Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
6.66K subscribers
2.21K photos
1.45K videos
126 files
1.31K links

کانال رسانه مردمی اربعین
سایت: https://Arbaeen.IR
ارتباط با ما: @Arbaeen_admin
تلگرام: t.iss.one/ArbaeenIR
ایتا: eitaa.com/ArbaeenIR
سروش splus.ir/Arbaeenir
بله : ble.im/ArbaeenIR
روبیکا: rubika.ir/Arbaeenir
اینستاگرام: instagram.com/arbaeen.ir1
Download Telegram
🔴 خاطره شنیدنی گرفتن برات پیاده روی اربعین از #پنجره_فولاد_رضا (ع) با وجود شرایط باورنکردنی

🔺چند برابر #هزینه ای که برای اربعین کردم برگشت

🔺 نگرانی های بی دلیل بردن #کودک در اربعين

خيلي وقت بود پياده روي اربعين
رو از تو قاب تلويزيون ميديم ولي همون قاب ،كارخودشو كرده بود وهواييم كرد،
همش فكرميكردم خيلي سفردشواريه وبايد خيلي قوي وبا ايمان بالا باشي ك تو طريق الحسين راهت بدن😔

رفتيم مشهد همه ميگفتن ك اگه پشت #پنجره_فولاد_امام_رضا ازش كربلا بخواي امام برات كربلاتو ميده ،يكبار اينو امتحان كردم وقتي كه براي عروسي بدون گناه بهشون متوسل شدم نميدونم چطورشد ك نجف شد شروع زندگي من و همون هتلي ك تونجف اقامت داشتيم شدشب عروسي من و لباس عروسم شد همون چادرنمازي كه تو حرم نماز خوندم...
حالا من دوباره ميخواستم دلم رو به پنجره فولاد گره بزنم،اون موقع واضح ازشون كربلا نخواسته بودم وبهم دادن... پس اينبار حتما ميرم

همسرم ك كنارم بود تو دلش گفته بود يا امام رضا چطور جواب زوارهاتو ميدي وقتي نميشه پياده بريم كربلا خانمم هم يجوري دعا ميكنه انگار همين الان كربلاش اوكي شده اخه بايه بچه #شيرخواره كجا بريم 🤒
اونم كشور غريب ك به تميزي ايران نيس و فلان...
بعد منم با دل ارام گفتم مطمنم ك ميريم ، همسرم گفت نميخوام نااميدت كنم ولي امام رضا خودش شرايط مارو ميدونه اگه نشد بدون ك صلاحمون رو خواسته 😔
بعدشوهرم شروع كرد ب منصرف كردن من ،اول كه گفت بخاطر پسرمون مريض ميشه نگاه زيارت بايد اينطوري باشه #هتل_خوب تميز 🤔
بعدمنم ك با اين همه اصرارش براي نرفتن دلم شكسته بود تو دلم گفتم پسرم فداي #شش_ماهه امام حسين،منم فداي رباب😭💔

خداشاهده همون غروبش پسرم #مريض شد بيماري ويروسي گرفت بالا مياورد و... 🤒🤕بعدهمسرم مجاب شد ك مريض شدن يا نشدن هم همش دست ما نيس

گذشت موقع ثبت نام شد منم اصرار كردم ك بايد پاسپورت بگيريم و...حالا همكارهاي همسرم ميگفتن ادم بايد بي غيرت باشه ك زنش رو ببره تو شلوغي اربعين كربلا، موقع خلوت برين و...

بغيرت شوهرم برخورد واسه ويزا گرفتن با كارمندا صحبت كرد ك بگن اينترنت قطع شده وفلان هربار نذارن ك بشه

ولي شد و پاسپورت ويزا هااومدن🙂

بعد رفتن ب مامانم گفتن ك نذارن بيام ومنو منصرف كنن كه مامانم اون شب خوابي ديد ك حالا همگي دوست داشتيم به اين سفر بريم.خواب ميبنه ما همگي سوار اتوبوسيم بعد اتوبوس رو يه عده جوون به دستور امام حسين بلند كردن ك رو دوششون دارن ميارن ك ما اصلا كوچكترين تكوني بهمون وارد نشه و اذيت نشيم ، بعد اين خواب اسم خودشو وخواهرامم نوشت☺️

ومن تمام #دارايي ام رو به كربلا اوردم؛خودم ،همسرم،فرزندم،مادرم
و فقط از دنيام يه #سرويس_طلا داشتم و هزينه شو واسه زوارامام حسين خرج كردم ،خيلي دلم ميخواست همه دنيامو تقديم امام حسين كنم❤️❤️❤️❤️❤️
ميخواستم بدونم ك اگه اين كار رو كنم چي ميشه؟!

