🔸نجف دریا بندری درگذشت
#نجف_دریابندری (۱۳۰۸ - ۱۳۹۹) مترجم و نویسندهٔ معاصر ایرانی درگذشت.
#نجف_دریابندری (۱۳۰۸ - ۱۳۹۹) مترجم و نویسندهٔ معاصر ایرانی درگذشت.
🔸خاکسپاری دریابندری در کنار راستکار
پیکر #نجف_دریابندری در کنار مزار همسرش #فهمیه_راستکار (هنرمند فقید) در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده میشود.
#علی_میرزائی - مدیر مسئول مجله «نگاه نو» - در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: آقای دریابندری امروز (پانزدهم اردیبهشت ۹۹) ساعت ۱۱:۲۷ درگذشت. او حدود ۱۰ صبح امروز به هوش میآید و چشمانش را باز میکند. سهراب فرزندش بالای سر او بوده است. به گفته فرزندش، او نگاهی پرسشگرانه داشته و بعد چشمانش را میبندد.
او در ادامه افزود: خواهش خانواده دریابندری این است که کسی به منزلشان نرود چون کسی در خانه نیست. پیکر او را به بهشت زهرا منتقل کردهاند و فردا کارهای اولیه را در آنجا انجام میدهند و در بهشت سکینه کرج و در کنار مزار همسرش، فهمیه راستکار به خاک سپرده میشود. خانواده دریابندری برگزاری هرگونه مراسم را به بعد از کرونا محول کردهاند.
پیکر #نجف_دریابندری در کنار مزار همسرش #فهمیه_راستکار (هنرمند فقید) در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده میشود.
#علی_میرزائی - مدیر مسئول مجله «نگاه نو» - در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: آقای دریابندری امروز (پانزدهم اردیبهشت ۹۹) ساعت ۱۱:۲۷ درگذشت. او حدود ۱۰ صبح امروز به هوش میآید و چشمانش را باز میکند. سهراب فرزندش بالای سر او بوده است. به گفته فرزندش، او نگاهی پرسشگرانه داشته و بعد چشمانش را میبندد.
او در ادامه افزود: خواهش خانواده دریابندری این است که کسی به منزلشان نرود چون کسی در خانه نیست. پیکر او را به بهشت زهرا منتقل کردهاند و فردا کارهای اولیه را در آنجا انجام میدهند و در بهشت سکینه کرج و در کنار مزار همسرش، فهمیه راستکار به خاک سپرده میشود. خانواده دریابندری برگزاری هرگونه مراسم را به بعد از کرونا محول کردهاند.
درباره شادروان #نجف_دریابندری و.....
🔸از نسل دايناسورها بود
▫️یادداشت #بهروز_بهزادي
او از نسل دايناسورها بود؛ دايناسورهايي كه با ترجمه بزرگترين آثار ادبيات جهان خدمتي بزرگ به علم و فرهنگ و ادبيات ايران كردند. منظورم نجف دريابندري است كه ديروز در كهنسالي درگذشت ولي كتابهايي از خود به جاي گذاشت كه ديگر كسي جرات ترجمه مجدد از اصل كار را نخواهد داشت. من نجف را با كتاب وداع با اسلحه ارنست همينگوي شناختم و بعد از آن كتابهاي بزرگي چون «چنين كنند بزرگان از ويل كايي»، «گور به گور از ويليام فالكنر»، «پيامبر و ديوانه از جبران خليل جبران» را در كنار ترجمه آثاري از برتراند راسل به ياد ميآورم. البته ترجمه تاريخ سينما نوشته آرتور نايت و افسانه دولت ويليام كاسيرو از جمله كتابهاي ترجمهشده توسط نجف دريابندري است كه تاثير بسياري در من گذاشتهاند. اينك كه هنوز شماري از دوستان در قرنطينه خانگي به سر ميبرند پيشنهاد ميكنم كتابهاي اين مترجم بزرگ تازه درگذشته را بخوانند چون به عقيده من غنيمتي است كه كمتر نصيب آدمي ميشود. صحبت كه به اينجا رسيده است دلم ميخواهد از چند دايناسور ديگر كه از دوستان نجف در دنياي ترجمه بودند نام ببرم و آثارشان را براي خواندن پيشنهاد كنم. در ميان آنها محمد قاضي، كتاب دنكيشوت و جزيره پنگوئنهاي آناتول فرانس. محمود اعتمادزاده (بهآذين) با كتابهاي بزرگي از ادبيات فرانسه مثل زنبق دره، چرم ساغري، ژان كريستف و آثاري از شكسپير ميدرخشند. البته حيف است در كنار اين دايناسورهاي دنياي ترجمه به رضا سيدحسيني و كتاب شاخص او طاعون آلبر كامو و كاوه دهگان با كتاب ظهور و سقوط رايش سوم ويليام شايرر اشاره نكنم. گفتني است كه اين يادداشت كوتاه را به مناسبت درگذشت فرزانه روزگار نجف دريابندري نوشتم و اگر از چند تن از همگنان او نام آوردم نشانه آن نيست كه شماري از مترجمان ديگر از بزرگان و دايناسورهاي دنياي ترجمه نبودهاند. اين يادداشت مقالهاي تحقيقي نيست و به سرعت از ذهن من تراوش كرده است و به همين جهت از نزديكان كساني كه نامشان نيامده است پوزش ميخواهم. گرچه از اين نسل دايناسورها ديگر كسي باقي نمانده است؛ نسلي كه قبل از نفرين تلويزيون به وجود آمد و كتابهاي بزرگ و قطور نوشتند و ترجمه كردند.
