Arbaeen.ir | رسانه مردمی اربعین
6.66K subscribers
2.21K photos
1.45K videos
126 files
1.31K links

کانال رسانه مردمی اربعین
سایت: https://Arbaeen.IR
ارتباط با ما: @Arbaeen_admin
تلگرام: t.iss.one/ArbaeenIR
ایتا: eitaa.com/ArbaeenIR
سروش splus.ir/Arbaeenir
بله : ble.im/ArbaeenIR
روبیکا: rubika.ir/Arbaeenir
اینستاگرام: instagram.com/arbaeen.ir1
Download Telegram
#یادش_بخیر

🔴داستان کربلایی شدن یک زائر با استغاثه به حضرت زهرا(س)

⭕️داستان عجیب سفر مجدد به کربلا بصوت کاملا رایگان

#شب_خاطره

📝خاطره زیر را خانم فاطمه ساقی از #پاکستان از اعضا کانال برای ما ارسال کردند:

🔸 نقریبا حدود‌ هشت سالی میشد از‌ آخرین باری که کربلا رفته‌بودم گذشته بود‌.....دلم لک‌زده بود به مادر پدرم‌گفتم‌‌میخوام‌ برم‌ تنهایی(البته با کاروان) 😳
گفتن : نه نمیشه امکان نداره تو دختری, تنهایی بزاریم بری ؟

چهل روز مونده بود به محرم‌ نذر کرده بودم هر روز استغاثه کنم‌(نماز استغاثه به حضرت زهرا رو‌میخوندم ) ☺️

من هرروز با امید به مادر سادات متوسل می شدم 😭
شاید باورتون نشه.....قسم به خودش به یک‌هفته نکشید که یکی از آشناهامون اومد و گفت داره میره کربلا فردا پول پاسپورت و ویزاشو میده به رییس کاروان ..!

حااالا من که پولی نداشتم (هزینه شم سنگین میشد)😰😰‌ولی خیلیییییی امید به حضرت زهرا داشتم که ردم نمیکنه 😢

به مادرم گفتم مامان من طلاهامو ‌میفروشم میرم‌

مامانم گفت 😳: چی داری میگی‌؟!

خلاصه با اصرار بی نهایتم‌ رفتیم طلاهامو فروختیم و اینقدر گریه کردم 😭😭😭😭 که شبا خواب و از چشم اهل خونه گرفته بودم

در کمال ناباوری و تعجب ، هر جوری بود بابام راضی شد و‌من راهی سفر عشق شدم😊😍

شب هفتم محرم رسیدم کربلا .....رفتیم‌ و من تا به حرم آقا امام حسین ع رسیدم اشک امانم رو بریده بود 😭😭😭

خیلیییییی گریه میکردم چون دلم یه ذره شده بود ❤️😭😭😭

شیرین ترین لحظه های زندگیم بود ... ولی داشت به سرعت تموم می شد... موقع خداحافظی رسید😭 . تحمل جدایی کربلا رو نداشتم. گفتم آقا😰😭 : من همه ی سرمایه مو فروختم اومدم پیشت ، به خودتت قسم دیگه هیچی ندارم ....من نمیگم سال دیگه دعوتم کن من زود به زود دلم برات تنگ میشه من ماه دیگه میخوام ‌بیام. با اینکه دستم خالیه 😨😔.....

تو راه برگشت از کربلا بودم که‌ مادرم زنگ‌ و گفت‌:😳 فاطمه تو یه قرعه کشی شرکت کرده بودیم برای کربلا اسم تو رو‌هم نوشتیم حالا اسمت در اومده برا کربلا 😳😭😥😵

منم اشک‌شوق میریختم 😭😭
خلاصه تا من برگشتم ماه بعدش دوباره اقا منو شرمنده ی خودش کرد و منه روسیاه‌رو طلبید و شرمندم کرد 😔☺️

رفتم بدون هیچ هزینه ای (حتی یک ریال ) هوایی رفتم ده روزه زیارت کردم ارباب رو ☺️😌

اینم از لطف بی نهایت اربابه ....آقاجان قربونت این همه لطف‌و کرمت .....☺️
یادش بخیر ....

الحمدالله🙏

#خاطره فاطمه ساقی از #پاکستان #محرم94

📸 عکس‌گرفته شده‌توسط خودم
goo.gl/VPhlub

📩خاطرات خود را با موضوع زیارت امام حسین(ع) و پیاده روی اربعین به آی دی زیر ارسال کنید تا در صورت انتخاب شدن به نام شما در کانال منتشر کنیم:
🆔 @arbaeen_admin

#کربلایی_شدن #مخاطبان #اعضا
ـــــــــــــــــــ
شب خاطره زیارت امام حسین(ع) و اربعین در کانال پیاده روی #اربعین
@ArbaeenIR
#یادش_بخیر

🔴داستان کربلایی شدن یک زائر با استغاثه به حضرت زهرا(س)

⭕️داستان عجیب سفر مجدد به کربلا بصوت کاملا رایگان

#شب_خاطره

📝خاطره زیر را خانم فاطمه ساقی از #پاکستان از اعضا کانال برای ما ارسال کردند:

