پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
5.58K subscribers
2.04K photos
214 videos
70 files
5.83K links
بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی !!!

🗯پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!!


طرح شبهه و سوال :

@poorseman

تمام کانالهای ما :

https://yek.link/ipasookh
Download Telegram
همراهی امام حسین با امام حسن علیهما السلام در نبرد با معاویه !

🤔#پرسش :

در زمان جنگ امام حسن با معاویه آیا امام حسین هم همراه ایشون حضور داشتن؟ اگر حضور نداشتن کجا بودند ؟


💠#پاسخ💠

👌امام حسین در زمان امامت امام حسن علیهما السلام کامل مطیع امر برادر بودند و صلحنامه امام حسن ع با معاویه را نیز مورد تایید قرار می دادند .

امام باقر عليه السلام فرمود :

"حسين در مجلسى كه حسن عليهما السلام حضور داشت، سخن نمى‏گفت، تا آن گاه كه حسن ع بر مى‏خاست. " إنَّ الحُسَينَ عليه السلام كانَ إذ حَضَرَ الحَسَنُ عليه السلام، لم يَنطِق في ذلِكَ المَجلِسِ حَتّى يَقومَ. "

📚الكافي: ج 1 ص 291 ح 6

در نقل دیگری آمده است که امام حسن علیه السلام خطاب به برخی اصحاب فرمود :

" من با صلح با معاويه، جز اين نخواستم كه كشتار را از شما دور كنم؛ زيرا ديدم كه يارانم در جنگ كردن، سست‏اند و از جهاد، شانه خالى مى‏كنند. به خدا سوگند، [با اين وضعيت‏] اگر با كوه‏ها و درختان هم به سوى معاويه مى‏رفتيم، جز واگذارى خلافت به او، چاره‏اى نبود.

راوی می گوید :

" سپس، از نزد حسن عليه السلام بيرون آمديم و نزد حسين عليه السلام رفتيم و پاسخ حسن عليه السلام را به او باز گفتيم. فرمود: « [برادرم‏] حسن، درست مى‏گويد. "

" ما أرَدتُ بِمُصالَحَتي مُعاوِيَةَ إلّا أن أدفَعَ عَنكُمُ القَتلَ؛ عِندَما رَأَيتُ مِن تَباطُؤِ أصحابي عَنِ الحَربِ ونُكولِهِم عَنِ القِتالِ، ووَاللّهِ لَئِن سِرنا إلَيهِ بِالجِبالِ وَالشّجرِ ما كانَ بُدٌّ مِن إفضاءِ هذَا الأَمرِ إلَيهِ. قالَ: ثُمَّ خَرَجنا مِن عِندِهِ، ودَخَلنا عَلَى الحُسَينِ عليه السلام، فَأَخبَرناهُ بِما رَدَّ عَلَينا، فَقالَ: صَدَقَ أبو مُحَمَّد "

📚الأخبار الطوال: ص 220

در زمان جنگ امام حسن ع با معاویه نیز امام حسین ع به همراه برادر مشغول ساماندهی و فرماندهی لشگر بودند , چنانچه که برخی مورخین می نویسند :

" حسين بن على عليه السلام پس از شهادت على عليه السلام در كنار برادر خويش، رهبر و پيشواى وقت، حسن بن على عليه السلام قرار گرفت، و هنگام حركت نيروهاى امام مجتبى عليه السلام به سمت شام، همراه آن حضرت در صحنۀ نظامى و پيشروى به سوى سپاه شام حضور داشت ( تاریخ طبری ج 5 ص 165 )

و هنگامى كه معاويه به امام حسن عليه السلام پيشنهاد صلح كرد، امام حسن، او و عبداللّٰه بن جعفر را فراخواند و دربارۀ اين پيشنهاد، با آن دو به گفت‌وگو پرداخت ( الکامل فی التاریخ ج 3 ص 405 )

و بالاخره پس از متاركۀ جنگ و انعقاد پيمان صلح، همراه برادرش به شهر مدينه بازگشت و همان‌جا اقامت گزيد. ( الاصابه ج 1 ص 333 )

📚سیره پیشوایان ص 163


#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir
حلیت طعام اهل کتاب برای مسلمین !!!

🤔#پرسش :

خوردن گوشت خوک و نوشیدن الکل در اسلام حلال است 

گوشت خوک و الکل در برخی ادیانِ به رغم قرآن، اهل کتاب(ادیانی که کتاب الهی دارند) حلال است . یعنی جزء طعامشان است . در اسلام ادعا شده که اینها را حرام کردند در حالی که آیه ی قرآن میگوید طعام اهل کتاب که الکل و گوشت خوک و . . . باشد بر مسلمانان حلال است :

"امروز چيزهاى پاكيزه بر شما حلال شده است. طعام اهل كتاب بر شما حلال است و طعام شما نيز بر آنها حلال است.... " ( مائده ٥ )

آیه می‌گوید طعام اهل كتاب بر شما حلال است و طعام شما نيز بر آنها حلال است،فلذا الکل و گوشت خوک که طعام اهل کتاب است،بر مسلمین حلال است ❗️❗️


💠#پاسخ💠

👌ما در قرآن کریم دو دسته آیات داریم . آیاتی که مطلق یا عام هستند و آیاتی که مقید یا خاص هستند . امیر مومنان علیه السلام در بیانی به این نکته اشاره کرده و می فرماید :

" او (پيامبر اسلام) كتاب پروردگار شما را در ميانتان به يادگار گذاشت در حالى كه حلال و حرام خدا و واجبات و مستحبّاتش را بيان كرده بود و همچنين ناسخ و منسوخ آن و مباح و ممنوع آن را روشن نمود، خاص و عام آن را توضيح داد و پندها و مثلهايش را روشن ساخت و مطلق و مقيّد آن را بيان كرد و محكم و متشابه آن را معيّن فرمود " " كتاب ربّكم فيكم: مبيّنا حلاله و حرامه و فرائضه و فضائله و ناسخه و منسوخه و رخصه و عزائمه و خاصّه و عامّه و عبره و امثاله و مرسله و محدوده و محكمه و متشابهه، مفسّرا مجمله و مبيّنا غوامضه‏ "

📚نهج البلاغه خطبه اول

شارحین کلام فوق می نویسند :

"منظور از خاص، آياتى است كه ظاهر آن عموميّت دارد ولى منظور از آن، مورد خاصّى است، مانند آيه ولايت: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»، سرپرست و ولىّ شما تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏اند همانها كه نماز را بر پا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند». ( مائده 55 ) و مى‏دانيم كه اين آيه، تنها يك مصداق بيشتر نداشت و آن امير مؤمنان على (ع) بود.
ولى عام، آياتى است كه عموميّت دارد و همگان را شامل مى‏شود مانند: «السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما»، دست مرد و زن دزد را ببريد»! ( مائده 36 ) ....

