#کتاب🔸تفاوت خودپسندی و غرور
تفاوت میان خودپسندی و غرور در این است که غرور اعتقاد راسخ به ارزش فوقالعاده خویش در زمینهای خاص است. اما خودپسندی، خواستِ ایجاد چنین اعتقادی در دیگران است و معمولا با این آرزوی نهان همراه است که در نهایت، خود نیز بتوانیم به همان اعتقاد برسیم. بنابراین غرور از درون انسان نشات میگیرد و در نتیجه، قدردانی مستقیم از خویش است. اما خودپسندی کوششی است برای جلب قدردانی از بیرون، یعنی دستیابی غیر مستقیم به قدردانی است. از این رو، خودپسندی آدمی را پرگو، و غرور کم گو میکند.
📚 در باب حکمت زندگی #شوپنهاور
تفاوت میان خودپسندی و غرور در این است که غرور اعتقاد راسخ به ارزش فوقالعاده خویش در زمینهای خاص است. اما خودپسندی، خواستِ ایجاد چنین اعتقادی در دیگران است و معمولا با این آرزوی نهان همراه است که در نهایت، خود نیز بتوانیم به همان اعتقاد برسیم. بنابراین غرور از درون انسان نشات میگیرد و در نتیجه، قدردانی مستقیم از خویش است. اما خودپسندی کوششی است برای جلب قدردانی از بیرون، یعنی دستیابی غیر مستقیم به قدردانی است. از این رو، خودپسندی آدمی را پرگو، و غرور کم گو میکند.
📚 در باب حکمت زندگی #شوپنهاور
#کتاب🔸در باب درک
کتابخانه میتواند بسیار بزرگ و در همان حال درهمریخته و نامرتب باشد و در این صورت نسبت به کتابخانهی کوچک و منظم، کاربرد و بازده کمتری خواهد داشت. به همین ترتیب فردی که دامنهی وسیعی از معلومات در ذهن دارد و با این حال بر آنها تامل نکرده و زمینهی کاری برای آنها را فراهم نیاورده، در مقایسه با فردی که معلوماتِ کمتری دارد اما به کمال در آنها اندیشه کرده از ارزش و توان کمتری برخوردار است.
زیرا تنها زمانی که فرد از همهی جهات به دانستههای خود نظر کرده و آنها را با مقایسهی گام به گام با یکدیگر ترکیب میکند است که اِشراف کامل بر آنها مییابد و به نیروی خویشتن مبدلشان میسازد. انسان نمیتواند چیزی را به ذهن بسپارد مگر اینکه آن را درک کند؛ بنابراین باید آن را فرابگیرد؛ اما فقط زمانی میتوان گفت درکش کرده که آن را به کار انداخته باشد.
📚جهان و تاملات فیلسوف #شوپنهاور
کتابخانه میتواند بسیار بزرگ و در همان حال درهمریخته و نامرتب باشد و در این صورت نسبت به کتابخانهی کوچک و منظم، کاربرد و بازده کمتری خواهد داشت. به همین ترتیب فردی که دامنهی وسیعی از معلومات در ذهن دارد و با این حال بر آنها تامل نکرده و زمینهی کاری برای آنها را فراهم نیاورده، در مقایسه با فردی که معلوماتِ کمتری دارد اما به کمال در آنها اندیشه کرده از ارزش و توان کمتری برخوردار است.
زیرا تنها زمانی که فرد از همهی جهات به دانستههای خود نظر کرده و آنها را با مقایسهی گام به گام با یکدیگر ترکیب میکند است که اِشراف کامل بر آنها مییابد و به نیروی خویشتن مبدلشان میسازد. انسان نمیتواند چیزی را به ذهن بسپارد مگر اینکه آن را درک کند؛ بنابراین باید آن را فرابگیرد؛ اما فقط زمانی میتوان گفت درکش کرده که آن را به کار انداخته باشد.
📚جهان و تاملات فیلسوف #شوپنهاور
#فلسفه🔸هستی
هستی ما سراسر بر لحظهی در حالِ گذر بنا شده و به همین دلیل به جنب و جوشی بیامان بدل گشته که حتی لحظهای رخصتِ باز ایستادن و نفس تازه کردن به ما نمیدهد. حالِ ما در زندگی، حالِ آن فردی است که در سرازیری میدود و برای باقی ماندن بر دو پای خود ناگزیر از دویدن است و اگر بخواهد توقف کند به زمین درخواهد غلتید. زندگی نگاه داشتنِ یک نی بر نوک انگشت است، سیارهای است که به محض انصراف از حرکت در مدار خود، به درون خورشیدِ منظومه سقوط میکند.