▫️روزنامه اعتماد ۱۷ اردیبهشت ۹۹
🔸از نسل دايناسورها بود
▫️یادداشت #بهروز_بهزادي
او از نسل دايناسورها بود؛ دايناسورهايي كه با ترجمه بزرگترين آثار ادبيات جهان خدمتي بزرگ به علم و فرهنگ و ادبيات ايران كردند. منظورم نجف دريابندري است كه ديروز در كهنسالي درگذشت ولي كتابهايي از خود به جاي گذاشت كه ديگر كسي جرات ترجمه مجدد از اصل كار را نخواهد داشت. من نجف را با كتاب وداع با اسلحه ارنست همينگوي شناختم و بعد از آن كتابهاي بزرگي چون «چنين كنند بزرگان از ويل كايي»، «گور به گور از ويليام فالكنر»، «پيامبر و ديوانه از جبران خليل جبران» را در كنار ترجمه آثاري از برتراند راسل به ياد ميآورم. البته ترجمه تاريخ سينما نوشته آرتور نايت و افسانه دولت ويليام كاسيرو از جمله كتابهاي ترجمهشده توسط نجف دريابندري است كه تاثير بسياري در من گذاشتهاند. اينك كه هنوز شماري از دوستان در قرنطينه خانگي به سر ميبرند پيشنهاد ميكنم كتابهاي اين مترجم بزرگ تازه درگذشته را بخوانند چون به عقيده من غنيمتي است كه كمتر نصيب آدمي ميشود. صحبت كه به اينجا رسيده است دلم ميخواهد از چند دايناسور ديگر كه از دوستان نجف در دنياي ترجمه بودند نام ببرم و آثارشان را براي خواندن پيشنهاد كنم. در ميان آنها محمد قاضي، كتاب دنكيشوت و جزيره پنگوئنهاي آناتول فرانس. محمود اعتمادزاده (بهآذين) با كتابهاي بزرگي از ادبيات فرانسه مثل زنبق دره، چرم ساغري، ژان كريستف و آثاري از شكسپير ميدرخشند. البته حيف است در كنار اين دايناسورهاي دنياي ترجمه به رضا سيدحسيني و كتاب شاخص او طاعون آلبر كامو و كاوه دهگان با كتاب ظهور و سقوط رايش سوم ويليام شايرر اشاره نكنم. گفتني است كه اين يادداشت كوتاه را به مناسبت درگذشت فرزانه روزگار نجف دريابندري نوشتم و اگر از چند تن از همگنان او نام آوردم نشانه آن نيست كه شماري از مترجمان ديگر از بزرگان و دايناسورهاي دنياي ترجمه نبودهاند. اين يادداشت مقالهاي تحقيقي نيست و به سرعت از ذهن من تراوش كرده است و به همين جهت از نزديكان كساني كه نامشان نيامده است پوزش ميخواهم. گرچه از اين نسل دايناسورها ديگر كسي باقي نمانده است؛ نسلي كه قبل از نفرين تلويزيون به وجود آمد و كتابهاي بزرگ و قطور نوشتند و ترجمه كردند.
