صوت/ مرحوم آیت الله #حق_شناس - #توبه حقیقی
➖➖➖➖➖
🆔 @ziaossalehin
🌍 https://www.ziaossalehin.ir/content/575
➖➖➖➖➖
🆔 @ziaossalehin
🌍 https://www.ziaossalehin.ir/content/575
نسخه نهایی نرم افزار «شیعه شناسی»/اندروید
➖➖➖➖➖
🆔 @ziaossalehin
🌍 https://www.ziaossalehin.ir/content/574
➖➖➖➖➖
🆔 @ziaossalehin
🌍 https://www.ziaossalehin.ir/content/574
🔅 #تفاوت_ديد 🔅
📚: #استاد_صفائی_حائری(ره)، مسؤوليت و سازندگى، ج 1، ص 109
با يكى از دوستان خوبم بر سر سفره نشسته بوديم. او به پياز علاقه داشت و به خوردن آن مشغول بود. كودكى در آن جا بود، مقدارى از آن پياز را دهان گذاشت. اشكش سرازير شد و زبانش سوخت و آن را رها كرد.
دوستم خنديد؛ خنده اى پربار و پر از برداشت؛ كه عده اى به خاطر جهتى از چيزهايى مى گذرند، اما عده اى ديگر، همان چيز را به همان خاطر مى خواهند. آن تيزى و تندى كه كودك را فرارى كرده، مرا به سوى خود كشانده است و سپس ادامه داد در برابر سختى ها و ناراحتى ها عده اى به همان خاطر كه ما فرار مى كنيم، به استقبال مى روند و از سختى ها بهره مى گيرند.
همان دردها و فشارها كه ما را از پاى در مى آورد، همان ها به عنوان پا، عامل حركت و پيشرفت و ورزيدگى عده اى مى شود.
➖➖➖➖➖
🌐 کانال ضياءالصالحين:
🆔 @ziaossalehin
🌍 https://www.ziaossalehin.ir
📚: #استاد_صفائی_حائری(ره)، مسؤوليت و سازندگى، ج 1، ص 109
با يكى از دوستان خوبم بر سر سفره نشسته بوديم. او به پياز علاقه داشت و به خوردن آن مشغول بود. كودكى در آن جا بود، مقدارى از آن پياز را دهان گذاشت. اشكش سرازير شد و زبانش سوخت و آن را رها كرد.
دوستم خنديد؛ خنده اى پربار و پر از برداشت؛ كه عده اى به خاطر جهتى از چيزهايى مى گذرند، اما عده اى ديگر، همان چيز را به همان خاطر مى خواهند. آن تيزى و تندى كه كودك را فرارى كرده، مرا به سوى خود كشانده است و سپس ادامه داد در برابر سختى ها و ناراحتى ها عده اى به همان خاطر كه ما فرار مى كنيم، به استقبال مى روند و از سختى ها بهره مى گيرند.
همان دردها و فشارها كه ما را از پاى در مى آورد، همان ها به عنوان پا، عامل حركت و پيشرفت و ورزيدگى عده اى مى شود.
➖➖➖➖➖
🌐 کانال ضياءالصالحين:
🆔 @ziaossalehin
🌍 https://www.ziaossalehin.ir
#بیان_فضائل_امیرالمؤمنین_علی_علیه_السلام #شماره_2
➖➖➖➖➖
🌐 کانال ضياءالصالحين:
🆔 @ziaossalehin
🌍 https://www.ziaossalehin.ir
➖➖➖➖➖
🌐 کانال ضياءالصالحين:
🆔 @ziaossalehin
🌍 https://www.ziaossalehin.ir
دانلود نرم افزار مفاتیح نوین - آیت الله مکارم شیرازی/اندروید
➖➖➖➖➖
🆔 @ziaossalehin
👇👇👇👇👇
🌍 https://www.ziaossalehin.ir/content/577
➖➖➖➖➖
🆔 @ziaossalehin
👇👇👇👇👇
🌍 https://www.ziaossalehin.ir/content/577
دانلود نرم افزار پیام امام امیرالمومنین علیه السلام/اندروید
➖➖➖➖➖
🆔 @ziaossalehin
👇👇👇👇👇
🌍 https://www.ziaossalehin.ir/content/578
➖➖➖➖➖
🆔 @ziaossalehin
👇👇👇👇👇
🌍 https://www.ziaossalehin.ir/content/578
🔅 حکایت خدا و گنجشک 🔅
روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت.
فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: " می آید، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.
" فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:
" با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست.
" گنجشک گفت:
" لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این توفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست.
سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:
" ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. " گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدا گفت: " و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی. " اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.
➖➖➖➖➖
🌐 کانال ضياءالصالحين:
🆔 @ziaossalehin
🌍 https://www.ziaossalehin.ir
روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت.
فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: " می آید، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.
" فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:
" با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست.
" گنجشک گفت:
" لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این توفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست.
سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:
" ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. " گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدا گفت: " و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی. " اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.