🔸 نقریبا حدود‌ هشت سالی میشد از‌ آخرین باری که کربلا رفته‌بودم گذشته بود‌.....دلم لک‌زده بود به مادر پدرم‌گفتم‌‌میخوام‌ برم‌ تنهایی(البته با کاروان) 😳
گفتن : نه نمیشه امکان نداره تو دختری, تنهایی بزاریم بری ؟

چهل روز مونده بود به محرم‌ نذر کرده بودم هر روز استغاثه کنم‌(نماز استغاثه به حضرت زهرا رو‌میخوندم ) ☺️

من هرروز با امید به مادر سادات متوسل می شدم 😭
شاید باورتون نشه.....قسم به خودش به یک‌هفته نکشید که یکی از آشناهامون اومد و گفت داره میره کربلا فردا پول پاسپورت و ویزاشو میده به رییس کاروان ..!

حااالا من که پولی نداشتم (هزینه شم سنگین میشد)😰😰‌ولی خیلیییییی امید به حضرت زهرا داشتم که ردم نمیکنه 😢

به مادرم گفتم مامان من طلاهامو ‌میفروشم میرم‌

مامانم گفت 😳: چی داری میگی‌؟!

خلاصه با اصرار بی نهایتم‌ رفتیم طلاهامو فروختیم و اینقدر گریه کردم 😭😭😭😭 که شبا خواب و از چشم اهل خونه گرفته بودم

در کمال ناباوری و تعجب ، هر جوری بود بابام راضی شد و‌من راهی سفر عشق شدم😊😍

شب هفتم محرم رسیدم کربلا .....رفتیم‌ و من تا به حرم آقا امام حسین ع رسیدم اشک امانم رو بریده بود 😭😭😭

خیلیییییی گریه میکردم چون دلم یه ذره شده بود ❤️😭😭😭

شیرین ترین لحظه های زندگیم بود ... ولی داشت به سرعت تموم می شد... موقع خداحافظی رسید😭 . تحمل جدایی کربلا رو نداشتم. گفتم آقا😰😭 : من همه ی سرمایه مو فروختم اومدم پیشت ، به خودتت قسم دیگه هیچی ندارم ....من نمیگم سال دیگه دعوتم کن من زود به زود دلم برات تنگ میشه من ماه دیگه میخوام ‌بیام. با اینکه دستم خالیه 😨😔.....

تو راه برگشت از کربلا بودم که‌ مادرم زنگ‌ و گفت‌:😳 فاطمه تو یه قرعه کشی شرکت کرده بودیم برای کربلا اسم تو رو‌هم نوشتیم حالا اسمت در اومده برا کربلا 😳😭😥😵

منم اشک‌شوق میریختم 😭😭
خلاصه تا من برگشتم ماه بعدش دوباره اقا منو شرمنده ی خودش کرد و منه روسیاه‌رو طلبید و شرمندم کرد 😔☺️

رفتم بدون هیچ هزینه ای (حتی یک ریال ) هوایی رفتم ده روزه زیارت کردم ارباب رو ☺️😌

اینم از لطف بی نهایت اربابه ....آقاجان قربونت این همه لطف‌و کرمت .....☺️
یادش بخیر ....

الحمدالله🙏

#خاطره فاطمه ساقی از #پاکستان #محرم94

📸 عکس‌گرفته شده‌توسط خودم
goo.gl/VPhlub

📩خاطرات خود را با موضوع زیارت امام حسین(ع) و پیاده روی اربعین به آی دی زیر ارسال کنید تا در صورت انتخاب شدن به نام شما در کانال منتشر کنیم:
🆔 @arbaeen_admin

#کربلایی_شدن #مخاطبان #اعضا
ـــــــــــــــــــ
شب خاطره زیارت امام حسین(ع) و اربعین در کانال پیاده روی #اربعین
@ArbaeenIR
#یادش_بخیر

🔴داستان کربلایی شدن یک زائر با استغاثه به حضرت زهرا(س)

⭕️داستان عجیب سفر مجدد به کربلا بصوت کاملا رایگان

#شب_خاطره

📝خاطره زیر را خانم فاطمه ساقی از #پاکستان از اعضا کانال برای ما ارسال کردند:

🔸 نقریبا حدود‌ هشت سالی میشد از‌ آخرین باری که کربلا رفته‌بودم گذشته بود‌.....دلم لک‌زده بود به مادر پدرم‌گفتم‌‌میخوام‌ برم‌ تنهایی(البته با کاروان) 😳
گفتن : نه نمیشه امکان نداره تو دختری, تنهایی بزاریم بری ؟

چهل روز مونده بود به محرم‌ نذر کرده بودم هر روز استغاثه کنم‌(نماز استغاثه به حضرت زهرا رو‌میخوندم ) ☺️

من هرروز با امید به مادر سادات متوسل می شدم 😭
شاید باورتون نشه.....قسم به خودش به یک‌هفته نکشید که یکی از آشناهامون اومد و گفت داره میره کربلا فردا پول پاسپورت و ویزاشو میده به رییس کاروان ..!

