#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#حسن_باقری
#ساده_زیست
#مدیریت_انقلابی
🌷 این مطلب، واقعی است! لطفا کمتر تعجب کنید
🌿 کنار هم نشسته بودند. سلام نماز را که دادند، گفت: «قبول باشه». احمد دلش میخواست بیشتر با هم حرف بزنند. ناهار را که خوردند، حسن ظرفها را شست. بعد از چایی، کلی حرف زدند. خندیدند.
گفت: «حسن بیا به مسئول اعزام بگیم ما میخواییم با هم باشیم.میآی».
- باشه. این طوری بیشتر باهمیم.
- آقا جون مگه چی میشه؟
- ما میخواییم با هم باشیم.
- با کی؟
- با اون پسره که اون جا نشسته. لاغره. ریش نداره. مسئول اعزام نگاه کرد و گفت: «نمی شه»
- چرا؟
- پسر جون! اونی که تو میگی، فرماندهس. حسن باقریه. من که نمیتونم اونو جایی بفرستم. اونه که همه رو این ور اون ور میفرسته. معاون ستاد عملیات جنوبه.
🌸✨ فرمانده نابغهی دفاع مقدس، شهید حسن باقری را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸
#سبک_زندگی_شهدا
#حسن_باقری
#ساده_زیست
#مدیریت_انقلابی
🌷 این مطلب، واقعی است! لطفا کمتر تعجب کنید
🌿 کنار هم نشسته بودند. سلام نماز را که دادند، گفت: «قبول باشه». احمد دلش میخواست بیشتر با هم حرف بزنند. ناهار را که خوردند، حسن ظرفها را شست. بعد از چایی، کلی حرف زدند. خندیدند.
گفت: «حسن بیا به مسئول اعزام بگیم ما میخواییم با هم باشیم.میآی».
- باشه. این طوری بیشتر باهمیم.
- آقا جون مگه چی میشه؟
- ما میخواییم با هم باشیم.
- با کی؟
- با اون پسره که اون جا نشسته. لاغره. ریش نداره. مسئول اعزام نگاه کرد و گفت: «نمی شه»
- چرا؟
- پسر جون! اونی که تو میگی، فرماندهس. حسن باقریه. من که نمیتونم اونو جایی بفرستم. اونه که همه رو این ور اون ور میفرسته. معاون ستاد عملیات جنوبه.
🌸✨ فرمانده نابغهی دفاع مقدس، شهید حسن باقری را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#حسین_خرازی
#تواضع
#مدیریت_انقلابی
🌷 گمنام نامدار
🌿 پدر شهید: رفته بودیم نماز جمعه. حاج آقا آخر خطبهها گفت: «حسین خرازی را دعا کنید.» آمدم خانه. به مادرش گفتم. گفت: «حسین ما رو میگفت؟» گفتم: «چی شده که امام جمعه هم میشناسدش؟» نمیدانستیم فرمانده لشکر اصفهان است.
🌸✨ پرچم دار جهاد و شهادت، شهید حسین خرازی را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸
🆔 @ziaossalehin
#سبک_زندگی_شهدا
#حسین_خرازی
#تواضع
#مدیریت_انقلابی
🌷 گمنام نامدار
🌿 پدر شهید: رفته بودیم نماز جمعه. حاج آقا آخر خطبهها گفت: «حسین خرازی را دعا کنید.» آمدم خانه. به مادرش گفتم. گفت: «حسین ما رو میگفت؟» گفتم: «چی شده که امام جمعه هم میشناسدش؟» نمیدانستیم فرمانده لشکر اصفهان است.
🌸✨ پرچم دار جهاد و شهادت، شهید حسین خرازی را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸
🆔 @ziaossalehin
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#سیدحسین_علم_الهدی
#مدیریت_انقلابی
#کمک_به_محرومین
🌷 معتقد به هدف
🌿 روزی سیدحسین پشت وانت نشسته بود که ناگهان با شدت به شیشه اتومبیل زد و به راننده گفت: «بایست.» وقتی ماشین ایستاد، گفت: «عقب بیا.» بعد از مسافتی که آمدیم، گفت: «همین جا بایست.»
