و ثابتى است، ولى تعزير غالباً نامعيّن است، و اينكه مىگوييم «غالباً» به خاطر آن است كه در موارد معدودى تعزيرات معيّنى در روايات اسلامى وارد شده كه شرح آن در كتاب حدود گفته شده است ... "
📚پیام قرآن ج 10 ص 169
❕اگر فرد مسلمان و آزادی مورد قذف واقع شود , با شروطی که در کتابهای فقهی گفته شده است , بر قاذف و قذف کننده باید حد شرعی جاری کرد و هشتاد ضربه شلاق به او زد .
❗️اگر کسی مثلا برده مسلمانی را قذف کند از باب حد الهی تنبیه نمی شود , بلکه به حسب روایات از باب تعزیر مجازات می شود : " عَنْ أَبِي عَبْدِ الله ع قَالَ: مَنِ افْتَرَى عَلَى مَمْلُوكٍ عُزِّرَ لِحُرْمَةِ الْإِسْلَامِ. "
📚علل الشرایع ج 2 ص 538
▫️اما اگر فردی مشهور به زنا و فحشاء باشد , دیگر حرمت و احترامی ندارد و قذف کننده او نه از باب حد الهی مجازات می شود و نه از باب تعزیر , چنانچه که مرحوم امام خمینی فتوا می دهد :
" اما غير عفيف چنانچه متظاهر به زنا يا لواط باشد پس حرمتى ندارد و حدّ و تعزيرى بر قاذف او نمىباشد. "
📚تحرير الوسيلة(ترجمه فارسى)، ج2، ص: 505
❕مرحوم صاحب جواهر هم به نکته فوق تصریح می کند :
" أو متظاهرا بالزناء أو اللواط فإنه لا حرمة له، بل الظاهر عدم التعزير "
📚جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج41، ص: 418
❕طبیعتا مستند عدم حرمت فرد مذکور روایاتی مانند این روایت امام باقر علیه السلام است که فرمود :
" سه نفرند كه احترام ندارند ... و كسى كه آشكارا معصيت مىكند. " ثَلاثَةٌ لَيْسَتْ لَهُمْ حُرْمَةٌ ...وَ الْفاسِقُ الْمُعْلِنُ الْفِسْقَ "
📚بحار الانوار ج 72 ص 253 _ قرب الاسناد ص 176
▫️بنابراین این ادعا که اسلام در حکم مذکور برده را با فرد فاسد و مشهور به فحشاء برابر دانسته , ادعای صحیحی نیست .
❗️ادامه 👇
انقراض خوارج به دست امام مهدی علیه السلام !!!
🤔#پرسش :
❓شنیدم که جریان خوارج با ظهور فردی به نام اشمط بسته می شود ? شما در این رابطه اطلاعاتی می توانید ارائه دهید ?!!!!
💠#پاسخ : 💠
👌خوارج گروهى متعصّب و لجوج و نادان و قشرى بودند كه از درون جنگ صفين و داستان حكميت آشكار شدند.
آنها در آغاز مسأله حكميّت (عمرو عاص و ابو موسى اشعرى) را پذيرفته و امام عليه السّلام را مجبور به پذيرش آن كردند و هر اندازه كه امام عليه السّلام فرمود اينها همه خدعه و نيرنگ است و تا پيروزى بر دشمن و خاموش كردن آتش فتنه شاميان و پيروان معاويه راه چندانى باقى نمانده، گوش ندادند، ولى بعد كه نتيجه حكميت را ديدند از كار خود پشيمان شده و به اصطلاح توبه كردند، اما اين بار در طرف تفريط قرار گرفتند و گفتند: قبول حكميت كفر بود، چون حكم فقط از آن خدا است. ما از كفر خود توبه كرديم و بايد على بن ابى طالب عليه السّلام نيز توبه كند.
امام عليه السّلام به آنها فرمود: حكميّت كفر نيست. قرآن در دو مورد اشاره به مسأله حكميّت دارد: يكى در اختلافات خانوادگى ( سوره نساء آیه 35 ) و دوم، در مورد كفارات احرام ( مائده 95 ) ولى حكميّت به اين شكل كه شما عمل كرديد، سر تا پا اشتباه بود.
❗️به هر حال اين گروه نادان و فراموشكار كه در ميان آنان افراد بظاهر بسيار متعبّد و مقيّد به واجبات و مستحبات شرع نيز ديده مىشدند، از اسلام تنها به پوستى قناعت كرده و مغز آن را رها كرده بودند و در برابر امير مؤمنان على عليه السّلام در منطقهاى نزديك كوفه به نام حروراء و در كنار نهروان صف آرايى كردند. امام با حوصله و بردبارى بىحساب با آنها روبرو شد و به آنها اتمام حجّت كرد و بسيار اندرز داد.
نصايح امام مؤثّر واقع شد و اكثريت آنها توبه كردند و از لشكر خوارج جدا شدند و حدود چهار هزار نفر سرسختانه، ايستادگى كردند و در يك درگيرى محدود با لشكر امام اجساد همگى جز چند نفر، در كنار همان نهر بر روى زمين افتاد، همان گونه كه امام قبلا با صراحت پيش بينى كرده بود "
📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج2، ص: 377
❕خوارج :
▫️مرتكب گناه كبيره را (هر گناهى كه باشد) كافر و واجب القتل مىدانستند .
▫️در مسأله حكومت قائل به نوعى هرج و مرج و عدم نياز به تعيين حاكم بودند.
▫️قرائن نشان مىدهد كه در مسائل جنسى، شهوت پرست بودند و شايد به همين دليل، گرفتن نه زن عقدى را مجاز مىشمردند و مرتكب زناى محصنه را مستحق رجم نمىدانستند.
❕طبيعى است كه چنين گروه نادان و خودخواهى بسرعت به شاخهها و گروههاى مختلفى تقسيم مىشوند. به همين جهت چيزى نگذشت كه هر يك از سران آنها داعيهاى عنوان كردند و به فرقههاى زيادى تقسيم شدند، از جمله «ازارقه»، «نجدات»، «صفريّه»، «عجاردة» و «ثعالبه» و غير آن.
هم اكنون نيز افرادى كه افكارى همچون افكار خوارج دارند و اعمالشان يادآور اعمال آنان مىباشد در گوشه و كنار جوامع اسلامى پيدا مىشوند و مىتوان بسيارى از وهّابيان را در اين دسته جاى داد، چرا كه آنها نيز به بعضى از ظواهر عبادات و مستحبّات، سخت پايبندند و گاه انجام كوچكترين مكروهات و يا مخالفت با مستحبّات را جايز نمىدانند، ولى در مقابل، غالب مسلمانان را اعم از شيعه و سنّى مشرك مىشمرند و خون بسيارى را مباح مىدانند و با اين كه از نظر تفكّر اسلامى و عقائد، سخت عقب ماندهاند خود برتر بينى فوق العادهاى بر آنها حاكم است، نادانى خوارج و غرور و خود بزرگ بينى آنها و بىرحمى و قساوت در وجود آنان كاملا هويداست. آنها همچون خوارج خود را حقّ مطلق و ديگران را باطل مطلق مىپندارند يا آن كه بهره كمى از علوم اسلامى دارند."
📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج2، ص: 677
👌جهت آگاهی بیشتر از خوارج و فرق مختلف و عقاید آنها به دو کتاب ذیل از آیت الله سبحانی رجوع کنید :
📚الملل و النحل ج 5 ص 201 به بعد _ فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی ج 5 ص 181 به بعد
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓شنیدم که جریان خوارج با ظهور فردی به نام اشمط بسته می شود ? شما در این رابطه اطلاعاتی می توانید ارائه دهید ?!!!!
💠#پاسخ : 💠
👌خوارج گروهى متعصّب و لجوج و نادان و قشرى بودند كه از درون جنگ صفين و داستان حكميت آشكار شدند.
آنها در آغاز مسأله حكميّت (عمرو عاص و ابو موسى اشعرى) را پذيرفته و امام عليه السّلام را مجبور به پذيرش آن كردند و هر اندازه كه امام عليه السّلام فرمود اينها همه خدعه و نيرنگ است و تا پيروزى بر دشمن و خاموش كردن آتش فتنه شاميان و پيروان معاويه راه چندانى باقى نمانده، گوش ندادند، ولى بعد كه نتيجه حكميت را ديدند از كار خود پشيمان شده و به اصطلاح توبه كردند، اما اين بار در طرف تفريط قرار گرفتند و گفتند: قبول حكميت كفر بود، چون حكم فقط از آن خدا است. ما از كفر خود توبه كرديم و بايد على بن ابى طالب عليه السّلام نيز توبه كند.
امام عليه السّلام به آنها فرمود: حكميّت كفر نيست. قرآن در دو مورد اشاره به مسأله حكميّت دارد: يكى در اختلافات خانوادگى ( سوره نساء آیه 35 ) و دوم، در مورد كفارات احرام ( مائده 95 ) ولى حكميّت به اين شكل كه شما عمل كرديد، سر تا پا اشتباه بود.
