#یادش_بخیر
🔴خاطره بسیار خواندنی از آخرین پیاده روی اربعین شهید مدافع حرم معروف به شیر سامرا که منجر به عروجش شد!
⭕️توصیفات عجیب همسر شهید از حال و هوای ویژه شهید نوروزی
⭕️خاطره آخرین خداحافظی شهید با خانواده اش
#شب_خاطره
goo.gl/jRfwsZ
🔺شهید مهدی نوروزی معروف به #شیر_سامراکه مجاهدت های او در دفاع از حرمین امامین عسکریین بیاد ماندنی است، بعد آخرین زیارت اربعین با همسر و کودک چند ماهه شان به شهادت رسیدند .این خاطره همسر شهید از این سفر بیاد ماندنی است:
🔸آن سفر کربلا از همان ثانیه اولاش #خاطره بود. سال اول ازدواجمان که #پیاده به کربلا رفتیم نیت کردیم هر زمان که خدا به ما فرزندی داد، بچهمان را به پیادهروی اربعین ببریم.
🔹خیلیها مستقیم به خودم میگفتند میدانیم مهدی برنمیگردد. میدیدند من هم بیقراری میکنم بدتر میکردند و میگفتند شهید میشود و بالاخره سرش را به باد میدهد و حتی عدهای به من #طعنه میزدند که چگونه دلاش آمده است زن و بچه #شیرخوارهاش را رها کند و برود.
🔸با شنیدن این حرفها و طعنهها دلام میگرفت و زیر آسمان میرفتم و با خدای خودم نجوا میکردم که آقامهدی به من قول داده است مرا به سفر #اربعین میبرد.
🔹 سری دوم هم به این امید برگشتند که ما را به #زیارت_اربعین ببرند. از همان ثانیههای اول سفر سعی میکردند خودشان را #وقف ما کنند و مشکلی برایمان پیش نیاید. در مسیر بچه را از کالسکه در آوردم که به او شیر بدهم که باران گرفت. آقامهدی پتویی را که داشتیم بالای سر ما گرفت تا بتوانم به بچه شیر بدهم. آنجا خیلی #شرمنده شدم و به ایشان گفتم: «آقامهدی! شرمنده شما شدم. شما دو روز است استراحت نکردهاید و مدام رانندگی کردید. الان هم که شرایط اینجوری است و اذیت میشوید.» به من گفت: «خانم! این سفر را #وقف شما هستم و میخواهم #بهترین سفرتان باشد.»
🔸 شبها که زیارت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) میرفتیم، در راه میگفتند هر سری که زیارت میآمدم و میدیدم شما نیستید، احساس میکردم آقا #جواب_سلامام را نمیدهد و میگوید بدون زن و بچهات آمدهای، برگرد زن و بچهات را بیاور. حالا خیالام راحت شد که شما را #زیارت_اربعین آوردم. در آن سفر مدام از این حرفها میزد.
🔹 آقامهدی خیلی ناراحت میشدند که با ایشان تماس میگرفتند و میگفتند خانوادهتان دارند در فراق شما
بیقراری میکنند. آقامهدی آدم سنگدلی نبود و #احساساتی بود و به من میگفتند وقتی اطرافیان زنگ میزنند که خانمات بیقراری میکند، به هم میریزم. شما باید #مقاوم باشید. اگر میخواهید اشکی بریزید یا بیقراری کنید نباید در جمع و جلوی بقیه باشد، باید در #تنهایی خودت باشد. تقریباً سه ساعتی صحبت کردند و از فراق حضرت زینب(س) گفتند و بعد هم اشاره کردند آخر سر این بانوی بزرگوار این فراق را به «مَا رَأَیتُ إلا جَمِیلاً» تشبیه کردند.
🔸 #روز_آخر که در کاظمین بودیم سعی کردند این سفر #بهترین_سفر ما باشد. در برگشت از کاظمین به مهران بود که شروع به #وصیت کردند.
🔹خداحافظی #عجیبی بود. همه را از زیر قرآن رد کرد.در آن لحظات مدام به خودم میگفتم #آخرین باری است که ایشان را میبینم، ولی به خودم نهیب میزدم که نه! این شیطان است و حتی در ماشین هم که کنار هم نشسته بودیم از فکرم میگذشت که این آخرین لحظاتی است که کنار هم هستیم، ولی باز هم به خودم میگفتم این شیطان است و دارد تلاش میکند #بیقراری کنید و آقامهدی از دستات ناراحت میشود، چون وقتی بیقراری ما را میدید #بسیار_ناراحت میشد.
🔸 آنجا #آخرین_خداحافظی ما شد که ما را سپردند و خودشان راهی شدند. به قول مامان رفتند و پشت سرشان را هم نگاه نکردند و خیلی تند قدم برمیداشتند.
🔹از این طرف عدهای به من میگفتند چگونه دلاش آمد شما و این بچه کوچک را ول کند و برود؟
🔸آقامهدی دنبال این بود که به #نفس خودش غلبه کند. علیرغم #علاقه_شدیدی که به محمدهادی داشت مراقب بود از آنچه که بدان علاقه دارد آسیب نخورد.
🔹 سری آخر که آمده بودند گفتند: «ما در محاصره بودیم و باید شهید میشدم. در آنجا شروع کردم به خواندن دعای علقمه و از خدا خواستم یک بار بیاییم و ببینمتان و بعد شهید شوم.» به اداره که رفتند و برگشتند به من گفتند: «از یکی از همکاران که از بچههای جنگ است پرسیدم،چگونه هشت سال در جنگ بودید و شهید نشدید؟ گفت: موقعیتهای شهادت زیادی برایام پیش میآمد، اما #تصویر_دختر بزرگام و شیرینکاریهایاش جلوی نظرم میآمد و نمیتوانستم از او دل بکنم.» بعد به من گفت: « #حساسیت و #علاقهای که نسبت به شما دارم باعث شده است #شهید_نشوم .»
🔹 سری آخر در کربلا این #علقه را هم زمین گذاشت و از مولایاش خواست که #دل_بکند . 😭
📩ارسال خاطرات به: @arbaeen_admin 🆔
#شهادت #کربلایی_شدن
ـــــــــــــــــــ
شب خاطره زیارت امام حسین(ع) واربعین در کانال پیاده روی #اربعین
🆔 @ArbaeenIR
🔴خاطره بسیار خواندنی از آخرین پیاده روی اربعین شهید مدافع حرم معروف به شیر سامرا که منجر به عروجش شد!
⭕️توصیفات عجیب همسر شهید از حال و هوای ویژه شهید نوروزی
⭕️خاطره آخرین خداحافظی شهید با خانواده اش
#شب_خاطره
goo.gl/jRfwsZ
🔺شهید مهدی نوروزی معروف به #شیر_سامراکه مجاهدت های او در دفاع از حرمین امامین عسکریین بیاد ماندنی است، بعد آخرین زیارت اربعین با همسر و کودک چند ماهه شان به شهادت رسیدند .این خاطره همسر شهید از این سفر بیاد ماندنی است:
🔸آن سفر کربلا از همان ثانیه اولاش #خاطره بود. سال اول ازدواجمان که #پیاده به کربلا رفتیم نیت کردیم هر زمان که خدا به ما فرزندی داد، بچهمان را به پیادهروی اربعین ببریم.
🔹خیلیها مستقیم به خودم میگفتند میدانیم مهدی برنمیگردد. میدیدند من هم بیقراری میکنم بدتر میکردند و میگفتند شهید میشود و بالاخره سرش را به باد میدهد و حتی عدهای به من #طعنه میزدند که چگونه دلاش آمده است زن و بچه #شیرخوارهاش را رها کند و برود.
🔸با شنیدن این حرفها و طعنهها دلام میگرفت و زیر آسمان میرفتم و با خدای خودم نجوا میکردم که آقامهدی به من قول داده است مرا به سفر #اربعین میبرد.
🔹 سری دوم هم به این امید برگشتند که ما را به #زیارت_اربعین ببرند. از همان ثانیههای اول سفر سعی میکردند خودشان را #وقف ما کنند و مشکلی برایمان پیش نیاید. در مسیر بچه را از کالسکه در آوردم که به او شیر بدهم که باران گرفت. آقامهدی پتویی را که داشتیم بالای سر ما گرفت تا بتوانم به بچه شیر بدهم. آنجا خیلی #شرمنده شدم و به ایشان گفتم: «آقامهدی! شرمنده شما شدم. شما دو روز است استراحت نکردهاید و مدام رانندگی کردید. الان هم که شرایط اینجوری است و اذیت میشوید.» به من گفت: «خانم! این سفر را #وقف شما هستم و میخواهم #بهترین سفرتان باشد.»