يه هفته مونده به حركت كاروان ،من معده دردشديد گرفتم طوري ك همش بالا ميوردم واصلا هيچ قرصي نميتونستم بخورم حالم خيلي بدشده بود يه حس نااميدكننده اي ميومد تو سرم ك نگاه اين سفر براي #همه نيس نگاه نميشه....
بعد ميگفتم پس چرا همه چي جورشده !!
معده درد داشتمو حالم بد بود تو ماشين سرم زده بودم ولي وقتي وارد خاك عراق شديم تمام دردام خوب شد❤️🙂
پسرمم مريض نشد و عاشق كربلاس و چاي عراقي🤗

چند برابر #هزینه ای ك كردیم برگشت: مشكل خونه حل شد، ماشین خریدیم و مادرم #سرویس_طلا برام كادو خريد.

الانم ميخوايم خادمي كنيم و با همسرم واسه امام حسين زوارببريم ،فعلا توانمون سي نفره دعا كنيد ك پيششون سربلند باشيم🌸🌹


✍️#خاطره یکی از اعضا از استان #مازندران

📩خاطرات خود را با موضوع زیارت امام حسین(ع) و پیاده روی اربعین به آی دی زیر ارسال کنید تا در صورت انتخاب شدن به نام شما در کانال منتشر کنیم:
🆔 @arbaeen_admin

#کربلایی_شدن #حال_و_هوای_مسیر #پیاده_روی #مسیر #مخاطبان #اعضا
ـــــــــــــــــــ
⭕️شب خاطره زیارت امام حسین(ع) و اربعین در کانال پیاده روی #اربعین
🆔 @ArbaeenIR
🔴برات پیاده روی اربعین را با شادی از #پنجره_فولاد_رضا گرفتم

🔺ماجرای شنیدنی اصرارعجیب یک شخص برای پذیرایی از ما در منزلشان

🔸قدم برداشتم سمتش...با خنده و شوخی گفتم یا #امام_رضا شنیدم این پنجره فولادت برات کربلا میده ... میخوام ببینم میده یا نه
از حرفم خودمم خندم گرفته بود ... همه با حالت گریه زاری میرفتن سمت پنجره فولاد اما من با #خوشحالی
ازوقتی یادمه عجیب امام رضایی بودم . هروقت تولد اقا میشد میگفتم باید بهم کادو بدی... اخه تولدمون یکی بود یعنی من روز تولد اقا بدنیا اومدم
همیشه هوامو داشته خوب امیری بوده برام ...
شوخی شوخی جدی شد .من راهی #کربلا شدم اونم اربعین با پای #پیاده

🔹هروقت اسم #اربعین میاد اولین چیزی که یادم میاد ...یه صدایی پشت میكرفون از بالای کامیون وسط زائران پیاده روی میاد تو گوشم.....اربعین شروع #مغناطیس_حسینی ....
لب مرز رسیدیم... وارد خاک عراق شدیم ....دیدم جمعیت داره میره...همه به یک سمت ...مقصد خاصی مشخص نبود ...فقط میرفتیم ...رفتیم و رفتیم ...هوا تاریک شده بود ...یکی نوحه میخوند ...یکی سینه میزد... یکی گریه میکرد... ی لحظه ی چیزی درونم گفت... وایسا به جمعیت نگاه کن ... به جمعیتی که به جلو حرکت میکردن بدون ترس بدون مقصد ...ناخوداگاه یاد صحرای محشر افتادم نمدونم چرا...هنوزم نمدونم