«مطلق» احكامى است كه بدون قيد و شرط بيان شده، مانند: «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ»، خداوند خريد و فروش را حلال كرده» ( بقره 275 ) و «مقيّد» حكمى است كه با قيد و شرطى بيان شده، مانند: «تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ»، تجارتى كه از روى رضايت شما بوده باشد». ( نساء 29 ) روشن است كه جمع ميان مطلق و مقيّد ايجاب مى‏كند كه مطلق را به وسيله مقيّد، تقييد كنيم و در مثال بالا تنها معامله‏اى را صحيح بدانيم كه مورد تراضى‏ طرفين باشد."

📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏1، ص: 242

👌و در مورد چرایی وجود آیات مطلق و عام و آیات مقید و خاص در قرآن نیز می نویسند :

" پاسخ سؤال مشابهى كه در مورد آيات عام و خاص يا مطلق و مقيد مطرح مى‏شود نيز روشن گرديد. زيرا جمع ميان عام و خاص از طريق تخصيص و همچنين جمع ميان مطلق و مقيد يك جمع شناخته شده عرفى است و هرگز تناقض محسوب نمى‏شود.

مثلًا اگر حكومتى در يك كشور اعلام كند كه صادرات مطلقاً آزاد است و سپس براى آن استثناهايى در نظر بگيرد؛ وجود اين استثناها دليل بر تضاد نيست مخصوصاً اگر اين كار به صورت يك سنّت و روش در آيد كه حكم عام را بگويند و سپس خاص و قيد آن را بياورند؛ بخصوص اين‏كه معمولًا حكمى بدون استثناء وجود ندارد. "

📚پيام قرآن، ج‏ 8، ص: 339

در آیه مورد اشکال معاند آمده است : " امروز چيزهاى پاكيزه براى شما حلال شد و (همچنين) طعام اهل كتاب براى شما حلال است و غذاى شما براى آنها حلال مى‏باشد " " الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُم‏ " ( مائده 5 )

مقصود از حلال بودن طعام اهل کتاب , مطلق طعام آنها نیست , چنانچه که در روایتی از ابی جارود آمده که می گوید :

"از امام صادق علیه السلام در باره آیه «وَطَعامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حِلٌّ لَّکُمْ» پرسیدم و فرمود: منظور غلّه‌ها و سبزیجات است. " "سألت أبا جعفر (عليه السلام) عن قول الله عز و جل: وَ طَعامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ، فقال (عليه السلام): «الحبوب و البقول». "

📚الکافی ج 6 ص 264


▫️ادامه 👇
معنای واژه تاسوعا و عاشوراء !!!!

🤔#پرسش :

روز تاسوعا و عاشورا به چه معناست ? چرا از این دو واژه فقط در محرم استفاده می شود !!!!!


💠#پاسخ💠

👌تاسوعا از تسع به معنای نهم بر نهمین روز از ماه محرم اطلاق می شود : " هو اليوم التَّاسِع من المحرّم "

📚النهاية في غريب الحديث و الأثر، ج‏1، ص: 189

❗️عاشوراء هم از عشر به معنای دهم بر دهمین روز از ماه محرم اطلاق می شود : "عاشُوراء: اليوم العاشِر من المحرم‏ "

📚كتاب العين، ج‏1، ص: 249

👌بنابراین تنها بر نهم و دهم ماه محرم اطلاق واژه تاسوعا و عاشوراء می شود نه بر نهم و دهم سایر ماهها .

❗️این واژه قبل از اسلام کاربرد نداشته است و پس از اسلام بر روز نهم و دهم ماه محرم اطلاق واژه تاسوعا و عاشوراء گشته است : " ابن الأثير، «هو اسم إسلامي» " ( نهاية ابن الأثير ج 3 ص 240 ) _ " ابن دريد: إنه اسم إسلامي لا يعرف في الجاهلية " ( الجمهرة في لغة العرب ج 4 ص 212. )

❗️در روایتی هم آمده است که امام صادق عليه السلام فرمود :

" «تاسوعا، روزى است كه حسين و يارانش كه خدا از ايشان، خشنود باد، در كربلا، محاصره شدند و سپاه شام، بر گِرد او جمع شدند و فرود آمدند. ابن مرجانه و عمر بن سعد، از وفور و فراوانىِ سپاهيان، شادمان شدند و در اين روز، حسين عليه السلام و يارانش را كه خدا از ايشان خشنود باد، ناتوان شمردند و يقين كردند كه كسى به يارى حسين عليه السلام نمى‏آيد و عراقيان، به او كمكى نمى‏دهند. پدرم فداى ناتوانْ شمرده شده غريب باد!»

❗️سپس فرمود: «امّا روز عاشورا، روزى است كه مصيبت حسين عليه السلام و بر خاك افتادن او ميان يارانش، پيش آمد و يارانش نيز برهنه، بر گِرد او بر زمين افتاده بودند. آيا در چنين روزى، روزه مى‏گيرند؟ به پروردگار خانه حرام سوگند كه هرگز، روا نيست!». " "سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ عليه السلام عَن صَومِ تاسوعا وعاشورا مِن شَهرِ المُحَرَّمِ؟
فَقالَ: تاسوعا يَومٌ حوصِرَ فيهِ الحُسَينُ عليه السلام و أصحابُهُ رَضِيَ اللّهُ عَنهُم بِكَربَلاءَ، وَاجتَمَعَ عَلَيهِ خَيلُ أهلِ الشّامِ و أناخوا عَلَيهِ، وفَرِحَ ابنُ مَرجانَةَ وعُمَرُ بنُ سَعدٍ بِتَوافُرِ الخَيلِ وكَثرَتِها، وَاستَضعَفوا فيهِ الحُسَينَ عليه السلام و أصحابَهُ رَضِيَ اللّهُ عَنهُم، و أيقَنوا أن لا يَأتِيَ الحُسَينَ عليه السلام ناصِرٌ ولا يُمِدُّهُ أهلُ العِراقِ، بِأَبِي المُستَضعَفُ الغَريبُ.
ثُمَّ قالَ: و أمّا يَومُ عاشورا فَيَومٌ اصيبَ فِيهِ الحُسَينُ عليه السلام صَريعا بَينَ أصحابِهِ، و أصحابُهُ صَرعى حَولَهُ عُراةً، أفَصَومٌ يَكونُ في ذلِكَ اليَومِ؟! كَلّا ورَبِّ البَيتِ الحَرام‏ "

📚الكافي: ج 4 ص 147 ح 7، بحار الأنوار: ج 45 ص 95 ح 40.




#پرسمان_اعتقادی
#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
https://ipasookh.ir
انا سلم لمن سالکم و حرب لمن حاربکم در منابع اهلسنت !!!!