➖➖➖➖➖
🌐 کانال ضياءالصالحين:
🆔 @ziaossalehin
🌍 https://www.ziaossalehin.ir
🔅 #شگرد پسرک در مقابل #نادرشاه 🔅
زمانی که نادر شاه #افشار عزم تسخیر #هندوستان داشت در راه کودکی را دید که به مکتب می رفت. از او پرسید: پسر جان چه می خوانی؟
کودک: #قرآن.
- از کجای قرآن؟
- #انافتحنا….
نادر از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال پیروزی زد.
سپس یک سکه زر به پسر داد اما پسر از گرفتن آن ابا کرد.
نادر گفت: چر ا نمی گیری؟
گفت: مادرم مرا می زند می گوید تو این پول را دزدیده ای.
نادر گفت: به او بگو نادر داده است.
پسر گفت: مادرم باور نمی کند.
می گوید: نادر مردی سخاوتمند است. او اگر به تو پول می داد یک سکه نمی داد. زیاد می داد.
حرف او بر دل نادر نشست. یک مشت پول زر در دامن او ریخت.
از قضا چنانچه مشهور #تاریخ است در آن سفر بر حریف خویش محمد شاه #گورکانی پیروز شد...
➖➖➖➖➖
🆔 https://telegram.me/joinchat/A8Weczwt21zlz5LepDMNJA
🌐 https://www.ziaossalehin.ir
زمانی که نادر شاه #افشار عزم تسخیر #هندوستان داشت در راه کودکی را دید که به مکتب می رفت. از او پرسید: پسر جان چه می خوانی؟
کودک: #قرآن.
- از کجای قرآن؟
- #انافتحنا….
نادر از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال پیروزی زد.
سپس یک سکه زر به پسر داد اما پسر از گرفتن آن ابا کرد.
نادر گفت: چر ا نمی گیری؟
گفت: مادرم مرا می زند می گوید تو این پول را دزدیده ای.
نادر گفت: به او بگو نادر داده است.
پسر گفت: مادرم باور نمی کند.
می گوید: نادر مردی سخاوتمند است. او اگر به تو پول می داد یک سکه نمی داد. زیاد می داد.
حرف او بر دل نادر نشست. یک مشت پول زر در دامن او ریخت.
از قضا چنانچه مشهور #تاریخ است در آن سفر بر حریف خویش محمد شاه #گورکانی پیروز شد...
➖➖➖➖➖
🆔 https://telegram.me/joinchat/A8Weczwt21zlz5LepDMNJA
🌐 https://www.ziaossalehin.ir
🔅 خلاصه دانش ها 🔅
دانشمندی در بیابان به چوپانی رسید و به او گفت: چرا به جای تحصیل علم ، چوپانی می کنی؟! 😳
چوپان در جواب گفت: آنچه خلاصه دانشهاست یاد گرفته ام. 😊
دانشمند گفت: خلاصه دانشها چیست؟! 😳
چوپان گفت : 5⃣ چیز است:
1⃣ - تا راست تمام نشده دروغ نگویم؛
2⃣ - تامال حلال تمام نشده، حرام نخورم
3⃣ - تا از عیب و گناه خود پاک نگردم، عیب مردم نگویم.
4⃣ - تا روزیِ خدا تمام نشده، به در خانهٔ دیگری نروم.
5⃣ - تا قدم به بهشت نگذاشته ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم
دانشمند گفت : حقاً که تمام #علوم را دریافته ای ،هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب #حقیقت_علم و #حکمت سیراب شده است!! 👌🌹🌹🌹👌
➖➖➖➖➖
🆔 https://telegram.me/joinchat/A8Weczwt21zlz5LepDMNJA
🌐 https://www.ziaossalehin.ir
دانشمندی در بیابان به چوپانی رسید و به او گفت: چرا به جای تحصیل علم ، چوپانی می کنی؟! 😳
چوپان در جواب گفت: آنچه خلاصه دانشهاست یاد گرفته ام. 😊
دانشمند گفت: خلاصه دانشها چیست؟! 😳
چوپان گفت : 5⃣ چیز است:
1⃣ - تا راست تمام نشده دروغ نگویم؛
2⃣ - تامال حلال تمام نشده، حرام نخورم
3⃣ - تا از عیب و گناه خود پاک نگردم، عیب مردم نگویم.
4⃣ - تا روزیِ خدا تمام نشده، به در خانهٔ دیگری نروم.
5⃣ - تا قدم به بهشت نگذاشته ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم
دانشمند گفت : حقاً که تمام #علوم را دریافته ای ،هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب #حقیقت_علم و #حکمت سیراب شده است!! 👌🌹🌹🌹👌
➖➖➖➖➖
🆔 https://telegram.me/joinchat/A8Weczwt21zlz5LepDMNJA
🌐 https://www.ziaossalehin.ir
🔅 #عشق_برتر 🔅
📚: #استاد_صفائی_حائری(ره)، #مسؤوليت و #سازندگى ج 1، ص 41
من جوانى را سراغ داشتم سخت وابسته ى لباس و قيافه اش بود، حتى وسواسى داشت كه پارچه اش از كجا باشد و دوختش از فلان و مدلش از بهمان.