🔸شب شده بود... ایستاده بودیم منتظر ماشین های نجف ...چنتا پسر عراقی اومدن جلو .فهمیده بودن زائرهستیم.. گفتن برای خواب جا دارین از این حرفا
ماهم گفتیم نه .اصرار پشت اصرار که باید باهامون ما شمارو ببریم خونه استراحت کنین و فردا صبح دوباره شمارو میرسونیم همینجا برای نجف ماشین بگیرین
اینقد اصرار میکردن که من شک کردم
ماشینش ی سری زائر بودن چون ما تعدادمون زیاد بود جا نمشدیم .قرارشد اونارو ببره و برگرده مارو ببره.
ی جورایی بهمون میفهموند که من اینارو میرسونم میام دنبالتون باید منتظرم بمونین حتما .حتما باید بمونین
همسرم به شوخی گفت وللله میمونیم برو(البته به زبون محلی خودمون) که فقط ولله و شنید
یهو صداش بلند شد ولله ...قسم خوردی...منتظر بمونین تا بیایم
ومن متعجب از این همه اصرار ...
یهو دیدم یکیشون که پاهاشم شکسته بود کنارمون وایستاد تا حواسش به ما باشه تا نریم ...اسمش عباس بود...
و من هرلحظه متعجب تر از این کارهای عباس و دوستانش
چن دقیقه ای گذشت یک نفر اومد و ازمون پرسید که آیا جا داریم برای امشب؟دیدیم عباس با اون پاهای شکستش بدو بدو اومده که دعواش کنه که چرا با زائراش کار داره
من از این همه اصرار شک تو دلم افتاده بود
خدایا اینا چشونه؟!!!

🔹حدود بیست دقیقه ای گذشت دوست عباس اومد
با ی عجله ای و شتابزدگی و اشتیاق ترسناک مارو سوار کرد ...ماشین حرکت کرد ...از شهر دور و دورتر میشدیم ...خدایا دلیل این بوق ها چیست ...چقدر صدای این بوق ها شبیه اون مستندیست که در مورد داعش دیده بودم... چرا دستانش را به هم میکوبد ... چرا رفتارشون ترسناکه ...هرچه از شهر دور میشدیم ضربان قلبم تند تر تندتر میشد ... به مامانم گفتم مگه قرارنشد فقط بریم موکب ...قرار نشد مگه خونه مردم نریم .... خودت میدونی که چقدر از این کشور و جنگش میترسم از داعش میترسم.. دراین کشور و این شرایط جنگ زده اش مکر میشود به این راحتی به هر کسی اعتماد کرد...
بعد از خرابه ها رسیدیم به یک روستای دور افتاده ...خدایا شکرت...مامان پرچم یا حسین ببین ... ببین مردم روستا اومدن استقبالمون...خدایا شکرت
صاحب خونه به بهترین شکل ازمون استقبال کرد... بهترین امکانات رفاهی رو برامون فراهم کرد... وقتی این همه محبت دیدم #بغضم گرفت ...زدم زیرگریه... همه فکر کردن من بخاطر اینکه ترسیدم گریه میکنم.... اما ....اما من اولش #شرمنده شدم راجع به فکر بد و شکی که به عباس کردم

🔸یهو من پیش خودم گفتم خدایا چی شده ؟چه فرقی کرده؟ی روزی... ی خانومی... با اهل بیت حسین اومده تو این شهر و باهاش اون رفتارو کردن....با رقيه ش... بازینبش ... الان چیشده...اونا اهل بیت حسین بودن....من محب حسین... رفتاراونا با اهل بیت حسین چطور بوده با من که زائر حسین بودم چطور!
برادرم عباس هرجا هستی علمدار کمکت


✍️#خاطره حمیده پناهی از استان #مازندران

📩خاطرات خود را با موضوع زیارت امام حسین(ع) و پیاده روی اربعین به آی دی زیر ارسال کنید تا در صورت انتخاب شدن به نام شما در کانال منتشر کنیم:
🆔 @arbaeen_admin

#کربلایی_شدن #حال_و_هوای_مسیر #پیاده_روی #مسیر #مخاطبان #اعضا
ـــــــــــــــــــ
⭕️شب خاطره زیارت امام حسین(ع) و اربعین در کانال پیاده روی #اربعین
🆔 @ArbaeenIR
🔴 خاطره شنیدنی گرفتن برات پیاده روی اربعین از #پنجره_فولاد_رضا (ع) با وجود شرایط باورنکردنی