❗️به هر حال اين گروه نادان و فراموشكار كه در ميان آنان افراد بظاهر بسيار متعبّد و مقيّد به واجبات و مستحبات شرع نيز ديده مىشدند، از اسلام تنها به پوستى قناعت كرده و مغز آن را رها كرده بودند و در برابر امير مؤمنان على عليه السّلام در منطقهاى نزديك كوفه به نام حروراء و در كنار نهروان صف آرايى كردند. امام با حوصله و بردبارى بىحساب با آنها روبرو شد و به آنها اتمام حجّت كرد و بسيار اندرز داد.
نصايح امام مؤثّر واقع شد و اكثريت آنها توبه كردند و از لشكر خوارج جدا شدند و حدود چهار هزار نفر سرسختانه، ايستادگى كردند و در يك درگيرى محدود با لشكر امام اجساد همگى جز چند نفر، در كنار همان نهر بر روى زمين افتاد، همان گونه كه امام قبلا با صراحت پيش بينى كرده بود "
📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج2، ص: 377
❕خوارج :
▫️مرتكب گناه كبيره را (هر گناهى كه باشد) كافر و واجب القتل مىدانستند .
▫️در مسأله حكومت قائل به نوعى هرج و مرج و عدم نياز به تعيين حاكم بودند.
▫️قرائن نشان مىدهد كه در مسائل جنسى، شهوت پرست بودند و شايد به همين دليل، گرفتن نه زن عقدى را مجاز مىشمردند و مرتكب زناى محصنه را مستحق رجم نمىدانستند.
❕طبيعى است كه چنين گروه نادان و خودخواهى بسرعت به شاخهها و گروههاى مختلفى تقسيم مىشوند. به همين جهت چيزى نگذشت كه هر يك از سران آنها داعيهاى عنوان كردند و به فرقههاى زيادى تقسيم شدند، از جمله «ازارقه»، «نجدات»، «صفريّه»، «عجاردة» و «ثعالبه» و غير آن.
هم اكنون نيز افرادى كه افكارى همچون افكار خوارج دارند و اعمالشان يادآور اعمال آنان مىباشد در گوشه و كنار جوامع اسلامى پيدا مىشوند و مىتوان بسيارى از وهّابيان را در اين دسته جاى داد، چرا كه آنها نيز به بعضى از ظواهر عبادات و مستحبّات، سخت پايبندند و گاه انجام كوچكترين مكروهات و يا مخالفت با مستحبّات را جايز نمىدانند، ولى در مقابل، غالب مسلمانان را اعم از شيعه و سنّى مشرك مىشمرند و خون بسيارى را مباح مىدانند و با اين كه از نظر تفكّر اسلامى و عقائد، سخت عقب ماندهاند خود برتر بينى فوق العادهاى بر آنها حاكم است، نادانى خوارج و غرور و خود بزرگ بينى آنها و بىرحمى و قساوت در وجود آنان كاملا هويداست. آنها همچون خوارج خود را حقّ مطلق و ديگران را باطل مطلق مىپندارند يا آن كه بهره كمى از علوم اسلامى دارند."
📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج2، ص: 677
👌جهت آگاهی بیشتر از خوارج و فرق مختلف و عقاید آنها به دو کتاب ذیل از آیت الله سبحانی رجوع کنید :
📚الملل و النحل ج 5 ص 201 به بعد _ فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی ج 5 ص 181 به بعد
▫️ادامه 👇
رفتن پشه به مغز نمرود از راه بینی و امکان علمی این مساله ?!
🤔#پرسش :
❓این که گفته می شود که نمرود توسط پشه ای که از طریق بینی اش به مغزش رسید هلاک شد چقدر سندیت دارد ? با توجه به این که علم روز می گوید مسیر بینی راهی به سوی مغز ندارد ?
💠#پاسخ : 💠
👌علامه مجلسی در کتاب شریف حیاه القلوب در مورد کیفیت مرگ نمرود , پادشاه ظالم زمان حضرت ابراهیم علیه السلام روایاتی را نقل می کند و می نویسد :
" ( امام صادق علیه السلام ) در حكمت خلق پشه فرمود كه:
"حق تعالى آن را روزى بعضى از مرغان قرار داده است؛ و ذليل گردانيد به پشه، جبارى را كه تمرّد و تجبّر كرد بر خدا و انكار بر خداوندى او كرد، پس مسلط كرد بر او ضعيفترين خلقش را تا بنمايد به او قدرت و عظمت خود را، پس داخل بينى او شد تا به دماغش رسيد و او را كشت "
" فَأَمَّا الْبَعُوضُ وَ الْبَقُّ فَبَعْضُ سَبَبِهِ أَنَّهُ جَعَلَهُ أَرْزَاقَ الطَّيْرِ وَ أَهَانَ بِهَا جَبَّاراً تَمَرَّدَ عَلَى الله وَ تَجَبَّرَ وَ أَنْكَرَ رُبُوبِيَّتَهُ فَسَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِ أَضْعَفَ خَلْقِهِ لِيُرِيَهُ قُدْرَتَهُ وَ عَظَمَتَهُ وَ هِيَ الْبَعُوضُ فَدَخَلَتْ فِي مَنْخِرِهِ حَتَّى وَصَلَتْ إِلَى دِمَاغِهِ فَقَتَلَتْه " ( الاحتجاج ج 2 ص 342 )
▫️و از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام به سند معتبر منقول است كه: " در روز چهارشنبه ابراهيم را در آتش انداختند، و در چهارشنبه مسلط كرد خدا بر نمرود پشه را "
" يَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ سَلَّطَ الله عَلَى نُمْرُودَ الْبَقَّة " ( الخصال ج 2 ص 388 )
علامه مجلسی ادامه می دهد :
" از اين احاديث ظاهر مىشود كه قصه پشه و نمرود واقع است، امّا تفصيلش در اخبار معتبره به نظر نرسيده، و اكثر مورخان و بعضى از مفسران ذكر كردهاند كه:
"بعد از نجات حضرت ابراهيم از آتش، نمرود را دعوت به دين حق كرد، آن شقى گفت: من با خداى تو جنگ مىكنم. پس روزى را براى اين امر تعيين كردند و نمرود با لشكر بيكران بيرون آمد و صف كشيدند، و ابراهيم عليه السّلام تنها در برابر ايشان ايستاد تا آنكه حق تعالى پشهاى بىحد فرستاد تا هوا را تيره كردند و بر سر و روى لشكريان تاختند تا آنكه همگى روى به هزيمت گذاشتند و نمرود خجل و منفعل برگشت و باز ايمان نياورد، تا آنكه حق تعالى پشه ضعيفى را امر فرمود كه به دماغ آن ملعون بالا رفته مشغول شد به خوردن مغز سر او، تا آنكه به حدّى او را بىتاب كرد كه جمعى را موكّل كرده بود كه گرزهاى گران بر سر او مىزدند كه شايد از آن حالت تسكين يابد، و چهل سال بر اين حال ماند و ايمان نياورد تا به جهنم واصل شد "
📚حیاه القلوب ج 1 ص 345
❕مرحوم طبرسی در مجمع البیان نیز نقل می کند :
" در تفسير ابن عباس چنين آمده است: خداوند بر نمرود پشهاى را مسلط كرد روى لب نمرود نشست و گزيد نمرود خواست با دست پشه را دور كند پشه به بينى نمرود رفت و از آنجا به مغزش رسيد و چهل شب او را عذاب و آزار ميداد تا هلاك شد. "
📚ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج 3 ص 123
❕برخی از شارحین نهج البلاغه نیز در ذیل حکمت 419 نهج البلاغه که امیر مومنان از ضعف انسان و آزار انسان توسط یک پشه سخن به میان می آورد , نقل می کنند :
" در روايات آمده است: هنگامى كه خداوند پشهها را بر نمرود و لشكرش مسلط ساخت تعداد فوقالعاده زيادى اطراف لشكر او را احاطه كردند. نمرود از لشكرش جدا شد و در خانهاش وارد گشت و تمام درها را بست و پردهها را فرو افكند و بر پشت خود خوابيد، فكر مىكرد كه چگونه از اين لشكر عظيم پشهها رهايى يابد ناگهان پشهاى وارد بينى او شد و بهسوى مغز او بالا رفت. چهل روز او را آزار مىداد به گونهاى كه براى پيدا كردن آرامش موقت، سر خود را بر زمين مىكوبيد و در اين حال بود تا به هلاكت رسيد. "
📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، علامه مکارم شیرازی ج15، ص: 384 _ شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 11، ص 339
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓این که گفته می شود که نمرود توسط پشه ای که از طریق بینی اش به مغزش رسید هلاک شد چقدر سندیت دارد ? با توجه به این که علم روز می گوید مسیر بینی راهی به سوی مغز ندارد ?
