#تجربهگرایی #سینماویژن #متدولوژی
#زوم
🔸 تجربهگرایی چیست؟
▫️نوشته ماتیو الن
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه:
این مطلب از فرهنگ انتقادی نظریه فیلم و تلویزیون برگردانده است و به مفهوم تجربهگرایی در بستر ارتباطات، فرهنگ و رسانه پرداخته است.
تجربهگرایی ( empiricism) نوعی استدلال است که در آن تمامی دانش و معرفت انسان، جز آنهایی که با روابط منطقی سر و کار دارند، بر اساس مدارک و گواههای موجود در دنیای واقعی و بیرون از ذهن انسان احراز میشود.
این تعریف عمدتاً از مطالعات #معرفتشناختی که جایگاهی انتزاعی دارند، برمیخیزد. با این حال، مانند دیگر توصیفهای فلسفی، بحث و گفتگوهای فراوانی هم بر سر معنی دقیق واژههایی چون مدرک و گواه ( evidence) و یا بیرونی بودن ( externality) در گرفته و نظریههای گوناگونی را درباره تجربهگرایی به وجود آورده است.
#اندرو_مورتون ( Anrew Morton) میگوید همه این نظریههای دارای مضمونی مبهم و مشترک هستند که میتوان آن را اینگونه خلاصه کرد: همه چیز از تجربه به دست میآید... تجربه دنیای پیرامون که ما آن را از طریق حواس خود دریافت و در عین حال تلاش میکنیم تا نگذاریم عقایدمان بر آنچه که فکر میکنیم دریافت کردهایم، تأثیر بگذارد.
افراطیترین شکل تجربهگرایی را میتوان در عقاید #جان_لاک دید. او معتقد است مغز انسان در بدو تولد شبیه یک صفحه سفید است، بدون هیچ دانش قبلی.
دیدگاه پراگماتیستیتری هم در قبال تجربهگرایی وجود دارد. بر اساس این دیدگاه، انسان باید همواره در مورد دانش، تجربه و عقاید خود تردید، و به مشاهده گسترده دنیای عینی تکیه کند. با این همه، درک تجربهگرایی با مطالعه و شناخت تاریخ آن، آسانتر میشود.
تجربهگرایی و خردگرایی دو بینش فلسفی متضاد معرفتی در اروپا هستند که از اواخر قرن هفدهم تا اوایل قرن نوزدهم در اروپا رایج شدند.
خردگرایان (نظریه #رنه_دکارت) در تضاد مستقیم با تجربهگرایی، تجربه کسب شده و یا حس شده را اتکاناپذیر میدانند و عقاید خود را در شکل خرد ناب برخاسته از سوژه متفکر آگاه ارائه میکنند.
اما تجربهگرایان (به ویژه در انگلیس و ایرلند) پرسش بدیهی را مطرح کردند: چطور میتوان تحت تأثیر دنیای تجربه قرار نگرفت؟
@younesshokrkhah
#زوم
🔸 تجربهگرایی چیست؟
▫️نوشته ماتیو الن
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه:
این مطلب از فرهنگ انتقادی نظریه فیلم و تلویزیون برگردانده است و به مفهوم تجربهگرایی در بستر ارتباطات، فرهنگ و رسانه پرداخته است.
تجربهگرایی ( empiricism) نوعی استدلال است که در آن تمامی دانش و معرفت انسان، جز آنهایی که با روابط منطقی سر و کار دارند، بر اساس مدارک و گواههای موجود در دنیای واقعی و بیرون از ذهن انسان احراز میشود.
این تعریف عمدتاً از مطالعات #معرفتشناختی که جایگاهی انتزاعی دارند، برمیخیزد. با این حال، مانند دیگر توصیفهای فلسفی، بحث و گفتگوهای فراوانی هم بر سر معنی دقیق واژههایی چون مدرک و گواه ( evidence) و یا بیرونی بودن ( externality) در گرفته و نظریههای گوناگونی را درباره تجربهگرایی به وجود آورده است.
