🔸دانشگاه، ارتباط نهادی
و شروع تعریف آن
▫️دکتر #رضا_منصوری
و اما دانشگاه؛ فعلاً مدرسه عالی و کالج را فراموش کنیم، مگر بهعنوان بخشی از دانشگاه که به خودی خود در این مفهوم گنجانده شده. دانشگاه بهعنوان یکی از نهادها در بومسامانهٔ علم در هر جامعه! این دانشگاه، در تعاملِ با مجموعه نهادهای دیگری که نام بردم، به حل مسئلهها و پاسخ به پرسشهای جامعه میپردازد. پس، صحبت از نهادی میکنم که میخواهد در تعریف خود، قبل از هر چیز، مشخص کند چه نقشی در نقشهٔ نهادی علم و فناوری جامعه بهعهده میگیرد و مشخصکند در این نقشه، که در جهان پیشرفته الگو شده، میگنجد یا میخواهد تنها مدرسهٔ عالی بماند و نقش غالب خود را آموزش تلقیکند، که موضوع جداگانهٔ پرارزشی است. اشتباه نکنیم، دانشگاه از مدرسهٔ عالی باارزشتر نیست؛ مدرسه عالی هم از دبیرستان باارزشتر نیست، و الی آخر. از این گردونهٔ مبتذل خارج شویم که همه به دنبالِ دانشگاهاند که «برتر» تلقی میشود و تازه بهدنبال ردهای بالا در ردهبندیهای دانشگاهی. این ردهبندیِ ارزشی را باید بهتاریخ سپرد و منسوخَش کرد. ارزش هر نهاد به انجامِ حرفهای نقشی است که بهعهده میگیرد.
به این ترتیب، دانشگاهی که پذیرفته و میخواهد خودش را تعریف بکند باید این مفهومها را مبنای حرکت خود قراربدهد:
· علم پدیدهای است برامده در جامعه که سامانهای است گوریده. در بخشهای پیشین به تفصیل در مورد آن نوشتم: هم جامعه سامانهای است گوریده، به آن معنی که توضیح دادهام، هم نهادِ علم زیرسامانهای است گوریده، و هم برنامهٔ تحول مدرسهٔ عالی به دانشگاه مسئلهایاست گوریده! پس، نه امر علم را ساده تلقیکنیم، و نه تعریف دانشگاه و اجرای تحول به سمت آن را! هیچ فعالیت دانشگاهی فردی نیست، حتی زمانیکه دانشگری در دانشگاه به پژوهشی مشعول است که صرفاً خودش همه چیز را تعیین میکند.! پس، در تعریف دانشگاه باید نقش تعاملیِ آن با همه نهادهای بیرون دانشگاه و مرتبط با علم، و نیز نوع دانشی که بهآن مشغول است، بهصراحت مشخص شود. ترکیب دانشگاهِ جامعهمحور، که اخیراً در سندهای بسیاری دانشگاهها باب شده، فروکاهش سادهانگارانهای از نقش تعاملیِ دانشگاه با نهادهای مرتبط در کشور است. این دانشگاه نیست که، حتی بهغلط، «علم تولید» میکند؛ خیر! دانشگاه همراه با همه نهادهای مرتبط با علم در یک تعامل بسیار پیچیده پدیدهٔ علم را بهگونهای مدیریت میکند، که جامعه احساس کند دانشگاه بخش مفیدی است که باید برای آن هزینه کرد، و دانشِ لازم برای حل پرسشهایش را فراهم میکند. الان جامعهٔ ما بهشهود از دانشگاه راضینیست. و ما باید بتوانیم این نارضایتی را پردازشِ نظری بکنیم، نه اینکه در سکوت بگوییم جامعه نمیفهمد، سیاستمدار نمیفهمد، اهل صنعت نمیفهمد، و اهل حوزه نمیفهمد!
· اگر علم را درستنشناسیم، دانشِ علمی را هم تفسیر بهرأی میکنیم. بپذیریم که درک ما از علم نوین، بدون اینکه احتیاج به مطالعات میدانی و مقالهٔ مثلاً آیاسآی باشد، در بهترین شرایط مترادف است با تفسیری که ما از دانشِ علمی نوینی داریم که در دنیای صنعتی آفریده شده. به تفسیرِ کتاب مقدسمان قرآن هم توجه کنید: داعش تفسیر میکند، شیعه در قرون گذشته تفسیر میکرد، الان هم گروههای سیاسی شیعی به تعداد تفسیر میکنند. مرجعی هم نیست که بهدنبال توافق باشد؛ مدعیان هر گروه هم یکدیگر را میکشند یا سر میبُرند. در علم اما اجتماع علمی جهانی مرجع دانش است با تفسیری جمعی که به تفصیل در بخشِ مدلهای شبهاقتصادیِ علم دربارهاش نوشتهام. ما این اجتماع را نداریم پس درکمان از دانشِ علمی هم در بسیار موردها، بهویژه در علوم انسانی که به حکمرانیمان وابسته است، مبتنی بر تفسیر بهرأی است. بیتَوَهّم بپذیریم!
· مفاهیم مورد نیاز در تعریف علم و دانشگاه را دریابیم. دانشگاه در تعریفِ خود نیاز به مفاهیمی دارد که هنوز نمیشناسیم؛ نهادهای دیگر مرتبط با علم هم معمولادر این زمینه جدیت لازم را بهخرج ندادهاند. این بهعهدهٔ دانشگاه است که به تعریف این مفاهیم، به هنگامِ و به موازاتِ تعریفِ خود، بپردازد. تاکید همیشگی من بر سندِ فراسکاتی که بیش از ۱۰۰ مفهوم را در این زمینه استاندارد کرده، و در نهادهای اروپایی بهدقت از آن استفاده میشود، به همین منظور است. اگر سازمان مدیریت در بهکارگیری این مفاهیم مقاومت می کند، اگر وزارت علوم به این مفهومها بیتوجه است، اگر مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور به این مهم کم توجه میکند، دانشگاهِ مدعیْ باید خودش این مهم را بهعهده بگیرد و در تعریف خود به آن بپردازد.
· مدیریتِ یک امرِ گوریده را دستِکم نگیریم. مدیریت جاریِ امور را از مدیریتِ تحول جدا کنیم اما برهمکنش پیوستهٔ آندو را در نظر داشتهباشیم.
و شروع تعریف آن
▫️دکتر #رضا_منصوری
و اما دانشگاه؛ فعلاً مدرسه عالی و کالج را فراموش کنیم، مگر بهعنوان بخشی از دانشگاه که به خودی خود در این مفهوم گنجانده شده. دانشگاه بهعنوان یکی از نهادها در بومسامانهٔ علم در هر جامعه! این دانشگاه، در تعاملِ با مجموعه نهادهای دیگری که نام بردم، به حل مسئلهها و پاسخ به پرسشهای جامعه میپردازد. پس، صحبت از نهادی میکنم که میخواهد در تعریف خود، قبل از هر چیز، مشخص کند چه نقشی در نقشهٔ نهادی علم و فناوری جامعه بهعهده میگیرد و مشخصکند در این نقشه، که در جهان پیشرفته الگو شده، میگنجد یا میخواهد تنها مدرسهٔ عالی بماند و نقش غالب خود را آموزش تلقیکند، که موضوع جداگانهٔ پرارزشی است. اشتباه نکنیم، دانشگاه از مدرسهٔ عالی باارزشتر نیست؛ مدرسه عالی هم از دبیرستان باارزشتر نیست، و الی آخر. از این گردونهٔ مبتذل خارج شویم که همه به دنبالِ دانشگاهاند که «برتر» تلقی میشود و تازه بهدنبال ردهای بالا در ردهبندیهای دانشگاهی. این ردهبندیِ ارزشی را باید بهتاریخ سپرد و منسوخَش کرد. ارزش هر نهاد به انجامِ حرفهای نقشی است که بهعهده میگیرد.