🤔#پرسش :

ما در زیارت نامه های مختلف در مورد امام حسین یا سایر اهل بیت می خوانیم " انا سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم " آیا این تعبیر در منابع اهل سنت هم آمده است یا خیر ? ❗️❗️❗️


💠#پاسخ💠

👌در پاسخ پرسش فوق گفتنی است که در موارد متعددی علمای اهلسنت از زبان مبارک پیامبر گرامی اسلام نقل می کنند که ایشان می فرمودند که من در جنگ هستم با کسی که با اهل بیت من و امام حسین علیهم السلام در جنگ باشد و در صلح هستم با کسی که با اهل بیت من در صلح باشد .

ترمذی و ابن ماجه و حاکم نیشابوری و دیگران از علمای اهلسنت نقل می کنند که پيامبر گرامی به على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام فرمود: «من با هر كه با شما سر جنگ داشته باشد، سر جنگ دارم و با هر كه آشتى شما را در پيش گيرد، آشتى در پيش مى‏گيرم». " إنَّ رَسولَ‏ اللَّهِ صلى الله عليه و آله قالَ لِعَلِيٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَينِ عليهم السلام: أنَا حَربٌ لِمَن حارَبتُم، وسِلمٌ لِمَن سالَمتُم. "

📚سنن الترمذي: ج 5 ص 699 ح 3870، سنن ابن ماجة: ج 1 ص 52 ح 145 سنن ابن ماجة: ج 1 ص 52 ح 145 ، المستدرك على الصحيحين: ج 3 ص 161 ح 4714، كنز العمّال: ج 13 ص 640 ح 37618

ابن عساکر از زيد بن ارقم نقل میکند :

"پيامبر در بيمارى‏اى كه در آن، جان داد و از دنیا رفت , به على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام مهر ورزيد و فرمود: «من با هر كه با شما سر جنگ داشته باشد، سر جنگ دارم و با هر كه آشتى شما را در پيش گيرد، آشتى در پيش مى‏گيرم». " حَنا رَسولُ اللَّهِ في مَرَضِهِ الَّذي قُبِضَ فيهِ عَلى‏ عَلِيٍّ وفاطِمَةَ وحَسَنٍ وحُسَينٍ عليهم السلام، فَقالَ: أنَا حَربٌ لِمَن حارَبَكُم، وسِلمٌ لِمَن سالَمَكُم. "

📚تاريخ دمشق: ج 14 ص 157 ح 3481

در نقل دیگر آمده است که ابوهریره می گوید :
" پيامبر به على و حسن و حسين و فاطمه عليهم السلام نگريست و فرمود: «من با هر كه با شما سر جنگ داشته باشد، سر جنگ دارم و با هر كه آشتى شما را در پيش گيرد، آشتى در پيش مى‏گيرم». " نَظَرَ النَّبِيُّ إلى‏ عَلِيٍّ وحَسَنٍ وحُسَينٍ و فاطِمَةَ عليهم السلام"

📚مسند ابن حنبل: ج 3 ص 446 ح 9704، المستدرك على الصحيحين: ج 3 ص 161 ح 4713، المعجم الكبير: ج 3 ص 40 ح 2621، كنز العمّال: ج 12 ص 97 ح 34164

ابن ابی الحدید نقل می کند که زید بن ارقم می گوید :

" در خدمت پيامبر خدا بوديم. به ايشان در اتاقِ خود وحى مى‏شد و ما منتظر او بوديم، تا اين كه گرما شدّت گرفت. على بن ابى طالب به همراه فاطمه و حسن و حسين آمدند و در سايه ديوارى به انتظار پيامبر نشستند. چون پيامبر بيرون آمد، آنها را ديد و به سوى آنها رفت، در حالى كه ما در جاى خود ايستاده بوديم. سپس پيامبر به سوى ما آمد، در حالى كه با جامه‏اش بر سر آنها سايه انداخته بود. يك سرِ جامه را پيامبر و سرِ ديگر آن را على عليه السلام گرفته بود و پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏فرمود: «خدايا! من آنها را دوست دارم. پس آنها را دوست بدار. خدايا! من با هر كه با آنها آشتى در پيش گيرد، آشتى در پيش مى‏گيرم و با هر كه با آنها سرِ جنگ داشته باشد، سرِ جنگ دارم». پيامبر اين سخن را سه بار تكرار نمود. " " كُنّا مَعَ رَسولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله وهُوَ فِي الحُجرَةِ يوحى‏ إلَيهِ ونَحنُ نَنتَظِرُهُ، حَتَّى اشتَدَّ الحَرُّ، فَجاءَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ ومَعَهُ فاطِمَةُ وحَسَنٌ وحُسَينٌ عليهم السلام؛ فَقَعَدوا في ظِلِّ حائِطٍ يَنتَظِرونَهُ، فَلَمّا خَرَجَ رَسولُ اللَّهِ رَآهُم فَأَتاهُم، ووَقَفنا نَحنُ مَكانَنا، ثُمَّ جاءَ إلَينا وهُوَ يُظِلُّهُم بِثَوبِهِ، مُمسِكاً بِطَرَفِ الثَّوبِ، وعَلِيٌّ مُمسِكٌ بِطَرَفِهِ الآخَرِ وهُوَ يَقولُ: «اللَّهُمَّ إنّي احِبُّهُم فَأَحِبَّهُم، اللَّهُمَّ إنّي سِلمٌ لِمَن سالَمَهُم، وحَربٌ لِمَن حارَبَهُم»، فَقالَ ذلِكَ ثَلاثَ مَرّات‏ "

📚شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد: ج 3 ص 207

روایات فوق که به صورت متعدد در منابع عامه آمده است بر اهلسنت لازم می کند که از مسببین جنگهای جمل و صفین بر علیه امیر مومنان علیه السلام بیزاری جویند و همینطور در مراسم عزاداری امام حسین ع در ایام محرم و اربعین حاضر شوند تا به صورت عملی نشان دهند که به سخن و سنت پیامبر اسلام عمل می کنند و با کسانی که با اهل بیت پیامبر جنگیدند در جنگ و حرب هستند و از آنان بیزاری می جویند .


#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir
کمتر آمدن اموال میت از سهم تعیین شده وراث !!!!

🤔#پرسش :

علیم مطلق در محاسبه ی جمع کسر عاجز است ?

در آیات ۱۱و۱۲ نساء در باب تقسیم ارث ما شاهد جمعِ کسرِ ۲۷/۲۴ هستیم،یعنی مثلا اگر اموال متوفی ۲۴ میلیون باشد،وی باید ۲۷میلیون از آن را ارث بدهد !

۱-اگر مرد بمیرد،پدر و مادر او هر کدام یک ششم(یعنی هردو باهم دوششم) از اموال وی ارث می‌برند .

كُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ :
براى هر يك از پدر و مادر وى [=متوفى] يك ششم از ماترك [مقرر شده] است اين در صورتى است كه [متوفى] فرزندى داشته باشد(آیه ۱۱نساء)

۲-یک هشتم ارث‌ نیز‌ متعلق به همسر متوفی است .

فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ :
اگر فرزندى داشته باشيد يك هشتم براى ميراث شما از ايشان[همسرانتان]خواهد بود(۱۲النساء)

۳-دو سوم نیز فرزندان(اگر همه دختر و بیش از دو نفر باشند) ارث می‌برند . ‌

فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ :
اگر دختر از دو تن بيشتر باشند سهم آنان دو سوم ماترك است(۱۱نساء)

«۲/۶+۱/۸+۲/۳=۲۷/۲۴ !! »
یعنی ۱۰۸٪ دارایی !!

حال آن متوفی از زیر خاک چگونه بدهی اموال خود را به وراث طلبکار بدهد ؟!


💠#پاسخ💠

❗️نخست باید توجه داشت که قرآن کتاب کلیات است و شرح و تفسیر و بیان جزئیاتش وظیفه سنت یعنی پیامبر گرامی و اهلبیت ایشان علیهم السلام می باشد , چنانچه که در خود قرآن به این نکته تصریح شده و خداوند می فرماید :

" أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ » « ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها تبيين كنى، شايد انديشه كنند. ( نحل 44 )

و می فرماید ؛

« وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ » « ما قرآن را بر تو نازل نكرديم مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف دارند براى آنها تبيين كنى و مايه هدايت و رحمت است براى گروهى كه ايمان دارند. » ( نحل 64 )

بر این اساس خداوند در آیات 11 و 12 از سوره مبارکه نساء در مورد میزان سهم الارث می فرماید :

" خداوند به شما در باره فرزندانتان سفارش ميكند كه (از ميراث) براى پسر به اندازه سهم دو دختر باشد و اگر فرزندان شما (دو دختر و) بيش از دو دختر بوده باشد دو سوم ميراث از آن آنها است و اگر يكى بوده باشد نيمى (از ميراث) از آن او است، و براى پدر و مادر او (كسى كه از دنيا رفته) هر كدام يك ششم ميراث است اگر فرزندى داشته باشد و اگر فرزندى نداشته باشد و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند براى مادر او يك سوم است و اگر او برادرانى داشته باشد مادرش يك ششم ميبرد (و پنج ششم باقيمانده براى پدر است) (همه اينها) بعد از انجام وصيتى است كه او كرده است و بعد از اداى دين است- شما نمى‏دانيد پدران و مادران و فرزندانتان كداميك براى شما سودمندترند- اين فريضه الهى است و خداوند دانا و حكيم است.

و براى شما نصف ميراث زنانتان است اگر آنها فرزندى نداشته باشند و اگر فرزندى براى آنها باشد يك چهارم از آن شماست پس از انجام وصيتى كه كرده‏اند و اداى دين (آنها)، و براى زنان شما يك چهارم ميراث شما است اگر فرزندى نداشته باشيد و اگر براى شما فرزندى باشد يك هشتم از آن آنها است، بعد از انجام وصيتى كه كرده‏ايد و اداى دين، و اگر مردى بوده باشد كه كلاله (خواهر يا برادر) از او ارث مى‏برد يا زنى كه برادر يا خواهرى دارد سهم هر كدام يك ششم است (اگر برادران و خواهران مادرى باشند) و اگر بيش از يك نفر باشند آنها شريك در يك سوم هستند پس از انجام وصيتى كه شده و اداى دين، بشرط آنكه (از طريق وصيت و اقرار به دين) به آنها ضرر نزند اين سفارش خدا است و خدا دانا و حليم است. "



در آیات فوق و در بیان سهم وارثان بعضى وارثان سهم ثابتى از نظر" حد اقل" و" حد اكثر" براى آنها ذكر شده، مانند سهم شوهر و زن و پدر و مادر ولى بعضى ديگر چنين نيستند، مانند" دو خواهر" و" دو دختر" .

از سوی دیگر سهام ارث به شكلى كه در آيات گذشته بيان شد گاهى از مجموع مال كمتر، و گاهى بيشتر است.

در روایات اسلامی که شرح و تفسیر آیات قرآن است تصریح شده است که در هنگامی که سهام ارث از مجموع مال بیشتر باشد و مال کمتر می آید , هميشه كمبود و كسرى بايد به آنهایی بخورد كه در قرآن حد اقل و حد اكثر سهم آنها مشخص نشده يعنى سهمشان قابل تغيير و در نوسان است :

📚وسائل الشیعه ج 26 ص 76 باب 7 " بَابُ كَيْفِيَّةِ إِلْقَاءِ الْعَوْلِ وَ مَنْ يَدْخُلُ عَلَيْهِ النَّقْصُ وَ جُمْلَةٍ مِنْ أَحْكَامِ الْفَرَائِض‏ "


▪️ادامه 👇
پاسخی به وهابی در مورد تبرک جستن !!!!

🤔#پرسش :

معرفی تفریحات سالم : شکم چسبانک

فَقُلْتُ لَهُ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُلْصِقَ بَطْنِي بِبَطْنِكَ فَقَالَ هَاهُنَا يَا أَبَا إِسْمَاعِيلَ وَ كَشَفَ عَنْ بَطْنِهِ ...

ابراهيم بن ابو بلاد گويد: به حضور امام جواد عليه السّلام شرف‌ياب شدم و عرض كردم: مى‌خواهم كه شكم خود را به شكم شما بچسبانم. فرمود: بيا اين‌جا اى ابو اسماعيل!
و شكم خود را گشود و من نيز شكم خود را برهنه نمودم و شكم خود را به شكم حضرت عليه السّلام چسباندم.

📚الکافي  ,  جلد۶  ,  صفحه۴۱۶❗️


💠#پاسخ 💠

▫️1 _ روایت مورد استناد وهابی سندا ضعیف است . علامه مجلسی در مورد روایت می گوید بر اساس مشهور این روایت ضعیف است . " ضعیف علی المشهور "

📚مرآه العقول ج 22 ص 278

▫️2 _ از ضعف سندی روایت مذکور هم چشم بپوشیم باز هم گفتنی است که روایت مذکور می تواند اشاره به تبرک جستن برای استشفاء باشد . یعنی راوی برای برطرف کردن مشکل شکم خود به امام جواد علیه السلام استشفاء و تبرک کرده است , چنانچه که شبیه همین جریان در مورد جابر بن عبدالله انصاری و امام باقر علیه السلام نقل شده است که جابر شکم خود را به شکم امام باقر علیه السلام رساند .