🔸 شبها که زیارت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) میرفتیم، در راه میگفتند هر سری که زیارت میآمدم و میدیدم شما نیستید، احساس میکردم آقا #جواب_سلامام را نمیدهد و میگوید بدون زن و بچهات آمدهای، برگرد زن و بچهات را بیاور. حالا خیالام راحت شد که شما را #زیارت_اربعین آوردم. در آن سفر مدام از این حرفها میزد.
🔹 آقامهدی خیلی ناراحت میشدند که با ایشان تماس میگرفتند و میگفتند خانوادهتان دارند در فراق شما
بیقراری میکنند. آقامهدی آدم سنگدلی نبود و #احساساتی بود و به من میگفتند وقتی اطرافیان زنگ میزنند که خانمات بیقراری میکند، به هم میریزم. شما باید #مقاوم باشید. اگر میخواهید اشکی بریزید یا بیقراری کنید نباید در جمع و جلوی بقیه باشد، باید در #تنهایی خودت باشد. تقریباً سه ساعتی صحبت کردند و از فراق حضرت زینب(س) گفتند و بعد هم اشاره کردند آخر سر این بانوی بزرگوار این فراق را به «مَا رَأَیتُ إلا جَمِیلاً» تشبیه کردند.
🔸 #روز_آخر که در کاظمین بودیم سعی کردند این سفر #بهترین_سفر ما باشد. در برگشت از کاظمین به مهران بود که شروع به #وصیت کردند.
🔹خداحافظی #عجیبی بود. همه را از زیر قرآن رد کرد.در آن لحظات مدام به خودم میگفتم #آخرین باری است که ایشان را میبینم، ولی به خودم نهیب میزدم که نه! این شیطان است و حتی در ماشین هم که کنار هم نشسته بودیم از فکرم میگذشت که این آخرین لحظاتی است که کنار هم هستیم، ولی باز هم به خودم میگفتم این شیطان است و دارد تلاش میکند #بیقراری کنید و آقامهدی از دستات ناراحت میشود، چون وقتی بیقراری ما را میدید #بسیار_ناراحت میشد.
🔸 آنجا #آخرین_خداحافظی ما شد که ما را سپردند و خودشان راهی شدند. به قول مامان رفتند و پشت سرشان را هم نگاه نکردند و خیلی تند قدم برمیداشتند.
🔹از این طرف عدهای به من میگفتند چگونه دلاش آمد شما و این بچه کوچک را ول کند و برود؟
🔸آقامهدی دنبال این بود که به #نفس خودش غلبه کند. علیرغم #علاقه_شدیدی که به محمدهادی داشت مراقب بود از آنچه که بدان علاقه دارد آسیب نخورد.
🔹 سری آخر که آمده بودند گفتند: «ما در محاصره بودیم و باید شهید میشدم. در آنجا شروع کردم به خواندن دعای علقمه و از خدا خواستم یک بار بیاییم و ببینمتان و بعد شهید شوم.» به اداره که رفتند و برگشتند به من گفتند: «از یکی از همکاران که از بچههای جنگ است پرسیدم،چگونه هشت سال در جنگ بودید و شهید نشدید؟ گفت: موقعیتهای شهادت زیادی برایام پیش میآمد، اما #تصویر_دختر بزرگام و شیرینکاریهایاش جلوی نظرم میآمد و نمیتوانستم از او دل بکنم.» بعد به من گفت: « #حساسیت و #علاقهای که نسبت به شما دارم باعث شده است #شهید_نشوم .»
🔹 سری آخر در کربلا این #علقه را هم زمین گذاشت و از مولایاش خواست که #دل_بکند . 😭
📩ارسال خاطرات به: @arbaeen_admin 🆔
#شهادت #کربلایی_شدن
ـــــــــــــــــــ
شب خاطره زیارت امام حسین(ع) واربعین در کانال پیاده روی #اربعین
🆔 @ArbaeenIR
Forwarded from Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
#یادش_بخیر
🔴خاطره بسیار خواندنی از آخرین پیاده روی اربعین شهید مدافع حرم معروف به شیر سامرا که منجر به عروجش شد!
⭕️توصیفات عجیب همسر شهید از حال و هوای ویژه شهید نوروزی
⭕️خاطره آخرین خداحافظی شهید با خانواده اش
#شب_خاطره
goo.gl/jRfwsZ
🔺شهید مهدی نوروزی معروف به #شیر_سامراکه مجاهدت های او در دفاع از حرمین امامین عسکریین بیاد ماندنی است، بعد آخرین زیارت اربعین با همسر و کودک چند ماهه شان به شهادت رسیدند .این خاطره همسر شهید از این سفر بیاد ماندنی است:
🔸آن سفر کربلا از همان ثانیه اولاش #خاطره بود. سال اول ازدواجمان که #پیاده به کربلا رفتیم نیت کردیم هر زمان که خدا به ما فرزندی داد، بچهمان را به پیادهروی اربعین ببریم.
🔹خیلیها مستقیم به خودم میگفتند میدانیم مهدی برنمیگردد. میدیدند من هم بیقراری میکنم بدتر میکردند و میگفتند شهید میشود و بالاخره سرش را به باد میدهد و حتی عدهای به من #طعنه میزدند که چگونه دلاش آمده است زن و بچه #شیرخوارهاش را رها کند و برود.
🔸با شنیدن این حرفها و طعنهها دلام میگرفت و زیر آسمان میرفتم و با خدای خودم نجوا میکردم که آقامهدی به من قول داده است مرا به سفر #اربعین میبرد.
🔹 سری دوم هم به این امید برگشتند که ما را به #زیارت_اربعین ببرند. از همان ثانیههای اول سفر سعی میکردند خودشان را #وقف ما کنند و مشکلی برایمان پیش نیاید. در مسیر بچه را از کالسکه در آوردم که به او شیر بدهم که باران گرفت. آقامهدی پتویی را که داشتیم بالای سر ما گرفت تا بتوانم به بچه شیر بدهم. آنجا خیلی #شرمنده شدم و به ایشان گفتم: «آقامهدی! شرمنده شما شدم. شما دو روز است استراحت نکردهاید و مدام رانندگی کردید. الان هم که شرایط اینجوری است و اذیت میشوید.» به من گفت: «خانم! این سفر را #وقف شما هستم و میخواهم #بهترین سفرتان باشد.»
🔸 شبها که زیارت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) میرفتیم، در راه میگفتند هر سری که زیارت میآمدم و میدیدم شما نیستید، احساس میکردم آقا #جواب_سلامام را نمیدهد و میگوید بدون زن و بچهات آمدهای، برگرد زن و بچهات را بیاور. حالا خیالام راحت شد که شما را #زیارت_اربعین آوردم. در آن سفر مدام از این حرفها میزد.
🔹 آقامهدی خیلی ناراحت میشدند که با ایشان تماس میگرفتند و میگفتند خانوادهتان دارند در فراق شما
بیقراری میکنند. آقامهدی آدم سنگدلی نبود و #احساساتی بود و به من میگفتند وقتی اطرافیان زنگ میزنند که خانمات بیقراری میکند، به هم میریزم. شما باید #مقاوم باشید. اگر میخواهید اشکی بریزید یا بیقراری کنید نباید در جمع و جلوی بقیه باشد، باید در #تنهایی خودت باشد. تقریباً سه ساعتی صحبت کردند و از فراق حضرت زینب(س) گفتند و بعد هم اشاره کردند آخر سر این بانوی بزرگوار این فراق را به «مَا رَأَیتُ إلا جَمِیلاً» تشبیه کردند.
🔸 #روز_آخر که در کاظمین بودیم سعی کردند این سفر #بهترین_سفر ما باشد. در برگشت از کاظمین به مهران بود که شروع به #وصیت کردند.
🔹خداحافظی #عجیبی بود. همه را از زیر قرآن رد کرد.در آن لحظات مدام به خودم میگفتم #آخرین باری است که ایشان را میبینم، ولی به خودم نهیب میزدم که نه! این شیطان است و حتی در ماشین هم که کنار هم نشسته بودیم از فکرم میگذشت که این آخرین لحظاتی است که کنار هم هستیم، ولی باز هم به خودم میگفتم این شیطان است و دارد تلاش میکند #بیقراری کنید و آقامهدی از دستات ناراحت میشود، چون وقتی بیقراری ما را میدید #بسیار_ناراحت میشد.
🔸 آنجا #آخرین_خداحافظی ما شد که ما را سپردند و خودشان راهی شدند. به قول مامان رفتند و پشت سرشان را هم نگاه نکردند و خیلی تند قدم برمیداشتند.