💠#پاسخ : 💠
👌علامه مجلسی در کتاب شریف حیاه القلوب در مورد کیفیت مرگ نمرود , پادشاه ظالم زمان حضرت ابراهیم علیه السلام روایاتی را نقل می کند و می نویسد :
" ( امام صادق علیه السلام ) در حكمت خلق پشه فرمود كه:
"حق تعالى آن را روزى بعضى از مرغان قرار داده است؛ و ذليل گردانيد به پشه، جبارى را كه تمرّد و تجبّر كرد بر خدا و انكار بر خداوندى او كرد، پس مسلط كرد بر او ضعيفترين خلقش را تا بنمايد به او قدرت و عظمت خود را، پس داخل بينى او شد تا به دماغش رسيد و او را كشت "
" فَأَمَّا الْبَعُوضُ وَ الْبَقُّ فَبَعْضُ سَبَبِهِ أَنَّهُ جَعَلَهُ أَرْزَاقَ الطَّيْرِ وَ أَهَانَ بِهَا جَبَّاراً تَمَرَّدَ عَلَى الله وَ تَجَبَّرَ وَ أَنْكَرَ رُبُوبِيَّتَهُ فَسَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِ أَضْعَفَ خَلْقِهِ لِيُرِيَهُ قُدْرَتَهُ وَ عَظَمَتَهُ وَ هِيَ الْبَعُوضُ فَدَخَلَتْ فِي مَنْخِرِهِ حَتَّى وَصَلَتْ إِلَى دِمَاغِهِ فَقَتَلَتْه " ( الاحتجاج ج 2 ص 342 )
▫️و از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام به سند معتبر منقول است كه: " در روز چهارشنبه ابراهيم را در آتش انداختند، و در چهارشنبه مسلط كرد خدا بر نمرود پشه را "
" يَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ سَلَّطَ الله عَلَى نُمْرُودَ الْبَقَّة " ( الخصال ج 2 ص 388 )
علامه مجلسی ادامه می دهد :
" از اين احاديث ظاهر مىشود كه قصه پشه و نمرود واقع است، امّا تفصيلش در اخبار معتبره به نظر نرسيده، و اكثر مورخان و بعضى از مفسران ذكر كردهاند كه:
"بعد از نجات حضرت ابراهيم از آتش، نمرود را دعوت به دين حق كرد، آن شقى گفت: من با خداى تو جنگ مىكنم. پس روزى را براى اين امر تعيين كردند و نمرود با لشكر بيكران بيرون آمد و صف كشيدند، و ابراهيم عليه السّلام تنها در برابر ايشان ايستاد تا آنكه حق تعالى پشهاى بىحد فرستاد تا هوا را تيره كردند و بر سر و روى لشكريان تاختند تا آنكه همگى روى به هزيمت گذاشتند و نمرود خجل و منفعل برگشت و باز ايمان نياورد، تا آنكه حق تعالى پشه ضعيفى را امر فرمود كه به دماغ آن ملعون بالا رفته مشغول شد به خوردن مغز سر او، تا آنكه به حدّى او را بىتاب كرد كه جمعى را موكّل كرده بود كه گرزهاى گران بر سر او مىزدند كه شايد از آن حالت تسكين يابد، و چهل سال بر اين حال ماند و ايمان نياورد تا به جهنم واصل شد "
📚حیاه القلوب ج 1 ص 345
❕مرحوم طبرسی در مجمع البیان نیز نقل می کند :
" در تفسير ابن عباس چنين آمده است: خداوند بر نمرود پشهاى را مسلط كرد روى لب نمرود نشست و گزيد نمرود خواست با دست پشه را دور كند پشه به بينى نمرود رفت و از آنجا به مغزش رسيد و چهل شب او را عذاب و آزار ميداد تا هلاك شد. "
📚ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن ج 3 ص 123
❕برخی از شارحین نهج البلاغه نیز در ذیل حکمت 419 نهج البلاغه که امیر مومنان از ضعف انسان و آزار انسان توسط یک پشه سخن به میان می آورد , نقل می کنند :
" در روايات آمده است: هنگامى كه خداوند پشهها را بر نمرود و لشكرش مسلط ساخت تعداد فوقالعاده زيادى اطراف لشكر او را احاطه كردند. نمرود از لشكرش جدا شد و در خانهاش وارد گشت و تمام درها را بست و پردهها را فرو افكند و بر پشت خود خوابيد، فكر مىكرد كه چگونه از اين لشكر عظيم پشهها رهايى يابد ناگهان پشهاى وارد بينى او شد و بهسوى مغز او بالا رفت. چهل روز او را آزار مىداد به گونهاى كه براى پيدا كردن آرامش موقت، سر خود را بر زمين مىكوبيد و در اين حال بود تا به هلاكت رسيد. "
📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، علامه مکارم شیرازی ج15، ص: 384 _ شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 11، ص 339
▫️ادامه 👇
بررسی فقهی تعطیلی روز شنبه !!!
🤔#پرسش :
❓آیا تعطیلی روز شنبه موافق دستورات فقهی است یا حرمت دارد ? لطفا با ذکر ادله توضیح دهید ?
💠پاسخ : 💠
❕همانطور که برخی از مراجع و فقهای بزرگ معاصر مانند آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله سبحانی معتقدند , تعطیلی روز شنبه مورد تایید فقه نیست و از دو جهت مهم می توان بر ممنوعیت این تعطیلی استدلال نمود :
1 _ جهت اول آن است که شکی نیست که تعطیلی روز شنبه , سنت و اختصاصی یهودیان بوده است و در تورات در مواضع متعددی از این تعطیلی با عنوان تعطیلی روز "شبات " یاد شده است .
" شنبه را به عبری شبات می گویند و ریشه آن به معنای استراحت کردن و دست از کار کشیدن است " :
📚آشنایی با ادیان بزرگ ص 93
❕در تورات در مورد تعطیلی روز شنبه می خوانیم :
" خدا در روز هفتم ( شنبه ) کار خویش را به پایان رسانید . پس او در هفتمین روز از همه کار خویش بیاسود . و خدا روز هفتم را مبارک خواند و آن را مقدس شمرد چرا که در آن روز از همه کار خویش که خدا آفریده و ساخته بود , بیاسود "
📚کتاب پیدایش , فصل دوم , شماره 2 و 3
❕و در فراز دیگر تورات می خوانیم :
" موسی همه جماعت بنی اسرائیل را گرد آورد و به آنها گفت این است آنچه خداوند شما را به انجام آن فرمان داده است . شش روز کار می باید کرد اما روز هفتم روز مقدس برای شما باشد , شبات فراغت برای خداوند . هر که در این روز کاری کند باید کشته شود . در روز شبات در هیچ یک از منازل خویش آتشی نیفروزید "
📚کتاب خروج , فصل 35 , شماره 1 و 2 و 3
❕همینطور مضمون فوق در کتاب لاویان , فصل 23 و کتاب تثنیه , فصل 5 و ... آمده است .
▫️در کتاب تلمود که تورات شفاهی است , آمده است که تعطیلی روز شنبه لطف ویژه خداوند به یهودیان است و دانشمندان یهود خداوند را بابت این نعمت اختصاصی شکر می کردند و می گفتند :
" ای خداوند خدای ما , از روی محبت که با آن قوم خودت اسرائیل را دوست داشتی و از روی شفقتی که تو ای پادشاه ما نسبت به فرزندان هم عهدت احساس کردی , تو ای خداوند خدای ما , این روز هفتم بزرگ و مقدس را با محبت به ما عطا کردی "
📚گنجینه ای از تلمود ص 173
❕لذا در کتابهای تاریخ و عقاید ادیان در مورد تعطیلی روز شنبه در نزد یهودیان می خوانیم :
" از آن مهمتر نيز برنامه «سبت» يا روز تعطيلى هفتگى است كه از غروب هر جمعه شروع و تا غروب شنبه ادامه دارد. سبت روز استراحت كامل است و حتى انجام دادن كارهايى كه (در رابطه با پخت و پز) در ايام جشنها مجاز بودند نيز در روز شنبه (سبت) مجاز نيست. مثل ساير اعياد، دعاى خاصّى هم براى سبت وجود دارد. روز سبت با دعا خواندن بر يك ليوان شراب «قدوش» قداست پيدا مىكند. منهاى حضور در كنيسه براى انجام عبادات و ادعيۀ مخصوص به اين روز و تلاوت هفتگى از روى اسفار پنج گانه، بخش اعظم روز شنبه در كنار خانواده سپرى مىشود. جمعه شبكه مىشود مادر خانواده قبل از شروع سبت شمعهاى مخصوص را روشن مىكند و پدر خانواده نيز، پس از مراجعت از كنيسه و قبل از خواندن دعاى «قدوش» و متبرك ساختن دو لقمه (تكّه) از نان مخصوص «چلّه» ، براى فرزندان خود خير و بركت مىطلبند. در طول سه وعده غذاى روز شنبه (سبت) سرودهايى مذهبى سر ميز غذا تلاوت و بهترين غذاهاى خانواده خورده مىشوند. در پايان روز سبت دعاى «تبركّ» بر يك ليوان شراب، كندر و عود و شعلۀ شمع قرائت مىشود "
📚راهنمای ادیان زنده، ج 1 ص 96
❗️بنابراین تعطیلی روز شنبه سنت یهودیان است و از نظر فقهی , مسلمانان نباید خودشان را شبیه به سنتهای کفار و غیر مسلمین کنند , چنانچه که برخی می نویسند :
" تشبّه عبارت است از اينكه شخصى در نحوه رفتار يا پوششى كه به لحاظ جنسيت، دين و يا غير آن نشانه و مشخّصه طايفهاى از انسانها به شمار مىرود، همانند آنان گردد ... ( همانند ) آويختن صليب به گردن توسط مسلمان ...
