آفتابگردانها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه شعر #مرا_صدا_کردی؟ سروده #لیلا_حسین_نیا نشر #شهرستان_ادب #دوره_اول_آفتابگردانها #ما_همه_آفتابگردانیم @Aftab_gardan_ha
هرگز به من نگاه نکردی که چند بیت
از لطف چشم تو غزلم محتشم شود
اذنی بده که از دل تبریز دردخیز
این شاعر رمیده، مقیم حرم شود
ای مشهد تو شهد و شکرپارهی وطن!
ما تلخکام این ره دوریم و پای لنگ
ما را بخوان و بال به پروازمان بده
ما را بخوان که راه بیافتیم بیدرنگ
یک روز میرسد که شوم میهمان تو
بر من بهشت میشود آن کنج صحن و بست
زحمت به خادمان حریمت نمیدهم
یک گوشه مینشینم و چشمم به گنبد است
آه ای رئوف! میرسد آن دم که یک سحر
با کولهبار درد به آبادیات رسم؟
یک روز میرسد که مرا بال و پر دهی
از این قفس به وسعت آزادیات رسم
#لیلا_حسیننیا
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
از لطف چشم تو غزلم محتشم شود
اذنی بده که از دل تبریز دردخیز
این شاعر رمیده، مقیم حرم شود
ای مشهد تو شهد و شکرپارهی وطن!
ما تلخکام این ره دوریم و پای لنگ
ما را بخوان و بال به پروازمان بده
ما را بخوان که راه بیافتیم بیدرنگ
یک روز میرسد که شوم میهمان تو
بر من بهشت میشود آن کنج صحن و بست
زحمت به خادمان حریمت نمیدهم
یک گوشه مینشینم و چشمم به گنبد است
آه ای رئوف! میرسد آن دم که یک سحر
با کولهبار درد به آبادیات رسم؟
یک روز میرسد که مرا بال و پر دهی
از این قفس به وسعت آزادیات رسم
#لیلا_حسیننیا
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_اشعار_فاطمی
صدای توست که اینگونه سرخ میآید
شبیه بانگ صریحی در اوج همهمه است
بلند و روشن و بیباک خطبه میخوانی
چرا نمیشنوند؟ این صدای فاطمه است
به گوش مردم این شهر از چه میگویی
چه رفته است به دلهایشان که خاموشند
هنوز بوی محمد(ص) نرفته است از شهر
چه فتنهایست که این قوم گنگ و مدهوشند
مگر نه رسم پیمبر(ص) تبسم است و سلام؟
چه بدعتیست که این ناکسان درآوردند
ز کینه آتش عصیانشان فروزان شد
برای کشتن یک یاس لشکر آوردند
چه شد که حرمت آن خانه پشت در جا ماند؟!
به این گمان که تو در یادها نمیمانی؟
چه آرزوی محالی! از آن سوی تاریخ
تویی که بر سر منبر خطابه میخوانی
تویی که سجده قدری به مسجد کوفه
تویی تویی جگر تکه تکه در آن تشت
تویی تمام جمالی که دخترت میدید
«فیا سیوف خذینی» تو گفتهای در دشت
نشسته در نفس شیعه آتشی که زدند
بگو به خصم که این عشق را ببین و بسوز
در انتظار نشستیم و یک نفر باقیست
و صبح دولت از آن خانه میدمد یک روز
#لیلا_حسیننیا
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
صدای توست که اینگونه سرخ میآید
شبیه بانگ صریحی در اوج همهمه است
بلند و روشن و بیباک خطبه میخوانی
چرا نمیشنوند؟ این صدای فاطمه است
به گوش مردم این شهر از چه میگویی
چه رفته است به دلهایشان که خاموشند
هنوز بوی محمد(ص) نرفته است از شهر
چه فتنهایست که این قوم گنگ و مدهوشند
مگر نه رسم پیمبر(ص) تبسم است و سلام؟
چه بدعتیست که این ناکسان درآوردند
ز کینه آتش عصیانشان فروزان شد
برای کشتن یک یاس لشکر آوردند
چه شد که حرمت آن خانه پشت در جا ماند؟!
به این گمان که تو در یادها نمیمانی؟
چه آرزوی محالی! از آن سوی تاریخ
تویی که بر سر منبر خطابه میخوانی
تویی که سجده قدری به مسجد کوفه
تویی تویی جگر تکه تکه در آن تشت
تویی تمام جمالی که دخترت میدید
«فیا سیوف خذینی» تو گفتهای در دشت
نشسته در نفس شیعه آتشی که زدند
بگو به خصم که این عشق را ببین و بسوز
در انتظار نشستیم و یک نفر باقیست
و صبح دولت از آن خانه میدمد یک روز
#لیلا_حسیننیا
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
اگر از من بگیری خندههای گهگدارم را
کجا پنهان کنم اندوههای بیشمارم را؟
به تاراج آمدی ای عشق و بردی هرچه با من بود
مگر اندوه، این ارثیهی ایل و تبارم را
دلم تنگ است آن اندازه که گویی تمام عمر
به روی سینه با خود بردهام سنگ مزارم را
مگر از چشم زخم باد پاییزی امان یابم
درون سینه پنهان میکنم ذوق بهارم را
صبوری میکنم با بیکسی تا شعر میآید
دوباره میبرند این واژهها صبر و قرارم را
#لیلا_حسیننیا
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
کجا پنهان کنم اندوههای بیشمارم را؟
به تاراج آمدی ای عشق و بردی هرچه با من بود
مگر اندوه، این ارثیهی ایل و تبارم را
دلم تنگ است آن اندازه که گویی تمام عمر
به روی سینه با خود بردهام سنگ مزارم را
مگر از چشم زخم باد پاییزی امان یابم
درون سینه پنهان میکنم ذوق بهارم را
صبوری میکنم با بیکسی تا شعر میآید
دوباره میبرند این واژهها صبر و قرارم را
#لیلا_حسیننیا
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
زدی به پنجره باران! مرا صدا کردی؟
خوش آمدی! چه خبر؟ باز یاد ما کردی!
