🔸آزادی مطبوعات؛ دشمنِ تمامِعیار فیکنیوزها
▫️به مناسبت روز جهانی آزادی مطبوعات
#پژمان_موسوی
سوم ماه می، روز جهانی #آزادی_مطبوعات است؛ درباره مطبوعاتِ آزاد و ضرورتهای آن، تاکنون بسیار گفته و نوشته شده اما این نوشتار تلاش دارد تا از زاویهای متفاوت به بحث مهم و تاثیرگذارِ «آزادی مطبوعات» بپردازد؛زاویهای ورای شعارها و دقیقا در پیِ پاسخ به این پرسش که آزادی مطبوعات چگونه میتواند در روزگارِ تعددِ رسانههای مجازی، عملکردِ #فیکنیوزها را خنثی و آنها را در پیشگاه #افکار_عمومی بیاعتبار کند. تاکنون با خود فکر کردهاید این همه کانال خبری در #تلگرام به چه کار میآید؟ چرا حجم اخبار دروغ، شایعه یا گمانهزنیهای غلط در فضای مجازی این همه زیاد است؟ اگر به این دو پرسش هم فکر نکرده نباشید حتما از به اشتراک گذاشتن و چرخیدنِ این همه دروغ و شایعه در فضای مجازی حیرت کردهاید. میدانید چیست؟ اینها نه نشانی از آزادی بیان که دقیقا محصولِ شرایطی هستند که مطبوعات و رسانهها نمیتوانند با آزادی کامل،به ایفای نقش حرفهای خود بپردازند.
#روزنامهنگاران برای کلمات حرمت قائل هستند،آنها شرفِ قلم را میشناسند و به اعتبارِ رسانهای که در آن قلم میزنند #تعهد دارند؛ برای روزنامهنگاران نه تنها «کلمه»، که «آزادی» هم حرمت دارد: شاید از همین رو هم هست که آنها تلاش میکنند هیچ گاه حرمت این هر دو را نشکنند و از «کلمه» و «آزادی» تنها در جهتِ خدمت به حقیقت بهره گیرند. روزنامهنگاران از روزی که قلم در دست میگیرند تا روزی که قلم را بر زمین میگذارند به یک سری اصولِ اساسی پایبندند؛ همین اصول اساسی هم هست که به آنها اجازه نمیدهد دروغ را به جای #حقیقت و شایعه را به جای #خبر منتشر کنند و به اعتبارِ حرفهشان خدشهای وارد کنند. همهی اینها اما یک پیش شرطِ اساسی و مهم دارد: آزادی مطبوعات. این آزادی مطبوعات و رعایتِ الزامهای آن است که به روزنامهنگاران و رسانههایشان اعتبار میدهد و آنها را برای مخاطبان «مرجع» میکند. این آزادی مطبوعات است که کژیها را نشان داده، از اشتباهات و انحرافها گزارش تهیه کرده و جامعه را با واقعیتها روبرو میکند. واقعیتهایی که تنها در صورتِ روبرو شدن میتوان از آن عبور کرد نه با انکارشان.
حال وضعیتی را فرض کنید که در آن روزنامهنگاران آزاد نباشند و رسانهها با محدودیتهای نوشته و نانوشته فراوانی روبرو باشند؛ آیا فکر میکنید در چنین وضعی عطشِ جامعه برای کشفِ حقیقت کمرنگ میشود؟ دقیقا برعکس و همین هم هست که به رواج انواعِ #شایعات، انتشارِ انواعِ دروغها و همهگیری این دروغها و شایعات دامن میزند و چه جایی بهتر از رسانههای بیتعهدِ مجازی برای ترویجِ این فضا. «فیکنیوزها» دقیقا حاصلِ فضایی هستند که در آن رسانههای حرفهای و متعهد نمیتوانند از الزاماتِ آزادی مطبوعات برخوردار باشند و مجبورند به دامِ سانسور یا خودسانسوری بغلتند. اینجاست که فیکنیوزها با تمام قوا وارد شده و سپهر اطلاعرسانیِ کشورها را از آنِ خود میکنند. #مخاطبانِ بیتقصیر هم طبیعی است رسانههایی که به نظرشان از آزادی در گفتن و نوشتن محرومند را رها کرده و سراغِ فضایی روند که حداقل در فرم، از آزادی رسانهای برخوردارند؛ و همین هم بهترین فرصت را در اختیار فیکنیوزها قرار میدهد که دوغ و دوشاب را با هم بیامیزند و ملغمهای از شایعه و خبر را با تحلیلهایِ مبتنی بر همان شایعات و دروغها، در اختیارِ مخاطبان قرار دهند.
آزادی مطبوعات برای روزنامهنگارانِ حرفهای یعنی تعهد به #قلم، یعنی تعهد به مخاطب. روزنامهنگاران میدانند که حیاتِ یک رسانه به مخاطبی است که هر روز دست در جیب میکند و روزنامهی مورد علاقهاش را میخرد یا اشتراکش را در رسانهی محبوبِ مجازیاش تمدید میکند و از همین رو هم هست که تمامِ تلاشش را میکند تا همچنان برای مخاطبش معتبر و مرجع باقی بماند؛ او به خوبی میداند که پیش شرطِ اصلی اعتماد مخاطب هم تنها با رعایت یک اصل است که حفظ میشود: آزادی مطبوعات و تعهدی که آن آزادی به مخاطب میآورد. برای رسانهی بیتعهد مجازی اما آزادی مطبوعات یک دشمنِ تمام عیار است چرا که حیاتِ فیکنیوزها نه در تکثر که در محدودیت رسانهای است، نه در آزادی که در ممنوعیتِ رسانهای است. آنها به خوبی میدانند که اگر آزادی مطبوعات باشد و اگر روزنامهنگاران آزاد باشند، کسی دیگر سراغی از آنها نمیگیرد و تنها در محدودیت است که آنها مورد توجه قرار میگیرند و میتوانند به فضاسازی رسانهای مشغول شوند.از همین رو هم هست که هر چه رسانهها در جامعهای آزادتر باشند، کمتر میتوان در آن جامعه سراغی از دروغ و شایعه گرفت و برعکس هر چه رسانهها و روزنامهنگاران در جامعهای از آزادی رسانهای کمتری برخوردار باشند، آشفتگی رسانهای در آن کشور موج میزند.
▫️روزنامه شرق ۱۳ اردیبهشت ۹۹
@younesshokrkhah
▫️به مناسبت روز جهانی آزادی مطبوعات
#پژمان_موسوی
سوم ماه می، روز جهانی #آزادی_مطبوعات است؛ درباره مطبوعاتِ آزاد و ضرورتهای آن، تاکنون بسیار گفته و نوشته شده اما این نوشتار تلاش دارد تا از زاویهای متفاوت به بحث مهم و تاثیرگذارِ «آزادی مطبوعات» بپردازد؛زاویهای ورای شعارها و دقیقا در پیِ پاسخ به این پرسش که آزادی مطبوعات چگونه میتواند در روزگارِ تعددِ رسانههای مجازی، عملکردِ #فیکنیوزها را خنثی و آنها را در پیشگاه #افکار_عمومی بیاعتبار کند. تاکنون با خود فکر کردهاید این همه کانال خبری در #تلگرام به چه کار میآید؟ چرا حجم اخبار دروغ، شایعه یا گمانهزنیهای غلط در فضای مجازی این همه زیاد است؟ اگر به این دو پرسش هم فکر نکرده نباشید حتما از به اشتراک گذاشتن و چرخیدنِ این همه دروغ و شایعه در فضای مجازی حیرت کردهاید. میدانید چیست؟ اینها نه نشانی از آزادی بیان که دقیقا محصولِ شرایطی هستند که مطبوعات و رسانهها نمیتوانند با آزادی کامل،به ایفای نقش حرفهای خود بپردازند.
#روزنامهنگاران برای کلمات حرمت قائل هستند،آنها شرفِ قلم را میشناسند و به اعتبارِ رسانهای که در آن قلم میزنند #تعهد دارند؛ برای روزنامهنگاران نه تنها «کلمه»، که «آزادی» هم حرمت دارد: شاید از همین رو هم هست که آنها تلاش میکنند هیچ گاه حرمت این هر دو را نشکنند و از «کلمه» و «آزادی» تنها در جهتِ خدمت به حقیقت بهره گیرند. روزنامهنگاران از روزی که قلم در دست میگیرند تا روزی که قلم را بر زمین میگذارند به یک سری اصولِ اساسی پایبندند؛ همین اصول اساسی هم هست که به آنها اجازه نمیدهد دروغ را به جای #حقیقت و شایعه را به جای #خبر منتشر کنند و به اعتبارِ حرفهشان خدشهای وارد کنند. همهی اینها اما یک پیش شرطِ اساسی و مهم دارد: آزادی مطبوعات. این آزادی مطبوعات و رعایتِ الزامهای آن است که به روزنامهنگاران و رسانههایشان اعتبار میدهد و آنها را برای مخاطبان «مرجع» میکند. این آزادی مطبوعات است که کژیها را نشان داده، از اشتباهات و انحرافها گزارش تهیه کرده و جامعه را با واقعیتها روبرو میکند. واقعیتهایی که تنها در صورتِ روبرو شدن میتوان از آن عبور کرد نه با انکارشان.
حال وضعیتی را فرض کنید که در آن روزنامهنگاران آزاد نباشند و رسانهها با محدودیتهای نوشته و نانوشته فراوانی روبرو باشند؛ آیا فکر میکنید در چنین وضعی عطشِ جامعه برای کشفِ حقیقت کمرنگ میشود؟ دقیقا برعکس و همین هم هست که به رواج انواعِ #شایعات، انتشارِ انواعِ دروغها و همهگیری این دروغها و شایعات دامن میزند و چه جایی بهتر از رسانههای بیتعهدِ مجازی برای ترویجِ این فضا. «فیکنیوزها» دقیقا حاصلِ فضایی هستند که در آن رسانههای حرفهای و متعهد نمیتوانند از الزاماتِ آزادی مطبوعات برخوردار باشند و مجبورند به دامِ سانسور یا خودسانسوری بغلتند. اینجاست که فیکنیوزها با تمام قوا وارد شده و سپهر اطلاعرسانیِ کشورها را از آنِ خود میکنند. #مخاطبانِ بیتقصیر هم طبیعی است رسانههایی که به نظرشان از آزادی در گفتن و نوشتن محرومند را رها کرده و سراغِ فضایی روند که حداقل در فرم، از آزادی رسانهای برخوردارند؛ و همین هم بهترین فرصت را در اختیار فیکنیوزها قرار میدهد که دوغ و دوشاب را با هم بیامیزند و ملغمهای از شایعه و خبر را با تحلیلهایِ مبتنی بر همان شایعات و دروغها، در اختیارِ مخاطبان قرار دهند.