حدیث شناسان جریان مذکور را از باب تبرک معرفی کرده اند : " عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ)، قَالَ: دَخَلَ عَلَيَّ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ الله وَ أَنَا فِي الْكُتَّابِ، فَقَالَ: اكْشِفْ عَنْ بَطْنِكَ. قَالَ: فَكَشَفْتُ لَهُ، فَأَلْصَقَ بَطْنَهُ بِبَطْنِي، وَ قَالَ: امَرَنِي رَسُولُ الله (صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ آلِهِ) أَنْ أُقْرِئَكَ السَّلَامَ. "

📚امالی طوسی ص 636 _ التبرک , احمدی میانجی , ص 272

در مورد مشروعیت تبرک جستن به اولیاء الهی با استناد به آیات قرآن و روایات اهلسنت , در ذیل توضیحات خوبی داده ایم :

🌐https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/15431


▫️3 _ شبیه روایت مورد اشکال وهابی در روایات متعددی از اهلسنت آمده است که می خوانیم پیامبر در موارد متعددی به قصد تبرک و استشفاء شکم برخی صحابه را مسح می نمود  :

" قال سعد  اشتكيت شكوى لي بمكة، فدخل عليّ رسول الله صلى الله عليه و آله يعودني، قال: فوضع يده على‏ جبهته فمسح وجهي و صدري و بطني و قال: اللهم  اشف سعداً و أتم له هجرته. فما زلت يخيّل إليّ بأنّي أجد برد يده على‏ كبدي حتّى الساعة "

📚مسند احمد ج 1 ص 171 _ السنن الکبری نسائی ج 4 ص 68 _ تاریخ مدینه دمشق ج 20 ص 336 _ البدایه و النهایه ج 8 ص 81

" عن ابن الطفيل: دخلت يوماً على‏ رسول الله صلى الله عليه و آله و عندهم قدر تفور لحماً فأعجبني شحمه، فأخذتها فازدرتها فاشتكيت عليها سنة، ثمّ إنّي ذكرتها لرسول اللَّه صلى الله عليه و آله فقال: إنّه كان فيها نفس سبعة أناس فمسح بطني فألقيتها خضراء فوالذي بعثه بالحقّ ما اشتكيت بطني حتّى الساعة "

📚المعجم الکبیر ج 4 ص 282 _ مجمع الزوائد ج 4 ص 173 _ کنزالعمال ج 10 ص 105

▫️4 _ فراتر از تبرک به شکم , بر اساس روایات اهلسنت صحابه پیامبر به خون جراحتی یا حجامت شده پیامبر تبرک کرده و خون را می خوردند و پیامبر هم به فرد خورنده خون می فرمود به خاطر این عملکرد دیگر درد و بیماری و فقر و نیازمندی به سراغ تو نمی آید و هرکس می خواهد به کسی نگاه کند که خون من با خونش آمیخته شده است به آن فردی نگاه کند که خون من را خورده است !!!! و به فردی که خونش را خورده بود می فرمود آتش جهنم بر تو حرام شد !!!

" اصيب وجه رسول الله  فاستقبله مالك بن سنان يعني أباه فمسح الدم عن رسول الله ثم ازدرده فقال رسول الله من أحب أن ينظر إلى من خالط دمي دمه فلينظر إلى مالك بن سنان "

📚اسد الغابه ج 4 ص 281 _ المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 563 _ المعجم الکبیر طبرانی ج 6 ص 34 _ مجمع الزوائد ج 6 ص 114 _ کنزالعمال ج 11 ص 747

" حجمت رسول الله و أعطاني ديناراً و شربت دمه، فقال رسول الله صلى الله عليه و آله: أشربت؟ قلت: نعم، قال: و ما حملك على‏ ذلك؟ قلت: أتبرّك به، فقال: أخذت أماناً من الأوجاع و الأسقام و الفقر و الفاقة، و الله ما تمسك النار أبداً "

📚التبرک ص 65 به نقل از السیره الحلبیه ج 2 ص 248

" حجم النبي صلى الله عليه وسلم غلام لبعض قريش فلما فرغ من حجامته اخذ الدم فذهب به من وراء الحائط فنظر يمينا وشمالا فلم ير أحدا تحسا دمه حتى فرغ ثم اقبل فنظر النبي صلى الله عليه وسلم في وجهه فقال ويحك ما صنعت بالدم قلت غيبته من وراء الحائط قال أين غيبته قلت يا رسول الله نفست على دمك ان أهريق في الأرض فهو في بطني قال اذهب فقد أحرزت نفسك من النار "

📚العلل المتناهیه ج 1 ص 186 _ البدر المنیر ج 1 ص 473 _ الخصائص الکبری سیوطی ج 2 ص 440



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
عقیده به بداء در روایات اهلسنت !!!

🤔#پرسش :

نخستین کسی‌که عقیده‌ی کفری «بداء» را پایه‌گذاری کرد !!!

عَنْ أَبِي عَبْدِ الله قَالَ : إِنَّ عَبْدَ الْمُطَّلِبِ أَوَّلُ مَنْ قَالَ بِالْبَدَاءِ يُبْعَثُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أُمَّةً وَحْدَهُ عَلَيْهِ بَهَاءُ الْمُلُوكِ وَ سِيمَاءُ الْأَنْبِيَاءِ.

مقرن می‌گوید : امام صادق گفت : نخستین کسی که قائل به «بَداء» شد، عبدالمطلب بود. ( اصول کافی ٤٤٧/١ )

شیعه گمان می‌کند که عقیده‌ی «بداء» توسط انبیا پایه‌گذاری شده. تا جایی‌که از امام صادق روایت می‌کنند : «تک‌تک انبیا، قائل به بداء بوده‌‌اند»!! [توحید شیخ صدوق /ص٣٣٣]

درحالی که روایت فوق، تصریح می‌کند که این عقیده‌ی کفری، در زمان فترت [زمانی که هیچ پیامبری از جانب خدا نبوده] برای نخستین بار، جَعل شده است.


💠#پاسخ💠

خداوند در قرآن خطاب به پیامبر گرامی اسلام می فرماید :

"بگو: نماز و تمام عبادات من و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند پروردگار جهانيان است - شريكى براى او نيست، و به همين دستور يافته‏ام، و من نخستين مسلمانم " " قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ _ لا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ " ( انعام 162 و 163 )

بر اساس آیات فوق پیامبر گرامی اولین مسلمان است , در حالی که قرآن انبیاء گذشته را هم به عنوان مسلمان یعنی تسلیم اوامر الهی معرفی می کند و مثلا درباره  نوح ع می خوانیم : وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ" مامورم كه از مسلمانان باشم" (يونس- 72) و درباره ابراهيم خليل ع و فرزندش اسماعيل نيز مى‏خوانيم: رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ:" خداوندا ما را براى خودت مسلمان قرار ده" (بقره- 128) و درباره يوسف ع آمده است توفنى مسلما:" مرا مسلمان بميران" (يوسف- 101) و همچنين پيامبران ديگر.