🔺چند برابر #هزینه ای که برای اربعین کردم برگشت

🔺 نگرانی های بی دلیل بردن #کودک در اربعين

خيلي وقت بود پياده روي اربعين
رو از تو قاب تلويزيون ميديم ولي همون قاب ،كارخودشو كرده بود وهواييم كرد،
همش فكرميكردم خيلي سفردشواريه وبايد خيلي قوي وبا ايمان بالا باشي ك تو طريق الحسين راهت بدن😔

رفتيم مشهد همه ميگفتن ك اگه پشت #پنجره_فولاد_امام_رضا ازش كربلا بخواي امام برات كربلاتو ميده ،يكبار اينو امتحان كردم وقتي كه براي عروسي بدون گناه بهشون متوسل شدم نميدونم چطورشد ك نجف شد شروع زندگي من و همون هتلي ك تونجف اقامت داشتيم شدشب عروسي من و لباس عروسم شد همون چادرنمازي كه تو حرم نماز خوندم...
حالا من دوباره ميخواستم دلم رو به پنجره فولاد گره بزنم،اون موقع واضح ازشون كربلا نخواسته بودم وبهم دادن... پس اينبار حتما ميرم

همسرم ك كنارم بود تو دلش گفته بود يا امام رضا چطور جواب زوارهاتو ميدي وقتي نميشه پياده بريم كربلا خانمم هم يجوري دعا ميكنه انگار همين الان كربلاش اوكي شده اخه بايه بچه #شيرخواره كجا بريم 🤒
اونم كشور غريب ك به تميزي ايران نيس و فلان...
بعد منم با دل ارام گفتم مطمنم ك ميريم ، همسرم گفت نميخوام نااميدت كنم ولي امام رضا خودش شرايط مارو ميدونه اگه نشد بدون ك صلاحمون رو خواسته 😔
بعدشوهرم شروع كرد ب منصرف كردن من ،اول كه گفت بخاطر پسرمون مريض ميشه نگاه زيارت بايد اينطوري باشه #هتل_خوب تميز 🤔
بعدمنم ك با اين همه اصرارش براي نرفتن دلم شكسته بود تو دلم گفتم پسرم فداي #شش_ماهه امام حسين،منم فداي رباب😭💔

خداشاهده همون غروبش پسرم #مريض شد بيماري ويروسي گرفت بالا مياورد و... 🤒🤕بعدهمسرم مجاب شد ك مريض شدن يا نشدن هم همش دست ما نيس

گذشت موقع ثبت نام شد منم اصرار كردم ك بايد پاسپورت بگيريم و...حالا همكارهاي همسرم ميگفتن ادم بايد بي غيرت باشه ك زنش رو ببره تو شلوغي اربعين كربلا، موقع خلوت برين و...

بغيرت شوهرم برخورد واسه ويزا گرفتن با كارمندا صحبت كرد ك بگن اينترنت قطع شده وفلان هربار نذارن ك بشه

ولي شد و پاسپورت ويزا هااومدن🙂

بعد رفتن ب مامانم گفتن ك نذارن بيام ومنو منصرف كنن كه مامانم اون شب خوابي ديد ك حالا همگي دوست داشتيم به اين سفر بريم.خواب ميبنه ما همگي سوار اتوبوسيم بعد اتوبوس رو يه عده جوون به دستور امام حسين بلند كردن ك رو دوششون دارن ميارن ك ما اصلا كوچكترين تكوني بهمون وارد نشه و اذيت نشيم ، بعد اين خواب اسم خودشو وخواهرامم نوشت☺️

ومن تمام #دارايي ام رو به كربلا اوردم؛خودم ،همسرم،فرزندم،مادرم
و فقط از دنيام يه #سرويس_طلا داشتم و هزينه شو واسه زوارامام حسين خرج كردم ،خيلي دلم ميخواست همه دنيامو تقديم امام حسين كنم❤️❤️❤️❤️❤️
ميخواستم بدونم ك اگه اين كار رو كنم چي ميشه؟!

يه هفته مونده به حركت كاروان ،من معده دردشديد گرفتم طوري ك همش بالا ميوردم واصلا هيچ قرصي نميتونستم بخورم حالم خيلي بدشده بود يه حس نااميدكننده اي ميومد تو سرم ك نگاه اين سفر براي #همه نيس نگاه نميشه....
بعد ميگفتم پس چرا همه چي جورشده !!
معده درد داشتمو حالم بد بود تو ماشين سرم زده بودم ولي وقتي وارد خاك عراق شديم تمام دردام خوب شد❤️🙂
پسرمم مريض نشد و عاشق كربلاس و چاي عراقي🤗

چند برابر #هزینه ای ك كردیم برگشت: مشكل خونه حل شد، ماشین خریدیم و مادرم #سرویس_طلا برام كادو خريد.