تشبّه حرام: تشبّه مسلمان به كفّار در استفاده از نشانههاى ويژه مذهبى آنان كه از شعائرشان محسوب مىگردد، همچون صليب ( که ) حرام است "
📚فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج 2، ص: 485
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓آیا تعطیلی روز شنبه موافق دستورات فقهی است یا حرمت دارد ? لطفا با ذکر ادله توضیح دهید ?
💠پاسخ : 💠
❕همانطور که برخی از مراجع و فقهای بزرگ معاصر مانند آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله سبحانی معتقدند , تعطیلی روز شنبه مورد تایید فقه نیست و از دو جهت مهم می توان بر ممنوعیت این تعطیلی استدلال نمود :
1 _ جهت اول آن است که شکی نیست که تعطیلی روز شنبه , سنت و اختصاصی یهودیان بوده است و در تورات در مواضع متعددی از این تعطیلی با عنوان تعطیلی روز "شبات " یاد شده است .
" شنبه را به عبری شبات می گویند و ریشه آن به معنای استراحت کردن و دست از کار کشیدن است " :
📚آشنایی با ادیان بزرگ ص 93
❕در تورات در مورد تعطیلی روز شنبه می خوانیم :
" خدا در روز هفتم ( شنبه ) کار خویش را به پایان رسانید . پس او در هفتمین روز از همه کار خویش بیاسود . و خدا روز هفتم را مبارک خواند و آن را مقدس شمرد چرا که در آن روز از همه کار خویش که خدا آفریده و ساخته بود , بیاسود "
📚کتاب پیدایش , فصل دوم , شماره 2 و 3
❕و در فراز دیگر تورات می خوانیم :
" موسی همه جماعت بنی اسرائیل را گرد آورد و به آنها گفت این است آنچه خداوند شما را به انجام آن فرمان داده است . شش روز کار می باید کرد اما روز هفتم روز مقدس برای شما باشد , شبات فراغت برای خداوند . هر که در این روز کاری کند باید کشته شود . در روز شبات در هیچ یک از منازل خویش آتشی نیفروزید "
📚کتاب خروج , فصل 35 , شماره 1 و 2 و 3
❕همینطور مضمون فوق در کتاب لاویان , فصل 23 و کتاب تثنیه , فصل 5 و ... آمده است .
▫️در کتاب تلمود که تورات شفاهی است , آمده است که تعطیلی روز شنبه لطف ویژه خداوند به یهودیان است و دانشمندان یهود خداوند را بابت این نعمت اختصاصی شکر می کردند و می گفتند :
" ای خداوند خدای ما , از روی محبت که با آن قوم خودت اسرائیل را دوست داشتی و از روی شفقتی که تو ای پادشاه ما نسبت به فرزندان هم عهدت احساس کردی , تو ای خداوند خدای ما , این روز هفتم بزرگ و مقدس را با محبت به ما عطا کردی "
📚گنجینه ای از تلمود ص 173
❕لذا در کتابهای تاریخ و عقاید ادیان در مورد تعطیلی روز شنبه در نزد یهودیان می خوانیم :
" از آن مهمتر نيز برنامه «سبت» يا روز تعطيلى هفتگى است كه از غروب هر جمعه شروع و تا غروب شنبه ادامه دارد. سبت روز استراحت كامل است و حتى انجام دادن كارهايى كه (در رابطه با پخت و پز) در ايام جشنها مجاز بودند نيز در روز شنبه (سبت) مجاز نيست. مثل ساير اعياد، دعاى خاصّى هم براى سبت وجود دارد. روز سبت با دعا خواندن بر يك ليوان شراب «قدوش» قداست پيدا مىكند. منهاى حضور در كنيسه براى انجام عبادات و ادعيۀ مخصوص به اين روز و تلاوت هفتگى از روى اسفار پنج گانه، بخش اعظم روز شنبه در كنار خانواده سپرى مىشود. جمعه شبكه مىشود مادر خانواده قبل از شروع سبت شمعهاى مخصوص را روشن مىكند و پدر خانواده نيز، پس از مراجعت از كنيسه و قبل از خواندن دعاى «قدوش» و متبرك ساختن دو لقمه (تكّه) از نان مخصوص «چلّه» ، براى فرزندان خود خير و بركت مىطلبند. در طول سه وعده غذاى روز شنبه (سبت) سرودهايى مذهبى سر ميز غذا تلاوت و بهترين غذاهاى خانواده خورده مىشوند. در پايان روز سبت دعاى «تبركّ» بر يك ليوان شراب، كندر و عود و شعلۀ شمع قرائت مىشود "
📚راهنمای ادیان زنده، ج 1 ص 96
❗️بنابراین تعطیلی روز شنبه سنت یهودیان است و از نظر فقهی , مسلمانان نباید خودشان را شبیه به سنتهای کفار و غیر مسلمین کنند , چنانچه که برخی می نویسند :
" تشبّه عبارت است از اينكه شخصى در نحوه رفتار يا پوششى كه به لحاظ جنسيت، دين و يا غير آن نشانه و مشخّصه طايفهاى از انسانها به شمار مىرود، همانند آنان گردد ... ( همانند ) آويختن صليب به گردن توسط مسلمان ...
تشبّه حرام: تشبّه مسلمان به كفّار در استفاده از نشانههاى ويژه مذهبى آنان كه از شعائرشان محسوب مىگردد، همچون صليب ( که ) حرام است "
📚فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج 2، ص: 485
▫️ادامه 👇
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Photo
توضیحی در مورد آیه درود و صلوات !!!!
🤔#پرسش :
آیهی درود، مختص نماز اموات است!!
🔆 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَيْفٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ : لَمَّا قُبِضَ النَّبِيُّ صَلَّتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَالْمُهَاجِرُونَ وَالْأَنْصَارُ فَوْجاً فَوْجاً، قَالَ وَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ فِي صِحَّتِهِ وَسَلَامَتِهِ : إِنَّمَا أُنْزِلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَيَّ فِي الصَّلَاةِ عَلَيَّ بَعْدَ قَبْضِ اللَّهِ لِي : إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً.
جابر جعفی میگوید : امام صادق گفت : آنگاه که پیغمبر خدا از دنیا رفت، ملائکه و مهاجرین و انصار، فوج فوج بر آنحضرت نماز میّت خواندند و حضرت علی گفت : پیغمبر در صحت و سلامت فرمود : این آیه، فقط دربارهی نماز میّت بر من، هنگام بعد از وفاتم، نازل شده است : ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَـٰۤئِكَتَهُۥ یُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِیِّۚ یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ صَلُّوا۟ عَلَیۡهِ وَسَلِّمُوا۟ تَسۡلِیمًا﴾ [أحزاب/56) ( اصول کافی ٤٥١/١)
در این حدیث از واژهی إنما استفاده شده. که از أداة حصر است و مقصود را، فقط در «نماز میّت» منحصر میکند !!!!
💠پاسخ💠
▫️خداوند در آیه 56 از سوره احزاب می فرماید :
"خداوند و فرشتگانش بر پيامبر درود مىفرستند، اى كسانى كه ايمان آوردهايد بر او درود فرستيد و سلام گوئيد و تسليم فرمانش باشيد. " " إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيما " ( احزاب 56 )
❕در تفسیر آیات فوق می خوانیم :
" مقام پيامبر ص آن قدر والا است كه آفريدگار عالم هستى و تمام فرشتگانى كه تدبير اين جهان به فرمان حق بر عهده آنها گذارده شده است بر او درود مىفرستند، اكنون كه چنين است شما نيز با اين پيام جهان هستى هماهنگ شويد،" اى كسانى كه ايمان آوردهايد بر او درود بفرستيد و سلام بگوئيد و در برابر فرمان او تسليم باشيد" (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً).
او يك گوهر گرانقدر عالم آفرينش است، و اگر به لطف الهى در دسترس شما قرار گرفته مبادا ارزانش بشمريد، مبادا ارج و مقام او را در پيشگاه پروردگار و در نزد فرشتگان همه آسمانها فراموش كنيد، او يك انسان است و از ميان شما برخاسته ولى نه يك انسان عادى، كسى است كه يك جهان در وجودش خلاصه شده است.
" صلات" و" صلوات" كه جمع آن است هر گاه به خدا نسبت داده شود به معنى فرستادن رحمت است، و هر گاه به فرشتگان و مؤمنان منسوب گردد به معنى طلب رحمت مىباشد .