به این ترتیب، دانشگاهی که پذیرفته و میخواهد خودش را تعریف بکند باید این مفهومها را مبنای حرکت خود قراربدهد:
· علم پدیدهای است برامده در جامعه که سامانهای است گوریده. در بخشهای پیشین به تفصیل در مورد آن نوشتم: هم جامعه سامانهای است گوریده، به آن معنی که توضیح دادهام، هم نهادِ علم زیرسامانهای است گوریده، و هم برنامهٔ تحول مدرسهٔ عالی به دانشگاه مسئلهایاست گوریده! پس، نه امر علم را ساده تلقیکنیم، و نه تعریف دانشگاه و اجرای تحول به سمت آن را! هیچ فعالیت دانشگاهی فردی نیست، حتی زمانیکه دانشگری در دانشگاه به پژوهشی مشعول است که صرفاً خودش همه چیز را تعیین میکند.! پس، در تعریف دانشگاه باید نقش تعاملیِ آن با همه نهادهای بیرون دانشگاه و مرتبط با علم، و نیز نوع دانشی که بهآن مشغول است، بهصراحت مشخص شود. ترکیب دانشگاهِ جامعهمحور، که اخیراً در سندهای بسیاری دانشگاهها باب شده، فروکاهش سادهانگارانهای از نقش تعاملیِ دانشگاه با نهادهای مرتبط در کشور است. این دانشگاه نیست که، حتی بهغلط، «علم تولید» میکند؛ خیر! دانشگاه همراه با همه نهادهای مرتبط با علم در یک تعامل بسیار پیچیده پدیدهٔ علم را بهگونهای مدیریت میکند، که جامعه احساس کند دانشگاه بخش مفیدی است که باید برای آن هزینه کرد، و دانشِ لازم برای حل پرسشهایش را فراهم میکند. الان جامعهٔ ما بهشهود از دانشگاه راضینیست. و ما باید بتوانیم این نارضایتی را پردازشِ نظری بکنیم، نه اینکه در سکوت بگوییم جامعه نمیفهمد، سیاستمدار نمیفهمد، اهل صنعت نمیفهمد، و اهل حوزه نمیفهمد!
· اگر علم را درستنشناسیم، دانشِ علمی را هم تفسیر بهرأی میکنیم. بپذیریم که درک ما از علم نوین، بدون اینکه احتیاج به مطالعات میدانی و مقالهٔ مثلاً آیاسآی باشد، در بهترین شرایط مترادف است با تفسیری که ما از دانشِ علمی نوینی داریم که در دنیای صنعتی آفریده شده. به تفسیرِ کتاب مقدسمان قرآن هم توجه کنید: داعش تفسیر میکند، شیعه در قرون گذشته تفسیر میکرد، الان هم گروههای سیاسی شیعی به تعداد تفسیر میکنند. مرجعی هم نیست که بهدنبال توافق باشد؛ مدعیان هر گروه هم یکدیگر را میکشند یا سر میبُرند. در علم اما اجتماع علمی جهانی مرجع دانش است با تفسیری جمعی که به تفصیل در بخشِ مدلهای شبهاقتصادیِ علم دربارهاش نوشتهام. ما این اجتماع را نداریم پس درکمان از دانشِ علمی هم در بسیار موردها، بهویژه در علوم انسانی که به حکمرانیمان وابسته است، مبتنی بر تفسیر بهرأی است. بیتَوَهّم بپذیریم!
· مفاهیم مورد نیاز در تعریف علم و دانشگاه را دریابیم. دانشگاه در تعریفِ خود نیاز به مفاهیمی دارد که هنوز نمیشناسیم؛ نهادهای دیگر مرتبط با علم هم معمولادر این زمینه جدیت لازم را بهخرج ندادهاند. این بهعهدهٔ دانشگاه است که به تعریف این مفاهیم، به هنگامِ و به موازاتِ تعریفِ خود، بپردازد. تاکید همیشگی من بر سندِ فراسکاتی که بیش از ۱۰۰ مفهوم را در این زمینه استاندارد کرده، و در نهادهای اروپایی بهدقت از آن استفاده میشود، به همین منظور است. اگر سازمان مدیریت در بهکارگیری این مفاهیم مقاومت می کند، اگر وزارت علوم به این مفهومها بیتوجه است، اگر مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور به این مهم کم توجه میکند، دانشگاهِ مدعیْ باید خودش این مهم را بهعهده بگیرد و در تعریف خود به آن بپردازد.
· مدیریتِ یک امرِ گوریده را دستِکم نگیریم. مدیریت جاریِ امور را از مدیریتِ تحول جدا کنیم اما برهمکنش پیوستهٔ آندو را در نظر داشتهباشیم.
🔸رویای ایرانی
#رضا_منصوری
در عشق دو رکعت است
که وضویِ آن درست نیاید الّا به خون
*در غوغای شهادت منصور، تذکره الاولیاء #عطار
میبینم ایرانی را که در آن دوباره عشق به انسانیت و مدارا و رواداری دست بالا را گرفته است. از غوغای شهادت دیگر خبری نیست. کسی به خاطر نماز عشق نباید با خون وضو بگیرد. خِرَدْ همراهِ باعشق دست بالا را گرفته و ما الگو شدهایم برای دنیا. دنیایی که در آن قدرتِ مطلق دست بالا را داشته و دارد و حالا ما درفشِ عشقِ مطلق را در مقابلْ عَلَم کردهایم. چه صفایی دارد! همان درفش و شعارهایی که مردم در ۱۳۵۷ برا ی آن انقلاب کردند؛ و قرائت غالب از دین و اسلام قرائتِ عشق بود به خدا و به انسان. آنها که در فرایند تثبیت انقلاب دین را و اسلام را فروکاهیدند بهتفکر اَخیار، که در آن جنگ با کفار و ظواهر دین غالب شد، اشتباه خود را بهآگاهی و بهزورِ ملت تصحیح کردند و از قرائت خود عقب نشستند؛ و چه زیبا ملت این کار را کرد و با گرمای عشقش امّتِ اخیار را ذوب کرد در ملّتِ شَطّار.
مردم که حالا ملّت شده با روشهای تجربه شده در طول تاریخ، بهخصوص بعد از هجرت، با ظرافتی بینظیر تحول آفرید و حالا این ایرانِ برامده از دلِ انقلاب غوغا میکند. مردم با دلی شاد به کارند و غمخوار هم و دلداده به همکاری و همیاری. اعتماد ملی هم دوباره بازگشته. همه راضیاند، همه خوشحال، احساسْ عالی است، آرامش بهوفور، حریم و حرمت در هر سطحی دوباره برگشته؛ فقر کجارفته؟ مگر کسی میگذارد کسی در فقر باشد؟ صلحِ مطلق و خِردِ مطلق و علمِ مطلق دیگر شعار نیست عین زندگی و رفتار ایرانیان شده! تازه امّت دست از فشار بر ملت برداشته و همه ملت شدهاست و مشتاق شنیدن حرف و نظر دیگران، و نه دیگر با تلخی و زور و ارعاب، تا بالنده شوند و باشند. دوباره راستی و درستکاری به ایران برگشته پس از ارعاب و دروغ و تهمت و بهتان که چندی سکهء رو ز شده بود و اخیار مدافع آن.
خدا دیگر با #ایران قهر نیست و دوباره در میان ما پیدایش شده! چه زیبا ایرانی شده این ایران و چه بزرگوار ملتی بودیم ما که چنین کردیم. دیگر دَغَل بازان و زِبِلکاران و زورگویان و زیرمیزی دادوگرفتها به طنزی تبدی شده در تاریخ؛ انگار صحبت از روزهایی است که انوری می سرود رو مسخرگی پیشهکن و مطربی آموز تا دادِ خود از کِهتر و مِهتر بستانی؛ نه! همین اواخر بود!
دیگر حاکمیتِ یک طریقت و یک ایدهئولوژی، شهروندِ درجه دو خواندن و نفیِ بلدِ هر کس از هر طریقتی، به تاریخ سپرده شده، و برگشتهایم به پذیرش این واقعیت زیبا و منعکس در این حدیث معروفِ «الطرق الی الله تعالی بعدد انفاس الخلائق». دیگر از «فقاهت ما»، که منظور فقاهت اخیار است و حاکمیت یک طریقت، خبری نیست. حکمرانی اقتدارگرا و تمامیتخواه حالا به تاریخ پیوسته است، تَتَلوها دیگر دُردانهء حکمرانان نیستند و هُنری والا دست بالا را گرفته. دیگر برای دادن نان به کسی از اسلامش نمی پرسند.
دوباره انسان شدهایم انسانی سالم با مدنیتی مبتنی بر طبیعت انسانی که به تعدادْ منشها و نظرهای مختلف دارد. خردِ مطلق و علم مطلق را پاس میدارد، و مدنیتی فراهم آورده که بههر انسانی امکان پرورش میدهد نه اینکه همه را بهیک راه بخواند بهزور. و حالا قدرت واقعی ایران دیده می شود. ملت، که دولت او را نمایندگی میکند، با هیچ قدرتی کنار برو نیست. این ملت به رسانههای خود اعتماد دارد. بهدیگران هم بهاحترام مینگرد. قدرت نرمَش بیمرز شده؛ رفتار مدنیاش الگو شده. پس از یک هزاره دوباره برای جهان حرفها دارد، نه اینکه مزاحمی باشد در جهان. به این ایران و مردمش میبالم.
▫️سالنامهٔ نوروزی روزنامه ایران، ۲۵ اسفند ۱۳۹۸
#رضا_منصوری
در عشق دو رکعت است
که وضویِ آن درست نیاید الّا به خون
*در غوغای شهادت منصور، تذکره الاولیاء #عطار
میبینم ایرانی را که در آن دوباره عشق به انسانیت و مدارا و رواداری دست بالا را گرفته است. از غوغای شهادت دیگر خبری نیست. کسی به خاطر نماز عشق نباید با خون وضو بگیرد. خِرَدْ همراهِ باعشق دست بالا را گرفته و ما الگو شدهایم برای دنیا. دنیایی که در آن قدرتِ مطلق دست بالا را داشته و دارد و حالا ما درفشِ عشقِ مطلق را در مقابلْ عَلَم کردهایم. چه صفایی دارد! همان درفش و شعارهایی که مردم در ۱۳۵۷ برا ی آن انقلاب کردند؛ و قرائت غالب از دین و اسلام قرائتِ عشق بود به خدا و به انسان. آنها که در فرایند تثبیت انقلاب دین را و اسلام را فروکاهیدند بهتفکر اَخیار، که در آن جنگ با کفار و ظواهر دین غالب شد، اشتباه خود را بهآگاهی و بهزورِ ملت تصحیح کردند و از قرائت خود عقب نشستند؛ و چه زیبا ملت این کار را کرد و با گرمای عشقش امّتِ اخیار را ذوب کرد در ملّتِ شَطّار.
مردم که حالا ملّت شده با روشهای تجربه شده در طول تاریخ، بهخصوص بعد از هجرت، با ظرافتی بینظیر تحول آفرید و حالا این ایرانِ برامده از دلِ انقلاب غوغا میکند. مردم با دلی شاد به کارند و غمخوار هم و دلداده به همکاری و همیاری. اعتماد ملی هم دوباره بازگشته. همه راضیاند، همه خوشحال، احساسْ عالی است، آرامش بهوفور، حریم و حرمت در هر سطحی دوباره برگشته؛ فقر کجارفته؟ مگر کسی میگذارد کسی در فقر باشد؟ صلحِ مطلق و خِردِ مطلق و علمِ مطلق دیگر شعار نیست عین زندگی و رفتار ایرانیان شده! تازه امّت دست از فشار بر ملت برداشته و همه ملت شدهاست و مشتاق شنیدن حرف و نظر دیگران، و نه دیگر با تلخی و زور و ارعاب، تا بالنده شوند و باشند. دوباره راستی و درستکاری به ایران برگشته پس از ارعاب و دروغ و تهمت و بهتان که چندی سکهء رو ز شده بود و اخیار مدافع آن.
خدا دیگر با #ایران قهر نیست و دوباره در میان ما پیدایش شده! چه زیبا ایرانی شده این ایران و چه بزرگوار ملتی بودیم ما که چنین کردیم. دیگر دَغَل بازان و زِبِلکاران و زورگویان و زیرمیزی دادوگرفتها به طنزی تبدی شده در تاریخ؛ انگار صحبت از روزهایی است که انوری می سرود رو مسخرگی پیشهکن و مطربی آموز تا دادِ خود از کِهتر و مِهتر بستانی؛ نه! همین اواخر بود!
دیگر حاکمیتِ یک طریقت و یک ایدهئولوژی، شهروندِ درجه دو خواندن و نفیِ بلدِ هر کس از هر طریقتی، به تاریخ سپرده شده، و برگشتهایم به پذیرش این واقعیت زیبا و منعکس در این حدیث معروفِ «الطرق الی الله تعالی بعدد انفاس الخلائق». دیگر از «فقاهت ما»، که منظور فقاهت اخیار است و حاکمیت یک طریقت، خبری نیست. حکمرانی اقتدارگرا و تمامیتخواه حالا به تاریخ پیوسته است، تَتَلوها دیگر دُردانهء حکمرانان نیستند و هُنری والا دست بالا را گرفته. دیگر برای دادن نان به کسی از اسلامش نمی پرسند.
دوباره انسان شدهایم انسانی سالم با مدنیتی مبتنی بر طبیعت انسانی که به تعدادْ منشها و نظرهای مختلف دارد. خردِ مطلق و علم مطلق را پاس میدارد، و مدنیتی فراهم آورده که بههر انسانی امکان پرورش میدهد نه اینکه همه را بهیک راه بخواند بهزور. و حالا قدرت واقعی ایران دیده می شود. ملت، که دولت او را نمایندگی میکند، با هیچ قدرتی کنار برو نیست. این ملت به رسانههای خود اعتماد دارد. بهدیگران هم بهاحترام مینگرد. قدرت نرمَش بیمرز شده؛ رفتار مدنیاش الگو شده. پس از یک هزاره دوباره برای جهان حرفها دارد، نه اینکه مزاحمی باشد در جهان. به این ایران و مردمش میبالم.
