#کیوسک🔸ویژهنامه روزنامه شهروند
▫️سهشنبه ۱۴ تیر۱۴۰۱، طرح جلد ویژهنامه #روزنامه_شهروند درباره #عباس_کیارستمی در ششمین سالگرد درگذشت او. طرح از #هادی_حیدری
▫️سهشنبه ۱۴ تیر۱۴۰۱، طرح جلد ویژهنامه #روزنامه_شهروند درباره #عباس_کیارستمی در ششمین سالگرد درگذشت او. طرح از #هادی_حیدری
#تاریخ #روزنامهنگاری
🔸نخستین روزنامه جهان : ریلیشن
این روزها میتوانید آنها را در همه جا پیدا كنید، در دورترین نقاط جهان، در بلوارهای شهرهای بزرگ، در كوچههای باریك، در كیوسكها، در قایقها و كشتیهای بادبانی.
آنها تا خورده و یا لولهشده دست به دست میشوند و گاه حكم پوشش را دارند كه به كار شبهای سرد در پاركها میخورند.
رسانهای كه قرار بود دنیا را تغییر دهد، نخستین پرتو خود را در یكی از روزهای سال ١۶٠۵ در #استراسبورگ آشكار ساخت (یك جمهوری آزاد در قرن شانزدهم). البته #یوهان_كارولس (Johann carolus) چاپكار نمیدانست #روزنامه چنین كاركردی خواهد یافت. او #ریلیشن (Relation) را به چاپ رساند. ریلیشن یك واژه لاتین است كه از relatio به معنی گزارش دادن مشتق میشود و او به همین دلیل این نام را برای روزنامهاش برگزیده بود. او چهار فرمان رسانههای مدرن را جاری ساخت.
نخست آنكه ریلیشن نخستین روزنامه موضوعی بود و طیفی از موضوعات را پوشش میداد و بنابراین جهانی بود، دوم آنكه متمركز بر عامه مردم بود و بنابراین آگهی داشت و بالاخره تعیینكنندهترین فاكتوری كه ریلیشن را به اولین روزنامه مدرن تبدیل ساخت، تداوم آن در انتشار بود. ریلیشن نخستین روزنامهای بود كه به صورت هفتگی و به مدت هفتاد سال به زندگی خود ادامه داد. اما به هر حال، ریلیشن از بسیاری جهات شبیه روزنامههای امروزی نبود. در آن دوران پستچیها نقش تعیینكنندهای در گردآوری #اخبار داشتند، چرا كه آنها بودند كه خبرها را از دلیجانها یا پیكهای سواره میگرفتند و از آنجایی كه در آن دوران خبرها به مفهوم اخص كلمه چندان زیاد نبودند، هر چیزی كه میرسید به دست چاپ سپرده میشد، بیآنكه حتی ویرایش شود. مقالات بهطور عمده با حروف سربی چیده میشدند و با ماشینهایی كه از چوب ساخته شده بودند، به چاپ میرسیدند.
🔻بخشی از یک ترجمه قدیمی من از مقالهای كه توسط سوزان استینل، استفن كوبس و برژیت ایزنلوفل در نشریه #اكسپریس_وربیس نوشته شده بود. پست بعدی متن کامل همین مقاله است:
🔸نخستین روزنامه جهان : ریلیشن
این روزها میتوانید آنها را در همه جا پیدا كنید، در دورترین نقاط جهان، در بلوارهای شهرهای بزرگ، در كوچههای باریك، در كیوسكها، در قایقها و كشتیهای بادبانی.
آنها تا خورده و یا لولهشده دست به دست میشوند و گاه حكم پوشش را دارند كه به كار شبهای سرد در پاركها میخورند.