تعبير به" يصلون" به صورت فعل مضارع دليل بر استمرار است يعنى پيوسته خداوند و فرشتگان رحمت و درود بر او مىفرستند، رحمت و درودی پيوسته و جاودانى. "
📚تفسیر نمونه ج 17 ص 416
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
آیهی درود، مختص نماز اموات است!!
🔆 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَيْفٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ : لَمَّا قُبِضَ النَّبِيُّ صَلَّتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ وَالْمُهَاجِرُونَ وَالْأَنْصَارُ فَوْجاً فَوْجاً، قَالَ وَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ فِي صِحَّتِهِ وَسَلَامَتِهِ : إِنَّمَا أُنْزِلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَيَّ فِي الصَّلَاةِ عَلَيَّ بَعْدَ قَبْضِ اللَّهِ لِي : إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً.
جابر جعفی میگوید : امام صادق گفت : آنگاه که پیغمبر خدا از دنیا رفت، ملائکه و مهاجرین و انصار، فوج فوج بر آنحضرت نماز میّت خواندند و حضرت علی گفت : پیغمبر در صحت و سلامت فرمود : این آیه، فقط دربارهی نماز میّت بر من، هنگام بعد از وفاتم، نازل شده است : ﴿إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَـٰۤئِكَتَهُۥ یُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِیِّۚ یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ صَلُّوا۟ عَلَیۡهِ وَسَلِّمُوا۟ تَسۡلِیمًا﴾ [أحزاب/56) ( اصول کافی ٤٥١/١)
در این حدیث از واژهی إنما استفاده شده. که از أداة حصر است و مقصود را، فقط در «نماز میّت» منحصر میکند !!!!
💠پاسخ💠
▫️خداوند در آیه 56 از سوره احزاب می فرماید :
"خداوند و فرشتگانش بر پيامبر درود مىفرستند، اى كسانى كه ايمان آوردهايد بر او درود فرستيد و سلام گوئيد و تسليم فرمانش باشيد. " " إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيما " ( احزاب 56 )
❕در تفسیر آیات فوق می خوانیم :
" مقام پيامبر ص آن قدر والا است كه آفريدگار عالم هستى و تمام فرشتگانى كه تدبير اين جهان به فرمان حق بر عهده آنها گذارده شده است بر او درود مىفرستند، اكنون كه چنين است شما نيز با اين پيام جهان هستى هماهنگ شويد،" اى كسانى كه ايمان آوردهايد بر او درود بفرستيد و سلام بگوئيد و در برابر فرمان او تسليم باشيد" (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً).
او يك گوهر گرانقدر عالم آفرينش است، و اگر به لطف الهى در دسترس شما قرار گرفته مبادا ارزانش بشمريد، مبادا ارج و مقام او را در پيشگاه پروردگار و در نزد فرشتگان همه آسمانها فراموش كنيد، او يك انسان است و از ميان شما برخاسته ولى نه يك انسان عادى، كسى است كه يك جهان در وجودش خلاصه شده است.
" صلات" و" صلوات" كه جمع آن است هر گاه به خدا نسبت داده شود به معنى فرستادن رحمت است، و هر گاه به فرشتگان و مؤمنان منسوب گردد به معنى طلب رحمت مىباشد .
تعبير به" يصلون" به صورت فعل مضارع دليل بر استمرار است يعنى پيوسته خداوند و فرشتگان رحمت و درود بر او مىفرستند، رحمت و درودی پيوسته و جاودانى. "
📚تفسیر نمونه ج 17 ص 416
▫️ادامه 👇
آگاهی بهشتیان و دوزخیان از احوال یکدیگر !!!
🤔#پرسش :
❓بهشتیان و جهنمبان همدیگر را می بینند و با همدیگر صحبت می کنند درسته؟ «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ...... این از ورای حجاب است یا نه؟
یکی از علما گفته بود از پشت دیوار شيشه ای این ملاقات و گفتگو ها انجام میشه . سندش را میخواستم ! ❗️❗️
💠پاسخ :💠
❕از روایاتی استفاده می شود که خداوند شرایطی را فراهم می کند که بهشتیان و دوزخیان , مستقیما و بدون واسطه یکدیگر را می بینند و با هم گفتگو می کنند .
▫️امام صادق عليه السلام فرمود :
" خداوند، هيچ مخلوقى نيافريد، مگر آن كه براى او منزلى در بهشت و منزلى در دوزخ قرار داد. پس چون اهل بهشت در بهشت و اهل دوزخ در دوزخ جاى گيرند، منادىاى بانگ مىزند كه: «اى اهل بهشت! بنگريد». بهشتيان به دوزخ مىنگرند و منزلهايشان در دوزخ برايشان بالا آورده مىشود. سپس به ايشان گفته مىشود: «اينها منزلهاى شما بود كه اگر پروردگارتان را نافرمانى مىكرديد، به آنها وارد مىشديد». پس اگر بنا بود كسى از خوشحالى بميرد، بهشتيان در آن روز از خوشحالىِ اين كه عذاب از ايشان برطرف شده است، مىمُردند.
آن گاه [به دوزخيان] ندا مىشود كه: «اى گروههاى دوزخى! سرهايتان را بلند كنيد و به منزلهاى خود در بهشت بنگريد». دوزخيان، سرهاى خود را بلند مىكنند و منزلهاى خود در بهشت و نعمتهاى آن را مىبينند. پس به ايشان گفته مىشود: «اينها منزلهاى شما بود كه اگر پروردگارتان را فرمان مىبرديد، به آنها وارد مىشديد». پس اگر بنا بود كسى از اندوه بميرد، دوزخيان در آن روز از اندوه مىمُردند.
آن گاه بهشتيان، منزلهاى [بهشتىِ] دوزخيان را و دوزخيان، منزلهاى [دوزخىِ] بهشتيان را به ارث مىبرند. اين، همان سخن خداى متعال است كه:
«ايشاناند وارثان؛ همانان كه فردوس را به ارث مىبرند و در آن، جاويداناند». " " ما خَلَقَ اللَّهُ خَلقاً إِلَّا جَعَلَ لَهُ فِي الجَنَّةِ مَنزِلًا وَفِي النّارِ مَنزِلًا، فَإِذا سَكَنَ أَهلُ الجَنَّةِ الجَنَّةَ وَأَهلُ النّارِ النّارَ نادَى مُنادٍ: يا أَهلَ الجَنَّةِ أَشرِفُوا، فَيُشرِفُونَ عَلَى النّارِ، وَتُرفَعُ لَهُم مَنازِلُهُم فِي النّارِ، ثُمَّ يُقالُ لَهُم: هذِهِ مَنازِلُكُمُ الَّتِي لَو عَصَيتُم رَبَّكُم دَخَلتُمُوها. فَلَو أَنَّ أَحَداً ماتَ فَرَحاً لَماتَ أَهلُ الجَنَّةِ ذلِكَ اليَومَ فَرَحاً بِما صُرِفَ عَنهُم مِنَ العَذابِ. ثُمَّ يُنادَونَ: يا مَعاشِرَ أَهلِ النّارِ ... "
📚ثواب الأعمال: ص 307 ح 1، تفسير القمّي: ج 2 ص 89 ، بحار الأنوار: ج 8 ص 287 ح 19
👌در نقل دیگری , پیامبر گرامی فرمود :
" هيچ كس نيست كه وارد بهشت شود، مگر آن كه جايگاهش در آتش- كه اگر بدى مىكرد، به آن جا مىرفت- به او نشان داده مىشود تا سپاسگزارىاش افزون شود، و هيچ كس نيست كه وارد آتش شود، مگر آن كه جايگاهش در بهشت- كه اگر كار نيك مىكرد، به آن جا مىرفت- به او نمايانده مىشود تا مايه [افزايش] دريغ و افسوس او گردد. " " لا يَدخُلُ أحَدٌ الجَنَّةَ إلّاارِيَ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ لَو أساءَ؛ لِيَزدادَ شُكراً. ولا يَدخُلُ النّارَ أحَدٌ إلّاأُرِيَ مَقعَدَهُ مِنَ الجَنَّةِ لَو أحسَنَ؛ لِيَكونَ عَلَيهِ حَسرَة "
📚مجمع البيان: ج 10 ص 450، جامع الأخبار: ص 515 ح 1451
▫️ادامه 👇
🤔#پرسش :
❓بهشتیان و جهنمبان همدیگر را می بینند و با همدیگر صحبت می کنند درسته؟ «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ...... این از ورای حجاب است یا نه؟
یکی از علما گفته بود از پشت دیوار شيشه ای این ملاقات و گفتگو ها انجام میشه . سندش را میخواستم ! ❗️❗️
💠پاسخ :💠
❕از روایاتی استفاده می شود که خداوند شرایطی را فراهم می کند که بهشتیان و دوزخیان , مستقیما و بدون واسطه یکدیگر را می بینند و با هم گفتگو می کنند .
