عرصه‌های‌ ارتباطی
3.66K subscribers
29.8K photos
3.06K videos
874 files
5.99K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
#تئودور_آدورنو #مطالعات‌فرهنگی
#چهره🔸تئودور آدورنو ۱۹۰۳-۱۹۶۹
▫️نوشته ویل بروکر*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
تئودور ویزنگرند آدورنو متولد فرانکفورت آلمان بود. #تئودور_آدورنو که در سال ۱۹۶۹ درگذشت، از مشهورترین چهره‌های #مکتب‌فرانکفورت بود.
عرصه‌های‌ ارتباطی
#تئودور_آدورنو #مطالعات‌فرهنگی #چهره🔸تئودور آدورنو ۱۹۰۳-۱۹۶۹ ▫️نوشته ویل بروکر* ▫️ترجمه #یونس_شکرخواه تئودور ویزنگرند آدورنو متولد فرانکفورت آلمان بود. #تئودور_آدورنو که در سال ۱۹۶۹ درگذشت، از مشهورترین چهره‌های #مکتب‌فرانکفورت بود.
#تئودور_آدورنو يکي از اعضاي کليدي انستيتو مطالعات اجتماعي فرانکفورت بود. اين انستيتو که به نام #مکتب‌فرانکفورت شهرت يافت، در تاريخ پرتحول خود به معبد چهره‌هاي روشنفکري چون #والتر_بنيامين، #هربرت_مارکوزه و #ماکس_هورکهايمر و #يورگن_هابرماس (دستيار آدورنو) تبديل شد.
آدورنو در سال ۱۹۳۸ در زماني که انستيتوي مزبور به نيويورک منتقل شده بود، به آن پيوست. او در سال ۱۹۴۷ معروف‌ترين اثر خود را با هورکهايمر به نام ديالکتيک روشنگري منتشر ساخت. وي به دليل مخالفت با موسيقي عوامانه، تبليغات و سينما، به عنوان بخش‌هايي از صنايع فرهنگي که از نظر او به سلطه، فريب و به انقياد کشاندن آگاهي مردم مي‌انجاميد، در معرض انتقاد عده‌اي، حتي هم‌عصران خود نظير والتر بنيامين، قرار گرفت.
آراي آدورنو به سختی با مدل‌های جديد مربوط به مخاطب و يا مقوله عاميانه (popular) جور در مي‌آيد، با اين همه، اين آرا با توجه به گستره و بافتی که در آن می‌نوشت نيز سازگار است. وی به دنبال گريز از آلمان و قرار گرفتن در شرايط کنترل فزاينده فرهنگ از سوی دولت آمريکا، عملاً در شرايط يکسان‌سازي فرهنگی و صنعتی به مراتب قوی‌تر از امروز، قرار گرفت.
#مکتب‌فرانکفورت
#چهره🔸یورگن هابرماس (۱۹۲۹-)
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه
#یورگن_هابرماس (Jürgen Habermas) متولد دوسلدورف آلمان که ویلیام اوت ویت او را مهم‌ترین نظریه‌پرداز اجتماعی نیمه دوم قرن بیستم نامیده است، به عنوان فیلسوف و روزنامه‌نگار بر مفهوم مدرنیته در اروپا تأمل کرده است.
نوشته‌های او در مورد مارکسیسم اروپایی شامل آثاری در زمینه مشارکت سیاسی، افکار عمومی، مشروعیت‌بخشی و ارتباطات می‌شود.
#نظریه‌‌های‌انتقادی #ماکس_هورکهایمر
🔸ماکس هورکهایمر ۱۸۸۵-۱۹۷۳ ‌‏
▫️بنیانگذار #مکتب‌فرانکفورت در دهه‌های ۳۰ تا ۶۰
▫️مضمون نظری: #دیالکتیک‌روشنگری
*Max Horkheimer
#زوم 🔸 نظریه انتقادی
#نظریه_انتقادی به نحوه توزیع قدرت در جامعه توجه دارد و اینکه چه عناصری در کنترل عده‌ای هستند.