آزادی مطبوعات برای روزنامهنگارانِ حرفهای یعنی تعهد به #قلم، یعنی تعهد به مخاطب. روزنامهنگاران میدانند که حیاتِ یک رسانه به مخاطبی است که هر روز دست در جیب میکند و روزنامهی مورد علاقهاش را میخرد یا اشتراکش را در رسانهی محبوبِ مجازیاش تمدید میکند و از همین رو هم هست که تمامِ تلاشش را میکند تا همچنان برای مخاطبش معتبر و مرجع باقی بماند؛ او به خوبی میداند که پیش شرطِ اصلی اعتماد مخاطب هم تنها با رعایت یک اصل است که حفظ میشود: آزادی مطبوعات و تعهدی که آن آزادی به مخاطب میآورد. برای رسانهی بیتعهد مجازی اما آزادی مطبوعات یک دشمنِ تمام عیار است چرا که حیاتِ فیکنیوزها نه در تکثر که در محدودیت رسانهای است، نه در آزادی که در ممنوعیتِ رسانهای است. آنها به خوبی میدانند که اگر آزادی مطبوعات باشد و اگر روزنامهنگاران آزاد باشند، کسی دیگر سراغی از آنها نمیگیرد و تنها در محدودیت است که آنها مورد توجه قرار میگیرند و میتوانند به فضاسازی رسانهای مشغول شوند.از همین رو هم هست که هر چه رسانهها در جامعهای آزادتر باشند، کمتر میتوان در آن جامعه سراغی از دروغ و شایعه گرفت و برعکس هر چه رسانهها و روزنامهنگاران در جامعهای از آزادی رسانهای کمتری برخوردار باشند، آشفتگی رسانهای در آن کشور موج میزند.
▫️روزنامه شرق ۱۳ اردیبهشت ۹۹
@younesshokrkhah
🔸در خدمت و خیانت رسانه
#قادر_باستانی
▫️پژوهشگر #رسانه و #ارتباطات
۷۵ سال پیش در بهار سال ۱۹۴۵ میلادی، ارتش سرخ، شهر برلین را به تصرف درآورد و نقطه پایانی بر فاجعه بشری #آلمان_نازی گذاشت. یکی از شخصیتهای جالب و شایان مطالعه دولت رایش سوم، #جوزف_گوبلز، وزیر تبلیغات #هیتلر است. او تا پایان به هیتلر وفادار ماند و بعد از دیدن غرش تانکهای روسی در خیابانهای برلین و اطمینان از شکست نازی، در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۲۰ خودکشی کرد.
گوبلز، از نزدیکترین یاران پیشوا بود. هیتلر، پیشوای خونخوار نازی، پیش از خودکشی، او را بهعنوان صدراعظم بعد از خود معرفی کرده بود. در آن دوره، همه رسانههای #آلمان و مؤسسات هنری و فیلمسازی، تحت دستور گوبلز کار میکردند. خودش مدیر یک مجله هفتگی بود و همواره درباره «پیروزی نهایی» در آینده نزدیک مینوشت و از اختراع سلاحهای معجزهآمیز خیالی خبر میداد.
همیشه برایم جالب بود بدانم که در برآمدن و خسارات افراد جنایتکاری مانند هیتلر، رسانههای همراهش چقدر تأثیرگذار بودهاند؛ آیا آنها با تکرار و نشر توهمات جعلی، او را جنایتکار کردند یا صرفا خودشان همچون ابزاری از سوی هيتلر مورد سوءاستفاده قرار گرفتند؟ آیا او بدون همکاری رسانهها و تهییج #افکار_عمومی هم میتوانست موفق شود؟ اگر رسانهها به اصول حرفهای خود پشت نکرده و به مخاطبانشان خیانت نمیکردند، آیا هیتلر توان دستیازیدن به بزرگترین فاجعه بشری از ابتدای تاریخ تاکنون را پیدا میکرد؟
در جنگ جهانی دوم، بیش از ۶۰ میلیون انسان کشته شد. تعداد معلولان، مجروحان و بیخانمانشدگان هم بیشمار بود. دستگاه تبلیغاتی گوبلز با بهرهگيري از #راديو، #روزنامه و #سينما، گسترده و كارآمد بود. کسانی که محتوای خسارتبار این #رسانهها را تهیه میکردند، آیا نادانسته در این جنایت عظیم همراه میشدند یا میدانستند و مجبور به این کار بودند؟ اصول حرفهای #روزنامهنگاری خاطرنشان میکند فردی که در یک رسانه تولید #محتوا میکند، باید بکوشد با روایت تا حد ممکن #دقیق، #منصفانه، #متوازن و #بیطرفانه واقعیت، کمکحال جامعه برای نزدیکشدن به #حقیقت باشد. برخی فکر میکنند روزنامهنویس مردهشور است؛ کس دیگری سیاستگذاری میکند و او شریک جنایات نیست. اما این چقدر قرین واقعیت است؟
کسانی که اخبار و تفاسیر رادیو برلین و سایر رسانهها را تنظیم و آماده میکردند، جنگاور که نبودند، نویسنده و روزنامهنگار بودند. آیا آنها دانسته به اصول حرفهای خود خیانت میکردند و خونخواری مانند هیتلر را در تعبیرشدن توهمات مالیخولیاییاش، به قیمت خرابشدن شهرها و روستاها و بدبختشدن خانوادهها و ریختهشدن خون میلیونها انسان بیگناه، یاری میرساندند؟ آیا آنها در کام ایدئولوژی نژادپرستانه #نازیسم گرفتار آمده بودند و فکر میکردند کار درست را انجام میدهند؟ هیتلر و خودکامههای دیگر، بدون بُرد رسانهای، تا کجا میتوانستند جنایت کنند؟
من فکر میکنم همافزایی مستبدان با نویسندگان و هنرمندان خودفروخته بود که حجم جنایات بشری را افزون میکرد. اهل رسانه، رگ خواب افکار عمومی را بلدند؛ پس با خیانت به حرفه خود، بر توهمات هيتلر میدمیدند و به آن ابعاد فاجعهبار میبخشیدند. اگر نویسندگان و هنرمندان فشار را تحمل میکردند و تسلیم ایدئولوژی ضدبشری نمیشدند، هيتلر نمیتوانست صرفا با تکیه بر ماشین جنگی خود، چنان فجایعی ضدانسانی خلق کند. این رسانهها بودند که جوانان و نوباوگان تشنه جنگ را تحریک و تهییج کرده و روانه میدان نبرد میکردند.
تاکنون درباره میزان خسارات رسانههای خیانتپیشه، پژوهشی انجام نشده است؛ بااینحال، بررسی اجمالی وقایع مختلف، گویای بزرگی آن است. در انقلاب روسیه، همین رسانههای همراه و همیار استالین، شریک جنایتهای تاریخی او بودند؛ چه جانهای عزیزی که با تیترها و نوشتههای روزنامه پراودا، طعمه جوخههای اعدام شدند و چه خانوادههایی که با اشاره این رسانهها و به دست سرویس مخفی دیکتاتور کرملین، از هم پاشیدند و سرگذشت تراژیکشان، قصه پُرغصه فیلمهای سینمایی شد. خبرگزاری تاس و روزنامه پراودا و رادیو مسکو، هر روز کلمات و جملات نفرتباری را پخش میکردند و جان مردم بدبخت را به لرزه درمیآوردند. اما بزرگترین خیانت رسانههای دوران استالین، این بود که انقلابی مانند انقلاب اکتبر روسیه را به ابتذال کشیدند. انقلاب سوسیالیستی باعث شده بود نور امید در میان بدبختبیچارههای جهان روشن شود. رسانههای اتحاد شوروی، با حمایت همهجانبه از جنایات توجیهنشدنی استالین، انقلاب امیدبخش اکتبر را بدنام و بدعاقبت کردند. کارگران ستمکشیدهای که در غرب وحشی، اسیر استثمار سرمایهداران بودند و دهقانان رنجدیدهای که زیر شلاق خونبار اربابان ستمگر، اسیر بودند، انقلاب روسیه را ملجأ و پناه خود میدانستند.
#قادر_باستانی
▫️پژوهشگر #رسانه و #ارتباطات
۷۵ سال پیش در بهار سال ۱۹۴۵ میلادی، ارتش سرخ، شهر برلین را به تصرف درآورد و نقطه پایانی بر فاجعه بشری #آلمان_نازی گذاشت. یکی از شخصیتهای جالب و شایان مطالعه دولت رایش سوم، #جوزف_گوبلز، وزیر تبلیغات #هیتلر است. او تا پایان به هیتلر وفادار ماند و بعد از دیدن غرش تانکهای روسی در خیابانهای برلین و اطمینان از شکست نازی، در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۲۰ خودکشی کرد.
گوبلز، از نزدیکترین یاران پیشوا بود. هیتلر، پیشوای خونخوار نازی، پیش از خودکشی، او را بهعنوان صدراعظم بعد از خود معرفی کرده بود. در آن دوره، همه رسانههای #آلمان و مؤسسات هنری و فیلمسازی، تحت دستور گوبلز کار میکردند. خودش مدیر یک مجله هفتگی بود و همواره درباره «پیروزی نهایی» در آینده نزدیک مینوشت و از اختراع سلاحهای معجزهآمیز خیالی خبر میداد.