🔹از این طرف عدهای به من میگفتند چگونه دلاش آمد شما و این بچه کوچک را ول کند و برود؟
🔸آقامهدی دنبال این بود که به #نفس خودش غلبه کند. علیرغم #علاقه_شدیدی که به محمدهادی داشت مراقب بود از آنچه که بدان علاقه دارد آسیب نخورد.
🔹 سری آخر که آمده بودند گفتند: «ما در محاصره بودیم و باید شهید میشدم. در آنجا شروع کردم به خواندن دعای علقمه و از خدا خواستم یک بار بیاییم و ببینمتان و بعد شهید شوم.» به اداره که رفتند و برگشتند به من گفتند: «از یکی از همکاران که از بچههای جنگ است پرسیدم،چگونه هشت سال در جنگ بودید و شهید نشدید؟ گفت: موقعیتهای شهادت زیادی برایام پیش میآمد، اما #تصویر_دختر بزرگام و شیرینکاریهایاش جلوی نظرم میآمد و نمیتوانستم از او دل بکنم.» بعد به من گفت: « #حساسیت و #علاقهای که نسبت به شما دارم باعث شده است #شهید_نشوم .»
🔹 سری آخر در کربلا این #علقه را هم زمین گذاشت و از مولایاش خواست که #دل_بکند . 😭
📩ارسال خاطرات به: @arbaeen_admin 🆔
#شهادت #کربلایی_شدن
ـــــــــــــــــــ
شب خاطره زیارت امام حسین(ع) واربعین در کانال پیاده روی #اربعین
🆔 @ArbaeenIR
🔴خاطره بسیار خواندنی از آخرین پیاده روی اربعین شهید مدافع حرم معروف به شیر سامرا که منجر به عروجش شد!
⭕️توصیفات عجیب همسر شهید از حال و هوای ویژه شهید نوروزی
⭕️خاطره آخرین خداحافظی شهید با خانواده اش
#شب_خاطره
goo.gl/jRfwsZ
🔺شهید مهدی نوروزی معروف به #شیر_سامراکه مجاهدت های او در دفاع از حرمین امامین عسکریین بیاد ماندنی است، بعد آخرین زیارت اربعین با همسر و کودک چند ماهه شان به شهادت رسیدند .این خاطره همسر شهید از این سفر بیاد ماندنی است:
🔸آن سفر کربلا از همان ثانیه اولاش #خاطره بود. سال اول ازدواجمان که #پیاده به کربلا رفتیم نیت کردیم هر زمان که خدا به ما فرزندی داد، بچهمان را به پیادهروی اربعین ببریم.
🔹خیلیها مستقیم به خودم میگفتند میدانیم مهدی برنمیگردد. میدیدند من هم بیقراری میکنم بدتر میکردند و میگفتند شهید میشود و بالاخره سرش را به باد میدهد و حتی عدهای به من #طعنه میزدند که چگونه دلاش آمده است زن و بچه #شیرخوارهاش را رها کند و برود.
🔸با شنیدن این حرفها و طعنهها دلام میگرفت و زیر آسمان میرفتم و با خدای خودم نجوا میکردم که آقامهدی به من قول داده است مرا به سفر #اربعین میبرد.
🔹 سری دوم هم به این امید برگشتند که ما را به #زیارت_اربعین ببرند. از همان ثانیههای اول سفر سعی میکردند خودشان را #وقف ما کنند و مشکلی برایمان پیش نیاید. در مسیر بچه را از کالسکه در آوردم که به او شیر بدهم که باران گرفت. آقامهدی پتویی را که داشتیم بالای سر ما گرفت تا بتوانم به بچه شیر بدهم. آنجا خیلی #شرمنده شدم و به ایشان گفتم: «آقامهدی! شرمنده شما شدم. شما دو روز است استراحت نکردهاید و مدام رانندگی کردید. الان هم که شرایط اینجوری است و اذیت میشوید.» به من گفت: «خانم! این سفر را #وقف شما هستم و میخواهم #بهترین سفرتان باشد.»
🔸 شبها که زیارت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) میرفتیم، در راه میگفتند هر سری که زیارت میآمدم و میدیدم شما نیستید، احساس میکردم آقا #جواب_سلامام را نمیدهد و میگوید بدون زن و بچهات آمدهای، برگرد زن و بچهات را بیاور. حالا خیالام راحت شد که شما را #زیارت_اربعین آوردم. در آن سفر مدام از این حرفها میزد.
🔹 آقامهدی خیلی ناراحت میشدند که با ایشان تماس میگرفتند و میگفتند خانوادهتان دارند در فراق شما
بیقراری میکنند. آقامهدی آدم سنگدلی نبود و #احساساتی بود و به من میگفتند وقتی اطرافیان زنگ میزنند که خانمات بیقراری میکند، به هم میریزم. شما باید #مقاوم باشید. اگر میخواهید اشکی بریزید یا بیقراری کنید نباید در جمع و جلوی بقیه باشد، باید در #تنهایی خودت باشد. تقریباً سه ساعتی صحبت کردند و از فراق حضرت زینب(س) گفتند و بعد هم اشاره کردند آخر سر این بانوی بزرگوار این فراق را به «مَا رَأَیتُ إلا جَمِیلاً» تشبیه کردند.
🔸 #روز_آخر که در کاظمین بودیم سعی کردند این سفر #بهترین_سفر ما باشد. در برگشت از کاظمین به مهران بود که شروع به #وصیت کردند.
🔹خداحافظی #عجیبی بود. همه را از زیر قرآن رد کرد.در آن لحظات مدام به خودم میگفتم #آخرین باری است که ایشان را میبینم، ولی به خودم نهیب میزدم که نه! این شیطان است و حتی در ماشین هم که کنار هم نشسته بودیم از فکرم میگذشت که این آخرین لحظاتی است که کنار هم هستیم، ولی باز هم به خودم میگفتم این شیطان است و دارد تلاش میکند #بیقراری کنید و آقامهدی از دستات ناراحت میشود، چون وقتی بیقراری ما را میدید #بسیار_ناراحت میشد.
🔸 آنجا #آخرین_خداحافظی ما شد که ما را سپردند و خودشان راهی شدند. به قول مامان رفتند و پشت سرشان را هم نگاه نکردند و خیلی تند قدم برمیداشتند.
🔹از این طرف عدهای به من میگفتند چگونه دلاش آمد شما و این بچه کوچک را ول کند و برود؟
🔸آقامهدی دنبال این بود که به #نفس خودش غلبه کند. علیرغم #علاقه_شدیدی که به محمدهادی داشت مراقب بود از آنچه که بدان علاقه دارد آسیب نخورد.
🔹 سری آخر که آمده بودند گفتند: «ما در محاصره بودیم و باید شهید میشدم. در آنجا شروع کردم به خواندن دعای علقمه و از خدا خواستم یک بار بیاییم و ببینمتان و بعد شهید شوم.» به اداره که رفتند و برگشتند به من گفتند: «از یکی از همکاران که از بچههای جنگ است پرسیدم،چگونه هشت سال در جنگ بودید و شهید نشدید؟ گفت: موقعیتهای شهادت زیادی برایام پیش میآمد، اما #تصویر_دختر بزرگام و شیرینکاریهایاش جلوی نظرم میآمد و نمیتوانستم از او دل بکنم.» بعد به من گفت: « #حساسیت و #علاقهای که نسبت به شما دارم باعث شده است #شهید_نشوم .»
🔹 سری آخر در کربلا این #علقه را هم زمین گذاشت و از مولایاش خواست که #دل_بکند . 😭
📩ارسال خاطرات به: @arbaeen_admin 🆔
#شهادت #کربلایی_شدن
ـــــــــــــــــــ
شب خاطره زیارت امام حسین(ع) واربعین در کانال پیاده روی #اربعین
🆔 @ArbaeenIR
🔴 وصیتنامه کربلاییِ شهید محسن حججی /بخش اول
⭕️هرچه به زمان رفتن نزدیک تر می شوم قلبم #بی_تاب تر می شود
⭕️نمی دانم چگونه #خوشحالی ام را بیان کنم
⭕️همسر عزیزم افتخار کن که شوهرت #فدای حضرت_زینب شد...
⭕️ پدرم عزیزم داغ تو بیشتر از داغ اباعبدالله نیست...