رسانهای كه قرار بود دنیا را تغییر دهد، نخستین پرتو خود را در یكی از روزهای سال ١۶٠۵ در #استراسبورگ آشكار ساخت (یك جمهوری آزاد در قرن شانزدهم). البته #یوهان_كارولس (Johann carolus) چاپكار نمیدانست #روزنامه چنین كاركردی خواهد یافت. او #ریلیشن (Relation) را به چاپ رساند. ریلیشن یك واژه لاتین است كه از relatio به معنی گزارش دادن مشتق میشود و او به همین دلیل این نام را برای روزنامهاش برگزیده بود. او چهار فرمان رسانههای مدرن را جاری ساخت.
نخست آنكه ریلیشن نخستین روزنامه موضوعی بود و طیفی از موضوعات را پوشش میداد و بنابراین جهانی بود، دوم آنكه متمركز بر عامه مردم بود و بنابراین آگهی داشت و بالاخره تعیینكنندهترین فاكتوری كه ریلیشن را به اولین روزنامه مدرن تبدیل ساخت، تداوم آن در انتشار بود. ریلیشن نخستین روزنامهای بود كه به صورت هفتگی و به مدت هفتاد سال به زندگی خود ادامه داد. اما به هر حال، ریلیشن از بسیاری جهات شبیه روزنامههای امروزی نبود. در آن دوران پستچیها نقش تعیینكنندهای در گردآوری #اخبار داشتند، چرا كه آنها بودند كه خبرها را از دلیجانها یا پیكهای سواره میگرفتند و از آنجایی كه در آن دوران خبرها به مفهوم اخص كلمه چندان زیاد نبودند، هر چیزی كه میرسید به دست چاپ سپرده میشد، بیآنكه حتی ویرایش شود. مقالات بهطور عمده با حروف سربی چیده میشدند و با ماشینهایی كه از چوب ساخته شده بودند، به چاپ میرسیدند.
🔻بخشی از یک ترجمه قدیمی من از مقالهای كه توسط سوزان استینل، استفن كوبس و برژیت ایزنلوفل در نشریه #اكسپریس_وربیس نوشته شده بود. پست بعدی متن کامل همین مقاله است:
#زوم #تکنوکلاس
🔸 کاغذ و چاپ و دیجیتالیسم
🔹#یونس_شکرخواه
مگر با آمدن خودکار و خودنویس و روان نویس و غیره؛ مداد رفت که شما فکر میکنید کتاب باید برود. من خیلی به رابطه جایگزینی اعتقاد ندارم؛ نگران محمل نباشید؛ وقتی باید نگران شد که بشر شوق خواندن نداشته باشد؛ نوع خواندن مهم نیست؛ نوع ثبت هم مهم نیست. به نظرم بین سنگنوشتههای گنجنامه همدان که نوشتارهایی از دوران داریوش و خشایار است با بیلبوردهای امروزی فرقی نیست؛ هر دو #پیامرسان هستند؛ #محتوا را با محمل اشتباه نگیریم. من شخصا ایبوکز را در آیپدم ترجیح میدهم چون واقعا حس میکنم یک کتابخانه همراهم دارم؛ اما به اتاقم که در دانشکده میرسم سه قفسه پر از کتاب دارم. شاید آنجا حتی یادم هم نباشد آیپدم در کولهام هست. راستش به این خط کشی بین عرصه چاپ و #فضایمجازی باور ندارم. این را از چشم سرمایهگذاران بزرگ عرصه رسانهای تماشا کنید چون آنها شم اقتصادی دارند؛ اگر چاپ در فاز مرگ بود آنها هرگز در عرصه چاپ سرمایهگذاری نمیکردند. وانگهی مگر جهان #چاپ محدودیتهای خودش را نمیشناسد؟ شما خودتان حاضرید یک #روزنامه را دوباره در روز بعد از توزیع هم بخوانید؛ نمیخوانید؛ اما روزنامه هم میداند این محدودیت خودش را. به همین خاطر است که در بازی باخته به رسانههای دیجیتال از نظر سرعت؛ حالا ابزار دیگری را رو کرده است؛ بیشتر از آنکه خبر بدهد تحلیل میدهد و یا به تعقیب خبر میپردازد و لذا بازهم نه تنها مشروعیت و ضرورت خودش را حفظ کرده بلکه خودش را هم به وبسایت و شبکه اجتماعی و از هم مهمتر به خبر رسانی موبایلی مسلح کرده است.