مفسر بزرگ اهلسنت یعنی ابن کثیر تصریح می کند که مقصود از آیه ای که پیامبر گرامی را اول مسلمان معرفی می کند , منظور اول مسلمان از این امت است و الا پیامبران امت های گذشته هم مسلمان و تسلیم اوامر الهی بوده و خداوند را عبادت می کرده اند :

"قوله عز و جل وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ قال قتادة: أي من هذه الأمة، و هو كما قال فإن جميع الأنبياء قبله كلهم كانت دعوتهم إلى الإسلام، و أصله عبادة الله وحده لا شريك له "

📚تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج‏3، ص: 343


بر همین اساس در روایت مورد استناد وهابی هم اگر حضرت عبد المطلب علیه السلام به عنوان اول قائل به عقیده بداء معرفی شده مقصود از آن یعنی ایشان اول فرد از فرزندان اسماعیل ع در مکه بوده است که این عقیده را داشته یا اول فرد از غیر انبیاء بوده که این عقیده را داشته است : " " أول من قال بالبداء" أي من قومه بني إسماعيل أو من غير الأنبياء "

📚مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏5، ص: 237

👌اساسا همه انبیاء گذشته از اقرار کنندگان به عقیده بداء بوده اند : "سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ الله ع يَقُولُ مَا تَنَبَّأَ نَبِيٌّ قَطُّ حَتَّى يُقِرَّ لِلَّهِ بِخَمْسِ خِصَالٍ بِالْبَدَاء ... "

📚الکافی ج 1 ص 148

عقیده به بداء اشاره به تقدیرات مشروطی خداوند دارد .

مثلاً گاهى مقدر است كه فلانى در روز معين بميرد ولى بر اثر دادن صدقه، بلا از او برطرف مى‌شود. البته تقدير اول نيز از روز نخست مقيد به اين بوده كه صدقه ندهد و لذا با دادن صدقه، سرنوشت او دگرگون شده و هرگز نبايد تصور كرد كه هر نوع دگرگونى در آفرينش مايۀ تغيير در علم ربوبى است. واقعيت «بدا» كه شيعه بدان عقيده راسخ دارد اين است كه سرنوشت‌ها به اذن خداوند متعال، قابل دگرگونى است، سرنوشت بد با عمل صالح، عوض مى‌شود همچنين سرنوشت خوب با كردار زشت دگرگون مى‌گردد.

📚فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی ج 6 ص 45

خداوند نیز از ابتدا به همه تقدیرات افراد بشر علم داشته است و چنین نیست که عقیده به بداء مستلزم نسبت دادن جهل به خداوند باشد .

👌امام صادق ع فرمود ؛

«  كسى كه گمان كند براى خدا چيزى امروز آشكار مى‏ شود كه ديروز نمى ‏دانست از او تنفر و بيزارى بجوئيد »

"عَنْ أَبِي عَبْدِ الله الصَّادِقِ ع قَالَ: مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ يَبْدُو لَهُ فِي شَيْ‏ءٍ الْيَوْمَ لَمْ يَعْلَمْهُ أَمْسِ فَابْرَءُوا مِنْهُ .. "

📚کمال الدین ج 1 ص 70

و فرمود ؛

« برای خدا هیچ بدائی حاصل نمی شود ، مگر آنکه از قبل نسبت به آن ، علم و آگاهی دارد » "عَنْ أَبِي عَبْدِ الله ع قَالَ: مَا بَدَا لِله فِي شَيْ‏ءٍ إِلَّا كَانَ فِي عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ يَبْدُوَ لَهُ. "

📚الکافی ج 1 ص 148


👌در ذیل در مورد عقیده به بداء و معنای آن و مستندات قرآنی و تاریخی آن بحث خوبی داشته ایم :

https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/3602



▫️ادامه 👇
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Photo
مشروعیت نگاه به بدن زن در جلسه خواستگاری بر اساس فقه اهلسنت !!!

🤔#پرسش :


جواز نگاه به بدن نامحرم در فقه اهل بیت !!!

شیخ صدوق مینویسد:

أَبِي (رحمه الله) عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ الله عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) الرَّجُلُ يُرِيدُ أَنْ يَتَزَوَّجَ الْمَرْأَةَ يَجُوزُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَيْهَا قَالَ نَعَمْ وَ تَرْفُقُ لَهُ الثِّيَابَ لِأَنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَشْتَرِيَهَا بِأَغْلَى ثَمَنٍ ❗️❗️


💠#پاسخ💠

👌ما در ذیل در مورد جواز نگاه کردن انسان به زنی که قصد ازدواج با او را دارد در جلسه خواستگاری و فلسفه این حکم توضیحات کافی را داده ایم :


https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/6371
https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/9108


حکم مذکور در روایات و فتاوای بزرگان اهلسنت هم آمده است که متاسفانه وهابیون بیسواد فضای مجازی از این حکم و روایات اهلسنت بی اطلاع هستند و به شیعه در مورد حکم مذکور اعتراض می کنند .

در صحاح سته و غیر آن از پیامبر گرامی اسلام نقل شده است که فرمود :

" وقتی یکی از شما از زنی خواستگاری می کند , اگر امکانش بود می تواند به هر جا از بدن آن زن که انگیزه را برای ازدواج با او فراهم می کند نگاه کند " " قَالَ رَسُولُ الله صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: «إِذَا خَطَبَ أَحَدُكُمْ الْمَرْأَةَ، فَإِنْ اسْتَطَاعَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى مَا يَدْعُوهُ إِلَى نِكَاحِهَا فَلْيَفْعَلْ "

📚سنن ابی داود ج 1 ص 462 _ مسند احمد ج 3 ص 334 _ المستدرک علی الصحیحین ج 2 ص 165

باز نقل می کنند که پیامبر گرامی فرمود :

" به زنی که از او خواستگاری می کنی نگاه کن زیرا سبب مودت و محبت بین شما می شود " " فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: «انْظُرْ إِلَيْهَا؛ فَإِنَّهُ أَحْرَى أَنْ يُؤْدَمَ بَيْنَكُمَا». "

📚سنن ترمذی ج 2 ص 275 _ فتح الباری ج 9 ص 156 _ نیل الاوطار ج 6 ص 239 _ عمده القاری ج 20 ص 119

در نقل دیگر آمده است که فردی بدون آنکه به بدن زنی که از او خواستگاری کرده بود نگاه نکرده بود , پیامبر به او امر فرمود که برود و قبل ازدواج به بدن آن زن نگاه کند : " . فَقَالَ لَهُ رَسُولُ الله صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ «أَنَظَرْتَ إِلَيْهَا؟» قَالَ: لَا. قَالَ «فَاذْهَبْ فَانْظُرْ إِلَيْهَا. "