⭕️مادر عزیزم همچون ام البنین #صبورانه و با افتخار فریاد بزن که مرا #فدای_حسین کردی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔸برای #بانوی_صبر
🔹السلام ای بانوی سلطان عشق
🔸السلام ای بانوی صبر دمشق
🔹زینبِ دنیا و عقبیِ علی
🔸شرح مدح لافتی الا #علی
🔹در مسیر شام #غوغا کرده ایی
🔸شهر را آشوب برپا کرده ایی
🔹خطبه خواندی از غریبی #حسین
🔸زنده کردی #کربلا در عالمیین
🔹گر نبودی کربلایی هم #نبود
🔸گریه و #شور و نوایی هم نبود
🔹رنج هایی ست فراوان دیده ایی
🔸خیمه ها، غارت، سواران دیده ایی
🔹دیده بودی، حلق و چشم و حرمله
🔸گریه کردی پا به پای قافله
🔅بسم الله النور...
صَلی الله علیک یا اُماه یا فاطمه الزهرا"سلام علیک"
وَلاتَحسَبن الذینَ قُتلوا في سَبیل الله اَمواتا، بَل احیاء عند رَبِهم یُرَزقون
🔴هرگز #نمیمیرد آنکه دلش زنده شد به #عشق
ثبت است بر جدیده عالم #دوام ما...
✍️چند ساعتی بیشتر به رفتن نمانده است، هرچه به زمان رفتن نزدیک تر می شوم قلبم #بی_تاب تر می شود...
🔸نمی دانم چه بنویسم و چگونه حس و حالم را بیان کنم...
🔹نمی دانم چگونه #خوشحالی ام را بیان کنم و چگونه و با چه زبانی #شکر خدای منان را به جای بیاورم...
🔸به حسب #وظیفه چند خطی را به عنوان وصیت با زبان قلم می نویسم...
🔹نمیدانم چه شد که سرنوشت مرا به این راه پر عشق رساند... نمی دانم چه چیزهایی عامل آن شد...
🔸بدون شک #شیر_حلال مادرم، #لقمه_حلال پدرم و انتخاب #همسرم و خیلی چیزهای دیگر در آن اثر داشته است...
🔹عمریست شب و روزم را به #عشق_شهادت گذرانده ام... و همیشه اعتقادم این بوده و هست که با شهادت به #بالاترین درجه ی بندگی میرسم...
🔸خیلی تلاش کردم که خودم را به این #مقام برسانم اما نمی دانم که چقدر توانسته ام موفق باشم...
چشم امیدم فقط به #کرم_خدا و #اهل_بیت است و بس امید دارم این رو سیاه پرگناه را هم قبول کنند و به این بنده ی بدِ پرخطا نظری از سر رحمت بنمایند...
که اگر این چنین شد؛الحمدالله رب العالمین...
🔹اگر روزی خبر #شهادت این بنده حقیر سرا پا تقصیر را شنیدید؛ علت آن را جز کریمی و رحیمی خدا ندانید...
اوست که رو سیاهی چون مرا هم می بخشد و مرا یاری می کند...
💠 همسر عزیزم زهرا جانم
اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی بدان به #آرزویم که هدف اصلی ام از ازدواج با شما بود رسیدم و به خود #افتخار کن که شوهرت #فدای حضرت_زینب شد...
🔺مبادا بی تابی کنی، مبادا شیون کنی، #صبور باش و هر آن خودت را در محضر حضرت #زینب بدان... حضرت زینب بیش از تو مصیبت دید.
💠پدر عزیزم
همیشه و در همه حال #الگوى زندگی و مردانگی ام تو بوده و هستی، اگر روزی خبر شهادتم را دیدی، زمانی را در مقابل خود فرض کن که حسین بن علی در کنار جگر گوشه اش #علی_اکبر حاضر شد...
داغ تو بیشتر از داغ اباعبدالله نیست... پس #صبور باش پدرم، می دانم سخت است اما می شود...
💠مادر عزیزم
ام البنین علیهاالسلام 4جوان خود را #فدای حسین و زینب کرد و خم به ابرو نیاورد.
حتی زمانی که خبر شهادت پسرانش را به آن دادند باز از #حسین سراغ گرفت؛ پس اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی، همچون ام البنین #صبورانه و با افتخار فریاد بزن که مرا #فدای_حسین و حضرت زینب کرده ای و مبادا با #بی_تابی خود دل دشمن را شاد کنید...
🔻 #ادامه در بخش دوم👇👇
https://telegram.me/ArbaeenIR/3048
ــــــــــــــــــــــــــــ
✍️ عکس دست نوشته وصیت نامه شهید: https://hajahmad.blog.ir/post/1529
✅ کانال رسمی شهید حججی : @modafe_haram_shahid_hojaji
🆔 @ArbaeenIR
⭕️هرچه به زمان رفتن نزدیک تر می شوم قلبم #بی_تاب تر می شود
⭕️نمی دانم چگونه #خوشحالی ام را بیان کنم
⭕️همسر عزیزم افتخار کن که شوهرت #فدای حضرت_زینب شد...
⭕️ پدرم عزیزم داغ تو بیشتر از داغ اباعبدالله نیست...
⭕️مادر عزیزم همچون ام البنین #صبورانه و با افتخار فریاد بزن که مرا #فدای_حسین کردی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔸برای #بانوی_صبر
🔹السلام ای بانوی سلطان عشق
🔸السلام ای بانوی صبر دمشق
🔹زینبِ دنیا و عقبیِ علی
🔸شرح مدح لافتی الا #علی
🔹در مسیر شام #غوغا کرده ایی
🔸شهر را آشوب برپا کرده ایی
🔹خطبه خواندی از غریبی #حسین
🔸زنده کردی #کربلا در عالمیین
🔹گر نبودی کربلایی هم #نبود
🔸گریه و #شور و نوایی هم نبود
🔹رنج هایی ست فراوان دیده ایی
🔸خیمه ها، غارت، سواران دیده ایی
🔹دیده بودی، حلق و چشم و حرمله
🔸گریه کردی پا به پای قافله
🔅بسم الله النور...
صَلی الله علیک یا اُماه یا فاطمه الزهرا"سلام علیک"
وَلاتَحسَبن الذینَ قُتلوا في سَبیل الله اَمواتا، بَل احیاء عند رَبِهم یُرَزقون
🔴هرگز #نمیمیرد آنکه دلش زنده شد به #عشق
ثبت است بر جدیده عالم #دوام ما...
✍️چند ساعتی بیشتر به رفتن نمانده است، هرچه به زمان رفتن نزدیک تر می شوم قلبم #بی_تاب تر می شود...
🔸نمی دانم چه بنویسم و چگونه حس و حالم را بیان کنم...
🔹نمی دانم چگونه #خوشحالی ام را بیان کنم و چگونه و با چه زبانی #شکر خدای منان را به جای بیاورم...
🔸به حسب #وظیفه چند خطی را به عنوان وصیت با زبان قلم می نویسم...
🔹نمیدانم چه شد که سرنوشت مرا به این راه پر عشق رساند... نمی دانم چه چیزهایی عامل آن شد...
🔸بدون شک #شیر_حلال مادرم، #لقمه_حلال پدرم و انتخاب #همسرم و خیلی چیزهای دیگر در آن اثر داشته است...
🔹عمریست شب و روزم را به #عشق_شهادت گذرانده ام... و همیشه اعتقادم این بوده و هست که با شهادت به #بالاترین درجه ی بندگی میرسم...
🔸خیلی تلاش کردم که خودم را به این #مقام برسانم اما نمی دانم که چقدر توانسته ام موفق باشم...
چشم امیدم فقط به #کرم_خدا و #اهل_بیت است و بس امید دارم این رو سیاه پرگناه را هم قبول کنند و به این بنده ی بدِ پرخطا نظری از سر رحمت بنمایند...
که اگر این چنین شد؛الحمدالله رب العالمین...
🔹اگر روزی خبر #شهادت این بنده حقیر سرا پا تقصیر را شنیدید؛ علت آن را جز کریمی و رحیمی خدا ندانید...
اوست که رو سیاهی چون مرا هم می بخشد و مرا یاری می کند...
💠 همسر عزیزم زهرا جانم
اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی بدان به #آرزویم که هدف اصلی ام از ازدواج با شما بود رسیدم و به خود #افتخار کن که شوهرت #فدای حضرت_زینب شد...
🔺مبادا بی تابی کنی، مبادا شیون کنی، #صبور باش و هر آن خودت را در محضر حضرت #زینب بدان... حضرت زینب بیش از تو مصیبت دید.
💠پدر عزیزم
همیشه و در همه حال #الگوى زندگی و مردانگی ام تو بوده و هستی، اگر روزی خبر شهادتم را دیدی، زمانی را در مقابل خود فرض کن که حسین بن علی در کنار جگر گوشه اش #علی_اکبر حاضر شد...