براى دوستى با او همين بس كه از لباسش و اتويش و قيافه اش تحسين كنى و يا از طرز تهيه ى آن بپرسى. او عاشق #ظاهرسازى و سر و وضع مرتب بود و به اين خاطر از خيلى ها بريده بود تا اينكه عشقى بزرگتر در دلش ريخت و با دخترى آشنا شد و با هم سفرى كردند و در راه تصادفى.
جوانك در آن لحظه ى بحرانى از رنج هاى خودش فارغ بود و خودش را فراموش كرده بود و به محبوبه اش مى انديشيد و سخت به او مشغول بود.
او به خاطر پانسمان محبوبش به راحتى لباس هايش را پاره مى كرد و زخم ها را مى بست و راستى سرخوش بود كه خطرى پيش نيامده است.
👌⬅️ هنگامى كه عشقى بزرگتر دل را بگيرد، عشق هاى كوچكتر #نردبان آن خواهند بود.
➖➖➖➖➖
🆔 https://telegram.me/joinchat/A8Weczwt21zlz5LepDMNJA
🌐 https://www.ziaossalehin.ir
📚: #استاد_صفائی_حائری(ره)، #مسؤوليت و #سازندگى ج 1، ص 41
من جوانى را سراغ داشتم سخت وابسته ى لباس و قيافه اش بود، حتى وسواسى داشت كه پارچه اش از كجا باشد و دوختش از فلان و مدلش از بهمان.
براى دوستى با او همين بس كه از لباسش و اتويش و قيافه اش تحسين كنى و يا از طرز تهيه ى آن بپرسى. او عاشق #ظاهرسازى و سر و وضع مرتب بود و به اين خاطر از خيلى ها بريده بود تا اينكه عشقى بزرگتر در دلش ريخت و با دخترى آشنا شد و با هم سفرى كردند و در راه تصادفى.
جوانك در آن لحظه ى بحرانى از رنج هاى خودش فارغ بود و خودش را فراموش كرده بود و به محبوبه اش مى انديشيد و سخت به او مشغول بود.
او به خاطر پانسمان محبوبش به راحتى لباس هايش را پاره مى كرد و زخم ها را مى بست و راستى سرخوش بود كه خطرى پيش نيامده است.
👌⬅️ هنگامى كه عشقى بزرگتر دل را بگيرد، عشق هاى كوچكتر #نردبان آن خواهند بود.
➖➖➖➖➖
🆔 https://telegram.me/joinchat/A8Weczwt21zlz5LepDMNJA
🌐 https://www.ziaossalehin.ir
🔅 #نماز کن فیکون 🔅
به جهت هر #حاجت مجرّب است 4⃣ رکعت نماز بخواند. به 1⃣ سلام :
👇👇👇👇👇
1⃣ رکعت اول بعد از حمد ۱۰۰ مرتبه (وَ اُفَوِّضُ اَمْری اِلَی اللّهِ)
2⃣ در رکعتدوم ۱۰۰ مرتبه (نَصْرُ مِنَ اللّهِ وَ فَتْحٌ قَریبُ)
3⃣ و در رکعتسوم بعد از حمد ۱۰۰ مرتبه (اَلا اِلَی اللّهِ تُصیرُ الْإمُور)
4⃣ و در رکعت چهارم بعد از حمد ۱۰۰ مرتبه (اِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیِنا)
و بعد از سلام قبل از حرف زدن با کسی ۱۰۰ مرتبه (اَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبّی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ) و بعد سر به سجده بگذارد و حاجتش را بخواهد.
📚: #گنج_های_معنوی
➖➖➖➖➖
🆔 https://telegram.me/joinchat/A8Weczwt21zlz5LepDMNJA
🌐 https://www.ziaossalehin.ir
به جهت هر #حاجت مجرّب است 4⃣ رکعت نماز بخواند. به 1⃣ سلام :
👇👇👇👇👇
1⃣ رکعت اول بعد از حمد ۱۰۰ مرتبه (وَ اُفَوِّضُ اَمْری اِلَی اللّهِ)
2⃣ در رکعتدوم ۱۰۰ مرتبه (نَصْرُ مِنَ اللّهِ وَ فَتْحٌ قَریبُ)
3⃣ و در رکعتسوم بعد از حمد ۱۰۰ مرتبه (اَلا اِلَی اللّهِ تُصیرُ الْإمُور)
4⃣ و در رکعت چهارم بعد از حمد ۱۰۰ مرتبه (اِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیِنا)
و بعد از سلام قبل از حرف زدن با کسی ۱۰۰ مرتبه (اَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبّی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ) و بعد سر به سجده بگذارد و حاجتش را بخواهد.
📚: #گنج_های_معنوی
➖➖➖➖➖
🆔 https://telegram.me/joinchat/A8Weczwt21zlz5LepDMNJA
🌐 https://www.ziaossalehin.ir