همیشه برایم جالب بود بدانم که در برآمدن و خسارات افراد جنایتکاری مانند هیتلر، رسانههای همراهش چقدر تأثیرگذار بودهاند؛ آیا آنها با تکرار و نشر توهمات جعلی، او را جنایتکار کردند یا صرفا خودشان همچون ابزاری از سوی هيتلر مورد سوءاستفاده قرار گرفتند؟ آیا او بدون همکاری رسانهها و تهییج #افکار_عمومی هم میتوانست موفق شود؟ اگر رسانهها به اصول حرفهای خود پشت نکرده و به مخاطبانشان خیانت نمیکردند، آیا هیتلر توان دستیازیدن به بزرگترین فاجعه بشری از ابتدای تاریخ تاکنون را پیدا میکرد؟
در جنگ جهانی دوم، بیش از ۶۰ میلیون انسان کشته شد. تعداد معلولان، مجروحان و بیخانمانشدگان هم بیشمار بود. دستگاه تبلیغاتی گوبلز با بهرهگيري از #راديو، #روزنامه و #سينما، گسترده و كارآمد بود. کسانی که محتوای خسارتبار این #رسانهها را تهیه میکردند، آیا نادانسته در این جنایت عظیم همراه میشدند یا میدانستند و مجبور به این کار بودند؟ اصول حرفهای #روزنامهنگاری خاطرنشان میکند فردی که در یک رسانه تولید #محتوا میکند، باید بکوشد با روایت تا حد ممکن #دقیق، #منصفانه، #متوازن و #بیطرفانه واقعیت، کمکحال جامعه برای نزدیکشدن به #حقیقت باشد. برخی فکر میکنند روزنامهنویس مردهشور است؛ کس دیگری سیاستگذاری میکند و او شریک جنایات نیست. اما این چقدر قرین واقعیت است؟
کسانی که اخبار و تفاسیر رادیو برلین و سایر رسانهها را تنظیم و آماده میکردند، جنگاور که نبودند، نویسنده و روزنامهنگار بودند. آیا آنها دانسته به اصول حرفهای خود خیانت میکردند و خونخواری مانند هیتلر را در تعبیرشدن توهمات مالیخولیاییاش، به قیمت خرابشدن شهرها و روستاها و بدبختشدن خانوادهها و ریختهشدن خون میلیونها انسان بیگناه، یاری میرساندند؟ آیا آنها در کام ایدئولوژی نژادپرستانه #نازیسم گرفتار آمده بودند و فکر میکردند کار درست را انجام میدهند؟ هیتلر و خودکامههای دیگر، بدون بُرد رسانهای، تا کجا میتوانستند جنایت کنند؟
من فکر میکنم همافزایی مستبدان با نویسندگان و هنرمندان خودفروخته بود که حجم جنایات بشری را افزون میکرد. اهل رسانه، رگ خواب افکار عمومی را بلدند؛ پس با خیانت به حرفه خود، بر توهمات هيتلر میدمیدند و به آن ابعاد فاجعهبار میبخشیدند. اگر نویسندگان و هنرمندان فشار را تحمل میکردند و تسلیم ایدئولوژی ضدبشری نمیشدند، هيتلر نمیتوانست صرفا با تکیه بر ماشین جنگی خود، چنان فجایعی ضدانسانی خلق کند. این رسانهها بودند که جوانان و نوباوگان تشنه جنگ را تحریک و تهییج کرده و روانه میدان نبرد میکردند.
تاکنون درباره میزان خسارات رسانههای خیانتپیشه، پژوهشی انجام نشده است؛ بااینحال، بررسی اجمالی وقایع مختلف، گویای بزرگی آن است. در انقلاب روسیه، همین رسانههای همراه و همیار استالین، شریک جنایتهای تاریخی او بودند؛ چه جانهای عزیزی که با تیترها و نوشتههای روزنامه پراودا، طعمه جوخههای اعدام شدند و چه خانوادههایی که با اشاره این رسانهها و به دست سرویس مخفی دیکتاتور کرملین، از هم پاشیدند و سرگذشت تراژیکشان، قصه پُرغصه فیلمهای سینمایی شد. خبرگزاری تاس و روزنامه پراودا و رادیو مسکو، هر روز کلمات و جملات نفرتباری را پخش میکردند و جان مردم بدبخت را به لرزه درمیآوردند. اما بزرگترین خیانت رسانههای دوران استالین، این بود که انقلابی مانند انقلاب اکتبر روسیه را به ابتذال کشیدند. انقلاب سوسیالیستی باعث شده بود نور امید در میان بدبختبیچارههای جهان روشن شود. رسانههای اتحاد شوروی، با حمایت همهجانبه از جنایات توجیهنشدنی استالین، انقلاب امیدبخش اکتبر را بدنام و بدعاقبت کردند. کارگران ستمکشیدهای که در غرب وحشی، اسیر استثمار سرمایهداران بودند و دهقانان رنجدیدهای که زیر شلاق خونبار اربابان ستمگر، اسیر بودند، انقلاب روسیه را ملجأ و پناه خود میدانستند.
🔸درسهای کمپین نجات رسانههای چاپی برای ایران
▫️#پژمان_موسوی
▫️روزنامه شرق ۵ مهر ۹۹
بالاخره آن روزِ موعود رسید و جهان، خطرِ نابودیِ قریبالوقوعِ #رسانههای_چاپی را حس کرد؛ خطری که نه تنها در صورتِ عدم رسیدگی فوری، حیاتِ رسانههای چاپی را تهدید میکند، که میتواند به نابودیِ صدها هزار شغل و رواجِ فضای هرج و مرج در سپهرِ رسانهای جهان هم منتهی شود. آن روزِ موعود، هفته پیش از راه رسید، آن زمان که دهها انجمن و اتحادیه معتبر جهانی، خطرِ نابودیِ رسانههای مکتوب را به صراحت و دقت با #افکار_عمومی جهان در میان گذاشتند. اما ریشههای همگرایی جهانی برای تشکیلِ کمپینِ #نجات_رسانههای_چاپی چیست؟ آیا همه چیز به #کرونا و تاخت و تازِ پر قدرتِ آن در جهان بر میگردد؟ آیا اگر کرونا نبود،این کمپین تشکیل نمیشد؟واقعیت این است که کرونا،تمامِ این ماجرا نیست و مسئله اصلی،رواجِ گسترده رسانههای آنلاین و دیجیتال و جولانِ شبکههای اجتماعی در فضای رسانهای جهان است و کرونا،تنها حکمِ تیرِ خلاص را در این قضیه داشت.
حالا دیگر چند سالی میشود که شبکههای اجتماعی و رسانههای آنلاین،به عنوان پلتفرمهایی جایگزین و البته ارزان،کم و بیش جای رسانههای چاپی را گرفتهاند و در کنار مزایایی که دارند،آسیبهای فراوانی به سپهر رسانهای جهان تحمیل کردهاند.مهمتر از این،رسانههای جدید مستقیم یا غیر مستقیم در پیِ القای این حسِ مشترک به مخاطبان هستند که دیگر دوره رسانههای مکتوب گذشته و هر چه نامش آینده است،در اختیار ماست و رسانههای چاپی سهمی از این «آینده» در اختیار ندارند.شاید همین تمامیتخواهی است که یک دو قطبیِ کاذب را در سپهر رسانهای جهان حاکم کرده و روزنامهنگاران و فعالان حوزه رسانه را در دو سرِ طیف قرار داده است که اگر جز این بود،هم مدافعان رسانههای مکتوب و هم فعالان رسانههای آنلاین،هر کدام کار خود میکردند و راهِ خود میرفتند و کسی به دنبالِ حذفِ آن دیگری نبود.کرونا هم که همهگیر شد،مخالفان رسانههای چاپی مثل کسانی که یارِ کمکی یافتهاند،با تمامِ توان از فرصتِ این یارِ کمکی بهره بردند و جهانِ آینده را یکسره در کنترل شبکههای اجتماعی و رسانههای آنلاین تصویر کردند.همین هم شد که کمپین «نجات رسانههای چاپی» از سوی اتحادیههای جهانی به نمایندگی از 21 میلیون کارگر و همزمان با اوجگیری بحران کرونا،در سطحی وسیع در تمامی کشورهای جهان منتشر شد.فعالانِ این کمپین،با بیان اینکه رسانههای چاپی به عنوان تجربهای سترگ از گذشتهای پر افتخار،کالایی عمومی است،از دولتها خواستهاند که بسته حمایت از رسانههای چاپی ارائه کنند. UNIو IFJ،به عنوان دو تشکلِ بزرگِ بانیِ این کمپین،با برشمردنِ فجایعِ حاصل از تداوم وضع کنونی،به کاهش درآمد تبلیغاتِ رسانههای چاپی به عنوان یکی از مضراتِ دوران جدید اشاره کردهاند و اعلام کردند تنها در سال جدید، آگهیهای رسانههای چاپی ٢٠ درصد کاهش داشته است و این، در کنار خطر تعطیلی نشریاتِ چاپی، مجموعا صدها هزار شغل را در آستانه نابودی قرار داده است. مالیات گرفتن از شرکتهای بزرگ فناوری مثل #آمازون، #فیسبوک و #گوگل با استدلال ضرورتِ تقسیم درآمد، از دیگر درخواستهای این کمپین جهانی برای حفاظت از رسانههای چاپی است. این درخواستِ آخر، گویی درد مشترکِ تمامی روزنامهنگاران و رسانههای چاپی آنهاست، دردی که از محصولی آماده پرده بر میدارد که #شبکههای_اجتماعی و #رسانههای_آنلاین، به آسانی و مثل آب خوردن، از آنها کپی میکنند، بیآنکه حقوقی از این کپی، به رسانههای چاپی برسد.آنها کلیک میخورند، دیده میشوند، آگهی میگیرند و به تداوم حیاتِ رسانهای میپردازند و رسانههای تولیدکننده این محتوا که از قضا چاپی و مکتوب هم هستند، باید نظارهگرِ نابودی خود باشند.
این کمپین یک پیامِ مستتر هم برای #روزنامهنگاران و فعالان رسانهای ایران داشت؛ اینکه همیشه هم درخواست کمک از دولتها چیزِ بدی نیست و گاه لازم است کمپینهای مستقل و مدنی، از دولتها به عنوان سیاستگزارانِ کلان، درخواست حمایت کنند و مسیر را از رهگذرِ این درخواست، برای جامعه مدنی هموارتر نمایند. به نظر میرسد ما روزنامهنگارانِ ایرانیِ دلبسته به رسانههای چاپی باید مثل «آنتونی بلانگر»، دبیر کل فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران، خطاب به دولتمان بگوییم: نمیتوانید فقط از بالکنهای خود ناظرِ غرق شدن این کشتی باشید، به یاریِ رسانههای مکتوب و چاپی بشتابید...
▫️#پژمان_موسوی
▫️روزنامه شرق ۵ مهر ۹۹
بالاخره آن روزِ موعود رسید و جهان، خطرِ نابودیِ قریبالوقوعِ #رسانههای_چاپی را حس کرد؛ خطری که نه تنها در صورتِ عدم رسیدگی فوری، حیاتِ رسانههای چاپی را تهدید میکند، که میتواند به نابودیِ صدها هزار شغل و رواجِ فضای هرج و مرج در سپهرِ رسانهای جهان هم منتهی شود. آن روزِ موعود، هفته پیش از راه رسید، آن زمان که دهها انجمن و اتحادیه معتبر جهانی، خطرِ نابودیِ رسانههای مکتوب را به صراحت و دقت با #افکار_عمومی جهان در میان گذاشتند. اما ریشههای همگرایی جهانی برای تشکیلِ کمپینِ #نجات_رسانههای_چاپی چیست؟ آیا همه چیز به #کرونا و تاخت و تازِ پر قدرتِ آن در جهان بر میگردد؟ آیا اگر کرونا نبود،این کمپین تشکیل نمیشد؟واقعیت این است که کرونا،تمامِ این ماجرا نیست و مسئله اصلی،رواجِ گسترده رسانههای آنلاین و دیجیتال و جولانِ شبکههای اجتماعی در فضای رسانهای جهان است و کرونا،تنها حکمِ تیرِ خلاص را در این قضیه داشت.