داغ تو بیشتر از داغ اباعبدالله نیست... پس #صبور باش پدرم، می دانم سخت است اما می شود...
💠مادر عزیزم
ام البنین علیهاالسلام 4جوان خود را #فدای حسین و زینب کرد و خم به ابرو نیاورد.
حتی زمانی که خبر شهادت پسرانش را به آن دادند باز از #حسین سراغ گرفت؛ پس اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی، همچون ام البنین #صبورانه و با افتخار فریاد بزن که مرا #فدای_حسین و حضرت زینب کرده ای و مبادا با #بی_تابی خود دل دشمن را شاد کنید...
🔻 #ادامه در بخش دوم👇👇
https://telegram.me/ArbaeenIR/3048
ــــــــــــــــــــــــــــ
✍️ عکس دست نوشته وصیت نامه شهید: https://hajahmad.blog.ir/post/1529
✅ کانال رسمی شهید حججی : @modafe_haram_shahid_hojaji
🆔 @ArbaeenIR
Forwarded from Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
#یادش_بخیر
🔴خاطره بسیار خواندنی از آخرین پیاده روی اربعین شهید مدافع حرم معروف به شیر سامرا که منجر به عروجش شد!
⭕️توصیفات عجیب همسر شهید از حال و هوای ویژه شهید نوروزی
⭕️خاطره آخرین خداحافظی شهید با خانواده اش
#شب_خاطره
goo.gl/jRfwsZ
🔺شهید مهدی نوروزی معروف به #شیر_سامراکه مجاهدت های او در دفاع از حرمین امامین عسکریین بیاد ماندنی است، بعد آخرین زیارت اربعین با همسر و کودک چند ماهه شان به شهادت رسیدند .این خاطره همسر شهید از این سفر بیاد ماندنی است:
🔸آن سفر کربلا از همان ثانیه اولاش #خاطره بود. سال اول ازدواجمان که #پیاده به کربلا رفتیم نیت کردیم هر زمان که خدا به ما فرزندی داد، بچهمان را به پیادهروی اربعین ببریم.
🔹خیلیها مستقیم به خودم میگفتند میدانیم مهدی برنمیگردد. میدیدند من هم بیقراری میکنم بدتر میکردند و میگفتند شهید میشود و بالاخره سرش را به باد میدهد و حتی عدهای به من #طعنه میزدند که چگونه دلاش آمده است زن و بچه #شیرخوارهاش را رها کند و برود.
🔸با شنیدن این حرفها و طعنهها دلام میگرفت و زیر آسمان میرفتم و با خدای خودم نجوا میکردم که آقامهدی به من قول داده است مرا به سفر #اربعین میبرد.
🔹 سری دوم هم به این امید برگشتند که ما را به #زیارت_اربعین ببرند. از همان ثانیههای اول سفر سعی میکردند خودشان را #وقف ما کنند و مشکلی برایمان پیش نیاید. در مسیر بچه را از کالسکه در آوردم که به او شیر بدهم که باران گرفت. آقامهدی پتویی را که داشتیم بالای سر ما گرفت تا بتوانم به بچه شیر بدهم. آنجا خیلی #شرمنده شدم و به ایشان گفتم: «آقامهدی! شرمنده شما شدم. شما دو روز است استراحت نکردهاید و مدام رانندگی کردید. الان هم که شرایط اینجوری است و اذیت میشوید.» به من گفت: «خانم! این سفر را #وقف شما هستم و میخواهم #بهترین سفرتان باشد.»
🔸 شبها که زیارت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) میرفتیم، در راه میگفتند هر سری که زیارت میآمدم و میدیدم شما نیستید، احساس میکردم آقا #جواب_سلامام را نمیدهد و میگوید بدون زن و بچهات آمدهای، برگرد زن و بچهات را بیاور. حالا خیالام راحت شد که شما را #زیارت_اربعین آوردم. در آن سفر مدام از این حرفها میزد.
🔹 آقامهدی خیلی ناراحت میشدند که با ایشان تماس میگرفتند و میگفتند خانوادهتان دارند در فراق شما
بیقراری میکنند. آقامهدی آدم سنگدلی نبود و #احساساتی بود و به من میگفتند وقتی اطرافیان زنگ میزنند که خانمات بیقراری میکند، به هم میریزم. شما باید #مقاوم باشید. اگر میخواهید اشکی بریزید یا بیقراری کنید نباید در جمع و جلوی بقیه باشد، باید در #تنهایی خودت باشد. تقریباً سه ساعتی صحبت کردند و از فراق حضرت زینب(س) گفتند و بعد هم اشاره کردند آخر سر این بانوی بزرگوار این فراق را به «مَا رَأَیتُ إلا جَمِیلاً» تشبیه کردند.
🔸 #روز_آخر که در کاظمین بودیم سعی کردند این سفر #بهترین_سفر ما باشد. در برگشت از کاظمین به مهران بود که شروع به #وصیت کردند.
🔹خداحافظی #عجیبی بود. همه را از زیر قرآن رد کرد.در آن لحظات مدام به خودم میگفتم #آخرین باری است که ایشان را میبینم، ولی به خودم نهیب میزدم که نه! این شیطان است و حتی در ماشین هم که کنار هم نشسته بودیم از فکرم میگذشت که این آخرین لحظاتی است که کنار هم هستیم، ولی باز هم به خودم میگفتم این شیطان است و دارد تلاش میکند #بیقراری کنید و آقامهدی از دستات ناراحت میشود، چون وقتی بیقراری ما را میدید #بسیار_ناراحت میشد.
🔸 آنجا #آخرین_خداحافظی ما شد که ما را سپردند و خودشان راهی شدند. به قول مامان رفتند و پشت سرشان را هم نگاه نکردند و خیلی تند قدم برمیداشتند.
🔹از این طرف عدهای به من میگفتند چگونه دلاش آمد شما و این بچه کوچک را ول کند و برود؟
🔸آقامهدی دنبال این بود که به #نفس خودش غلبه کند. علیرغم #علاقه_شدیدی که به محمدهادی داشت مراقب بود از آنچه که بدان علاقه دارد آسیب نخورد.
🔹 سری آخر که آمده بودند گفتند: «ما در محاصره بودیم و باید شهید میشدم. در آنجا شروع کردم به خواندن دعای علقمه و از خدا خواستم یک بار بیاییم و ببینمتان و بعد شهید شوم.» به اداره که رفتند و برگشتند به من گفتند: «از یکی از همکاران که از بچههای جنگ است پرسیدم،چگونه هشت سال در جنگ بودید و شهید نشدید؟ گفت: موقعیتهای شهادت زیادی برایام پیش میآمد، اما #تصویر_دختر بزرگام و شیرینکاریهایاش جلوی نظرم میآمد و نمیتوانستم از او دل بکنم.» بعد به من گفت: « #حساسیت و #علاقهای که نسبت به شما دارم باعث شده است #شهید_نشوم .»
🔹 سری آخر در کربلا این #علقه را هم زمین گذاشت و از مولایاش خواست که #دل_بکند . 😭
📩ارسال خاطرات به: @arbaeen_admin 🆔
#شهادت #کربلایی_شدن
ـــــــــــــــــــ
شب خاطره زیارت امام حسین(ع) واربعین در کانال پیاده روی #اربعین
🆔 @ArbaeenIR
🔴خاطره بسیار خواندنی از آخرین پیاده روی اربعین شهید مدافع حرم معروف به شیر سامرا که منجر به عروجش شد!
⭕️توصیفات عجیب همسر شهید از حال و هوای ویژه شهید نوروزی
⭕️خاطره آخرین خداحافظی شهید با خانواده اش
#شب_خاطره
goo.gl/jRfwsZ
🔺شهید مهدی نوروزی معروف به #شیر_سامراکه مجاهدت های او در دفاع از حرمین امامین عسکریین بیاد ماندنی است، بعد آخرین زیارت اربعین با همسر و کودک چند ماهه شان به شهادت رسیدند .این خاطره همسر شهید از این سفر بیاد ماندنی است:
🔸آن سفر کربلا از همان ثانیه اولاش #خاطره بود. سال اول ازدواجمان که #پیاده به کربلا رفتیم نیت کردیم هر زمان که خدا به ما فرزندی داد، بچهمان را به پیادهروی اربعین ببریم.
🔹خیلیها مستقیم به خودم میگفتند میدانیم مهدی برنمیگردد. میدیدند من هم بیقراری میکنم بدتر میکردند و میگفتند شهید میشود و بالاخره سرش را به باد میدهد و حتی عدهای به من #طعنه میزدند که چگونه دلاش آمده است زن و بچه #شیرخوارهاش را رها کند و برود.
