🔸روزنامهنگاری و عمومیسازی علم
#رخنما▫️#یونس_شکرخواه
تعریف کلاسیک #روزنامهنگاریعلمی ارائه خبر و گزارش درباره علم در قالب تعامل روزنامهنگاران؛ دانشمندان و مردم با تکیه بر اصول حرفهای دقت؛ صحت و بیطرفی بود؛ اما کار روزنامهنگاری علمی در این زمانه دچار تغییرات بنیادین شده و دیگر یک طراحی دوباره چاره کار نیست، بلکه این نوع از روزنامهنگاری باید به بازسازی خود فکر کند و این موضوع را مقالات نوشته شده در این زمینه و بسیاری از تحقیقات در دسترس بر روی وب نیز تأیید میکنند.
باید به این موضوع توجه کرد که با پیدایش اپلیکیشنها، سایتهای اختصاصی متخصصان، دانشمندانی که به سوی عمومیسازی #علم گام برداشتهاند و یا حتی گوشیهای هوشمندی که در هر لحظه از روز و در هرجا امکان انتشار و خوانش اخبار را برای همگان فراهم کردهاند، سهم روزنامهنگاری علمی رو به کاهش است.
این کاهش سهم و یا حذف شدن در برخی عرصهها، به معنی از کارآیی بازماندن روزنامهنگاری علمی نیست اما اگر نقطه تماس این شاخه از روزنامهنگاری با مخاطبان خود به صورت پیوسته در حال پایش نباشد، کارآیی آن نیز از بین خواهد رفت.
همه ما روزنامهنگاران خوب میدانیم که گام اول در انتشار خبر یعنی اطلاع دادن درباره یک پدیده است؛ ما میتوانیم گام دوم یعنی ایجاد درک از پدیده را نیز به خوبی برداریم و در گام سوم مخاطب خود را کاملاً درگیر موضوع کنیم. اما من فکر میکنم که روزنامهنگاری علمی ما بین این سه گام سرگردان مانده و هنوز هم در پله نخست ایستاده است.
برای خبرنگاران علمی، عالمان حوزه تجربی، منابع خوبی برای خبرها هستند اما باید در این میان به چند سؤال جدی فکر کرد؛ یکی اینکه آیا این افراد همیشه تنها منبع خبر باقی میمانند و یا منتشرکننده آن نیز میشوند؛ روزنامهنگاری علمی به #روزنامهنگاران علمینویس احتیاج دارد و یا به علمدانان #روزنامهنگار؛ و دیگر اینکه آیا باید در این حوزه به صورت فردی کار کرد و یا باید پروژههای گروهی را دستور کار داشت؟
در روزنامهنگاری علمی باید به خبر، پیامد آن، نهادهای مرتبط با آن و فرآیند شکلگیری توجه بسیاری کرد. البته کلیدیترین کار روزنامهنگار علمی، سادهسازی مفاهیم است که حقیقتاً کار مشکلی است.
روزنامهنگار علمی میتواند برای سادهسازی از پسزمینه استفاده کند؛ در واقع روزنامهنگاری که از بکگراند استفاده نمیکند خطای بزرگی انجام میدهد. همچنین روزنامه نگار میتواند برای سادهسازی، اتفاقات را از حالت محض و تعلیق دربیاورد و آن را در قالب یک فرآیند گزارش کند.
مجلات علمی و سرویسهای علمی رسانهها با سر درگمی در انتخاب مخاطب نیز روبهرو هستند. برای آنها هنوز مشخص نیست که چه کسی قرار است مطالب آنها را بخواند و ضعف دیگر آنها این است که فضایی کاملاً مردانه دارند و کمتر برای زنان و کمسنوسالها برنامهریزی شدهاند.
مجلات علمی ما مخاطبان خود را همهچیزدان فرض میکنند؛ مثلا این که فلان اپلیکیشن به بازار آمده است و اگر نصب شود فلان اتفاق میافتد؛ گویی که مخاطب بدون شک باید بداند که اپلیکیشن چیست و حتماً هم طرز استفاده از آن را بلد است.