نظریه انتقادی* در واقع از نظر رسانه‌ای مراقب این نکته است که #رسانه‌ها چه نمادها و چه انگاره‌هایی را برای سلطه عده‌ای و برای سرکوب عده‌ای دیگر به کار می‌گیرند.
ریشه اندیشه انتقادی #مکتب‌فرانکفورت و در راس آن #تئودور_آدورنو بود که معتقد بود صنایع فرهنگی (یا همان صنایع سرگرم کننده) ایجاد نیاز می‌کنند؛ بر کالاهای مادی تاکید می‌ورزند و به خاطر عده‌ای اندک اما ثروتمند به مصرف دامن می‌زنند.
*CRITICAL THEORY
#زوم🔸رسانه و باز تولید قدرت
قدرت و رسانه‌های جمعی به شدت به هم وابسته‌اند. ادبیات #ارتباطات سرشار از سوژه‌هایی در باب نسبت میان این دو است.
نظریه‌پردازان ارتباطی به خصوص آنهایی که به اصطلاح در طیف‌های مختلف چپ دسته‌بندی می‌شوند، هر کدام از ظن خود به جنبه‌ای از نسبت میان قدرت رسانه‌ها پرداخته‌اند.
در مورد این‌که #رسانه‌ها چگونه مردم را کنترل و اذهان عمومی را هدایت می‌کنند، برخی #دروازه‌بانی خبر را مورد تاکید قرار داده‌اند و کسانی حجم بالای اطلاعات و اخبار را که موجب مسخ‌شدگی مخاطب می‌شود برجسته ساخته‌اند.
گروهی از روابط نانوشته مدیریت خبر با اصحاب سیاست گفته‌اند. یکی رسانه را ابزار دستکاری می‌نامد و دیگری از توهم‌های فریبنده سخن می‌گوید. کسانی هم بر فرآیند تجاری شدن صنعت رسانه انگشت تاکید گذاشته، مالکیت و رقابت را در چارچوب قدرت رسانه‌ها در تاثیرگذاری بر افکار و امیال و باز‌تولید نظم حاکم مورد توجه قرار داده‌اند.
اگرچه حجم قابل توجهی از این نظریه‌ها مربوط به گرایشات چپ و به خصوص #مکتب‌فرانکفورت از نسل اول چون #آدورنو و #هورکهایمر تا نسل سوم مثل #اکسل_هونت است اما اهمیت این بحث به گونه‌ای است که تقریبا همه دیدگاه‌ها به آن پرداخته‌اند، مثل #چارلز_رایت_میلز که در نظریه #جامعه_توده‌ای‌ خود که نظریه‌ای مخاطب‌محور است، می‌کوشد تحولات روی داده در جامعه آمریکا را که به استیلای رسانه‌ها انجامید تشریح کند.
اما در این میان،‌ آیا می‌توان با باز‌خوانی بخشی از تفکر #فوکو در مورد طبیعت #قدرت از آرا و اندیشه‌های او در مطالعات رسانه‌ای، به خصوص در نظریه‌های مربوط به قدرت بهره برد؟
همان‌طور که می‌دانیم «قدرت» یکی از دغدغه‌های بنیادین فوکو بوده است و او در این باب و به خصوص نسبتش با دانش بسیار گفته است.
عقاید فوکو می‌تواند یکی از منابع بحث درباره سهم و وزن رسانه‌های جمعی در باز‌تولید قدرت حاکم و اعمال کنترل اجتماعی باشد. آرای او افقی در برابر محققان ارتباطی می‌گشاید تا فرضیات و تئوری‌هایشان را در مورد این‌که چگونه قدرت می‌تواند به واسطه رسانه‌های جمعی اعمال شود، دوباره و از منظری متفاوت ارزیابی کنند.