الانم ميخوايم خادمي كنيم و با همسرم واسه امام حسين زوارببريم ،فعلا توانمون سي نفره دعا كنيد ك پيششون سربلند باشيم🌸🌹


✍️#خاطره یکی از اعضا از استان #مازندران

📩خاطرات خود را با موضوع زیارت امام حسین(ع) و پیاده روی اربعین به آی دی زیر ارسال کنید تا در صورت انتخاب شدن به نام شما در کانال منتشر کنیم:
🆔 @arbaeen_admin

#کربلایی_شدن #حال_و_هوای_مسیر #پیاده_روی #مسیر #مخاطبان #اعضا
ـــــــــــــــــــ
⭕️شب خاطره زیارت امام حسین(ع) و اربعین در کانال پیاده روی #اربعین
🆔 @ArbaeenIR
🔴 خاطره شنیدنی گرفتن برات پیاده روی اربعین از #پنجره_فولاد_رضا (ع) با وجود شرایط باورنکردنی

🔺چند برابر #هزینه ای که برای اربعین کردم برگشت

🔺 نگرانی های بی دلیل بردن #کودک در اربعين

خيلي وقت بود پياده روي اربعين
رو از تو قاب تلويزيون ميديم ولي همون قاب ،كارخودشو كرده بود وهواييم كرد،
همش فكرميكردم خيلي سفردشواريه وبايد خيلي قوي وبا ايمان بالا باشي ك تو طريق الحسين راهت بدن😔

رفتيم مشهد همه ميگفتن ك اگه پشت #پنجره_فولاد_امام_رضا ازش كربلا بخواي امام برات كربلاتو ميده ،يكبار اينو امتحان كردم وقتي كه براي عروسي بدون گناه بهشون متوسل شدم نميدونم چطورشد ك نجف شد شروع زندگي من و همون هتلي ك تونجف اقامت داشتيم شدشب عروسي من و لباس عروسم شد همون چادرنمازي كه تو حرم نماز خوندم...
حالا من دوباره ميخواستم دلم رو به پنجره فولاد گره بزنم،اون موقع واضح ازشون كربلا نخواسته بودم وبهم دادن... پس اينبار حتما ميرم

همسرم ك كنارم بود تو دلش گفته بود يا امام رضا چطور جواب زوارهاتو ميدي وقتي نميشه پياده بريم كربلا خانمم هم يجوري دعا ميكنه انگار همين الان كربلاش اوكي شده اخه بايه بچه #شيرخواره كجا بريم 🤒
اونم كشور غريب ك به تميزي ايران نيس و فلان...
بعد منم با دل ارام گفتم مطمنم ك ميريم ، همسرم گفت نميخوام نااميدت كنم ولي امام رضا خودش شرايط مارو ميدونه اگه نشد بدون ك صلاحمون رو خواسته 😔
بعدشوهرم شروع كرد ب منصرف كردن من ،اول كه گفت بخاطر پسرمون مريض ميشه نگاه زيارت بايد اينطوري باشه #هتل_خوب تميز 🤔
بعدمنم ك با اين همه اصرارش براي نرفتن دلم شكسته بود تو دلم گفتم پسرم فداي #شش_ماهه امام حسين،منم فداي رباب😭💔

خداشاهده همون غروبش پسرم #مريض شد بيماري ويروسي گرفت بالا مياورد و... 🤒🤕بعدهمسرم مجاب شد ك مريض شدن يا نشدن هم همش دست ما نيس

گذشت موقع ثبت نام شد منم اصرار كردم ك بايد پاسپورت بگيريم و...حالا همكارهاي همسرم ميگفتن ادم بايد بي غيرت باشه ك زنش رو ببره تو شلوغي اربعين كربلا، موقع خلوت برين و...