نباید به دنبال تیراژ بالا و یا تعداد کلیک بالا بود. رسانهها باید بپذیرند که ضرورتاً همه از آنها سرویس خبری نمیگیرند. ضمن اینکه باید شرایط استفاده از اینفوگراف، نیوزگراف و دیتاژورنالیسم را نیز برای خود ایجاد کنند که فرمتهای جدید اطلاعرسانی هستند و بسیار کارآیی دارند.
من فکر میکنم که گاهی کنترل نقطه ارتباط با مخاطب فراموش میشود؛ روزنامه نگار تصور میکند که بعد از رسیدن به پیشخوان و یا آپلود شدن دیگر همهچیز تمام است. در حالی که میزان مخاطب، جنسیت آن، سن آن و یا ساعات مراجعه آن برای روزنامهنگاری علمی از بااهمیتترین مطالب است.
گاهی روزنامهنگاری علمی میتواند داراییهای یک کشور را در مسیر خرید ابزارهای مرتبط با خبرهای شبه علمی قربانی کند. به یاد دارم زمان بمباران خبری با سوژه جنون گاوی در انگلیس در سال ۱۹۹۶، کمیته علم و تکنولوژی مجلس لردها تصور کرد که رسانهها منشاء سوء تفاهم مردم درباره جنون گاوی شدهاند و بنابراین پیشنهاد گفتوگوی مستقیم با مردم را مطرح کرد؛ این همان مرحله خطرناک آغازین پیش روی ژورنالیسم علمی بود به طوریکه نقش روزنامهنگاری علمی را تضعیف کرد و سه سال بعد هم در سال ۱۹۹۹ این کنفرانس جهانی درباره علم بود که یونسکو آنرا برگزار کرد و در بیانیه خود موسوم به بیانیه علم و کاربرد دانش علمی، عملا هیچ نامی از روزنامهنگاری علمی نبرد.
بدترین اتفاق هم در سال ۲۰۰۹ رخ داد که به تعبیری یک نوع "بای پس" صورت گرفت و آن آمدن سایت فیوچریتی به صحنه بود؛ این سایت همه چیز را از روزنامهنگاران علمینویس گرفت و به دست علمدانان روزنامهنگار سپرد.
#رخنما▫️#یونس_شکرخواه
تعریف کلاسیک #روزنامهنگاریعلمی ارائه خبر و گزارش درباره علم در قالب تعامل روزنامهنگاران؛ دانشمندان و مردم با تکیه بر اصول حرفهای دقت؛ صحت و بیطرفی بود؛ اما کار روزنامهنگاری علمی در این زمانه دچار تغییرات بنیادین شده و دیگر یک طراحی دوباره چاره کار نیست، بلکه این نوع از روزنامهنگاری باید به بازسازی خود فکر کند و این موضوع را مقالات نوشته شده در این زمینه و بسیاری از تحقیقات در دسترس بر روی وب نیز تأیید میکنند.
باید به این موضوع توجه کرد که با پیدایش اپلیکیشنها، سایتهای اختصاصی متخصصان، دانشمندانی که به سوی عمومیسازی #علم گام برداشتهاند و یا حتی گوشیهای هوشمندی که در هر لحظه از روز و در هرجا امکان انتشار و خوانش اخبار را برای همگان فراهم کردهاند، سهم روزنامهنگاری علمی رو به کاهش است.
این کاهش سهم و یا حذف شدن در برخی عرصهها، به معنی از کارآیی بازماندن روزنامهنگاری علمی نیست اما اگر نقطه تماس این شاخه از روزنامهنگاری با مخاطبان خود به صورت پیوسته در حال پایش نباشد، کارآیی آن نیز از بین خواهد رفت.
همه ما روزنامهنگاران خوب میدانیم که گام اول در انتشار خبر یعنی اطلاع دادن درباره یک پدیده است؛ ما میتوانیم گام دوم یعنی ایجاد درک از پدیده را نیز به خوبی برداریم و در گام سوم مخاطب خود را کاملاً درگیر موضوع کنیم. اما من فکر میکنم که روزنامهنگاری علمی ما بین این سه گام سرگردان مانده و هنوز هم در پله نخست ایستاده است.