حالا دیگر چند سالی میشود که شبکههای اجتماعی و رسانههای آنلاین،به عنوان پلتفرمهایی جایگزین و البته ارزان،کم و بیش جای رسانههای چاپی را گرفتهاند و در کنار مزایایی که دارند،آسیبهای فراوانی به سپهر رسانهای جهان تحمیل کردهاند.مهمتر از این،رسانههای جدید مستقیم یا غیر مستقیم در پیِ القای این حسِ مشترک به مخاطبان هستند که دیگر دوره رسانههای مکتوب گذشته و هر چه نامش آینده است،در اختیار ماست و رسانههای چاپی سهمی از این «آینده» در اختیار ندارند.شاید همین تمامیتخواهی است که یک دو قطبیِ کاذب را در سپهر رسانهای جهان حاکم کرده و روزنامهنگاران و فعالان حوزه رسانه را در دو سرِ طیف قرار داده است که اگر جز این بود،هم مدافعان رسانههای مکتوب و هم فعالان رسانههای آنلاین،هر کدام کار خود میکردند و راهِ خود میرفتند و کسی به دنبالِ حذفِ آن دیگری نبود.کرونا هم که همهگیر شد،مخالفان رسانههای چاپی مثل کسانی که یارِ کمکی یافتهاند،با تمامِ توان از فرصتِ این یارِ کمکی بهره بردند و جهانِ آینده را یکسره در کنترل شبکههای اجتماعی و رسانههای آنلاین تصویر کردند.همین هم شد که کمپین «نجات رسانههای چاپی» از سوی اتحادیههای جهانی به نمایندگی از 21 میلیون کارگر و همزمان با اوجگیری بحران کرونا،در سطحی وسیع در تمامی کشورهای جهان منتشر شد.فعالانِ این کمپین،با بیان اینکه رسانههای چاپی به عنوان تجربهای سترگ از گذشتهای پر افتخار،کالایی عمومی است،از دولتها خواستهاند که بسته حمایت از رسانههای چاپی ارائه کنند. UNIو IFJ،به عنوان دو تشکلِ بزرگِ بانیِ این کمپین،با برشمردنِ فجایعِ حاصل از تداوم وضع کنونی،به کاهش درآمد تبلیغاتِ رسانههای چاپی به عنوان یکی از مضراتِ دوران جدید اشاره کردهاند و اعلام کردند تنها در سال جدید، آگهیهای رسانههای چاپی ٢٠ درصد کاهش داشته است و این، در کنار خطر تعطیلی نشریاتِ چاپی، مجموعا صدها هزار شغل را در آستانه نابودی قرار داده است. مالیات گرفتن از شرکتهای بزرگ فناوری مثل #آمازون، #فیسبوک و #گوگل با استدلال ضرورتِ تقسیم درآمد، از دیگر درخواستهای این کمپین جهانی برای حفاظت از رسانههای چاپی است. این درخواستِ آخر، گویی درد مشترکِ تمامی روزنامهنگاران و رسانههای چاپی آنهاست، دردی که از محصولی آماده پرده بر میدارد که #شبکههای_اجتماعی و #رسانههای_آنلاین، به آسانی و مثل آب خوردن، از آنها کپی میکنند، بیآنکه حقوقی از این کپی، به رسانههای چاپی برسد.آنها کلیک میخورند، دیده میشوند، آگهی میگیرند و به تداوم حیاتِ رسانهای میپردازند و رسانههای تولیدکننده این محتوا که از قضا چاپی و مکتوب هم هستند، باید نظارهگرِ نابودی خود باشند.
این کمپین یک پیامِ مستتر هم برای #روزنامهنگاران و فعالان رسانهای ایران داشت؛ اینکه همیشه هم درخواست کمک از دولتها چیزِ بدی نیست و گاه لازم است کمپینهای مستقل و مدنی، از دولتها به عنوان سیاستگزارانِ کلان، درخواست حمایت کنند و مسیر را از رهگذرِ این درخواست، برای جامعه مدنی هموارتر نمایند. به نظر میرسد ما روزنامهنگارانِ ایرانیِ دلبسته به رسانههای چاپی باید مثل «آنتونی بلانگر»، دبیر کل فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران، خطاب به دولتمان بگوییم: نمیتوانید فقط از بالکنهای خود ناظرِ غرق شدن این کشتی باشید، به یاریِ رسانههای مکتوب و چاپی بشتابید...
#روزنامهنگاری #ارتباطات
🔸گروههای مجازی خانوادگی؛ آسیبِ بزرگِ سپهر رسانهای ایران
▫️#پژمان_موسوی | روزنامه شرق
#شایعه، پاشنه آشیلِ اصلی سپهرِ رسانهای ایران است؛ این، نه یک ادعا یا فرضیه، که واقعیتِ این روزهای حوزه #خبر و #رسانه است. درباره ریشهها و چراییِ رواج شایعه و عوامل تقویت کنندهی آن، تا کنون بسیار گفته و نوشته شده اما نکتهای که به نظر، حلقهی مفقوده ترویج گسترده شایعه در ایران است و اتفاقا بسیار هم محدود به آن پرداخته شده، گروههای تلگرامی و واتساپی خانوادگی و دوستانه است.
با رواج گسترده #شبکههایاجتماعی و #فضای_مجازی در ایران، که به دنبال افزایش پرشمارِ گوشیهای تلفن هوشمند و تقویتِ سرعت و کیفیت اینترنت «خانگی» و «همراه» از یکسو و محدودیتِ فعالیتِ رسانههای رسمی از سوی دیگر پدید آمد، در کنار گروهها و کانالهای خبری حرفهای و نیمهحرفهای، صدها هزار گروه دوستانه و خانوادگی هم در دو محیط #واتساپ و #تلگرام به عنوان دو #رسانه و پیامرسان پر مخاطبِ ایرانی فعال شدند. کارکردِ این گروهها در ابتدا به رد و بدل کردن عکسها، فیلمها و پیامهای دوستانه و خانوادگی محدود بود اما پس از مدتی نسبتا کوتاه، کارکرد اصلی و پنهان این گروهها، یکسره به رواج شایعه، دروغ و اخبارِ غیر واقعی تغییر مسیر داد و فضای رسمی و حرفهای رسانهای در ایران را به تمامی تحت تاثیرِ تبعات منفی و مخرب خود قرار داد. نگاهی دقیق، جزیی و موشکافانه به کارکردِ گروههای دوستانه و خانوادگی در کنارِ یک مشاهدهی میدانی ساده، مویدِ این موضوع است که گروههای دوستانه و خانوادگی، بهترین بستر برای رواج دروغ و شایعه است، هر چه هم دروغ و شایعه بزرگتر، انتشار و باورپذیریاش بیشتر و گستردهتر. فرقی هم نمیکند موضوع دروغ و شایعه چه باشد، از کشف راههای درمان و کشف قریبالوقوعِ واکسن کرونا تا جدیترین مسائل ژئولوپولتیکِ خاورمیانه، همه و همه موضوعهایی است که در بستر این گروهها داغ میشود و خیلی سریع از طریقِ یک شبکه مویرگی،به صورت گسترده منتشر میشود. آنقدر هم این شایعات متنوع و زیاد است که اساسا پرداختن و نوشتن درباره آنها کاری عبث و غیر ممکن شده است چرا که تا میروی درباره یک موضوع روشنگری کنی، موضوع جدیدی مطرح میشود و طومار مسئله قدیم را در هم میپیچد و ما میمانیم و تعدادِ زیادی دروغ و شایعه که روی هم تلنبار شده و کسی را یارای نوشتن درباره همه آنها نیست.
در این وضعیت، مهمترین پرسشی که مطرح میشود این است که چه باید کرد؟مگر میشود به این همه گروه و خانواده و گروه دوستی دسترسی داشت؟ اصلا دسترسی هم اگر باشد، چطور میتوان همهی آنها را مجاب کرد که دست از شایعهپردازی بردارند و حرفهای، مسئولانه و متعهدانه عمل کنند؟ آیا این موضوع شدنی است؟ پاسخ به این پرسش یک کلمه بیش نیست: خیر! زیرا صورت مسئله اگر این باشد، البته که هر پاسخی یکسره ناامیدکننده و همراه با بنبست خواهد بود. راه ایمن، موثر، و البته مطابق با واقعیتهای امروزِ ایران، بالا بردنِ #سواد_رسانهای از یک سو و ترویج #آزادیبیان و #مطبوعات برای فعالیتِ آزادِ #روزنامهنگاران و #خبرنگاران از سوی دیگر است. سواد رسانهای اگر بالا باشد، هر شایعه و دروغی نمیتواند خود را به عنوان #خبر برای #افکار_عمومی مطرح کند و مخاطبان هر چیزی را اساسا باور نمیکنند. سواد رسانهای اگر بالا باشد، مردم، حتی #مخاطبان عام، میدانند که برای باورِ یک خبر یا رویداد، اندکی بررسی لازم است و یک شایعه و دروغ را نباید به محض دریافت، فوروارد کرد. سواد رسانهای اگر بالا باشد، مخاطبان میدانند روزنامهنگاران حرفهای، با تعهدی که به حقیقت دارند، هیچگاه اجازه نمیدهند اعتبار خود و رسانهشان مخدوش شود و از این رو همواره در ترویج راستی و حقیقت میکوشند. از سوی دیگر، رسانهها اگر آزاد باشند و خبرنگاران و روزنامهنگاران بتوانند بدون محدودیت کار حرفهای خود را انجام دهند، اساسا جایی برای شایعه و دروغ نمیماند و شایعه و دروغی هم اگر باشد، خیلی سریع عیان میشود و شایعهسازان و دروغگویان، رسوا. از همین رو، دفاع از آزادی بیان و مطبوعات، تنها راهِ مقابله با فضاسازیهای مجازی و ترویجِ گستردهی دروغ و شایعه است. موضوعی که در یک جریانِ طبیعی، میتواند سوادِ رسانهای میانگین مخاطبان را هم بالاتر ببرد و سپهرِ رسانهای ایران را از آلودگی مصون نماید.
🔸گروههای مجازی خانوادگی؛ آسیبِ بزرگِ سپهر رسانهای ایران
▫️#پژمان_موسوی | روزنامه شرق
#شایعه، پاشنه آشیلِ اصلی سپهرِ رسانهای ایران است؛ این، نه یک ادعا یا فرضیه، که واقعیتِ این روزهای حوزه #خبر و #رسانه است. درباره ریشهها و چراییِ رواج شایعه و عوامل تقویت کنندهی آن، تا کنون بسیار گفته و نوشته شده اما نکتهای که به نظر، حلقهی مفقوده ترویج گسترده شایعه در ایران است و اتفاقا بسیار هم محدود به آن پرداخته شده، گروههای تلگرامی و واتساپی خانوادگی و دوستانه است.