بغيرت شوهرم برخورد واسه ويزا گرفتن با كارمندا صحبت كرد ك بگن اينترنت قطع شده وفلان هربار نذارن ك بشه

ولي شد و پاسپورت ويزا هااومدن🙂

بعد رفتن ب مامانم گفتن ك نذارن بيام ومنو منصرف كنن كه مامانم اون شب خوابي ديد ك حالا همگي دوست داشتيم به اين سفر بريم.خواب ميبنه ما همگي سوار اتوبوسيم بعد اتوبوس رو يه عده جوون به دستور امام حسين بلند كردن ك رو دوششون دارن ميارن ك ما اصلا كوچكترين تكوني بهمون وارد نشه و اذيت نشيم ، بعد اين خواب اسم خودشو وخواهرامم نوشت☺️

ومن تمام #دارايي ام رو به كربلا اوردم؛خودم ،همسرم،فرزندم،مادرم
و فقط از دنيام يه #سرويس_طلا داشتم و هزينه شو واسه زوارامام حسين خرج كردم ،خيلي دلم ميخواست همه دنيامو تقديم امام حسين كنم❤️❤️❤️❤️❤️
ميخواستم بدونم ك اگه اين كار رو كنم چي ميشه؟!

يه هفته مونده به حركت كاروان ،من معده دردشديد گرفتم طوري ك همش بالا ميوردم واصلا هيچ قرصي نميتونستم بخورم حالم خيلي بدشده بود يه حس نااميدكننده اي ميومد تو سرم ك نگاه اين سفر براي #همه نيس نگاه نميشه....
بعد ميگفتم پس چرا همه چي جورشده !!
معده درد داشتمو حالم بد بود تو ماشين سرم زده بودم ولي وقتي وارد خاك عراق شديم تمام دردام خوب شد❤️🙂
پسرمم مريض نشد و عاشق كربلاس و چاي عراقي🤗

چند برابر #هزینه ای ك كردیم برگشت: مشكل خونه حل شد، ماشین خریدیم و مادرم #سرویس_طلا برام كادو خريد.

الانم ميخوايم خادمي كنيم و با همسرم واسه امام حسين زوارببريم ،فعلا توانمون سي نفره دعا كنيد ك پيششون سربلند باشيم🌸🌹


✍️#خاطره یکی از اعضا از استان #مازندران

📩خاطرات خود را با موضوع زیارت امام حسین(ع) و پیاده روی اربعین به آی دی زیر ارسال کنید تا در صورت انتخاب شدن به نام شما در کانال منتشر کنیم:
🆔 @arbaeen_admin

#کربلایی_شدن #حال_و_هوای_مسیر #پیاده_روی #مسیر #مخاطبان #اعضا
ـــــــــــــــــــ
⭕️شب خاطره زیارت امام حسین(ع) و اربعین در کانال پیاده روی #اربعین
🆔 @ArbaeenIR
🔴 خاطره شنیدنی گرفتن برات پیاده روی اربعین از #پنجره_فولاد_رضا (ع) با وجود شرایط باورنکردنی

🔺چند برابر #هزینه ای که برای اربعین کردم برگشت

🔺 نگرانی های بی دلیل بردن #کودک در اربعين

خيلي وقت بود پياده روي اربعين
رو از تو قاب تلويزيون ميديم ولي همون قاب ،كارخودشو كرده بود وهواييم كرد،
همش فكرميكردم خيلي سفردشواريه وبايد خيلي قوي وبا ايمان بالا باشي ك تو طريق الحسين راهت بدن😔

رفتيم مشهد همه ميگفتن ك اگه پشت #پنجره_فولاد_امام_رضا ازش كربلا بخواي امام برات كربلاتو ميده ،يكبار اينو امتحان كردم وقتي كه براي عروسي بدون گناه بهشون متوسل شدم نميدونم چطورشد ك نجف شد شروع زندگي من و همون هتلي ك تونجف اقامت داشتيم شدشب عروسي من و لباس عروسم شد همون چادرنمازي كه تو حرم نماز خوندم...
حالا من دوباره ميخواستم دلم رو به پنجره فولاد گره بزنم،اون موقع واضح ازشون كربلا نخواسته بودم وبهم دادن... پس اينبار حتما ميرم