▫️روزنامه اعتماد ۱۷ اردیبهشت ۹۹
🔸صدای بخارا شنیده میشود
نخستین شماره "صدای بخارا" یکشنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۹ در فضای مجازی منتشر خواهد شد. این برنامه نسخهای شنیداری است که در هر ماه با توجه به رویدادهای فرهنگی و هنری تهیه و تولید میشود.
صدای بخارا، شماره نخست خود را به ساخت موضوعاتی در پیوند با روز پاسداشت #زبان_پارسی و حکیم #ابوالقاسم_فردوسی، گرامیداشت حکیم #عمر_خیام و یادنامهای به مناسبت درگذشت #نجف_دریابندری اختصاص داده است.
صدای بخارا با سردبیری #علی_دهباشی، حاصل همکاری #حسین_رحمانی و #امیرحامد_موسوی میباشد که در صفحه #اینستاگرام و کانال #تلگرام بخارا در دسترس علاقهمندان قرار خواهد گرفت.
با همکاری :
#غزاله_عربگل
#مهتاب_بخشی
#رضا_کریمخانی
نخستین شماره "صدای بخارا" یکشنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۹ در فضای مجازی منتشر خواهد شد. این برنامه نسخهای شنیداری است که در هر ماه با توجه به رویدادهای فرهنگی و هنری تهیه و تولید میشود.
صدای بخارا، شماره نخست خود را به ساخت موضوعاتی در پیوند با روز پاسداشت #زبان_پارسی و حکیم #ابوالقاسم_فردوسی، گرامیداشت حکیم #عمر_خیام و یادنامهای به مناسبت درگذشت #نجف_دریابندری اختصاص داده است.
صدای بخارا با سردبیری #علی_دهباشی، حاصل همکاری #حسین_رحمانی و #امیرحامد_موسوی میباشد که در صفحه #اینستاگرام و کانال #تلگرام بخارا در دسترس علاقهمندان قرار خواهد گرفت.
با همکاری :
#غزاله_عربگل
#مهتاب_بخشی
#رضا_کریمخانی
Forwarded from Hadi Heidari | کانال هادی حیدری
🔸یاد #نجف_دریابندری (نویسنده و مترجم) در اولین سالگرد درگذشتش | #هادی_حیدری | چهارشنبه پانزدهم اردیبهشت نود و نه | بر اساس عکسی از #سعید_کیایی
#دریابندری #نویسنده #مترجم #ادبیات #پیرمرد_و_دریا #وداع_با_اسلحه
@hadi_heidari
#دریابندری #نویسنده #مترجم #ادبیات #پیرمرد_و_دریا #وداع_با_اسلحه
@hadi_heidari
🔸وبینار آشپزی ایران به یاد نجف دریابندری
وبینار آشپزی ایران به یاد #نجف_دریابندری، نویسنده کتاب مستطاب آشپزی، از سیر تا پیاز (با همکاری #فهیمه_راستکار) برگزار میشود. این وبینار از ساعت ۲۱ روز پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ برگزار خواهد شد.
سهراب دریابندری، فرزند نجف دریابندری، فرهاد نظری، کارشناس میراث فرهنگی، حسین دهقان منشادی، مسئول کمیته گردشگری خوراک یزد و ماهور زهرایی، مدیر نشر کارنامه از سخنرانان این وبینار هستند.
▫️لینک وبینار:
https://meeting-۲.yazd.ac.ir/tour
وبینار آشپزی ایران به یاد #نجف_دریابندری، نویسنده کتاب مستطاب آشپزی، از سیر تا پیاز (با همکاری #فهیمه_راستکار) برگزار میشود. این وبینار از ساعت ۲۱ روز پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ برگزار خواهد شد.
سهراب دریابندری، فرزند نجف دریابندری، فرهاد نظری، کارشناس میراث فرهنگی، حسین دهقان منشادی، مسئول کمیته گردشگری خوراک یزد و ماهور زهرایی، مدیر نشر کارنامه از سخنرانان این وبینار هستند.
