ضياءالصالحين
398 subscribers
10.2K photos
6.6K videos
557 files
4.7K links
«اهمیت فضای مجازی به‌اندازهٔ انقلاب اسلامی است.»
هرکس از شما موقعیت ما را پرسید؛ بگوئید ما در موقعیت تنگه احد هستیم

👇
#اینستاگرام :
instagram.com/ziaossalehin

#توییتر :
twitter.com/ziaossalehin
سایت:
ziaossalehin.ir

کانال آذری:
t.iss.one/az_ziaossalehin_i
Download Telegram
#تربیت #توصیه_ها_و_هشدارها #حکایت #فرهنگ #روانشناسی

🔅 گزینش مدیریت 🔅

امتحان گزینش مدیریت بود. از دواطلبان خواسته می شد تا بر روی تخت سیاه کلاس محل آزمون، در حالی که تخته پر بود از یادداشت های دانش آموزان، کلمه مدیریت را بنویسند. نفر اول با کمی دقت توانست جایی خالی پیدا کند و کلمه مدیریت را نوشت.
دومي دقت بيشتري به خرج داد تا محلي را بيابد و آنگاه كلمه مديريت را با خطي خوش و به دو زبان نوشت. سومي در حالي كه به تخته نگاه مي كرد آرام خم شد، تخته پاك كن را برداشت و تخته را پاك كرد و رفت.
⬅️ به نظر شما كداميك در گزينش پذيرفته مي شوند؟

🌐 کانال ضیاءالصالحین:
🆔 @ziaossalehin
#تربیت #اخلاق #توصیه_ها_و_هشدارها #حکایت #عرفان_و_معنویت

🔅 مرنج و مرنجان 🔅

ملا علی همدانی(ره) خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی(ره) رسید و تقاضای موعظه کرد؛
شیخ فرمودند : مرنج و مرنجان!
آخوند عرض کرد : مرنجان راحت است، مرنج را چه کار کنیم؟
شیخ فرمودند : خود را کسی ندان!

🌐 کانال ضیاءالصالحین:
🆔 @ziaossalehin
#تربیت #اخلاق #توصیه_ها_و_هشدارها #حکایت #فرهنگ #مدیریت

🔅 مدیریت کیفیت 🔅

یکی از مسئولان پروژه ایجاد یک مرکز فرهنگی، از این مرکز در حال ساخت بازدید کرد. او دید که یک مجسمه ساز، در حال ساخت یک مجسمه است و متوجه شد که یک مجسمه ساخته شده مشابه نیز آنجاست.
با تعجب از مجسمه ساز پرسيد: از اين مجسمه دو تا نياز داري؟
مجسمه ساز بدون نگاه كردن گفت: نه. فقط يكي مي خواهيم، اما اولي در آخرين مرحله آسيب ديد.
مقام مسئول، مجسمه ساخته شده را بررسي كرد و هيچ اشكالي پيدا نكرد و از مجسمه ساز پرسيد: آسيب كجاست؟
مجسمه ساز در حالي كه مشغول كارش بود گفت: يك خراش روي بيني مجسمه است.
مقام مسئول پرسيد: اين مجسمه را كجا مي خواهيد نصب كنيد؟
مجسمه ساز گفت: روي يك ستون به ارتفاع شش متر.
مقام مسئول پرسيد: اگر در اين ارتفاع نصب مي شود چه كسي خواهد دانست كه يك خراش روي بيني مجسمه است؟
مجسمه ساز كارش را قطع كرد، به مقام مسئول نگاه كرد، لبخند زد و گفت: من كه مي دانم. 👌👌👌👌👌

🌐 کانال ضیاءالصالحین:
🆔 @ziaossalehin
#تربیت #توصیه_ها_و_هشدارها #حکایت #میکل_آنژ

🔅 میکل آنژ 🔅

می گویند در زمانهای دور پسری بود که به اعتقاد پدرش هرگز نمی توانست با دستانش کار با ارزشی انجام دهد. این پسر هر روز به کلیسایی در نزدیکی محل زندگی خود می رفت و ساعتها به تکه سنگ مرمر بزرگی که در حیاط کلیسا قرار داشت خیره می شد و هیچ نمی گفت. روزی شاهزاده ای از کنار کلیسا عبور کرد و پسرک را دید که به این تکه سنگ خیره شده است و هیچ نمی گوید.
از اطرافيان در مورد پسر پرسيد. به او گفتند كه او چهار ماه است هر روز به حياط كليسا مي آيد و به اين تكه سنگ خيره مي شود و هيچ نمي گويد.
شاهزاده دلش براي پسرك سوخت. كنار او آمد و آهسته به او گفت: جوان، به جاي بيكار نشسستن و زل زدن به اين تخته سنگ، بهتر است براي خود كاري دست و پا كني و آينده خود را بسازي.
پسرك در مقابل چشمان حيرت زده شاهزاده، مصمم و جدي به سوي او برگشت و در چشمانش خيره شد و محكم و متين پاسخ داد: من همين الان در حال كار كردن هستم! و بعد دوباره به تخته سنگ خيره شد.
شاهزاده از جا برخاست و رفت. چند سال بعد به او خبر دادند كه آن پسرك از آن تخته سنگ يك مجسمه با شكوه از حضرت داوود ساخته است. مجسمه اي كه هنوز هم جزو شاهكارهاي مجسمه سازي دنيا به شمار مي آيد. نام آن پسر ميكل آنژ بود!