▫️سالنامهٔ نوروزی روزنامه ایران، ۲۵ اسفند ۱۳۹۸
دانلود متن کامل کتاب در پست زیر که توسط دکتر #رضا_منصوری بارگذاری شده است 🔻
🔸۹۹ درصد علم دنیا رایگان در اختیار ماست: با آن چه کردهایم؟
▫️#رضا_منصوری
▫️۶ تیر ۱۳۹۹
rmansouri.ir
باز هم حمله به این ترکیب زشت و بیمعنای «مقالهء آی اس آی»
نادری، نمایندهء مجلس (هفتهء پیش)، و سردار فدوی (این هفته- ۴ تیرماه ۱۳۹۹): به یادداشت سالها پیش من پیرامون همین نوع حملهها توجه کنید:
https://telegra.ph/باز-هم-حمله-به-این-ترکیب-زشت-و-بیمعنای-مقالهء-آی-اس-آی-06-26
▫️#رضا_منصوری
▫️۶ تیر ۱۳۹۹
rmansouri.ir
باز هم حمله به این ترکیب زشت و بیمعنای «مقالهء آی اس آی»
نادری، نمایندهء مجلس (هفتهء پیش)، و سردار فدوی (این هفته- ۴ تیرماه ۱۳۹۹): به یادداشت سالها پیش من پیرامون همین نوع حملهها توجه کنید:
https://telegra.ph/باز-هم-حمله-به-این-ترکیب-زشت-و-بیمعنای-مقالهء-آی-اس-آی-06-26
Telegraph
نود و نه درصد علم دنیا رایگان در اختیار ماست: با آن چه کردهایم؟[1]
میتوانم به شما قسم بخورم: یک نفر ایرانی از صبح تا موقع خواب، در عالم خیال چه خدمتهای نمایان به وطن میکند، چه مجاهدتها در دفاع نوع تصور میکند، چه تجارتهای سودمند مینماید، چه زمینهای بایر و ویران را آباد میکند، چه قناتهای جاری قشنگی دایر میکند؛…
rmansouri.ir
🔸آیا در یک شبیهساخته زندگی میکنیم؟
▫️#رضا_منصوری
▫️٢ آبان ۱۳۹۹
آیا در یک شبیهساخته زندگی میکنیم؟ شانس ۵۰-۵۰. این عنوانِ گزارشی است که اخیرا در مجلهء ساینتیفیک امریکن چاپ شده (Scientific American, October 13, 2020). گزارش عنوان میکند موضوعِ امکانِ زیست ما در #رایانه دارد به پرسشی فروکاهیده میشود در پژوهشهای #هومص (هوش مصنوعی) یا در رصدهایی در مرز کیهانشناسی.
واژهء #شبیهساخته که من در عنوان بهکار بردهام کمی ناچسب است. منظورم از آن این است که آیا ما انسانها در یک محیط رایانهای که #شبیهسازی شده زندگی میکنیم؛ موجوداتی هستیم شبیهسازی شده در یک رایانهء کلان؟
https://telegra.ph/آیا-در-یک-شبیهساخته-زندگی-میکنیم-10-23
🔸آیا در یک شبیهساخته زندگی میکنیم؟
▫️#رضا_منصوری
▫️٢ آبان ۱۳۹۹
آیا در یک شبیهساخته زندگی میکنیم؟ شانس ۵۰-۵۰. این عنوانِ گزارشی است که اخیرا در مجلهء ساینتیفیک امریکن چاپ شده (Scientific American, October 13, 2020). گزارش عنوان میکند موضوعِ امکانِ زیست ما در #رایانه دارد به پرسشی فروکاهیده میشود در پژوهشهای #هومص (هوش مصنوعی) یا در رصدهایی در مرز کیهانشناسی.
واژهء #شبیهساخته که من در عنوان بهکار بردهام کمی ناچسب است. منظورم از آن این است که آیا ما انسانها در یک محیط رایانهای که #شبیهسازی شده زندگی میکنیم؛ موجوداتی هستیم شبیهسازی شده در یک رایانهء کلان؟
https://telegra.ph/آیا-در-یک-شبیهساخته-زندگی-میکنیم-10-23
Telegraph
آیا در یک شبیهساخته زندگی میکنیم؟
۲ آبان ماه ۱۳۹۹ آیا در یک شبیهساخته زندگی میکنیم؟ شانس ۵۰-۵۰. این عنوانِ گزارشی است که اخیرا در مجلهء ساینتیفیک امریکن چاپ شده (Scientific American, October 13, 2020). گزارش عنوان میکند موضوعِ امکانِ زیست ما در رایانه دارد به پرسشی فروکاهیده میشود در…
#فرهنگ #تکنولوژی
🔸نقش علم و فناوری پویا در فرهنگ
با حضور:
▫️دکتر #رضا_منصوری
فیزیکدان و استاد دانشکدۀ فیزیک دانشگاه صنعتی شریف
▫️دکتر #حسین_ابراهیمآبادی
رئیس مرکز نشر دانشگاهی
▫️دکتر #فريبرز_بیات
پژوهشگر اجتماعی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش
▫️دبیر نشست: دکتر #داریوش_مطلبی معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
▫️یکشنبه ٢ آذر ٩٩ ساعت ۱۱ تا ۱۲
🔹آنلاین:
https://www.skyroom.online/ch/ricac/research
روی گزینه میهمان کلیک کنید
Ricac.ac.ir
@cultureresearch
🔸نقش علم و فناوری پویا در فرهنگ
با حضور:
▫️دکتر #رضا_منصوری
فیزیکدان و استاد دانشکدۀ فیزیک دانشگاه صنعتی شریف
▫️دکتر #حسین_ابراهیمآبادی
رئیس مرکز نشر دانشگاهی
▫️دکتر #فريبرز_بیات
پژوهشگر اجتماعی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش
▫️دبیر نشست: دکتر #داریوش_مطلبی معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
▫️یکشنبه ٢ آذر ٩٩ ساعت ۱۱ تا ۱۲
🔹آنلاین:
https://www.skyroom.online/ch/ricac/research
روی گزینه میهمان کلیک کنید
Ricac.ac.ir
@cultureresearch
#تکنوکلاس #علم
🔸همگرایش و فرضیهء عشق مطلق
Convergence and the Agape Hypotheses
▫️#رضا_منصوری | ۱۲ دی ۱۳۹۹
rmansouri.ir
در یادداشت پیرامون مفهوم کلی همگرایش دیدیم چگونه علم و فناوری به نیاز جامعه پیوند میخورد؛ و این نیاز تنها برای تعریف مسئله نیست بلکه در یافتن راهحل هم تعیین کننده است، یعنی روش علمی را وابسته به این نیاز میکند. تجربهء بشر نشان داده هنگامی که قرار باشد موضوعی مانند فقر یا بیکاری یا تغییر اقلیم بررسی بشود تفکر رشتهای راهگشا و کافی نیست. روش کلنگر، یا زیستارگرا، باید به میان بیاید؛ یعنی که در بررسی برای یافتن راه حل نباید هیچ عاملی را کنار گذاشت. از همینرو، جامعه و نمایندگان بخشهای مختلف آن هم باید درگیر بشوند همراه با تخصصهای مختلف در یافتن راهحل. این تحول جدیدی است که دارد در وظیفهء کلیدی نهاد دانشگاه تأثیر خود را میگذارد: پژوهش بهمعنی یافتن راهحل برای نیازها و مشکلات انسان! برخلاف دو قرن گذشته پس از انقلاب صنعتی و انقلاب علمی که سوال و پاسخ از دانشگاه برمیخاست حالا سوال بیش از هر جا از جامعه برمیخیزد و مردم هم در چگونگی پاسخ مشارکت میکنند. علم باز به همین معنی است ، مشابه با نوآوری باز! پس، آموزش هم که بال دیگر این نهاد است بی تأثیر نخواهد ماند. مفهومهای پژوهشهای ترادیسان، پژوهشهای ترجمانی، هومَص، علم و فناوری براینده، و علمِ باز همگی در این بافتار جدید همگرایش معنا مییابند. حتی مفهوم کلنگری، که در نقد فروکاستگرایی به عنوان روش علمی ابداع شد، حالا برای اولین بار در این چارچوب همگرایش، و به لطف توانمندی که فروکاستگرایی بهبار آورده، دارد شکل میگیرد و به روشی درخورِ توجه درمیآید (رک بخش ۳).