▫️امام صادق عليه السلام فرمود :
" خداوند، هيچ مخلوقى نيافريد، مگر آن كه براى او منزلى در بهشت و منزلى در دوزخ قرار داد. پس چون اهل بهشت در بهشت و اهل دوزخ در دوزخ جاى گيرند، منادىاى بانگ مىزند كه: «اى اهل بهشت! بنگريد». بهشتيان به دوزخ مىنگرند و منزلهايشان در دوزخ برايشان بالا آورده مىشود. سپس به ايشان گفته مىشود: «اينها منزلهاى شما بود كه اگر پروردگارتان را نافرمانى مىكرديد، به آنها وارد مىشديد». پس اگر بنا بود كسى از خوشحالى بميرد، بهشتيان در آن روز از خوشحالىِ اين كه عذاب از ايشان برطرف شده است، مىمُردند.
آن گاه [به دوزخيان] ندا مىشود كه: «اى گروههاى دوزخى! سرهايتان را بلند كنيد و به منزلهاى خود در بهشت بنگريد». دوزخيان، سرهاى خود را بلند مىكنند و منزلهاى خود در بهشت و نعمتهاى آن را مىبينند. پس به ايشان گفته مىشود: «اينها منزلهاى شما بود كه اگر پروردگارتان را فرمان مىبرديد، به آنها وارد مىشديد». پس اگر بنا بود كسى از اندوه بميرد، دوزخيان در آن روز از اندوه مىمُردند.
آن گاه بهشتيان، منزلهاى [بهشتىِ] دوزخيان را و دوزخيان، منزلهاى [دوزخىِ] بهشتيان را به ارث مىبرند. اين، همان سخن خداى متعال است كه:
«ايشاناند وارثان؛ همانان كه فردوس را به ارث مىبرند و در آن، جاويداناند». " " ما خَلَقَ اللَّهُ خَلقاً إِلَّا جَعَلَ لَهُ فِي الجَنَّةِ مَنزِلًا وَفِي النّارِ مَنزِلًا، فَإِذا سَكَنَ أَهلُ الجَنَّةِ الجَنَّةَ وَأَهلُ النّارِ النّارَ نادَى مُنادٍ: يا أَهلَ الجَنَّةِ أَشرِفُوا، فَيُشرِفُونَ عَلَى النّارِ، وَتُرفَعُ لَهُم مَنازِلُهُم فِي النّارِ، ثُمَّ يُقالُ لَهُم: هذِهِ مَنازِلُكُمُ الَّتِي لَو عَصَيتُم رَبَّكُم دَخَلتُمُوها. فَلَو أَنَّ أَحَداً ماتَ فَرَحاً لَماتَ أَهلُ الجَنَّةِ ذلِكَ اليَومَ فَرَحاً بِما صُرِفَ عَنهُم مِنَ العَذابِ. ثُمَّ يُنادَونَ: يا مَعاشِرَ أَهلِ النّارِ ... "
📚ثواب الأعمال: ص 307 ح 1، تفسير القمّي: ج 2 ص 89 ، بحار الأنوار: ج 8 ص 287 ح 19
👌در نقل دیگری , پیامبر گرامی فرمود :
" هيچ كس نيست كه وارد بهشت شود، مگر آن كه جايگاهش در آتش- كه اگر بدى مىكرد، به آن جا مىرفت- به او نشان داده مىشود تا سپاسگزارىاش افزون شود، و هيچ كس نيست كه وارد آتش شود، مگر آن كه جايگاهش در بهشت- كه اگر كار نيك مىكرد، به آن جا مىرفت- به او نمايانده مىشود تا مايه [افزايش] دريغ و افسوس او گردد. " " لا يَدخُلُ أحَدٌ الجَنَّةَ إلّاارِيَ مَقعَدَهُ مِنَ النّارِ لَو أساءَ؛ لِيَزدادَ شُكراً. ولا يَدخُلُ النّارَ أحَدٌ إلّاأُرِيَ مَقعَدَهُ مِنَ الجَنَّةِ لَو أحسَنَ؛ لِيَكونَ عَلَيهِ حَسرَة "
📚مجمع البيان: ج 10 ص 450، جامع الأخبار: ص 515 ح 1451
▫️ادامه 👇
تناقض در قرآن در بیان جریان قوم لوط و پیشنهاد ازدواج آنان با دختران لوط علیه السلام !!!
🤔#پرسش :
❓در مورد ماجرای حضرت لوط در دو جای قرآن متفاوت آمده در سوره حجر بعد از نقل این داستان میگوید"هولا بناتی انکنتم فاعلین" ولی در سوره هود میگوید "هولا بناتی هن اطهر لکم " آیا این نقل ها دو نقل متفاوتند ? آیا اینجا تناقص نیست؟!
💠پاسخ💠
❕لوط نبی علیه السلام از پیامبران بزرگ الهی بود که خداوند در قرآن در توصیف او فرمود :
" و لوط را (به يادآور) كه به او حكم و علم داديم، و از شهرى كه اعمال زشت و كثيف انجام مىدادند رهايى بخشيديم، چرا كه آنها مردم بد و فاسقى بودند - و او را در رحمت خود داخل كرديم، او از صالحان بود. " وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ _ وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ " ( سوره انبیاء آیه 74 _ 75 )
❕علامه مجلسی نقل می کند که پیامبر گرامی فرمود :
" لوط در ميان قوم خود سى سال ماند كه ايشان را بسوى خدا مىخواند و حذر مىفرمود ايشان را از عذاب الهى، و ايشان قومى بودند كه خود را از غائط پاكيزه نمىكردند و غسل جنابت نمىكردند.
و لوط پسر خاله حضرت ابراهيم بود و ساره زن ابراهيم عليه السّلام خواهر لوط بود، و حضرت لوط و ابراهيم عليهما السّلام دو پيغمبر مرسل بودند كه مردم را از عذاب خدا مىترسانيدند، و لوط مردى بود سخى و صاحب كرم و هر مهمانى كه بر او وارد مىشد ضيافت مىكرد و حذر مىفرمود مهمانان را از شرّ قوم خود، پس چون قوم لوط اين را از او ديدند گفتند: آيا تو را نهى نكرديم از عالميان؟ مهمانى نكن مهمانى را كه بر تو نازل شود، و اگر بكنى فضيحت مىرسانيم به مهمانان تو، و تو را خوار و ذليل مىكنيم نزد ايشان.
پس لوط عليه السّلام هرگاه او را مهمانى مىرسيد پنهان مىكرد امر او را از بيم آنكه مبادا قوم او فضيحت نمايند به او، زيرا كه لوط در ميان ايشان قبيله و عشيرهاى نبود و پيوسته لوط و ابراهيم عليهما السّلام متوقع نزول عذاب بر آن قوم بودند، و ابراهيم و لوط عليهما السّلام را منزلت شريفى نزد حق تعالى بود ... "
📚حیاه القلوب ج 1 ص 423
❕قوم لوط که گرفتار فاحشه لواط و همجنس بازی با مردان شده بودند , تصمیم داشتند به مهمانان لوط علیه السلام هم تعرض کنند , لوط ( ع ) برای آنکه از این واقعه شوم جلوگیری کند به افرادی از قوم خود پیشنهاد ازدواج با دخترانش را داد و در تعبیر و بیانی خطاب به آنان فرمود :
"دختران من حاضرند اگر مىخواهيد كار صحيحى انجام دهيد (با آنها ازدواج كنيد و از گناه و آلودگى بپرهيزيد). " قال هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ " ( حجر 71 )
❕و جهت تاکید بیشتر بر این پیشنهاد , این موضوع را با بیانی رساتر ایراد کرد و فرمود :
" اى قوم من! اينها دختران منند، براى شما پاكيزهترند (با آنها ازدواج كنيد و از اعمال شنيع صرف نظر نمائيد) از خدا بترسيد و مرا در مورد ميهمانهايم رسوا مسازيد، آيا در ميان شما يك مرد رشيد وجود ندارد؟! " " قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ " ( هود 78 )
❕روشن است که میان این دو جمله تناقضی نیست بلکه هر دو جمله , بیان و تعبیری در یک موضوع یعنی پیشنهاد ازدواج است و لوط علیه السلام از هر دو تعبیر و بیان استفاده کرد و با بیانهای گوناگون بر موضوع پیشنهاد ازدواج تاکید کرد تا قومش را از عمل شنیع لواط منصرف و به سوی ازدواج حلال سوق دهد , چنانچه که در تفسیر نمونه می خوانیم :
"كار به جايى مىرسد كه پيامبر بزرگى همچون لوط حاضر مىشود دختران خود را به ازدواج آنها در آورد تا از طريق حلال و مشروع اشباع شوند و از گناه و آلودگى و ننگ رهايى يابند اما باز هم آنها دست رد بر سينه او مىگذارند! ضمنا اين پيامبر بزرگ، اين درس آموزنده را به ما مىدهد كه براى مبارزه با مفاسد تنها روى نفى تكيه نكنيد، بلكه روى اثبات هم بايد تكيه كرد، يعنى بايد غرائز بشر را از طريق صحيح اشباع نمود تا به فساد نگرايد، گرچه قوم لوط افراد فاسد استثنايى بودند كه اين برنامه در آنها مؤثر نيفتاد، ولى معمولا اين روش يكى از مؤثرترين روشهاست. هنگامى كه بخواهيم با سرگرميهاى غير سالم مبارزه كنيم بايد در درجه اول بكوشيم و سرگرمى سالم براى مردم فراهم سازيم، همين گونه در برنامههاى ديگر. "
📚تفسير نمونه، ج11، ص: 117
#شیعه_پاسخ
@Rahnamye_Behesht
🤔#پرسش :
❓در مورد ماجرای حضرت لوط در دو جای قرآن متفاوت آمده در سوره حجر بعد از نقل این داستان میگوید"هولا بناتی انکنتم فاعلین" ولی در سوره هود میگوید "هولا بناتی هن اطهر لکم " آیا این نقل ها دو نقل متفاوتند ? آیا اینجا تناقص نیست؟!