▫️لینک وبینار:
https://meeting-۲.yazd.ac.ir/tour
🔸با خندههای بلند و پیوستهاش
▫️یادداشتی از دکتر محمدرضا شفیعیکدکنی دربارهٔ زندهیاد نجف دریابندری
نخستین بار که با نام #نجف_دریابندری آشنا شدم وقتی بود که در جُنگِ هنر و ادبِ امروز که به همتِ #حسین_رازی منتشر میشد یک شاخه گل سرخ برای امیلی را خواندم که دریابندری ترجمه کرده بود سال ۱۳۳۴ یا ۱۳۳۵ من در آن روزگار طلبهی نوجوانی بودم که در کنارِ کتابهای فقه و اصول و منطق و فلسفه، که عملاً سیلابس درسیام بود، هرچه به دستم میافتاد میخواندم. انصافاً این جُنگ - که دو شماره بیشتر منتشر نشد - در آن سالها نشریهی بسیار آوانگاردی بود. من تمام مجلّاتِ آن سالها را در کتابخانهی آستان قدس رضوی - که پاتوقِ همیشگیِ من بود - میخواندم ولی این جُنگ را، از کنار خیابان و از یک بساط کتابفروشی روبروی باغِ ملّی مشهد خریدم، هر دو شماره را؛ شاید یک سالی بعد از انتشارش، مثلاً در سال ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷ شعرهایی از #اخوان در آنجا چاپ شده بود. چاوشی و زمستان و شاید هم آوازِ کرک شعرهایی هم از #شاملو و #نیما داشت. در آنجا، با نخستین ترجمهی سرزمین ویرانِ الیوت آشنا شدم که حسین رازی خودش ترجمه کرده بود. بگذریم بعدها هر جا که نوشتهای یا ترجمهای از نجف میدیدم با شوق میخواندم. نثر فارسی نجف در همان سالها هم روان و درست و جا افتاده بود. وقتی که برای دورهی دکتری به تهران آمدم، در سال ۱۳۴۴ و مقیم شدم در جلساتِ مجلهی سخن –که در منزل شادروان دکتر #خانلری تشکیل میشد– نجف را از نزدیک دیدم با شیفتگی او را استقبال روحی و معنوی کردم. نجف از آنهایی است که روحیّهای شاد و مژدهرسان دارد و هرکسی را شیفتهی خود میکند. هیچ اهل اَدا بازی و ژست گرفتن و روشنفکرنمایی نیست. «فرزانه» واژهای عاطفی emotive است که تعریف دقیق منطقی ندارد امّا در مرکزِ مفهومی آن هوش و دانایی و حکمت نهفته است. من او را یکی از مصادیق فرزانگی در عصرِ خودمان دیدم. در طولِ افزون بر پنجاه سال که با هم دوست بودهایم هرگز ازو رفتاری، که مایهی ملال دوستان شود، ندیدم. همیشه شمع مجلس یاران بوده است و خندههایش محفلِ دوستان را طراوت و شادابی بخشیده است.
در کوهنوردیهای صبحهای پنجشنبه، در کنارِ دکتر #زریاب_خویی- یکی از فرزانگانِ بزرگِ این قرن میهنِ ما - حضورش مایهی شادمانیِ دوستان بود؛ با خندههای بلند و پیوستهاش. یکبار، در یکی از قهوهخانههای راهِ «دَرَکه» چندان بلند میخندید که صاحب قهوهخانه - که محمدعلی - نام داشت، میخواست جمع ما را از قهوهخانهاش بیرون کند و به حُرمتِ شادروان #یحیی_هُدی گناهِ ما را بخشید.
نجف، مصداقِ راستین روشنفکر ایرانی است. سالها قبل، در کلاس درسی در دانشگاه تهران میخواستم نمونهی قابل قبولی از روشنفکر در ایران مثال بیاورم، با تأمل بسیار بدین نتیجه رسیدم که از نسل قدیم #محمدعلی_فروغی و #سیدحسن_تقیزاده و دکتر #تقی_ارانی و از جمع زندگان نجف دریابندری را باید یادآور شوم و بعدها، هرگز ازین گزینه خویش پشیمان نشدم. البته با استصحاب طلبگی خودم باید یادآور شوم که «اثباتِ شئ نفی ما عَدا» نمیکند.
برای نجف آرزوی تندرستی و شادمانی دارم.