🌐 کانال ضیاءالصالحین:
🆔 @ziaossalehin
#تربیت #توصیه_ها_و_هشدارها #حکایت #فرهنگ #مدیریت

🔅 قدر مشتریانتان را بدانید 🔅

در اوزاکا، شیرینی ‌سرای بسیار مشهوری بود. شهرت او به خاطر شیرینی ‌های خوشمزه‌ ای بود که می ‌پخت. مشتری ‌های بسیار ثروتمندی به این مغازه می‌ آمدند، چون قیمت شیرینی ‌ها بسیار گران بود. صاحب فروشگاه همیشه در همان عقب مغازه بود و هیچ وقت برای خوش ‌آمد مشتری ‌ها به این طرف نمی ‌آمد. مهم نبود که مشتری چقدر ثروتمند است.
يك روز مرد فقيري با لباس‌هاي مندرس و موهاي ژوليده وارد فروشگاه شد و عمداً نزديك پيش‌خوان آمد. قبل از آن كه مرد فقير به پيشخوان برسد، صاحب فروشگاه از پشت مغازه بيرون پريد و فروشندگان را به كناري كشيد و با تواضع فراوان به آن مرد فقير خوشامد گفت و با صبوري تمام منتظر شد تا آن مرد جيب ‌هايش را بگردد تا پولي براي يك تكه شيريني بيابد.
صاحب فروشگاه خيلي مؤدبانه شيريني را در دست‌هاي مرد فقير قرار داد و هنگامي كه او فروشگاه را ترك مي‌كرد، صاحب فروشگاه همچنان تعظيم مي‌كرد.
وقتي مشتري فقير رفت، فروشندگان نتوانستند مقاومت كنند و پرسيدند كه در حالي كه براي مشتري ‌هاي ثروتمند از جاي خود بلند نمي ‌شويد، چرا براي مردي فقير شخصاً به خدمت حاضر شديد.
صاحب مغازه در پاسخ گفت: «مرد فقير همه ‌ي پولي را كه داشت براي يك تكه شيريني داد و واقعاً به ما افتخار داد. اين شيريني براي او واقعاً لذيذ بود. شيريني ما به نظر ثروتمندان خوب است، اما نه آنقدر كه براي مرد فقير، خوب و باارزش است.

🌐 کانال ضیاءالصالحین:
🆔 @ziaossalehin
#اخلاق #تربیت #توصیه_ها_و_هشدارها #عرفان_و_معنویت

🔅 #شیعه 🔅

ﺷﻴﻌﻪ ﻳﻌﻨﻲ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻋﻠﻲ ﺭﺍ ﻣﺸﺎﻳﻌﺖ ﻛﻨﺪ،
ﻳﻌﻨﻲ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎ " ﻟﻔﻆ " ﺷﻴﻌﻪ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ،
ﺑﺎ " ﺣﺮﻑ " ﺷﻴﻌﻪ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ، ﺑﺎ " ﺣﺐ ﻭ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﻓﻘﻂ " ﺷﻴﻌﻪ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ،
ﭘﺲ ﺑﺎ ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﺷﻴﻌﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ؟
- ﺑﺎ ﻣﺸﺎﻳﻌﺖ، ﻣﺸﺎﻳﻌﺖ ﻳﻌﻨﻲ ﻫﻤﺮﺍﻫﻲ. ﻭﻗﺘﻲ ﻛﺴﻲ ﻣﻲ‌ﺭﻭﺩ، ﺷﻤﺎ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻭ ﻣﻲ‌ ﺭﻭﻳﺪ، ﺍﻳﻦ ﺭﺍ " ﻣﺸﺎﻳﻌﺖ " ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﻨﺪ،
ﺷﻴﻌﻪ ﻋﻠﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﻣﺸﺎﻳﻌﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻋﻤﻠﻲ ﻋﻠﻲ.

