عرصه‌های‌ ارتباطی
3.66K subscribers
29.9K photos
3.06K videos
875 files
6K links
🔸عرصه‌های‌ ارتباطی
▫️کانال رسمی یونس شُکرخواه
Agora | The official Telegram channel of Younes Shokrkhah
https://t.iss.one/boost/younesshokrkhah
🔹اکانت اینستاگرام من:
https://www.instagram.com/younesshokrkhah
Download Telegram
عرصه‌های‌ ارتباطی
🔸لبخند تمام‌شده ▫️یادداشت #ابراهیم_حقیقی به‌یاد #حمید_لبخنده
🔸لبخند تمام‌شده
▫️یادداشت #ابراهیم_حقیقی به ‌یاد حمید لبخنده
▫️از سال ١٣۵٠ دوستی‌مان آغاز شد؛ با آن جوان مهربان جنوبی خون‌گرم، با لبخند گرمای خوزستان. در سینمای آزاد هم کنار هم بودیم. برای اجازۀ ساختن فیلم کوتاه "مصیبت کبک‌ها" به دیدار احمد محمودِ مهربان رفتیم که دایی حمید بود و او به لطف و مهر اجازۀ استفاده از قصه را به ما داد که فیلم نیمه‌کاره به انقلاب رسید و ماند. پوستر نمایش "عادل‌ها" را برایش ساخته بودم که نمایش موفقی بود و بعدها با او در کنار حمید سمندریان و هما روستا بودیم. وقتی که در سال ١٣۵۶ برای تحصیل به انگلستان رفتم، همۀ کارهای مدارک دانشگاهی‌ام را به او سپردم که با روی گشاده پذیرفت چون شاید نزدیک‌ترین دوست خوبم بود. همیشه دربارۀ قصه و نمایش و کتاب سخن‌ها داشت و همچنان مهربان نقد می‌کرد. در پی رانده شدن حمید سمندریان عزیز از دانشکدۀ هنرهای زیبا، وقتی که با همراهی هما، رستوران ١۴١ را در خیابان فلسطین راه‌اندازی می‌کردند و من کارهای گرافیک‌شان را انجام دادم، روزها به دیدارشان می‌رفتم... و چه چیزها آموختم از ذهن خلاق و درخشان حمید سمندریان. و #حمید_لبخنده همچنان مثل پروانه گرد شمع وجود او می‌گشت. کاوه که به دنیا آمد، حمید مثل پدر مراقبش بود و کاوه و اوژن با هم بزرگ شدند، و دوست تا امروز، که هر دو مردان نیکی هستند.
در بحران‌های بی‌کاری و بی‌پولی دوران جنگ، سال‌ها با او هم‌خانه شدم. اتاق‌ها را با هم و به کمک مسعود دشت‌بان موکت کردیم و وسایل خانه را به اشتراک گذاشتیم و همچنان عشق‌مان کتاب بود و فیلم و نمایش. و بچه‌ها بزرگ می‌شدند و حمید سمندریان در تلاش اجرای نمایش می‌فرسود و هما بیش‌تر بازیگر سینما شده بود و شاید نان‌آور خانواده.
سریال "در قلب من" را که می‌ساخت برای طراحی تیتراژ کنار حمید لبخنده بودم ... بعدتر با حمید و هما آموزشگاه گشودند و بعد از رفتن حمید در کنار هما آن‌جا را گرداند و بعد از رفتن هما آموزشگاه را حفظ کرد تا به کاوه سپرد و همچنان آموزشگاه سمندریان و بزرگداشت هر ساله دغدغه‌اش بود. چرا که همیشه خود را مدیون معلمش می‌دانست، و این کار را وظیفۀ خود. چون من که همیشه خود را مدیون #مرتضی_ممیز می‌دانم. اما حمید لبخنده سرسپرده‌تر از من بود. ندیدم کسی هیچ خاطرۀ بدی از حمید لبخنده داشته باشد. لبش همیشه به خنده گشوده بود و مهربانی. نامش برازندۀ کردارش بود: لبخنده.
@filmemrooz_official