▫️همشهری آنلاین یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۵
#مطالعات‌فرهنگی #مخاطب #سینماویژن
🔸مطالعات فرهنگی: تاریخ، نهادها و مخاطبان
▫️نویسنده
: #الین_رپینگ
▫️مترجم: #یونس_شکرخواه
آنگونه که سندی فلیترمن ـ لوئیس می‌گویند، نظریه روانکاوانه #فیلم را به سادگی نمی‌توان در #تلویزیون به کار برد؛ زیرا تلویزیون از جهات گوناگون با #سینما متفاوت است. تلویزیون به شیوه کاملاً متفاوتی با بیننده ارتباط برقرار می‌کند. عملکرد و اهداف تلویزیون، شکل‌گیری تاریخی، ابعاد کوچک، #زیبایی‌شناسی تصاویر و جایگاه آن در خانه‌های مردم با سینما تفاوت اساسی دارد. سینما مکانی تاریک است که حال و هوای تئاتر را دارد و تماشاچیان به وسیله پرده‌ای بزرگ و در حالی که در این مکان محبوس شده‌اند، به تماشای فیلم می‌نشینند. این عوامل باعث شده است، کسانی که درباره تلویزیون مطالعه می‌کنند، رویکردهای کاملاً متفاوتی داشته باشند. تولید و فرایندهای درک و دریافت در بیشتر این نگرش‌ها در کانون توجهات قرار دارند. باید به این نکته توجه داشت که متون نیز با توجه به همین فرایندها شکل می‌گیرند، مخاطبان طراحی می‌شوند و طرف خطاب قرار می‌گیرند.
بیشتر آثار آکادمیک در این زمینه به طرز عمیقی تحت تأثیر سنت‌های نظریه‌پردازانه چپگرا قرار گرفته‌اند. محققان فمینیست مارکسیست تحت تأثیر آرای #مکتب‌فرانکفورت قرار دارند؛ مکتبی که صنعت رسانه‌ای را یک امپراتوری قدرتمند تک‌بعدی برای تولید #ایدئولوژی می‌داند و عقیده دارد این امپراتوری سرشار از تبعیضات طبقاتی، نژادی و جنسیتی است؛ چرا که سلطه اقتصادی مالکان رسانه‌ها این چنین اقتضا می‌کند. اینگونه آثار بر تأثیرات اقتصادی رسانه‌ها به عنوان صنعت و بر تحلیل متون ایدئولوژیکی برخاسته از روایت‌ها و انگاره‌های رسانه‌ای تأکید می‌ورزند. این آثار در ساده‌ترین صورت، #رسانه‌ها را کاملاً قدرتمند و #مخاطبان آنها را کالا و مصرف‌کننده قلمداد می‌کنند. در این آثار انتقادی، مخاطبان مصرف‌کنندگانی هستند که آگهی‌دهندگان، آنان را خریداری می‌کنند و به هیچ وجه نمی‌توانند در برابر بمباران پیام‌های ایدئولوژیک تلویزیون مقاومت کنند.
از آنجا که زنان، نخستین هدف تهیه‌کنندگان تلویزیونی و حامیان مالی آنها هستند، نقش جنسیت در متون رسانه‌ای با علاقه هرچه بیشتر از سوی فمینیست‌های مارکسیست مطالعه شده است. در سال‌های اخیر بسیاری از منتقدان رویکردهای پیچیده‌تر و منسجم‌تری را در قبال رسانه‌ها و مساله جنسیت اتخاذ کرده و در عین حال توجه خود را نسبت به اهمیت نیروهای اقتصادی در گسترش و عرضه #متن و مورد خطاب قرار دادن تماشاگران زن حفظ کرده‌اند.
برجسته‌ترین رویکرد نسبت به متون رسانه‌ای، در میان نظریه‌های فمینیستی چپگرا، مطالعات فرهنگی بوده است. در مطالعات فرهنگی، در همان حال که اقتصاد و فرایندهای تولید مورد توجه قرار می‌گیرند، طیف گسترده‌ای از نگرش‌های پیچیده‌تر نیز ارائه می‌شود.