#اندرو_مورتون ( Anrew Morton) میگوید همه این نظریههای دارای مضمونی مبهم و مشترک هستند که میتوان آن را اینگونه خلاصه کرد: همه چیز از تجربه به دست میآید... تجربه دنیای پیرامون که ما آن را از طریق حواس خود دریافت و در عین حال تلاش میکنیم تا نگذاریم عقایدمان بر آنچه که فکر میکنیم دریافت کردهایم، تأثیر بگذارد.
افراطیترین شکل تجربهگرایی را میتوان در عقاید #جان_لاک دید. او معتقد است مغز انسان در بدو تولد شبیه یک صفحه سفید است، بدون هیچ دانش قبلی.
دیدگاه پراگماتیستیتری هم در قبال تجربهگرایی وجود دارد. بر اساس این دیدگاه، انسان باید همواره در مورد دانش، تجربه و عقاید خود تردید، و به مشاهده گسترده دنیای عینی تکیه کند. با این همه، درک تجربهگرایی با مطالعه و شناخت تاریخ آن، آسانتر میشود.
تجربهگرایی و خردگرایی دو بینش فلسفی متضاد معرفتی در اروپا هستند که از اواخر قرن هفدهم تا اوایل قرن نوزدهم در اروپا رایج شدند.
خردگرایان (نظریه #رنه_دکارت) در تضاد مستقیم با تجربهگرایی، تجربه کسب شده و یا حس شده را اتکاناپذیر میدانند و عقاید خود را در شکل خرد ناب برخاسته از سوژه متفکر آگاه ارائه میکنند.
اما تجربهگرایان (به ویژه در انگلیس و ایرلند) پرسش بدیهی را مطرح کردند: چطور میتوان تحت تأثیر دنیای تجربه قرار نگرفت؟
@younesshokrkhah
عرصههای ارتباطی
#تجربهگرایی #سینماویژن #متدولوژی #زوم 🔸 تجربهگرایی چیست؟ ▫️نوشته ماتیو الن ▫️ترجمه #یونس_شکرخواه: این مطلب از فرهنگ انتقادی نظریه فیلم و تلویزیون برگردانده است و به مفهوم تجربهگرایی در بستر ارتباطات، فرهنگ و رسانه پرداخته است. تجربهگرایی ( empiricism)…
#کانت در اواخر قرن ۱۹ کم و بیش این منازعه فیلسوفان را با ارائه مقولات #معرفتشناختی حل کرد. بر اساس این مقولهها، درک ما از جهان درکی خردگرایانه است و ناشی از تجربه نیست، ولی دنیایی که سعی میکنیم معنی آن را درک کنیم، در حقیقت تنها با #تجربه شناخته میشود؛ به عبارت دیکر، دانش و معرفت، هم به وسیله دریافت و هم به وسیلة ادراک به دست میآید.
شکل سنتی دیگری هم از تجربهگرایی به وجود آمد که ترکیب غریبی از سادهانگاری شکاکیت بود. این نوع تجربهگرایی که بر مبنای درک غالب از مفهوم باورهای حقیقی و دانش شکل گرفت، در مجموعه وسیعی از عملکردهای اجتماعی به کار گرفته شد. حکومتهای لیبرال، سوسیالیستی و فاشیستی، مدیریت صنعتی، مطالعات سیاسی، سیستمهای قضایی، #روزنامهنگاری، علوم پزشکی و مهمتر از همه، بوروکراسیهایی که مشخصه قرن ۱۹ بودند، همه و همه به این نوع تجربهگرایی تکیه کردند.