سیّدحسین از ماشین پیاده شد و رفت به سراغ زن روستایی که با بچّه و مقداری اثاثیهی منزل در کنار جاده ایستاده بود. پرسید: «کجا میروید؟» گفت: «می خواهیم به شهر برویم.» حسین به ما گفت: «کمک کنید اثاثیهاش را سوار ماشین کنیم.» آن زن و بچّه را سوار کردیم و به شهر رساندیم. ما به حسین اعتراض کردیم که در این جادهی خطرناک نزدیک بود ما را به کشتن بدهی. حسین گفت: «ما برای نجات همینها میجنگیم.»
🌸✨ معلم قرآن و نهج البلاغه، شهید سیدحسین علم الهدی را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸
#سبک_زندگی_شهدا
#سیدحسین_علم_الهدی
#مدیریت_انقلابی
#کمک_به_محرومین
🌷 معتقد به هدف
🌿 روزی سیدحسین پشت وانت نشسته بود که ناگهان با شدت به شیشه اتومبیل زد و به راننده گفت: «بایست.» وقتی ماشین ایستاد، گفت: «عقب بیا.» بعد از مسافتی که آمدیم، گفت: «همین جا بایست.»
سیّدحسین از ماشین پیاده شد و رفت به سراغ زن روستایی که با بچّه و مقداری اثاثیهی منزل در کنار جاده ایستاده بود. پرسید: «کجا میروید؟» گفت: «می خواهیم به شهر برویم.» حسین به ما گفت: «کمک کنید اثاثیهاش را سوار ماشین کنیم.» آن زن و بچّه را سوار کردیم و به شهر رساندیم. ما به حسین اعتراض کردیم که در این جادهی خطرناک نزدیک بود ما را به کشتن بدهی. حسین گفت: «ما برای نجات همینها میجنگیم.»
🌸✨ معلم قرآن و نهج البلاغه، شهید سیدحسین علم الهدی را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#حسن_باقری
#نظم
#مدیریت_انقلابی
🌷 پایبند به نظم
🌿 جلسه داشتیم. بعضیها دیر رسیدند. باقری را تا آن روز نمیشناختم. دیدم جوانی بعد از خواندن چند آیه شروع کرد به صحبت. فکر کردم اعلام برنامه است. بعد دیدم قرص و محکم گفت: «وقتی به برادران میگیم ساعت نه این جا باشن، یعنی نه و یک دقیقه نشه.»
🌸✨ فرمانده نابغهی دفاع مقدس، شهید حسن باقری را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸
#سبک_زندگی_شهدا
#حسن_باقری
#نظم
#مدیریت_انقلابی
🌷 پایبند به نظم
🌿 جلسه داشتیم. بعضیها دیر رسیدند. باقری را تا آن روز نمیشناختم. دیدم جوانی بعد از خواندن چند آیه شروع کرد به صحبت. فکر کردم اعلام برنامه است. بعد دیدم قرص و محکم گفت: «وقتی به برادران میگیم ساعت نه این جا باشن، یعنی نه و یک دقیقه نشه.»
🌸✨ فرمانده نابغهی دفاع مقدس، شهید حسن باقری را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#حسن_باقری
#وجدان_کار
#مدیریت_انقلابی
🌷 فاذا فرغتَ فَانصَب
🌿 با این که بچههای شناسایی تیتیش مامانی نبودند، اما تاول پاها خیلی اذیتشان میکرد. حسن با سوزن تاولهایشان را ترکاند. گفت: «باندپیچی کنید. شب دوباره باید برید شناسایی.»
🌸✨ فرمانده نابغهی دفاع مقدس، شهید حسن باقری را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸
#سبک_زندگی_شهدا
#حسن_باقری
#وجدان_کار
#مدیریت_انقلابی
🌷 فاذا فرغتَ فَانصَب
🌿 با این که بچههای شناسایی تیتیش مامانی نبودند، اما تاول پاها خیلی اذیتشان میکرد. حسن با سوزن تاولهایشان را ترکاند. گفت: «باندپیچی کنید. شب دوباره باید برید شناسایی.»