💠پاسخ💠
❕لوط نبی علیه السلام از پیامبران بزرگ الهی بود که خداوند در قرآن در توصیف او فرمود :
" و لوط را (به يادآور) كه به او حكم و علم داديم، و از شهرى كه اعمال زشت و كثيف انجام مىدادند رهايى بخشيديم، چرا كه آنها مردم بد و فاسقى بودند - و او را در رحمت خود داخل كرديم، او از صالحان بود. " وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ _ وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ " ( سوره انبیاء آیه 74 _ 75 )
❕علامه مجلسی نقل می کند که پیامبر گرامی فرمود :
" لوط در ميان قوم خود سى سال ماند كه ايشان را بسوى خدا مىخواند و حذر مىفرمود ايشان را از عذاب الهى، و ايشان قومى بودند كه خود را از غائط پاكيزه نمىكردند و غسل جنابت نمىكردند.
و لوط پسر خاله حضرت ابراهيم بود و ساره زن ابراهيم عليه السّلام خواهر لوط بود، و حضرت لوط و ابراهيم عليهما السّلام دو پيغمبر مرسل بودند كه مردم را از عذاب خدا مىترسانيدند، و لوط مردى بود سخى و صاحب كرم و هر مهمانى كه بر او وارد مىشد ضيافت مىكرد و حذر مىفرمود مهمانان را از شرّ قوم خود، پس چون قوم لوط اين را از او ديدند گفتند: آيا تو را نهى نكرديم از عالميان؟ مهمانى نكن مهمانى را كه بر تو نازل شود، و اگر بكنى فضيحت مىرسانيم به مهمانان تو، و تو را خوار و ذليل مىكنيم نزد ايشان.
پس لوط عليه السّلام هرگاه او را مهمانى مىرسيد پنهان مىكرد امر او را از بيم آنكه مبادا قوم او فضيحت نمايند به او، زيرا كه لوط در ميان ايشان قبيله و عشيرهاى نبود و پيوسته لوط و ابراهيم عليهما السّلام متوقع نزول عذاب بر آن قوم بودند، و ابراهيم و لوط عليهما السّلام را منزلت شريفى نزد حق تعالى بود ... "
📚حیاه القلوب ج 1 ص 423
❕قوم لوط که گرفتار فاحشه لواط و همجنس بازی با مردان شده بودند , تصمیم داشتند به مهمانان لوط علیه السلام هم تعرض کنند , لوط ( ع ) برای آنکه از این واقعه شوم جلوگیری کند به افرادی از قوم خود پیشنهاد ازدواج با دخترانش را داد و در تعبیر و بیانی خطاب به آنان فرمود :
"دختران من حاضرند اگر مىخواهيد كار صحيحى انجام دهيد (با آنها ازدواج كنيد و از گناه و آلودگى بپرهيزيد). " قال هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ " ( حجر 71 )
❕و جهت تاکید بیشتر بر این پیشنهاد , این موضوع را با بیانی رساتر ایراد کرد و فرمود :
" اى قوم من! اينها دختران منند، براى شما پاكيزهترند (با آنها ازدواج كنيد و از اعمال شنيع صرف نظر نمائيد) از خدا بترسيد و مرا در مورد ميهمانهايم رسوا مسازيد، آيا در ميان شما يك مرد رشيد وجود ندارد؟! " " قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ " ( هود 78 )
❕روشن است که میان این دو جمله تناقضی نیست بلکه هر دو جمله , بیان و تعبیری در یک موضوع یعنی پیشنهاد ازدواج است و لوط علیه السلام از هر دو تعبیر و بیان استفاده کرد و با بیانهای گوناگون بر موضوع پیشنهاد ازدواج تاکید کرد تا قومش را از عمل شنیع لواط منصرف و به سوی ازدواج حلال سوق دهد , چنانچه که در تفسیر نمونه می خوانیم :
"كار به جايى مىرسد كه پيامبر بزرگى همچون لوط حاضر مىشود دختران خود را به ازدواج آنها در آورد تا از طريق حلال و مشروع اشباع شوند و از گناه و آلودگى و ننگ رهايى يابند اما باز هم آنها دست رد بر سينه او مىگذارند! ضمنا اين پيامبر بزرگ، اين درس آموزنده را به ما مىدهد كه براى مبارزه با مفاسد تنها روى نفى تكيه نكنيد، بلكه روى اثبات هم بايد تكيه كرد، يعنى بايد غرائز بشر را از طريق صحيح اشباع نمود تا به فساد نگرايد، گرچه قوم لوط افراد فاسد استثنايى بودند كه اين برنامه در آنها مؤثر نيفتاد، ولى معمولا اين روش يكى از مؤثرترين روشهاست. هنگامى كه بخواهيم با سرگرميهاى غير سالم مبارزه كنيم بايد در درجه اول بكوشيم و سرگرمى سالم براى مردم فراهم سازيم، همين گونه در برنامههاى ديگر. "
📚تفسير نمونه، ج11، ص: 117
#شیعه_پاسخ
@Rahnamye_Behesht
توضیحی در مورد وابسته بودن قبولی اعمال به نماز !!!
🤔#پرسش :
❓اگر اولین چیزی که طبق روایات محاسبه میشود نماز است " و ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها " من که الان نمازهایم قضا می شود و خیلی وقت است که خواستم قضا کنم ولی نتوانستم درستش کنم بی خیال بقیه دین بشوم و گناه کنم ؟ چون فایده ندارد ? اصلا بالفرض که الان نمازهایم درست بشود چند سال نماز قضایی که عمدا و سهوا قضا کردم رو چکار کنم که سخت است به جا آوردنش و باز هم "ان ردت رد ما سواها " میشود ?!!!!
💠پاسخ : 💠
❕" در حديث معروفى مىخوانيم كه امير مؤمنان على عليه السلام در وصاياى خود بعد از آنكه فرق مباركش با شمشير ابن ملجم جنايتكار شكافته شد فرمود: "خدا را، خدا را درباره نماز، چرا كه ستون دين شماست "
📚بحار الانوار، ج 42، ص 256.
▫️مىدانيم هنگامى كه عمود خيمه در هم بشكند يا سقوط كند، هرقدر طنابها و ميخهاى اطراف محكم باشد اثرى ندارد، همچنين وقتى ارتباط بندگان با خدا از طريق نماز از بين برود اعمال ديگر را از دست خواهد داد.
▫️در حديثى امام صادق عليه السلام فرمود " نخستين چيزى كه در قيامت بنده به آن حسابرسى مىشود نماز است، اگر پذيرفته شد، ساير اعمالش قبول مىشود، و اگر رد شود ساير اعمالش نيز رد خواهد شد "
📚 من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 208.
❗️ شايد به اين دليل كه نماز رمز ارتباط خلق و خالق است و اگر بهطور صحيح بهجا آورده شود، قصد قربت و اخلاص كه شرط قبولى ساير اعمال است در او زنده مىشود وگرنه بقيّه اعمالش آلوده و از درجه اعتبار ساقط مىشود. "
📚انوار هدایت , مکارم شیرازی , ص 398
👌بنابراین ملاک قبولی سایر اعمال نیز نماز است و اگر نماز قبول نشود , سایر اعمال هم قبول نمی شود اما این سخن به معنای بی فایده بودن انجام سایر اعمال نیست .
👈کمترین فایده ای که انجام دادن سایر اعمال (مانند روزه و حج و زکات و خمس و ... ) برای انسان دارد آن است که با انجام آنها عذاب انجام ندادنشان از انسان بر داشته می شود و دیگر انسان به خاطر ترک آن اعمال مجازات نمی شود .👉
❕بنابراین میان قبولی اعمال و دریافت پاداش تفاوت است , قبولی اعمال آن مرحله عالی و بالاتر است که سبب ورود به بهشت و بهره مندی از انواع نعمتهای عالی آن می شود اما مرحله پاداش آن است که مثلا اگر نماز انسان قبول نشود که به تبع آن سایر اعمال هم قبول نمی شود اما باز انسان بی بهره از انجام نماز و سایر اعمال نیست و طبیعتا پاداشی متناسب دریافت می کند که کمترین آن پاداش رفع عذاب است در حالیکه اگر از اساس نماز و روزه و زکات و سایر اعمال ترک می شد به خاطر این ترک واجبات , انسان گرفتار عذاب می شد .