https://tinyurl.com/ybgdoj2f
🔸همگرایش و فرضیهء عشق مطلق
Convergence and the Agape Hypotheses
▫️#رضا_منصوری | ۱۲ دی ۱۳۹۹
rmansouri.ir
در یادداشت پیرامون مفهوم کلی همگرایش دیدیم چگونه علم و فناوری به نیاز جامعه پیوند میخورد؛ و این نیاز تنها برای تعریف مسئله نیست بلکه در یافتن راهحل هم تعیین کننده است، یعنی روش علمی را وابسته به این نیاز میکند. تجربهء بشر نشان داده هنگامی که قرار باشد موضوعی مانند فقر یا بیکاری یا تغییر اقلیم بررسی بشود تفکر رشتهای راهگشا و کافی نیست. روش کلنگر، یا زیستارگرا، باید به میان بیاید؛ یعنی که در بررسی برای یافتن راه حل نباید هیچ عاملی را کنار گذاشت. از همینرو، جامعه و نمایندگان بخشهای مختلف آن هم باید درگیر بشوند همراه با تخصصهای مختلف در یافتن راهحل. این تحول جدیدی است که دارد در وظیفهء کلیدی نهاد دانشگاه تأثیر خود را میگذارد: پژوهش بهمعنی یافتن راهحل برای نیازها و مشکلات انسان! برخلاف دو قرن گذشته پس از انقلاب صنعتی و انقلاب علمی که سوال و پاسخ از دانشگاه برمیخاست حالا سوال بیش از هر جا از جامعه برمیخیزد و مردم هم در چگونگی پاسخ مشارکت میکنند. علم باز به همین معنی است ، مشابه با نوآوری باز! پس، آموزش هم که بال دیگر این نهاد است بی تأثیر نخواهد ماند. مفهومهای پژوهشهای ترادیسان، پژوهشهای ترجمانی، هومَص، علم و فناوری براینده، و علمِ باز همگی در این بافتار جدید همگرایش معنا مییابند. حتی مفهوم کلنگری، که در نقد فروکاستگرایی به عنوان روش علمی ابداع شد، حالا برای اولین بار در این چارچوب همگرایش، و به لطف توانمندی که فروکاستگرایی بهبار آورده، دارد شکل میگیرد و به روشی درخورِ توجه درمیآید (رک بخش ۳).
https://tinyurl.com/ybgdoj2f
Telegraph
همگرایش و فرضیهء عشق مطلق | Convergence and the Agape Hypotheses
در یادداشت پیرامون مفهوم کلی همگرایش دیدیم چگونه علم و فناوری به نیاز جامعه پیوند میخورد؛ و این نیاز تنها برای تعریف مسئله نیست بلکه در یافتن راهحل هم تعیین کننده است، یعنی روش علمی را وابسته به این نیاز میکند. تجربهء بشر نشان داده هنگامی که قرار باشد…
🔸دانشگاه و گامهایی که باید هماکنون برداریم
سخنرانی دکتر #رضا_منصوری در سلسله نشستهای هماندیشی استادان، معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی
▫️دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۰ الی ۱۲
https://vc5.razi.ac.ir/rccoerqnoeep
سخنرانی دکتر #رضا_منصوری در سلسله نشستهای هماندیشی استادان، معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی
▫️دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۰ الی ۱۲
https://vc5.razi.ac.ir/rccoerqnoeep
🔸آموآموآ، آوی لُب، علم، و هوشمندان برون زمینی
▫️#رضا_منصوری | ۲۹ اسفند ۱۳۹۹
اوموآموآ سیارکوشی است از ورای منظومهشمسی که دوسال پیش #خورشید را دور زد و حالا منظومه ما را ترک کرد. اما آوی لُب (Avi Loeb)، اخترشناس دانشگاه #هاروارد، با نوشتن مقالهای در Astrophysical Journal Letter ادعا میکند که بهترین توجیه در رفتار گرانشی #اوموآموآ این است که این سیارکوش تخت را دستسازِ هوشمندان برونزمینی بدانیم. حالا او با کتابی پیرامون همین ادعا (Extraterrestrial: The First Sign of Intelligent Life Beyond Earth.) و صدها پادکست به دنبال کسب حمایت بیشتر از ادعایش است که در اجتماع اخترزیستشناسان حامی ندارد. اخیراً هم در مصاحبهای سعی کرده این ادعا را به سمت دیگری ببرد در جهت انتقاد از روندی در علم که او آن را مشکلی در سلامت اجتماع علمی میداند (Astronomer Avi Loeb says aliens have visited, and he's not kidding, by Lee Billings, Scientific American, February 1, 2021.).
آوی لوب #علم را مبتنی بر تجربه میداند. در این ادعا همه دانشگران قول یکتایی دارند. تفسیر آن اما سؤال برانگیز است. سالها است بحثی جدّی در اجتماع علمی فیزیکدانان درگرفته که آیا #نظریه_ریسمان #فیزیک است یا نرمشی ریاضیاتی. نتیجه این بحثها در ردّ یا پذیرش فیزیکی بودن نظریه ریسمان چندان مهم نیست. آنچه مهم است باز بودن #گفتمان در این زمینه است. هیچ دانشگری بهعنوان دانشگر نمیتواند تا این حدّ پیش برود فعالیتی را طرد کند که در مجموع در اجتماع علمی پذیرفته شده؛ نقد و اظهار نظر چرا! لوب در این مصاحبه فراتر از حُجّیت یک دانشگر نظر میدهد که این برای علم خطرناک است.
از تاریخچه نسبیت خاص میدانیم زمانی که این نظریه مطرح شد شاهدی تجربی نداشت و نظریه لورنتس بهخوبی از پس توجیه همه تجربهها برمیآمد. حتی هیچگاه جایزه #نوبل بابت این نظریه به اینشتین داده نشد. نسبیت عام هم تا حدود ۵۰ سال پس از ابداعاش نظریهای صرفا ریاضی به حساب میآمد و کمابیش در دانشکدههای ریاضی تدریس میشد. نظریه ریسمان، سناریوی تورم، و نیز پیشنهاد چندالمی (multiverse) هر یک متفاوت از نظریههای دیگر علوم فیزیکی است که یا شاهد تجربی دارند یا به تجربه نزدیکاند. اما چرا یادمان میرود پیشرفت فیزیک در گرو مطرح شدن ایدههایی است که در شروع بهنظر میرسد ارتباطی با طبیعت ندارند، اما برای درک طبیعت در مدلی «سالم» ارائه شدهاند (رک کتابم با عنوان مبانی تفکر در علوم فیزیکی.). اگر کوشندگان گرانش کوانتومی به خود اجازه نمیدادند در ورای کوانتش میدان گرانش فکر بکنند، یا تنها وابسته میدانستند خود را به نظریه ریسمان، و هیچگاه امکان برامد بودن (برایِش) گرانش مطرح نمیشد که کوچکترین ارتباط با تجربه و رصد ندارد، هیچگاه شاهد مدلهای کیهانشناخت چگالهء نظریه میدان گروه (Group Field Theory Condensate Cosmology.) میبودیم که دارد راهی به سمت درک برایشِ زمان و فضا باز میکند؟ کیهانشناخت استاندارد به این معنی که از مفهوم فضا و زمان استفاده میکند بدون اینکه این دو مفهوم را بتواند در ابعاد پلانک توضیح عملیاتی بدهد همیشه اشکال داشته است. لوب از این اشکال نگران نیست اما نگران فعالیت نظریهپردازانی است که راهی برای درک و رفع این مشکل جستجو میکنند.
اگر لوب میکوشید به عنوان ارزیاب در سِمَتهای مختلف خود برای اعطای پژوهانه به پیشنهادههای اخترفیزیکی راهی باز کند برای اینکه فرض دستساز بودن اوموآموآ را به پرسشهای علمی برای راستی آزمایی تبدیل کند کاری پذیرفته در اجتماع علمی بود. اما پافشاری بر فرض خود و رفتن به سوی عموم روشی ناعلمی برای پیشبرد ایدهای است که خام نگهداشته شده و طوری تبلیغ میشود که ربطی به علم و روالهایش نداشته باشد؛ کاری ناپسند در عرف و روالهای اجتماع علمی، گرچه مردم پسند!