🌸✨ فرمانده نابغهی دفاع مقدس، شهید حسن باقری را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#حسن_باقری
#حب_اهل_بیت
#مدیریت_انقلابی
🌷 رمز پیروزی باقریها
🌿 روزهای آخر بیشتر کتاب «ارشاد» شیخ مفید را میخواند. به صفحات مقتل که میرسید، های های گریه میکرد.
🌸✨ فرمانده نابغهی دفاع مقدس، شهید حسن باقری را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸
#سبک_زندگی_شهدا
#حسن_باقری
#حب_اهل_بیت
#مدیریت_انقلابی
🌷 رمز پیروزی باقریها
🌿 روزهای آخر بیشتر کتاب «ارشاد» شیخ مفید را میخواند. به صفحات مقتل که میرسید، های های گریه میکرد.
🌸✨ فرمانده نابغهی دفاع مقدس، شهید حسن باقری را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#سیدحسین_علم_الهدی
#مدیریت_انقلابی
🌷 فرماندهی بصیر
🌿 یک بار شخصاً با بنی صدر بحث کرد و به او گفت: «هویزه در دل دشمن است و ما از اینجا میتوانیم استفاده کنیم و به عراق ضربه بزنیم.» امّا بنی صدر معتقد بود که باید هویزه تخلیه شود. حسین طیّ نامهای به آقای خامنه ای، موقعیّت ویژهی هویزه را تشریح کرد و آنقدر پافشاری کرد که نه تنها سپاه هویزه عقب نشینی نکرد، بلکه ارتش نیز به آنان پیوست تا عملیات 14 دی را انجام دهند.
🌸✨ معلم قرآن و نهج البلاغه، شهید سیدحسین علم الهدی را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸
#سبک_زندگی_شهدا
#سیدحسین_علم_الهدی
#مدیریت_انقلابی
🌷 فرماندهی بصیر
🌿 یک بار شخصاً با بنی صدر بحث کرد و به او گفت: «هویزه در دل دشمن است و ما از اینجا میتوانیم استفاده کنیم و به عراق ضربه بزنیم.» امّا بنی صدر معتقد بود که باید هویزه تخلیه شود. حسین طیّ نامهای به آقای خامنه ای، موقعیّت ویژهی هویزه را تشریح کرد و آنقدر پافشاری کرد که نه تنها سپاه هویزه عقب نشینی نکرد، بلکه ارتش نیز به آنان پیوست تا عملیات 14 دی را انجام دهند.
🌸✨ معلم قرآن و نهج البلاغه، شهید سیدحسین علم الهدی را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#محمدابراهیم_همت
#مدیریت_انقلابی
#عشق_به_اهل_بیت
🌷 اقتدا به مولا حسین علیه السلام
🌿 به شوخی بهش گفته بودند: حاجی! تو چشمهای خیلی زیبایی داری و از ناحیهی چشم شهید میشوی ولی گویا این یک شوخی نبود بلکه پیش بینیای بود که به واقعیّت پیوست. چشمهایی که نگاهش، بیانگر هزاران هزار درد دل و مظلومیت خاندان اهل بیت علیهم السلام و شیعیان دل سوختهی تاریخ بود با ترکشی از ناحیهی خون آشامان تاریخ، تقدیم آستان حضرت دوست شد.
اما نه فقط چشمهایش، بلکه چونکه خودش میگفت: «علی وار زیستن و علی وار شهید شدن، حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم»
و دوست داشت همچون مولایش اَباعبدالله علیه السلام، بیسر و همچون آقایش اباالفضل علیه السلام بیدست باشد.
عاشقانه به مولایش اقتدا کرد و عارفانه به زمرهی اصحاب حسین بن علی علیهماالسلام پیوست.