انواع مضامین مرتبط با #تجربهگرایی که قبلاً حکم پسزمینه را برای علوم طبیعی داشتند، به مضمون اصلی علوم انسانی و اجتماعی در قرن نوزدهم تبدیل شدند؛ برای مثال، نوشتن تاریخ تحول یافت و از تلاشی صرفاً ادبی به گردآوری علمی و سختکوشانه شواهد و اطلاعات از آرشیوها و منابع موثق مبدل شد و در نتیجه، دیگر تاریخنویس باید بدون اغراض شخصی و با بیطرفی کامل، تاریخ را بنویسد.
بیشتر رشتههای آکادمیک به غیر از برخی صورتهای ادبی، برای مطالعات خود از شیوهای استفاده میکنند که اگرچه صد درصد تجربهگرایانه نیست و تا اندازهای هم آن را به چالش میخواند، در عین جنبههای کلیدی آن را نیز در خود دارد. در این شیوه، دانش با استفاده از تحلیل بیطرفانه و با مشاهدات تجربی به دست میآید.
از دهه پنجاه به بعد منتقدانی که دیدگاههای کم و بیش #پساساختارگرایانه داشتند، تجربهگرایی را به طور جدی به چالش خواندند حمله آنها در ابتدا نوعی حمله سیاسی بود. آنها معتقد بودند، مفاهیمی نظیر بیطرفی، مشاهده غیردرگیرانه یا بیواسطه و یا مفاهیمی مثل تعمیم و بیطرفی که تجربهگرایی بر اساس آنها عمل میکند، چه به طور کلی در جامعه و چه به طور خاص در موقعیتهای آکادمیک، چیزی جز دستاویزهای پنهان مشاهدهگر یا ناظر نیستند.
از سوی دیگر این نکته نیز مطرح شده است که تجربهگرایی نمیتواند پاسخ مناسبی به پرسشی مهم ارائه کند و آن اینکه تحت چه شرایطی نتایج متفاوت ما ولی با ارزشهای یکسان، از یک آزمایش به دست میآید؟ اگر این دو نتیجه با یکدیگر در تعارض باشند، چه باید کرد و به عبارت دیگر آیا اصلاً چنین چیزی امکانپذیر هست؟
موضوع ابهام برانگیز دیگری نیز به ویژه در مطالعات گسترده رشتههایی نظیر ارتباطات، فرهنگ و رسانه وجود دارد: چگونه میتوان روشهای تحقیقاتی و پژوهشی را که به جای تأملات درونی (ذهن) به دنبال مشاهده تجربی جهان هستند، به درستی از برداشتهای تجربهگرایه آنان نسبت به علم جدا کرد؟
اگر این مسئله روشن شود، میتوان در راستای خطوط کانتی، بین این تلقی محدود از دریافت و ادراک از یک سو و صورتهای متنگرایانه پساساختارگرایی از سوی دیگر، به یک اتفاق نظر مجدد معرفتشناختی رسید.
@younesshokrkhah
شکل سنتی دیگری هم از تجربهگرایی به وجود آمد که ترکیب غریبی از سادهانگاری شکاکیت بود. این نوع تجربهگرایی که بر مبنای درک غالب از مفهوم باورهای حقیقی و دانش شکل گرفت، در مجموعه وسیعی از عملکردهای اجتماعی به کار گرفته شد. حکومتهای لیبرال، سوسیالیستی و فاشیستی، مدیریت صنعتی، مطالعات سیاسی، سیستمهای قضایی، #روزنامهنگاری، علوم پزشکی و مهمتر از همه، بوروکراسیهایی که مشخصه قرن ۱۹ بودند، همه و همه به این نوع تجربهگرایی تکیه کردند.
انواع مضامین مرتبط با #تجربهگرایی که قبلاً حکم پسزمینه را برای علوم طبیعی داشتند، به مضمون اصلی علوم انسانی و اجتماعی در قرن نوزدهم تبدیل شدند؛ برای مثال، نوشتن تاریخ تحول یافت و از تلاشی صرفاً ادبی به گردآوری علمی و سختکوشانه شواهد و اطلاعات از آرشیوها و منابع موثق مبدل شد و در نتیجه، دیگر تاریخنویس باید بدون اغراض شخصی و با بیطرفی کامل، تاریخ را بنویسد.
