آفتابگردان‌ها
579 subscribers
256 photos
57 videos
4 files
125 links
«ما همه آفتابگردانیم»

محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی

پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات:

@office4poem

موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Download Telegram
ای گُل! بهار باش! که در ما
سالی مگر دوباره برویَد
سالی که بی‌بهار نباشد
آری بخند غنچه‌ی قرمز!
این روزهای حوصله سر بر
باید ادامه‌دار نباشد

ای گُل! بمان که باغچه‌ی ما
باید که تا اواخر خرداد
از آب و گِل درآمده باشد
زیبای من! برای تو زشت است
تا روزهای اوّل پاییز
باغت پُر از انار نباشد

ای آسمان! برای تو سخت است
باید به ابرها بنویسم
تا کهکشان‌خراش نباشند
باید به ماه سر بزنم تا
این نامه را به او بسپارم
هرچند در مدار نباشد

ای ماه! در مدار خودت باش
ای آسمان! به کار خودت باش
ای گُل! خزانه دار خودت باش
تا صبحِ روز بعد که خورشید
از قلّه‌ی درخت بجوشد
شب همچنان خمار نباشد

هرگز کسی نگفت به باران
باید شبیه اشک ببارد
هرگز کسی نگفت که باید
با عاشقی کنار بیاید
امّا چگونه سیل نورزد
موجی که بر کنار نباشد

از هر طرف تو را بنویسم
نام تو هم‌قطارِ بهار است
امّا چگونه راه بیاید
با ریل‌های مندرسی که
در درّه‌ای بخیل، شکستند
تا عابری سوار نباشد

من: عابری نشسته در این دشت
از پشت کوه، بوی گُل آمد
باید بلیطِ رفت بگیرم
ای آسمان! برای تو زشت است
امشب -در این دقایق آخر-
باران سرِقرار نباشد

خون در شقیقه‌های تو مست است
از بس که خواب‌های می‌آلود
آنجا به انتظار نشسته‌ست
ای گُل! به انتظارِ خودت باش
شاید کسی دوباره در این دشت
دیگر به انتظار نباشد

دست تو مثل پنجره باز است
پیش از تو هیچ پنجره‌ای را
اینگونه در فراز ندیدم
چشم تو مثل نور زلال است
چشمی که مثل نور زلال است
ای کاش در غبار نباشد

وا مانده بود لحظه‌ی آخر
جا مانده بود در کلماتم
نام تو و دو جمله‌ی دیگر
نامم درون نام تو حل شد
نام تمام آنچه پس از توست
بگذار در شمار نباشد

#حمیدرضا_محمودزاده_زرندی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
May 1, 2020
تقدیم به #شهید_محسن_فخری‌زاده

خبر رسید و خبر داغ بود و داغ نبود
که این ستاره‌ی ما اولین چراغ نبود

چراغ‌ها که شکستند و چلچراغ شدند
و لاله‌ها که شکوفا شدند و باغ شدند

چه باغ‌ها که پر از دانه‌ی انار شدند
انارها ترکیدند و لاله‌زار شدند

چقدر لاله در این باغ سبز رویید و...
چقدر چشمه در این کوهسار جوشید و...

و چشمه‌ها همه دریا شدند و طوفان شد
چنان که خواب اساطیر هم پریشان شد

کسی که در دل افسانه‌ها قدم می‌زد
و صفحه صفحه‌ی تاریخ را رقم می‌زد

پیاده آمد و با قطره‌هاش دریا شد
چقدر قطره که در چشم‌های او جا شد

و قطره‌ها همه آتشفشان سجّیل‌اند
کبوترانِ دهِ ما همه ابابیل‌اند

شبی اگر طولانی، شبی اگر تاریک
خطر اگر وهم‌آلود و مرگ اگر نزدیک

کبوتران دهِ ما کبوتر حرم‌اند
و کوچه‌ها همه با آفتاب هم‌قدم‌اند

حیات در رگ گلبرگ‌ها جوانه زده‌ست
به گوش باغچه صد حرف عاشقانه زده‌ست

و حرف‌ها همه چون شعر در گلو مانده‌ست
و چشم‌ها همگی گرم گفتگو مانده‌ست

گلوله، راز گل سرخ را هویدا کرد
در آن غروب که چشم ستاره را وا کرد

و نور بود و به زخم ستاره مرهم شد
که ناگهان ضربان زمین منظم شد

خجسته باد گلویی که غرق فریاد است
خجسته باد صدای کسی که در باد است

صدای باد به دریا وزید و طوفان شد
و آسمان غرق اشتیاق باران شد

و قطره‌ها همه تابان شدند و باریدند
و سایه‌های زمین را یکی یکی چیدند

و عشق بود که از بوی خاکِ نم رویید
و خاک بود که از قلب آن قلم رویید

قلم به دست من و ماست این زمان؛ آری!
بیا که وقت رسیدن رسید و بیداری

بیا که در دل ظلمت سپید بنویسیم
بیا شهید شویم و شهید بنویسیم

#حمیدرضا_محمودزاده
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم

@Aftab_gardan_ha
December 14, 2020