✍ همچو #آب باشیم👇
ﺩﻭ ﻗﻄﺮﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺰﺩﻳﮏ
ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺗﺸﮑﻴﻞ ﻳﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﯼ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﻣﻴﺪﻫﻨﺪ .
ﺍﻣﺎ ﺩﻭ ﺗﮑﻪ ﺳﻨﮓ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻳﮑﯽ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﻧﺪ !
ﭘﺲ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻓﻬﻢ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﺸﮑﻞ ﺗﺮ،
ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺷﺪﻧﻤﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﮐﺎﻫﺶ ﻣﯽ ﻳﺎﺑﺪ ….
ﺁﺏ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﻧﺮﻣﯽ ﻭ ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﺑﻪ ﻣﺮﺍﺗﺐ
ﺳﺮ ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ، ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﻫﺪﻑ ﺧﻮﺩ ﻟﺠﻮﺟﺘﺮ ﻭ
ﻣﺼﻤﻢ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ .
ﺳﻨﮓ ﭘﺸﺖ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻣﺎﻧﻊ ﺟﺪﯼ ﻣﯽ ﺍﻳﺴﺘﺪ .
ﺍﻣﺎ ﺁﺏ ، ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﺭﻳﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ.
ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻭﺍﻗﻌﯽ
ﺳﺮ ﺳﺨﺖ، ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﯼ، ﻭ ﻣﺼﻤﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ، ﺩﺭ ﺩﻝ ﻧﺮﻣﯽ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ
ﺑﺎﻳﺪ
ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﻨﻴﻢ .
ﮔﺎﻫﯽ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺑﻴﺎﻳﻴﻢ ….
ﭼﺸﻤﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪﻳﻢ ﻭ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﻨﻴﻢ .
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ …
ﮔﺎﻫﯽ ﻧﮕﺎﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺪﻭﺯﻳﻢ ﮐﻪ ﻧﺒﻴﻨﻴﻢ …
ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻭﺷﻨﺎﺧﺖ .
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﺨﺸﻴﺪﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺁﻣﻮﺧﺖ
_______________
👇
🆔 @ziaossalehin
ﺩﻭ ﻗﻄﺮﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺰﺩﻳﮏ
ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺗﺸﮑﻴﻞ ﻳﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﯼ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﻣﻴﺪﻫﻨﺪ .
ﺍﻣﺎ ﺩﻭ ﺗﮑﻪ ﺳﻨﮓ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻳﮑﯽ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﻧﺪ !
ﭘﺲ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻓﻬﻢ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮﺍﻳﻤﺎﻥ ﻣﺸﮑﻞ ﺗﺮ،
ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺷﺪﻧﻤﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﮐﺎﻫﺶ ﻣﯽ ﻳﺎﺑﺪ ….
ﺁﺏ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﻧﺮﻣﯽ ﻭ ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﺑﻪ ﻣﺮﺍﺗﺐ
ﺳﺮ ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ، ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﻫﺪﻑ ﺧﻮﺩ ﻟﺠﻮﺟﺘﺮ ﻭ
ﻣﺼﻤﻢ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ .
ﺳﻨﮓ ﭘﺸﺖ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻣﺎﻧﻊ ﺟﺪﯼ ﻣﯽ ﺍﻳﺴﺘﺪ .
ﺍﻣﺎ ﺁﺏ ، ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﺭﻳﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ.
ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻭﺍﻗﻌﯽ
ﺳﺮ ﺳﺨﺖ، ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﯼ، ﻭ ﻣﺼﻤﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ، ﺩﺭ ﺩﻝ ﻧﺮﻣﯽ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ
ﺑﺎﻳﺪ
ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﻨﻴﻢ .
ﮔﺎﻫﯽ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺑﻴﺎﻳﻴﻢ ….
ﭼﺸﻤﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪﻳﻢ ﻭ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﻨﻴﻢ .
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ …
ﮔﺎﻫﯽ ﻧﮕﺎﻫﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺪﻭﺯﻳﻢ ﮐﻪ ﻧﺒﻴﻨﻴﻢ …
ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻭﺷﻨﺎﺧﺖ .
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﺨﺸﻴﺪﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺁﻣﻮﺧﺖ
_______________
👇
🆔 @ziaossalehin
آن چه من را به حركت وادار مىكند، علم به چيزى نيست، اضطرار به آن است. احتياج به آن است. مادامى كه من، دين را حتى اگر قبول كردم، خدا را حتى اگر باور كردم كه هست، اگر به آن نياز نداشته باشم و بگويم بدون دين مىتوانم راهم را بروم و مىتوانم بدون دين زندگى كنم، طبيعتاً دين يادر متن نمىآيد، بر كنار مىشود، يا اگر هم مىآيد متن بىبديلى نيست، مىتواند نسخه بَدَل داشته باشد
اينجاست كه تو از دين مىتوانى كنار بكشى. ثبات تو در رابطه با دين ممكن است متغير باشد. يك روز باشى يك روز نباشى. اين ديگر مربوط است به شرايطى كه تو دارى. دين متن تو نيست. يك روز آن را دارى، يك روز ندارى
حاشيهى زندگى توست
اما اگر آدمى باور كرد كه دين براى من ضرورت است، چرا؟ چون علم من در حوزهى هفتادسال مىتواند كارگشا باشد، فلسفهى من هم در حوزهى علم من مىتواند روشنگر باشد و عرفان من هم و قلب من هم و مجموعه مسائل و نقطههاى آسيب و آفتى كه در دل من هست با مجموعهى راهى كه در پيش دارم و اهدافى كه دارم جمعبندى و شناسايى مىشود، آن موقع اگر من اين مجموعه را فهميدم، به وحى روى مىآورم، اين نياز را مىفهمم. اينجاست كه در خدا جدال نمىكنم.
روح انتظار با دستيابى به امن و رفاه و رهايى كه آرمانهاى انسان معاصر و شايد خود ما هم باشد، آرام نخواهد گرفت و كسانى كه همراهى حجّت و معيّت محمّد و آل محمّد را مىخواهند نمىتوانند تا اين سطح قرار بگيرند و تا اين حدّ آرام باشند،كه انسان معاصر چه بسا بتواند با تكيه بر علم و عقل و عرفان، بدون نياز به وحى و مذهب تا اين مرحله گام بردارد و با عقل جمعى و روح جمعى و غريزۀ جمعى به اين مهم نائل آيد پس ما كه از ضرورت وحى و اضطرار به حجّت و انتظار حجّت دم مىزنيم بايد از اول حساب را روشن كنيم و سنگمان را حق كنيم؛
👈چون ما مدعى هستيم كه آدم براى بيشتر از هفتاد سال برنامهريزى شده و معتقد هستيم كه بافت و ساخت انسان و جهان با اين سطح از #رفاه و امن و رهايى، سازگار نيست. تحول نعمتها و محدوديتها و خودآگاهى و مرگآگاهى، آدمى را در متن رفاه، راحت نمىگذارد و در شب عروسى به فكر عزا و بارهاى سنگين فرداها مىاندازد.
◼️◾️ ما معتقديم كه چه در مرحله ى معرفت #دين و دين شناسى و چه در مرحله ى تأثيرگذارى معرفت و يقين بر عمل و تصميم بايد به حلقه ى واسطى توجه داشت كه اصل و اساس #معرفت و #عمل را شكل مى دهد
◾️همانطور كه در آن جمله ى دعا آمده بود:
مكن اليقين فى قلبى
من با اينكه مى دانم #آب در كوزه است به سراغ آب نمى روم، چون تشنه نيستم ولى با احتمال اينكه در چند كيلومترى آب هست حركت مى كنم، چه #عطش را با خود دارم و آرام نمى گيرم.
📚 کتاب وارثان عاشورا
اينجاست كه تو از دين مىتوانى كنار بكشى. ثبات تو در رابطه با دين ممكن است متغير باشد. يك روز باشى يك روز نباشى. اين ديگر مربوط است به شرايطى كه تو دارى. دين متن تو نيست. يك روز آن را دارى، يك روز ندارى
حاشيهى زندگى توست
اما اگر آدمى باور كرد كه دين براى من ضرورت است، چرا؟ چون علم من در حوزهى هفتادسال مىتواند كارگشا باشد، فلسفهى من هم در حوزهى علم من مىتواند روشنگر باشد و عرفان من هم و قلب من هم و مجموعه مسائل و نقطههاى آسيب و آفتى كه در دل من هست با مجموعهى راهى كه در پيش دارم و اهدافى كه دارم جمعبندى و شناسايى مىشود، آن موقع اگر من اين مجموعه را فهميدم، به وحى روى مىآورم، اين نياز را مىفهمم. اينجاست كه در خدا جدال نمىكنم.