همسرم ك كنارم بود تو دلش گفته بود يا امام رضا چطور جواب زوارهاتو ميدي وقتي نميشه پياده بريم كربلا خانمم هم يجوري دعا ميكنه انگار همين الان كربلاش اوكي شده اخه بايه بچه #شيرخواره كجا بريم 🤒
اونم كشور غريب ك به تميزي ايران نيس و فلان...
بعد منم با دل ارام گفتم مطمنم ك ميريم ، همسرم گفت نميخوام نااميدت كنم ولي امام رضا خودش شرايط مارو ميدونه اگه نشد بدون ك صلاحمون رو خواسته 😔
بعدشوهرم شروع كرد ب منصرف كردن من ،اول كه گفت بخاطر پسرمون مريض ميشه نگاه زيارت بايد اينطوري باشه #هتل_خوب تميز 🤔
بعدمنم ك با اين همه اصرارش براي نرفتن دلم شكسته بود تو دلم گفتم پسرم فداي #شش_ماهه امام حسين،منم فداي رباب😭💔

خداشاهده همون غروبش پسرم #مريض شد بيماري ويروسي گرفت بالا مياورد و... 🤒🤕بعدهمسرم مجاب شد ك مريض شدن يا نشدن هم همش دست ما نيس

گذشت موقع ثبت نام شد منم اصرار كردم ك بايد پاسپورت بگيريم و...حالا همكارهاي همسرم ميگفتن ادم بايد بي غيرت باشه ك زنش رو ببره تو شلوغي اربعين كربلا، موقع خلوت برين و...

بغيرت شوهرم برخورد واسه ويزا گرفتن با كارمندا صحبت كرد ك بگن اينترنت قطع شده وفلان هربار نذارن ك بشه

ولي شد و پاسپورت ويزا هااومدن🙂

بعد رفتن ب مامانم گفتن ك نذارن بيام ومنو منصرف كنن كه مامانم اون شب خوابي ديد ك حالا همگي دوست داشتيم به اين سفر بريم.خواب ميبنه ما همگي سوار اتوبوسيم بعد اتوبوس رو يه عده جوون به دستور امام حسين بلند كردن ك رو دوششون دارن ميارن ك ما اصلا كوچكترين تكوني بهمون وارد نشه و اذيت نشيم ، بعد اين خواب اسم خودشو وخواهرامم نوشت☺️

ومن تمام #دارايي ام رو به كربلا اوردم؛خودم ،همسرم،فرزندم،مادرم
و فقط از دنيام يه #سرويس_طلا داشتم و هزينه شو واسه زوارامام حسين خرج كردم ،خيلي دلم ميخواست همه دنيامو تقديم امام حسين كنم❤️❤️❤️❤️❤️
ميخواستم بدونم ك اگه اين كار رو كنم چي ميشه؟!

يه هفته مونده به حركت كاروان ،من معده دردشديد گرفتم طوري ك همش بالا ميوردم واصلا هيچ قرصي نميتونستم بخورم حالم خيلي بدشده بود يه حس نااميدكننده اي ميومد تو سرم ك نگاه اين سفر براي #همه نيس نگاه نميشه....
بعد ميگفتم پس چرا همه چي جورشده !!
معده درد داشتمو حالم بد بود تو ماشين سرم زده بودم ولي وقتي وارد خاك عراق شديم تمام دردام خوب شد❤️🙂
پسرمم مريض نشد و عاشق كربلاس و چاي عراقي🤗

چند برابر #هزینه ای ك كردیم برگشت: مشكل خونه حل شد، ماشین خریدیم و مادرم #سرویس_طلا برام كادو خريد.

الانم ميخوايم خادمي كنيم و با همسرم واسه امام حسين زوارببريم ،فعلا توانمون سي نفره دعا كنيد ك پيششون سربلند باشيم🌸🌹


✍️#خاطره یکی از اعضا از استان #مازندران

📩خاطرات خود را با موضوع زیارت امام حسین(ع) و پیاده روی اربعین به آی دی زیر ارسال کنید تا در صورت انتخاب شدن به نام شما در کانال منتشر کنیم:
🆔 @arbaeen_admin

#کربلایی_شدن #حال_و_هوای_مسیر #پیاده_روی #مسیر #مخاطبان #اعضا
ـــــــــــــــــــ
⭕️شب خاطره زیارت امام حسین(ع) و اربعین در کانال پیاده روی #اربعین
🆔 @ArbaeenIR