#متدولوژی 🔸 فعلا مجال سخن نیست...
کیست که ندیده باشد دانشجوی سال اول دوره لیسانس، وقتی که استادش به او تحقیقی میدهد، میگوید:البته، در اینجا مجال سخن بسیار است ولی ما که نمیتوانیم به همه موارد بپردازیم!
و یک نفر باید گوش این دانشجو را بگیرد و بگوید تا هفت سال دیگر صبر میکنیم ببینیم با این سخن چه خواهی کرد!
گویندگان تعبیراتی از این دست:
"این جا سخنان فراوان میشود گفت، ولی خب، مجال نیست و فلان و بهمان" دارند یک نوع ارزش داوری راجع به خودشان میکنند.
#جورج_ادوارد_مور کتابی دارد که نوشتههای پراکندهاش را بعد از وفات در آن گرد آوردهاند، به نام مقالات پیش پا افتاده.
گویا پیشتر در جایی نوشته بوده: "در اینجا شقوق فراوانی وجود دارد که من مجال پرداختن به آنها را ندارم". حال در یک جایی از این کتاب آورده که یکی از چیزهایی که مرا زیاد معذب میکند آن است که این"شقوق فراوان" که سه تا شق بیشتر نیست، پس چرا بگوییم "شقوق فراوان" و خواننده را به این گمان بیندازیم که بینهایت شق وجود دارد. سه شق را فراوان نمیگویند!
ببینید، یک آدم اینقدر وجدانش بیدار است و حواسش جمع است، اما ما در هر سه جملهای که مینویسیم یکی از آنها این است که:
البته، اینجا خیلی چیزهایی میشود گفت»
"ما میتوانستیم نقدها بکنیم"
پس مدام می نویسیم که
"بله، اینجا چیزها میشود گفت"
در واقع اینها یک نوع ارزشداوری است. و این ارزشداوریها دو شاخه دارد:
الف) گاهی میخواهید خودتان را بالا ببرید.
ب) گاهی هم میخواهید مخاطبتان را پایین بیاورید.
یعنی اینکه فهم تو بیشتر از اینکه من گفتم نیست:
آنچه می گویم به قدر فهم توست
مُردم اندر حسرت فهم درست
در تحقیق اگر شقی بدون اینکه ذکرشود ادامه تحقیق امکان پذیر است، اصلا نباید بیان شود ولی اگر آن سخنهایی که میشود گفت، برای ادامه تحقیق لازم است، خب باید گفته شود دیگر. این یک بام و دو هوایی دیگر چیست؟! یا لازم است، پس بگو؛ یا لازم نیست پس نگو.
▫️#مصطفی_ملکیان، مبانی معرفت شناسی و روش شناسی در علوم انسانی
@mostafamalekian
کیست که ندیده باشد دانشجوی سال اول دوره لیسانس، وقتی که استادش به او تحقیقی میدهد، میگوید:البته، در اینجا مجال سخن بسیار است ولی ما که نمیتوانیم به همه موارد بپردازیم!
و یک نفر باید گوش این دانشجو را بگیرد و بگوید تا هفت سال دیگر صبر میکنیم ببینیم با این سخن چه خواهی کرد!
گویندگان تعبیراتی از این دست:
"این جا سخنان فراوان میشود گفت، ولی خب، مجال نیست و فلان و بهمان" دارند یک نوع ارزش داوری راجع به خودشان میکنند.
#جورج_ادوارد_مور کتابی دارد که نوشتههای پراکندهاش را بعد از وفات در آن گرد آوردهاند، به نام مقالات پیش پا افتاده.
گویا پیشتر در جایی نوشته بوده: "در اینجا شقوق فراوانی وجود دارد که من مجال پرداختن به آنها را ندارم". حال در یک جایی از این کتاب آورده که یکی از چیزهایی که مرا زیاد معذب میکند آن است که این"شقوق فراوان" که سه تا شق بیشتر نیست، پس چرا بگوییم "شقوق فراوان" و خواننده را به این گمان بیندازیم که بینهایت شق وجود دارد. سه شق را فراوان نمیگویند!
ببینید، یک آدم اینقدر وجدانش بیدار است و حواسش جمع است، اما ما در هر سه جملهای که مینویسیم یکی از آنها این است که:
البته، اینجا خیلی چیزهایی میشود گفت»
"ما میتوانستیم نقدها بکنیم"
پس مدام می نویسیم که
"بله، اینجا چیزها میشود گفت"
در واقع اینها یک نوع ارزشداوری است. و این ارزشداوریها دو شاخه دارد:
الف) گاهی میخواهید خودتان را بالا ببرید.
ب) گاهی هم میخواهید مخاطبتان را پایین بیاورید.
یعنی اینکه فهم تو بیشتر از اینکه من گفتم نیست:
آنچه می گویم به قدر فهم توست
مُردم اندر حسرت فهم درست
در تحقیق اگر شقی بدون اینکه ذکرشود ادامه تحقیق امکان پذیر است، اصلا نباید بیان شود ولی اگر آن سخنهایی که میشود گفت، برای ادامه تحقیق لازم است، خب باید گفته شود دیگر. این یک بام و دو هوایی دیگر چیست؟! یا لازم است، پس بگو؛ یا لازم نیست پس نگو.
▫️#مصطفی_ملکیان، مبانی معرفت شناسی و روش شناسی در علوم انسانی
@mostafamalekian