مطالعات فرهنگی که در آثار نظریه‌پردازان #مکتب_بیرمنگام بریتانیا در اواخر دهه شصت و آغاز دهه هفتاد ریشه دارد، نه تنها بر نحوه تولید متن متمرکز می‌شود، بلکه شیوه‌هایی را که بیننده به کمک آنها، متن را درک می‌کند، در نظر می‌گیرد. این در حالی است که مورخان فرهنگی فمینیست به تاریخ جنسیت‌مدار نیز نقب زده و نگاه خود را متوجه پدیده‌های گوناگون کرده‌اند که از آن جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: تعامل نیروهای اجتماعی و تاریخی در ایجاد دگرگونی و تغییر، گسترش و کاربرد فناوری‌های رسانه‌ای در این تغییرات، شیوه‌های تأثیرپذیری زنان از این تغییرات و استفاده ابزاری تولیدکنندگان رسانه‌ای و آگهی‌دهندگان از زنان در چارچوب نیازهای سیاسی و اجتماعی این عده.
ELAYNE RAPPING
#تئودور_آدورنو #مطالعات‌فرهنگی #چهره
🔸تئودور آدورنو (۱۹۰۳-۱۹۶۹)
▫️نوشته #ویل_بروکر*
▫️ترجمه #یونس_شکرخواه:
تئودور ویزنگرند آدورنو متولد ۱۹۰۳ در فرانکفورت آلمان است که در سال ۱۹۶۹ درگذشت.
#آدورنو يکی از اعضای کليدی انستيتو مطالعات اجتماعی فرانکفورت بود. اين انستيتو که به نام #مکتب‌‌فرانکفورت شهرت يافت، در تاريخ پرتحول خود به معبد چهره‌های روشنفکری چون #والتر_بنيامين، #هربرت_مارکوزه، #ماکس_هورکهايمر و #يورگن_هابرماس (دستيار آدورنو) تبديل شد.
آدورنو در سال ۱۹۳۸ در زمانی که انستيتوی مزبور به نيويورک منتقل شده بود، به آن پيوست. او در سال ۱۹۴۷ معروف‌ترين اثر خود را با هورکهايمر به نام #ديالکتيک‌روشنگري منتشر ساخت. وی به دليل مخالفت با موسيقی عوامانه، تبليغات و سينما، به عنوان بخش‌هايي از #صنعت‌فرهنگ که از نظر او به سلطه، فريب و به انقياد کشاندن آگاهی مردم می‌انجاميد، در معرض انتقاد عده‌ای، حتي هم‌عصران خود نظير #والتر_بنيامين، قرار گرفت.
آرای آدورنو به سختی با مدل‌های جديد مربوط به #مخاطب و يا مقوله عاميانه (popular) جور در می‌آيد، با اين همه، اين آرا با توجه به گستره و بافتی که در آن می‌نوشت سازگار است. وی به دنبال گريز از آلمان و قرار گرفتن در شرايط کنترل فزاينده فرهنگ از سوی دولت آمريکا، عملاً در شرايط يکسان‌سازی فرهنگی و صنعتی به مراتب قوی‌تر از امروز، قرار گرفت.
#کتاب🔸دیالکتیک روشنگری
دیالکتیک روشنگری (Dialektik der Aufklärung) کتابی است نوشتهٔ #ماکس_هورکهایمر و #تئودور_آدورنو که در سال ۱۹۴۷ منتشر شد. این کتاب مهم‌ترین اثر #نظریه‌انتقادی است که به بررسی وضع روان‌اجتماعی‌ای می‌پردازد که #مکتب‌فرانکفورت آن را شکستِ روشنگری می‌داند.