«روحش شاد، یادش گرامی و راهش پررهر و باد»
🌸✨ یاد و خاطره فرماندهی محبوب، شهید محمدابراهیم همت را با ذکر صلواتی گرامی میداریم ✨🌸
#سبک_زندگی_شهدا
#محمدابراهیم_همت
#مدیریت_انقلابی
#عشق_به_اهل_بیت
🌷 اقتدا به مولا حسین علیه السلام
🌿 به شوخی بهش گفته بودند: حاجی! تو چشمهای خیلی زیبایی داری و از ناحیهی چشم شهید میشوی ولی گویا این یک شوخی نبود بلکه پیش بینیای بود که به واقعیّت پیوست. چشمهایی که نگاهش، بیانگر هزاران هزار درد دل و مظلومیت خاندان اهل بیت علیهم السلام و شیعیان دل سوختهی تاریخ بود با ترکشی از ناحیهی خون آشامان تاریخ، تقدیم آستان حضرت دوست شد.
اما نه فقط چشمهایش، بلکه چونکه خودش میگفت: «علی وار زیستن و علی وار شهید شدن، حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم»
و دوست داشت همچون مولایش اَباعبدالله علیه السلام، بیسر و همچون آقایش اباالفضل علیه السلام بیدست باشد.
عاشقانه به مولایش اقتدا کرد و عارفانه به زمرهی اصحاب حسین بن علی علیهماالسلام پیوست.
«روحش شاد، یادش گرامی و راهش پررهر و باد»
🌸✨ یاد و خاطره فرماندهی محبوب، شهید محمدابراهیم همت را با ذکر صلواتی گرامی میداریم ✨🌸
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#محمد_بروجردی
#مدیریت_انقلابی
#توسل
🌷 توسل به امام عصر عجّل الله تعالی فرجه
🌿 توی جلسه با ارتشیها گفته بود: «قره داغ! پایگاه باید اون جا باشد!» لام تا کام حرفی نزده بودند. فقط گفته بودند: «عالیه! قبول.» گفتم: «ناقلا؟ قره داغ رو از کجا آوردی؟» گفت: «قبل از خواب توسل کردم به امام زمان علیه السلام.» گفتم: «ما که کاری از دستمون بر نمیآد. خودت یه راهی بذار پیش پامون و با خودم نذر کردم اگر این مشکل حل شود، نماز امام زمان بخوانم.» توی خواب یک نفر بهم گفت: «چرا بچهها رو معطل میکنی؟ قره داغ! پایگاه باید اونجا باشه.»
🌸✨ فرماندهی کم حرف و پرکار، شهید محمد بروجردی را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸
#سبک_زندگی_شهدا
#محمد_بروجردی
#مدیریت_انقلابی
#توسل
🌷 توسل به امام عصر عجّل الله تعالی فرجه
🌿 توی جلسه با ارتشیها گفته بود: «قره داغ! پایگاه باید اون جا باشد!» لام تا کام حرفی نزده بودند. فقط گفته بودند: «عالیه! قبول.» گفتم: «ناقلا؟ قره داغ رو از کجا آوردی؟» گفت: «قبل از خواب توسل کردم به امام زمان علیه السلام.» گفتم: «ما که کاری از دستمون بر نمیآد. خودت یه راهی بذار پیش پامون و با خودم نذر کردم اگر این مشکل حل شود، نماز امام زمان بخوانم.» توی خواب یک نفر بهم گفت: «چرا بچهها رو معطل میکنی؟ قره داغ! پایگاه باید اونجا باشه.»
🌸✨ فرماندهی کم حرف و پرکار، شهید محمد بروجردی را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#مهدی_باکری
#مدیریت_انقلابی
#مبارزه_با_تبعیض
#ساده_زیستی
🌷 از تبار خاکیان افلاکی
1️⃣ لحظهی شهادت در سِمَت فرماندهی لشکر، به اندازه یک بسیجی حقوق میگرفت.
2️⃣ سر سفره که آمدم، دیدم دارد نان خشکهای تویِ سفره را جمع میکند و میخورد. همان شد ناهارش.