🔸با شنیدن این حرفها و طعنهها دلام میگرفت و زیر آسمان میرفتم و با خدای خودم نجوا میکردم که آقامهدی به من قول داده است مرا به سفر #اربعین میبرد.
🔹 سری دوم هم به این امید برگشتند که ما را به #زیارت_اربعین ببرند. از همان ثانیههای اول سفر سعی میکردند خودشان را #وقف ما کنند و مشکلی برایمان پیش نیاید. در مسیر بچه را از کالسکه در آوردم که به او شیر بدهم که باران گرفت. آقامهدی پتویی را که داشتیم بالای سر ما گرفت تا بتوانم به بچه شیر بدهم. آنجا خیلی #شرمنده شدم و به ایشان گفتم: «آقامهدی! شرمنده شما شدم. شما دو روز است استراحت نکردهاید و مدام رانندگی کردید. الان هم که شرایط اینجوری است و اذیت میشوید.» به من گفت: «خانم! این سفر را #وقف شما هستم و میخواهم #بهترین سفرتان باشد.»
🔸 شبها که زیارت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) میرفتیم، در راه میگفتند هر سری که زیارت میآمدم و میدیدم شما نیستید، احساس میکردم آقا #جواب_سلامام را نمیدهد و میگوید بدون زن و بچهات آمدهای، برگرد زن و بچهات را بیاور. حالا خیالام راحت شد که شما را #زیارت_اربعین آوردم. در آن سفر مدام از این حرفها میزد.
🔹 آقامهدی خیلی ناراحت میشدند که با ایشان تماس میگرفتند و میگفتند خانوادهتان دارند در فراق شما
بیقراری میکنند. آقامهدی آدم سنگدلی نبود و #احساساتی بود و به من میگفتند وقتی اطرافیان زنگ میزنند که خانمات بیقراری میکند، به هم میریزم. شما باید #مقاوم باشید. اگر میخواهید اشکی بریزید یا بیقراری کنید نباید در جمع و جلوی بقیه باشد، باید در #تنهایی خودت باشد. تقریباً سه ساعتی صحبت کردند و از فراق حضرت زینب(س) گفتند و بعد هم اشاره کردند آخر سر این بانوی بزرگوار این فراق را به «مَا رَأَیتُ إلا جَمِیلاً» تشبیه کردند.
🔸 #روز_آخر که در کاظمین بودیم سعی کردند این سفر #بهترین_سفر ما باشد. در برگشت از کاظمین به مهران بود که شروع به #وصیت کردند.
🔹خداحافظی #عجیبی بود. همه را از زیر قرآن رد کرد.در آن لحظات مدام به خودم میگفتم #آخرین باری است که ایشان را میبینم، ولی به خودم نهیب میزدم که نه! این شیطان است و حتی در ماشین هم که کنار هم نشسته بودیم از فکرم میگذشت که این آخرین لحظاتی است که کنار هم هستیم، ولی باز هم به خودم میگفتم این شیطان است و دارد تلاش میکند #بیقراری کنید و آقامهدی از دستات ناراحت میشود، چون وقتی بیقراری ما را میدید #بسیار_ناراحت میشد.
🔸 آنجا #آخرین_خداحافظی ما شد که ما را سپردند و خودشان راهی شدند. به قول مامان رفتند و پشت سرشان را هم نگاه نکردند و خیلی تند قدم برمیداشتند.
🔹از این طرف عدهای به من میگفتند چگونه دلاش آمد شما و این بچه کوچک را ول کند و برود؟
🔸آقامهدی دنبال این بود که به #نفس خودش غلبه کند. علیرغم #علاقه_شدیدی که به محمدهادی داشت مراقب بود از آنچه که بدان علاقه دارد آسیب نخورد.
🔹 سری آخر که آمده بودند گفتند: «ما در محاصره بودیم و باید شهید میشدم. در آنجا شروع کردم به خواندن دعای علقمه و از خدا خواستم یک بار بیاییم و ببینمتان و بعد شهید شوم.» به اداره که رفتند و برگشتند به من گفتند: «از یکی از همکاران که از بچههای جنگ است پرسیدم،چگونه هشت سال در جنگ بودید و شهید نشدید؟ گفت: موقعیتهای شهادت زیادی برایام پیش میآمد، اما #تصویر_دختر بزرگام و شیرینکاریهایاش جلوی نظرم میآمد و نمیتوانستم از او دل بکنم.» بعد به من گفت: « #حساسیت و #علاقهای که نسبت به شما دارم باعث شده است #شهید_نشوم .»
🔹 سری آخر در کربلا این #علقه را هم زمین گذاشت و از مولایاش خواست که #دل_بکند . 😭
📩ارسال خاطرات به: @arbaeen_admin 🆔
#شهادت #کربلایی_شدن
ـــــــــــــــــــ
شب خاطره زیارت امام حسین(ع) واربعین در کانال پیاده روی #اربعین
🆔 @ArbaeenIR
Forwarded from Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
#یادش_بخیر
🔴خاطره بسیار خواندنی از آخرین پیاده روی اربعین شهید مدافع حرم معروف به شیر سامرا که منجر به عروجش شد!
⭕️توصیفات عجیب همسر شهید از حال و هوای ویژه شهید نوروزی
⭕️خاطره آخرین خداحافظی شهید با خانواده اش
#شب_خاطره
goo.gl/jRfwsZ
🔺شهید مهدی نوروزی معروف به #شیر_سامراکه مجاهدت های او در دفاع از حرمین امامین عسکریین بیاد ماندنی است، بعد آخرین زیارت اربعین با همسر و کودک چند ماهه شان به شهادت رسیدند .این خاطره همسر شهید از این سفر بیاد ماندنی است:
🔸آن سفر کربلا از همان ثانیه اولاش #خاطره بود. سال اول ازدواجمان که #پیاده به کربلا رفتیم نیت کردیم هر زمان که خدا به ما فرزندی داد، بچهمان را به پیادهروی اربعین ببریم.
🔹خیلیها مستقیم به خودم میگفتند میدانیم مهدی برنمیگردد. میدیدند من هم بیقراری میکنم بدتر میکردند و میگفتند شهید میشود و بالاخره سرش را به باد میدهد و حتی عدهای به من #طعنه میزدند که چگونه دلاش آمده است زن و بچه #شیرخوارهاش را رها کند و برود.
🔸با شنیدن این حرفها و طعنهها دلام میگرفت و زیر آسمان میرفتم و با خدای خودم نجوا میکردم که آقامهدی به من قول داده است مرا به سفر #اربعین میبرد.
🔹 سری دوم هم به این امید برگشتند که ما را به #زیارت_اربعین ببرند. از همان ثانیههای اول سفر سعی میکردند خودشان را #وقف ما کنند و مشکلی برایمان پیش نیاید. در مسیر بچه را از کالسکه در آوردم که به او شیر بدهم که باران گرفت. آقامهدی پتویی را که داشتیم بالای سر ما گرفت تا بتوانم به بچه شیر بدهم. آنجا خیلی #شرمنده شدم و به ایشان گفتم: «آقامهدی! شرمنده شما شدم. شما دو روز است استراحت نکردهاید و مدام رانندگی کردید. الان هم که شرایط اینجوری است و اذیت میشوید.» به من گفت: «خانم! این سفر را #وقف شما هستم و میخواهم #بهترین سفرتان باشد.»
🔸 شبها که زیارت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) میرفتیم، در راه میگفتند هر سری که زیارت میآمدم و میدیدم شما نیستید، احساس میکردم آقا #جواب_سلامام را نمیدهد و میگوید بدون زن و بچهات آمدهای، برگرد زن و بچهات را بیاور. حالا خیالام راحت شد که شما را #زیارت_اربعین آوردم. در آن سفر مدام از این حرفها میزد.
🔹 آقامهدی خیلی ناراحت میشدند که با ایشان تماس میگرفتند و میگفتند خانوادهتان دارند در فراق شما
بیقراری میکنند. آقامهدی آدم سنگدلی نبود و #احساساتی بود و به من میگفتند وقتی اطرافیان زنگ میزنند که خانمات بیقراری میکند، به هم میریزم. شما باید #مقاوم باشید. اگر میخواهید اشکی بریزید یا بیقراری کنید نباید در جمع و جلوی بقیه باشد، باید در #تنهایی خودت باشد. تقریباً سه ساعتی صحبت کردند و از فراق حضرت زینب(س) گفتند و بعد هم اشاره کردند آخر سر این بانوی بزرگوار این فراق را به «مَا رَأَیتُ إلا جَمِیلاً» تشبیه کردند.