موضوع اصلی کتاب توضیح این مطلب است که هدف اصلی #روشنگری آزاد کردن انسان از اختناق سیاسی و بدبختی اقتصادی و مادی بوده‌است؛ ولی روشنگری خود تبدیل به اسطوره‌ای شده‌است که همراه با بدبختی و فلاکت است. از منظر آدورنو و هورکهایمر پروژهٔ عقلانی روشنگری به تسلط #تکنولوژی بر جهان و اسیر و بنده شدن فرد در نظام‌های توتالیتر منجر شده‌است.
این اثر در سال ۱۳۸۳ توسط #مراد_فرهادپور و #امید_مهرگان به فارسی برگردانده شده و انتشارات گام نو آن را منتشر کرده است.
عرصه‌های‌ ارتباطی
#زوم #فرهنگ #مطالعات‌فرهنگی 🔸درباره مدار فرهنگ
#زوم #فرهنگ #مطالعات‌فرهنگی
🔸درباره مدار فرهنگ
يك #مدل در مطالعات فرهنگي وجود دارد كه به آن #مدارفرهنگ مي‌گويند. مدل مدار فرهنگ در مكتب مطالعات فرهنگی بیرمنگام در انگليس پا گرفته است که تقریبا می‌توان آنرا هم سنگ و هم وزن با #مکتب‌فرانکفورت دانست. کسانی که حوزه مطالعات فرهنگی را دنبال می‌کنند، می‌دانند بیشتر تمرکز مکتب فرانکفورت عليه صنایع فرهنگی غرب و نقش تخديري آن است. ولي مكتب بيرمنگام بر متن و بازخواني متون تكيه دارد. پشت مدل مدار فرهنگ چهره‌هاي برجسته فرهنگي صف كشيده‌اند: پاول دوگي، استوارت هال، ريموند ویلیامز، ريچارد هوگارت و .... این مدل براي بررسي چرخه فرهنگي محصولات واشخاص و غيره به كار برده شده است از نقش ايفون تا وضعيت سخنگوي سازمان ناتو در كوزوو.
این توضیح را در مورد مدل مدار فرهنگ بدهم که وقتی مثلا محصولی تولید می‌شود نقطه شروعش همان توليد است بعد وارد چرخه مصرف می‌شود‌. مرحله بعدي در مدل مدار فرهنگ بررسي اين نكته است كه چه قوانين و مقررات و رويه‌هاي و اسلوبي بر اين چرخه مصرف حاكم مي‌شود. مرحله بعدي در اين مدل اين است كه اين توليد و مصرف و قاعده‌مند‌شدگي چطور خود را بازنمايي مي‌كند تا منجر به خلق هويت براي خود شود. و در واقع چطور چرخه قبلي خودشان را در ضمن پرزنت كردن در قالب يك هویت پديدار مي‌سازند؟
به طور مثال موبايل‌هاي اپل را در نظر بگيريد. خب اين موبايل توليد شده است، حالا ببينيد چطور و توسط چه كساني مصرف مي‌شود و بعد ببينيد اين مصرف چطور قاعده‌مند شده است. يكي از قاعده‌مندي‌ها، معرفي محصول توسط خود استيو جابز رئيس اپل بود كه حالا پس از مرگ وي، تيم كوك مدير فعلي اپل اينكار را انجام مي‌دهد يا در نظر بگيريد نوع لباس بسيار ساده و غير رسمي استيو جابز را در هنگام معرفي محصولات اپل. در عين حال جنبه ديگري از اين قاعده‌مندي صف‌هاي طويلي است كه در فرداي معرفي محصول براي خريد تشكيل مي‌شود همه برای خرید صف می‌بندند و همیشه از اولین نفری که به محصول دست يافته فیلمبرداری می‌شود. یعنی مصرف آن تبدیل به یک نوع رویه و مقررات شده است. اصلا از خودتان پرسيده‌ايد چرا كسي كه محصول اپل را خريده نمی‌گويد من موبايل خريده‌ام بلكه می‌گويد من آيفون خريده‌ام. اين همان هويت است. هويت او در خريد موبايل نيست، در به دست گرفتن برند اپل است.