در چنین جهانی که دوامِ هیچ چیز ممکن نیست، جایی که همه چیز با شتابِ دیوانهوار در حرکت و گریز است و مغلوبِ حرکت و پیشرفت، مشکل بتوان احساس خوشحالی و خرسندی کرد. چگونه میتوان در جایی آرام و قرار یافت که به قولِ افلاطون "شدنِ مداوم و هرگز نابودن" تنها شکلِ هستی و وجود در آنجا است؟ انسان هیچگاه خشنود نیست؛ سرتاسر زندگی را به دنبال خشنودیِ خیالی میدود، خشنودیای که به ندرت به دست میآید، و وقتی هم که به دست آمد همان بیداری از خوابِ خوشحالی است: چون کِشتی شکستهای که بیدکل به بندرگاه وارد میشود. دست آخر هم تفاوتی نمیکند که در طول زندگی خوشبخت بوده یا بدبخت، چون زندگیِ وی چیزی جز یک اکنونِ گذرا نبوده و اکنون پایان یافته.
#شوپنهاور 📚جهان و تاملات فیلسوف
هستی ما سراسر بر لحظهی در حالِ گذر بنا شده و به همین دلیل به جنب و جوشی بیامان بدل گشته که حتی لحظهای رخصتِ باز ایستادن و نفس تازه کردن به ما نمیدهد. حالِ ما در زندگی، حالِ آن فردی است که در سرازیری میدود و برای باقی ماندن بر دو پای خود ناگزیر از دویدن است و اگر بخواهد توقف کند به زمین درخواهد غلتید. زندگی نگاه داشتنِ یک نی بر نوک انگشت است، سیارهای است که به محض انصراف از حرکت در مدار خود، به درون خورشیدِ منظومه سقوط میکند.
در چنین جهانی که دوامِ هیچ چیز ممکن نیست، جایی که همه چیز با شتابِ دیوانهوار در حرکت و گریز است و مغلوبِ حرکت و پیشرفت، مشکل بتوان احساس خوشحالی و خرسندی کرد. چگونه میتوان در جایی آرام و قرار یافت که به قولِ افلاطون "شدنِ مداوم و هرگز نابودن" تنها شکلِ هستی و وجود در آنجا است؟ انسان هیچگاه خشنود نیست؛ سرتاسر زندگی را به دنبال خشنودیِ خیالی میدود، خشنودیای که به ندرت به دست میآید، و وقتی هم که به دست آمد همان بیداری از خوابِ خوشحالی است: چون کِشتی شکستهای که بیدکل به بندرگاه وارد میشود. دست آخر هم تفاوتی نمیکند که در طول زندگی خوشبخت بوده یا بدبخت، چون زندگیِ وی چیزی جز یک اکنونِ گذرا نبوده و اکنون پایان یافته.
#شوپنهاور 📚جهان و تاملات فیلسوف
🔸گوته و شوپنهاور؛ نامهنگاریها
مترجم: امیر معدنیپور، ناشر: فانوس، قیمت: ۷۰۰,۰۰۰ ریال
یك سوى داستان #شوپنهاور جوان است با سری پرباد، آکنده از ایده و اندیشه و سوی دیگر گوتهی سالخورده است، که سرد و گرم روزگار را چشیده و باد غرور از سر بیرون رانده. شوپنهاور که از هم روزگاران خود کمتر کسی را به چیزی میگیرد #گوته را سخت ارج مینهد وانگهی از نقد اندیشهاش هم باکی ندارد ای بسا سرانجام همین خوی آتشین او ادیب را اندکی میرزماند و باب گفت و گوی قلمی آن دو را زودتر از زود میبندد. شهرکتاب
مترجم: امیر معدنیپور، ناشر: فانوس، قیمت: ۷۰۰,۰۰۰ ریال
یك سوى داستان #شوپنهاور جوان است با سری پرباد، آکنده از ایده و اندیشه و سوی دیگر گوتهی سالخورده است، که سرد و گرم روزگار را چشیده و باد غرور از سر بیرون رانده. شوپنهاور که از هم روزگاران خود کمتر کسی را به چیزی میگیرد #گوته را سخت ارج مینهد وانگهی از نقد اندیشهاش هم باکی ندارد ای بسا سرانجام همین خوی آتشین او ادیب را اندکی میرزماند و باب گفت و گوی قلمی آن دو را زودتر از زود میبندد. شهرکتاب