با رواج گسترده #شبکههایاجتماعی و #فضای_مجازی در ایران، که به دنبال افزایش پرشمارِ گوشیهای تلفن هوشمند و تقویتِ سرعت و کیفیت اینترنت «خانگی» و «همراه» از یکسو و محدودیتِ فعالیتِ رسانههای رسمی از سوی دیگر پدید آمد، در کنار گروهها و کانالهای خبری حرفهای و نیمهحرفهای، صدها هزار گروه دوستانه و خانوادگی هم در دو محیط #واتساپ و #تلگرام به عنوان دو #رسانه و پیامرسان پر مخاطبِ ایرانی فعال شدند. کارکردِ این گروهها در ابتدا به رد و بدل کردن عکسها، فیلمها و پیامهای دوستانه و خانوادگی محدود بود اما پس از مدتی نسبتا کوتاه، کارکرد اصلی و پنهان این گروهها، یکسره به رواج شایعه، دروغ و اخبارِ غیر واقعی تغییر مسیر داد و فضای رسمی و حرفهای رسانهای در ایران را به تمامی تحت تاثیرِ تبعات منفی و مخرب خود قرار داد. نگاهی دقیق، جزیی و موشکافانه به کارکردِ گروههای دوستانه و خانوادگی در کنارِ یک مشاهدهی میدانی ساده، مویدِ این موضوع است که گروههای دوستانه و خانوادگی، بهترین بستر برای رواج دروغ و شایعه است، هر چه هم دروغ و شایعه بزرگتر، انتشار و باورپذیریاش بیشتر و گستردهتر. فرقی هم نمیکند موضوع دروغ و شایعه چه باشد، از کشف راههای درمان و کشف قریبالوقوعِ واکسن کرونا تا جدیترین مسائل ژئولوپولتیکِ خاورمیانه، همه و همه موضوعهایی است که در بستر این گروهها داغ میشود و خیلی سریع از طریقِ یک شبکه مویرگی،به صورت گسترده منتشر میشود. آنقدر هم این شایعات متنوع و زیاد است که اساسا پرداختن و نوشتن درباره آنها کاری عبث و غیر ممکن شده است چرا که تا میروی درباره یک موضوع روشنگری کنی، موضوع جدیدی مطرح میشود و طومار مسئله قدیم را در هم میپیچد و ما میمانیم و تعدادِ زیادی دروغ و شایعه که روی هم تلنبار شده و کسی را یارای نوشتن درباره همه آنها نیست.
در این وضعیت، مهمترین پرسشی که مطرح میشود این است که چه باید کرد؟مگر میشود به این همه گروه و خانواده و گروه دوستی دسترسی داشت؟ اصلا دسترسی هم اگر باشد، چطور میتوان همهی آنها را مجاب کرد که دست از شایعهپردازی بردارند و حرفهای، مسئولانه و متعهدانه عمل کنند؟ آیا این موضوع شدنی است؟ پاسخ به این پرسش یک کلمه بیش نیست: خیر! زیرا صورت مسئله اگر این باشد، البته که هر پاسخی یکسره ناامیدکننده و همراه با بنبست خواهد بود. راه ایمن، موثر، و البته مطابق با واقعیتهای امروزِ ایران، بالا بردنِ #سواد_رسانهای از یک سو و ترویج #آزادیبیان و #مطبوعات برای فعالیتِ آزادِ #روزنامهنگاران و #خبرنگاران از سوی دیگر است. سواد رسانهای اگر بالا باشد، هر شایعه و دروغی نمیتواند خود را به عنوان #خبر برای #افکار_عمومی مطرح کند و مخاطبان هر چیزی را اساسا باور نمیکنند. سواد رسانهای اگر بالا باشد، مردم، حتی #مخاطبان عام، میدانند که برای باورِ یک خبر یا رویداد، اندکی بررسی لازم است و یک شایعه و دروغ را نباید به محض دریافت، فوروارد کرد. سواد رسانهای اگر بالا باشد، مخاطبان میدانند روزنامهنگاران حرفهای، با تعهدی که به حقیقت دارند، هیچگاه اجازه نمیدهند اعتبار خود و رسانهشان مخدوش شود و از این رو همواره در ترویج راستی و حقیقت میکوشند. از سوی دیگر، رسانهها اگر آزاد باشند و خبرنگاران و روزنامهنگاران بتوانند بدون محدودیت کار حرفهای خود را انجام دهند، اساسا جایی برای شایعه و دروغ نمیماند و شایعه و دروغی هم اگر باشد، خیلی سریع عیان میشود و شایعهسازان و دروغگویان، رسوا. از همین رو، دفاع از آزادی بیان و مطبوعات، تنها راهِ مقابله با فضاسازیهای مجازی و ترویجِ گستردهی دروغ و شایعه است. موضوعی که در یک جریانِ طبیعی، میتواند سوادِ رسانهای میانگین مخاطبان را هم بالاتر ببرد و سپهرِ رسانهای ایران را از آلودگی مصون نماید.
#روابط_عمومی #مدیریت
🔸كاركردهای مديريتی روابط عمومی
روابط عمومي از ديدگاه انجمن روابط عمومي آمريكا، به مثابه يك كاركرد مديريتی:
▫️پيشبيني، تجزيه و تحليل #افکار_عمومی و مسائلی كه ممکن است تاثيرات خوب و بد بر عملكردها و طرحهای سازمان بگذارند.
▫️مشورت دادن به مديريت در همه سطوح سازمانی با توجه به تصميمات مرتبط با برنامهريزی، روندهای كنشی و ارتباطی؛ با در نظر گرفتن گونههای افکار و مسئوليتهای شهروندی و اجتماعي سازمان.
▫️انجام پژوهش، راهبری و ارزيابی پيوسته در قبال برنامههاي عملی و ارتباطی سازمان در مسير درك تودههای مخاطب سازمان كه براي تضمين موفقيت اهداف سازمان ضروری است.
▫️عرصه ديگر؛ برنامهريزي و تحقق مساعی سازمان در مسير تغيير و يا تاثيرگذاری بر سياستهاي عمومي است. هدفگذاري، برنامهريزي، بودجه بندی، استخدام و آموزش پرسنل و گسترش تسهيلات و خلاصه کلام؛ توسعه منابع ضروری براي اجرای برنامهها نيز از مقولات مطرح در اين زمينه است.
(PRSA,2009)
🔸كاركردهای مديريتی روابط عمومی
روابط عمومي از ديدگاه انجمن روابط عمومي آمريكا، به مثابه يك كاركرد مديريتی:
▫️پيشبيني، تجزيه و تحليل #افکار_عمومی و مسائلی كه ممکن است تاثيرات خوب و بد بر عملكردها و طرحهای سازمان بگذارند.
▫️مشورت دادن به مديريت در همه سطوح سازمانی با توجه به تصميمات مرتبط با برنامهريزی، روندهای كنشی و ارتباطی؛ با در نظر گرفتن گونههای افکار و مسئوليتهای شهروندی و اجتماعي سازمان.
▫️انجام پژوهش، راهبری و ارزيابی پيوسته در قبال برنامههاي عملی و ارتباطی سازمان در مسير درك تودههای مخاطب سازمان كه براي تضمين موفقيت اهداف سازمان ضروری است.
▫️عرصه ديگر؛ برنامهريزي و تحقق مساعی سازمان در مسير تغيير و يا تاثيرگذاری بر سياستهاي عمومي است. هدفگذاري، برنامهريزي، بودجه بندی، استخدام و آموزش پرسنل و گسترش تسهيلات و خلاصه کلام؛ توسعه منابع ضروری براي اجرای برنامهها نيز از مقولات مطرح در اين زمينه است.
(PRSA,2009)
🔸محافظهکاری جای خطرپذیری را گرفته است
مرجعیت رسانهای مساله امروز و دیروز نظام رسانهای در ایران نیست. سالهاست که شبکههای تلویزیونی ماهوارهای و بعد از آن شبکههای اجتماعی نقشآفرینی رسانههای داخلی را کمرنگ کردهاند و در این میان ضعفها و کم و کاستیهایی که از گذشته در سازوکار رسانهداری کشور دیده میشدند، همچنان هم پابرجا هستند. این مشکل البته خاص ایران نیست و اغلب کشورهای دیگر نیز کم و بیش با همین مشکل روبرو هستند. با این حال مسئله در ایران حادتر است و به همان میزان هم فشار بر رسانهها رو به افزایش. کارشناسان علم #ارتباطات و فعالان رسانهای پاسخهای مختلفی به چرایی این وضعیت دادهاند و راهکارهایی نیز توصیه میکنند.
#امیرعباستقیپور، مدیرمسئول ماهنامه #مدیریت_ارتباطات در گفتوگویی که با پایگاه بینالمللی شقفنا داشته تاکید کرده که دولت، مجلس و قوه قضاییه باید با سعه صدر بیشتری در مواجهه با رسانهها عمل کنند.
تقیپور با ارزیابی عملکرد رسانهها معتقد است به دلیل نوع رفتارهایی که با رسانهها شده، عنصر خطرپذیری که در ذات کار #خبرنگاری و رسانهداری است، جای خود را به احتیاط بیش از حد داده است. وی در بخش دیگری از این گفتوگو تاکید کرده که رسانههای رسمی ایران از مرجعیت لازم در عرصه ملی و بینالمللی برخوردار نیستند. وی با یادآوری نسبت میان اعتمادسازی افکار عمومی و استقلال و آزادی #رسانهها گفته: هر چقدر فعالیت خبرنگاران را محدود کنیم و بر سر راه نهادهای حرفهای مانع تراشی شود، به همان نسبت نیز مرجعیت رسانهای از دست میرود.
تقیپور، پیشرفت سریع تکنولوژیکی در حوزههای #اطلاعرسانی را نیز در تشدید بحران مرجعیت رسانهای مهم دانسته و اضافه کرده «پیشرفت فناوری موجب شده رسانههای غیررسمی در فضای مجازی این قابلیت را کسب کنند که در تولید و توزیع اطلاعات سریع عمل کنند و از آنجا که رسانههای رسمی نمیتوانند در زمان لازم و سریع به بخشی از سوالات #افکار_عمومی پاسخ دهند، شاهد ضربه به مرجعیت رسانهای هستیم.»
این مدرس و فعال #روابط_عمومی در پاسخ به این پرسش که برای اصلاح وضع موجود و ارتقاء مرجعیت خبری رسانهها چه باید کرد، گفته «ما نیازمند تصمیمسازی و تصمیمگیریهای به روز در حوزه رسانه و مطبوعات هستیم. قانون مطبوعات چندین سال است بهروزرسانی نشده است. راهحل دستیابی به مرجعیت رسانهای برطرف کردن محدودیتهای موجود در مسیر فعالیت آزادانه و حرفهای رسانههاست. به عبارت دیگر باید اجازه دهیم تا رسانهها فعالانه عمل کنند، نهادهای حرفهای کارشان را انجام دهند، جلوی راهاندازی رسانههای دولتی را بگیریم و علیه انحصارگرایی رسانهای اقدام کنیم.»