3️⃣ لباس نو تنش نمیکرد. همیشه میشد لااقل یک وصله روی لباس هایش پیدا کرد، امّا همیشه تمیز و اُتو کرده بود.پوتین هایش هم همیشه از تمیزی برق میزد.
🌸✨ یاد و خاطره فرماندهی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی میداریم ✨🌸
#سبک_زندگی_شهدا
#مهدی_باکری
#مدیریت_انقلابی
#مبارزه_با_تبعیض
#ساده_زیستی
🌷 از تبار خاکیان افلاکی
1️⃣ لحظهی شهادت در سِمَت فرماندهی لشکر، به اندازه یک بسیجی حقوق میگرفت.
2️⃣ سر سفره که آمدم، دیدم دارد نان خشکهای تویِ سفره را جمع میکند و میخورد. همان شد ناهارش.
3️⃣ لباس نو تنش نمیکرد. همیشه میشد لااقل یک وصله روی لباس هایش پیدا کرد، امّا همیشه تمیز و اُتو کرده بود.پوتین هایش هم همیشه از تمیزی برق میزد.
🌸✨ یاد و خاطره فرماندهی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی میداریم ✨🌸
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#یوسف_کلاهدوز
#مدیریت_انقلابی
#تعهد
🌷 پرکار و خستگی نشناس
1️⃣ با این که دیر به خانه میآمد، صبح، ساعت هفت سر کار حاضر بود. اصلاً تأخیر نمیکرد. شبها هم کلی نامه و این جور چیزها میآورد تا در منزل مطالعه و پیگیری کند.
2️⃣ آدم بسیار پرکار و عجیبی بود. حوصلهی تنبلی را نداشت. یک شب در خواب دیدم با همان لهجهی مشهدی به من گفت: «بابا یکم بجونبید!...»
3️⃣ همسر شهید: «چند وقتی بود که یوسف فقط دو ساعت در شبانه روز میخوابید و بقیهی ساعات را کار میکرد، تا حدی که از فرط خستگی گاه در حال نشسته به خواب میرفت.»
4️⃣ گفتند: «آقای کلاهدوز پیش پای تو آمده و الان داخل اتاق است.» داخل اتاق که شدم، دیدم همان طور با پوتین از خستگی روی زمین دراز کشیده و به خواب رفته است.
5️⃣ شبها بدون آنکه با کسی قرار قبلی داشته باشد، به واحدهای مختلف سرکشی میکرد.
🌸✨ یاد و خاطره پاسدار مخلص، شهید یوسف کلاهدوز را با ذکر صلواتی گرامی میداریم. ✨🌸
#سبک_زندگی_شهدا
#یوسف_کلاهدوز
#مدیریت_انقلابی
#تعهد
🌷 پرکار و خستگی نشناس
1️⃣ با این که دیر به خانه میآمد، صبح، ساعت هفت سر کار حاضر بود. اصلاً تأخیر نمیکرد. شبها هم کلی نامه و این جور چیزها میآورد تا در منزل مطالعه و پیگیری کند.
2️⃣ آدم بسیار پرکار و عجیبی بود. حوصلهی تنبلی را نداشت. یک شب در خواب دیدم با همان لهجهی مشهدی به من گفت: «بابا یکم بجونبید!...»
3️⃣ همسر شهید: «چند وقتی بود که یوسف فقط دو ساعت در شبانه روز میخوابید و بقیهی ساعات را کار میکرد، تا حدی که از فرط خستگی گاه در حال نشسته به خواب میرفت.»
4️⃣ گفتند: «آقای کلاهدوز پیش پای تو آمده و الان داخل اتاق است.» داخل اتاق که شدم، دیدم همان طور با پوتین از خستگی روی زمین دراز کشیده و به خواب رفته است.
5️⃣ شبها بدون آنکه با کسی قرار قبلی داشته باشد، به واحدهای مختلف سرکشی میکرد.
🌸✨ یاد و خاطره پاسدار مخلص، شهید یوسف کلاهدوز را با ذکر صلواتی گرامی میداریم. ✨🌸