📚 #انسان_کامل، #شهیدمطهری(ره)

🌐 کانال ضیاءالصالحین:
🆔 @ziaossalehin
#توصیه_ها_و_هشدارها

تا حالا #حکایت #نوبل یا #دینامیت را خوانده اید؟!
👇👇👇👇👇

🌐 کانال ضیاءالصالحین:
🆔 @ziaossalehin
#توصیه_ها_و_هشدارها #حکایت #نوبل #دینامیت

🔅 یک تصمیم، برای تغییر یک سرنوشت کافی است! 🔅

آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند! زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامه ‌ها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است.
آلفرد وقتي صبح روزنامه ها را مي ‌خواند با ديدن تيتر صفحه اول، ميخكوب شد: آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مر‌گ آورترين سلاح بشري مرد!
آلفرد، خيلي ناراحت شد. با خود فكر كرد: آيا خوب است كه من را پس از مرگ اين گونه بشناسند؟
سريع وصيت نامه ‌اش را آورد. جمله ‌هاي بسياري را خط زد و اصلاح كرد. پيشنهاد كرد ثروتش صرف جايزه‌ اي براي صلح و پيشرفت‌ هاي صلح آميز شود. امروزه نوبل را نه به نام ديناميت، بلكه به نام مبدع جايزه صلح نوبل، جايزه‌ هاي فيزيك و شيمي نوبل و ... مي‌ شناسيم. او امروز، هويت ديگري دارد.

🌐 کانال ضیاءالصالحین:
🆔 @ziaossalehin
#اخلاق #تربیت #توصیه_ها_و_هشدارها #عرفان_و_معنویت #روایات

🔅 عاقبت عجب 🔅

یکی از پیشوایان معصوم(علیه السلام) فرمود: «دو مرد به مسجد رفتند. یکی عابد بود و یکی فاسق. از مسجد به در آمدند. آن فاسق مقام صدیق داشت و آن عابد، فاسق بود؛ و این برای آن است که عابد به مسجد می رود و به عبادت خود می نازد و همه اندیشه اش در این است و فاسق و بدکار دنبال پشیمانی از کار بد و توبه است و از خدای عزوجل درباره هرچه گناه کرده است، آمرزش می خواهد».

📚 اصول کافی، ج 5، ص 227

🌐 کانال ضیاءالصالحین:
🆔 @ziaossalehin
#تربیت #اخلاق #توصیه_ها_و_هشدارها #حکایت #فرهنگ

🔅 بیسکوئیت 🔅

جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید. او برروی یک صندلی نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد. در کنار او پیرمردی نشسته بود و داشت روزنامه می خواند.
وقتي كه او نخستين بيسكوئيت را به دهان گذاشت، متوجه شد كه پیرمرد هم يك بيسكوئيت برداشت و خورد. او خيلي عصباني شد ولي چيزي نگفت.
پيش خود فكر كرد: بهتر است ناراحت نشوم. شايد اشتباه كرده باشد.
ولي اين ماجرا تكرار شد. هر بار كه او يك بيسكوئيت برمي داشت، آن پیرمرد هم همين كار را مي كرد. اين كار او را حسابي عصباني كرده بود ولي نمي خواست واكنش نشان دهد.
وقتي كه تنها يك بيسكوئيت باقي مانده بود، پيش خود فكر كرد: «حالا ببينم اين پیرمرد بي ادب چكار خواهد كرد؟»
پیرمرد آخرين بيسكوئيت را نصف كرد و نصفش را خورد. اين ديگه خيلي پرروئي مي خواست. او حسابي عصباني شده بود. در اين هنگام بلندگوي فرودگاه اعلام كرد كه زمان سوار شدن به هواپيماست. آن جوان كتابش را بست، چيزهايش را جمع و جور كرد و با نگاه تندي كه به پیرمرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت. وقتي داخل هواپيما روي صندلي اش نشست، دستش را داخل ساكش كرد تا عينكش را داخل ساك قرار دهد و ناگهان با كمال تعجب ديد كه جعبه بيسكوئيتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده! خيلي شرمنده شد. از خودش بدش آمد. يادش رفته بود كه بيسكوئيتي كه خريده بود را داخل ساكش گذاشته بود. آن پیرمرد بيسكوئيت هايش را با او تقسيم كرده بود، بدون آن كه عصباني و برآشفته شده باشد. در صورتي كه خودش آن موقع كه فكر مي كرد آن پیرمرد دارد از بيسكوئيت هايش مي خورد خيلي عصباني شده بود و متاسفانه ديگر زماني براي توضيح رفتارش و يا معذرت خواهي نبود.
⬅️ همیشه بخاطر داشته باشید چهار چيز است كه نمي توان آن ها را بازگرداند:
1. سنگ، پس از رها كردن
2. حرف، پس از گفتن
3. موقعيت، پس از پايان يافتن
4. زمان، پس از گذشتن

🌐 کانال ضیاءالصالحین:
🆔 @ziaossalehin