▫️متن کامل این گفتگو:
https://t.iss.one/cm_magazine/4796
مرجعیت رسانهای مساله امروز و دیروز نظام رسانهای در ایران نیست. سالهاست که شبکههای تلویزیونی ماهوارهای و بعد از آن شبکههای اجتماعی نقشآفرینی رسانههای داخلی را کمرنگ کردهاند و در این میان ضعفها و کم و کاستیهایی که از گذشته در سازوکار رسانهداری کشور دیده میشدند، همچنان هم پابرجا هستند. این مشکل البته خاص ایران نیست و اغلب کشورهای دیگر نیز کم و بیش با همین مشکل روبرو هستند. با این حال مسئله در ایران حادتر است و به همان میزان هم فشار بر رسانهها رو به افزایش. کارشناسان علم #ارتباطات و فعالان رسانهای پاسخهای مختلفی به چرایی این وضعیت دادهاند و راهکارهایی نیز توصیه میکنند.
#امیرعباستقیپور، مدیرمسئول ماهنامه #مدیریت_ارتباطات در گفتوگویی که با پایگاه بینالمللی شقفنا داشته تاکید کرده که دولت، مجلس و قوه قضاییه باید با سعه صدر بیشتری در مواجهه با رسانهها عمل کنند.
تقیپور با ارزیابی عملکرد رسانهها معتقد است به دلیل نوع رفتارهایی که با رسانهها شده، عنصر خطرپذیری که در ذات کار #خبرنگاری و رسانهداری است، جای خود را به احتیاط بیش از حد داده است. وی در بخش دیگری از این گفتوگو تاکید کرده که رسانههای رسمی ایران از مرجعیت لازم در عرصه ملی و بینالمللی برخوردار نیستند. وی با یادآوری نسبت میان اعتمادسازی افکار عمومی و استقلال و آزادی #رسانهها گفته: هر چقدر فعالیت خبرنگاران را محدود کنیم و بر سر راه نهادهای حرفهای مانع تراشی شود، به همان نسبت نیز مرجعیت رسانهای از دست میرود.
تقیپور، پیشرفت سریع تکنولوژیکی در حوزههای #اطلاعرسانی را نیز در تشدید بحران مرجعیت رسانهای مهم دانسته و اضافه کرده «پیشرفت فناوری موجب شده رسانههای غیررسمی در فضای مجازی این قابلیت را کسب کنند که در تولید و توزیع اطلاعات سریع عمل کنند و از آنجا که رسانههای رسمی نمیتوانند در زمان لازم و سریع به بخشی از سوالات #افکار_عمومی پاسخ دهند، شاهد ضربه به مرجعیت رسانهای هستیم.»
این مدرس و فعال #روابط_عمومی در پاسخ به این پرسش که برای اصلاح وضع موجود و ارتقاء مرجعیت خبری رسانهها چه باید کرد، گفته «ما نیازمند تصمیمسازی و تصمیمگیریهای به روز در حوزه رسانه و مطبوعات هستیم. قانون مطبوعات چندین سال است بهروزرسانی نشده است. راهحل دستیابی به مرجعیت رسانهای برطرف کردن محدودیتهای موجود در مسیر فعالیت آزادانه و حرفهای رسانههاست. به عبارت دیگر باید اجازه دهیم تا رسانهها فعالانه عمل کنند، نهادهای حرفهای کارشان را انجام دهند، جلوی راهاندازی رسانههای دولتی را بگیریم و علیه انحصارگرایی رسانهای اقدام کنیم.»
▫️متن کامل این گفتگو:
https://t.iss.one/cm_magazine/4796
Telegram
ماهنامه مديريت ارتباطات
محافظهکاری جای خطرپذیری را گرفته است
▫️مرجعیت رسانهای مساله امروز و دیروز نظام رسانهای در ایران نیست. سالهاست که شبکههای تلویزیونی ماهوارهای و بعد از آن شبکههای اجتماعی نقشآفرینی رسانههای داخلی را کمرنگ کردهاند و در این میان ضعفها و کم…
▫️مرجعیت رسانهای مساله امروز و دیروز نظام رسانهای در ایران نیست. سالهاست که شبکههای تلویزیونی ماهوارهای و بعد از آن شبکههای اجتماعی نقشآفرینی رسانههای داخلی را کمرنگ کردهاند و در این میان ضعفها و کم…
🔸آشکارشدن چهرۀ پنهان مردم
▫️گفتوگوی دکتر #هادی_خانیکی منتشرشده در سالنامۀ ۹۹ روزنامۀ شرق
اصطلاح "مردم" در حوزه سیاست و کنشگری سیاسی، در حوزه #ارتباطات" و نقشی که در #افکار_عمومی دارد، در حوزه اجتماعی و متأثر از تغییراتی که در جامعه و سطوح مختلف آن متحمل میشوند، تفاوت دارد.
https://bit.ly/3cHocUy
@HadiKhaniki
▫️گفتوگوی دکتر #هادی_خانیکی منتشرشده در سالنامۀ ۹۹ روزنامۀ شرق
اصطلاح "مردم" در حوزه سیاست و کنشگری سیاسی، در حوزه #ارتباطات" و نقشی که در #افکار_عمومی دارد، در حوزه اجتماعی و متأثر از تغییراتی که در جامعه و سطوح مختلف آن متحمل میشوند، تفاوت دارد.
https://bit.ly/3cHocUy
@HadiKhaniki
🔸روزهای سیاه کرونا و حق دسترسی آزاد به اطلاعات
▫️#پژمان_موسوی
#کرونا دوباره جان گرفته، سهمگینتر از یکسال و اندیِ گذشته. شهرها یکی یکی قرمز شدهاند و در عرضِ چند روز، آمارِ مبتلایان و فوتیهای بیماری، از دو برابر هم فراتر رفته است. در این روزها که هر ساعتش، هم برای مردم هم برای کادر درمان سخت میگذرد، همه یک پرسشِ واحد دارند: چه شد که اینگونه شد؟ چگونه ناگهان کرونا رشدی تصاعدی کرد و این همه خانوادهی دیگر را داغدار و عزادار کرد؟
طبیعتا در این شرایط، انتظارِ #افکار_عمومی از روزنامهنگاران و خبرنگاران، پیدا کردنِ پاسخی صریح به این پرسشِ اساسی است. اما تقریبا هیچ رسانهای را نمیتوان پیدا کرد که پاسخ این پرسش را به روشنی و دقت بدهد؛ میدانید چرا؟ به یک علتِ ساده: مقامات و تصمیمگیرانِ وزارت بهداشت و ستاد ملی کرونا، به عنوان منبع اصلیِ پاسخ به این پرسش، برخلاف تمامی استانداردهای عُرفی، اخلاقی و حرفهای، تمام یا بخشی از حقیقت را پنهان میکنند. واضحترین اظهارِ نظر در این پنهانکاری را ایرج حریرچی، معاونکل وزارت بهداشت عیان کرد؛ او در پاسخ به پرسشی با این مضمون که “چرا تعطیلات نوروز، هیچ محدودیتی اعمال نشد تا ما شاهدِ افزایش فرایندهی آمار فوتیها و مبتلایان کرونا نباشیم”، صراحتا گفت: « ستاد ملی کرونا مانع از استفاده از فرصت طلایی عید برای خاموش کردن شعلههای کرونا شد». وقتی خبرنگار-مجری در ادامهی این گفتگو از او خواست مشخصا بگوید چه کسی؟، از این موضوع طفره رفت و در کمال تعجب گفت: « نمیتوانم اسامی این افراد را بگویم»!
خودداری مرد شماره ۲ وزارت بهداشت از ارائه اطلاعات در این خصوص، نه تنها صراحتا مخلِ مبانیِ اصل شفافیت و تمامی تبصرههای مترتب با آن است، که مغایرِ حق روزنامهنگاران برای دسترسیِ آزادانه به اطلاعات هم هست. فصل سوم “آییننامه کار حرفهای روزنامهنگاری”، روزنامهنگار را دارای حقوق گسترده و مسئولیتهای حرفهای مشخص معرفی میکند و در بین این حقوق، مهمترین حق #روزنامهنگار در این آییننامه “حق جستجو، بررسی و دسترسی آزاد به اطلاعات و اخبار و انتشار آن” دانسته شده است.
از دست دادنِ فرصتِ طلایی تعطیلات نوروز برای خاموش کردنِ شعلههای کرونا از یکسو و فراهم کردنِ زمینه برای افزایشِ تصاعدیِ آمارِ مبتلایان و فوتیها از سوی دیگر، نه تنها هزینههای مادی و معنویِ زیادی را برای کشور فراهم آورد، که مهمتر از آن عزیزانِ زیادی را هم از خانوادههایشان گرفت و بسیاری را راهیِ تخت بیمارستان کرد. طبیعی است در موضوعی با این اهمیت و در این سطحِ گسترده و همهگیر، افکارعمومی از مطبوعات انتظاری جز روشن شدنِ ریشههای این موضوع ندارد و روزنامهنگاران هنگامی در جلب توجه مردم به «روایت اصلی» موفق خواهند شد که بتوانند با ارائهی اطلاعات بیشتر دربارهی زمینه و پیشینه و تحلیل کارشناسانهی آن، به خوانندگان کمک کنند تا به جای غافلگیر شدن، با آن برخورد آگاهانه و فعال داشته باشند اما وقتی مقاماتِ مسئول به راحتی از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند و واقعیات را با خبرنگاران و روزنامهنگاران در میان نمیگذارند، طبیعی است که رسانهها هم نمیتوانند مخاطبانشان را از «اصل موضوع» باخبر کنند. این موضوع هم چیزی نیست که روزنامهنگاران حرفهای که همواره «دقت» را مهمتر از هر عامل دیگری میدانند، بتوانند با حدس و گمان و منابعِ دستدوم به سراغ آن بروند و مجبورند نهایتِ تلاش خود را برای انتشار حقیقت از زبان مسئولان مرتبط و مطلعین آگاه داشته باشند اما اگر آنها آگاهانه تلاش برای سرپوش گذاشتن بر حقیقت داشته باشند، تنها کاری که میتوان کرد، اعلامِ صریحِ این رفتار غیرمسئولانه به مردم و تلاش برای تغییر آن است. امروز نیز، هم باید امیدوار بود و هم تلاش کرد که مدیرانِ مسئولِ وزارت بهداشت و ستاد ملی کرونا، نصِ صریحِ اصل #شفافیت و تمامی قوانینی که آنها را مجبور به انتشار اطلاعات میکند را رعایت کرده و مقصران این روزهای سیاه را به مردم معرفی کنند. تنها در این صورت است که شاید، زخمها اندکی التیام یابد...
