🔸جامعه کنترلی (Control Society):
#ژیل_دلوز در مقالهای که در اصل حدود بیست سال پیش منتشر شد استدلال میکند که ما داریم از جامعه انضباطی #میشل_فوکو دور میشویم و به سمت نوع جدیدی از فرماسیون اجتماعی حرکت میکنیم که خودِ دلوز #جامعهکنترلی میخواند.
جامعه کنترلی #دیجیتالی است و همچون یک مدولاسیون یا قالببندی عمل میکند که خودتحولیابنده است و لحظه به لحظه مدام تغییر میکند، یا مانندِ غربالیست که روزنههایش از نقطهای به نقطة دیگر فرق دارد. جامعه کنترلی، از آن چیزی خبر میدهد که دلوز بخشپذیرها/بخششدهها میخواند. فقط جامعه کنترلی ميتواند با بستر زيست ـ قدرت، به منزلة چهارچوب انحصاری خود، انطباق داشته باشد. به زعم #نگری و #هارت، در عبور از جامعه انضباطی به جامعة كنترلی، پارادايم جديدي از قدرت تحقق میيابد. پارادايم جديد قدرت با فنّاوریهایی تعريف شده است كه جامعه را قلمرو زيست ـ قدرت ميداند. در این جامعه، ماشين، قدرتِ زيستی ـ سياسی كل بدن اجتماعي را شكل ميدهد و به طور مجازی رشد میكند. اين رابطه قدرت، باز، كيفي، و عاطفی است. اين زيست ـ قدرت، بيانگر كنترلي است كه در همة ژرفاي آگاهيها و بدنها و در همه مناسبات اجتماعي بسط و گسترش میيابد. سازوکارهای سلطه در جامعه کنترلی بسیار دمکراتیکتر و درونبودیتر است. در جامعه کنترلی، سازوکارهای سلطه درون ذهن و بدنهای شهروندان جریان دارد. این جامعه در منتهاالیه #مدرنیته واقع است و رو به #پسامدرنیته دارد. کنترل از طریق شبکههای انعطافپذیر و پُرنوسان، کاملاً به خارج از حوزههای سازماندهی شدة نهادهای اجتماعیای چون کارخانه، مدرسه، بیمارستان، زندان و ... گسترش یافته است.
#ژیل_دلوز در مقالهای که در اصل حدود بیست سال پیش منتشر شد استدلال میکند که ما داریم از جامعه انضباطی #میشل_فوکو دور میشویم و به سمت نوع جدیدی از فرماسیون اجتماعی حرکت میکنیم که خودِ دلوز #جامعهکنترلی میخواند.
جامعه کنترلی #دیجیتالی است و همچون یک مدولاسیون یا قالببندی عمل میکند که خودتحولیابنده است و لحظه به لحظه مدام تغییر میکند، یا مانندِ غربالیست که روزنههایش از نقطهای به نقطة دیگر فرق دارد. جامعه کنترلی، از آن چیزی خبر میدهد که دلوز بخشپذیرها/بخششدهها میخواند. فقط جامعه کنترلی ميتواند با بستر زيست ـ قدرت، به منزلة چهارچوب انحصاری خود، انطباق داشته باشد. به زعم #نگری و #هارت، در عبور از جامعه انضباطی به جامعة كنترلی، پارادايم جديدي از قدرت تحقق میيابد. پارادايم جديد قدرت با فنّاوریهایی تعريف شده است كه جامعه را قلمرو زيست ـ قدرت ميداند. در این جامعه، ماشين، قدرتِ زيستی ـ سياسی كل بدن اجتماعي را شكل ميدهد و به طور مجازی رشد میكند. اين رابطه قدرت، باز، كيفي، و عاطفی است. اين زيست ـ قدرت، بيانگر كنترلي است كه در همة ژرفاي آگاهيها و بدنها و در همه مناسبات اجتماعي بسط و گسترش میيابد. سازوکارهای سلطه در جامعه کنترلی بسیار دمکراتیکتر و درونبودیتر است. در جامعه کنترلی، سازوکارهای سلطه درون ذهن و بدنهای شهروندان جریان دارد. این جامعه در منتهاالیه #مدرنیته واقع است و رو به #پسامدرنیته دارد. کنترل از طریق شبکههای انعطافپذیر و پُرنوسان، کاملاً به خارج از حوزههای سازماندهی شدة نهادهای اجتماعیای چون کارخانه، مدرسه، بیمارستان، زندان و ... گسترش یافته است.