بیشتر رشتههای آکادمیک به غیر از برخی صورتهای ادبی، برای مطالعات خود از شیوهای استفاده میکنند که اگرچه صد درصد تجربهگرایانه نیست و تا اندازهای هم آن را به چالش میخواند، در عین جنبههای کلیدی آن را نیز در خود دارد. در این شیوه، دانش با استفاده از تحلیل بیطرفانه و با مشاهدات تجربی به دست میآید.
از دهه پنجاه به بعد منتقدانی که دیدگاههای کم و بیش #پساساختارگرایانه داشتند، تجربهگرایی را به طور جدی به چالش خواندند حمله آنها در ابتدا نوعی حمله سیاسی بود. آنها معتقد بودند، مفاهیمی نظیر بیطرفی، مشاهده غیردرگیرانه یا بیواسطه و یا مفاهیمی مثل تعمیم و بیطرفی که تجربهگرایی بر اساس آنها عمل میکند، چه به طور کلی در جامعه و چه به طور خاص در موقعیتهای آکادمیک، چیزی جز دستاویزهای پنهان مشاهدهگر یا ناظر نیستند.
از سوی دیگر این نکته نیز مطرح شده است که تجربهگرایی نمیتواند پاسخ مناسبی به پرسشی مهم ارائه کند و آن اینکه تحت چه شرایطی نتایج متفاوت ما ولی با ارزشهای یکسان، از یک آزمایش به دست میآید؟ اگر این دو نتیجه با یکدیگر در تعارض باشند، چه باید کرد و به عبارت دیگر آیا اصلاً چنین چیزی امکانپذیر هست؟
موضوع ابهام برانگیز دیگری نیز به ویژه در مطالعات گسترده رشتههایی نظیر ارتباطات، فرهنگ و رسانه وجود دارد: چگونه میتوان روشهای تحقیقاتی و پژوهشی را که به جای تأملات درونی (ذهن) به دنبال مشاهده تجربی جهان هستند، به درستی از برداشتهای تجربهگرایه آنان نسبت به علم جدا کرد؟
اگر این مسئله روشن شود، میتوان در راستای خطوط کانتی، بین این تلقی محدود از دریافت و ادراک از یک سو و صورتهای متنگرایانه پساساختارگرایی از سوی دیگر، به یک اتفاق نظر مجدد معرفتشناختی رسید.
@younesshokrkhah
#متدولوژی 🔸 تجربهگرایی چیست؟
▫️نوشته #ماتیو_الن
▫️ ترجمه #یونس_شکرخواه
این مطلب از فرهنگ انتقادی نظریه فیلم و تلویزیون برگردانده شده است و به مفهوم تجربهگرایی در بستر ارتباطات، فرهنگ و رسانه پرداخته است.
#تجربهگرایی (empiricism) نوعی استدلال است که در آن تمامی دانش و معرفت انسان، جز آنهایی که با روابط منطقی سر و کار دارند، بر اساس مدارک و گواههای موجود در دنیای واقعی و بیرون از ذهن انسان احراز میشود.
این تعریف عمدتاً از مطالعات معرفتشناختی که جایگاهی انتزاعی دارند، برمیخیزد. با این حال، مانند دیگر توصیفهای فلسفی، بحث و گفتگوهای فراوانی هم بر سر معنی دقیق واژههایی چون مدرک و گواه (evidence) و یا بیرونی بودن (externality) در گرفته و نظریههای گوناگونی را درباره تجربهگرایی به وجود آورده است.
▫️نوشته #ماتیو_الن
▫️ ترجمه #یونس_شکرخواه
این مطلب از فرهنگ انتقادی نظریه فیلم و تلویزیون برگردانده شده است و به مفهوم تجربهگرایی در بستر ارتباطات، فرهنگ و رسانه پرداخته است.