بیایید مرور کنید؛ مگر تلویزیونهای بینالمللی مثل سیانان و فاکس و الجزیره که آمدند با پخش مستقیم خودشان بلای جان تلویزیونهای ملی نشدند؟ آیا تلویزیونهای ملی که بودجه سالانهشان خرج یک هفته یک شبکه بینالمللی مثل سیانان بود؛ حذف شدند؟ نه، نشدند، راه پیدا کردند؛ جلوی تلسکوپ سی ان انها، میکروسکوپ گذاشتند؛ زدند به خط خبرهای بومی و تولید محلی؛ آن هم به گونهای که سی ان انها برای اینکه نشان بدهند در عرصه خبری حضور دارند و عقب نماندهاند مجبور به نقل خبر از همین شبکههای ملی تلویزیونی میشوند
🔸 کاغذ و چاپ و دیجیتالیسم
🔹#یونس_شکرخواه
مگر با آمدن خودکار و خودنویس و روان نویس و غیره؛ مداد رفت که شما فکر میکنید کتاب باید برود. من خیلی به رابطه جایگزینی اعتقاد ندارم؛ نگران محمل نباشید؛ وقتی باید نگران شد که بشر شوق خواندن نداشته باشد؛ نوع خواندن مهم نیست؛ نوع ثبت هم مهم نیست. به نظرم بین سنگنوشتههای گنجنامه همدان که نوشتارهایی از دوران داریوش و خشایار است با بیلبوردهای امروزی فرقی نیست؛ هر دو #پیامرسان هستند؛ #محتوا را با محمل اشتباه نگیریم. من شخصا ایبوکز را در آیپدم ترجیح میدهم چون واقعا حس میکنم یک کتابخانه همراهم دارم؛ اما به اتاقم که در دانشکده میرسم سه قفسه پر از کتاب دارم. شاید آنجا حتی یادم هم نباشد آیپدم در کولهام هست. راستش به این خط کشی بین عرصه چاپ و #فضایمجازی باور ندارم. این را از چشم سرمایهگذاران بزرگ عرصه رسانهای تماشا کنید چون آنها شم اقتصادی دارند؛ اگر چاپ در فاز مرگ بود آنها هرگز در عرصه چاپ سرمایهگذاری نمیکردند. وانگهی مگر جهان #چاپ محدودیتهای خودش را نمیشناسد؟ شما خودتان حاضرید یک #روزنامه را دوباره در روز بعد از توزیع هم بخوانید؛ نمیخوانید؛ اما روزنامه هم میداند این محدودیت خودش را. به همین خاطر است که در بازی باخته به رسانههای دیجیتال از نظر سرعت؛ حالا ابزار دیگری را رو کرده است؛ بیشتر از آنکه خبر بدهد تحلیل میدهد و یا به تعقیب خبر میپردازد و لذا بازهم نه تنها مشروعیت و ضرورت خودش را حفظ کرده بلکه خودش را هم به وبسایت و شبکه اجتماعی و از هم مهمتر به خبر رسانی موبایلی مسلح کرده است.
بیایید مرور کنید؛ مگر تلویزیونهای بینالمللی مثل سیانان و فاکس و الجزیره که آمدند با پخش مستقیم خودشان بلای جان تلویزیونهای ملی نشدند؟ آیا تلویزیونهای ملی که بودجه سالانهشان خرج یک هفته یک شبکه بینالمللی مثل سیانان بود؛ حذف شدند؟ نه، نشدند، راه پیدا کردند؛ جلوی تلسکوپ سی ان انها، میکروسکوپ گذاشتند؛ زدند به خط خبرهای بومی و تولید محلی؛ آن هم به گونهای که سی ان انها برای اینکه نشان بدهند در عرصه خبری حضور دارند و عقب نماندهاند مجبور به نقل خبر از همین شبکههای ملی تلویزیونی میشوند