روح انتظار با دستيابى به امن و رفاه و رهايى كه آرمانهاى انسان معاصر و شايد خود ما هم باشد، آرام نخواهد گرفت و كسانى كه همراهى حجّت و معيّت محمّد و آل محمّد را مىخواهند نمىتوانند تا اين سطح قرار بگيرند و تا اين حدّ آرام باشند،كه انسان معاصر چه بسا بتواند با تكيه بر علم و عقل و عرفان، بدون نياز به وحى و مذهب تا اين مرحله گام بردارد و با عقل جمعى و روح جمعى و غريزۀ جمعى به اين مهم نائل آيد پس ما كه از ضرورت وحى و اضطرار به حجّت و انتظار حجّت دم مىزنيم بايد از اول حساب را روشن كنيم و سنگمان را حق كنيم؛
👈چون ما مدعى هستيم كه آدم براى بيشتر از هفتاد سال برنامهريزى شده و معتقد هستيم كه بافت و ساخت انسان و جهان با اين سطح از #رفاه و امن و رهايى، سازگار نيست. تحول نعمتها و محدوديتها و خودآگاهى و مرگآگاهى، آدمى را در متن رفاه، راحت نمىگذارد و در شب عروسى به فكر عزا و بارهاى سنگين فرداها مىاندازد.
◼️◾️ ما معتقديم كه چه در مرحله ى معرفت #دين و دين شناسى و چه در مرحله ى تأثيرگذارى معرفت و يقين بر عمل و تصميم بايد به حلقه ى واسطى توجه داشت كه اصل و اساس #معرفت و #عمل را شكل مى دهد
◾️همانطور كه در آن جمله ى دعا آمده بود:
مكن اليقين فى قلبى
من با اينكه مى دانم #آب در كوزه است به سراغ آب نمى روم، چون تشنه نيستم ولى با احتمال اينكه در چند كيلومترى آب هست حركت مى كنم، چه #عطش را با خود دارم و آرام نمى گيرم.
📚 کتاب وارثان عاشورا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیروز عرض نکردم که
عمل ما عین پاداش ماست
آقا دیگر جناب عالی نفرمایید که ما
از این #مجلس آمدن مان چه بهره ای بردیم
از رفتن سر #کلاس چه استفاده ای بردیم
همین ها که شنیدیم
همین اندازه که پیش آمدیم
همین اندازه که #بذر گرفتیم
همین قدر که #آب #حیات گرفتیم
همین معنا عین پاداش ماست
عین عمل ماست
جناب #خواجه_نصیرالدین طوسی
مثالی می زند
می فرمایید
انگِشت #زغال آب دارد
خیس است
نمور است
رطوبی است
این را که پهلوی #آتش که گذاشتی
این زغال با این اوصاف
زود که آتش نمی گیرد
یواش یواش یواش
باید کمال همنشین در وی اثر کند
باید رطوبتش گرفته بشود
رطوبت ها که حاجب بودند
مانع بودند
برکنار می روند
کم کم می بینی دارد داغ می شود
بعد حرارت در آن نفوذ میکند
کم کم
کم کم
می بینی آتش است که به دیار او افتاده
آنچنان آتش به دیارش افتاده
این زغالِ سیاهِ ظلمانیِ نمورِ رطوبیِ خیس شده ی در #آب
حالا ما شاء الله
زبان در آورده می گوید
من آتش ام ...
#علامه_حسن_زاده_آملی (ره)
پادکست و موشن از :
رادیو توحید
عمل ما عین پاداش ماست
آقا دیگر جناب عالی نفرمایید که ما
از این #مجلس آمدن مان چه بهره ای بردیم
از رفتن سر #کلاس چه استفاده ای بردیم
همین ها که شنیدیم
همین اندازه که پیش آمدیم
همین اندازه که #بذر گرفتیم
همین قدر که #آب #حیات گرفتیم
همین معنا عین پاداش ماست
عین عمل ماست
جناب #خواجه_نصیرالدین طوسی
مثالی می زند
می فرمایید
انگِشت #زغال آب دارد
خیس است
نمور است
رطوبی است
این را که پهلوی #آتش که گذاشتی
این زغال با این اوصاف
زود که آتش نمی گیرد
یواش یواش یواش
باید کمال همنشین در وی اثر کند
باید رطوبتش گرفته بشود
رطوبت ها که حاجب بودند
مانع بودند
برکنار می روند
کم کم می بینی دارد داغ می شود
بعد حرارت در آن نفوذ میکند
کم کم
کم کم
می بینی آتش است که به دیار او افتاده
آنچنان آتش به دیارش افتاده
این زغالِ سیاهِ ظلمانیِ نمورِ رطوبیِ خیس شده ی در #آب
حالا ما شاء الله
زبان در آورده می گوید
من آتش ام ...
#علامه_حسن_زاده_آملی (ره)
پادکست و موشن از :
رادیو توحید