#تجربهگرایی (empiricism) نوعی استدلال است که در آن تمامی دانش و معرفت انسان، جز آنهایی که با روابط منطقی سر و کار دارند، بر اساس مدارک و گواههای موجود در دنیای واقعی و بیرون از ذهن انسان احراز میشود.
این تعریف عمدتاً از مطالعات معرفتشناختی که جایگاهی انتزاعی دارند، برمیخیزد. با این حال، مانند دیگر توصیفهای فلسفی، بحث و گفتگوهای فراوانی هم بر سر معنی دقیق واژههایی چون مدرک و گواه (evidence) و یا بیرونی بودن (externality) در گرفته و نظریههای گوناگونی را درباره تجربهگرایی به وجود آورده است.
عرصههای ارتباطی
#چهره #نظریه #زوم 🔸 جورج گربنر ▫️#نظريه_کاشت ▫️نظریهپرداز: #جورج_گربنر (١٩١٩-٢٠٠۵) ▫️تعریف نظریه کاشت*: بینندگان ثابت #تلویزیون به تدریج به این جمعبندی میرسند که جهان سرشار خشونت است * Cultivation Theory
گرایش به روشهای کیفی در #نظریهکاشت (کشت) (۱۹۷۳) #جورج_گربنر ریشه دارد. بر اساس این نظریه تنها رفتارها و ارزشهای خاصی در درون بافت یک فرهنگ خاص کشت مییابند.
نظریه کاشت* جورج گربنر استاد دانشگاه آمریکایی در رشته ارتباطات یکی از نظریاتی بود که کاملاً توانست نظریههای مبتنی بر #تجربهگرایی و #کمیت را به چالش بکشاند. عدهای معتقدند کسانی که روزانه ساعات زیادی را صرف تماشای تلویزیون میکنند، خیلی راحتتر از کسانی که تلویزیون نمیبینند تسلیم انگارههای واقعیت میشوند (انگارههایی که به نفع نخبگان اقتصادی جوامع در تلویزیونها عرضه میشوند).
پیروان این نگرش معتقدند با اینکه برخی از تأثیرات رسانهها را میتوان اندازهگیری کرد، جهت این تأثیرات، درجه تأثیرگذاری میزان پایایی و آینده آن را نمیتوان پیشبینی کرد. آنها معتقدند تأثیرات را باید به صورت موردی بررسی کرد و حتی در این صورت نیز امکان تعمیم یافتهها وجود ندارد. گربنر که متولد بوداپست در مجارستان بود در سال ١٩٣٩ به آمریکا مهاجرت کرد. گربنر مدتی رئیس دانشکده ارتباطات #آننبرگ در دانشگاه پنسیلوانیا بود. گربنر و همکارانش ادعا کردند که مواجهه سنگین با تلویزیون باعث کاشت باورهای مبالغهآمیز در مورد میزان خشونت در جامعه میشود و یک حس عدم امنیت، قربانی شدن و بی اعتمادی میانشخصی میشود. این مجموعه نگرشها را سندروم دنیای کثیف میخوانند.
* Cultivation Theory
نظریه کاشت* جورج گربنر استاد دانشگاه آمریکایی در رشته ارتباطات یکی از نظریاتی بود که کاملاً توانست نظریههای مبتنی بر #تجربهگرایی و #کمیت را به چالش بکشاند. عدهای معتقدند کسانی که روزانه ساعات زیادی را صرف تماشای تلویزیون میکنند، خیلی راحتتر از کسانی که تلویزیون نمیبینند تسلیم انگارههای واقعیت میشوند (انگارههایی که به نفع نخبگان اقتصادی جوامع در تلویزیونها عرضه میشوند).