در علم کورهراههای بسیار باید رفت تا راهی به قله راست شود. لوب گفته صبحها قدمرو میرود. همین است که کورهراههای علم را دوست ندارد. اگر کوهنورد بود شاید اینگونه صحبت نمیکرد. کورهراههای فیزیک و بنبستهای علمی بسیار راهگشا هستند. فراموش نکنیم.
rmansouri.ir
▫️#رضا_منصوری | ۲۹ اسفند ۱۳۹۹
اوموآموآ سیارکوشی است از ورای منظومهشمسی که دوسال پیش #خورشید را دور زد و حالا منظومه ما را ترک کرد. اما آوی لُب (Avi Loeb)، اخترشناس دانشگاه #هاروارد، با نوشتن مقالهای در Astrophysical Journal Letter ادعا میکند که بهترین توجیه در رفتار گرانشی #اوموآموآ این است که این سیارکوش تخت را دستسازِ هوشمندان برونزمینی بدانیم. حالا او با کتابی پیرامون همین ادعا (Extraterrestrial: The First Sign of Intelligent Life Beyond Earth.) و صدها پادکست به دنبال کسب حمایت بیشتر از ادعایش است که در اجتماع اخترزیستشناسان حامی ندارد. اخیراً هم در مصاحبهای سعی کرده این ادعا را به سمت دیگری ببرد در جهت انتقاد از روندی در علم که او آن را مشکلی در سلامت اجتماع علمی میداند (Astronomer Avi Loeb says aliens have visited, and he's not kidding, by Lee Billings, Scientific American, February 1, 2021.).
آوی لوب #علم را مبتنی بر تجربه میداند. در این ادعا همه دانشگران قول یکتایی دارند. تفسیر آن اما سؤال برانگیز است. سالها است بحثی جدّی در اجتماع علمی فیزیکدانان درگرفته که آیا #نظریه_ریسمان #فیزیک است یا نرمشی ریاضیاتی. نتیجه این بحثها در ردّ یا پذیرش فیزیکی بودن نظریه ریسمان چندان مهم نیست. آنچه مهم است باز بودن #گفتمان در این زمینه است. هیچ دانشگری بهعنوان دانشگر نمیتواند تا این حدّ پیش برود فعالیتی را طرد کند که در مجموع در اجتماع علمی پذیرفته شده؛ نقد و اظهار نظر چرا! لوب در این مصاحبه فراتر از حُجّیت یک دانشگر نظر میدهد که این برای علم خطرناک است.
از تاریخچه نسبیت خاص میدانیم زمانی که این نظریه مطرح شد شاهدی تجربی نداشت و نظریه لورنتس بهخوبی از پس توجیه همه تجربهها برمیآمد. حتی هیچگاه جایزه #نوبل بابت این نظریه به اینشتین داده نشد. نسبیت عام هم تا حدود ۵۰ سال پس از ابداعاش نظریهای صرفا ریاضی به حساب میآمد و کمابیش در دانشکدههای ریاضی تدریس میشد. نظریه ریسمان، سناریوی تورم، و نیز پیشنهاد چندالمی (multiverse) هر یک متفاوت از نظریههای دیگر علوم فیزیکی است که یا شاهد تجربی دارند یا به تجربه نزدیکاند. اما چرا یادمان میرود پیشرفت فیزیک در گرو مطرح شدن ایدههایی است که در شروع بهنظر میرسد ارتباطی با طبیعت ندارند، اما برای درک طبیعت در مدلی «سالم» ارائه شدهاند (رک کتابم با عنوان مبانی تفکر در علوم فیزیکی.). اگر کوشندگان گرانش کوانتومی به خود اجازه نمیدادند در ورای کوانتش میدان گرانش فکر بکنند، یا تنها وابسته میدانستند خود را به نظریه ریسمان، و هیچگاه امکان برامد بودن (برایِش) گرانش مطرح نمیشد که کوچکترین ارتباط با تجربه و رصد ندارد، هیچگاه شاهد مدلهای کیهانشناخت چگالهء نظریه میدان گروه (Group Field Theory Condensate Cosmology.) میبودیم که دارد راهی به سمت درک برایشِ زمان و فضا باز میکند؟ کیهانشناخت استاندارد به این معنی که از مفهوم فضا و زمان استفاده میکند بدون اینکه این دو مفهوم را بتواند در ابعاد پلانک توضیح عملیاتی بدهد همیشه اشکال داشته است. لوب از این اشکال نگران نیست اما نگران فعالیت نظریهپردازانی است که راهی برای درک و رفع این مشکل جستجو میکنند.
اگر لوب میکوشید به عنوان ارزیاب در سِمَتهای مختلف خود برای اعطای پژوهانه به پیشنهادههای اخترفیزیکی راهی باز کند برای اینکه فرض دستساز بودن اوموآموآ را به پرسشهای علمی برای راستی آزمایی تبدیل کند کاری پذیرفته در اجتماع علمی بود. اما پافشاری بر فرض خود و رفتن به سوی عموم روشی ناعلمی برای پیشبرد ایدهای است که خام نگهداشته شده و طوری تبلیغ میشود که ربطی به علم و روالهایش نداشته باشد؛ کاری ناپسند در عرف و روالهای اجتماع علمی، گرچه مردم پسند!
در علم کورهراههای بسیار باید رفت تا راهی به قله راست شود. لوب گفته صبحها قدمرو میرود. همین است که کورهراههای علم را دوست ندارد. اگر کوهنورد بود شاید اینگونه صحبت نمیکرد. کورهراههای فیزیک و بنبستهای علمی بسیار راهگشا هستند. فراموش نکنیم.
rmansouri.ir
مطالعات آموزش عالی ایران: تجربه زیسته دانشپژوهان، نشست نهم: #رضا_منصوری
سهشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۰ الی ۱۲
لینک ورود به وبینار:
https://guest.irphe.ac.ir
سهشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۰ الی ۱۲
لینک ورود به وبینار:
https://guest.irphe.ac.ir
🔸جسارت برای توسعه و طرحهای کلان پژوهشی
▫️#رضا_منصوری
ساده انگاشتن رفع توسعهنیافتگی از خصوصیات جوامع توسعهنیافته است. ما هم بیش از یکصد سال است که گرفتار همین توهّمیم. بسیار کسان که در دوران قاجار، بههنگام نهضت مشروطه، از پیشرفت فرنگ صحبت میکردند و از عقبماندگی ایران ناله داشتند، اگر امروز حرفهای ما را میشنیدند بهنظر تکرار حرفهای خودشان میآمد. ناهماهنگیهای اجتماعی نیز نمودی از این #عقبماندگی است. برخی از این ناهماهنگیها حکایت از سادهانگاریِ رفع موانع #توسعه دارد.
یکی از استدلالهایی که این روزها شنیده میشود اقتصادی نبودن سرمایهگذاری در علوم پایه و بهطورکلی در پژوهشهای بنیادی است. گفته میشود حالا که به نان روزمان محتاجیم چرا سرمایهگذاری در #تحقیقات_بنیادی بکنیم، و نیز اینکه سرمایهگذاری در تحقیقات بنیادی اقتصادی نیست و باید بودجهء تحقیق و توسعهء کشور را در زمینههای کاربردی هزینه کرد. چرا هیچکس حساب نمیکند آیا این سرمایهگذاریهای کلان که در صنعت کردهایم اقتصادی بوده است؟ کدامیک از صنایع ما اقتصادی عمل میکند؟ کدام محصول را ارزانتر از قیمت بازار بینالمللی تولید میکنیم؟ فولاد را؟ سرب و روی را؟ یا لاستیک و مرغ را؟ چرا کسی نمیگوید که ما دانشگاهیان در این سالها از هر صنعتی اقتصادیتر عمل کردهایم. مگر دانشگاه کارخانهء آدمسازی نیست؟ محصولات ما، برابر آمار وزارت علوم، بهقیمت یک هفدهم (۱/۱۷) نرخ بینالمللی تولید میشود. محاسبهء هزینهء فارغالتحصیلان دکتری فیزیک در دانشگاه صنعتی شریف نشان میدهد که قیمت تمامشده یک بیستم (۱/۲۰) قیمتهای بینالمللی است؛ تازه حداقل با همان کیفیت بینالمللی! کدامیک از ما که در دانشگاههای رنگارنگ دنیا فارغالتحصیل شدهایم بههنگام فارغالتحصیلی پنج مقالهء بینالمللی یا بیشتر داشتهایم؟ تازه این محاسبه یک اشکال دیگر هم دارد... متن کامل:
https://t.iss.one/rmansouri_ir/322
▫️#رضا_منصوری
ساده انگاشتن رفع توسعهنیافتگی از خصوصیات جوامع توسعهنیافته است. ما هم بیش از یکصد سال است که گرفتار همین توهّمیم. بسیار کسان که در دوران قاجار، بههنگام نهضت مشروطه، از پیشرفت فرنگ صحبت میکردند و از عقبماندگی ایران ناله داشتند، اگر امروز حرفهای ما را میشنیدند بهنظر تکرار حرفهای خودشان میآمد. ناهماهنگیهای اجتماعی نیز نمودی از این #عقبماندگی است. برخی از این ناهماهنگیها حکایت از سادهانگاریِ رفع موانع #توسعه دارد.