📚صحیح مسلم ج 4 ص 142 _السنن الکبری بیهقی ج 7 ص 84

در نقل دیگر پیامبر گرامی فرمود :

" اگر خداوند در قلب انسان اراده خواستگاری از زنی را قرار داد , اشکالی ندارد که به بدن آن زن نگاه کند " " إذا قذف الله في قلب عبد نكاح امرأة فلا بأس ان يتأمل خلقها "

📚المعجم الاوسط طبرانی ج 3 ص 376 _ کنزالعمال ج 16 ص 298

علمای اهلسنت استدلال کرده اند که می توان به همه بدن زن مورد خواستگاری نگاه کرد ( به غیر از عورت ) زیرا این روایات مطلق نگاه کردن را اجازه داده است , لذا عمر بن خطاب ساق پای دختری که قصد ازدواج با او را داشت برهنه کرد تا به آن نگاه کند : " الأحاديث لم تعين مواضع النظر ، بل أطلقت لينظر إلى ما يحصل له المقصود بالنظر إليه  والدليل على ذلك ما رواه عبد الرزاق وسعيد بن منصور : أن عمر خطب ... فكشف عن ساقها "

📚فقه السنه , شیخ سید سابق , ج 2 ص 29



در کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه که فتاوای مذاهب چهارگانه اهلسنت را در بر دارد , تصریح شده است که نگاه کردن به بدن زن مورد خواستگاری مستحب است : " كذا يندب أن ينظر إلى زوجة قبل العقد بشرط أن يعلم أنه يجاب في زواجها "

📚الفقه علی المذاهب الاربعه ج 4 ص 20


مفسر بزرگ اهلسنت یعنی قرطبی نیز می نویسد که جواز نگاه کردن به زن مورد خواستگاری , فتوای جمهور فقهای اهلسنت و مالک و شافعی و ... است به خاطر وجود احادیث صحیح در این موضوع  و شافعی و احمد گفته اند که این جواز ثابت است چه آن زن راضی باشد و خودش را برای نگاه کردن عرضه کند و چه راضی نباشد و انسان به صورت پنهانی به بدن او نگاه کند . قرطبی در ادامه از بزرگان اهلسنت نقل می کنند که آنها اجازه داده اند که به مواضع مختلف بدن زن (جز عورت ) نگاه شود "

"بهذا قال جمهور الفقهاء مالك و- الشافعي و- الكوفيون و- غيرهم واهل الظاهر. وقد كره ذلك قوم لا مبالاة بقولهم، للأحاديث الصحيحة ... قال الشافعي و- أحمد: بإذنها و- بغير إذنها إذا كانت مستترة. و- قال الأوزاعي: ينظر إليها و- يجتهد و- ينظر مواضع اللحم منها. قال داود: ينظر إلى سائر جسدها، تمسكا بظاهر اللفظ. و- أصول الشريعة ترد عليه في تحريم الاطلاع على العورة. "

📚الجامع لاحکام القرآن ج 14 ص 222



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Photo
پاسخی به شایان مصلح در مورد مهاجرت ورزشکاران !!!

🤔#پرسش :

شایان مصلح در کانال خود نوشت :

مجری تی وی میگه کشور هتل نیست که اتاقش بد بود عوضش کنی  . باشه

ولی خدا توی قرآن درباره مهاجرت آیه آورده و اتفاقا جایگاهت رو جهنم میدونه اگر اوضاعت بد(تعاریف خاص خودش)باشه و مهاجرت نکنی!

با آرزوی موفقیت برای ناهید کیانی و کیمیا علیزاده و تمام ورزشکاران ایرانی که مهاجرت کردن ❗️❗️


💠#پاسخ💠

متاسفانه شایان مصلح که گمان کرده با خواندن دو کتاب دینی کارشناس شده با بیان فوق نشان داد که از آیات و روایات و احکام اسلام هیچ فهمی ندارد , زیرا هجرتی که در قرآن به آن اشاره و تاکید شده , هجرت به سوی دار الایمان و دار الاسلام است .

👌یعنی اگر انسان در مکانی است که نمی تواند به تکالیف دینی اش عمل کند , موظف است به مکانی ایمانی و اسلامی هجرت کند تا بتواند آزادانه فرائض دینی اش را انجام دهد , لذا در تعبیر خداوند هجرت کردن  با تعبیر هجرت به سوی خدا و رسول آمده و می فرماید :

"و كسى كه در راه خدا هجرت كند نقاط امن فراوان و گسترده‏اى در زمين مى‏يابد، و كسى كه از خانه‏اش به عنوان مهاجرت به سوى خدا و پيامبر او بيرون رود سپس مرگش فرا رسد پاداش او بر خدا است و خداوند آمرزنده و مهربان است. " " وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً " ( نساء 100 )

یا در آیه دیگر فرمود :

" اى بندگان من كه ايمان آورده‏ايد زمين من وسيع است تنها مرا بپرستيد (و تسليم در برابر فشارهاى دشمنان نشويد). " " يا عِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي واسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُون‏ " ( سوره عنکبوت آیه 56 )

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه فوق فرمود :

" هرگاه در سرزمينى كه تو در آن به سر مى‏برى خداوند نافرمانى شد، از آنجا به جاى ديگر كوچ كن. " الإمامُ الصّادقُ عليه السلام- في قولِهِ تعالى‏: «يا عِبادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي " إذا عُصِيَ الله في أرضٍ أنتَ فيها فاخرُجْ مِنها إلى‏ غَيرِها. "

📚مجمع البیان ج 8 ص 455

در تفسیر نمونه در مورد آیه فوق می خوانیم :

" بديهى است اين يك قانون اختصاصى مربوط به مؤمنان مكه نيست، و شان نزول هرگز مفهوم وسيع و گسترده آيه را كه هماهنگ با ديگر آيات قرآن است محدود نمى‏كند، به اين ترتيب در هر عصر و زمان، و در هر محيط و مكان، آزادى بطور كامل از مسلمانان سلب شود و ماندن در آنجا نتيجه‏اى جز ذلت و زبونى و دور ماندن از برنامه‏هاى الهى نداشته باشد وظيفه مسلمانان مهاجرت است به مناطقى كه بتوانند آزادى مطلق يا آزادى نسبى را به دست آورند.

به تعبير ديگر: هدف آفرينش انسان بندگى خدا است، همان بندگى كه رمز آزادگى و سرفرازى و پيروزى انسان در همه جبهه‏ها است، و در جمله" فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ" به آن اشاره شده، و در آيه 56 سوره ذاريات وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ نيز آمده است.