🔸 #روز_آخر که در کاظمین بودیم سعی کردند این سفر #بهترین_سفر ما باشد. در برگشت از کاظمین به مهران بود که شروع به #وصیت کردند.
🔹خداحافظی #عجیبی بود. همه را از زیر قرآن رد کرد.در آن لحظات مدام به خودم میگفتم #آخرین باری است که ایشان را میبینم، ولی به خودم نهیب میزدم که نه! این شیطان است و حتی در ماشین هم که کنار هم نشسته بودیم از فکرم میگذشت که این آخرین لحظاتی است که کنار هم هستیم، ولی باز هم به خودم میگفتم این شیطان است و دارد تلاش میکند #بیقراری کنید و آقامهدی از دستات ناراحت میشود، چون وقتی بیقراری ما را میدید #بسیار_ناراحت میشد.
🔸 آنجا #آخرین_خداحافظی ما شد که ما را سپردند و خودشان راهی شدند. به قول مامان رفتند و پشت سرشان را هم نگاه نکردند و خیلی تند قدم برمیداشتند.
🔹از این طرف عدهای به من میگفتند چگونه دلاش آمد شما و این بچه کوچک را ول کند و برود؟
🔸آقامهدی دنبال این بود که به #نفس خودش غلبه کند. علیرغم #علاقه_شدیدی که به محمدهادی داشت مراقب بود از آنچه که بدان علاقه دارد آسیب نخورد.
🔹 سری آخر که آمده بودند گفتند: «ما در محاصره بودیم و باید شهید میشدم. در آنجا شروع کردم به خواندن دعای علقمه و از خدا خواستم یک بار بیاییم و ببینمتان و بعد شهید شوم.» به اداره که رفتند و برگشتند به من گفتند: «از یکی از همکاران که از بچههای جنگ است پرسیدم،چگونه هشت سال در جنگ بودید و شهید نشدید؟ گفت: موقعیتهای شهادت زیادی برایام پیش میآمد، اما #تصویر_دختر بزرگام و شیرینکاریهایاش جلوی نظرم میآمد و نمیتوانستم از او دل بکنم.» بعد به من گفت: « #حساسیت و #علاقهای که نسبت به شما دارم باعث شده است #شهید_نشوم .»
🔹 سری آخر در کربلا این #علقه را هم زمین گذاشت و از مولایاش خواست که #دل_بکند . 😭
📩ارسال خاطرات به: @arbaeen_admin 🆔
#شهادت #کربلایی_شدن
ـــــــــــــــــــ
شب خاطره زیارت امام حسین(ع) واربعین در کانال پیاده روی #اربعین
🆔 @ArbaeenIR
🔴خاطره بسیار خواندنی از آخرین پیاده روی اربعین شهید مدافع حرم معروف به شیر سامرا که منجر به عروجش شد!
⭕️توصیفات عجیب همسر شهید از حال و هوای ویژه شهید نوروزی
⭕️خاطره آخرین خداحافظی شهید با خانواده اش
#شب_خاطره
goo.gl/jRfwsZ
🔺شهید مهدی نوروزی معروف به #شیر_سامراکه مجاهدت های او در دفاع از حرمین امامین عسکریین بیاد ماندنی است، بعد آخرین زیارت اربعین با همسر و کودک چند ماهه شان به شهادت رسیدند .این خاطره همسر شهید از این سفر بیاد ماندنی است:
🔸آن سفر کربلا از همان ثانیه اولاش #خاطره بود. سال اول ازدواجمان که #پیاده به کربلا رفتیم نیت کردیم هر زمان که خدا به ما فرزندی داد، بچهمان را به پیادهروی اربعین ببریم.
🔹خیلیها مستقیم به خودم میگفتند میدانیم مهدی برنمیگردد. میدیدند من هم بیقراری میکنم بدتر میکردند و میگفتند شهید میشود و بالاخره سرش را به باد میدهد و حتی عدهای به من #طعنه میزدند که چگونه دلاش آمده است زن و بچه #شیرخوارهاش را رها کند و برود.
🔸با شنیدن این حرفها و طعنهها دلام میگرفت و زیر آسمان میرفتم و با خدای خودم نجوا میکردم که آقامهدی به من قول داده است مرا به سفر #اربعین میبرد.
🔹 سری دوم هم به این امید برگشتند که ما را به #زیارت_اربعین ببرند. از همان ثانیههای اول سفر سعی میکردند خودشان را #وقف ما کنند و مشکلی برایمان پیش نیاید. در مسیر بچه را از کالسکه در آوردم که به او شیر بدهم که باران گرفت. آقامهدی پتویی را که داشتیم بالای سر ما گرفت تا بتوانم به بچه شیر بدهم. آنجا خیلی #شرمنده شدم و به ایشان گفتم: «آقامهدی! شرمنده شما شدم. شما دو روز است استراحت نکردهاید و مدام رانندگی کردید. الان هم که شرایط اینجوری است و اذیت میشوید.» به من گفت: «خانم! این سفر را #وقف شما هستم و میخواهم #بهترین سفرتان باشد.»
🔸 شبها که زیارت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) میرفتیم، در راه میگفتند هر سری که زیارت میآمدم و میدیدم شما نیستید، احساس میکردم آقا #جواب_سلامام را نمیدهد و میگوید بدون زن و بچهات آمدهای، برگرد زن و بچهات را بیاور. حالا خیالام راحت شد که شما را #زیارت_اربعین آوردم. در آن سفر مدام از این حرفها میزد.
🔹 آقامهدی خیلی ناراحت میشدند که با ایشان تماس میگرفتند و میگفتند خانوادهتان دارند در فراق شما
بیقراری میکنند. آقامهدی آدم سنگدلی نبود و #احساساتی بود و به من میگفتند وقتی اطرافیان زنگ میزنند که خانمات بیقراری میکند، به هم میریزم. شما باید #مقاوم باشید. اگر میخواهید اشکی بریزید یا بیقراری کنید نباید در جمع و جلوی بقیه باشد، باید در #تنهایی خودت باشد. تقریباً سه ساعتی صحبت کردند و از فراق حضرت زینب(س) گفتند و بعد هم اشاره کردند آخر سر این بانوی بزرگوار این فراق را به «مَا رَأَیتُ إلا جَمِیلاً» تشبیه کردند.
🔸 #روز_آخر که در کاظمین بودیم سعی کردند این سفر #بهترین_سفر ما باشد. در برگشت از کاظمین به مهران بود که شروع به #وصیت کردند.
🔹خداحافظی #عجیبی بود. همه را از زیر قرآن رد کرد.در آن لحظات مدام به خودم میگفتم #آخرین باری است که ایشان را میبینم، ولی به خودم نهیب میزدم که نه! این شیطان است و حتی در ماشین هم که کنار هم نشسته بودیم از فکرم میگذشت که این آخرین لحظاتی است که کنار هم هستیم، ولی باز هم به خودم میگفتم این شیطان است و دارد تلاش میکند #بیقراری کنید و آقامهدی از دستات ناراحت میشود، چون وقتی بیقراری ما را میدید #بسیار_ناراحت میشد.
🔸 آنجا #آخرین_خداحافظی ما شد که ما را سپردند و خودشان راهی شدند. به قول مامان رفتند و پشت سرشان را هم نگاه نکردند و خیلی تند قدم برمیداشتند.
🔹از این طرف عدهای به من میگفتند چگونه دلاش آمد شما و این بچه کوچک را ول کند و برود؟
🔸آقامهدی دنبال این بود که به #نفس خودش غلبه کند. علیرغم #علاقه_شدیدی که به محمدهادی داشت مراقب بود از آنچه که بدان علاقه دارد آسیب نخورد.
🔹 سری آخر که آمده بودند گفتند: «ما در محاصره بودیم و باید شهید میشدم. در آنجا شروع کردم به خواندن دعای علقمه و از خدا خواستم یک بار بیاییم و ببینمتان و بعد شهید شوم.» به اداره که رفتند و برگشتند به من گفتند: «از یکی از همکاران که از بچههای جنگ است پرسیدم،چگونه هشت سال در جنگ بودید و شهید نشدید؟ گفت: موقعیتهای شهادت زیادی برایام پیش میآمد، اما #تصویر_دختر بزرگام و شیرینکاریهایاش جلوی نظرم میآمد و نمیتوانستم از او دل بکنم.» بعد به من گفت: « #حساسیت و #علاقهای که نسبت به شما دارم باعث شده است #شهید_نشوم .»