پیروان این نگرش معتقدند با اینکه برخی از تأثیرات رسانهها را میتوان اندازهگیری کرد، جهت این تأثیرات، درجه تأثیرگذاری میزان پایایی و آینده آن را نمیتوان پیشبینی کرد. آنها معتقدند تأثیرات را باید به صورت موردی بررسی کرد و حتی در این صورت نیز امکان تعمیم یافتهها وجود ندارد. گربنر که متولد بوداپست در مجارستان بود در سال ١٩٣٩ به آمریکا مهاجرت کرد. گربنر مدتی رئیس دانشکده ارتباطات #آننبرگ در دانشگاه پنسیلوانیا بود. گربنر و همکارانش ادعا کردند که مواجهه سنگین با تلویزیون باعث کاشت باورهای مبالغهآمیز در مورد میزان خشونت در جامعه میشود و یک حس عدم امنیت، قربانی شدن و بی اعتمادی میانشخصی میشود. این مجموعه نگرشها را سندروم دنیای کثیف میخوانند.
* Cultivation Theory
#متدولوژی🔸شکاف در تجربهگرایی
از دهه پنجاه به بعد منتقدانی که دیدگاههای کم و بیش #پساساختارگرایانه داشتند، #تجربهگرایی را به طور جدی به چالش خواندند حمله آنها در ابتدا نوعی حمله سیاسی بود. آنها معتقد بودند، مفاهیمی نظیر #بیطرفی، #مشاهده غیردرگیرانه یا بیواسطه و یا مفاهیمی مثل #تعمیم و بیطرفی که تجربهگرایی بر اساس آنها عمل میکند، چه به طور کلی در جامعه و چه به طور خاص در موقعیتهای آکادمیک، چیزی جز دستاویزهای پنهان #مشاهدهگر یا ناظر نیستند.
از سوی دیگر این نکته نیز مطرح شده است که تجربهگرایی نمیتواند پاسخ مناسبی به پرسشی مهم ارائه کند و آن اینکه تحت چه شرایطی نتایج متفاوت ما ولی با ارزشهای یکسان، از یک آزمایش به دست میآید؟ اگر این دو نتیجه با یکدیگر در تعارض باشند، چه باید کرد و به عبارت دیگر آیا اصلاً چنین چیزی امکانپذیر هست؟
موضوع ابهام برانگیز دیگری نیز به ویژه در مطالعات گسترده رشتههایی نظیر #ارتباطات، #فرهنگ و #رسانه وجود دارد: چگونه میتوان روشهای تحقیقاتی و پژوهشی را که به جای تأملات درونی (ذهن) به دنبال مشاهده تجربی جهان هستند، به درستی از برداشتهای تجربهگرایه آنان نسبت به علم جدا کرد ؟
▫️#ماتیو_الن ▫️ترجمه:#یونس_شکرخواه
از دهه پنجاه به بعد منتقدانی که دیدگاههای کم و بیش #پساساختارگرایانه داشتند، #تجربهگرایی را به طور جدی به چالش خواندند حمله آنها در ابتدا نوعی حمله سیاسی بود. آنها معتقد بودند، مفاهیمی نظیر #بیطرفی، #مشاهده غیردرگیرانه یا بیواسطه و یا مفاهیمی مثل #تعمیم و بیطرفی که تجربهگرایی بر اساس آنها عمل میکند، چه به طور کلی در جامعه و چه به طور خاص در موقعیتهای آکادمیک، چیزی جز دستاویزهای پنهان #مشاهدهگر یا ناظر نیستند.
از سوی دیگر این نکته نیز مطرح شده است که تجربهگرایی نمیتواند پاسخ مناسبی به پرسشی مهم ارائه کند و آن اینکه تحت چه شرایطی نتایج متفاوت ما ولی با ارزشهای یکسان، از یک آزمایش به دست میآید؟ اگر این دو نتیجه با یکدیگر در تعارض باشند، چه باید کرد و به عبارت دیگر آیا اصلاً چنین چیزی امکانپذیر هست؟
موضوع ابهام برانگیز دیگری نیز به ویژه در مطالعات گسترده رشتههایی نظیر #ارتباطات، #فرهنگ و #رسانه وجود دارد: چگونه میتوان روشهای تحقیقاتی و پژوهشی را که به جای تأملات درونی (ذهن) به دنبال مشاهده تجربی جهان هستند، به درستی از برداشتهای تجربهگرایه آنان نسبت به علم جدا کرد ؟
▫️#ماتیو_الن ▫️ترجمه:#یونس_شکرخواه
#نظریه #زوم
🔸نظريه کاشت جرج گربنر
▫️نظریهپرداز: جورج گربنر (١٩١٩-٢٠٠۵)
▫️تعریف: بینندگان ثابت #تلویزیون به تدریج به این نتیجه میرسند که جهان سرشار خشونت است.
گرایش به روشهای کیفی در #نظریهکاشت (۱۹۷۳) #جورج_گربنر ریشه دارد. بر اساس این نظریه تنها رفتارها و ارزشهای خاصی در درون بافت یک فرهنگ خاص کشت مییابند.
نظریه کاشت* (کشت) جورج گربنر استاد دانشگاه آمریکایی در رشته ارتباطات یکی از نظریاتی بود که کاملاً توانست نظریههای مبتنی بر #تجربهگرایی و #کمیت را به چالش بکشاند. عدهای معتقدند کسانی که روزانه ساعات زیادی را صرف تماشای تلویزیون میکنند، خیلی راحتتر از کسانی که تلویزیون نمیبینند تسلیم انگارههای واقعیت میشوند (انگارههایی که به نفع نخبگان اقتصادی جوامع در تلویزیونها عرضه میشوند).
پیروان این نگرش معتقدند با اینکه برخی از تأثیرات رسانهها را میتوان اندازهگیری کرد، جهت این تأثیرات، درجه تأثیرگذاری، میزان پایایی و آینده آن را نمیتوان پیشبینی کرد. آنها معتقدند تأثیرات را باید به صورت موردی بررسی کرد و حتی در این صورت نیز امکان تعمیم یافتهها وجود ندارد.گربنر که متولد بوداپست در مجارستان بود در سال ١٩٣٩ به آمریکا مهاجرت کرد. گربنر مدتی رئیس دانشکده ارتباطات #آننبرگ در دانشگاه پنسیلوانیا بود. گربنر و همکارانش ادعا کردند که مواجهه سنگین با تلویزیون باعث کاشت باورهای مبالغهآمیز در مورد میزان خشونت در جامعه میشود و یک حس عدم امنیت، قربانی شدن و بی اعتمادی میانشخصی میشود. این مجموعه نگرشها را سندروم دنیای کثیف میخوانند.
* Cultivation Theory
🔸نظريه کاشت جرج گربنر
▫️نظریهپرداز: جورج گربنر (١٩١٩-٢٠٠۵)
▫️تعریف: بینندگان ثابت #تلویزیون به تدریج به این نتیجه میرسند که جهان سرشار خشونت است.
گرایش به روشهای کیفی در #نظریهکاشت (۱۹۷۳) #جورج_گربنر ریشه دارد. بر اساس این نظریه تنها رفتارها و ارزشهای خاصی در درون بافت یک فرهنگ خاص کشت مییابند.
نظریه کاشت* (کشت) جورج گربنر استاد دانشگاه آمریکایی در رشته ارتباطات یکی از نظریاتی بود که کاملاً توانست نظریههای مبتنی بر #تجربهگرایی و #کمیت را به چالش بکشاند. عدهای معتقدند کسانی که روزانه ساعات زیادی را صرف تماشای تلویزیون میکنند، خیلی راحتتر از کسانی که تلویزیون نمیبینند تسلیم انگارههای واقعیت میشوند (انگارههایی که به نفع نخبگان اقتصادی جوامع در تلویزیونها عرضه میشوند).