یکی از استدلالهایی که این روزها شنیده میشود اقتصادی نبودن سرمایهگذاری در علوم پایه و بهطورکلی در پژوهشهای بنیادی است. گفته میشود حالا که به نان روزمان محتاجیم چرا سرمایهگذاری در #تحقیقات_بنیادی بکنیم، و نیز اینکه سرمایهگذاری در تحقیقات بنیادی اقتصادی نیست و باید بودجهء تحقیق و توسعهء کشور را در زمینههای کاربردی هزینه کرد. چرا هیچکس حساب نمیکند آیا این سرمایهگذاریهای کلان که در صنعت کردهایم اقتصادی بوده است؟ کدامیک از صنایع ما اقتصادی عمل میکند؟ کدام محصول را ارزانتر از قیمت بازار بینالمللی تولید میکنیم؟ فولاد را؟ سرب و روی را؟ یا لاستیک و مرغ را؟ چرا کسی نمیگوید که ما دانشگاهیان در این سالها از هر صنعتی اقتصادیتر عمل کردهایم. مگر دانشگاه کارخانهء آدمسازی نیست؟ محصولات ما، برابر آمار وزارت علوم، بهقیمت یک هفدهم (۱/۱۷) نرخ بینالمللی تولید میشود. محاسبهء هزینهء فارغالتحصیلان دکتری فیزیک در دانشگاه صنعتی شریف نشان میدهد که قیمت تمامشده یک بیستم (۱/۲۰) قیمتهای بینالمللی است؛ تازه حداقل با همان کیفیت بینالمللی! کدامیک از ما که در دانشگاههای رنگارنگ دنیا فارغالتحصیل شدهایم بههنگام فارغالتحصیلی پنج مقالهء بینالمللی یا بیشتر داشتهایم؟ تازه این محاسبه یک اشکال دیگر هم دارد... متن کامل:
https://t.iss.one/rmansouri_ir/322
Telegram
رضا منصوری
جسارت برای توسعه و طرحهای کلان پژوهشی
✍️رضا منصوری
۱ مرداد ۱۴۰۰
rmansouri.ir
مفهوم طرح کلان پژوهشی را اول بار در سال ۱۳۷۱ در این سرمقاله آوردم. سپس در نیمهء دوم دههء هفتاد در شورای پژوهشهای علمی کشور با دو طرح رصدخانه ملی و نیز شتابگر ملی تحقق یافت. این…
✍️رضا منصوری
۱ مرداد ۱۴۰۰
rmansouri.ir
مفهوم طرح کلان پژوهشی را اول بار در سال ۱۳۷۱ در این سرمقاله آوردم. سپس در نیمهء دوم دههء هفتاد در شورای پژوهشهای علمی کشور با دو طرح رصدخانه ملی و نیز شتابگر ملی تحقق یافت. این…
🔸دانشگاه را تعریف کنیم
▫️#رضا_منصوری ٢٩ مرداد ۱۴۰۰
▫️یادداشت ۷ از بخش ۶ از کتابم مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه، مجموعه ایران من۶، انتشارات دیبایه، تهران، در دست چاپ.
یک گروه صنعتی در ایران نیاز دارد سالی ۵۰ نفر را در سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد در زمینهای مرتبط با حرفهاش آموزش دهد و بهکاربگیرد. همه هزینهها را هم میپردازد. دوسال است پیگیر موضوع است. از دانشگاههایی در آلمان و سوئد هم کمک گرفته. دانشگاهی هم در ایران علاقهمندیاش را به حل این معضل نشان داده. اما هنوز هیچ چشم اندازی روشن نیست. وزارت عتف با نشاندادن چراغ سبز هنوز نتوانسته بهنتیجه برسد. صنعت هم بیصبر و هنوز هم ناامیدانه منتظر. دوسال پیش همایشی برگزار کردم یکروزه پیرامون موضوع #کلانداده؛ یا بهقول امروزیهای مثلا مدرن #بیگدیتا. درجا نمایندگانی از یک شرکت اپراتوری تلفن همراه درخواست کردند برای کارمندانشان دورهای در سطح ارشد گذاشته شود؛ همه هزینهها را هم تقبل میکردند. باز هم نشد! جالب اینکه همه استقبال میکنند، اما از اقدام و نتیجهگیری خبری نیست! بخش دانشگاهی هم، که مدعی است و بیپول، پذیرای انجام این کار. اما اتفاقی نمیافتد. بیحس شدهایم. کِرِخ شدهایم. مَسخ شدهایم. چرا؟ چهکنیم؟
https://tinyurl.com/53fv7tu9
▫️#رضا_منصوری ٢٩ مرداد ۱۴۰۰
▫️یادداشت ۷ از بخش ۶ از کتابم مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه، مجموعه ایران من۶، انتشارات دیبایه، تهران، در دست چاپ.
یک گروه صنعتی در ایران نیاز دارد سالی ۵۰ نفر را در سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد در زمینهای مرتبط با حرفهاش آموزش دهد و بهکاربگیرد. همه هزینهها را هم میپردازد. دوسال است پیگیر موضوع است. از دانشگاههایی در آلمان و سوئد هم کمک گرفته. دانشگاهی هم در ایران علاقهمندیاش را به حل این معضل نشان داده. اما هنوز هیچ چشم اندازی روشن نیست. وزارت عتف با نشاندادن چراغ سبز هنوز نتوانسته بهنتیجه برسد. صنعت هم بیصبر و هنوز هم ناامیدانه منتظر. دوسال پیش همایشی برگزار کردم یکروزه پیرامون موضوع #کلانداده؛ یا بهقول امروزیهای مثلا مدرن #بیگدیتا. درجا نمایندگانی از یک شرکت اپراتوری تلفن همراه درخواست کردند برای کارمندانشان دورهای در سطح ارشد گذاشته شود؛ همه هزینهها را هم تقبل میکردند. باز هم نشد! جالب اینکه همه استقبال میکنند، اما از اقدام و نتیجهگیری خبری نیست! بخش دانشگاهی هم، که مدعی است و بیپول، پذیرای انجام این کار. اما اتفاقی نمیافتد. بیحس شدهایم. کِرِخ شدهایم. مَسخ شدهایم. چرا؟ چهکنیم؟
https://tinyurl.com/53fv7tu9
Telegraph
دانشگاه را تعریف کنیم | Try to define the university
یادداشت ۷ از بخش ۶ از کتابم مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه، مجموعه ایران من۶، انتشارات دیبایه، تهران، در دست چاپ. یک گروه صنعتی در ایران نیاز دارد سالی ۵۰ نفر را در سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد در زمینهای مرتبط با حرفهاش آموزش دهد و بهکاربگیرد. همه…
🔸پسگفتار در طراحی دانشگاه
▫️Epilogue on the design of university?