حااالا من که پولی نداشتم (هزینه شم سنگین میشد)😰😰‌ولی خیلیییییی امید به حضرت زهرا داشتم که ردم نمیکنه 😢

به مادرم گفتم مامان من طلاهامو ‌میفروشم میرم‌

مامانم گفت 😳: چی داری میگی‌؟!

خلاصه با اصرار بی نهایتم‌ رفتیم طلاهامو فروختیم و اینقدر گریه کردم 😭😭😭😭 که شبا خواب و از چشم اهل خونه گرفته بودم

در کمال ناباوری و تعجب ، هر جوری بود بابام راضی شد و‌من راهی سفر عشق شدم😊😍

شب هفتم محرم رسیدم کربلا .....رفتیم‌ و من تا به حرم آقا امام حسین ع رسیدم اشک امانم رو بریده بود 😭😭😭

خیلیییییی گریه میکردم چون دلم یه ذره شده بود ❤️😭😭😭

شیرین ترین لحظه های زندگیم بود ... ولی داشت به سرعت تموم می شد... موقع خداحافظی رسید😭 . تحمل جدایی کربلا رو نداشتم. گفتم آقا😰😭 : من همه ی سرمایه مو فروختم اومدم پیشت ، به خودتت قسم دیگه هیچی ندارم ....من نمیگم سال دیگه دعوتم کن من زود به زود دلم برات تنگ میشه من ماه دیگه میخوام ‌بیام. با اینکه دستم خالیه 😨😔.....

تو راه برگشت از کربلا بودم که‌ مادرم زنگ‌ و گفت‌:😳 فاطمه تو یه قرعه کشی شرکت کرده بودیم برای کربلا اسم تو رو‌هم نوشتیم حالا اسمت در اومده برا کربلا 😳😭😥😵

منم اشک‌شوق میریختم 😭😭
خلاصه تا من برگشتم ماه بعدش دوباره اقا منو شرمنده ی خودش کرد و منه روسیاه‌رو طلبید و شرمندم کرد 😔☺️

رفتم بدون هیچ هزینه ای (حتی یک ریال ) هوایی رفتم ده روزه زیارت کردم ارباب رو ☺️😌

اینم از لطف بی نهایت اربابه ....آقاجان قربونت این همه لطف‌و کرمت .....☺️
یادش بخیر ....

الحمدالله🙏

#خاطره فاطمه ساقی از #پاکستان #محرم94

📸 عکس‌گرفته شده‌توسط خودم
goo.gl/VPhlub

📩خاطرات خود را با موضوع زیارت امام حسین(ع) و پیاده روی اربعین به آی دی زیر ارسال کنید تا در صورت انتخاب شدن به نام شما در کانال منتشر کنیم:
🆔 @arbaeen_admin

#کربلایی_شدن #مخاطبان #اعضا
ـــــــــــــــــــ
شب خاطره زیارت امام حسین(ع) و اربعین در کانال پیاده روی #اربعین
@ArbaeenIR
🔴حس و حال شنیدنی #شهید_حججی در دفاع از حرم

🔺 #شهید_حججی چطور هم به مقام شهادت رسید و هم جریان ساز شد!

🔸محسن داوطلبانه #محرم94 با گردان حضرت ابوالفضل (ع) برای بار اول عازم شد وکاملا شور و اشتیاق دفاع از حرم تو وجودش احساس می شد.
🔹ایام #حسینی بود و همون روز اول عملیات 3 تا از بهترین بچه های گردان #شهید شدندواین روی بچه ها خیلی تاثیر گذاشت،موسی جمشیدیان اون روز خیلی #بی_قرار رفقا شد و آنقدر با خدا نجوا کرد تا #شهادت قسمتش شد.
🔸بچه ها بخصوص #محسن وقتی می‌دیدند که درهای #بهشت تو ماه حسینی باز شده سخت ترین ماموریت را قبول می کردند تا به وصال دوستانشون و لقاء الهی برسند، تا آخر ماموریت 6 تا بچه های گردان شهید شدند ولی قسمت محسن نشد و مشیت الهی بر این بود که خون #محسن جریان ساز بشه و #حسین وار حسینی بشه و #عباس وار تکه تکه

🔹تمام مدت اگه وقتی اضافه داشت یا قرآن میخوند یا نماز ویا مشغول ذکر بود.

🔸#مخلص و بی ریا و #عاشق بود و از ته دل جانش را با خدا معامله کرد وآبرو خرید

🔹وقتی قدم گذاشت تو خاک سوریه #کاروان_کربلا را میدید و خودش را تو روز #عاشورا مجسم کرد و در آخر رسید به ارواح مطهری که یه عمر تو رویا دنبالشون بود.

✍️ خاطراتی از همرزم #شهید_حججی

#شب_خاطره #شهادت #کربلایی_شدن
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
🔸دلنوشته‌ها و خاطرات کربلایی و اربعینی در کانال پیاده روی اربعین
🆔 @ArbaeenIR