محمدتقی بهجت (۱۲۹۵-۱۳۸۸ فومن) ✍️
علی بهجت (۱۳۲۹):
پدرم با علامه طباطبایی دوست ۴۰، ۵۰ ساله بودند.
می فرمودند: آقای طباطبایی ده سال در دروس حوزوی علمای بزرگ نجفی و چند سال در درس آقای قاضی مقدم بر بنده بود.
می فرمودند: از مراجع زمان خود چیزی کم نداشت. رفت و آمد پدرم و علامه جوری بود که ما به ایشان عمو می گفتیم. این جور ارتباط صمیمی با هم داشتیم.
بنده به خاطر دارم که به آقای طباطبایی گفتم: شما به ما دستوری بدهید که ما هم راه بیفتیم.
گفت: پدرت.
گفتم: پدرم درش را بسته.
گفت: تلاش کن. گفتم: فایده ندارد.
گفت: پس از قول من سلام برسان و بگو ایشان تقاضا کرده است. حتماً شاه کلیدی به تو می دهد. گاو صندوق ندهد ، شاه کلید می دهد!
بنده به ابوی گفتم: آقای طباطبایی سلام رساندند. فرمود: حال شان چطور بود؟
گفتم: خوب بودند. سلام رساندند و توصیه ای هم برای شما داشتند.
فرمود: عجب! ایشان هم تو را لایق ندانست؟! پس از دو هفته که خدمت آقای طباطبایی رسیدم گفتم: ایشان هم احوال پرسیدند و سلام رساندند و گفتند: عجب! ایشان هم تو را لایق ندانست. ایشان خندید و خندید و خندید.
از زیرکی حاج آقا و حاضر جوابی اش خیلی خوشش آمد. بعد دستوری دادند و گفتند: راه را باز کن. فرمود: حتماً باید راه را باز کنی. گفتم: من زورم نمی رسد. فرمود: بخواه و از خدا هم بخواه.
از آیت الله جوادی آملی هم نقل شده است: از علامه طباطبایی تقاضا کردیم به ما درس اخلاق بدهد. گفت: اخلاق درسی نیست. همین آقای بهجت را نگاه کنید، مجسمه اخلاق است. همه کارهایش درس است.
صحبت سال ها، زندگی و مرام آیت الله محمدتقی بهجت فومنی در آینه خاطرات و گفتار علی بهجت. ص ۹۰،۹۱
#علامه_طباطبایی #محمدتقی_بهجت #آیت_الله_بهجت #صحبت_سالها #بهجت #طباطبایی #علامه
علی بهجت (۱۳۲۹):
پدرم با علامه طباطبایی دوست ۴۰، ۵۰ ساله بودند.
می فرمودند: آقای طباطبایی ده سال در دروس حوزوی علمای بزرگ نجفی و چند سال در درس آقای قاضی مقدم بر بنده بود.
می فرمودند: از مراجع زمان خود چیزی کم نداشت. رفت و آمد پدرم و علامه جوری بود که ما به ایشان عمو می گفتیم. این جور ارتباط صمیمی با هم داشتیم.
بنده به خاطر دارم که به آقای طباطبایی گفتم: شما به ما دستوری بدهید که ما هم راه بیفتیم.
گفت: پدرت.
گفتم: پدرم درش را بسته.
گفت: تلاش کن. گفتم: فایده ندارد.
گفت: پس از قول من سلام برسان و بگو ایشان تقاضا کرده است. حتماً شاه کلیدی به تو می دهد. گاو صندوق ندهد ، شاه کلید می دهد!
بنده به ابوی گفتم: آقای طباطبایی سلام رساندند. فرمود: حال شان چطور بود؟
گفتم: خوب بودند. سلام رساندند و توصیه ای هم برای شما داشتند.
فرمود: عجب! ایشان هم تو را لایق ندانست؟! پس از دو هفته که خدمت آقای طباطبایی رسیدم گفتم: ایشان هم احوال پرسیدند و سلام رساندند و گفتند: عجب! ایشان هم تو را لایق ندانست. ایشان خندید و خندید و خندید.
از زیرکی حاج آقا و حاضر جوابی اش خیلی خوشش آمد. بعد دستوری دادند و گفتند: راه را باز کن. فرمود: حتماً باید راه را باز کنی. گفتم: من زورم نمی رسد. فرمود: بخواه و از خدا هم بخواه.
از آیت الله جوادی آملی هم نقل شده است: از علامه طباطبایی تقاضا کردیم به ما درس اخلاق بدهد. گفت: اخلاق درسی نیست. همین آقای بهجت را نگاه کنید، مجسمه اخلاق است. همه کارهایش درس است.
صحبت سال ها، زندگی و مرام آیت الله محمدتقی بهجت فومنی در آینه خاطرات و گفتار علی بهجت. ص ۹۰،۹۱
#علامه_طباطبایی #محمدتقی_بهجت #آیت_الله_بهجت #صحبت_سالها #بهجت #طباطبایی #علامه