▫️روزنامه شرق ۲۱ فروردین ۱۴۰۰
▫️#پژمان_موسوی
#کرونا دوباره جان گرفته، سهمگینتر از یکسال و اندیِ گذشته. شهرها یکی یکی قرمز شدهاند و در عرضِ چند روز، آمارِ مبتلایان و فوتیهای بیماری، از دو برابر هم فراتر رفته است. در این روزها که هر ساعتش، هم برای مردم هم برای کادر درمان سخت میگذرد، همه یک پرسشِ واحد دارند: چه شد که اینگونه شد؟ چگونه ناگهان کرونا رشدی تصاعدی کرد و این همه خانوادهی دیگر را داغدار و عزادار کرد؟
طبیعتا در این شرایط، انتظارِ #افکار_عمومی از روزنامهنگاران و خبرنگاران، پیدا کردنِ پاسخی صریح به این پرسشِ اساسی است. اما تقریبا هیچ رسانهای را نمیتوان پیدا کرد که پاسخ این پرسش را به روشنی و دقت بدهد؛ میدانید چرا؟ به یک علتِ ساده: مقامات و تصمیمگیرانِ وزارت بهداشت و ستاد ملی کرونا، به عنوان منبع اصلیِ پاسخ به این پرسش، برخلاف تمامی استانداردهای عُرفی، اخلاقی و حرفهای، تمام یا بخشی از حقیقت را پنهان میکنند. واضحترین اظهارِ نظر در این پنهانکاری را ایرج حریرچی، معاونکل وزارت بهداشت عیان کرد؛ او در پاسخ به پرسشی با این مضمون که “چرا تعطیلات نوروز، هیچ محدودیتی اعمال نشد تا ما شاهدِ افزایش فرایندهی آمار فوتیها و مبتلایان کرونا نباشیم”، صراحتا گفت: « ستاد ملی کرونا مانع از استفاده از فرصت طلایی عید برای خاموش کردن شعلههای کرونا شد». وقتی خبرنگار-مجری در ادامهی این گفتگو از او خواست مشخصا بگوید چه کسی؟، از این موضوع طفره رفت و در کمال تعجب گفت: « نمیتوانم اسامی این افراد را بگویم»!
خودداری مرد شماره ۲ وزارت بهداشت از ارائه اطلاعات در این خصوص، نه تنها صراحتا مخلِ مبانیِ اصل شفافیت و تمامی تبصرههای مترتب با آن است، که مغایرِ حق روزنامهنگاران برای دسترسیِ آزادانه به اطلاعات هم هست. فصل سوم “آییننامه کار حرفهای روزنامهنگاری”، روزنامهنگار را دارای حقوق گسترده و مسئولیتهای حرفهای مشخص معرفی میکند و در بین این حقوق، مهمترین حق #روزنامهنگار در این آییننامه “حق جستجو، بررسی و دسترسی آزاد به اطلاعات و اخبار و انتشار آن” دانسته شده است.
از دست دادنِ فرصتِ طلایی تعطیلات نوروز برای خاموش کردنِ شعلههای کرونا از یکسو و فراهم کردنِ زمینه برای افزایشِ تصاعدیِ آمارِ مبتلایان و فوتیها از سوی دیگر، نه تنها هزینههای مادی و معنویِ زیادی را برای کشور فراهم آورد، که مهمتر از آن عزیزانِ زیادی را هم از خانوادههایشان گرفت و بسیاری را راهیِ تخت بیمارستان کرد. طبیعی است در موضوعی با این اهمیت و در این سطحِ گسترده و همهگیر، افکارعمومی از مطبوعات انتظاری جز روشن شدنِ ریشههای این موضوع ندارد و روزنامهنگاران هنگامی در جلب توجه مردم به «روایت اصلی» موفق خواهند شد که بتوانند با ارائهی اطلاعات بیشتر دربارهی زمینه و پیشینه و تحلیل کارشناسانهی آن، به خوانندگان کمک کنند تا به جای غافلگیر شدن، با آن برخورد آگاهانه و فعال داشته باشند اما وقتی مقاماتِ مسئول به راحتی از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند و واقعیات را با خبرنگاران و روزنامهنگاران در میان نمیگذارند، طبیعی است که رسانهها هم نمیتوانند مخاطبانشان را از «اصل موضوع» باخبر کنند. این موضوع هم چیزی نیست که روزنامهنگاران حرفهای که همواره «دقت» را مهمتر از هر عامل دیگری میدانند، بتوانند با حدس و گمان و منابعِ دستدوم به سراغ آن بروند و مجبورند نهایتِ تلاش خود را برای انتشار حقیقت از زبان مسئولان مرتبط و مطلعین آگاه داشته باشند اما اگر آنها آگاهانه تلاش برای سرپوش گذاشتن بر حقیقت داشته باشند، تنها کاری که میتوان کرد، اعلامِ صریحِ این رفتار غیرمسئولانه به مردم و تلاش برای تغییر آن است. امروز نیز، هم باید امیدوار بود و هم تلاش کرد که مدیرانِ مسئولِ وزارت بهداشت و ستاد ملی کرونا، نصِ صریحِ اصل #شفافیت و تمامی قوانینی که آنها را مجبور به انتشار اطلاعات میکند را رعایت کرده و مقصران این روزهای سیاه را به مردم معرفی کنند. تنها در این صورت است که شاید، زخمها اندکی التیام یابد...
▫️روزنامه شرق ۲۱ فروردین ۱۴۰۰
🔸شفافسازی فیلترینگ
▫️#امیر_ناظمی
#فیلترینگ مسالهای پیچیده و بغرنج است؛ و مثل هر مساله پیچیده دیگری پر است از موضعگیریها. فیلترینگ اما میتواند ابزار خوبی برای سیاستورزان باشد. سیاستورزانی که مایلند از یک مساله پیچیده و بغرنج ابزاری سیاسی بسازند تا با آن به تسویه حساب سیاسی بپردازند.
برای مقابله با #پوپولیسم تنها ابزار آگاهی است. به همین دلیل هم لازم است به واقعیت پدیده فیلترینگ در ایران نگاه شود. یکی از ابزارهای این روزها "پوپولیسم مطالبهگری" است؛ یعنی جایی که مطالبهگری از فرد غیرمسوول یا موضوعی غیرواقعی، تبدیل به ابزار پوپولیسم میشود. به همین دلیل ضرورت دارد تا مشخص شود که فرآیند فیلترینگ چگونه روی میدهد؟ یعنی دستور فیلترینگ را چه کسی یا کسانی میتوانند صادر کنند و فرآیند چگونه اعمال میشود.
▫️دستور فیلترینگ
قبل از هر چیز باید مشخص شود که یک #اپ یا #سایت چگونه در ایران محدودسازی میشود؛ یعنی چه کسی یا سازمانی میتواند دستور فیلترینگ یا اختلال دهند.
بر اساس قوانین و مقررات فعلی مرجع اصلی فیلترینگ در ایران "کارگروه تعیین مصادیق" است. کارگروهی که دبیرخانه آن در قوه قضائیه و در دادستانی است. کافی است به سایت internet.ir مراجعه کنید تا در آن نیز اطلاعات لازم را به دست آورید. این کمیته دارای اعضائی از دولت، مجلس، قوه قضائیه و نهادهای دیگر است. ۱۲ عضو دارد که نیمی از آنها مربوط به وزارتخانهها و نهادهای دولتی است و نیمی دیگر از سایر نهادهای حاکمیتی هستند.
اما واقعیت آن است که اساسا در این کارگروه فیلترینگ سایتها به صورت تکتک مورد رایگیری قرار نمیگیرند. بر اساس یک مصوبه یا بهتر بگوییم یک توافق در سال ۹۰ راههای میانبری برای فیلترینگ ایجاد شده است که بر اساس ۵ عضو (که ۳ مورد از خارج از دولت و ۲ مورد از طرف دولت است) با تطبیق مصادیق کلی به سایتها، برای فیلترینگ راه سادهتر و میانبری دارند. نکته مهم آن است که #وزارت_ارتباطات تنها یک رای از آن ۱۲ رای را دارد.
اما در کنار این مرجع کلیدی برای فیلترینگ مسیرهای دیگری نیز وجود دارد که این مسیرها اغلب برای موضوعات بسیار کلان سابقه استفاده دارند. یکی از مراجعی که میتواند در خصوص موضوعات کلان تصمیمگیری نماید "شورای عالی امنیت ملی" است. هرچند در این دولت مصوبهای مبنی بر فیلترینگ توسط این شورا صادر نشده است.
در کنار این دو مسیر، "شورای عالی فضای مجازی" این قدرت قانونی را برای فیلترینگ برخودار است. این شورا نیز شورایی فراقوهای و اعضاء آن از هر ۳ قوه و نیروهای مسلح و افراد حقیقی است. تعداد اعضاء دولت در این شورا کمتر از نصف است.
اما یکی از راههای شایع دیگر "حکم قضایی" دادگاه است. این مسیر البته تنها مربوط به ایران نیست و در همه کشورها حکم دادگاه میتواند محدودسازی را اعمال کند؛ البته بنا به شرایطی که بسیار مهم است. از جمله آنکه آیا شکایت یک فرد میتواند منجر به محدودیت دسترسی عامه مردم شود یا نه؟. از آنجایی که بنا بر قوانین کشور حکم دادگاه نیز لازمالاجراست، این حکم میتواند برای اجرا به مجریان ابلاغ شود. نمونه قابل توجه آن حکم فیلترینگ تلگرام بر اساس "حکم قضایی" بوده است که نهایتا همواره نیز مورد این پرسش قرار دارد که آیا این حکم از وجاهت قانونی لازم برخوردار بوده است یا نه؟
در میان راههای فوق نه تنها وزارت ارتباطات چیزی بیش از یک رای در شوراهایی با بیش از ۱۲ عضو را ندارد، بلکه در خصوص رای دادگاه اساسا هیچ رایی ندارد. به این ترتیب ارتباط دادن فیلترینگ به وزارت ارتباطات تنها یک بازی رسانهای از سوی کسانی است که قدرت واقعی در فیلترینگ و مسدودسازی را دارند.
▫️اجرای فیلترینگ
یکی دیگر از اطلاعات نادرست اما گسترده در میان #افکار_عمومی اجرای فیلترینگ توسط وزارت ارتباطات است. تصور عامیانه اعمال فیلترینگ به صورت متمرکز توسط وزارت ارتباطات است.
اما واقعیت آن است که اجرای فیلترینگ به صورت توزیعیافته در دست اپراتورها و شرکتهای مخابراتی ارائهدهنده #خدمات_اینترنتی است. به عبارت دیگر مسوولیت اجرای فیلترینگ بر عهده شرکتهای مخابراتی و از طریق تجهیزات آنان است.
به این ترتیب است که ابتدا حکم صادرشده از طریق مراجع فوق (خارج از وزارت ارتباطات) به این شرکتها (خارج از وزارت ارتباطات) ابلاغ شده، سپس آنها موظف به پیادهسازی سیاست هستند.
تاسفبارتر اقدام اخیر اپراتورهای #موبایل در ایجاد اختلال در خصوص #کلابهاوس بوده است. امری که حتی فرآیندهای ذکر شده در بخش پیشین را طی نکرده است و به صورت خودسرانه توسط برخی تصمیم گرفته شده و توسط اپراتورهایی نیز اعمال شده است.
▫️چرا به وزارت ارتباطات حمله میشود؟
وزارت ارتباطات بهترین قربانی برای حمله افکار عمومی به مساله فیلترینگ است. به دلایل زیر:
۱- فرار از مسوولیتپذیری: برخی از روشهای فیلترینگ مورد اشاره ساختاری شورایی با قابلیت رایگیری دارند.
▫️#امیر_ناظمی
#فیلترینگ مسالهای پیچیده و بغرنج است؛ و مثل هر مساله پیچیده دیگری پر است از موضعگیریها. فیلترینگ اما میتواند ابزار خوبی برای سیاستورزان باشد. سیاستورزانی که مایلند از یک مساله پیچیده و بغرنج ابزاری سیاسی بسازند تا با آن به تسویه حساب سیاسی بپردازند.
برای مقابله با #پوپولیسم تنها ابزار آگاهی است. به همین دلیل هم لازم است به واقعیت پدیده فیلترینگ در ایران نگاه شود. یکی از ابزارهای این روزها "پوپولیسم مطالبهگری" است؛ یعنی جایی که مطالبهگری از فرد غیرمسوول یا موضوعی غیرواقعی، تبدیل به ابزار پوپولیسم میشود. به همین دلیل ضرورت دارد تا مشخص شود که فرآیند فیلترینگ چگونه روی میدهد؟ یعنی دستور فیلترینگ را چه کسی یا کسانی میتوانند صادر کنند و فرآیند چگونه اعمال میشود.
▫️دستور فیلترینگ
قبل از هر چیز باید مشخص شود که یک #اپ یا #سایت چگونه در ایران محدودسازی میشود؛ یعنی چه کسی یا سازمانی میتواند دستور فیلترینگ یا اختلال دهند.
بر اساس قوانین و مقررات فعلی مرجع اصلی فیلترینگ در ایران "کارگروه تعیین مصادیق" است. کارگروهی که دبیرخانه آن در قوه قضائیه و در دادستانی است. کافی است به سایت internet.ir مراجعه کنید تا در آن نیز اطلاعات لازم را به دست آورید. این کمیته دارای اعضائی از دولت، مجلس، قوه قضائیه و نهادهای دیگر است. ۱۲ عضو دارد که نیمی از آنها مربوط به وزارتخانهها و نهادهای دولتی است و نیمی دیگر از سایر نهادهای حاکمیتی هستند.
اما واقعیت آن است که اساسا در این کارگروه فیلترینگ سایتها به صورت تکتک مورد رایگیری قرار نمیگیرند. بر اساس یک مصوبه یا بهتر بگوییم یک توافق در سال ۹۰ راههای میانبری برای فیلترینگ ایجاد شده است که بر اساس ۵ عضو (که ۳ مورد از خارج از دولت و ۲ مورد از طرف دولت است) با تطبیق مصادیق کلی به سایتها، برای فیلترینگ راه سادهتر و میانبری دارند. نکته مهم آن است که #وزارت_ارتباطات تنها یک رای از آن ۱۲ رای را دارد.
اما در کنار این مرجع کلیدی برای فیلترینگ مسیرهای دیگری نیز وجود دارد که این مسیرها اغلب برای موضوعات بسیار کلان سابقه استفاده دارند. یکی از مراجعی که میتواند در خصوص موضوعات کلان تصمیمگیری نماید "شورای عالی امنیت ملی" است. هرچند در این دولت مصوبهای مبنی بر فیلترینگ توسط این شورا صادر نشده است.
در کنار این دو مسیر، "شورای عالی فضای مجازی" این قدرت قانونی را برای فیلترینگ برخودار است. این شورا نیز شورایی فراقوهای و اعضاء آن از هر ۳ قوه و نیروهای مسلح و افراد حقیقی است. تعداد اعضاء دولت در این شورا کمتر از نصف است.
اما یکی از راههای شایع دیگر "حکم قضایی" دادگاه است. این مسیر البته تنها مربوط به ایران نیست و در همه کشورها حکم دادگاه میتواند محدودسازی را اعمال کند؛ البته بنا به شرایطی که بسیار مهم است. از جمله آنکه آیا شکایت یک فرد میتواند منجر به محدودیت دسترسی عامه مردم شود یا نه؟. از آنجایی که بنا بر قوانین کشور حکم دادگاه نیز لازمالاجراست، این حکم میتواند برای اجرا به مجریان ابلاغ شود. نمونه قابل توجه آن حکم فیلترینگ تلگرام بر اساس "حکم قضایی" بوده است که نهایتا همواره نیز مورد این پرسش قرار دارد که آیا این حکم از وجاهت قانونی لازم برخوردار بوده است یا نه؟
در میان راههای فوق نه تنها وزارت ارتباطات چیزی بیش از یک رای در شوراهایی با بیش از ۱۲ عضو را ندارد، بلکه در خصوص رای دادگاه اساسا هیچ رایی ندارد. به این ترتیب ارتباط دادن فیلترینگ به وزارت ارتباطات تنها یک بازی رسانهای از سوی کسانی است که قدرت واقعی در فیلترینگ و مسدودسازی را دارند.
▫️اجرای فیلترینگ
یکی دیگر از اطلاعات نادرست اما گسترده در میان #افکار_عمومی اجرای فیلترینگ توسط وزارت ارتباطات است. تصور عامیانه اعمال فیلترینگ به صورت متمرکز توسط وزارت ارتباطات است.
اما واقعیت آن است که اجرای فیلترینگ به صورت توزیعیافته در دست اپراتورها و شرکتهای مخابراتی ارائهدهنده #خدمات_اینترنتی است. به عبارت دیگر مسوولیت اجرای فیلترینگ بر عهده شرکتهای مخابراتی و از طریق تجهیزات آنان است.
به این ترتیب است که ابتدا حکم صادرشده از طریق مراجع فوق (خارج از وزارت ارتباطات) به این شرکتها (خارج از وزارت ارتباطات) ابلاغ شده، سپس آنها موظف به پیادهسازی سیاست هستند.
تاسفبارتر اقدام اخیر اپراتورهای #موبایل در ایجاد اختلال در خصوص #کلابهاوس بوده است. امری که حتی فرآیندهای ذکر شده در بخش پیشین را طی نکرده است و به صورت خودسرانه توسط برخی تصمیم گرفته شده و توسط اپراتورهایی نیز اعمال شده است.
▫️چرا به وزارت ارتباطات حمله میشود؟
وزارت ارتباطات بهترین قربانی برای حمله افکار عمومی به مساله فیلترینگ است. به دلایل زیر:
۱- فرار از مسوولیتپذیری: برخی از روشهای فیلترینگ مورد اشاره ساختاری شورایی با قابلیت رایگیری دارند.
🔸جای خالی فعل "حال" در ادبیات مسوولان و رسانهها
▫️#معصومه_نصیری ـ کارشناس رسانه
سخن بسیار کوتاه است. آقایان مسئول! لطفا تا جایی که امکان دارد از فعلهای آینده در سخنان خود استفاده نکنید. این چه پیامی به #افکار_عمومی منتقل میکند؟ این مهم نشان میدهد شما هماکنون در حال اقدام هستید. بنابراین نفرمایید انجام خواهیم داد، خواهیم خرید، ساماندهی خواهیم کرد، باید خریداری شود، انجام خواهد شد و...
لطفا بفرمایید انجام شد، توزیع شد، خریداری کردیم، ساماندهی شد و....
این افعال آینده، و به فراموشی سپردن فعل حال و البته محقق نشدن آیندههایی که قبلا به کار بردهاید جز خدشه افکار عمومی و کاهش تاب آوری ثمری ندارد. لطفا تا زمانی که کاری انجام ندادهاید، برای رسانهای کردن آن تلاش نکنید. به مردم گزارش «شدنها» را بدهید نه «بایدها» و «میشود»ها را.
مردم آنچه انجام شده است را باور و قبول میکنند نه آنچه میگویید میشود را.
#رسانهها نیز باید مدام در مواجه با مسوولانی که فقط از آینده سخن میگویند، حتما بازه زمانی و چگونگی تحقق وعده داده شده را سوال کنند. اینطور نباشد هر کسی وعدهای بدهد و برود. #رسانه چشم بینای جامعه است. مطالبه و بررسی چرا، چه زمان، چگونه و... برعهده رسانه است.
@asrehooshmandi
▫️#معصومه_نصیری ـ کارشناس رسانه
سخن بسیار کوتاه است. آقایان مسئول! لطفا تا جایی که امکان دارد از فعلهای آینده در سخنان خود استفاده نکنید. این چه پیامی به #افکار_عمومی منتقل میکند؟ این مهم نشان میدهد شما هماکنون در حال اقدام هستید. بنابراین نفرمایید انجام خواهیم داد، خواهیم خرید، ساماندهی خواهیم کرد، باید خریداری شود، انجام خواهد شد و...
لطفا بفرمایید انجام شد، توزیع شد، خریداری کردیم، ساماندهی شد و....
این افعال آینده، و به فراموشی سپردن فعل حال و البته محقق نشدن آیندههایی که قبلا به کار بردهاید جز خدشه افکار عمومی و کاهش تاب آوری ثمری ندارد. لطفا تا زمانی که کاری انجام ندادهاید، برای رسانهای کردن آن تلاش نکنید. به مردم گزارش «شدنها» را بدهید نه «بایدها» و «میشود»ها را.
مردم آنچه انجام شده است را باور و قبول میکنند نه آنچه میگویید میشود را.
#رسانهها نیز باید مدام در مواجه با مسوولانی که فقط از آینده سخن میگویند، حتما بازه زمانی و چگونگی تحقق وعده داده شده را سوال کنند. اینطور نباشد هر کسی وعدهای بدهد و برود. #رسانه چشم بینای جامعه است. مطالبه و بررسی چرا، چه زمان، چگونه و... برعهده رسانه است.
@asrehooshmandi