برای خبرنگاران علمی، عالمان حوزه تجربی، منابع خوبی برای خبرها هستند اما باید در این میان به چند سؤال جدی فکر کرد؛ یکی اینکه آیا این افراد همیشه تنها منبع خبر باقی میمانند و یا منتشرکننده آن نیز میشوند؛ روزنامهنگاری علمی به #روزنامهنگاران علمینویس احتیاج دارد و یا به علمدانان #روزنامهنگار؛ و دیگر اینکه آیا باید در این حوزه به صورت فردی کار کرد و یا باید پروژههای گروهی را دستور کار داشت؟
در روزنامهنگاری علمی باید به خبر، پیامد آن، نهادهای مرتبط با آن و فرآیند شکلگیری توجه بسیاری کرد. البته کلیدیترین کار روزنامهنگار علمی، سادهسازی مفاهیم است که حقیقتاً کار مشکلی است.
روزنامهنگار علمی میتواند برای سادهسازی از پسزمینه استفاده کند؛ در واقع روزنامهنگاری که از بکگراند استفاده نمیکند خطای بزرگی انجام میدهد. همچنین روزنامه نگار میتواند برای سادهسازی، اتفاقات را از حالت محض و تعلیق دربیاورد و آن را در قالب یک فرآیند گزارش کند.
مجلات علمی و سرویسهای علمی رسانهها با سر درگمی در انتخاب مخاطب نیز روبهرو هستند. برای آنها هنوز مشخص نیست که چه کسی قرار است مطالب آنها را بخواند و ضعف دیگر آنها این است که فضایی کاملاً مردانه دارند و کمتر برای زنان و کمسنوسالها برنامهریزی شدهاند.
مجلات علمی ما مخاطبان خود را همهچیزدان فرض میکنند؛ مثلا این که فلان اپلیکیشن به بازار آمده است و اگر نصب شود فلان اتفاق میافتد؛ گویی که مخاطب بدون شک باید بداند که اپلیکیشن چیست و حتماً هم طرز استفاده از آن را بلد است.
نباید به دنبال تیراژ بالا و یا تعداد کلیک بالا بود. رسانهها باید بپذیرند که ضرورتاً همه از آنها سرویس خبری نمیگیرند. ضمن اینکه باید شرایط استفاده از اینفوگراف، نیوزگراف و دیتاژورنالیسم را نیز برای خود ایجاد کنند که فرمتهای جدید اطلاعرسانی هستند و بسیار کارآیی دارند.
من فکر میکنم که گاهی کنترل نقطه ارتباط با مخاطب فراموش میشود؛ روزنامه نگار تصور میکند که بعد از رسیدن به پیشخوان و یا آپلود شدن دیگر همهچیز تمام است. در حالی که میزان مخاطب، جنسیت آن، سن آن و یا ساعات مراجعه آن برای روزنامهنگاری علمی از بااهمیتترین مطالب است.
گاهی روزنامهنگاری علمی میتواند داراییهای یک کشور را در مسیر خرید ابزارهای مرتبط با خبرهای شبه علمی قربانی کند. به یاد دارم زمان بمباران خبری با سوژه جنون گاوی در انگلیس در سال ۱۹۹۶، کمیته علم و تکنولوژی مجلس لردها تصور کرد که رسانهها منشاء سوء تفاهم مردم درباره جنون گاوی شدهاند و بنابراین پیشنهاد گفتوگوی مستقیم با مردم را مطرح کرد؛ این همان مرحله خطرناک آغازین پیش روی ژورنالیسم علمی بود به طوریکه نقش روزنامهنگاری علمی را تضعیف کرد و سه سال بعد هم در سال ۱۹۹۹ این کنفرانس جهانی درباره علم بود که یونسکو آنرا برگزار کرد و در بیانیه خود موسوم به بیانیه علم و کاربرد دانش علمی، عملا هیچ نامی از روزنامهنگاری علمی نبرد.
بدترین اتفاق هم در سال ۲۰۰۹ رخ داد که به تعبیری یک نوع "بای پس" صورت گرفت و آن آمدن سایت فیوچریتی به صحنه بود؛ این سایت همه چیز را از روزنامهنگاران علمینویس گرفت و به دست علمدانان روزنامهنگار سپرد.