▫️#محمدرضا_شفیعیکدکنی
تهران، ۹۶/۱۱/۴ - مجلهٔ سیاه مشق، شمارهٔ یازدهم، فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۷، اولین سالگرد درگذشت زندهیاد استاد نجف دریابندری
▫️یادداشتی از دکتر محمدرضا شفیعیکدکنی دربارهٔ زندهیاد نجف دریابندری
نخستین بار که با نام #نجف_دریابندری آشنا شدم وقتی بود که در جُنگِ هنر و ادبِ امروز که به همتِ #حسین_رازی منتشر میشد یک شاخه گل سرخ برای امیلی را خواندم که دریابندری ترجمه کرده بود سال ۱۳۳۴ یا ۱۳۳۵ من در آن روزگار طلبهی نوجوانی بودم که در کنارِ کتابهای فقه و اصول و منطق و فلسفه، که عملاً سیلابس درسیام بود، هرچه به دستم میافتاد میخواندم. انصافاً این جُنگ - که دو شماره بیشتر منتشر نشد - در آن سالها نشریهی بسیار آوانگاردی بود. من تمام مجلّاتِ آن سالها را در کتابخانهی آستان قدس رضوی - که پاتوقِ همیشگیِ من بود - میخواندم ولی این جُنگ را، از کنار خیابان و از یک بساط کتابفروشی روبروی باغِ ملّی مشهد خریدم، هر دو شماره را؛ شاید یک سالی بعد از انتشارش، مثلاً در سال ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷ شعرهایی از #اخوان در آنجا چاپ شده بود. چاوشی و زمستان و شاید هم آوازِ کرک شعرهایی هم از #شاملو و #نیما داشت. در آنجا، با نخستین ترجمهی سرزمین ویرانِ الیوت آشنا شدم که حسین رازی خودش ترجمه کرده بود. بگذریم بعدها هر جا که نوشتهای یا ترجمهای از نجف میدیدم با شوق میخواندم. نثر فارسی نجف در همان سالها هم روان و درست و جا افتاده بود. وقتی که برای دورهی دکتری به تهران آمدم، در سال ۱۳۴۴ و مقیم شدم در جلساتِ مجلهی سخن –که در منزل شادروان دکتر #خانلری تشکیل میشد– نجف را از نزدیک دیدم با شیفتگی او را استقبال روحی و معنوی کردم. نجف از آنهایی است که روحیّهای شاد و مژدهرسان دارد و هرکسی را شیفتهی خود میکند. هیچ اهل اَدا بازی و ژست گرفتن و روشنفکرنمایی نیست. «فرزانه» واژهای عاطفی emotive است که تعریف دقیق منطقی ندارد امّا در مرکزِ مفهومی آن هوش و دانایی و حکمت نهفته است. من او را یکی از مصادیق فرزانگی در عصرِ خودمان دیدم. در طولِ افزون بر پنجاه سال که با هم دوست بودهایم هرگز ازو رفتاری، که مایهی ملال دوستان شود، ندیدم. همیشه شمع مجلس یاران بوده است و خندههایش محفلِ دوستان را طراوت و شادابی بخشیده است.
در کوهنوردیهای صبحهای پنجشنبه، در کنارِ دکتر #زریاب_خویی- یکی از فرزانگانِ بزرگِ این قرن میهنِ ما - حضورش مایهی شادمانیِ دوستان بود؛ با خندههای بلند و پیوستهاش. یکبار، در یکی از قهوهخانههای راهِ «دَرَکه» چندان بلند میخندید که صاحب قهوهخانه - که محمدعلی - نام داشت، میخواست جمع ما را از قهوهخانهاش بیرون کند و به حُرمتِ شادروان #یحیی_هُدی گناهِ ما را بخشید.
نجف، مصداقِ راستین روشنفکر ایرانی است. سالها قبل، در کلاس درسی در دانشگاه تهران میخواستم نمونهی قابل قبولی از روشنفکر در ایران مثال بیاورم، با تأمل بسیار بدین نتیجه رسیدم که از نسل قدیم #محمدعلی_فروغی و #سیدحسن_تقیزاده و دکتر #تقی_ارانی و از جمع زندگان نجف دریابندری را باید یادآور شوم و بعدها، هرگز ازین گزینه خویش پشیمان نشدم. البته با استصحاب طلبگی خودم باید یادآور شوم که «اثباتِ شئ نفی ما عَدا» نمیکند.
برای نجف آرزوی تندرستی و شادمانی دارم.
▫️#محمدرضا_شفیعیکدکنی
تهران، ۹۶/۱۱/۴ - مجلهٔ سیاه مشق، شمارهٔ یازدهم، فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۷، اولین سالگرد درگذشت زندهیاد استاد نجف دریابندری