سلام پیک بشارت به خاک خشک زمین!
رسیدی و گره از بخت باغ وا کردی
درست لحظهی موعود آمدی از راه
چه خوب با من و این شهر تشنه تا کردی
به زیر گوش درختان، چقدر راز مگو
از آسمان پر از بغض برملا کردی
برای آنکه ببارد غزل به سینهی من
زدی به پنجره باران! مرا صدا کردی
#لیلا_حسیننیا
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
خوش آمدی! چه خبر؟ باز یاد ما کردی!
سلام پیک بشارت به خاک خشک زمین!
رسیدی و گره از بخت باغ وا کردی
درست لحظهی موعود آمدی از راه
چه خوب با من و این شهر تشنه تا کردی
به زیر گوش درختان، چقدر راز مگو
از آسمان پر از بغض برملا کردی
برای آنکه ببارد غزل به سینهی من
زدی به پنجره باران! مرا صدا کردی
#لیلا_حسیننیا
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
با چشمهای روشن بیتاب میگذشت
از کوچهای که از دل مهتاب میگذشت
من بیقرار میشدم از گامهای او
انگار از خیال کویر آب میگذشت
من مصرعی شکسته و از یاد رفته، او
با کولهباری از غزل ناب میگذشت
آرام از خیال من و سرنوشت من
از عکس؛ از محاصرهی قاب میگذشت
آن شب که قطرهقطره از او دور میشدم
از شطّ چشمهای ترم خواب میگذشت
فهمیدهام که حال تهمتن چگونه بود
وقتی که بر جنازهی سهراب میگذشت
#لیلا_حسیننیا
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
از کوچهای که از دل مهتاب میگذشت
من بیقرار میشدم از گامهای او
انگار از خیال کویر آب میگذشت
من مصرعی شکسته و از یاد رفته، او
با کولهباری از غزل ناب میگذشت
آرام از خیال من و سرنوشت من
از عکس؛ از محاصرهی قاب میگذشت
آن شب که قطرهقطره از او دور میشدم
از شطّ چشمهای ترم خواب میگذشت
فهمیدهام که حال تهمتن چگونه بود
وقتی که بر جنازهی سهراب میگذشت
#لیلا_حسیننیا
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
هرگز به من نگاه نکردی که چند بیت
از لطف چشم تو غزلم محتشم شود
اذنی بده که از دل تبریز دردخیز
این شاعر رمیده، مقیم حرم شود
ای مشهد تو شهد و شکرپارهی وطن!
ما تلخکام این ره دوریم و پای لنگ
ما را بخوان و بال به پروازمان بده
ما را بخوان که راه بیافتیم بیدرنگ
یک روز میرسد که شوم میهمان تو
بر من بهشت میشود آن کنج صحن و بست
زحمت به خادمان حریمت نمیدهم
یک گوشه مینشینم و چشمم به گنبد است
آه ای رئوف! میرسد آن دم که یک سحر
با کولهبار درد به آبادیات رسم؟
یک روز میرسد که مرا بال و پر دهی
از این قفس به وسعت آزادیات رسم
#لیلا_حسیننیا
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
از لطف چشم تو غزلم محتشم شود
اذنی بده که از دل تبریز دردخیز
این شاعر رمیده، مقیم حرم شود
ای مشهد تو شهد و شکرپارهی وطن!
ما تلخکام این ره دوریم و پای لنگ
ما را بخوان و بال به پروازمان بده
ما را بخوان که راه بیافتیم بیدرنگ
یک روز میرسد که شوم میهمان تو
بر من بهشت میشود آن کنج صحن و بست
زحمت به خادمان حریمت نمیدهم
یک گوشه مینشینم و چشمم به گنبد است
آه ای رئوف! میرسد آن دم که یک سحر
با کولهبار درد به آبادیات رسم؟
یک روز میرسد که مرا بال و پر دهی
از این قفس به وسعت آزادیات رسم
#لیلا_حسیننیا
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
اگر از من بگیری خندههای گهگدارم را
کجا پنهان کنم اندوههای بیشمارم را؟
به تاراج آمدی ای عشق و بردی هرچه با من بود
مگر اندوه، این ارثیهی ایل و تبارم را
دلم تنگ است آن اندازه که گویی تمام عمر
به روی سینه با خود بردهام سنگ مزارم را
مگر از چشم زخم باد پاییزی امان یابم
درون سینه پنهان میکنم ذوق بهارم را
صبوری میکنم با بیکسی تا شعر میآید
دوباره میبرند این واژهها صبر و قرارم را
#لیلا_حسیننیا
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
کجا پنهان کنم اندوههای بیشمارم را؟
به تاراج آمدی ای عشق و بردی هرچه با من بود
مگر اندوه، این ارثیهی ایل و تبارم را
دلم تنگ است آن اندازه که گویی تمام عمر
به روی سینه با خود بردهام سنگ مزارم را
مگر از چشم زخم باد پاییزی امان یابم
درون سینه پنهان میکنم ذوق بهارم را
صبوری میکنم با بیکسی تا شعر میآید
دوباره میبرند این واژهها صبر و قرارم را
#لیلا_حسیننیا
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha