عرصه‌های‌ ارتباطی
3.64K subscribers
29.7K photos
3.06K videos
872 files
5.98K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
@shafiei_kadkani
#شعر🔸شمس؛ تجلّیِ انسانِ الاهی
برای کسانی که #دیوان‌شمس را مطالعه می‌کنند و نیز کسانی که سرگذشت #مولانا را شنیده یا خوانده‌اند، همیشه این پرسش باقی است که این‌همه دلبستگی و شیدایی یک انسان به انسان دیگر چگونه قابل توجیه است؟ حقیقت امر این است که این‌همه ستایش و بزرگداشت که در دیوان کبیر نسبت به شمس تبریزی دیده می‌شود، به اعتبار دیگری است، یعنی شمس به‌ عنوان شمس مطرح نیست بلکه شمس یکی از وجوهِ تجلّیِ انسانِ الاهی در تاریخ است و این امری است که از آغاز تاریخ بشریّت جلوه‌ها و ظهوراتِ گوناگونی داشته است. مولوی ستایشگر ظهورات انسانِ الاهی در تاریخ است، در حقیقت خود را در آینهٔ وجودِ شمس می‌نگرد و چیزی را که امتدادی است از آغاز تا بی‌نهایت:
آن سرخ‌قبایی که چو مه پار برآمد
امسال در این خرقهٔ زنگار برآمد
آن ترک که آن سال به یغماش بدیدی
آن است که امسال عرب‌وار برآمد
تا آخر این غزل و غزلی که شاعری دیگر با بیانی بازتر و گویاتر، که برخاسته از جهان‌بینی #ابن‌عربی است، همین اندیشه را با دیگر‌سانی‌های مختلف بیان کرده و مستزادی است با مطلع:
هر لحظه به شکلی بت عیّار برآمد [که غزلی‌ست منسوب] و متأخّرین آن را «ظهور ولایتِ مطلقهٔ علویّه» خوانده‌اند.
این‌گونه نگرش به «انسانِ الاهی»، به اعتبار خلافت از حق و جنبهٔ لاهوتی است که در ذات انسان سرشته شده است و این که در روایات می‌خوانیم «خَلَقَ آدَمَ علٰی صورَته» گویا صدور روایت، و شاید هم جعلِ آن، ناظر به همین خصوصیت انسانی باشد که خلیفهٔ خداست و حضور او در کاینات، معنای دیگری به آفرینش می‌بخشد.
از جنبه‌های درویشی و سلسله‌بازی‌های قضیه و مسألهٔ قطب‌های رسمی اگر چشم بپوشیم، نَفْسِ مسألهٔ ولایت و انسانِ الاهی یا انسان کامل در تاریخ خود موضوع جالب است که باید تأثیر آن را در آثار ادبی جستجو کرد:
رندان تشنه‌لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت
در غزلیّات #شمس، آنجا که انسان به‌ طور مطلق و گاه در جامهٔ شمس تبریزی، مورد ستایش قرار می‌گیرد باید به این نکته توجه داشت که به اعتبار جانبِ الاهیِ اوست که موردِ ستایش است نه فردِ معیّنی از افراد به طور خصوصی و شمس تبریزی نمایشگر کسی است که بارِ امانتِ عشق را در زمین حمل کرده است، باری که آسمانها از کشیدن آن سرباز زدند:
چون امانت‌های حق را آسمان طاقت نداشت
شمس تبریزی چگونه گستریدش در زمین
پیش از این یادآور شدیم که مولانا انسان را به گونهٔ جنینی می‌بیند که در شکم هستی است و باید سرانجام متولد شود و آن تولد در شمس تبریز (انسانِ الاهی) جلوه می‌کند و مناسب سخن عیسی است که «لَن یَلِجَ مَلَکوتَ السّمواتِ مَن لَمْ یولد مرّتین» (آن کس که به تولّدی دیگر نرسد، از ملکوتِ آسمانها محروم است)
ای آنکه بزادیت چو در مرگ رسیدند
این زادن ثانی‌ست بزایید بزایید
حال آن نکته را که در آغاز یادآور شدیم، که مولوی خویش را در آینهٔ وجودی انسانِ الاهی (شمس تبریز) می‌بیند، در این ابیات بخوانید:
شمس تبریز خود بهانه‌ست
ماییم به حسن لطف ماییم
با خلق بگو –برای روپوش–
ک«او شاه کریم و ما گداییم»
ما را چه ز شاهی و گدایی
شادیم که شاه را سزاییم
محویم به حسن شمس تبریز
در مَحْو، نه او بود، نه ماییم
#محمدرضا_شفیعی‌کدکنی
غزلیات شمس تبریزی، جلد اول، تهران:۱۳۸۸، صص ۶۳–۶۰