هر گاه اين هدف اساسى و نهايى زير پا بماند راهى جز هجرت نيست، زمين خدا وسيع است، و بايد به نقطه ديگرى قدم نهاد، و هرگز در چنين مواردى اسير مفاهيمى همچون قبيله و قوم، وطن، و خانه و كاشانه نشد و تن به ذلت و اسارت در نداد كه احترام اين امور تا زمانى است كه هدف اصلى به مخاطره نيفتد. "

📚تفسير نمونه، ج‏ 16، ص: 327

بنابراین هجرتی که قرآن بر آن تاکید دارد , هجرت برای انجام فرائض و تکالیف دینی است , لذا در آیات متعددی هجرت با قید " فی سبیل الله " بیان شده است , یعنی هجرت باید در راه خداوند و برای عمل به تکالیف دینی باشد : 

📚سوره بقره آیه 218 _ سوره آل عمران آیه 195 _ سوره انفال آیه 72 _ 74 _ سوره توبه آیه 20 _ سوره نحل آیه 41 _ سوره حج آیه 58 _ سوره نور آیه 22

لذا پیامبر گرامی اسلام فرمود :

" هركس براى دين خود از سرزمينى به سرزمينى ديگر، ولو به اندازه يك وجب زمين باشد، بگريزد، سزاوار بهشت باشد و همدم ابراهيم و محمّد است. " "مَن فَرَّ بدِينِهِ مِن أرضٍ إلى‏ أرضٍ وإن كانَ شِبراً مِن الأرضِ، استَوجَبَ الجَنّةَ وكانَ رَفيقَ إبراهيمَ ومحمّدٍ."

📚بحار الانوار ج 19 ص 31


▫️ادامه 👇
آیا جهان واقعیت دارد یا خواب و خیال است ?

🤔#پرسش :

فکر اینکه آیا هرچیزی که ما درک میکنم واقعیه و وجود داره یاخیر ( کلافه ام کرده ) . مثلا الان من دارم صحبت میکنم این حرف زدنه واقعیه یانه توهمه . یا اینکه من دارم یک کاری انجام میدم این واقعیه یانه . موزیک رو میشنوم. فکرم میگه این شنیدن موزیک درسته یانه.. میتونم به حواس خودم اعتماد کنم یانه؟ فکر اینکه من یه دریا میبینم درسته این دیدن یانه . فکر اینکه من الان مینویسم درسته یا نه . فکر اینکه دست میزنم به جایی درسته یانه. اینکه به این چیزا فکر میکنم درسته یانه . فکر کردنم واقعیه یا نه . من حس میکنم ولی از قطعی بودن و درست بودنشون نگرانی دارم ❗️❗️❗️


💠#پاسخ💠

گروهی به نام سفسطه گرایان و سوفسطائیان , اساسا وجود حقیقت را انکار می کنند و معتقدند هیچ چیز در جهان وجود ندارد .

👌ابن سینا در پاسخ این افراد پاسخی می دهد که خلاصه آن چنین است :

" از آنان می پرسیم که همین انکار خویش را درست می دانید یا نادرست . روشن است که در هر دو صورت به یک حقیقت بیرونی اعتراف کرده اند و انکار مطلق خود راشکسته اند . اما اگر بگویند در همین اعتقاد خودمان هم شک داریم باز می پرسیم آیا به همین شک داشتن خودتان باور دارید ? اگر شک داشتن خود را بپذیرند که در آن صورت به یک واقعیت اعتراف کرده اند ( و دیگر نمی توانند منکر واقعیت داشتن اشیاء شوند ) و اگر بگویند که حتی همین شک را هم نمی دانیم و اساسا ما هیچ چیز نمی فهمیم در این صورت دیگر بحث کردن با آنان بی فایده است .

این گروه یا از روی لجاجت چنین سخنانی را بر زبان جاری می کنند که با بحث و گفتگو نمی توان راه به جایی برد یا حقیقتا به بیماری سفسطه دچار شده اند که در آن صورت باید به طور عملی به درمان آنان پرداخت .

👈برای نمونه با وارد کردن درد به آنان می توان نشان داد که آنان بین درد و بی دردی فرق می گذارند یا به آنان امر کرد که وارد آتش شوند تا فرق بین آتش و غیر آتش را متوجه شوند و به تفاوت واقعیت آنها پی برد 👉

" «يسألون: هل أنكم تعلمون أنّ إنكاركم حقّ أو باطل، أو تشكّون. فإن حكموا بعلمهم بشي‏ء من هذه الأمور، فقد اعترفوا بحقيّة اعتقادٍ ما، سواء أكان ذلك الاعتقاد اعتقاد الحقيّة في قولهم بإنكار القول الحق، أو اعتقاد البطلان، أو الشك فيه. فسقط إنكارهم الحق مطلقاً وإن قالوا: إنّا شككنا، فيقال لهم: هل تعلمون أنّكم شككتم أو أنّكم أنكرتم، وهل تعلمون من الأقاويل شيئاً معيناً؟ فإن اعترفوا بأنّهم شاكون أو منكرون، وأنّهم يعلمون شيئاً معيناً من الأشياء، فقد اعترفوا بعلمٍ ما وحقٍّ ما. وإن قالوا: إنّا لا نفهم شيئاً أبداً، وننكر الأشياء جميعاً حتّى إنكارنا لها أيضاً، ولعلّ هذا ما يتلفظ به لسانهم معاندين؛ فسقط الاحتجاج معهم، ولا يُرجى منهم الاسترشاد، فليس علاجهم إلّاأن يكلفوا بدخول النار، إذ النار واللانار واحد؛ ويضربوا، فإنّ الألم واللاألم واحد»

📚إلهيات الشفاء: 11، ط طهران.

استدلال فوق در کلام برخی دیگر هم مورد توجه قرار گرفته و می نویسند :

"  فقط انسان بيمار در صدد انكار جهان خارج برمى‌آيد يا در آن شك مى‌كند و اگر از بشرى چنين سخنى شنيده شود، يا اعصاب بيمارى يا از روى اغراض خاصى از چنين افكارى جانبدارى مى‌نمايد و نيز يادآور مى‌شويم كه اگر در جامعه‌اى چنين افراد بيمارى پيدا شوند، هرگز نمى‌توان آنان را با دليل و برهان قانع ساخت؛ زيرا هرچه به آنان گفته شود، واقعيتى خواهد بود كه آنان منكر آن هستند، بلكه راه اصلاح آنان همان است كه بوعلى آن را در كتاب  شفا پيشنهاد كرده است. شايد وجدان مرده آنان از اين طريق زنده گردند و از بيمارى مهلك انكار و شك در وجود حقايق بهبود يابند. "

📚شناخت در فلسفه اسلامی , سبحانی , ص 32


▫️ادامه 👇