❕بی شک کسی که واجباتش را انجام می دهد , عملش مصداق کار خوب و احسان و خودش هم مصداق محسن است و به مقتضای آیات قرآن بی اجر و پاداش نخواهد بود : " " فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِين " " خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند " _ " فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ " " هر كس به اندازه سنگينى ذرهاى كار نيك كند آن را مىبيند و هر كس بمقدار ذرهاى كار بد كند آن را خواهد ديد" ( یوسف 90 _ زلزله 7 _ 8 )
👌لذا در روایات ما آمده است که درست است که مثلا خداوند اعمال نیک افراد کفار را به خاطر بی ایمانی و عنادشان با حق و حقیقت نمی پذیرد و قبول نمی کند اما آنها را بی بهره و بی پاداش نیز نمی گذارد زیرا میان قبولی اعمال و دادن پاداش تفاوت است .
❕خداوند پاداش این کافران معاند اما نیکوکار را به صورت آسانی مرگ و جان دادن یا در امان بودن از آتش جهنم می دهد یعنی اگر چه به خاطر کفر و عناد جهنم می روند اما به خاطر نیکوکاری که داشتند , آتش جهنم آنان را نمی سوزاند و مثلا خداوند برایشان خانه ای در جهنم بنا می کند تا از آتش جهنم ایمن باشند و رزق و روزی آنان را نیز از مکانی غیر از جهنم تامین می کند : "مَا كَانَ مِنْ سُهُولَةٍ هُنَاكَ عَلَى الْكَافِرِ فَلِيُوَفَّى أَجْرَ حَسَنَاتِهِ فِي الدُّنْيَا " _ "فَلَمَّا أَنْ مَاتَ الْكَافِرُ بَنَى اللَّهُ لَهُ بَيْتاً فِي النَّارِ مِنْ طِينٍ وَ كَانَ يَقِيهِ حَرَّهَا وَ يَأْتِيهِ الرِّزْقُ مِنْ غَيْرِهَا "
📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص: 275 _ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص: 169
❕لذا در تفسیر نمونه می خوانیم :
" مساله" قبولى اعمال" مطلبى است، و پاداش مناسب داشتن مطلب ديگر، به همين جهت مشهور در ميان دانشمندان اسلام اين است كه مثلا نماز بدون حضور قلب و يا با ارتكاب بعضى از گناهان مانند غيبت، مقبول درگاه خدا نيست، با اينكه مىدانيم چنين نمازى شرعا صحيح است، و اطاعت فرمان خدا است و انجام وظيفه محسوب مىشود و مسلم است كه اطاعت فرمان خدا بدون پاداش نخواهد بود. بنابراين قبول عمل همان مرتبه عالى عمل است "
📚تفسير نمونه، ج10، ص: 317
#شیعه_پاسخ
@Rahnamye_Behesht
🤔#پرسش :
❓اگر اولین چیزی که طبق روایات محاسبه میشود نماز است " و ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها " من که الان نمازهایم قضا می شود و خیلی وقت است که خواستم قضا کنم ولی نتوانستم درستش کنم بی خیال بقیه دین بشوم و گناه کنم ؟ چون فایده ندارد ? اصلا بالفرض که الان نمازهایم درست بشود چند سال نماز قضایی که عمدا و سهوا قضا کردم رو چکار کنم که سخت است به جا آوردنش و باز هم "ان ردت رد ما سواها " میشود ?!!!!
💠پاسخ : 💠
❕" در حديث معروفى مىخوانيم كه امير مؤمنان على عليه السلام در وصاياى خود بعد از آنكه فرق مباركش با شمشير ابن ملجم جنايتكار شكافته شد فرمود: "خدا را، خدا را درباره نماز، چرا كه ستون دين شماست "
📚بحار الانوار، ج 42، ص 256.
▫️مىدانيم هنگامى كه عمود خيمه در هم بشكند يا سقوط كند، هرقدر طنابها و ميخهاى اطراف محكم باشد اثرى ندارد، همچنين وقتى ارتباط بندگان با خدا از طريق نماز از بين برود اعمال ديگر را از دست خواهد داد.
▫️در حديثى امام صادق عليه السلام فرمود " نخستين چيزى كه در قيامت بنده به آن حسابرسى مىشود نماز است، اگر پذيرفته شد، ساير اعمالش قبول مىشود، و اگر رد شود ساير اعمالش نيز رد خواهد شد "
📚 من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 208.
❗️ شايد به اين دليل كه نماز رمز ارتباط خلق و خالق است و اگر بهطور صحيح بهجا آورده شود، قصد قربت و اخلاص كه شرط قبولى ساير اعمال است در او زنده مىشود وگرنه بقيّه اعمالش آلوده و از درجه اعتبار ساقط مىشود. "
📚انوار هدایت , مکارم شیرازی , ص 398
👌بنابراین ملاک قبولی سایر اعمال نیز نماز است و اگر نماز قبول نشود , سایر اعمال هم قبول نمی شود اما این سخن به معنای بی فایده بودن انجام سایر اعمال نیست .
👈کمترین فایده ای که انجام دادن سایر اعمال (مانند روزه و حج و زکات و خمس و ... ) برای انسان دارد آن است که با انجام آنها عذاب انجام ندادنشان از انسان بر داشته می شود و دیگر انسان به خاطر ترک آن اعمال مجازات نمی شود .👉
❕بنابراین میان قبولی اعمال و دریافت پاداش تفاوت است , قبولی اعمال آن مرحله عالی و بالاتر است که سبب ورود به بهشت و بهره مندی از انواع نعمتهای عالی آن می شود اما مرحله پاداش آن است که مثلا اگر نماز انسان قبول نشود که به تبع آن سایر اعمال هم قبول نمی شود اما باز انسان بی بهره از انجام نماز و سایر اعمال نیست و طبیعتا پاداشی متناسب دریافت می کند که کمترین آن پاداش رفع عذاب است در حالیکه اگر از اساس نماز و روزه و زکات و سایر اعمال ترک می شد به خاطر این ترک واجبات , انسان گرفتار عذاب می شد .
❕بی شک کسی که واجباتش را انجام می دهد , عملش مصداق کار خوب و احسان و خودش هم مصداق محسن است و به مقتضای آیات قرآن بی اجر و پاداش نخواهد بود : " " فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِين " " خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند " _ " فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ " " هر كس به اندازه سنگينى ذرهاى كار نيك كند آن را مىبيند و هر كس بمقدار ذرهاى كار بد كند آن را خواهد ديد" ( یوسف 90 _ زلزله 7 _ 8 )
👌لذا در روایات ما آمده است که درست است که مثلا خداوند اعمال نیک افراد کفار را به خاطر بی ایمانی و عنادشان با حق و حقیقت نمی پذیرد و قبول نمی کند اما آنها را بی بهره و بی پاداش نیز نمی گذارد زیرا میان قبولی اعمال و دادن پاداش تفاوت است .
❕خداوند پاداش این کافران معاند اما نیکوکار را به صورت آسانی مرگ و جان دادن یا در امان بودن از آتش جهنم می دهد یعنی اگر چه به خاطر کفر و عناد جهنم می روند اما به خاطر نیکوکاری که داشتند , آتش جهنم آنان را نمی سوزاند و مثلا خداوند برایشان خانه ای در جهنم بنا می کند تا از آتش جهنم ایمن باشند و رزق و روزی آنان را نیز از مکانی غیر از جهنم تامین می کند : "مَا كَانَ مِنْ سُهُولَةٍ هُنَاكَ عَلَى الْكَافِرِ فَلِيُوَفَّى أَجْرَ حَسَنَاتِهِ فِي الدُّنْيَا " _ "فَلَمَّا أَنْ مَاتَ الْكَافِرُ بَنَى اللَّهُ لَهُ بَيْتاً فِي النَّارِ مِنْ طِينٍ وَ كَانَ يَقِيهِ حَرَّهَا وَ يَأْتِيهِ الرِّزْقُ مِنْ غَيْرِهَا "
📚عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص: 275 _ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص: 169
❕لذا در تفسیر نمونه می خوانیم :
" مساله" قبولى اعمال" مطلبى است، و پاداش مناسب داشتن مطلب ديگر، به همين جهت مشهور در ميان دانشمندان اسلام اين است كه مثلا نماز بدون حضور قلب و يا با ارتكاب بعضى از گناهان مانند غيبت، مقبول درگاه خدا نيست، با اينكه مىدانيم چنين نمازى شرعا صحيح است، و اطاعت فرمان خدا است و انجام وظيفه محسوب مىشود و مسلم است كه اطاعت فرمان خدا بدون پاداش نخواهد بود. بنابراين قبول عمل همان مرتبه عالى عمل است "
📚تفسير نمونه، ج10، ص: 317
#شیعه_پاسخ
@Rahnamye_Behesht