🔹 سری آخر در کربلا این #علقه را هم زمین گذاشت و از مولایاش خواست که #دل_بکند . 😭
📩ارسال خاطرات به: @arbaeen_admin 🆔
#شهادت #کربلایی_شدن
ـــــــــــــــــــ
شب خاطره زیارت امام حسین(ع) واربعین در کانال پیاده روی #اربعین
🆔 @ArbaeenIR
💠شعر بسیار زیبا و خواندنی در باره اربعین
🔸آنچه در نورِ اربعین پیداست؛ مادرمهربان ما، زهرا است
🔹وقفِ نوریم و غرق همراهی؛ تابیاید،زمانِ #خونخواهی
ــــــــــــــــــــــــ
🔸السلام علیک، #مادرجان؛ آمدم #کربلا،به محضر تان
🔹روزگاریست،در پناه تو ایم؛ ساکنِ نور ِ خیمه گاه تو ایم
🔸آنچه در نورِ #اربعین پیداست؛ #مادرمهربان ما، زهرا است
🔹ما به دنبالِ نشئه ی حقّیم؛ تا دوباره، به نور برگردیم
🔸نورِپاکی که #اصل و ریشه ی ماست؛ نور او مونس همیشه ی ماست
🔹در پسِ صحنه، با تو #همراه ایم؛ #اذن سربازی از تو میخواهیم
🔸تا زمان هست، اربعینی باش؛ همره فاطمه(س)، حسینی باش
🔹کاش، یک عمر،بندگی کنیم؛ در همین صحنه، زندگی کنیم
🔸دیر یا زود، #شیرِ جبهه ی حق.؛ چون #سپاهی،به هم شود ملحق
🔹بعد از این دوره، میشود #تاویل ؛ صحنه ی سختِ #جنگ_اسرائیل
🔸میرسد،طبق #وعده_ی_قرآن؛ عصر قدرت نمایی #خوبان
🔹ما به زودی،به قدس می آییم؛ درکمین شکار آنهاییم
🔸تا بگیریم،#انتقام_تو را؛ با به آتش کشیدنِ آنها
🔹این #رجز نیست #التماس من است؛ صحبت از نحوی ی #سپاس من است
🔸وقفِ نوریم و غرق #همراهی؛ تابیاید،زمانِ #خونخواهی
🌹ما به زودی، به قدس می آییم
✏️ #شاعر : سید محسن مسعودی
#اربعین_های_مهدوی
⛺️ #موکب_هنرجویی | @be_rahbarie_hussain_A
https://serateshgh.com/48902/
🆔 @ArbaeenIR
🔸آنچه در نورِ اربعین پیداست؛ مادرمهربان ما، زهرا است
🔹وقفِ نوریم و غرق همراهی؛ تابیاید،زمانِ #خونخواهی
ــــــــــــــــــــــــ
🔸السلام علیک، #مادرجان؛ آمدم #کربلا،به محضر تان
🔹روزگاریست،در پناه تو ایم؛ ساکنِ نور ِ خیمه گاه تو ایم
🔸آنچه در نورِ #اربعین پیداست؛ #مادرمهربان ما، زهرا است
🔹ما به دنبالِ نشئه ی حقّیم؛ تا دوباره، به نور برگردیم
🔸نورِپاکی که #اصل و ریشه ی ماست؛ نور او مونس همیشه ی ماست
🔹در پسِ صحنه، با تو #همراه ایم؛ #اذن سربازی از تو میخواهیم
🔸تا زمان هست، اربعینی باش؛ همره فاطمه(س)، حسینی باش
🔹کاش، یک عمر،بندگی کنیم؛ در همین صحنه، زندگی کنیم
🔸دیر یا زود، #شیرِ جبهه ی حق.؛ چون #سپاهی،به هم شود ملحق
🔹بعد از این دوره، میشود #تاویل ؛ صحنه ی سختِ #جنگ_اسرائیل
🔸میرسد،طبق #وعده_ی_قرآن؛ عصر قدرت نمایی #خوبان
🔹ما به زودی،به قدس می آییم؛ درکمین شکار آنهاییم
🔸تا بگیریم،#انتقام_تو را؛ با به آتش کشیدنِ آنها
🔹این #رجز نیست #التماس من است؛ صحبت از نحوی ی #سپاس من است
🔸وقفِ نوریم و غرق #همراهی؛ تابیاید،زمانِ #خونخواهی
🌹ما به زودی، به قدس می آییم
✏️ #شاعر : سید محسن مسعودی
#اربعین_های_مهدوی
⛺️ #موکب_هنرجویی | @be_rahbarie_hussain_A
https://serateshgh.com/48902/
🆔 @ArbaeenIR
صراط عشق؛ مجله ی فرهنگی، معرفتی، ادبی، هنری
شعر/ ما به زودی به قـدس می آیـیـم | صراط عشق
السّــــلامُ عَـلَـیــــکْ... مــــادرجــــــان/ آمـــدم کــربـــــلا بـه محضــرتــــــان / روزگــاری اسـت در پـنــاه تـوإیــــــم / سـاکــن نـــــور خیـمــه گـاه تـوإیــــــم
Forwarded from به رهبریِ حسین(ع)؛ موکب ِ هنرجویان
133890_-210354.mp3
15 MB
به رهبریِ حسین ابن علی علیهما السلام
ما به زودی، #به_قدس_می_آییم
السلام علیک، #مادرجان؛ آمدم #کربلا،به #محضر تان
روزگاریست،در پناه تو ایم؛ ساکنِ #نور ِ خیمه گاه تو ایم
آنچه در نورِ #اربعین پیداست؛ #مادرمهربان ما، زهرا است
ما به دنبالِ نشئه ی حقّیم؛ تا دوباره، به نور برگردیم
نورِپاکی که #اصل و ریشه ی ماست؛ نور او مونس همیشه ی ماست
در پسِ صحنه، با تو #همراه ایم؛ #اذن سربازی از تو میخواهیم
تا زمان هست، اربعینی باش؛ همره فاطمه(س)، حسینی باش
کاش، یک عمر،بندگی کنیم؛ در همین صحنه، زندگی کنیم
دیر یا زود، #شیرِ جبهه ی حق.؛ چون #سپاهی،به هم شود ملحق
بعد از این دوره، میشود #تاویل ؛ صحنه ی سختِ #جنگ_اسرائیل
میرسد،طبق #وعده_ی_قرآن؛ عصر قدرت نمایی #خوبان
ما به زودی،به قدس می آییم؛ درکمین شکار آنهاییم
تا بگیریم،#انتقام_تو را؛ با به آتش کشیدنِ آنها
این #رجز نیست #التماس من است؛ صحبت از نحوی ی #سپاس من است
وقفِ نوریم و غرق #همراهی؛ تابیاید،زمانِ #خونخواهی
🌹ما به زودی، به قدس می آییم🌹
🎁تقدیمی به علاقه مندان و حاضران در #ماجرای_عظیم #اربعین_های_جدید پیش به سوی #اربعین_های_مهدوی
⛺️ #موکب_هنرجویی
@be_rahbarie_hussain_A
ما به زودی، #به_قدس_می_آییم
السلام علیک، #مادرجان؛ آمدم #کربلا،به #محضر تان
روزگاریست،در پناه تو ایم؛ ساکنِ #نور ِ خیمه گاه تو ایم
آنچه در نورِ #اربعین پیداست؛ #مادرمهربان ما، زهرا است
ما به دنبالِ نشئه ی حقّیم؛ تا دوباره، به نور برگردیم
نورِپاکی که #اصل و ریشه ی ماست؛ نور او مونس همیشه ی ماست
در پسِ صحنه، با تو #همراه ایم؛ #اذن سربازی از تو میخواهیم
تا زمان هست، اربعینی باش؛ همره فاطمه(س)، حسینی باش
کاش، یک عمر،بندگی کنیم؛ در همین صحنه، زندگی کنیم
دیر یا زود، #شیرِ جبهه ی حق.؛ چون #سپاهی،به هم شود ملحق
بعد از این دوره، میشود #تاویل ؛ صحنه ی سختِ #جنگ_اسرائیل
میرسد،طبق #وعده_ی_قرآن؛ عصر قدرت نمایی #خوبان
ما به زودی،به قدس می آییم؛ درکمین شکار آنهاییم
تا بگیریم،#انتقام_تو را؛ با به آتش کشیدنِ آنها
این #رجز نیست #التماس من است؛ صحبت از نحوی ی #سپاس من است
وقفِ نوریم و غرق #همراهی؛ تابیاید،زمانِ #خونخواهی
🌹ما به زودی، به قدس می آییم🌹
🎁تقدیمی به علاقه مندان و حاضران در #ماجرای_عظیم #اربعین_های_جدید پیش به سوی #اربعین_های_مهدوی
⛺️ #موکب_هنرجویی
@be_rahbarie_hussain_A