پیروان این نگرش معتقدند با اینکه برخی از تأثیرات رسانهها را میتوان اندازهگیری کرد، جهت این تأثیرات، درجه تأثیرگذاری، میزان پایایی و آینده آن را نمیتوان پیشبینی کرد. آنها معتقدند تأثیرات را باید به صورت موردی بررسی کرد و حتی در این صورت نیز امکان تعمیم یافتهها وجود ندارد.گربنر که متولد بوداپست در مجارستان بود در سال ١٩٣٩ به آمریکا مهاجرت کرد. گربنر مدتی رئیس دانشکده ارتباطات #آننبرگ در دانشگاه پنسیلوانیا بود. گربنر و همکارانش ادعا کردند که مواجهه سنگین با تلویزیون باعث کاشت باورهای مبالغهآمیز در مورد میزان خشونت در جامعه میشود و یک حس عدم امنیت، قربانی شدن و بی اعتمادی میانشخصی میشود. این مجموعه نگرشها را سندروم دنیای کثیف میخوانند.
* Cultivation Theory
#مکتبفرانکفورت #زوم #چهره
🔸 ماکس هورکهایمر (۱۹۷۳-۱۸۹۵)
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه:
#ماکس_هورکهایمر (Max Horkheimer) در اشتوتگارت آلمان به دنیا آمد. تحلیل او در مورد علوم اجتماعی رایج، هنوز در مطالعات پژوهشی ارتباطی مورد استفاده قرار میگیرد. او یکی از شخصیتهای شاخص #مکتبفرانکفورت بود و شهرت او بیشتر به سبب همکاریاش با #تئودور_آدرنو در اثر مطالعاتی معروفشان درباره #صنعتفرهنگ بود که در سال ۱۹۴۷ با نام دیالکتیک روشنگری چاپ شد. این کتاب در حقیقت نسخه پالایششده استدلالی است که او در مقالهاش به نام هنر و فرهنگ توده در سال ۱۹۴۱ مطرح کرد. تحلیل او در مورد علوم اجتماعی رایج، هنوز در مطالعات پژوهشی ارتباطی مورد استفاده قرار میگیرد.
او نقدی کوبنده در مخالفت با #تجربهگرایی ارائه داده و میگوید تجربهگرایی، نقشی را که ارزشها در تمامی تحقیقات بازی میکنند، در هالهای از ابهام پیچیده است و غالباً به عنوان ابزاری پژوهشی، برای کنترل مردم به عنوان اشیا، عمل میکند.
▫️نویسنده: CLAY STEINMAN
🔸 ماکس هورکهایمر (۱۹۷۳-۱۸۹۵)
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه:
#ماکس_هورکهایمر (Max Horkheimer) در اشتوتگارت آلمان به دنیا آمد. تحلیل او در مورد علوم اجتماعی رایج، هنوز در مطالعات پژوهشی ارتباطی مورد استفاده قرار میگیرد. او یکی از شخصیتهای شاخص #مکتبفرانکفورت بود و شهرت او بیشتر به سبب همکاریاش با #تئودور_آدرنو در اثر مطالعاتی معروفشان درباره #صنعتفرهنگ بود که در سال ۱۹۴۷ با نام دیالکتیک روشنگری چاپ شد. این کتاب در حقیقت نسخه پالایششده استدلالی است که او در مقالهاش به نام هنر و فرهنگ توده در سال ۱۹۴۱ مطرح کرد. تحلیل او در مورد علوم اجتماعی رایج، هنوز در مطالعات پژوهشی ارتباطی مورد استفاده قرار میگیرد.
او نقدی کوبنده در مخالفت با #تجربهگرایی ارائه داده و میگوید تجربهگرایی، نقشی را که ارزشها در تمامی تحقیقات بازی میکنند، در هالهای از ابهام پیچیده است و غالباً به عنوان ابزاری پژوهشی، برای کنترل مردم به عنوان اشیا، عمل میکند.
▫️نویسنده: CLAY STEINMAN