▫️#رضا_منصوری ١۴ دی ۱۴۰۰
آخرین یادداشت در کتابم مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه، مجموعه ایران من ۶، نشر دیبایه، در دست چاپ. پس از این فصل جدیدی برای این کتاب شروع خواهم کرد در باب مفهومهای اساسی در طراحی دانشگاه.
https://tinyurl.com/y85227jf
▫️Epilogue on the design of university?
▫️#رضا_منصوری ١۴ دی ۱۴۰۰
آخرین یادداشت در کتابم مبانی علم و طراحی مفهومی دانشگاه، مجموعه ایران من ۶، نشر دیبایه، در دست چاپ. پس از این فصل جدیدی برای این کتاب شروع خواهم کرد در باب مفهومهای اساسی در طراحی دانشگاه.
https://tinyurl.com/y85227jf
سلطان محمود مر ابوريحان (بيرونی) را گفت كه يا بوريحان اگر خواهی كه از من برخوردار باشی سخن بر مراد (سلطنت) من گوی نه بر سلطنت علم خويش!
"چهار مقاله عروضی سمرقندی"
🔸وقتْ وقتِ بیانِ
مصداقهای سندرم دورهء نقل برای زبان فارسی است
🔹#رضا_منصوری
▫️جمعه ۲۳ شهریور ۱۴۰۳
rmansouri.ir
سالها است در باب سیاستگذاری علم نوشتهام. بیش از ۴۰ سال. اگر یادداشتهای دوران دانشجویی را هم بهحساب آورم ۶۰ سال. کمتر مصداق یا نکتهای است که اشارهای نکرده باشم. اما در باب علاقهام بهزبان فارسی بسیار کمتر- مگر همان کتاب واژهگزینی در ایران و جهان. اکنون میبینم وقتاست در باب زبان و بهویژه «فارسیِ اثرپذیرفته از ترجمهء بد» بنویسم؛ و نیز از مفهوم ویرایش که بسیار در ابهام مانده یا حتی اعوجاج معنی پیدا کرده. اعتراض به نظر و سبک نوشتههایم دیدهام؛ اما ندیدهام معترض دلیلی بر اعتراضاش بیاورد که در آن به دینامیکِ زبان و به سرعت لازم برای انتقال کمابهام معنی توجه شده باشد. اگر باشد که بسیار هم خرسند میشوم. این نکتهها هم بیشتر مانند مصداقهای سندرم دورهء نقل در علم و سیاستگذاری علم است، نه از جنس معماری اما شناخت بیادبیها در زبان.
زبان تفنن نیست؛ عین تفکر است. در نیم قرن گذشته بسیار نوشتهام- بیشتر هم به خاطر تمرین و علاقه به یادگیریِ در نوشتن. بهوضوح دیدهام نوشتن در رشد تفکر هم بیداد میکند اگر در آن دقت شود و اگر تنها شعر نباشد که جایگاه کاملا متفاوتی دارد- برخلاف بسیار ایراندوستانِ سنتی که مثلا سعدی و مولانا و حافظ و فردوسی را متفکر و عالم میدانند و با این اتصاف قدرشان را کاهش میدهند. از هنگامی که در دوران دانشجویی چهار نیمسال درس فلسفه زبان از آدام شاف گرفتم و در سمینارهایش شرکت کردم دیدم و درکیدم که زبان تا چه اندازه پابهپای تفکر پیش میرود و یکی بی دیگری معلول است. زبان شلخته بیشک همراه است با تفکر شلخته.
حالا طوری شده که بسیار کم میتوانم متنی ترجمه شده را بخوانم. چه بسیار کتابها که خریدهام، یا هدیه گرفتهام، و بعد از چند صفحه دورانداختهام یا بخشیدهام، یا با اکراه خواندهام چون مثل آینه شفاف بودند و ترجمه بودنشان بسیار واضح بود، بسیار پرغلط، بسیار بیتأمل. گرچه نادر ترجمه هم دیدهام که شاید بشود گفت بهتر از اصل بودهاست. اما نمیتوانم بیش از انگشتان دو دست نام ببرم از این نوع کتابها در میان بیش از هزار کتاب. خیلی بد است. شاید سلیقهام افراطی شده اما نه، میبینم که با کمی زحمت و تأمل بیشتر چه زیبا میشود فارسی نوشت و چه روان و چه استوار: نثر پاکیزه.
ازاین پس میکوشم دست کم دوهفته یک بار یادداشتم مصداقی از این شلختگیها باشد که بهتر است پرهیز شود.
"چهار مقاله عروضی سمرقندی"
🔸وقتْ وقتِ بیانِ
مصداقهای سندرم دورهء نقل برای زبان فارسی است
🔹#رضا_منصوری
▫️جمعه ۲۳ شهریور ۱۴۰۳
rmansouri.ir
سالها است در باب سیاستگذاری علم نوشتهام. بیش از ۴۰ سال. اگر یادداشتهای دوران دانشجویی را هم بهحساب آورم ۶۰ سال. کمتر مصداق یا نکتهای است که اشارهای نکرده باشم. اما در باب علاقهام بهزبان فارسی بسیار کمتر- مگر همان کتاب واژهگزینی در ایران و جهان. اکنون میبینم وقتاست در باب زبان و بهویژه «فارسیِ اثرپذیرفته از ترجمهء بد» بنویسم؛ و نیز از مفهوم ویرایش که بسیار در ابهام مانده یا حتی اعوجاج معنی پیدا کرده. اعتراض به نظر و سبک نوشتههایم دیدهام؛ اما ندیدهام معترض دلیلی بر اعتراضاش بیاورد که در آن به دینامیکِ زبان و به سرعت لازم برای انتقال کمابهام معنی توجه شده باشد. اگر باشد که بسیار هم خرسند میشوم. این نکتهها هم بیشتر مانند مصداقهای سندرم دورهء نقل در علم و سیاستگذاری علم است، نه از جنس معماری اما شناخت بیادبیها در زبان.
زبان تفنن نیست؛ عین تفکر است. در نیم قرن گذشته بسیار نوشتهام- بیشتر هم به خاطر تمرین و علاقه به یادگیریِ در نوشتن. بهوضوح دیدهام نوشتن در رشد تفکر هم بیداد میکند اگر در آن دقت شود و اگر تنها شعر نباشد که جایگاه کاملا متفاوتی دارد- برخلاف بسیار ایراندوستانِ سنتی که مثلا سعدی و مولانا و حافظ و فردوسی را متفکر و عالم میدانند و با این اتصاف قدرشان را کاهش میدهند. از هنگامی که در دوران دانشجویی چهار نیمسال درس فلسفه زبان از آدام شاف گرفتم و در سمینارهایش شرکت کردم دیدم و درکیدم که زبان تا چه اندازه پابهپای تفکر پیش میرود و یکی بی دیگری معلول است. زبان شلخته بیشک همراه است با تفکر شلخته.
حالا طوری شده که بسیار کم میتوانم متنی ترجمه شده را بخوانم. چه بسیار کتابها که خریدهام، یا هدیه گرفتهام، و بعد از چند صفحه دورانداختهام یا بخشیدهام، یا با اکراه خواندهام چون مثل آینه شفاف بودند و ترجمه بودنشان بسیار واضح بود، بسیار پرغلط، بسیار بیتأمل. گرچه نادر ترجمه هم دیدهام که شاید بشود گفت بهتر از اصل بودهاست. اما نمیتوانم بیش از انگشتان دو دست نام ببرم از این نوع کتابها در میان بیش از هزار کتاب. خیلی بد است. شاید سلیقهام افراطی شده اما نه، میبینم که با کمی زحمت و تأمل بیشتر چه زیبا میشود فارسی نوشت و چه روان و چه استوار: نثر پاکیزه.
ازاین پس میکوشم دست کم دوهفته یک بار یادداشتم مصداقی از این شلختگیها باشد که بهتر است پرهیز شود.